خواستگارم موقع مشغله کاری جواب منو نمیده(حتی به مدت چندروز)

همه چیو تموم کردم
مشاوره دوستان در این عملم بی تأثیر نبوده

علت:
1.مهمترین علت:تقریبا یک ماهه قراره دوباره بیاد خواستگاری،هفته پیش قرار بود بیاد نیومد؛الانم که تعطیلاته بازم نمیاد (تقریبا بهانه شرایط کاری و شهردیگه بودن رو میزنه (راهش دوره))
:پس گفتم ارتباطمون قطع تا هروقت اومدی خواستگاری!

2.بی اعتماد شدنم بهش:باور نکردن اینکه 5روز گوشیشو گم کرده بوده ؛
ازش شماره اونجایی که هست رو خواستم نداد،گفت هنوز زوده،بعدأ میدم
ازش خواستم اگه دروغی تابحال گفته،حقیقتو بگه؛سکوت کرد.(وتابحال دوتا دروغ غیرمهم برام اثبات شده،اینو تعمیم دادم که واسه ترس ازدست دادنم فرت وفرت دروغ میگه)

3.فقط وقتی خودش میخواد حوصله منو داره (سه باری که اول تاپیک گفتم،ومواقع عادی توجهش کمه(شایدم توقع من بیجاست،وهنوز زود باشه))



تمام (هرچند اون توافق نکرد،ولی ازنظرمن همه چی تموم شد)

از دید من کار درستی بوده
سنگ اول چون نهد معمار کج
تا ثریا می رود دیوار کج
افراد ناموفقی مثل من همین آلارم ها رو تو دوران نامزدی و آشنایی دیدن و توجه نکردن
شما خیلی خوش شانس بودید که هم باهوش و فهمیده هستید و هم با همدردی آشنا شدید
موفق باشید

افرین

چیزی رو از دست ندادی.

اگه بخوادت بر میگرده ولی وقتی برگشت خیلیییییی با دقت و با مهارت باهاش برخورد کن

سلام دوست گرامی،

من فقط نظر شخصی خودم رو می گم،

به نظره من شما باید خیلی روی خودتون کار کنید. شما وارد هر رابطه ی دیگه ای هم بشین، همین سرنوشت رو خواهد داشت!

بازم می گم، یه نظره من رفتار شما این رابطه رو به این سمت سوق داد!

آرزوی موفقیت دارم.

سلام flag عزیز
دوستان حرفهای خیلی جالبی زدند ...

1-عزیزم شما خودت اگر کسی رو دوست داشته باشی می تونی پاسخ دادن به تلفن هاش رو موکول کنی به حتی 1 ساعت بعد؟ حتی اسمش را هم روی صفحه موبایلت ببینی چنان ذوقی می کنی که دوست داری یک لحظه دقدقه های دنیا را متوقف کنی که فقط با او حرف بزنی...ایشان از نظر احساسی اصلا در این رابطه درگیر نیست...
ما خانم ها عاشق دریافت کردن محبت از سمت همسرمان هستیم و می شود گفت هیچ کداممان طاقت سردی و کم توجهی و موکول شدن به زمانی بعد از خلاص شدن از کار و پروژه و...را نداریم...
2- الان که گل کار شماست و نامزدید احساس ایشان به این صورت است وای به حال چند سال دیگر...
3- شما ایشان را دوست دارید نه ایشان شما را...شما از نظر احساسی درگیرید و خودتان را فریب می دهید و رفتارهای ایشان را توجیه می کنید...
4-روی ظاهر مذهبی افراد حساب نکنید که گاهی نقابی ست برای رسیدن به اهدافشان و حتی پنهان کردن نیاتشان...دنبال آدمهای خوب باشید با قلبهای خوب...
5-روی وضعیت موجود ادمها در دوران قبل از ازدواج حساب کنید نه قول وضعیتی که در آینده به شما می دهند...
6- چه خوب که قطع ارتباط کردید اما اگر روی تصمیمتان راسخ بمانید...
7- جدایی هزینه هایی دارد اما گاهی این هزینه ها بسیار کمتر است تا وقتی که با طرفتان ادامه دهید...سبک سنگین کردن این هزینه ها با شماست ...بهتر است از یک مشاور خانواده هم مشورت بگیرید.:72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

در ضمن شما خودتان هم باید روی نقاط ضعفتان کار کنید ...شما در رابطه تان خیلی چسبندگی دارید...
حفظ غرور برای یک زن خیلی مهم است در حقظ جذابیتش...
اگر یک باز زنگ می زنید و جوابی دریافت نمی کنید نباید دوباره زنگ بزنید تا خودشان تماس بگیرند...نباید به گونه ای در دسترس باشید که هر موقع آنها اراده کنند شما باشید اما آنها وقتی باشند که خودشان اراده می کنند...
باید روی خودتان کار کنید که احساستان زود درگیر نشود و وابسته نشوید...
اگر همه ی شهر می خواهند تو را فریب دهند تو لااقل همدست آنها نشو و خودت را فریب نده...با خودت روراست باش و نشانه ها و هشدار ها را جدی بگیر...:72:

یک تشکر کم بود
مرسی مریم.من واقعا قبول دارم حرفاتو:104::104:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ایوب

به نظره من شما باید خیلی روی خودتون کار کنید. شما وارد هر رابطه ی دیگه ای هم بشین، همین سرنوشت رو خواهد داشت!

---

این فکر فوق العاده عذابم میده.
میدونم من اشکالات زیادی دارم،خودم باعث این اتفاق شدم،خودم خودم خودم.دوماه از زندگیم هدر رفت؛من داشتم واسه ارشددرس میخوندم،که چون ازدواج برام اولویت بیشتری داره تا ادامه تحصیل ،فکرم مشغول بود و دنبال کتاب و مقاله وبررسی معیارام واین حرفاشدم،وحالا که اینطوری شد،گند زدم به زندگیم ،نه درسو دارم ،نه ازدواج

اشکالات من:
1.زود وابسته شدنم
2.روی جزئیات منفی کلید کردن
3.بدبینی
4.ابراز احساسات
5.زود عصبانی شدن
6.زود ار رفتارش نتیجه گرفتن
7.عدم صبوری
8.عدم انعطاف پذیری
9.سریش شدن(همون چسبندگی یا اویزونی)
10.زیادی رک بودن وگفتن هرچی تو دلمه

با اینهمه ایراد بهتره برم بمیرم!

ایرادای اون:
خودخواه
اقتدارطلبی شدید
عدم توجه کافی
عدم اشنایی با نیازهای یک زن
موقع عصبانیت ولم میکنه
موقع سردردولم میکنه
سرش شلوغه یادش میره منو
کمی ساده
انعطاف ناپذیری
عجول درازدواج(بعدشناخت)
عدم دردسترس بودن مواقعی که میخوامش:این موضوع به شدت عذابم میده
یکی ازهدفهای ازدواجش به نظرمن:فراراز تنهایی
میگه یا با من ازدواج میکنه یا هیچکس
عدم روحیه مشورت
عدم روحیه تغییرپذیری

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maryam p

عزیزم شما خودت اگر کسی رو دوست داشته باشی می تونی پاسخ دادن به تلفن هاش رو موکول کنی به حتی 1 ساعت بعد؟ حتی اسمش را هم روی صفحه موبایلت ببینی چنان ذوقی می کنی که دوست داری یک لحظه دقدقه های دنیا را متوقف کنی که فقط با او حرف بزنی...ایشان از نظر احساسی اصلا در این رابطه درگیر نیست...

---

ببین مگه شما نمیگی من چسبندگی زیاد داشتم؟مگه من نگفتم که وقتی جواب sms نمیداد هی میزنگیدم؟مگه نگفتم یه عالم miss call مینداختم رو گوشیش،هر کی جای اون بود زده نمیشد؟
خودم کردم که لعنت برخوردم
وگرنه درشرایط عادی،میزنگیدم یه بار،خودش اس میداد میگفت بعدا زنگ میزنم،وزنگ میزد
دیگه واقعا گیج شدم من اویزون شدم واون بی توجه شد یا چون اون بیتوجه شد من اویزون شدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سابینا

افراد ناموفقی مثل من همین آلارم ها رو تو دوران نامزدی و آشنایی دیدن و توجه نکردن

---

سابینای عزیزم،اینکه مورد خودتو با من مقایسه میکنی نمیدونم تاچه حدشبیه وگفتن این حرفها درسته یا نه ،ولی تاپیک شماروخوندم(قبلا هم خونده بودم،ولی حالا دوباره خوندمش) شما گفته بودی که یه بی توجهی نامزدت توجه نکردی یعنی اون کلا بهت توجه نداشته وخودشم هنوزم که هنوزه علاقه ای به شروع زندگی مشترک نداره،
ولی من فقط یک بار این خواستگارمو دیدم که اونم تقریبا 3 ساعت باهم حرف زدیم،تماسای تلفنیمون حدود17 ساعت بوده؛از اولشم میگفت وقتی به توافق رسیدیم میخوام عقد وعروسی یکی بشه ودوماه نشده منو ببره(تاهمین ده روز پیش حرفش همین بود)یه بارم گفت اگه تابستون باهم اشناشده بودیم الان دیگه زندگیمون باهم شروع کرده بودیم؛پس تمایلش به زندیگی مشترک زیاد بوده وهست،واین خودشه که تصمیم به ازدواج گرفته میخواد زندگیشو بایکی شریک شه وایندشو بامن بسازه ؛پس انگیزه قوی واسه شروع زندگی مشترک داره و بعد یه مدت عزیزم منو خطاب میکرد.
نگاهاشم به من خوب بود،نه اونطور خیره میشد که من حس موذب بودن بم دست بده ونه سرد،نگاهی حاکی ازاینکه میخوام بیشتر باهات اشنا شم؛ایناروگفتم تاتشخیص بدی واقعا بی توجه بوده یا انتظارمن زیاد بوده
با این تفاصیردوست من فکرت چیه؟،خوشحال میشم راهنماییم کنی.

نخیر دوست عزیز...این ره که می روی به ترکستان است!
به قول اون تیکه از دکتر هلاکویی می گفت ایشون ملاقه هم نداره چه برسه به علاقه!:163:
شما الان سراسر خواهش برای ازدواج ...یعنی شدی در به در ازدواج و این آقا...یعنی باز هم چسبندگی!
من اگر جای شما بودم حتما به صورت انفرادی به یک مشاور مراجعه می کردم...دوستان اینهمه برای شما پست گذاشتند و شما باز برگشتی سر حرف خودت...:305:
شما حتی در برآورد اشکالات خودت و اون آقا هم حتی به نتیجه گیری درست نرسیدی هنوز...و هنوز هم رفتارای ایشون رو به پای سادگیش می زاری متاسفانه...اگر فردی هزار جور دقدقه کاری هم داشته باشه اگه بخواد می تونه روزی 10 بار هم به شما زنگ بزنه...ایشون نمی خواد! اون هم در این آشفته بازار ایران یعنی اونقدر این آقا چسبیده به کارش که حتی 1 دقیقه وقت نداره برای شما؟
ایشون فقط مایل هست از جانب شما دوست داشته بشه اما خودش دوست داشتنی در کارش نیست...و باز هم خودت را فریب می دهی...فریب و فریب...
به هم می ریزی به خودت بد و بی راه می گویی ...او را مبرا می کنی و خودت را سرزنش! رابطه را تمام می کنی ...دوباره راجع به آن مرددی ...شما 26 سال داری!
عزیز دل من فکر نمی کنم شما آمادگی ازدواج داشته باشی...شما خودت مشکل داری...باید خودت را درمان کنی...باید بروی با همکاری یک روانشناس روی خودت کار کنی تا حالت خوب شود...
شما الان آمادگی شروع هیچ رابطه ای زا نداری:305:
امیدوارم خودت به این نتیجه برسی و خودت به خودت کمک کنی در درجه اول:72:

عزیزم شما موضوع اصلی را فراموش کردی و میگی ازم زده شد، آویزون بودم، و ....

این آقا ۵ روز کلا از دسترس خارج بوده، این اصلا برای شما جای سوال نداره؟ گوشیم جا مونده بود هم شد دلیل؟
شما ازش شماره محل کار و خونه را میخای میگه الان زوده. ببخشید شما اصلا میدونید ایشون کجا و با چه کسانی کار میکنن؟ بدون شماره و آدرس محل کار چه جوری تحقیق کردید؟
چرا زوده؟
مگه شما نباید اول اطلاعات و شناختتون کامل بشه بعد جواب بدید؟

اینکه اینقد عجله داره واسه عروسی اصلا خوب نیست. این عجله میتونه واسه این باشه که تا شما جوگیری و هول، سرو ته ماجرا هم بیاد و بعد عروسی دستت بسته بشه
فکر نکن چون هوله واسه عروسی معنیش اینه که خیلی دوست داره.

بر عکس شما که این قائم موشک بازیها و ناپدیدشدن ها را میزارید به حساب زده شدن ایشون و آویزون بودن خودتون
من میگم مشکوکه
چون از اینکه ازش چیزی بدونی ناراحت میشه، قائم میشه، قائم میکنه، و هوله واسه عروسی ...


نمیگم ردش کن
تحقیق کن تحقیق کن تحقیق کن
فکر کن فکر کن فکر کن
مشاوره برو مشاوره برو مشاوره برو

باشه هرچی شماها میگید؛دیشب بهش گفتم ارتباطمون قطع ؛ اگه برگشت نشونه چیه؟

حرف حرف ما نیست
چرا حرف ما؟
من برای شما فایلی را گذاشتم که نود درصد مشکل شما بود و شما میگویی مشکل من با شما فرق دارد و ...
فکر نمی کنی داری توجیه میکنی؟ چطور شما را دوست داشته که شماره شما را هم حفظ نبوده؟ ما گفتنی ها را گفتیم و حرف هم حرف خودتان است. اگر دوست دارید زنگ بزنید و عذر بخواهید و ازدواج کنید. ما هم می گوییم مبارک باد. من منظورم این بود که آلارم ها را جدی بگیر نه اینکه زندگی تو شبیه من هست، به هر حال گفته های ما از سر دلسوزی بود و بس . حرف حرف خودتان هر جوری میلتان است رفتار کنید.

نقل قول:

---

خواستگارم موقع مشغله کاری جواب منو نمیده(حتی به مدت چندروز)

---

شغل این پسر همینه، پر از مشغله
اخلاقشم همینه که میبینی، موقع کار جواب نمیده بعدشم حالا یادش میره یا براش زیاد اهمیتی نداره و هرچی ....
اگه میتونی با این مرد، با این شغل و اخلاقش زندگی کنی..................
اگرم نمیتونی و نیاز به همسری داری که بهت بیشتر توجه کنه یا شغل و اخلاقش جور دیگه باشه.................
نقطه چین هارو خودت پرکن. :cool:

وقتی باهاش خداحافظی کردم،فکر میکردم برمیگرده - ولی دوشب گذشته وهنوز برنگشته
باورم نمیشه این اتفاق افتاده باشه
من رهاش کردم،ولی اون برنگشت-باورم نمیشه دوستم نداشت-
چقدر تواین رابطه صادق بودم.
دلم خیلی شکست
خیلی امیدوارم کرده بود
فکر کردم گمگشتمو پیدا کردم
فکر کردم چقدر ماشبیه همیم وچه زندگی خوب وشاد وپرانرژی با هم شروع میکنیم
چقدر خوشحال بودم تنهاییهام داره تموم میشه
ومنم عشقمو پیداکردم
کاملا خودشو شوهرم میدونست
هروقت سوالی داشتم مثلا میگفتم دوست داری خانمت فلان جور باشه،به جای کلمه خانمم میگفت تو؛منو کاملا خانم خودش میدونست
منو با عناوین احساسی خطاب میکرد
چقدر صداشودوست داشتم،مخصوصأوقتی جدی صحبت میکرد؛خیلی جذاب میشد.
چقدر رنگ چشماش خاص بود
چقدر خوشحال بودم که ازمن مذهبی تره وهمیشه نمازش سرجاشه
وقتی دوهفته پیش اخرین خواستگاری که اومده بود؛ازش پرسیدم ازتو مطمعن باشم که به اونا جواب رد بدم
گفت اره،مطمعن باش از من،یه خواستگارخوب دیگه روهم به خاطر اون رد کردم
وقتی توفکر اون بودم چقدر سختم بود که خواستکار دیگه میومد
میگفت دلم نمیخواد با خانمم فرد جدایی باشم،میخوام یکی باشیم
چقدر معیارهای ازدواجم داشت
چقدر فکرامون نزدیک هم بود

ولی تموم شد.:302:

flag عزیز درسته که از نظر احساسی صدمه دیدی ولی واقعا اتفاقی نیوفتاده که بخوای به خاطرش خودتو ناراحت کنی
از نظر من باید خوشحال باشی که زود شناختیش قبل از اینکه کار از کار بگذره. اون اگه واقعا تو رو می خواست و به قول خودت مثل خانمش می دونست به این زودی ها جا نمی زد و رهات نمی کرد. اگه کسی یکی رو واقعا دوست داشته باشه اونقدر برای دیدن و صحبت کردن باهاش اشتیاق داره که حتی تحمل چند ساعت دوری ازش رو هم نداره هر قدر هم که مشغله داشته باشه جواب ندادن تلفن و بی خبر گذاشتن شما رو توجیه نمی کنه. خوشبختانه تو این علامت هشدارو جدی گرفتی و جلوی پیشرفت یه رابطه مشکل دار و گرفتی.:72:

فلگ عزیزم
فایل دکتر هلاکویی را دوباره گوش بده
گفته اون دوست داشته تو دوستش داشته باشی همین
اگر اینهایی که گفتیم و حدسهایی که زدیم درست بوده من اگه جای تو بودم می افتادم به سجده و خدا رو شکر میکردم که قبل ازدواج از یه همچین خطری نجات پیدا کردم ... باور کن راست میگم .. چقدر تو بنده خوب خدا بودی که اومدی همدردی و آگاه شدی و پا به این اشتباه نذاشتی... واقعا خوش به حالت و امیدوارم موفق باشی....

دوست عزیز :72:

می دونی بدبختی بیشتر ماها چیه؟!؟!:305:
اینه که اعتماد به نفس نداریم.

فکر می کنیم به هر قیمتی باید ازدواج کنیم. سریع علاقه مند میشیم و وابسته.

طرف گوشیشو چند روز جواب نمیده - یا خاموش می کنه و بعد دروغ می گه بعد.....

ولی ما برای خودمون و فکرمون و وقت مونو و ......... ارزش قائل نیستیم. فکر می کنیم به هر قیمتی باید

ازدواج کنیم. هنوز می گیم شاید برگرده - باید منتظرش بمونم - شاید کار داره - شاید سرش شلوغه

شاید داره اتم میشکافه شاید شاید شاید شاید............

شاید تا اندازه ای برمی گرده به فرهنگ اکثر خانواده هامون که به دخترامون یاد نمی دیم که مستقل باشند

و وابسته مردی نباشند و اگه هیچوقت مرد مقبولی برای دخترمون پیدا نشد دلیلی نداره وارد یک رابطه بیمارگونه
بشه.

دوست عزیز سرخودت رو به کار و درس و ورزش گرم کن و روی اعتماد به نفست کارکن.

ازدواج نکردن هزار بار بهتر از ازدواج غلطه.:305:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

در مرحله شناخت فرد را باید همانگونه که هست ببینی و حتی اگر مواردی به نظرت منفی اومد نیز با او بحث نکنی و نقد نکنی و موضع نگیری ، بلکه فقط لیست کنی برای خودت ، سپس لیست ویژگیها را بررسی کن و امتیاز بده و با سنجش میزان سنخیت و نمره به دست آـمده تصمیم بگیر.

---

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

فلگ عزیز،

چرا اینقد سخت و منفی به موضوع نگاه می کنی. یک خواستگاری بوده که در مرحله ی شناخت تمام شده. شما ایشون را مناسب خودتون ندانستید و تمام.

این دو ماه هم صرف شناخت و تصمیم گیری برای زندگیتون شده. هدر نرفته. بی خود نگذشته. ضمن اینکه یک تجربه هم برای خواستگاریهای بعدی به دست آوردی.

خودت را باور داشته باش. اینقدر فلگ درونت را اذیت نکن. دوستش داشته باش.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط flag

وقتی باهاش خداحافظی کردم،فکر میکردم برمیگرده - ولی دوشب گذشته وهنوز برنگشته
باورم نمیشه این اتفاق افتاده باشه
من رهاش کردم،ولی اون برنگشت-باورم نمیشه دوستم نداشت-
چقدر تواین رابطه صادق بودم.
دلم خیلی شکست
خیلی امیدوارم کرده بود
فکر کردم گمگشتمو پیدا کردم
فکر کردم چقدر ماشبیه همیم وچه زندگی خوب وشاد وپرانرژی با هم شروع میکنیم
چقدر خوشحال بودم تنهاییهام داره تموم میشه
ومنم عشقمو پیداکردم
کاملا خودشو شوهرم میدونست
هروقت سوالی داشتم مثلا میگفتم دوست داری خانمت فلان جور باشه،به جای کلمه خانمم میگفت تو؛منو کاملا خانم خودش میدونست
منو با عناوین احساسی خطاب میکرد
چقدر صداشودوست داشتم،مخصوصأوقتی جدی صحبت میکرد؛خیلی جذاب میشد.
چقدر رنگ چشماش خاص بود
چقدر خوشحال بودم که ازمن مذهبی تره وهمیشه نمازش سرجاشه
وقتی دوهفته پیش اخرین خواستگاری که اومده بود؛ازش پرسیدم ازتو مطمعن باشم که به اونا جواب رد بدم
گفت اره،مطمعن باش از من،یه خواستگارخوب دیگه روهم به خاطر اون رد کردم
وقتی توفکر اون بودم چقدر سختم بود که خواستکار دیگه میومد
میگفت دلم نمیخواد با خانمم فرد جدایی باشم،میخوام یکی باشیم
چقدر معیارهای ازدواجم داشت
چقدر فکرامون نزدیک هم بود

ولی تموم شد.:302:

---

گاهي كسي در فكر و سخن به ما نزديكه در عمل..نه!
دوست نازنينم ممكنه بين شما هزار تشابه وجود داشته باشه اما برخي تفاوت ها ويرانگر هستن.شما ايشونو به نوعي همسر خودتون ميدونين و لي ايشون ظاهرا دارن از ادن امكان تماس به شما خود داري ميكنن. يه كم صب كنين.نه خشمگين بشين.. نه به غرورتون آسيب برسونين. اول ببينين ايشون مرد عمل هست آخه!اينايي كه شما نوشتي احساس هاي مشتركه اما درك مشترك.. عمل همدلانه.. همسويي مشترك كجاست؟
عزيزم ملاك عشق يه مرد عملي يه كه براي شادي و راحتي و رسيدن بهتون انجام ميده.. نه حرف!
در ضمن خانم گلم گاهي وقتي دوستان ظاهري و نارفيقان ريايي رو از دست ميديم..دوستان حقيقي سراغ ما ميان..يه كم فرصت بده!

امروز حرفهایی (sms)بین من وایشون رد وبدل شد:
بعدازون شب که گفته بودم خداحافظ تازمانیکه بیای خواستگاری

-حرفهای ایشون،امروز:میام خواستگاریت امالان نمیتونم،ولی تا قبل عید نوروز میام.خیلی عجولی ،قبلامن عجله داشتم نتونستم کاریو که میخواستم انجام بدم،حالا تو عجله داری؟

------من:نه مشکل من زمان نیست،مشکلم طرز زفتارت بامنه،من بامشاور صحبت کردم،چیزای خوبی دستگیرم نشده،طرز رفتارت ازارم میده،پیشنهاد میکنم یه مدت بری و واسه خودت فکر کنی،خواستی برگرد،نخواستیم برنگرد؛من اینطوری ادامه نمیدم

-ایشون:نمیخوام،مشاور چی گفته؟
------من:بعضی رفتاراتو که توضیح دادم گفتن که تواین رابطه رو جدی نگرفتی واحساسی نداری وارزشی برام قائل نیستی

-ایشون:اینطور نیست ،برای خودشون گفتن
------من:ولی رفتارت این مطلبو تصدیق میکنه،توفقط میخوای من دوستت داشته باشم درحالیکه خودت دوستم نداری،من اونقدر ازرده ام که دیگه حسی بهت ندارم

-ایشون:باشه ،بعدا درست میشه،الان مشغله فکریم زیاده ،فرصت بده سرم خلوت شه،بد ببین رفتارمو
------من:چرا خرابش میکنی که بعد درستش کنی؟تو ازدواجم کنی موقع مشغله توجه و محبت نمیکنی؟

-ایشون:مطالبو با هم قاطی نکن،ماهنوز نسبت به هم وظیفه جدی که منجربشه هرروز باهم صحبت کنیم نداریم،بعدشم اگه قراره یرای شناخت بیشتر ازهم داشته باشیم میخوای یه مدت نامزد باشیم؟
------من:من ازت احترام میخوام،نه صحبت هرروز،ازت میخوام بیای خواستگاری تا ازحسن نیتت مطمعن شم

-ایشون:من تازه میخوام برم سرکار،روزای اول باید خودمو خوب نشون بدم پس تا عید نوروز نمیتونم
------من:اگه موافقی یک حداکثر زمانیو تعیین کنیم که فرصت داری بیای،تواین مدتم ارتباطمون قطع

-ایشون:هرطور تو بخوای خوبه،میخوای 22 بهمن بیام؟
------من:دیره،یه تایم نزدیکتر بده

-ایشون:4بهمن خوبه؟
------من:باشه،به امیددیدار

-ایشون:باشه،خداحافظ عسلم

************************************************** ***
توضیح:ایشون تابحال خواستگاری نیومدن،من قبلا گفته بودم اومده،چون راهنمایی دوستانو دراین حالت میدونستم که همه میگن اول بگو بیاد خواستگاریت؛پس خواستم توجه دوستان روی رفتار ایشون متمرکز بشه (ازینکه حقیقتو نگفتم عذر میخوام)
ایشون شغل فعلیشون پیمانکاری هست،هفته پیشم که 5روز گوشیش خاموش بود درطول سفر بود وانجام کارای استخدامی؛ازشنبه هم میره شروع به کاردر یه شهر دورافتاده؛از شغل فعلیش خیلی ناراضی بود،واسه همین این استخدامیو که قبول شده خوشحاله وشرایطش خیلی تغییر میکنه با حقوق خوب
*************************
موضوع منم اینطوری تموم شد
قطع ارتباط تا بیاد خواستگاری،ببینیم چی میشه
برام دعاکنید هرچی به صلاحمه پیش بیاد:46:

الان به نظر خودت مشکلت حل شد؟؟؟؟

سوالی را که واسش تاپیک باز کرده بودی کلا گذاشتی کنار و همین که یک تاریخ خواستگاری از آقا گرفتی دیگه خیالت راحت شد؟

فرق 4 بهمن و 22 بهمن چیه؟ بخاطر دو هفته منت کشیدی که تو رو خدا بیا خواستگاری من؟؟!!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

در مرحله شناخت فرد را باید همانگونه که هست ببینی و حتی اگر مواردی به نظرت منفی اومد نیز با او بحث نکنی و نقد نکنی و موضع نگیری ، بلکه فقط لیست کنی برای خودت ، سپس لیست ویژگیها را بررسی کن و امتیاز بده و با سنجش میزان سنخیت و نمره به دست آـمده تصمیم بگیر .

---

بهش گفتی مشاور گفته تو رابطه را جدی نگرفتی، انتظار داشتی بهت بگه مشاور راست گفته؟

این همه اصرار داشتی مذهبیه و بهش نمی آد و ... خب این الان با شما دوسته، بهش هم اومده :311:، اونوقت چطور اینقد مصری که بهش نمی آد با کسی دوست باشه؟

شما فقط عجله داری که با این آقا ازدواج کنی و درگیر احساساتی. اصلا هم موضوع شناخت را جدی نگرفتی. یک کاری نکن فردا پشیمون بشی.




معنی "نمی خوام" تو این مکالمه چیه؟ من اشتباه متوجه شدم یا شما؟

من:نه مشکل من زمان نیست،مشکلم طرز زفتارت بامنه،من بامشاور صحبت کردم،چیزای خوبی دستگیرم نشده،طرز رفتارت ازارم میده،پیشنهاد میکنم یه مدت بری و واسه خودت فکر کنی،خواستی برگرد،نخواستیم برنگرد؛من اینطوری ادامه نمیدم

-ایشون:نمیخوام،مشاور چی گفته؟




اگر گفتی بودی دوست پسرت است جوابها کلا با خواستگار فرق می کرد. این رفتار در دوست پسر یعنی یا اگه میخوای واسه سرگرمی ادامه بدیم و در یک حالت دیگه هم مردد بودن و فکر کردن را می رسونه.
احتمال این که به پیشنهادت جواب رد بده زیاده.
خیلی جدی نیست در رابطه، برعکس شما که اسم بچه هاتون را هم انتخاب کردید !!

سلام فلگ عزیز.
بغیر از اون سوالی که اولا ازت پرسیده بودم، هی میخواستم برات جواب بنویسم، اما نمیدونم چرا شرایط و پیش فرض هایی که برامون شرح داده بودی، برام خیلی عجیب میومد.

به نظر من همین الان اگه یه تاپیک دیگه باز کنی و در اون بنویسی که این آقا دوست شماست، جوابهایی میگیری که زمین تا آسمون با جوابای این تاپیک فرق داره!
از نظر خودت فقط یه پیش فرض کوچولو رو عوض کردی. اما اصلی ترین فرض ِسوالی که در مقابل ماست، عوض شده!

فلگ عزیز، لطفاً یکبار کامل برامون بنویس که
طرز آشناییتون چه جوری بوده،
خانواده خودتون و ایشون تا چه حد از ماجرا اطلاع دارن،
تحقیق آیا واقعاً کردید یا نه؟
و چه مدتی هست با هم در ارتباط هستید.

البته اگه دوس داری که پاسخ های درستی دریافت کنی.
(شاید توی یه تاپیک دیگه عنوان کنی هم بد نباشه!)

فلگ من حرفی ندارم برات بنویسم
البته خیلی حرف ها دارم ... کاش توانش را داشتم و تو را از این راهی که میری باز میگردوندم...
تو تصمیم خودت را گرفتی و نشستی حرفهای ما رو هم بهش گفتی که در واقع قانعت کنه که نه اینطور نیست
این بنده خدا هم البته زیاد تلاشی نکرده در جهت قانع شدن ... این تو بودی که اصرار کردی بیاد خواستگاریت.... فردا بهت نگه من رو در مقابل عمل انجام شده قرار دادی؟
یک آدم متوسط که قدر آدم را بدونه بسیار بهتر از یک آدم خیلی موفق و دهن پر کن هست که قدر آدم را ندونه ... زندگی مشترک فقط امکانات نیست... صمیمیت و یک دلی بخصوص برای ما زن ها خیلی مهم هست...
از من گفتن.. امیدوارم بهترین ها برات رقم بخوره ... مواظب خودت باش و قدر خودت را بدون ... موفق باشی ... خدانگهدار

با سلام به شما
از این که نگفتی دوستت هست و به عنوان خواستگار معرفیش کردی بینهایت دلخور شدم اصلا کار درستی نبود
بهتره با هر کسی که خاستی مشورت کنی اول رو راست مشکلت رو بگی
البته من در تاپیکت بهت گفتم که با خانوادش تماس بگیر یا مادرت تماس بگیره چون مشکلی بی خبری از به اصطلاح نامزدت مشکل حادی نبوده که براش تاپیک درست کنی میشد راحت با پادرمیانی یه بزرگتر حل بشه
در هر حال نظر شخصیم اینه که پسر با احترام و حتی خواهش به خاستگاری دختر بره نه اینکه تاریخ و خواهش از دختر باشه
موفق باشی

فعلا نمیخوام به هیچی فکر کنم
اگه اومد خواستگاری اونوقت دوباره فکر میکنم و باهم مشاوره حضوری میریم
اگه نیومد هم که هیچی

من ارتباطمو قطع کردم تا :
-بیخودی از رفتارش اعصابم خرد نشه
-هروقت تصمیمش جدی شد در موردش فکر کنم
-فرصت بهش دادم فکراشو بکنه،اگه نمیخواد ازدواج کنه بره(بدون هیچ توضیحی)
-ضمن اشنایی خانواده بتونم تحقیقات کنم وبعدا مراحل بعدی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

در مرحله شناخت فرد را باید همانگونه که هست ببینی و حتی اگر مواردی به نظرت منفی اومد نیز با او بحث نکنی و نقد نکنی و موضع نگیری ، بلکه فقط لیست کنی برای خودت ، سپس لیست ویژگیها را بررسی کن و امتیاز بده و با سنجش میزان سنخیت و نمره به دست آـمده تصمیم بگیر .

---

اشتباه کردم،ایرادم اینه که هرچی تودلمه سریع رو میکنم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شب نم

معنی "نمی خوام" تو این مکالمه چیه؟ من اشتباه متوجه شدم یا شما؟
من:نه مشکل من زمان نیست،مشکلم طرز زفتارت بامنه،من بامشاور صحبت کردم،چیزای خوبی دستگیرم نشده،طرز رفتارت ازارم میده،پیشنهاد میکنم یه مدت بری و واسه خودت فکر کنی،خواستی برگرد،نخواستیم برنگرد؛من اینطوری ادامه نمیدم
-ایشون:نمیخوام،مشاور چی گفته؟

---

من بهش گفتم برو یه مدت فکراتو بکن،گفت نمیخوام

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شب نم

اگر گفتی بودی دوست پسرت است جوابها کلا با خواستگار فرق می کرد. این رفتار در دوست پسر یعنی یا اگه میخوای واسه سرگرمی ادامه بدیم و در یک حالت دیگه هم مردد بودن و فکر کردن را می رسونه.
احتمال این که به پیشنهادت جواب رد بده زیاده.
خیلی جدی نیست در رابطه، برعکس شما که اسم بچه هاتون را هم انتخاب کردید !!

---

خب حالا با اینکارم مشخص میشه که چیکارمیخواد بکنه،یا میاد یا نمیاد،اعصاب منم خرد نمیشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سابینا

کاش توانش را داشتم و تو را از این راهی که میری باز میگردوندم...
این بنده خدا هم البته زیاد تلاشی نکرده در جهت قانع شدن ... این تو بودی که اصرار کردی بیاد خواستگاریت.... فردا بهت نگه من رو در مقابل عمل انجام شده قرار دادی؟

---

من هنوز تصمیمی نگرفتم که،موضوعو دست زمان دادم تا مشخص بشه واقعیت چیه
من منت کسیو نکشیدم بیاد خواستگاری،اتفاقا بهش گفته بودم خداحافظ واسه همیشه،خودش بود که گفت میام ولی دیرتر
من عجله ای برای ازدواج ندارم،فقط نگران این بودم که سرکار نباشم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر مهربون

به نظر من همین الان اگه یه تاپیک دیگه باز کنی و در اون بنویسی که این آقا دوست شماست، جوابهایی میگیری که زمین تا آسمون با جوابای این تاپیک فرق داره!

طرز آشناییتون چه جوری بوده،
خانواده خودتون و ایشون تا چه حد از ماجرا اطلاع دارن،
تحقیق آیا واقعاً کردید یا نه؟
و چه مدتی هست با هم در ارتباط هستید.

---

مسلما همه دراون صورت میگفتن قطع رابطه کن وبگو بیاد خواستگاری،خب منم همین کارو کردم
نمیدونم چرا سرزنشم میکنید!!!

ایشون دوست من نیست،ماصرفا توسط رابطی برای ازدواج اشناشدیم
اون به خانوادش گفته استخدام که شدم باید بریدبرام خواستگاری ولی درمورد من توضیحی نداده
خودش به من گفت به مامانت بگو در موردم،منم گفتم (ولی نمیدونه ارتباط داریم)
بعدا اگه اومد خواستگاری شاید تاپیکی بزنم ودوباره موضوعو ازاول عنوان کنم .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ویدا@

در هر حال نظر شخصیم اینه که پسر با احترام و حتی خواهش به خاستگاری دختر بره نه اینکه تاریخ و خواهش از دختر باشه
موفق باشی

---

من براش انتخاب گذاشتم یا کلا بره ویا اون موقع بیاد
اگر هم نیومد من هیچ گله ای ندارم وهیچ تماس دوباره ای برقرار نخواهم کرد
وضمنا درصورت ادامه به موقع ناز خواهم کرد.

خوب حالا كه گفتين دوست پسرتونه برخي از رفتارهاشون راحت تر با اين وضعيت توجيه ميشه مثل صحبت نكردن با شما وقتي كه پيش دوستاش هستش ( چون مثلا اگه مذهبي باشه نميخواد دوستانش بفهمن با كسي دوسته ) البته كاري به منطقي بودن يا غير منطقي بودن يا خوب يا بد توجيحم ندارم فقط ميگم اينطوري راحت تر توجيه ميشه... و قابل قبول تره با زماني كه طرف نامزدتون باشه و اين كارهارو كنه!!!

ولي بازهم رفتار هاي مشكوك گوشي خاموش كردن و چندروز خبر نگرفتنها كه مهمتر هستند اصلا توجيه نميشه ... و اصل مطلب هنوز پابرجاست

به نظر من كه بهتره تا اون تاريخ 4 بهمن كه قرار خواستگاري گذاشتين بي خيال باشي و بشين واسه كنكورت بخون كه عقب نيوفتي،‌خوب حد اقل اينجوري ديگه خيالت يكم راحت تره و ميتوني به درست هم برسي...
و حالا به موقعش يعني 4 بهمن كه اومد خواستگاري اونوقت به ايشون و شناختش و مشكلاتش فكر كني و حتما هم بعدش مشاوره برين و يه مدت هم نامزد بمونيي و زود عقد نكنيي چون من خيلي هارو ميبينم كه بعد عقد تازه يه كم بيشتر طرفشون رو ميشناسن و وقتي پشيمون ميشن راه برگشتشون خيلي سخت تره چون بايد طلاق بگيرن و خوب ترجيح ميدن اين كارو نكنن و با برخي مشكلات ميسازن ولي نامزد باشي ديگه طلاقي در كار نيست و راحت تري

ولي اگه ايشون 4 بهمن نيومدن به نظرم ديگه اصلا به ايشون فكر نكن چون كسي كه روي يه تاريخي توافق ميكنه ولي همش خواستگاري رو به عقب ميندازه نه قولهاش قابل اعتماده و نه ارزشي براي شما قائله و نه احترامي

به نظر من كه فعلا تا تاريخ مقرر شده بيخيال باش و به درست برس و ذهن خودتو درگير نكن
موفق باشي:72:

بهترین کاری که بنظر من باید انجام بدی این که

فعلا به ایشون نه فکر کنی و نه ارتباط اس ام اسی و یا تلفنی و غیره داشته باشی.

وقتی ایشون تصمیم قطعی گرفتند ازتون درخواست می کنند و می یاند خواستگاری رسمی.

1- با خودش و خصوصیاتش بیشتر آشنا می شی.

2- با خانوادشون آشنا می شی.

3- بدون هیچ وابستگی و منطقی تصمیم میگیری.

4- فکرت تا اون زمان آزاد و رها خواهد بود که تصمیمات و فعالیتهای مفیدتر و سازنده تری برای زندگیت انجام بدی.

5- بیخود و بیجهت فکر و وقتت رو برای چیزی و یا کسی که نه ببار هست و نه بدار هدر نمی دهی.

موفق باشی. :72:

flag جان شما که دیگه باید اینو بدونی که تو این تالار به درستی مرتب سفارش میشه مراحل شناخت باید زیرنظر خونوده ها انجام بشه.

مدیر همدردی نوشته:
بهتر هست در زمين ديگران خانه نكني. تا وقتي مطمئن شوي سند زمين را به نامت زدند. بعد شروع به گسترش احساسات خود نسبت به او بكني.و اين حتما بايد بعد از خواستگاري، شناخت و عقد انجام گيرد.

پس بهتره شناخت زیر نظر خونواده باشه و احساسات برای بعد ازعقد.

سلام

مگه قرار نشد تا 4 بهمن که اقدام به خواستگاری رسمی نکرد باهاش در ارتباط نباشی؟؟؟؟؟:163:

اگه راهکار دوستان همدردی قبول داری فکر کنم قرار بر این شد که بعد خواستگاری رسمی به ایشون و مشکلات یا شناخت فکر کنی

ببخشیدا علت تاپیک جدید باز کردن رو دیگه نمیدونم

با سلام
لطفاً سئوال خود را در تاپیک های مختلف پیگیری نفرمایید.
بنده دو تاپیک شما را که در خصوص انتخاب همسر بود ادغام کردم.
با تشکر

نیومد

میگه کلی کار روسرم ریخته

این فاصله ایجاد شده بازم تکلیف منو مشخص نکرد

چیکارکنم؟ بازم فرصت بدم ؟
(هم راه دوره هم تازه اونجا استخدام شده)

من اصلاً متوجه نمی شم شما چی کار می کنید و از چه فرصتی حرف می زنید!!

منظورتون از فرصت اینه که بهش می گین تا این 5 شنبه اومدی خواستگاری، اومدی، نیومدی خلاص؟؟؟؟؟؟

اگه که اینه، خیلی کارتون مشکل داره، البته شرمنده ها!

یه کم مغرور باشید، یه مقدار برا خودتون ارزش قائل باشید!

این چه کاریه!

دوستان هزار بار بهتون گفتن چی کار کنین، من برا باره هزار و یکم می گم،

ارتباط رو قطع می کنین، مثله خانوم ها زندگیتون رو ادامه می دین، هر کسی اومد خواستگاری، چه این آقا چه هر فرد دیگه ای، معیاراتون رو می سنجین و تصمیم قطعی برا ازدواج می گیرین!

آویزون بازی و این بچه بازی ها هم تعطیل!

خب منم همین کارو کردم
ارتباطمون قطع بود
45 روز پیش گفت 6 بهمن میام
منم گفتم پس خداحافط تا اون موقع،ایشونم گفت باشه
حالا موعد6 بهمن رسید ، ولی اس داد گفت نمیتونه بیاد

حالا باید چیکارکنم،یه فرصته دیگه بدم،مثلا بگم تا یه ماه دیگه میتونی بیای؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ایوب

ارتباط رو قطع می کنین، مثله خانوم ها زندگیتون رو ادامه می دین، هر کسی اومد خواستگاری، چه این آقا چه هر فرد دیگه ای، معیاراتون رو می سنجین و تصمیم قطعی برا ازدواج می گیرین!

---

زمان ندم وبگم هر وقت خواستی بیا؟

عزیزم
هیچ چی نمیخواد بهش بگی
چه لزومی داره دوباره بهش بگی باشه بهت زمان میدم
دوست خوبم این طرف خودشو نشون داده,چرا همش خودتو گول میزنی?
بخواد بیاد میاد
الان که نیومده نمیخواد بیاد دیگه
حالا به هر دلیلی نمیخواد
بهترین راه به نظر من صبر
صبر
صبره
کاری بهش نداشته باش
دیگه نمیخواد هم زمان بدی
بذار اون دنبالت باشه واسه زمان خواستگاری نه این که همش تو بهش بگی کی میای?کی میای؟

flag، من واقعا دارم تعجب می کنم!

بذار من اول قطع بودن ارتباط رو از دیدگاه خودم تعریف کنم که اگه اشتباهست، دوستان به بگن!
گویا تعریف شما ازش، یه چیز دیگس!

ببین! قطع ارتباط یعنی:

- نه با تلفن همراه (ایرانسل و همراه اول و دائم و ... با هر نوع گوشی، نوکیا و سونی و ...)، نه با خط ثابت(چه خونه ی خودتون، چه خونه فامیل ها تون، چه تو شرکتتون)، نه با خط عمومی (هر جا باشه، سر کوچه، تو خیابون، تو بیمارستان...)، نه با خط ماهواره ای، باهاش تماس نمی گیرید! اگه اونم تماس گرفت با هر کدوم از این ها، جواب نمی دید!

- فرستادن پیام، نه با تلفن همراه (ایرانسل و همراه اول و دائم و ...)، نه از طریق سایت، نه از طریق پیجر، تعطیل!
بهتره شماره ی اونم بلاک کنین که نتونه ببراتون پیام بده یا زنگ بزنه، اگه هم می شه ،خطی که اون آقا شمارش رو داره رو مدتی خاموش کنین!

- نه با یاهو، نه با جی میل، نه با هات میل، ...... با هیچ کدوم براش میل نمی زنین! میل اون رو هم اسپم میکنین که نتونه برا شما میل بزنه!

- فعالیت در شبکه های اجتماعی تعطیل، یه مدت غیر فعال می شین!

- وب و ویس تعطیل!

- ارتباطات زنده تعطیل!

این از تعریف قطع ارتباط!

خب، اول از همه که تمام شواهد نشون می ده سره کار هستی با عرض معذرت!

اما حالا که خودت اصرار داری که این جور نیست:
به نظره من، بهش می گی هر وقت دوست داشتی بیا خواستگاری، اگه مجرد بودم که مراحل یه ازدواج عاقلانه را همراه با مدت زمان آشنایی طی می کنیم! اگه هم که متأهل بودم که خدافظ!

بعدم قطع ارتباطی که بالا تعریف شد رو انجام می دید!

دیگه هم فک نکنم کسی بیشتر از این وقت گران بهاش را برای تاپیک شما بذاره!

انسان خواب رو می شه بیدار کرد، اما انسانی که خودش رو زده به خواب رونه!

ایوب جان شمادر مورد من چی فکر کردید،من نزدیک 10 ساعته فقط دارم گریه میکنم:302: ،چشمام کاسه خون شده،دنیا روسرم خراب شده،وشما طوری رفتارمیکنید که من یه ادم عقب افتاده ام
بهتون گفتم که ارتباطم این 45 روز قطع بود ؛(فقط وسطاش حدود یک هفته چندتا اس ردوبدل شد)
ارتباطمون موقعیکه برقرار بود فقط تلفن بود،من توهیچ جای دیگه بهش دسترسی ندارم.

وقتیکه اون اواخر منو خانمش خطاب میکرد ،منم نشستم معیارامو با خصوصیات منفی ومثبتش درصد دادم،اون 80% مطابق معیارامه، پس توهم زدم که دیگه مال همیم ،روزشماری کردم تا امروز برسه وفقط ببیننمش

حالا:
1.میدونم که بازم نباید ارتباط داشته باشم
2.فهمیدم که نباید بهش زمان بدم
3.فعلا اسی بهش نمیدم،چون ازصبح قراره فکرکنه بگه چیکار کنیم(دیشب که گفت نمیاد پرسیدازم چیکارمیکنی،من گفتم تمام)

فلگ عزیز از اول تاپیکت بشین و دوباره راهنمایی ها رو مرور کن
باور کن میفهمم چی میگی اما دیگه چاره ای نیست
خانمی یه کم واسه خودت باش
به قول ستاره عزیز اونو واسه خودت تبدیل به بت کردی که الان وقتی داره شکسته میشه برات درد آوره
عزیزم هممون تجربش کردیم و میدونیم هم سخته
خودم یکیش
برو تو تاپیک های من,ببین چه قدر اذیت شدم...
ولی الا آرومم
خدا بهم کمک کرد چون خودمم خواستم
به خیال خودم اونم واسم عالی بود....
پس فکر نکن تنهایی و بدون همه درکت میکنیم
اما دوست خوبم با این که میدونم سخته اما باید رو خودت کار کنی و بهش فرصت بدی
اومد یا زنگ زد که هیچ چی و میدونی چی کار کنی میگی من فقط به شرظ خواستگاری رسمی با شما دوباره برقرار میکنم تا به شناخت برسیم
نیومد
هیچ چی
درسته
هیچ چی
هیچ تماس یا اسی نباید از جانب تو باشه...

مواظب خودت هم باش:46:
و قدر خودت رو هم بیشتر بدون:72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

همون تلفن و اس ام اسی که هم تو اون 45 روز داشتین اشتباه بوده
فلگ عزیز هیچ چی یعنی هیچ:46:

دوست عزیز:72:

دوستان گفتنیها رو خیلی زیبا گفتند منم حرف تازه ای ندارم که بگم

فقط میخام این رو اضافه کنم که گاهی انسانهای دیگه مارو سرکار می ذارند

گاهی ما خودمون خودمون رو سرکار میذاریم.

شما به نظر میاد بیشتر جزء دسته دومی یعنی نتنها اون آقا داره بازیتون میده شما هم خودتت

با دست خودتت داری بازی رو تشدید تر می کنی.

نمی دونم چرا نمی توانی عملگرا باشی و مرتب میخواهی یک مسئله را که جوابش مشخص است رو کش می دهی و سوال میپرسی.

عزیزم "آزموده را آزمودن خطاست"

این آقا پیداست که جدی نیست و شما انتخاب اون نیستید و یا تصمیم به ازدواج فعلا ندارد

حالا اگر زمانی راست و یا دروغ به شما گفته "خانمم" حرف بیخودی بوده که از زبانش در آمده

مگر شما حسرت این را دارید که خانم کسی باشید؟!

مگر شما عقد کرده او بودید که به خودش اجازه چنین صحبتی داد؟!

آیا فکر نمی کنید می خواهد با کلمات شما را بازی دهد؟؟

آیا فکر نمی کنی ارزش شما بیشتر از اینست که برای خاستگاری امدن از کسی خواهش و التماس کنی؟

مواظب خودت باش و قدر خودتت را بیشتر بدان.

موفق باشی.:72:

اس داد گفت: یه بار دیگه سعیشو میکنه که بیاد،اگه نشد لابد خدا نمیخواد که مابه هم برسیم.

حرفاش با عقلم جور درنمیاد،بهش گفتم اگه منو نمیخوای الان تموم کنی بهتره،گفت من این حرفو نزدم،تواگه منو نمیخوای قضیش فرق داره ؛باور کنید من چندبار بهش گفتم که مطمعنی میخوای بیای والان تموم نکنیم؟،میگه اره مطمعنم،ناراحته،عذاب وجدان داره که تابحال دوبار نتونسته به قولش عمل کنه
شایدم من زیاد براش جذاب نیستم،به هرحال اونم با اون بی توجهیاش همچین اش دهن سوزیم نیست

به هرحا دیگه مهم نیست ،فکرشو از سرم بیرون میکنم،شماها راست میگید یه جای کار میلنگه
شاید گناه از منه،من توعمرم هیچکسیو اذیت نکردم؛ولی نمیدونم چرا ملت منو اینطور اذیت میکنن.
سرنوشت من با شکست عشقی رقم خورده،کاخ ارزوهای flag فروریخت


دیگه منتظرش نمی مونم،
تمام

تصمیم گرفتم تو معیارای ازدواجم تجدید نظر کنم و یکم کوتاه بیام تا این دورباطل شکست عشقی تموم شه:163:

حالا که این تصمیم عاقلانه رو گرفتی بت میگم


از اول سر کار بودی!!!! تو همه مراحل !!!! یک سال دیگه اگه خودت این صفحه رو بخونی میفهمی...

شکست عشقیم نبوده چون از اول عشقی در کار نبوده فقط وابسته شده بودی بش یه جورایی
فعلا هم با هیچ کس وارد رابطه نشو که به شدت برات آسیب زاست

سلام خانم flag،

در طول این تاپیک راهنمایی های زیادی به شما شد.
البته اگر از اول نوع رابطه رو گفته بودید، دوستان بهتر می توانستند شما رو راهنمایی کنند.

رابطه شما طوری نبوده که ایشون به شما تعهدی داشته باشد و هیچ تضمینی برای ازدواج شما نبوده و نیست. پس از او نمی شود خرده ای گرفت که خواستگاری نیامد.
برای همین هست که گفته می شود نباید وارد چنین رابطه های احساسی شد، که خدایی ناکرده ضربه نخورید.

به نظرم بیشتر این رابطه رو کشش ندهید. مراحل شناخت رو هم بگذارید بعد از خواستگاری (اگر آمد).
و خوشبختانه می بینم که خودتون هم به همین نتیجه رسیده اید.

این تاپیک به علت طولانی شدن و گذشتن از حد ظرفیت قفل می شود.

برای شما آرزوی موفقیت می کنم.