-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
عزيزم خودتو ناراحت نكن... تو اولين دختري نيستي كه اين ماجرا براش پيش اومده، آخري هم نخواهي بود. به اين فكر كن كه خيلي ها مثل تو چنين حالت هايي رو تجربه كردند.
يك آقايي در زندگي من بود كه "فكر مي كردم" دوستش دارم... وقتي رفت همه آرزوي من بازگشتش بود... واقعا دلم مي خواست برگرده. يك كاخ آرزويي ازش درست كرده بودم كه يكهو خراب شده بود و از بين رفته بود. تا چند ماه واقعا دوست داشتم برگرده اما كم كم كه گذشت حسم برگشت. چشمهام باز شد. منطقي شدم و فهميدم كه ديگه نمي خوامش. از اون حالتهاي خودم كه چقدر اصرار داشتم بمونه خنده ام مي گرفت. چند بار اومد كه به يك طريقي دوباره شروع كنه اما اينبار من بودم كه ديگه نمي خواستم. هنوزم نمي خوام و صد بار ديگه هم بياد بازم نمي خوام.
.
.
آقايون محترم از اين قضيه غافل هستند كه اگر قدر مهر و محبت زن رو ندونند و فاصله خودشون رو بيش از حد زياد كنند و يا بگذارند كه زمان طولاني بهش بخوره درواقع اون عشق و محبتي كه مي تونستند با يك اقدام درست و به موقع از طرف مقابلشون دريافت كنند از دست مي دهند. اما اين قضيه تقصير دخترخانم نيست و آقايون هم بايد شأن و احترام خانم رو رعايت كنند و احساساتش رو درك كنند. واقعيت اينه كه متاسفانه اكثرشون فرصتها رو از دست مي دهند و زماني متوجه مي شن كه ديگه خيلي دير هست.
دخترگل! هيچوقت عمر و زندگي و جواني و فرصت هاي خودت رو بر اساس ذائقه يك مرد كه تكليفش با خودش روشن نيست تلف نكن. راه خودتو برو. كاري كه بهت حس خوب مي ده همونو انجام بده. چرا وقتي از اسمس دادن بهش احساس خوار و خفيف بودن بهت دست مي ده انجامش بدي؟! هيچ آدم آويزوني محترم نيست. آدميزاد بدون عزت نفسش هيچ نيست. اگه تو خودت رو ببازي انتظار داري اون عاشق چه چيز در تو بشه؟ آيا چيزي از "خود" در تو باقي مونده كه بخواي روش حساب كني؟
عزيزم... غصه خوردن و ناراحتيت كاملا طبيعيه. چك كردنها كاملا طبيعيه. اشكال نداره فقط به خودت زمان بده. با خودت حرف بزن. خودتو آروم كن. بگذار فرداي تو از ديروزت بهتر باشه. اگر ديروز 30 بار چك كردي امروز 20 بار بشه و هفته آينده يك بار و دو هفته بعد هيج چيز جز خاطر نازكي ازش در ذهن نباشه...
به اينكه برميگرده يا نه فكر نكن. به اين فكر كن كه خودتو گم نكني. اگه تو "وجود" داشته باشي در همه حال خواهان داري. اول از همه خودت بايد خواهان خودت باشي. به خودت احترام بگذار.
:46:
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
دوست عزیز:72:
ضمن تایید صحبتهای شوکا و سرافراز عزیز می خواستم این رو اضافه کنم
که دوستی داشتم که مثل شما زمانی شخصی را خیلی دوست داشت و منتظر بود که او خاستگاری رسمی کند
آقاپسر هم تمایل داشت ولی جدی نبود. آن دختر خانم ارتباطش را با آقا کاملا قطع کرد و 3 سال از این ماجرا گذشت
که آقا پسر جویای احوال این دختر شد و رسمی خاستگاری کرد و به دختر خانم گفته بود آن موقع از لحاظ کاری آمادگی
ازدواج نداشتم و خلاصه باهم ازدواج کردند. ولی این دختر خانم الان می گه عمراً دیگه آن احساس 3 سال پیش را به
این آقا ندارم ولی در مورد آقا برعکس هست و این امر باعث شده بود آقا پسر گلایه کند که چرا زیاد برای من دلتنگی
نمی کنی یا نگران سلامتی من نیستی و......
به نظر من هم این فاصله را به فال نیک بگیر حداقل مزیتش اینست که دیگر وابسته به فردی نمی شوی و از لحاظ
احساسی متعادل تر و عاقلانه تر در آینده برخورد خواهی کرد.
موفق باشی.:72:
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
خودش سراغمو گرفت می گفت دلش گرفته ... شرکت بود و با هم چت کردیم . حرفاش آروم ترم کرد
می گه من گمم ! می ترسم دنبالم بیای و تو هم گم بشی ! می دونم پسر خیلی خوبیه ! نمی خواد من صدمه بخورم و می خواد حتی اگه به ضرر خودش باشه منو نجات بده از این وضع ... می گه ممکنه این وضع چندین سال ادامه پیدا کنه نمی خوام تو پشیمون بشی از اینکه عمرتو برای من هدر دادی ! میگه من قدر تمام محبتاتو می دونم تو هیچ مشکلی نداری ... می گه تنها گم بودن خیلی بهتره تا اینکه یکی دیگرم با خودت گم کنی ... گفت ته قلبم دوستت دارم ! اما باید پا روی دلم بگذارم ! و فکر می کنه این راهی که ما میریم غلطه ! میگه من لیاقت تو رو ندارم ! :316:
اخرشم گفت حالش بده و رفت ! خدا خودش ما رو از این وضع نجات بده ! از اینکه می بینم اون انقدر آشفته است داغون می شم . چرا انقدر زندگی رو سخت می گیره ؟! چرا وقتی کار خوب ، موقعیت خوب داره راضی نیست و فکر می کنه گم شده ؟! اینکه می بینم ضجر می کشه بیشتر ضجرم میده ! ما خیلی با هم جور بودیم ! همدیگرو درک میکردیم ... چرا نشد ؟ اون آدمه ضعیفیه نه ؟ :302::302::302:
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
من فکر می کنم اشتباه از منه و من بلد نیستم توی این شرایطی که داره کار درست رو انجام بدم ! بجای اینکه کمکش کنم مسئله ی خودمونو می ندازم وسط و وضع رو برای جفتمون از بد ، بدتر می کنم .
به هر حال امروز به داداشش ایمیل زدم که باهاش صحبت کنه ! اون بهتر می تونه به دادش برسه تا من . بلخره بیشتر می شناستش و تجربه بیشتری هم داره .
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
هیچ وقت تو رابطه ای که از هم دوورن طرفین و هر دوشون مشکل دلتنگیو و کار و درس دارن
نباید از طرفت بپرسی منو میخوای دوسم داری خوشحالی از انتخابت و از این جور چیزا
چون همون جوابی رو که ازش میترسی میگیری
تجربه ثابت کرده(تجربه شخصی)
صبر کن
تو جی میل
یاهو
...
یا هر جای دیگه آنلاین نباش که بدونه حضور داری
بزار ببینه نیستی و دلش برات تنگ شه
بزار خودش با خودش تصمیم بگیره
اینطوری اعصاب خودتم آرومه
به هر حال اگه مردی نخوادت یا بخواد لجبازی کنه هیچ وقت نمیتونی به زور برای خودت کنیش
درباره خیال پردازیم فکر نکن بده!!! درسته باید مدیریت شده باشه
اما بشین برای خودت تصویر سازی کن خوب شدن اونو و ازدواجتون و آینده ای که میخوای
اگه تصوراتت یه با عملی شدن دوباره هم میشن
خوب گفتن دوستان که تو اولین نفر نیستی تاپیک های زیادیو خوندم و خودمم به شخصه تجربه کردم
کسایی که به زور نگه داشتن نامزدشونو ضرر کردن
کسایی که صبر کردن نتیجه گرفتن
کسایی هم که خودشون پشیمون شدن و زدن زیرش موفق شدن اما با یه حس بد
فاصله رو هم بهانه نکن
منو نامزدم فقط شش بار همو دیدیم و فاصلمونم خیلی ی ی ی زیاده
اما با رفتار درست و تفکر درست هم خودت شاد و موفقی هم نامزدت حس آرامش و رضایت میگیره
به نظر من به خانوادتم بگو
بزار ترس از اینکه آبروت میره از بین بره
اونوقت با خیال راحت کارایی که گفتیم و انجام بده مرحله به مرحله و از بهتر شدن خودت و رابطتت لذت ببر
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط melisaa
من فکر می کنم اشتباه از منه و من بلد نیستم توی این شرایطی که داره کار درست رو انجام بدم ! بجای اینکه کمکش کنم مسئله ی خودمونو می ندازم وسط و وضع رو برای جفتمون از بد ، بدتر می کنم .
به هر حال امروز به داداشش ایمیل زدم که باهاش صحبت کنه ! اون بهتر می تونه به دادش برسه تا من . بلخره بیشتر می شناستش و تجربه بیشتری هم داره .
دوست عزیز:72:
نامزدتت اگه کمک بخواد خودش می تونه از برادرش و یا دیگران کمک بگیره.
اقایون دوست ندارند در این شرایط از کسی کمک بگیرند و دوست دارند مشکلاتشون رو خودشون
حل کنند اگه از شما کمک خواست می تونی کمک یا راهنمایی کنی بنظر من دیگه پیش دستی
نکن و بذار خودش قدم برداره. شاید از دست شما هم ناراحت بشه اگه بی موقعه پیش قدم بشی.
فعلا سر خودتت را حسابی گرم کن و اصلا پی گیرش نباش هرچی شما جلوتر بری اونو از خودتت دورتر می کنی.
موفق باشی.:72:
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
مرسی دوستان از راهنمایی هاتون ... فعلا که سعیمو می کنم که سراغی ازش نگیرم بنظر خودمم باید یه مدتی زمان بدیم بهم هر چند تحملش برام خیلی سخته !
امروز داشتم فکر می کردم چقدر خانم های ایرانی باید تو زندگی گذشت کنن و از خودشون و خواستشون بگذرن ! چقدر اینو تو فرهنگ ما بهمون یاد دادن ! اینجا اصلا اینطوری نیست ! خود من چقدر سختی این رابطه رو تحمل کردم و آخرش چی دیدم ؟! مردای ایرانی واقعا قدرنشناسن ! چقدر ما کم قدر خودمونو می دونیم ! بخاطر کی انقدر کوتاه میایم ؟!
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
melisaa
سلام ملیسا جان
نمی دونم سرگذشت تو بالاخره چی شد به کجا رسید
هم خواستم ازت تشکر کنم بابت راهنمایی های خوبت
و هم بگم خیلی اینجا اومدم و حرفات رو خوندم ولی واقعا نمیدونستم چی بگم که کمکت کنم .
اون آدم ضعیفیه !نه؟
نمی دونم ملیسا ولی نباید راحت کنارت بزاره با این حرفا
باید تلاشش رو بکنه خودش رو پیدا کنه
نه اینکه بگه من گمم ،نمی خوام تو هم با خودم گم کنم
تو بهترین کاری که می کنی همین که رهاش کنی ببینی خودش چیکار می کنه
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
قضیه کنار اومدن و کوتاه اومدن نیس
قضیه رفتار درست بر مبنای اعتقاد و اصول درسته
ببین عزیزم
میتونی مثل اون دخترا رفتار کنی و راحت به پسره بگی نمیخوامت بعدا ه بری سراغ یکی دیگه و این زنجیر تا آخر ادامه پیدا کنه
اما اشتباهه که طبق اعتقاد و عملت رفتار کنی و حسرت اونا رو بخوری
مطمئن باش برای به دست آوردن یه چیزایی باید از یه چیزاییم گذشت و همیشه و همه جا اینجوریه
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
دلم براش تنگ میشه ! :302: از اینکه می بینم هیچی دیگه براش مهم نیست نگرانم ! نه کار ! نه درس ! هیچ امیدی نداره ! یکی از دوستام بهم گفت تنهاش نزار ! یکی می گه رهاش کن ! تصمیم گیری خیلی سخته وقتی می بینی عزیزت داره پرپر می زنه ! آخه کدوم کار درسته ؟! به من میگه یه نفر بمیره بهتر از اینه که دو تا باهم بمیرن !
از طرفی یکی از دوستامم می گه بابا دوستت نداره شاید ! می خوای کار بجایی برسه که حرمت همه چیز شکسته شه ؟ تو روت بگه آقا جان نمی خوام اصلا شرتو کم کن! این منو خیلی می ترسونه ! اما آخه اون الان دپرسه اون کسی که من می شناختم خیلی مهربون بود ، مرد بود ، همیشه نگرانم بود ، نگرانه آیندم ، ولی معلومه که دوست داشتن من بقدر کافی قوی نبوده که کمکش کنه ، بهش امید بده ، بهش دلخوشی بده و یه هدف که برای رسیدن بهش تلاش کنه ! تو شرایط خیلی بدیه ! درسته ولش کنم ؟ ازم انتظار نداره که بهش کمک کنم ؟ هر چند نمی دونم چه کمکی ! :316:
هر چند ازم خواسته که فقط دوست باشیم ! چون دوست خوبیم ! دلش نمی خواد از دستم بده ! یکی اینا رو تفسیر کنه ! من واقعا دوستش دارم ، تمام روز نگرانشم حتی بیشتر از اینکه نگران خودم باشم !
تو چه برزخی گیر کردم ! از مدیر همدردی و بقیه کارشناسان خواهش می کنم راهنماییم کنن ! واقعا تو این شرایط تصمیم درست گرفتن روی تمام زندگیم تاثیر می زاره ! :325:
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
چندی پیش براتون نوشتم... خوندید؟
رهاش کنید تا بدستش بیارید...نترسید رهاش کنید
شما اگر خوب گوش کنید در هیچ حالتی بازنده نیستید و اگر همچون غریقی که شنا نمی داند دست و پا بزنید بی شک غرق خواهید شد
واقعیت زیباترین حقیقت زندگی انسان است
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
منظورتون از رهاش کنم اینه که ارتباطمو باهاش کاملا قطع کنم ؟
امروز به مامانم گفتم . نامزدم برای مامانم مثل داداشم عزیزه ! مامانم خیلی براش ناراحت شد . گفت من نباید اینطوری برخورد کنم با ماجرا ... گفت بهش بگم که دوستشم و می تونه مثل یه دوست روم حساب کنه ، همینطور که خودش می خواد گفت خود به خود این رابطه کم کم قطع خواهد شد ، گفت در پی ضربه زدن و سخت تر کردن ماجرا نباشم ، گفت بچه ی خودشو خوب می شناسه و می دونه من چقدر خودخواهم ! گفت این بار رو از روی دوشش بردار ... حرفاش خیلی آرومم کرد . انگار آبی بود روی آتیش . مامان من یه فرشته ی نازنینه . طاقت ناراحتی هیچ احدی رو نداره . گفت فکر کن داداشته ... داداش منم راه دوره ... گفت اون بچه هم گناه داره ، باید کمکش کرد که راهشو پیدا کنه ... گفت خوشحال می شی اگه زمین بخوره و نابود بشه ؟! ... مامانم گفت خوبی کن تا خوبی ببینی ! گفت مطمئن باش نتیجشو می بینی . گفت ملیسا اصرار نکن چیزی بزور و اصرار نمی شه !
نظرتون چیه ؟
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
ملیسای عزیز سلام
از اول تاپیکت دنبال کردم ولی دیدم دوستان نظرات بسیار خوبی دادن
اول به حرفاشون عمل کن و بعدم از نظر روحی خوبه به مامانت گفتی باعث اروم شدنت میشه
عزیز من بهتره مدتی به یه بعد دیگه زندگیت توجه کنی و اگه سراغی ازت گرفت با روی باز استقبالش کنی اما پیگیرش نباش و خودتو درگیر مسائلش نکن
امیدوارم هر چه زودتر مشکلت حل بشه
برات صمیمانه دعا میکنم
روز خوبی داشته باشی خانومی:72:
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
امروز بهم زنگ زد ... خیلی بهتر بود ... داداشش باهاش حرف زده بود و معلوم بود کلی روش کار کرده ، روحیه اش بکلی عوض شده بود . فکر می کرد مامانش بوده که از داداشش خواسته باهاش حرف بزنه ! نگران مامانش بود که اعصابش از شنیدن مشکلات اون بهم بریزه ! چقدر من بد بختم حتی نفهمید که ملیسای بدبخت در تمام مدت تو فکر حل مشکلش بوده و آخر سر راه حل رو در خبر کردن داداشش دیده!
بهش گفتم دوستیم فقط و آزاده ، همونطور که مامان خواسته بود این بار رو از روی دوشش برداشتم ... فرض کردم اگه این بلا سر داداش خودم میومد چی ؟
گرچه خودم ضجر می کشم و این جدایی برام سخته اما از اینکه اونو خوشحال می بینم راضیم ...
اون تازه فهمیده بود بار مسئولیت ازدواج رو ... حالا می فهمم براش خیلی زود بوده ! شاید هم این رابطه بقول خودش خیلی قوی نبوده و درست کار نکرده ! بهر حال نمی خوام با سیاست این بچه رو که آمادگیشو نداره تو دام ازدواج بندازم ! نمی تونم ...
دوست هستیم تا یه مدتی و بعد کم کم ازتباطمو باهاش قطع می کنم طوری که صدمه نبینه !
مامانم گفت نگران هیچ چیز نباشم . تا وقتی مامانم هست می دونم تمام مشکلاتم رو حتی از فرسنگ ها فاصله حل می کنه ... واقعا یه فرشتست !
مرسی از همه برای راهنمایی هایی که تا حالا کردن . امیدوارم بتونم این بار رو به دوش بکشم و تحملش کنم هرچند واقعا سخته اما وقتی کسی رو دوست داری بیشتر از اینکه به خودت فکر کنی به خیر و صلاح اون فکر می کنی . برام دعا کنین
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
وااااااااااااااااااااای ملیسا:305:
بیشتر از این که به فکر خودت باشی به فکر اونی!!!!!!!!!!:316:
میخوای باهاش دوست باشی؟؟؟؟؟
این طوری که خودت ضربه میبینی:305:
میخوای بعد ارتباط رو کم کم قطع کنی که اون صدمه نبینه؟؟؟
بازم اول خودتی که ضربه میبینی:316:
امیدوارم خوب فکر کنی در مورد انتخابات
چون بعد از گذشت زمان هست که میفهمیم ایا درست انتخاب کردیم یا خیر:305:
از صمیم قلبم واست ارزوی بهترین ها رو دارم....:43:
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
من یه سئوال مهم برام پیش اومده، نامزد شما چرا به گفته شما اینقدر دپرس و ناراحته؟ چرا گریه می کنه و همش اعصابش خورده؟
صرف حضور در یه کشور غریب (با وجود داشتن کار مناسب) تا این حد یک آدم منطقی و محکم رو که نمیتونه از پا دربیاره!
من احساس میکنم باید ریشه اصلی این ناراحتی ها مشخص بشن..اگر فقط دوری راه و کشور غریب مشکله، چرا روی حل این مشکل (مثلا بازگشت به ایران) و.هیچ وقت فکری نکردید؟ یا مساله ی دیگری هست که به هر حال اونم ریشه ای باید مشخص بشه. و اینکه آیا این خصوصیات الان ویژگیهای همیشگی و دائم این فرد هستند یا اینکه در مواجهه با شما این احساسات بروز پیدا میکنن؟
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط melisaa
منظورتون از رهاش کنم اینه که ارتباطمو باهاش کاملا قطع کنم ؟
امروز به مامانم گفتم . نامزدم برای مامانم مثل داداشم عزیزه ! مامانم خیلی براش ناراحت شد . گفت من نباید اینطوری برخورد کنم با ماجرا ... گفت بهش بگم که دوستشم و می تونه مثل یه دوست روم حساب کنه ، همینطور که خودش می خواد گفت خود به خود این رابطه کم کم قطع خواهد شد ، گفت در پی ضربه زدن و سخت تر کردن ماجرا نباشم ، گفت بچه ی خودشو خوب می شناسه و می دونه من چقدر خودخواهم ! گفت این بار رو از روی دوشش بردار ... حرفاش خیلی آرومم کرد . انگار آبی بود روی آتیش . مامان من یه فرشته ی نازنینه . طاقت ناراحتی هیچ احدی رو نداره . گفت فکر کن داداشته ... داداش منم راه دوره ... گفت اون بچه هم گناه داره ، باید کمکش کرد که راهشو پیدا کنه ... گفت خوشحال می شی اگه زمین بخوره و نابود بشه ؟! ... مامانم گفت خوبی کن تا خوبی ببینی ! گفت مطمئن باش نتیجشو می بینی . گفت ملیسا اصرار نکن چیزی بزور و اصرار نمی شه !
نظرتون چیه ؟
نظرم دقیقا اینه که شما پست ۳۲ رو نخوندید
ایشون دقیقا نامزد شماست و برادر شما یا دوست پسر شما نیست
پس پست ۳۲ رو با دقت بخونید
منتظرم
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
این روزا بهتره چون همونطور که گفتم داداشش الان بیشتر باهاش صحبت می کنه و هواشو داره ! اما در کل یک مدتیه کلا افسرده شده ! ایران هم مشکلاتی داشته که اومده اینجا و می خواد هر طور شده زودتر اقامت بگیره ! مسئله اینه که ایده آلیسته ! می خواد همه چیز کامل باشه براش ! کارش ، phd و چیزای دیگه و خوب هیچ وقت نمی شه همه چیز مطابق میلمون باشه !
همونطور که گفتم تو شرایط سختی زندگی می کنه ، از طرف شرکتش تحت فشار زیادیه ! به هرحال ما خارجی هستیم و با ما مثل خودشون برخورد نمی کنن حداقل در بدو ورود . بعد این آدم تو ایرانم اصلا کار نکرده و اصلا خبر نداشته تو بازار کار چه خبره ! اینکه سربازی داره و دانشجو نیست و نمی تونه بره ایران هم مزید بر علته ! یه عامل باعث افسردگیش نشده ! مجموعه ای از عوامله که تاثیر گذاشته .
نمی دونم شایدم آدم ضعیفیه و سختی نکشیده ، حتی توی خارج تا مدتها پیش برادرش بود و الان کمتر از یکساله که هرکدوم تو یه شهر جدا کار پیدا کردن !
واقعا سخته بگم ویژگی های همیشگیشه یا نه ... اما از اول اینطوری نبود ! کم کم فشار محیط و تلاش برای اینکه به یه جایی برسه اینطوریش کرده ! یادمه ۳ ماه نرفتم ببینمش ، اون همه تازه کار پیدا کرده بود و نمی تونست مرخصی بگیره ! فکر می کنم اون موقع بهش فشار زیادی اومد ، نا امید شد و دید واقعا ادامه ی این رابطه اشتباهه . شایدم راست بگه اما مسئله اینه که اگه من مهم بود براش ، اگه اولویت داشتم اینطوری نمی شد ! می تونست به داشتن من دلشو خوش کنه ! به همون دیدارهای گاه و بیگاه ، به اینکه تلاششو بکنه که زودتر ازدواج کنیم و این حرفا ....
کلا این آقا یا منو نمی خواد به عنوان همسر و می خواد از زیر بار مسئولیتش شونه خالی کنه ، حالا یا براش زوده یا مطمئن نیست و مردده .... من فقط می فهمم که بقدر کافی دوستم نداشته .
الان که حالش بهتره خیلی حرفاشو پس گرفته و می گه از روی عصبانیت زدم ! می گه کاش تو کارپیدا کنی زودتر و منم تو همون شهری که هستی phd بخونم ! می گه سرنوشته که مارو جدا کرده از هم ! فکر می کنه قلبی که شکست دوباره التیام پیدا می کنه و دل من دروازست که هر لحظه هر کاری بخواد باهاش بکنه !
خیلی سخته باهاش دوست بمونم ... دیروز که باهاش حرف زدم حس کردم خورد شدم ! جالب اینه که مثل سابق باهم حرف می زدیم ! انگار نه انگار که اتفاقی افتاده ! ولی مدت زیادی نمی تونم این راهو ادامه بدم !
هیچ اعتمادی بهش ندارم ! حس می کنم بهم خیانت شده و مطمئنم این رابطه هرگز به هیچ جا نخواهد رسید حتی اگه بعدها پشیمون بشه ! اعتماد مرده هرگز بر نمی گرده !
من فقط باید یک طوری این موضوع رو حل و تموم کنم که هر دومون کمترین صدمه رو بخوریم چون ظاهرا اون توان اینکارو نداره ! دلم می خواد تمام خاطراتی که تو ذهنمه رو بسوزونم ! دلم می خواد فراموش کنم همچین آدمی توی زندگیم بوده و انقدر ترسو و تو زرد از آب در اومده ! دلم می خواد به عقب برگردم و اشتباهمو اصلاح کنم ... خیلی ضعیفه ... خیلی
آقای ساینتیست ممنون که به تاپیک من سر می زنین و راهنماییم می کنین. من خونده بودم پست ۳۲ رو ...
ولی نفهمیدم منظور شما از رفتار منفعل چیه ! من همیشه خواسته هامو حداقل برای این شخص مطرح کردم . اما به ما خانمهای ایرانی یاد دادن که همیشه کنار بیایم ، اینکه ما باید خانم باشیم و کوتاه بیایم ... خوب من هم جاهایی که حس کردم به صلاح این رابطه هست کوتاه اومدم اونم این اواخر بیشتر ،یه جاهایی حتی دیدم به نفع خودمه مطابق میل خودم رفتار کردم مثلا بخاطر درسم ۳ ماه نرفتم نامزدم رو ببینم ... اتفاقا اوائل خیلی هم خودرای و خود خواه بودم و همه چیز می بایست مطابق میلم پیش می رفت اما از وقتی که ایشون رفت یه شهر دیگه سعی کردم کنار بیام با مسائل مثلا فکر می کنین اگه می گفتم نرو گوش می کرد ؟ فکر می کرد من خودخواهم و زندگیشو تباه می کنم . من بارها بهش گفتم که دوست دارم بهم بگی دوستم داری ... گفتم دوست دارم گرمتر باشی . یعنی خواسته هامو گفتم (هرچند ایشون گوش ندادن و گفتن باباشونم همینطورین و این رفتار ارثیه و من باید خدا رو شاکر باشم که ایشون از پدرشون ۱۰۰ درجه بهتره )
اینکه ایشون منفعله رو نمی دونم اما می دونم دورن گراست ، آدمای درون گرا هم خیلی چیزا رو نمی گن و پنهان می کنن ! مشکلات رو مطرح نمی کنن و تحمل می کنن تا به یه جایی برسه و منفجر بشن !
فرصت یکماهه بنظرم خیلی خوبه برای جفتمون ... اما مسئله اینه که ما خیلی وابسته هستیم ... هر شب کلی حرف می زنیم ... البته جدیدا کمتر و واقعا سخته یهو یکماه کامل قطع ارتباط کنیم .
امکان مشاوره حضوری رو هم اینجا نداریم متاسفانه ...
من بیشتر روزها باشگاه می رم و ورزش می کنم هر چند این هفته که این مسئله پیش اومد کمتر رفتم و بیشتر اوقات حوصله نداشتم برم .
من الان توی مرحله حساسی هستم ... دنبال تز و کار می گردم و خیلی روزها مصاحبه دارم ... می تونم بگم چقدر این مشکل روی کارمم تاثیر گذاشته ... با کمپانی وولو مصاحبه داشتم و چند مرحله رو رد کرده بودم چیزی که آرزوی خیلی دوستام هست اما واقعا بی انگیزه رفتم برای مصاحبه و اونها هم ۱۰۰٪ می فهمن ! اصلا تمرکز ندارم متاسفانه ! یعنی می دونین به این نتیجه رسیدم که همه چیزم داره فدای این آدم میشه ! درسم ، خودم ، کارم .... چقدر گذشت کنم اخه ؟
ویژگی های منفی ایشون رو فکر می کنم توی یه پستی گفتم ... باز سر فرصت بیشتر روش فکر می کنم و براتون می نویسم .
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
رفته سفر و به درد و رنج کسی که اونو توی تموم شادیهاش شریک می کرد هیچ اعتنایی هم نکرده ! دریغ از یه زنگی یا حتی یه اس ام اس ... این بود مرد زندگی من !
مثل یه معتاد تمام تنم درد می کنه ... واقعا رنج می کشم ... می دونم هیچ راه برگشتی نیست ... دارم این آدم رو کاملا می شناسم ! آدمی که حتی خیلی از مسائلشو به مامانش نمی گه مبادا مامانش خوابش نبره اما به من که می رسه ... من چی که شب و روز خواب ندارم ؟!
من می رم به داداشش خبر می دم که هواشو داشته باشه و اون فکر می کنه مامانش نگرانشه !!! دوست داشتن لیاقت می خواد واقعا !
واقعا اینها همه درد داره ، اون حتی حدس هم نمی زنه که چه بلایی سر من اومده !
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
باید چیکار کنم ؟ الان ۳ روزه که ازش هیچ خبری ندارم ! رفته مسافرت یه اس ام اسم نمی ده ! دلم می خواد گوشیمو بردارم بهش زنگ با اس ام اس بزنم اما تا حالا جلوی خودمو گرفتم . وای دارم دیوونه می شم .
من دارم ازش متنفر می شم ! چه فایده بعدا پشیمون بشه ! خدا نسل این آدمای عوضی رو که با یکی اینطوری بازی می کنن از روی زمین برداره ! نه من نمی تونم خدایی ببخشمش ! اگه عرضه مسئولیت پذیری نداری غلط کردی اومدی خواستگاری !
حس می کنم مامانشم مقصر بوده تو این قضیه ! اون یه جورایی تحت تاثیر مامانش قرار گرفته و این تصمیم رو گرفته .
می تونم برش گردونم ... می دونم اما دیگه اعتمادی بهش ندارم ! دلم می خواد که برگرده اما عقلم می گه خریته ! این چند روزه از کار و زندگی افتادم و همش با خودم کلنجار رفتم . یاد اون موقعی افتادم که قول داد بهم هیچ وقت تنهام نزاره !
بهم صدمه زده و منم دوست دارم بهش صدمه بزنم البته نمی دونم دلم آروم میشه یا نه ! اما ضربه ی بدی زد بهم ، حتی من ببخشم خدا نمی بخشه ! :316:
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
عزیزم با همه وجودم درکت میکنم چون خودم هم مرحله جدایی رو دارم میگذرونم. میدونم چقدر سخت و غم انگیزه کسی که همه احساست رو نثارش میکردی و صادقانه دوستش داشتی یکدفعه بی هیچ دلیل منطقی و در کمال سردی و بی احساسی و بی وجدانی باهات حرف از جدایی بزنه. بنظرمن هیچ سراغی ازش نگیر و اگرچه میدونم خیلییی سخته ولی خودت رو سرگرم کار و درست کن که بیشتر از این من و تو نباید ضرر آدمهای ... اینچنینی رو توی زندگیمون بدیم ولی عزیزم نگران نباش و مطمئن باش که خدایی هم هست ...
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
سلام..فقط میخام بگم یه وقتی جو گیر نشید بهش زنگ بزنیاااا....اصلا بهش زنگ نزنید...نوبتی هم که باشه نوبت ایشون و خونوادشه یه کاری کنه نه شما....یا خودش پشیمون میشه و برمیگرده یا هم راهشو میکشه از زندگی شما میره بیرون.... ،این حس علاقه و وابستگی هم که در خودت حس میکنی چیزی طبیعیه،تاثیر متقابل دو جنس مخالفیه که یه مدتی با هم بودن ((حالا نامزد شما کمتر تاثیر گرفته اما شما بیشتر تحت تاثیر این رابطه قرار گرفتی، همین))
....خودت باش،واقعا شما نیازمند به او نیستی،به خودت برگرد....بازم میگم شما دیگه هیچگونه تماسی باهاش نگیر.....این صرفا نظر شخصیه منه و نه بیشتر
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
ملیسا پیگیر تاپیکت بودم با اینکه تا به حال نظری نداده بودم
عزیزم منم تجربه مشابه تو رو دارم منم عاشقش بودم التماس کردم که زندگیمونو خراب نکنه گفتم هر شرطی که بگه قبول می کنم گفت باید از مهریه ات بگذری گفتم باشه پیش همه تحقیرم کرد .... اما بازم دوسش داشتم
اما ملیسا هر آدمی ارزش دوست داشتنو نداره برو خدا رو شکر کن قبل از اینکه ازدواج کنین شرایطی پیش اومد که خودشو نشون داد اگر عقد کرده بودین الان اوضاع بدتر بود.
تو این شرایط بهت توصیه می کنم سعی کن به خدا نزدیکتر بشی. قرآن بخون ، خودتو زندگیتو بسپار به خدا از ته قلبت ازش کمک بخواه ، نامزدتم بسپار به خدا مطمئن باش اگه مقصر باشه یه جای تاوانشو میده تو ازش او دلت کینه نگه ندار چون اینجوری خودت اذیت میشی.
-
RE: نامزدم میگه بیا فقط با هم دوست باشیم
این تاپیک به علت طولانی شدن قفل می گردد
melisaa عزیز
لطفاً روی راه کارهای داده شده متمرکز شده و همچنین از مشاره حضوری و کمک خانواده ها نیز بهره بگیرید .
موفق باشید
.