-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[/b][/color]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hasan408
سلام دخترخوب
این کارایی که شماانجام دادی درسن وسال شما تا حدودی طبیعی هست که همه چیز رو بااحساسات عجولانه آدم انجام میده ولی دختر خوبم آیا هرچی اون خواسته ازگذشته ات براش گفتی؟ منظورتون کدوم گذشته است ؟ کارایی که با خودش بودم انجام دادم و یا قبل از دوستی با اون ؟
آیاارتباطی با شخص دیگری داشتی؟یافقط درحدتلفن بوده.؟امیدوارم وضع رو خراب تر ازآنچه فکر میکنم نکرده باشی ببخشید من متوجه نمیشم شما چه زمانی رو میگید ؟
ببینم آیا میخای که فرامشش کن ؟ البته شاید کارساده ای نباشه ولی باید بخای.:72::310: [color=#2F4F4F][b] کیو فراموش کنم ؟
فرشته مهربان به خدا من دق کردم، پس چرا راهکارهاتون رو نمیگید ؟ من منتظر جواب شما هستم.
فرشته مهربان عزیز لطفا به این سوال هم پاسخ بدید که من باید گذشته ام رو هم بهش بگم ؟ با اینکه میدونم که براش خیلی مهمه. یعنی شما هم که دیگه حتما از رفتارهاش متوجه شدید که خیلی براش مهمه.الان که کارهای زمان حالم رو براش گفتم، باز فکرم رفته طرف گذشته. باز عذاب وجدان دارم از پنهونکاری گذشته. اگه بهش بگم که دیگه حتما میکشه هردومونو . دیگه من طاقتشو دارم و نه اون . این حس لعنتی هم دست از سرم برنمیداره . شما هم که متاسفانه جوابی نمیدید:302:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
سلام.
این تعهدات بعضی وقتها میتونه خیلی خطرناک و پشمان کننده باشه.
بالاترین تعهد ازدواجه، کسی که ازدواج میکنه قبلا تحقیق کرده (حداقل منطیقش همینه)
ولی توی این دوستی ها و پیمان و تعهدی که روز اول داده میشه هیچ شناخت و تحقیقی نیست
و این میتونه بعدها مشکل ساز بشه، از طرفی بعضی وقتها افراد با این تعهدات فکر میکنند که
محرم هم شدند و بقیه ماجرا... و بیشترین آسیبرو دخترها خواهند خورد.
شما اگر هم تعهد دادی سعی نکن که شخص رو بیش از حد و همچنین خودتون رو وابسته کنید که
جمع کردن این مطلب براتون سخت میشه، تعهد دادن شما هم نباید این باشه که ما شدیم زن و شوهر.
امیدوارم خدای مهربان کمکتون کنه :72:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط vojdan
سلام.
این تعهدات بعضی وقتها میتونه خیلی خطرناک و پشمان کننده باشه.
بالاترین تعهد ازدواجه، کسی که ازدواج میکنه قبلا تحقیق کرده (حداقل منطیقش همینه) ما همسایه هستیم . اون فکر میکنه همه گذشته منو میدونه در حالیکه نمیدونه . ان موضوع منو عذاب میده.
ولی توی این دوستی ها و پیمان و تعهدی که روز اول داده میشه هیچ شناخت و تحقیقی نیست
و این میتونه بعدها مشکل ساز بشه، از طرفی بعضی وقتها افراد با این تعهدات فکر میکنند که
محرم هم شدند و بقیه ماجرا... و بیشترین آسیبرو دخترها خواهند خورد.
شما اگر هم تعهد دادی سعی نکن که شخص رو بیش از حد و همچنین خودتون رو وابسته کنید که
جمع کردن این مطلب براتون سخت میشه، تعهد دادن شما هم نباید این باشه که ما شدیم زن و شوهر.
الان دیگه خیلی دیر شده، چون فکر کنم شش سال هر کسی ره وابسته میکنه . ما هم وابسته شدیم.
امیدوارم خدای مهربان کمکتون کنه :72:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
خواهر عزیزم همسایگی دلیل به شناخت یک شخص اون هم برای ازدواج نمیشه
اونایی که ازواج میکنند قبل و بهترین حالتش اینه که نامزد باشند و اون هم با اطلاع
خانواده، همین اطلاع خانواده از روابط پشتیبان محکمی برای شما خواهد بود.
شما به سال و تقویم توجه نکن بحث زندگی و سالها در کنار هم بودنه، علایق
و عشق انسان اگر قبل از ازدواج 100 باشه، بعدش در بهترین حالت شاید به نصف
برسه و البته این بستگی به نوعی آشنایی و صداقت و .... چیزهای انسانی دیگه داره
اگر اون بد باشه آیا این وابستگی کافیه به نظر من اگر این ماجرا رو خانواده نیمدونن
مطرح کنید همین مساله به شما کمک میکنه تا اتفاقات حتما بهتری بیافته.
خانواده دژی محکم برای فرزندان و آینده آنهاست
:72:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط vojdan
خواهر عزیزم همسایگی دلیل به شناخت یک شخص اون هم برای ازدواج نمیشه
اونایی که ازواج میکنند قبل و بهترین حالتش اینه که نامزد باشند و اون هم با اطلاع
خانواده، همین اطلاع خانواده از روابط پشتیبان محکمی برای شما خواهد بود.
بله حرف شما کاملا درسته.ولی ما در اون سالی که با هم دوست شدیم سنی نداشتیم.الان من باید بهش بگم گذشته رو تا از من شناخت داشته باشه؟ بعد از این همه سال بهش بگم ؟ دیگه کاملا زندگیمون نابود میشه.به خدا طاقتشو نداره دیگه.دلم میسوزه براش.:302:
شما به سال و تقویم توجه نکن بحث زندگی و سالها در کنار هم بودنه، علایق
و عشق انسان اگر قبل از ازدواج 100 باشه، بعدش در بهترین حالت شاید به نصف
برسه و البته این بستگی به نوعی آشنایی و صداقت و .... چیزهای انسانی دیگه داره
اگر اون بد باشه آیا این وابستگی کافیه به نظر من اگر این ماجرا رو خانواده نیمدونن
مطرح کنید همین مساله به شما کمک میکنه تا اتفاقات حتما بهتری بیافته.
خانواده دژی محکم برای فرزندان و آینده آنهاست
:72:از خانواده برادرانم میدونند فقط. وای خدایا دوباره عذاب وجدان سراغم اومده.:302:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
برادرتون چی میگه؟ اگه سنش بالاست از اون کمک بگیرد اگه نه تا قبل از اینکه دیر بشه
یا خودتون تکلیف رو روشن کنید باهم صحبت کنید و یا حتما با خوانده خودتون مطرح کنید.
یادتون باشه شاید این روابط ها و دلبستگی های ناخواسته سد راه شما برای زندگی بهتر بشه.
زندگیتون رو برای دلسوزی یک شخص نابود نکنید
مطمئن باشید سخت پشیمون خواهید شد و اونجا دل هیچ کس نخواهد سوخت که هیچ
دیگه جای جبران و درست کردن مسائل نخواهد بود.
با هم درست صحبت کنید اگه الان سن و سالی دارید! این مطلب رو هر دو قبول کنید که
سنی نداشتید دیدتون نسبت به زندگی معطوف به همون سن بود و الان حقایق زندگی و
مشکلات و پیچ و خمهاش بیشتر جلوه میکنه، و شاید همراهی شما با این شرایط زندگی
و شناخت فعلی سرانجام خوبی نداشته باشه.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط vojdan
برادرتون چی میگه؟ اگه سنش بالاست از اون کمک بگیرد اگه نه تا قبل از اینکه دیر بشه
یا خودتون تکلیف رو روشن کنید باهم صحبت کنید و یا حتما با خوانده خودتون مطرح کنید.
یادتون باشه شاید این روابط ها و دلبستگی های ناخواسته سد راه شما برای زندگی بهتر بشه.
زندگیتون رو برای دلسوزی یک شخص نابود نکنید
مطمئن باشید سخت پشیمون خواهید شد و اونجا دل هیچ کس نخواهد سوخت که هیچ
دیگه جای جبران و درست کردن مسائل نخواهد بود.
با هم درست صحبت کنید اگه الان سن و سالی دارید! این مطلب رو هر دو قبول کنید که
سنی نداشتید دیدتون نسبت به زندگی معطوف به همون سن بود و الان حقایق زندگی و
مشکلات و پیچ و خمهاش بیشتر جلوه میکنه، و شاید همراهی شما با این شرایط زندگی
و شناخت فعلی سرانجام خوبی نداشته باشه.
دوست عزیز ممنونم از وقتی که برای من میزارید .باشه چشم ولی الان مشکل من احساس عذاب وجدانی هست که دوباره سراغم اومده. اینکه گذشته رو بهش بگم یا نه.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین جان :
قبل از اینکه ادامه دهم دلم می خواهد این لینکها را مطالعه کنی :
http://www.hamdardi.net/thread-14259.html
http://www.hamdardi.net/thread-16079.html
http://www.hamdardi.net/thread-13679.html
http://www.hamdardi.net/thread-15691.html
http://www.hamdardi.net/thread-268.html
http://www.hamdardi.net/thread-13696.html
http://www.hamdardi.net/thread-12781.html
http://www.hamdardi.net/thread-20593.html
http://www.hamdardi.net/thread-15597.html
http://www.hamdardi.net/thread-12071.html
http://www.hamdardi.net/thread-11637.html
http://www.hamdardi.net/thread-20489.html
http://www.hamdardi.net/thread-16074.html
http://www.hamdardi.net/thread-19849.html
http://www.hamdardi.net/thread-19997.html
http://www.hamdardi.net/thread-20001.html
http://www.hamdardi.net/thread-19992.html
http://www.hamdardi.net/thread-1676.html
.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
فرشته مهربان عزیز ممنونم که بالاخره جواب دادید . من تمام این مقالات رو خوندم . خیلی ها رو هم قبلا خونده بودم . اما خواهش میکنم فعلا به این حس من رسیدگی کنیدو همین حسی که چند روز پیش داشتم و طاقت نیاوردم رفتم همه چیز رو بهش گفتم الان هم باز به سراغم اومده. این فشار که باید برم گذشته مو بهش بگم . اگه بگم مطمئنم اتفاق خیلی بدی رخ میده ولی اینقدر حس بدی دارم که باز ممکنه نتونم تحمل کنم و همه چیز رو خراب کنم. :302:
یکی به من کمک کنه . چرا من اینطوریم ؟ تحملم واسه خودمم سخت شده . به خدا میترسم باز برم همه چیزو خراب کنم . خواهش میکنم کمکم کنید
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
دوست عزیز هر راستی رو نباید گفت، اگر از شما سوال شد اون موقع بحث فرق میکنه.
چت کردن و صحبت کردن با پسرها (از نظر من) برای کسی که دوستش دارم رو درست نمیدونم
ولی این نمیتونه یک گرز باشه تا تو سر اون دختر بکوبم. شما تعهدی نسبت به هم ندارید، از طرفی
رابطه با پسران اون هم اگه جدا از مسائل کاری و دانشگاهی باشه خیلی صحیح نیست.
اتفاقات بسیار بدتری تا چت و صحبت کردن میافته، البته این توجیهی بر روابط با پسرها اونم برای
لذت و خوش گذرونی از نظر من نیست ولی جنایت هم نکردید.
اگر فکر میکنید به شما شک کرده اعتمادشو جلب کنید، اعتماد سازی کنید، مثلا اگه کسی به شما
زنگ زد اول اسمشو بگید مثلا سلام لیلا... سلام بابا.... اگه درکنارتون بود.
بعضی موقع ها جواب ندادن به موبایل و یا نخواندن اس ام اس احساسات اون رو بیشتر تحریک میکنه
تا خوندن چون اونجوری هزارتا فکر میکنه.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط vojdan
دوست عزیز هر راستی رو نباید گفت، اگر از شما سوال شد اون موقع بحث فرق میکنه.
چت کردن و صحبت کردن با پسرها (از نظر من) برای کسی که دوستش دارم رو درست نمیدونم
ولی این نمیتونه یک گرز باشه تا تو سر اون دختر بکوبم. شما تعهدی نسبت به هم ندارید، از طرفی
رابطه با پسران اون هم اگه جدا از مسائل کاری و دانشگاهی باشه خیلی صحیح نیست.
اتفاقات بسیار بدتری تا چت و صحبت کردن میافته، البته این توجیهی بر روابط با پسرها اونم برای
لذت و خوش گذرونی از نظر من نیست ولی جنایت هم نکردید.
اگر فکر میکنید به شما شک کرده اعتمادشو جلب کنید، اعتماد سازی کنید، مثلا اگه کسی به شما
زنگ زد اول اسمشو بگید مثلا سلام لیلا... سلام بابا.... اگه درکنارتون بود.
بعضی موقع ها جواب ندادن به موبایل و یا نخواندن اس ام اس احساسات اون رو بیشتر تحریک میکنه
تا خوندن چون اونجوری هزارتا فکر میکنه.
من موضوع چت و اینارو گفتم و تموم شد . اونم گفت زمان میخواد تا کنار بیاد با این قضیه . الان مشکل من گذشتمه . که بهش همه چیز رو نگفتم . الان لازمه اونا رو هم بگم ؟ در صورتیکه ممکنه عواقب بدی داشته باشه ؟
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط negin.sal
من موضوع چت و اینارو گفتم و تموم شد . اونم گفت زمان میخواد تا کنار بیاد با این قضیه . الان مشکل من گذشتمه . که بهش همه چیز رو نگفتم . الان لازمه اونا رو هم بگم ؟ در صورتیکه ممکنه عواقب بدی داشته باشه ؟
اون گذشته رو الان جایی نوشتید بخونم یا میتونید بگید چی بوده؟
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط vojdan
نقل قول:
نوشته اصلی توسط negin.sal
من موضوع چت و اینارو گفتم و تموم شد . اونم گفت زمان میخواد تا کنار بیاد با این قضیه . الان مشکل من گذشتمه . که بهش همه چیز رو نگفتم . الان لازمه اونا رو هم بگم ؟ در صورتیکه ممکنه عواقب بدی داشته باشه ؟
اون گذشته رو الان جایی نوشتید بخونم یا میتونید بگید چی بوده؟
نه جایی ننوشتم . در گذشته ارتباطاتی بوده که یکیش رو این آقا میدونه ولی بقیه رو بهش نگفتم . ارتباط خاصی هم نبوده.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین جان
با توجه به پستهایی که برات ارسال کردم ، این مقالات را دوباره بخوان .
و اما اولین و مهمترین اقدام عملی که لازمه انجام بدهی . و یادت باشه که خودت گفتی هستم یعنی پای تعهدت برای تغیییر هستی . پس بسم الله :
به این آقا خیلی محترمانه ، اما محکم ، سرافراز ( یعنی گردنت را راست بگیر و جدی باش ) بگو عطف به اونچه بهت گفتم ( از رابطه قبلیم ) و اشتباه هم بوده و تو هم قبول داری اشتباه بوده و حسابی هم سرزنشم کردی و اینکه تو هم تایید می کنی که نباید اینگونه روابط باشد . من از این لحظه به بعد با خود تو هم هیچ ارتباطی نخواهم داشت . می دونم سخته اما می خواهم قاطعانه جلوی خودم بایستم و اراده ام را به خودم نشان بدهم . خودم را می خواهم به خودم اثبات کنم نه به تو یا هر کس دیگری .
بگو می دانم که این ارتباطات پیش از ازدواج غلطه و تبعات دارد یکیش همینه که تو با آنکه همسرم نیستی و هیچ تعهدی بهت ندارم نسبت بهش واکنش منفی نشون دادی پس مطمئناً برای همسرم دیگه بسیار ناپسند تر است و این تازه یکی از تبعاتش هست ، مهمترین تأثیر منفی اون اینه که عزت نفس مرا خدشه دار کرده و می کنه . مثلاً همینکه به تو دل بستم و وابسته شدم باعث شده اجازه دهم که هرتوهینی بهم بکنی و این خلاف ارزشیه که من باید برای خودم قائل باشم این برای من از مهمترین تبعات منفی اینگونه رابطه هاست . لذا از این لحظه به بعد نگین ، نگینی می شود که با هیچ پسری حتی تو .... هیچ رابطه ای به عنوان دوستی نخواهد داشت و ارتباط جهت شناخت از هیچ پیشنهاد دهنده ازدواجی را جز از راه رسمی و با اطلاع خانواده ها و کاملاً عقلانی و تنها برای شناخت و با راهنمایی خانواده ها و یک روانشناس نخواهد پذیرفت .
و بعد از اون هم واقعاً ارتباطت را قطع کن و هرچقدر او اصرار کرد ، بگو من بخواهم با کس دیگری ارتباط داشته باشم از نظر تو کار بدی هست ؟ ( سعی کن به گونه ای این را مطرح کنی که او تکرار کند که حق نداری با کسی رابطه داشته باشی ) اگر جوابش مثبت بود ، بگو چرا ؟ اگر می گفت نمی پسندد ، بگو چون شما نمی پسندی بد است و ....؟ تا جایی که اعلام کند که این رابطه ها درست نیست ، وقتی اعلام کرد بگو شما چه فرقی با بقیه داری ، بقیه پسر هستند و تو نیستی ؟ ....... احتمالاً میگه ما می خواهیم ازدواج کنیم ........ بگو پس تا وقتی اقدام رسمی می کنی و به عنوان خواستگار می آیی ، رابطه را نمی پذیرم چون تا اونموقع شما هم برای من مثل یک پسر هستی که هیچ نسبتی با من نداری .
عز یز دلم >>> سعی کن با خودت کنار بیایی و بهانه برای این اقدام نیاری ( یعنی نیازه اول به پذیرش اینکه چنین کنی برسی بعد اقدام کنی ) . در ادامه از نتایج بسیار مفید آن در احیاء پنداره مثبت ، تقویت عزت نفس ، قطع وابستگی و .... برایت خواهم گفت ، اول لازمه اقدام کنی تا بعد نتایجش را با هم مطرح کنیم .
البته یکی از نتایجش را همینجا بهتره بگم تا در اقدام مصممت کنه . این آقا وقتی با این حرف و برخورد جدی شما مواجه بشه از دو حال خارج نیست :
1 - راهش را می گیرد و می رود ( البته بعد از کلی توهین و بی ادبی و احتمالا ًزورگویی ) >>> نشانه آنکه تو را واقعاً برای زندگی نخواسته .
2 - یا تحسینت خواهد کرد ، و خوشحال می شود و در مقابل جدیت و قاطعیت و مصمم بودن تو برای قطع ارتباط تا خواستگاری ( بدون دادن تضمین رد کردن خواستگارهای دیگر ) به تکاپو می افتد و بسیار برایت احترام قائل خواهد شد و خواهش محترمانه خواهد کرد که ارتباط حفظ بشه تا خواستگاری و لحن و رفتارش باهات عوض می شود و وقتی شما همچنان محکم بگویی " نه " او به خواستگاری و ... فکر می کند >>>> در این صورت خواهان تو بوده و می توانی مطمئن شوی همان پسر مثبتی هست که شناخته ای .
.
.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین خانم همین کاری که فرشته مهربان محترم فرمودند انجام بده.
فقط یادت باشه که تصمیم محکم بگیر و از اول با همین نیت برو
اجازه نده احساسات اون و خودت بر این تصمیم مهم تاثیر بذاره
به خدا، آینده خودت و خانوادت فکر کن شک نکن درست میشه
دل کندن، از دست دادن، ترک کردن، نبودن، نشدن، نرسیدن جزئی از زندگی
هست و در مواقع بسیار شاید مثل همین مورد برای شما و مواردی
که برای خودم پیش آمد، این اتفاقات اتفاقا لازم و نجات بخش بود.
به توصیهها و رهنمودهای دوستان اعتماد داشته باش.
و البته بعد از نه گفتن و تمام شدن این ماجرا با دوستان مشورت کن
تا بعد از این ماجرا رو بتونی مدیریت کنی که اگر این نه رو بگی کنترل
بعد از ماجرا برای شما خیلی راحت تر هست.
:72:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[color=#2F4F4F] فرشته ی مهربان عزیز به خدا آرزوم اینه که این کارها رو بتونم انجام بدم. ولی من نمیتونم بدون اون باشم . اون تازه دو سال دیگه شرایط ازدواج رو پیدا میکنه،چطوری تا دو سال بدون اون سر کنم ؟ به اون هم قبلا گفته ام که میخوام رابطه رو قطع کنیم، گفت باشه قطع کنیم ولی من میبرمت و میارمت . گفت هرجا میری من میبرمت ولی رابطه ندارم. این میشه رابطه تموم کردن ؟؟؟؟؟ مسخره کرده منو به خدا.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط negin.sal
[color=#2F4F4F] فرشته ی مهربان عزیز به خدا آرزوم اینه که این کارها رو بتونم انجام بدم. ولی من نمیتونم بدون اون باشم . اون تازه دو سال دیگه شرایط ازدواج رو پیدا میکنه،چطوری تا دو سال بدون اون سر کنم ؟ به اون هم قبلا گفته ام که میخوام رابطه رو قطع کنیم، گفت باشه قطع کنیم ولی من میبرمت و میارمت . گفت هرجا میری من میبرمت ولی رابطه ندارم. این میشه رابطه تموم کردن ؟؟؟؟؟ مسخره کرده منو به خدا.
نگین خانم، این نمیتونم... نمیتونم.... کار دست شما میده
اینجا دوستان هر روش و مطلب و راهکاری بدن تا شما نخواهید و مصمم و با اراده عمل نکنید هیچ اتفاقی نمیافته
و روزها و شاید سالها میگذره و متاسفانه شاید سرانجام بدی برای شما رقم بخوره و اونجا هیچ کس جز خود شما
مقصر نیست. با این وابستگی، و این اصرار نمیتونید به نتیجه برسید، اگه نمیتونید سریع خیلی سریع همین الان
خانواده رو در جریان بذارید اینکه میبرمت و میارمت یعنی چی؟ این رفت و آمدهها برای شما که یک دختر هستید
شاید مشکل ساز بشه اون شما رو مسخره نکرده شما ارادتون رو از دست دادید تصمیم جدی بگیرید.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین،اگر الآن این حرفا رو بزنی مثل خاموش کردن آتش روغن با آب می مونه.ابتدا باید این حس وابستگی
از بین بره تا بتونی حرفاتو با قاطعیت بزنی تا باور کنه.پس مدتی هیچ ارتباطی نداشته باش نا این وابستگی
کم تر بشه.درسته فرشته؟
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
بله فرهنگ
کاملاً درسته
نگین جان ، این اولین و مهمترین قدم در ادامه راه تغییر هست
بزار یک پرده جلو چشمت کنار بزنم از آینده احتمالی :
یا این آقا شما را رها می کند و با تو ازدواج نمی کند ( چه شرایط و موانع اجازه ندهد ، چه خودش نخواهد )
یا اگر ازدواج کردید با این روحیات و رفتارهای شما و رفتار اون آقا که شما تشدیدش می کنی . زندگی شما پر از مسئله و ناسازگاری خواهد شد ، و به طلاق روانی و طلاق حقوقی و فقهی می کشد .
تو نیاز به تغییر داری و اینرا خودت خوب درک کرده ای . این تغییر با حفظ رابطه با این آقا ممکن نیست . و گذشته از آن همدردی در خصوص تداوم رابطه یک دختر و پسر و چگونگی آن مشاوره نمی دهد . بنا براین اگر اصرار بر حفظ رابطه و گرفتن راهکار برای تعاملتان در این حفظ رابطه بمدت دوسالی که گفتی داشته باشی ، نه فقط من ، بلکه کلاً تالار هیچ کمکی نمیده ( چون در این مسیر و زمینه تالار مشاوره نمی دهد ) .
بهتره خوب فکر کنی و تصمیم بگیری .
این لینک را هم بخوان که در تصمیم گیری حتماً بهت کمک می کند :
http://www.hamdardi.net/thread-10711.html
.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
سلام دوستان،
ممنونم که به من کمک کردید . مدتی حضور نداشتم . نمیدونید چه روزهای سختی رو گذروندم . من تمام گذشته رو هم بهش گفتم . هر چیزی که فکرش رو هم نمیکنید بهش گفتم . حرفهایی که شما میزنید خیلی خوبه ولی خیلی تئوریک هست . همه دوست دارن بتونن کارایی که شما میگید رو انجام بدن ولی بعضی اوقات واقعا امکان پذیر نیست . موضوع من دوستی نیست، ازدواجه. من خیلی فکر کردم. خیلییییییییییی زیاد . من نامردی کردم . اول از همه به خودم، بعد به خانواده ام و بعد هم به اون . باورتون نمیشه ولی با وجود تمام مشکلاتی که حتی در گذشته داشتم باز هم میخواد با من بمونه.
من در حقش نامردی و خیانت کردم چون وقتی با اون بودم به مرد دیگه ای فکر کردم. این نامردی نیست؟ پس چیه ؟
خواهش میکنم به من کمک کنید
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
امروز بهش گفتم که من تو رابطه ی با تو به کس دیگه هم فکر میکردم . نه فکر بد . ولی فکر میکردم . تا این حد همه چیز رو بهش گفتم . خیلی به هم ریخت . اشک ریخت منم ریختم . الان بهم گفت که دیگه باهام ازدواج نمیکنه . گفت باهام میمونه چون نمیتونه بدون من باشه ولی باهام ازدواج نمیکنه . گفت همه چیزو بخشیدم ولی اینو دیگه نمیتونم . راست میگه جای بخشش دیگه نیست . گفت دیگه برام فقط و فقط مثل یک دوستی. دوست پسر. بعدش گفت نه دیگه مثل یه دوست هم روت حساب نمیکنم . گفت اگه کاری داشتی بهم بگو انجامش میدم.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تموم شد دیگه همه چیز
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
نگین جان...
میدونم خیلی ناراحتی...میدونم چه حس بدی داری،میفهمم وقتی همه ی ارزوهای آدم خراب میشه چه کوه سنگینی روی دلت جا خوش میکنه...
اما دوست خوب من...از نگاه من که یک نفر سومم ایشون شما رو از اول هم برای ازدواج نمیخواست...اما این قدر شما ضعف نشون دادی و رفتی سمتش و به هر سازش رقصیدی که الان حتی خودشو محق میدونه که برات تعیین تکلیف کنه!من دیگه تو رو برای ازدواج نمیخوام!!اونم فقط چون به یه نفر دیگه فکر میکردی!!!!! اینم شد دلیل؟؟
عزیز دلم...نمیدونم چقدر با خوندن نوشته هات ناراحت شدم.چقدر دلم سوخت...به خدا تو حیفی،تو خیلی پاکی خیلی روح لطیفی داره چرا اجازه میدی به خاطر طرز فکر غلط این آقا این قدر زجر بکشی؟این قدر احساس گناه کنی؟
رابطه ای که همه اش سرشار از ترس خواسته نشدن باش به چه دردی میخوره؟
نگین این قدر دلم سوخته یواش یواش داره گریه ام میگیره!! آخه چرا به خودت فکر نمیکنی؟به گوهر پاکی که خدا در درونت قرار داده!تو لایق یک عشق پاکی نه لایق این همه احساس گناه...
به خودت بیا ...دیگه ادامه نده...دیگه فریب این بازیها رو نخور.نزار کسی برات ارزش تعیین کنه!نزار کسی احساس گناه در تو به وجود بیاره!خدا با همه خداییش این جور آدمو بازخواست نمیکنه !
دختر خوب یه بسم الله بگو...این جدایی رو به فال نیک بگیر(باور کن بعضی وقتها بدترین اتفاقها از نظر ما ئر واقع بهترین هدیه های خداست) به خودت برس...رها کن این وابستگی رو...رها کن:72:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
چرا این همه ذلت نشون می دهی .
عجبا !!!!
ایشون از رابطه شما آزرده شده ، و قصدش از ازدواج را به هم زده . یعنی ایشون رابطه با پسری رو برای تو نمی پسندیده . اما حالا خودش با وقاحت تمام اعلام می کند باهات ازدواج نمی کند ولی دوست پسرت میمونه . این یعنی چه ؟ یعنی هیچ ارزشی برای تو قائل نبوده و نیست . بهانه خوبی هم دستش اومده .
اگر اینقدر مهمه براش ، پس مطئناً همینکه شما با خودش رابطه برقرار کردی برای ازدواج مناسب ندیده تو را ، اون همه توهین و تحکم و تحقیر هم برای راندنت بوده و با این حرفهای آخر بهانه افتاده دستش .
بیرون بیا از این رابطه . عزت نفست رو دریاب . لینکهایی که در پستهای قبل گفتم را دوباره بخون ، عمیق بخون .
از تاپیک زیر هم درس بگیر . با اینکه این آقا پسر و دختر خانم هم را ندیده و وعده ازدواج هم جدی بوده ، و دختر هم مثل شما این همه ذلت نشون نداده ، اما وقتی همه توصیه کردند به قطع رابطه ، محکم ایستاد و عمل کرد و حتی جواب پیامک های طرف رو هم نمیده و داره با سختی قطع وابستگی مبارزه می کنه . پس تئوری نیست عزیزم . نمونه های زیادی داریم که گوش به راهنمائیها داده و بعدش چقدر خوشحال شدند . شما چند نمونه را توی این تالار خوندی و فایده نداشته که میگی تئوری هست و نمیشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
منظر باش لینکهای دیگری از نمونه ها را برات بیارم تا ببینی که میشه ، اما شما حاضری سختی این همه تحقیر و ... را تحمل کنی ، ولی سختی رهایی و قطع رابطه با این آقا را نکشی . خودت نمی خواهی نگو نمیشه .
http://www.hamdardi.net/thread-21010-lastpost.html
.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[/color]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
[color=#0000CD]چرا این همه ذلت نشون می دهی .
عجبا !!!!
ایشون از رابطه شما آزرده شده ، و قصدش از ازدواج را به هم زده . فرشته مهربان عزیز باور کنید اینطوری نیست. در ظاهر میگه که ازدواج نمیکنه ولی میدونم که میکنه.
یعنی ایشون رابطه با پسری رو برای تو نمی پسندیده . اما حالا خودش با وقاحت تمام اعلام می کند باهات ازدواج نمی کند ولی دوست پسرت میمونه . این یعنی چه ؟
یعنی هیچ ارزشی برای تو قائل نبوده و نیست . بهانه خوبی هم دستش اومده .
ببینید اون میگه که من نمیتونم باهات نباشم. یعنی میگه تحمل ندارم ازت دور باشم ولی از طرفی باهات نمیتونم ازدواج کنم . ولی چند روز که میگذره میگه ازدواج میکنم. میگه من میدونم تو ذاتت این نیست.
اگر اینقدر مهمه براش ، پس مطئناً همینکه شما با خودش رابطه برقرار کردی برای ازدواج مناسب ندیده تو را ، اون همه توهین و تحکم و تحقیر هم برای راندنت بوده و با این حرفهای آخر بهانه افتاده دستش . نه نه باور کنید اینطوری نیست. به خدا من نمیخوام روی حرفم الکل پافشاری کنم . ولی چون میدونم واقعا اینطوری نیست، میخوام که شما هم بدونید. اون اصلا نمیخواد منو از خودش برونه. من صادقانه بهش گفتم وقتی باهات بودم از پسر دیگه مثل پسرعموم هم خوشم اومده. گفتم خیلی بچه بودیم با هم دوست شدیم. شاید اگه بزرگتر بودیم من دیگه تو رابطمون این اشتباهات رو نمیکردم. اونم گفت اگه از پسرعموت خوشت میاد برو با همون ازدواج کن. گفت تو نمیتونی با من باشی چون دلت با اونه . منم گفتم نه اعتراف میکنم که تو رو با اون مقایسه کردم ولی میخوام با تو ازدواج کنم. الانم میگه من با کسی جز تو نمیتونم ازدواج کنم.
بیرون بیا از این رابطه . عزت نفست رو دریاب . لینکهایی که در پستهای قبل گفتم را دوباره بخون ، عمیق بخون .
از تاپیک زیر هم درس بگیر . با اینکه این آقا پسر و دختر خانم هم را ندیده و وعده ازدواج هم جدی بوده ، و دختر هم مثل شما این همه ذلت نشون نداده ، اما وقتی همه توصیه کردند به قطع رابطه ، محکم ایستاد و عمل کرد و حتی جواب پیامک های طرف رو هم نمیده و داره با سختی قطع وابستگی مبارزه می کنه . پس تئوری نیست عزیزم . نمونه های زیادی داریم که گوش به راهنمائیها داده و بعدش چقدر خوشحال شدند . شما چند نمونه را توی این تالار خوندی و فایده نداشته که میگی تئوری هست و نمیشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
من برای خودم میگم تئوری هست چون این قضیه برای من مقدور نیست. من خیلی چیزها رو نمیتونم اینجا بیان کنم. گفتم تئوری هست چون الان اون شرایط ازدواج رو نداره. بخواد هم نمیتونه بیاد. به خدا همه تلاشش رو داره میکنه ولی هنوز درسش تموم نشده. اگر هم قطع رابطه کنم اون الان شرایطش رو نداره که بیاد خواستگاری.
[color=#4B0082] خواهش میکنم کمی قضیه رو از دیدگاه اون درنظر بگیرید. مطمئنم اگه اون می اومد و اینجا همین قضایا رو از زبون خودش تعریف میکرد، همه بهش میگفتن همچین دختری مناسب ازدواج نیست. میگفتن نمیتونی دیگه بهش اطمینان کنی. باور کنید همه همینو میگفتند. شما اینطوری هم به قضیه نگاه کنید که من گذشته خوبی نداشتم، طی رابطه هم به اون نامردی و خیانت کردم.
ممنونم ازتون:72:
.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
نگین جان...
میدونم خیلی ناراحتی...میدونم چه حس بدی داری،میفهمم وقتی همه ی ارزوهای آدم خراب میشه چه کوه سنگینی روی دلت جا خوش میکنه... من همه ی ناراحتیم و غصه م از کارهایی هست که خودم کردم.
اما دوست خوب من...از نگاه من که یک نفر سومم ایشون شما رو از اول هم برای ازدواج نمیخواست... باور کنید اینطوری نیست. اون منو برای ازدواج میخواد ولی الان آزرده است. ناراحته. این حرفاش هم از روی ناراحتی هست.اما این قدر شما ضعف نشون دادی و رفتی سمتش و به هر سازش رقصیدی که الان حتی خودشو محق میدونه که برات تعیین تکلیف کنه!من دیگه تو رو برای ازدواج نمیخوام!!اونم فقط چون به یه نفر دیگه فکر میکردی!!!!! اینم شد دلیل؟؟
با یک نفر باشی ولی از کس دیگه هم خوشت بیاد، این دلیل کمی هست ؟
عزیز دلم...نمیدونم چقدر با خوندن نوشته هات ناراحت شدم.چقدر دلم سوخت...به خدا تو حیفی،تو خیلی پاکی خیلی روح لطیفی داره چرا اجازه میدی به خاطر طرز فکر غلط این آقا این قدر زجر بکشی؟این قدر احساس گناه کنی؟
من اصلا نمیخوام اینقدر ترحم برانگیز باشم که شما گریه تون بگیره به حال بد من دوست خوبم . من روحم دیگه پاک نیست. دیگه خودم نیستم.
رابطه ای که همه اش سرشار از ترس خواسته نشدن باش به چه دردی میخوره؟
نگین این قدر دلم سوخته یواش یواش داره گریه ام میگیره!! آخه چرا به خودت فکر نمیکنی؟به گوهر پاکی که خدا در درونت قرار داده!تو لایق یک عشق پاکی نه لایق این همه احساس گناه...
من دیگه عشق نمیخوام به خدا. دوست دارم برم دوران کودکیم . به همون اندازه فکرم راحت و آزاد باشه . این آرزومه.
به خودت بیا ...دیگه ادامه نده...دیگه فریب این بازیها رو نخور.نزار کسی برات ارزش تعیین کنه!نزار کسی احساس گناه در تو به وجود بیاره!خدا با همه خداییش این جور آدمو بازخواست نمیکنه !
احساس میکنم خدا منو به خاطر بدیهایی که در حق بنده ش کردم نمیبخشه . دیگه دارم دیوونه میشم واقعا.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
اگر تجارب ما را قبول داری که با نمونه های بسیار موجه تر از این آقا و رفتارهای خیلی بهتر از این آقا و دخترهای مطمئن تر از شما نسبت به اونها ،ی گوئیم خانم عزیز شما داری بازی می خوری ، بازیچه ای و هرگز ایشون خواستگاری شما نخواهد آمد .
با این وجود راه درست اینه که شما تا زمانی که ایشون میخواد بیاد خواستگاری قطع رابطه کنی . اگر او واقعاً حرفش حرف باشه قطع رابطه او را دور نمی کنه بلکه وادارش می کنه از ترس از دست دادنت زودتر بیاد خواستگاری . اما اگر تهدید کرد که قطع رابطه یعنی دیگه تمام و نمیا دخواستگاری بدان که واقعاً شما را رنمیخواد ، بلکه شما براش تفریحی و خوش گذشتن مثل هدف خیلی از پسرهای دیگر از این روابط .
اینکه شما گذشته خوبی نداشتی نباید شما را به ذلت بکشونه که مورد تحقیر قرار بگیری . مگر اون از خدایی که شما را خلق کرده بالاتر هست ؟ خدا این همه دعوت به توبه و وعده ها در برابرش داده و این همه توابین را ناز می کنه و وعده میده . و اینهمه توصیه شده اقرار گناه پیش غیر خدا نکنید . کی به شما اجازه داده ریز به ریز خطاهایت را برای یک بنده خدا که هنوز رسمی هم وارد نشده و معلوم نیست اصلاً ازدواج باهاش صورت بگیره را بیان کنی . خدا بهت اجازه داده ؟ همون خدایی که بیشتر از هرکسی به گردنت حق داره ، خدایی که به تو وجود بخشیده و همه هستی و هرچه داری از اوست ، او اینو ازت خواسته ؟ می دونی این همه ذلت تو در برابر یکی از بنده هاش چقدر خدا را ناراضی می کنه .
و بعدش این پدر و مادرته که این همه به گردنت حق دارند یا ایشون . مادرت را اگر فقط 9 ماهی که رنج حمل تو را کشیده بخواهی در نظر بگیری نمیتونی هیچ وقت پاسخگویش باشی حتی اگر همه زمانها خدمتش را بکنی . چه برسه به بقیه دوران رشدت و خماتش ، همینطور زحمات پدرت . آیا اینها به این روابطت راضی بودن ، به رابطه ات با این پسر و این حال و احوالت در مقابل او و این توهین شنیدنهایت راضی هستند . خوششون میامود دخترشون اینجور گذشته ای که میگی داشته باشه . چطور نسسبت به خدایت و پدر ومادرت که بیشترین حق را به گردنشون داری احساس تعهد نکردی و نمی کنی . ولی به این آقایی که این همه توهین و .... احساس تعهد کرده و حق می دونی که باهات چنین رفتاری کنه .
کاش حرففهایم را خوب می خوندی و اینهمه توجیحات خود تحقیرگرانه نکنی . به این توجه کردی که توشیه به ترک این روابط و غیره تئوری نیست و .....
چرا همینجوری و بدون سند قضاوت می کنی خانمی . برو باز هم تاپیکهای متعدد در این تالار رو بخون که ما چطور به بعضی پسرها گفته ایم تا وقتی خواستگاری دختر نرفته و ...... حق نداری از او انتظار تعهد داشته باشی و .... اگر خودش رابطه ای برقرار کرده حق نیست که خرده به رابطه قبلی دختر بگیره و ...... اگر دختری را اینجوری نمی پسنده رابطه اش را قطع کنه . نه اینکه او را نگه داره به عنوان دوست و باهاش ازدواج نکنه
حیف که بدون خوندن و نمونه ها را دیدن فقط می خواهی حرف خودت را به کرسی بنشونی . اونم چه حرفی . که من حقمه ذلیل بشم حقمه این پسر هر توهینی بکنه و .... چرا چون گذشته فلان داشتم و .... خوب داشتی که داشتی مهم اینه که دیگه اونجور روابط را نمی خواهی داشته باشی . این آقا هم اینا براش مهمه و نمیخواد ازدواج بکنه باش مشا نکنه .
در هر حال حرف ما با شما الآن اینه که :
رابطه را با ایشون قطع کن ، محکم و با اراده . و دیگر هم گرد این روابط نگرد و در پی بازسازی روحی و شخصیتی خودت باش که در این جهت ما می توانیم کمکت کنیم .
اگر اینرا نمی پذیری و قصدت اینه که رابطه ات را باوی ادامه داده با اینکه اعلام کرده نمیخواهد باهات ازدواج کند و فقط میخواهد دوست پسرت باشه و حرف کارشناس و غیر کارشناس که میگند این رابطه درست نیست و قطعش کن مهم نیست ، اعلام کن تا دوستان جهت و مسیر شما را بدانند .
بنا براین در پست بعدی صراحتاً اعلام کن :
میخواهی چه کار کنی ؟ از ادامه تاپیک هم روشن و واضح چه هدف و خواسته ای داری ؟
منتظر پاسخت به این دو سئوال هستم .
پاورقی
====
دخترهای گل .
قطع روابط شما و اصلاً رابطه برقرار نکردن با پیشنهاد دهنده ها ، آنها را زودتر به بلوغ عاطفی ، اجتماعی و عقلانی و اقتصادی و اقدام به خواستگاری می کشاند اگر واقعاً خواهان شما باشند .
محکم ایستادن و رابطه نپذیرفتن ، برای شما عزت نفس ،اقتدار و ارزشمندی و .... برای آنها محک خوردن در درجه اول ( که مشخص میشه هدفشون واقعاً ازدواجه یا خیر ) ، و در درجه بعد ، اگر خواستار ازدواج هستند ، تلاش و تکاپو برای بدست آوردن است .
این بهتره یا خود را آلت دست قرار دادن و ........
جلوی احساسات و عئواطفتان در اینجور شرایط بایستید و ذلیل نشید و عقلانی عمل کنید .
بابا هوار :316:که بخاطر خودتون می گوییم همه اینها را و همه این تأکید را ،پس به خودتون ارزش بدهید :46::43:
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
[/color]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
اگر تجارب ما را قبول داری که با نمونه های بسیار موجه تر از این آقا و رفتارهای خیلی بهتر از این آقا و دخترهای مطمئن تر از شما نسبت به اونها ،ی گوئیم خانم عزیز شما داری بازی می خوری ، بازیچه ای و هرگز ایشون خواستگاری شما نخواهد آمد .
شاید شما درست میگید. اگر هم نیاد و منصرف بشه به خاطر کارهایی هست که در حقش کردم. شما نمیدونید اون تا چه اندازه ای دوستم داره. البته کم کم داره ازم متنفر میشه با واقعیتهایی که بهش گفتم. میدونم که ازم بدش میاد کم کم.
با این وجود راه درست اینه که شما تا زمانی که ایشون میخواد بیاد خواستگاری قطع رابطه کنی . اگر او واقعاً حرفش حرف باشه قطع رابطه او را دور نمی کنه بلکه وادارش می کنه از ترس از دست دادنت زودتر بیاد خواستگاری . بله درسته، منم قبول دارم که اگر شرایطش باشه و اون نیاد و عقب نشینی کنه و بخواد به نحوی دست به سرم کنه یعنیاینکه داره بازیم میده، ولی وقتی الان شرایط خواستگاری اومدن رو نداره چی؟ منخودم میدونم که الان نمیتونه بیاد خواستگاری. اصلا امکانش نیست. الان خونواده ش رو راضی کرده که با من ازدواج کنه. همه ی خانواده ش و دوستاش میدونن که میخواد با من ازدواج کنه.
اما اگر تهدید کرد که قطع رابطه یعنی دیگه تمام و نمیا دخواستگاری بدان که واقعاً شما را رنمیخواد ، بلکه شما براش تفریحی و خوش گذشتن مثل هدف خیلی از پسرهای دیگر از این روابط .
آخه اون اصلا با من خوشگذرونی نکرده که. برای خوشگذرونی خیی خیلی دخترهای بیشتری بودند. آدم مگه میتونه فقط به قصد خوشگذرونی 6 سال با یک نفر باشه و کلی سختی هم بکشه؟ هر شب از سر درد و به خاط فشارهای عصبی بره زیر سرم ؟ چند بار بیمارستان بستره بشه ؟ اینا خوشگذرونیه ؟
اینکه شما گذشته خوبی نداشتی نباید شما را به ذلت بکشونه که مورد تحقیر قرار بگیری . مگر اون از خدایی که شما را خلق کرده بالاتر هست ؟
اون به خاطر خطاهای گذشته ام منو سرزنش نمیکنه، بلکه دلش از کارایی که با خودش بودم و انجامدادم شکسته. خودش هم میگخ گذشه هر کاریکردی به من ربطی نداره. مهم کارایی بوده که با من بودی و انجام دادی.
خدا این همه دعوت به توبه و وعده ها در برابرش داده و این همه توابین را ناز می کنه و وعده میده . و اینهمه توصیه شده اقرار گناه پیش غیر خدا نکنید . کی به شما اجازه داده ریز به ریز خطاهایت را برای یک بنده خدا که هنوز رسمی هم وارد نشده و معلوم نیست اصلاً ازدواج باهاش صورت بگیره را بیان کنی . خدا بهت اجازه داده ؟ همون خدایی که بیشتر از هرکسی به گردنت حق داره ، خدایی که به تو وجود بخشیده و همه هستی و هرچه داری از اوست ، او اینو ازت خواسته ؟ می دونی این همه ذلت تو در برابر یکی از بنده هاش چقدر خدا را ناراضی می کنه .
بله درسته خدا نمیخواد بده اش اقرار به گناه کنه پیش کسی. ولی مگه همین خدا نگفته دروغ نگید؟ صداقت داشته باشید؟ من اشتباهم این بود که از اول باهاش صادق نبودم و یکدفعه خواستم صادق باشم که کار به اینجا رسید . اگر از اول صادق میبودم الان اینطوری نمیشد.
و بعدش این پدر و مادرته که این همه به گردنت حق دارند یا ایشون . مادرت را اگر فقط 9 ماهی که رنج حمل تو را کشیده بخواهی در نظر بگیری نمیتونی هیچ وقت پاسخگویش باشی حتی اگر همه زمانها خدمتش را بکنی . چه برسه به بقیه دوران رشدت و خماتش ، همینطور زحمات پدرت . آیا اینها به این روابطت راضی بودن ، به رابطه ات با این پسر و این حال و احوالت در مقابل او و این توهین شنیدنهایت راضی هستند . خوششون میامود دخترشون اینجور گذشته ای که میگی داشته باشه . چطور نسسبت به خدایت و پدر ومادرت که بیشترین حق را به گردنشون داری احساس تعهد نکردی و نمی کنی . ولی به این آقایی که این همه توهین و .... احساس تعهد کرده و حق می دونی که باهات چنین رفتاری کنه .
باور کنید من نسبت به اونا هم احساس تعهد میکنم. نسبت به همه احساس تعهد میکنم جز خودم . من از خودم متنفرم که تا این حد حقیر و بی شخصیت شدم . حالم از خودم به هم میخوره که اینطوری باهام رفتار میشه. ولی باید چه کنم ؟ جدایی راه حله ؟ من دیگه نمیتونم و نمیخوام که با کس دیگه ای ازدواج کنم . اگر ازش جدا بشم همه چیز درست میشه ؟
کاش حرففهایم را خوب می خوندی و اینهمه توجیحات خود تحقیرگرانه نکنی . به این توجه کردی که توشیه به ترک این روابط و غیره تئوری نیست و .....
چرا همینجوری و بدون سند قضاوت می کنی خانمی . برو باز هم تاپیکهای متعدد در این تالار رو بخون که ما چطور به بعضی پسرها گفته ایم تا وقتی خواستگاری دختر نرفته و ...... حق نداری از او انتظار تعهد داشته باشی و .... اگر خودش رابطه ای برقرار کرده حق نیست که خرده به رابطه قبلی دختر بگیره و ...... اگر دختری را اینجوری نمی پسنده رابطه اش را قطع کنه . نه اینکه او را نگه داره به عنوان دوست و باهاش ازدواج نکنه
حیف که بدون خوندن و نمونه ها را دیدن فقط می خواهی حرف خودت را به کرسی بنشونی . اونم چه حرفی . که من حقمه ذلیل بشم حقمه این پسر هر توهینی بکنه و .... چرا چون گذشته فلان داشتم و .... خوب داشتی که داشتی مهم اینه که دیگه اونجور روابط را نمی خواهی داشته باشی . این آقا هم اینا براش مهمه و نمیخواد ازدواج بکنه باش مشا نکنه .
فرشته مهربان عزیزم من منظورم این بود که کمی هم موضوع رو از دید اون نگاه کنید نه از دید من. به خدااااااااااا من نمیخوام حرفم رو به کرسی بنشونم. من یقین دارم که حرفهای شما کاملا درسته و بهترین روش برای یک رابطه هست. ولی زندگی من اینقدرپیچیده شده که با جدایی هم درست نمیشه. میترسم بگم این راه حلش نیست و شما دیگه به من کمک نکنید
در هر حال حرف ما با شما الآن اینه که :
رابطه را با ایشون قطع کن ، محکم و با اراده . و دیگر هم گرد این روابط نگرد و در پی بازسازی روحی و شخصیتی خودت باش که در این جهت ما می توانیم کمکت کنیم .
اگر اینرا نمی پذیری و قصدت اینه که رابطه ات را باوی ادامه داده با اینکه اعلام کرده نمیخواهد باهات ازدواج کند و فقط میخواهد دوست پسرت باشه و حرف کارشناس و غیر کارشناس که میگند این رابطه درست نیست و قطعش کن مهم نیست ، اعلام کن تا دوستان جهت و مسیر شما را بدانند .
بنا براین در پست بعدی صراحتاً اعلام کن :
میخواهی چه کار کنی ؟ میخوام با توجه به شرایط خودم و در نظر گرفتن شرایط اون و کارهایی که در حقش کردم، با توجه به تمام این 6 سال و اینکه میخوام یا با اون ازدواج کنم و یا اگر نشد ازدواج نکنم، دیگه ازدواج نکنم یک تصمیم اساسی بگیرم. تصمیمم اینه که اگر هم این رابطه قطع شد با هیچکس که دوست نمیشم هیچ، ازدواج هم نکنم. میخوام دیگه تنها باشم بدون این هیاهو . میخوام کارهای عقب افتاده م رو انجام بدم. تصمیم من اینه. من همه ی این حرفا رو بهش گفتم تا قبل از ازدواج بتونه تصمیم بگیره.
از ادامه تاپیک هم روشن و واضح چه هدف و خواسته ای داری ؟
[color=#4B0082] هدفم از ادامه ی تاپیک اینه که یک راه حل عملی پیش روم گذاشته بشه . شرایط زندگی آدما با هم خیلی فرق میکنه. این رو هم بگم که میدونم شما راهکاری برای دوستی ندارید، من هم هدفم دوستی نیست، میخوام ازدواج کنم. هدفم ازدواج هست پس خواهش میکنم کمکم کنید.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
راه شما این است :
به ایشان بگید که هیچ ارتباطی تا وقتی شرایطش آماده میشه نداشته باشید . و ایشون شرایطش را آماده کند و شما هم بازسازی شخصیت و روحیه و .... داشته باشید و مهارتهای زندگی را بیاموزید .
همچنین اگر موافق بود خانواده های شما با هم آشنا شده و ارتباط برقرار کنند تا هم آنها همدیگر را بشناسند و هم شما اینگونه بدون ارتباط پنهانی و بین فردی با مشاهده رفتارهای همدیگر در جمع بتوانید همدیگر را بشناسید .
رابطه قطع تا وقتی که شرایط ازدواج فراهم میشه . همچنین روی قطع وابستگی در این مدت هم کار میشه ( وبستگی زندگی مشترک را به اختلال می کشاند )
راهکار کارشناسی ما این است .
موفق باشید .
.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
بله فرشته مهربان عزیز منم موافقم که رابطه باید دیگه قطع بشه. فرشته مهربان الان که دارم اینا رو مینویسم اشک میریزم به روزگارم. به اینکه خودم با دستای خودم زندگیمو آینده خودو و اون رو نابود کرد. چه زندگی خوبی داشتیم با هم، ولی افسوس که من هرچی بیشتر بهش گفتم اون بیشتر از من زده شد. افسوس که قدر اون و زندگی خوبی که داشتم رو ندونستم. باور کنید من هیچ کجا و هیچکس رو ندیده بودم تو این دوره زمونه تا این حد طرفش رو دوست داشته باشه. ولی دیگه نمیتونه . چون مرده و غیرتش اجازه نمیده. میخواد ولی نمیتونه. غم تو چشماش داره آتیشم میزنه. از اینکه میتونستم زندگی خوبی با اون داشته باشم ولی خودم از خودم این فرصت رو گرفتم داغونم . به خدا عاشقم بود، منو میپرستید. الان فقط میگه چرا؟ میگه مگه چی کم گذاشتم واست؟ راست میگه هیچی واسم کم نذاشت. دیگه گریه امونم نمیده.
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
سلام خواهر خوبم نگین :
همانطور که دوستان گفتند بخصوص فرشته مهربون که جای تشکرداره ازایشون که واقعا راهکارهای مناسبی برای شما ارائه کردند ولی مثل اینکه شما متاسفانه قصد ندارید دست از اون بردارید وبا کلمه نمیتونم اراده تون روضعیف تر میکنید البته میدونم شاید کار ساده ای نباشه چون شما عاشق شدید وفقط خوبی ها رو میبینید وهمه چیز زو در اون خلاصه میکنید واگر او به این سایت دسترسی داشته باشه کارشما سخت تر میشه چون اون پادزهر آنرا برای شما اعمال خواهد کرد واز اینهمه علاقه شما نسبت به خودش نهایت سوء استفاده راخواهد کرد آیا اینطور نیست فرشته مهربون؟:72::72::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
چرا این همه ذلت نشون می دهی .
عجبا !!!!
ایشون از رابطه شما آزرده شده ، و قصدش از ازدواج را به هم زده . یعنی ایشون رابطه با پسری رو برای تو نمی پسندیده . اما حالا خودش با وقاحت تمام اعلام می کند باهات ازدواج نمی کند ولی دوست پسرت میمونه . این یعنی چه ؟ یعنی هیچ ارزشی برای تو قائل نبوده و نیست . بهانه خوبی هم دستش اومده .
اگر اینقدر مهمه براش ، پس مطئناً همینکه شما با خودش رابطه برقرار کردی برای ازدواج مناسب ندیده تو را ، اون همه توهین و تحکم و تحقیر هم برای راندنت بوده و با این حرفهای آخر بهانه افتاده دستش .
بیرون بیا از این رابطه . عزت نفست رو دریاب . لینکهایی که در پستهای قبل گفتم را دوباره بخون ، عمیق بخون .
از تاپیک زیر هم درس بگیر . با اینکه این آقا پسر و دختر خانم هم را ندیده و وعده ازدواج هم جدی بوده ، و دختر هم مثل شما این همه ذلت نشون نداده ، اما وقتی همه توصیه کردند به قطع رابطه ، محکم ایستاد و عمل کرد و حتی جواب پیامک های طرف رو هم نمیده و داره با سختی قطع وابستگی مبارزه می کنه . پس تئوری نیست عزیزم . نمونه های زیادی داریم که گوش به راهنمائیها داده و بعدش چقدر خوشحال شدند . شما چند نمونه را توی این تالار خوندی و فایده نداشته که میگی تئوری هست و نمیشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
منظر باش لینکهای دیگری از نمونه ها را برات بیارم تا ببینی که میشه ، اما شما حاضری سختی این همه تحقیر و ... را تحمل کنی ، ولی سختی رهایی و قطع رابطه با این آقا را نکشی . خودت نمی خواهی نگو نمیشه .
http://www.hamdardi.net/thread-21010-lastpost.html
.
فرشته مهربون راه کارهای شما واضح وروشنه وحای تشکر داره ولی متاسفانه باید گفت نگین نمیخاد از عشقش دست برداره وبه نظر من لزومی هم نداشته که همه گذشتشو برای اون بگه نظر شما شما چیه؟
-
RE: من خیانتکار محسوب میشم؟
تعداد این تاپیک از حد استاندارد گذشته و به همین دلیل قفل می شود .
.