:72::72::72:
نمایش نسخه قابل چاپ
:72::72::72:
تاپیکم رو بخون: آزموده را آزمودن خطاست
مریم جون مطلبتو خوندم اما نمیشه همه آدمارو به یه چشم دید منم که توو تهرانمو دانشگام اینجاس مردای زیادی بودن واسه ازدواج ثروتمندو مایه دار.اما یه خصوصیت خوب شوهرم این بود که در مورد ازدواج قبلیش دروغ نگفت .گفتم که دروغ نمیگه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryamp
اما اینکه با وضع توپشون برات مراسم نگرفتن بی انصافیه .
و اینکه این مرد شکاک بوده و دورو .واسه خودشون همه چی خوبه اما واسه دیگران بده.:163:
خوب کردی که جدا شدی میدونی باید تا آخر عمر تحملش میکردی .راستش ما کلا یه ماشین داریم اما شوهرم زده به نام من .ایناس که تفاوت آدمارو نشون میده.دلیل اینکه به طلاق بعد یه مدتی دیگه فکر نکردم این چیزاشم بود .
هنوزم برات دیر نشده ماشالله هم با سوادی هم با کمالات
این دفعه خوب بسنجو ازدواج کن
میدونی قبل ازدواج با کسی دوست بودم که حتی خواستگاریمم اومد اما اخلاقای بدی داشت که عذابم میداد منم بعد یه مدت طولانی گفتم دیگه نمیخوامت ....
از اخلاقای بدش همین بد دلیش بود ....هر جا میرفتیم بیرون گیر میداد که چرا این ور نشستی که چرا اونور نشستی .دارن نگات میکنن.چرا اونورو نگاه کردی تو باید منو فقط ببینی!
یا اگه 5 دقیقه دیر میرسیدم گیر میداد که تایم گرفتم فکر کردی هواسم نیست؟؟؟کجا بودی با کی بودی خلاصه هزار تا گیر بی ربط .راستش منم دوسش داشتمو فقط هم با خودش بودم ...اما دقم میداد منم تصمیم گرفتم ولش کنم.واسه همین توو انتخاب همسرم خیلی ریز این نکته شدم توو اخلاقش .گفتم که اصلا اهل چک کردن نیست.
یه نکته دیگه هم هست که مردی که در ظاهر مذهبیه چطور توو خیابون افتاده دنبالت؟یا چطور شرایط خوانواده اش قبول کرده.
اگه مذهبی بودن در واقع این کارو نمیکرد .پس براش راحتو پیش پا افتاده بوده که اینکارو کرده
راستش من با هر کیم دوست شدم توو خیابوون نبود .
راستی حالا دیگه بهش فکر نکن .گذشته از این به بعد دنبال یه عشق واقعی باش بذار اونم هر کاری که میخواد بکنه .شاید مشکلش با زن قبلیشم همین بوده
بعضی آدما بیمار این حرفان....
آره عزیزم بعضی آدما بیمار این حرفان! اینو خوب اومدی:104:
عزیز من من خودم هم دختر آفتاب مهتاب ندیده ای نبودم...اشتباه نکن...من می دونستم اون شیطون هست...اما پیش خودم گفتم یا می شینه زندگیشو می کنه یا 500 ملیون پیاده می شه! شوهر منم آپارتمانو به نام من زد ! و گرنه خیال کردی الان آروم نشسته بودم اینجا؟! من اصلا پشیمون نیستم باهاش ازدواج کردم ...اشتباه نکن...واسه من کیفیت زندگی مهمتره تا کمیتش!
من بار بعد هم بخوام ازدواج کنم با بی پولی نمی تونم ازدواج کنم! کما اینکه شما با بی پول ترین آدما هم ازدواج کنی ممکنه به طلاق منجر بشه اما اون موقع باید ماهی 1 سکه بزارن کف دستت! مشکل من این نبود شوهرم پولداره یا BMW سوار می شه! مشکل نوع شخصیتش بود ...کما اینکه هر دوی ما اشتباهاتی داشتیم...همون پسری که خواستگاری شما می آد هم یکی از همونایی می تونه باشه که تو خیابون دور دور می کنه فقط شما خبر نداری:163:
شوهر شما استاد دانشگاه هست درسته؟ اما بهت اس ام اس داد...خواست دستاتو بش بدی...شنل قرمزی صدات زدو.... خواست نقاشیشو بکشی...خوب اینم نشون می ده ایشون شیطنت داره! حالا یکی تو دانشگاه یکی تو خیابون! همه ی قصه ها ی عاشقانه نباید ی جور شروع بشه...یا ...لیلی و مجنون هم در خواستن هم بی منتها عاشق بودن اما آیا کسی گفت وقتی رفتند زیر یک سقف چی شد....آیا به همون اندازه مشتاق موندند؟...بله مردی که تو خیابون دور دور می کنه به درد زندگی نمی خوره چون ترک عادت موجب مر ضه و نوع و نحوه آشنایی هم خیلی چیزها رو نشون می ده...ولی خوب شد دیگه ...حالا مرثیه سرایی که دردی دوا نمی کنه...خوب من همیشه ی دختری بودم دنبال لباس مارک دار و ول خرج و...هر نوع پسری هم رو ماها دست نمی زاره چون می دونن ماها هزینه داریم...بازاری ها این تیپ زنها رو می پسندن که خوب اونها هم اخلاقا و مرامای خاص خودشونو دارن...ولی خوب درس بزرگی بود.
خوبه مشکل خیانت شما هم زود حل شد:163: راستی کلاس تئاتر یا هنرپیشگی هم خیلی هیجاناتت رو تخلیه می کنه...امتحان کن... دیگه فکر کنم بهتره سایر دوستان همدردی بدن!
ممنون که تاپیکمو خوندی ....
BYE
تصمیمی که گرفتی خیلی خوبه اما برای اینکه این تصمیم دائم باشه نه موقتی چندتا چیزو بهت میگم.اولا اگه من خیلی چیزات رو قبول نداشته باشم این یکی رو قبول دارم:مطلع بودن از خیانت یکی از والدین تو بچگی.اگه تو سن بالاتر متوجه این قضیه میشدی فرق داشت اما بچگی دورانی که هیچ اتفاقی از ذهن پاک نمیشه.ذهن ساراکوچولو نمیتونسته این مسئله رو حلاجی کنه و فقط نظاره گر بوده.این اتفاق باعث شده این کار به نظرت زشت نیاد و فقط وقتی پشیمون شدی که از دوست پسرات جدا میشدی و ناراحت.واسه همینه که میگن حتی نوزاد نباید تو اتاق پدر مادرش بخوابه اما ما متاسفانه فکر میکنیم بچه ها نمیفهمن.پس حتما حتما پیش یه روانشناس(روانپزشک) خانم خوب برو و این مسئله رو حل کن
باید بدونی تو زندگیت یه سری چیزا رو میتونی عوض کنی یه سری رو نه و باید قبولشون کنی.تو و شوهرت اختلاف سنی زیادی دارین و هر سنی علایق خاصی داره اما میشه بهم نزدیک شد.اول خودتو بشناس.چیزایی که دوست داری انجام بدی.بعد شوهرتو بشناس.ببین از چیا خوشش میاد.مثلا وقتی اهنگ میذاری و اون خاموش میکنه.یه اهنگ دیگه بذار مثلا سنتی اگه باز خاموش کرد چیزی نگو اما دفعه بعد باز اهنگ بذار حتی چند دقیقه حتی بی کلام فقط واسه اینکه گوشش به این چیزا عادت کنه.واسه زندگی فقط دوست داشتن کافی نیست.به زندگیت هیجان بده.شاد و بذله گو باش.اگه شوهرت فوتبال میبینه ببین طرفدار چه تیمیه تو برو طرفدار یه تیم دیگه بشو و باهاش کل بنداز.وقتی اخبار میبینه نق نزن تو هم نگاه کن و حتی در مورد مسائل روزباهاش بحث کن.غذای مورد علاقه اش رو درست کن.به کتاباش حساس نشو عوضش ازش بخواه متن های خارجی که دوست داری مثل شعر یا جوک برات بخونه و ترجمه کنه.به کارش اهمیت بده.تشویقش کن.به زندگیتون روح بده.از اینترنت متن های فارسی و انگلیسی که در مورد روابط صحیح زناشویی هست بگیر و بهش بده.(خصوصا اونایی که در مورد معاشقه هستن) اما بهش نگو بیا اینا رو بخون و عوض شو فقط بده بخونه.خلاصه ببین از چیا خوشش میاد.حتما وادارش کن برای مشکلات جنسیش سراغ درمان بره و پیگیری کنه.دکوراسیون خونه رو عوض کن.برای رابطه جنسی یه مدت پیشقدم نشو اما وقتی اومد سراغت با روی خوش باش رفتار کن.
این تغییرات زمان و حوصله میبره اما واقعا مفیده.زندگی مثه قورمه سبزی پختنه.همه چیز باید به اندازه باشه.مثلا گوشت زیاد جبران سبزی کم رو نمیکنه.ابرازعلاقه و نیاززیاد هم جبران نبود روح و طراوت و ...زندگی رو نمیکنه
سلام
کل تاپیکتو خوندم از مریم و ملاحت عزیز به خاطر پست زیباشون خیلی خیلی تشکر می کنم و برای تو سارای عزیز به خاطر تصمیم خوبت خوشحالم
راستی همسر تو خیلی هم عاشق پیشه است(داستان آشناییتون) و فقط عاشقی یادش رفته می دونی چون تو بستر براش مهیا نکردی و بهش فرصت ندادی
حتی اگه به فصل های سال هم نگاه کنی می بینی هر فصل بستر رو برای اومدن فصل بعد آماده می کنه
سلام دوستای من منم دارم سعی خودمو میکنم خدا کنه جواب بده کم کم دارم سعی میکنم که از یاد ببرم با کیو کجا بودم...سخته اما دارم سعی میکنم.دیشب یه CD سمینارو گوش میکردم که توو دانشگاه بهمون داده بودن .میگفت اگر به این فکر کنید که این بدن که الان در اختیار شماس مالکش خداست و مالک این تن به شما اجازه ی هر کاری رو با این بدن نمیده از خیلی از این کارا دست میکشید یا اصلا انجامش نمیدید .مثل اینکه کیف بغل دستیتون مال شما نیست و مالک اون نیستید اگر بهش دست بزنید به حریم خصوصی اون آدم وارد شدید.در مورد بدن هم همینطوره اگر باهاش کاری کنید که دور از اون محدوده تعیین شده ی پروردگاره انگار که از حریم خودتون خارج شدید
میدونین سخته زخم همه چیرو از رو بدن پاک کنید شاید جاش بمونه اما کم کم التیام میگیره......
سارای عزیز
خدا می داند که وقتی خوشبختی و سعادت یکی از دوستان همدردی را می بینم چقدر خوشحال
می شوم...عزیز دلم بسیار برایت خوشحال هستم که توانستی به خودت کمک کنی و تصمیمی
زیبا بگیری... خدا واقعا دوستت دارد که با سایت همدردی و دوستان خوب آن آشنا شدی و خدا
نشان داد که تو و همسرت و زندگیتان را دوست دارد و خواستی و کمکت کرد...
تاپیکت را که دیدم مصر شدم تا "کارگاه آموزشی - آشتی با درون خود با تکنولوژی فکر!!!" را
شروع کنم تا هم با خودت آشتی کنی هم عشق ورزیدن به خودت را یاد بگیری.
سارای عزیز واقعا تصمیم زیبایت شادم کرد.
ان شا الله هم در کارگاه شرکت کنی هم در زندگیت موفق باشی!
برای حل مسائل بعدی هم پیشنهاد می کنم یک تاپیک جدید باز کن چون که تو دیگر خیانت
کار نیستی!!!!!!!! تو نظر کرده خدا هستی عزیز دلم
به افتخار سارای عزیز
:104::104::104::104:
:R:R:R:R:R
مرسی عزیزم .نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.ghamgin
باید بنویسم من خیانت کار بودم؟
:311: ای بابا دوستان هنوز هم شما نفهمیدید اینجا چه خبره؟ چه جدی گرفتید!
این سارا خانوم پشت لپ تاپش نشسته و خیلی cool جواب هم می ده! سارا خانوم( خانوم؟!) ی تاپیک باز کنید با عنوان : چه طور می شود مدتی تفریح کرد؟! حتی بعضی ها در همدردی هم تفریح می کنند! خدا این دلهای شاد و سرخوش را از بعضی ها نگیرد! انشالله :323:
خوش باشی سارا جون بخند تا دنیا به روت بخنده ...همین که تو شاد شی یکم اینجا واسه ما همین بس:227:
مریم جون آخه ببین به اسم تاپیکم گیر میدن شما بودی چی میگفتی جون من؟؟؟؟
عزيزمننقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا25
قرار شد با گذشته كار نداشته باشيم. مي تونستين اينطوري بنويسم من در جايي ديگر دنبال عشق ميگشتم.
من خيلي خوشحال ميشم ميبينم روي خودت كار ميكني . اما نبايد در تاسف بر گذشته اونقدر پيش بري كه توش غرق بشي.توي كار گاه هاي دوستان ثبت نام كن.خودتو رو كامل كن اما اين كارو با وسواس فكري انجام نده سارا جان. موفق باشي.
سارا جاننقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا25
انگار شما یا maryamp عزیز متوجه منظور من نشده اید.
من نگفتم شما عنوان تاپیکت را عوض کن! بلکه گفتم برچسب خیانت کار بودن را از روی خودت
بردار و در تاپیکی جدید در جایی دیگر به حل مسائلت بپرداز! نه اینکه خدای نکرده عنوان
تاپیکتان مشکل داشته باشد! در واقع می خواستم نگاه دوستان به تو یک خیانت کار نباشد و
روی جوابشان به تو تاثیر منفی نداشته باشد! این هم فقط یک پیشنهاد بود که انگار دوستان
من را دلخوش یا سرخوش نام نهادند. بهرحال عزیزم منظور من این بود که برچسب را بردار
و آینده را خوب بساز تا روزهای عاشقانه ات تکرار شوند حتی بهتر :)
موفق باشی
:72:
بهار جان شما منظورم رو نفهمیدی دوست گلم
این سارا خانوم خیانت کار نیست..فقط می خواد ی مدتی اینجا تو همدردی تفریح کنه
از اون بابت می گم...
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط maryamp
باز این از اون حرفا بود :160:
یه بار که گفتم بی کار نیستم در مورد زندگیم داستان بسازمو بیام اینجا که بقیه واسه من تاسف بخورن:163: اگرم فکر میکنید اینا از رو تفریحه نخونید راستش این روزا حالم بهتره نمی خوام با این حرفا خرابش کنم
اگر هم کسی فکر میکنه من دنبال تفریحم بذاره اونایی که به اینجا اومدن و به حرف دل مردم اعتقاد دارن بیان واسه کمک به من .من این روزا دارم سعی خودمو میکنم
اگرم میامو جواب همه رو یکی یکی مینویسم واسه بی کاری نیست .وگرنه میرفت چت میکردم:81:واسه این جواب مینویسم که همه رو میخونم و نکته برداری میکنم
و بهتره دوست عزیزم با این صحبتا بین اعضا اختلاف نندازیم .و کاری نکنیم که نوشته های قشنگو زیباتون رو زیر سوال ببره .دوست گلم هم bahar لطف داره اما تا وقتی من کامل به زندگیم بر نگردم هنوز خیانت میکنم (مثلا حتی نباید فکرش از مغزم هم بگذره)
یه دفعه قبلا هم این مورد رو مطرح کردید که گفتم بی احترامیه که بگیم اینجا تفریح گاهه !
بیاین به هم با هر موضوعی که اینجا مینویسیم احترام بذاریمو سعی کنیم به هم نخندیم بلکه توو مشکلات به هم کمک کنیمو موفق بشیم بعد با هم بخندیم چون میدونیم که در حلش با هم سهیم بودیم :326:
شما حتما به یک روانشناس و بعد حتما به یک روانپزشک نیاز دارید...فکر می کنم روان درمانی هم کافی نباشه و دارو درمانی هم نیاز باشه دوست عزیز...صحبت من ر و جدی بگیرید!
مارو تهدید می کنی؟! که تا وقتی به زندگیت بر نگردی خیانت می کنی؟! خوب به درک!
تو خیانت می کنی...مشکل تو هست نه ما! حرفهای قشنگ رو واسه آدمی میزنن که ذات قشنگی داره...که ی تلنگر نیاز داره نه واسه تو...تو ی چوب نیاز داری! که اونقدر باهاش بزننت که دست و پاهات خورد بشه! این بهترین درمانه! تنبیه درمانی ! این آخرین پست من بود چون شما ارزش این رو نداری من واست حرفای زیبا بنویسم...و من وقتمو صرف کسی می کنم که انسان ارزشمندی باشه فارق از اینکه شاید اشتباهاتی داشته باشه...اما شما کارای شما در حد اشتباه نیست...تو ذاتت اینه دوست من....
خدا حافظ
میشه ادامه مطلبو بذاری بقیه اعضا پیگیری کنن؟؟؟شما فکر کن من دیوونم و فقط بی احترامی کن
یکی مثل من که داره از دور این تاپیک را دنبال می کنه واقعا برام عجیبه چرا دوستان اینجوری دارند برخورد می کنند .
من احساس می کنم بین دوستان یه سوء تفاهم پیش اومده.
از همه خواهش می کنم احساساتشون رو کنترل کنند و به حاشیه نروند.
در چنین شرایط اولویت پرداختن به موضوع اصلی است.
قرار نیست ما برای کسانی که مراجعه می کنند تصمیم بگیریم، و یا اونها رو متهم کنیم و یا قضاوتشون کنیم.از اهداف این سایت هم نیست.
بهترین کمکی که ما می تونیم داشته باشیم اول همدردی کردن با دوستان سپس نشون دادن راه درست از طریق بیان کردن شواهد و تجربیاتمون به همدیگه هست .ایشون خودشون مختار هستند که کدام راه را انتخاب کنند.
در صورتی هم که موضوع طولانی بشه و نتیجه ای نداشته باشیم تاپیک توسط مدیران قفل می شود .
پس خواهش می کنم دوستان روی خودشون کنترل داشته باشند.
مریم جان ما اصل رو بر برائت می گذاریم عزیز دل!...در شان شما و این سایت نیست که برخوردنقل قول:
نوشته اصلی توسط maryamp
ناملایمی حتی اگر حق با شما باشد انجام دهید!...بگذارید سارا مسئله اش را حل کند در ذهنش
حتی اگر این مسئله واقعی نباشد یک مشکل در ذهن سارا که هست!...پس باید کمکش کنیم!
اینطور نیست عزیزم؟ ... من از شما توقع دارم بیشتر خودت را کنترل کنی دوست عزیزم!
سارا جان مسئله ای که الان با آن درگیر هستی را واضح تر بیان کن و اگر می خواهی
مهارت های زندگی را خوب تر یاد بگیری در کارگاه ها شرکت کن!
امیدوارم آنجا بتوانی مسائلت را دنبال کنی!
عزیزای من
نمیدونم خیلی عجیبه که یکی بیاد بگه من خیانت کردم حالا نمیخوام بکنم؟؟؟و خواسته بدونه راهش چیه وکمک بخواد؟
یعنی انقدر عجیبه این موضوع که دور از ذهن باشه و به نظر موضوع الکی و قابل مسخره کردن باشه.اولش همه خوب گفتن و نوشتن اما حالا موضوع سر صحت این تاپیکه؟؟؟؟
هر کی واسش عجیبه من خیانت کردم نیاد جواب بده.
در مورد واضح نبودنم باید بگم اگر تمام نوشته هامو خونده باشین من از اول همه چیرو توضیح دادم اگه سوال خاصی مونده از خودم بپرسید
با سلام.
از همه کسانی که به مراجعان جواب می دهند خواهش می کنم نخست تاپیک ذیل را با دقت مطالعه کرده و سپس به پاسخگویی اقدام نمایند.
اگر هم مورد خاصی به نظرشان آمد لطفا به مدیران تالار گزارش کنند و در تاپیکهای عمومی بحثها را به حاشیه نبرند.
با تشکر
آفت های مشاوره
سلام اميدوارم مشكلتون حل بشه
به نظر من مشكل شما خيلي بزرگ نيست
ميشه با كمي تغييرات درستش كرد
فقط نميدونم موافق هستيد يا نه؟؟؟
چون اين تغييرات به خود آدم ها بستگي داره
در هرصورت اگر توضيح بيشتري خواستيد سعي ميكنم كمكتون كنم
دوست عزيز براتون آرزوي موفقييت وزندگي خوب ميكنم
سلام سارا خانم
چیزیایی که من از حرفهاتون فهمیدم اوایل همسرتون مشکل جنسی داشته که انگار برطرف شده .. شاید شما حس میکنی دوباره اون مشکل برگرده واسه همین احساس به دیگران داری ... از یه طرف هم گفتی کمبود عشق .. خب چرا بجای اینکه دل خودت رو آزار بدی با این کار عشق رو نمیاری توی زندگیت ... با همسرت صحبت کن ایشون استاد دانشگاه هستن مطمئنا درک بالایی دارن بگو میخوام رنگ عشق تو زندگیمون بیشتر بشه:72:
به منم کمک کنین خواهش میکنم
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=19284&page=last
سلام سارا جون راستش من چند روزه وارد همدردی شدم و همه نوشتهاتو از اول خوندم ببین من چون یه تجربه تقریبا مشابه داشتم خواستم برات بنویسم راستش من هم برا سرگرمی و الان که فکر می کنم بی دلیل وارد رابطه با یکی از همکارام شدم و این رابطه تلفنی در آخر باعث شد من زندگیمو از دست دادم و حالا افسوس خوردن فایده ای نداره ای کاش قبل از این که همسرم بفهمه تمومش کرده بودم تایپیک منو بخون (بعد از طلاق) از اعماق وجودم می گم قدر این روزا و زندگیتو بدون
ْسلام ...می خواستم بدونم قبل آشنایی با همسرتون با کسی دوست بودین؟منظورم اینه که همسرتون عشق اولتون بوده؟
سلام
اميدوارم زودتر زندگيت رو براه بشه
سلام کاملا درکت میکنم...اون هیجان وگرمایی که میخواهی را شوهرت نداره و واقعیت نمیتونه داشته باشه چون به نظرم این حالت خیلی ژنتیکیه وبه نظرمن(برخلاف نظر روانشناسان چندان اکتسابی نیست)یکی یا گرم هست یا نیست این خصلتشه ربطی به تو اصلا نداره مثل اینکه یکی سفیده ویکی سبزه...این فکر منه ممکنه اشتباه باشه پس فکر نکن میتونی ازش یک جنگاور تن به تن بسازی....این محاااااااااااااااله...اون دوستت داره بهت احساس سکس داره اما توانش انقدره....همین جوری قبولش کن...اما در مورد خودت ...باید بگم همه انسانها از تنوع طلبی لذت میبرن نه فقط تو
مرد یا زنی که غریزه سالم ووحشی داشته باشه از زیبایی جذابیت وتنوع طلبی بسیار لذت میبرد واصلا قابل مقایسه با ازدواج وتکرار مکررات نیست اما آآآآآآآآآما....یک امای خیلی خیلی بزرگ هستآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ آآآآآآآآآآآآآآآما
ضررش خیلی خیلی بیشتر از لذتش هست.........ومعامله زیان آوری است همه چیزو نابود میکنه ............عشق را میکشه پوچی میاره ....خانواده وقداست ازدواج وتعهد واخلاقیات را میکشه بچه ها را داغون میکنه وهزار تا چیز دیگه...........پس بابا نخواستیم...............همه ادیان فهمیدن که لذت جنسی بی بند وبارمهار شود برای سعادت...........ووووووووووو آدم باید واسه تعهدش.قولش.شرفش.وبدنش ارزش قائل باشه وحراجش نکنه....شخصیت وغرور آدم از همه چیز دنیا مهمتره...مردایی که با زن شوهر دار میگردن چه فکری میکنند؟(خودت میدونی حتی اگه نخوای قبول کنی)حاضرن خواهر یا مادر یا زن خوشون یا حتی دخترشون یا هر عزیز دیگه ای اینجورباشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نه به هیچ وجه پس تو چرا باشی؟؟؟؟؟؟؟؟ومردایی هم که متاهلن وطعمه زنها میشن آِا یا عشقی اصلا هست؟؟؟؟؟؟؟؟اصل رابطه وقتی رو خیانت ونامردی وشاید حماقته
عشق که اصلا خنده داره در مورد این روابط....اما لذت جنسی.......بله هست..امابه چه قیمتی؟؟تعهدت عشقت تنت خانوادت را حراج میکنی یا میکنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟5 دقیقه اصلا 1 ساعت یا هرچی........بعد همش درد (هر چقدر هم بی عار باشیم درد میکشیم])
سلام
برو به لينك زير و ترجمه ي كتاب خيانت زنان را بخوان
http://www.forum.niksalehi.com/showthread.php?t=78418&page=6
دوستان قبل از ارسال پست های بیشتر در این تاپیک، دقت کنند که صاحب تاپیک بیش از یک ماه است که در این تاپیک پستی ارسال نکرده.
صبر کنید، اگر خودشون مایل بودند این تاپیک رو ادامه خواهند داد.
با تشکر.