-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سلام
یه مورد پیش اومده.
امروز خواستم به توصیه یکی از دوستان که گفت به خانمت بگو یه ماه باهم ارتباط نداشته باشید عمل کنم و به خانمم گفتم که بیا یه ماه ارتباط نداشته باشیم. یهو قاطی کرد و بعدشم هر چی از دهانش در میاومد بهم گفت که تو منو بدبخت کردی و ...
گفت میخوام واسه طلاق اقدام کنم . گفت هفتهٔ دیگه میرم واسه طلاقِ توافقی اقدام میکنم. گفت خانوادت رو آماده کن. من هر چی بهش میگفتم که نمیشه بابا ، چی شده، انگار نه انگار.
فکر کنم همهٔ ناراحتی هاش جم شده بود و یهو آزاد شد. خلاصه کلی که بهم بد و بیراه گفت و گفت دیگه دوسم نداره. گفت عزم متنففره. و از این جور حرفا. گفت اگه من اقدام نکنم خودش اقدام میکنه. هر چی هم میگم چی شده، میگه من خسته شدم ما به دردِ هم نمیخوریم. من اونموقع اشتباه فکر میکردم. الان فهمیدم که نباید با تو ازدواج میکردم. تو باید صبر کنی تاا بفهمی که واسه چی میخوای ازدواج کنی. میگفت تو مس یه بچه میمونی که فرقِ یه پولِ ۱۰۰ تومنی و ۱۰۰۰ تومنی رو نمیدونه.
دقیقا ۳ ساعت بهم گفت و من فقط گوش دادم . بعدشم گفت میخواد بره بخوابه. گفت دیگه حلقه رو هم دستش نمیکنه.
چی کار کنم؟ طلاق خیلی عیب داره. هم واسه یون هم واسه من. ما تو فامیلمون اصلا تا حالا طلاق نداشتیم. بعدشم آبروم میره جلو همه. ما خیلی بد میدونیم طلاق رو. از یه طرف هم میگم "خوب اگه این ازدواج اشتباه بوده، خوب هر وقت جلو اشتباه رو بگیری دیر نیست. میگم بذار طلاق بگیره . این یه تجربه میشه واسه من و یون" از یه طرف دلم نمیاد دخترِ به این خوبی عزم جدا بشه. چی کار کنم؟ هر چی بهش میگم برو پیشِ یک مشاور، میگه "همون یه بار رفتم بس بود. این مشاورها اگه چیزی میفهمیدن یون موقع که رفتیم میگفت ازدواج نکنید". تاا هم بهش میگم بابا آخه خودت یون موقع اصرار داشتی و عاشق بودی ، بیشتر عصبی میشه. حالا امیدوارم فردا آروم شده باشه و بشه باهاش صحبت کرد.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
آقای محسن من پستای اول و آخرتون رو مطالعه کردم
نقل قول:
این خانم کاملا برای خودش و زندگیش آگاهانه تصمیم می گیره و تصمیش رو هم به میدان عمل میرسونه
پس اگر ازتون ببره و تصمیمش رو بگیره دیگه نمی تونید نظرش رو عوض کنید
شما غروره این خانم رو شکستید لهش کردید فقط بخاطر اینکه اول اوشون به شما ابراز علاقه کرده
من این خانم رو تحسین میکنم ولی ببینید هر آدمی یه ظرفیتی داره و یه وقتی هم لبریز میشه و این بخاطر اشتباه شما بوده .
شما باید به یه مشاور مراجعه کنید و اول تکلیفتونو با خودتون و بعد با اون دختر و زندگیتون روشن کنید دلیلی نداره که همسرتون بره پیش مشاور
برداشت من از شما اینه که اصلا نمیدونید از زندگی چی میخواید و اصلا برای ازدواجتون زود بوده ؛ نمیدونید برای چی ازدواج کردید !!!!!!!!!!!!!!
پیشنهاد میکنم برید پیش یه مشاور تا خودتونو بهتر بشناسید اگه دلیلی برای ادامه دیدید به هر قیمتی هست از دلش دربیارید (و همچین گوهری رو از دست ندید و بدونید عشق زن اسطوره است)
و اگر دلیلی برای ادامه ندیدید سریعا تمومش کنید تا بیشتر از این روحیه این خانم رو تضعیف نکنید تا بیشتر از این اسیب نبینند
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سلام
تاپیکتون رو همیشه دنبال میکنم . از قضا امروز صبح تاپیک شما در ذهنم بود وخانوم شما. با خودم داشتم میگفتم یعنی 7 ماه فاصله اینقدر مهمه؟ بعد تصور کردم که مثلا 2تاتون هر دو متولد یک سال هستید احتمالا، مثلا 61 تیر و 61 اسفند، به نظرم خیلی عجیب و خنده دار اومد که بحث این 7 ماه پیش کشیده بشه.
توی تاپیک شما خیلی نظر ها داده شده، بخصوص نظر مدیر محترم همدردی، حالا شما چرا از بین اینهمه پست نظر دوستی را اعمال کردید که توصیه به یک ماه جدایی کرده هم جای بحث داره. شما حتما باید به مشاوره حضوری مراجعه کنید . من به خانومتون هم صد در صد حق می دم . خیلی واسه آدم سخته که همه تحسینش کنن ولی شوهرش تردید داشته باشه ! وقت رو بیش از این از دست ندید و حتما به یک مشاور خوب مراجعه کنید. حتی اگر شده با یکی از نزدیکان مورد اعتماد صحبت کنید. نکنه شما وسواس فکری دارید؟ ( یک احتمال )
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نیلوفرمرداب
آقای محسن من پستای اول و آخرتون رو مطالعه کردم
نقل قول:
این خانم کاملا برای خودش و زندگیش آگاهانه تصمیم می گیره و تصمیش رو هم به میدان عمل میرسونه
پس اگر ازتون ببره و تصمیمش رو بگیره دیگه نمی تونید نظرش رو عوض کنید
شما غروره این خانم رو شکستید لهش کردید فقط بخاطر اینکه اول اوشون به شما ابراز علاقه کرده
من این خانم رو تحسین میکنم ولی ببینید هر آدمی یه ظرفیتی داره و یه وقتی هم لبریز میشه و این بخاطر اشتباه شما بوده .
شما باید به یه مشاور مراجعه کنید و اول تکلیفتونو با خودتون و بعد با اون دختر و زندگیتون روشن کنید دلیلی نداره که همسرتون بره پیش مشاور
برداشت من از شما اینه که اصلا نمیدونید از زندگی چی میخواید و اصلا برای ازدواجتون زود بوده ؛ نمیدونید برای چی ازدواج کردید !!!!!!!!!!!!!!
پیشنهاد میکنم برید پیش یه مشاور تا خودتونو بهتر بشناسید اگه دلیلی برای ادامه دیدید به هر قیمتی هست از دلش دربیارید (و همچین گوهری رو از دست ندید و بدونید عشق زن اسطوره است)
و اگر دلیلی برای ادامه ندیدید سریعا تمومش کنید تا بیشتر از این روحیه این خانم رو تضعیف نکنید تا بیشتر از این اسیب نبینند
مرسی از جوابِ شما.
راستش من خودم هم نمیدونم چشم هست. البته من دیگه چند وقت چیزی نمیگم. صبرِ یون خیلی کم شده. فقط بهش گفتم که بیع یه ماه جدا باشیم که یه سری تردیدها مطمئن بشیم رفع شده، دیگه عصبی شد.
نمیخوام بگم من مقصر نیستم.چرا هستم. اما خانمم هم هست. یون زمانی که مدئع من تردید دارم، حتا چند بار بهش گفتم من احساسِ علاقه نمیکنم . تو مشاور جلو روش به مشاور گفتم این خانم خیلی خوب ولی من نمیدونم چرا احساس علاقه نمیکنم. گفتم همه خوشحال هستن وقتی میخوان ازدواج کنن اما من نیستم ولی چون یه رابطه ۲-۳ سال هست و خانمم هم خیلی علاقه داره میخوام ازدواج کنم. یون همهٔ اینا رو دید اما نه نگفت . حتا روزِ قابل آزمایش کلی ازش ایراد گرفتم (اغراق کردم) که شاید زده بشه اما بازم نشد. چندین بار بهش گفتم که من رو سنّ تردید دارم. یون به جای اینکه روش فکر کنه گفت خیلیها رو میشناس که اینجوری هستن و مشکلی ندران.
الان هم ناراضی نیستم. به نظر من خیلی خیلی دخترِ خوبیه. اما من هنوز نتونستم عاشق بشم. همش فکر میکنم انگار که من نمیخواستم این ازدواج بشه اما شده. باور کن خیلی دخترِ خوبی هست. هر چی خوبی فکر کنی رو داره ، اما خوب من دلم نیست. قابل عقد فکر میکردم وقتی عقد کنیم عشق ایجاد میشه. حتا اینو به خواهرم هم گفتم ولی اونم گفت بدِ عقد دلت روشن میشه.
الان هم من مشکلی ندارم که. یون میگه الان فهمیده یونی که فکر میکرده نیستم. تقصیره من چیه ! بهش میگم مگه من چیرو مخفی کرده بودم که تو الان فهمیدی !!! خوب من از همون موقعه یه سری چیزا رو بهش تذکر میدادم ولی جدی نمیگرفت. مثلا اینکه من چند دوست دارم در دانشگاه که خانم هستن . اینکه من با دوستام که خانم هستن راحت برخورد میکنم و خیلی رسمی نیستم. اینکه خیلی مذهبی نیستم. الان بهش میگم مگه نگفته بودم میگه من جدی نگرفتم . من قبل از عقد بیش از ۲۰ اساماس زدم گفتم احساساتی تصمیم نگیر به حدی که عصبانی شده بود و گفت تو احساساتی هستی نه من !! الان هم تاا بهش میخوام یادآوری کنم اینا رو ، که همه چیز رو میدونسته بیشتر عصبی میشه.
منظورِ من از اینا این نیست که یون مقصّره. نه مقصر من هستم. من باید ..... ولش کن الان که گذشتهها گذشته.
خوب من از طلاق بدم میاد. کلی مشکل درست میکنه. مخصوصاً که ما باهم چند روز سفر هم رفتیم. خیلی بعده. اما میگم اگه واقعا راهِ درست طلاق هست خوب بذار انجام بعده که فردا همش نزنه تو سرم که من میخواستم جدا شم اما تو نزاشتی و از این حرفا. هر چی هم بهش میگم طلاق واسه خودت هم عیب داره میگه من اسم تورو که از شناسنامه برداشتم میرم سر کار. اصلا ازدواج نمیکنم. تنها میمونم. میگه تو قدرِ منو نمیدونی ! آخه من نمیدونم مگه همه شوهرها همش از زنشون تعریف میکنن ! خوب بعضی وقتا هم ایراد میگیرن. میگه من زورم میاد که همه از من تعریف میکنن بد تو ایراد میگیری. خوب بابا آدم همیشه که نمیتونه تعریف کنه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
سلام
تاپیکتون رو همیشه دنبال میکنم . از قضا امروز صبح تاپیک شما در ذهنم بود وخانوم شما. با خودم داشتم میگفتم یعنی 7 ماه فاصله اینقدر مهمه؟ بعد تصور کردم که مثلا 2تاتون هر دو متولد یک سال هستید احتمالا، مثلا 61 تیر و 61 اسفند، به نظرم خیلی عجیب و خنده دار اومد که بحث این 7 ماه پیش کشیده بشه.
توی تاپیک شما خیلی نظر ها داده شده، بخصوص نظر مدیر محترم همدردی، حالا شما چرا از بین اینهمه پست نظر دوستی را اعمال کردید که توصیه به یک ماه جدایی کرده هم جای بحث داره. شما حتما باید به مشاوره حضوری مراجعه کنید . من به خانومتون هم صد در صد حق می دم . خیلی واسه آدم سخته که همه تحسینش کنن ولی شوهرش تردید داشته باشه ! وقت رو بیش از این از دست ندید و حتما به یک مشاور خوب مراجعه کنید. حتی اگر شده با یکی از نزدیکان مورد اعتماد صحبت کنید. نکنه شما وسواس فکری دارید؟ ( یک احتمال )
شما لطف دارید.
البته ما تو ۲ سال هستیم . خانمم آخرِ سال و من اواسطِ سالِ بعد.
قبلان هم گفتم خودم احساس میکنم این سنّ بیشتر یک بهانه هست. انگار دلم یه جوری هست. فقط دنبالِ بهانه هستم که بتونم تو ذهنم از خانمم ایراد بگیرم.
آره خوب وسواسِ فکری دارم. خیلی دچارِ تردید میشم. رو همه چی حتا تصمیم گیریهای کوچیک.
خیلی دنبالِ این بودم و هستم که من چمه. ۶-۷ ماه اختلاف سنی خیلی مهم نیست اما نمیدونم چرا اینقدر میاد تو چشام. میگم شاید یک دلیلش این بود که تردید هام رو قبل از عقد رفع نکردم و الان همش فکر میکنم که اشتباه کردم.
البته من خانمم رو میشناسم. بعید میدونم کاری بکنه. الان عصبانی بود . مطمئنم فردا صبح یادش میره. فقط خدا کنه که به خانوادش چیزی نگه. اگه این بحثها به خانواده خانم درز کنه ، اونا قضیه رو کنسل میکنن چون از اول هم خیلی موافق نبودن و با اصرارهای خانمم رضایت دادن.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
اول بگم که من رک حرف میزنم ناراحت نشید بنطر خودم حقیقت رو میگم :
من صددرصد حق رو به همسرتون میدم اون فقط گناهش دوست داشتن بوده وبس.
نتونستید عاشقش بشید حق نداشتید زیر پا لهش کنید.
شما قطعا خودت مشکل داری و مجددا میگم باید به یه روانشناس مراجعه کنی.
شما برای ازدواج زود اقدام کردید و اصلا تو ابن عوالم سیر نمیکنید
نقل قول:
میگه تو قدرِ منو نمیدونی !
واقعا حقیقت رو گفته
متاسفم برای شما
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نیلوفرمرداب
اول بگم که من رک حرف میزنم ناراحت نشید بنطر خودم حقیقت رو میگم :
من صددرصد حق رو به همسرتون میدم اون فقط گناهش دوست داشتن بوده وبس.
نتونستید عاشقش بشید حق نداشتید زیر پا لهش کنید.
شما قطعا خودت مشکل داری و مجددا میگم باید به یه روانشناس مراجعه کنی.
شما برای ازدواج زود اقدام کردید و اصلا تو ابن عوالم سیر نمیکنید
نقل قول:
میگه تو قدرِ منو نمیدونی !
واقعا حقیقت رو گفته
متاسفم برای شما
خواهش میکنم. شما لطف دارید!
یعنی اصلا به نظرِ شما اصلا مقصر نبوده که حرفام رو جدی نمیگرفت....
حالا بگذریم. الان باید راهِ حل پیدا کرد .
به نظرت بعد از عروسی ، عوض میشم؟ الان من کامل مخالف هستم با طلاق. امروز خانمم ۳ ساعت داشت میگفت باید جدا شیت ولی من همش قربون صدقش رفتم که بیخیال بشه. اما فقط یه چیز من رو هل میده که بذار طلاق بشه. اینکه اگه این حس باهام بمونه و بعد از عروسی هم باز اینجوری باشم!
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
آقای محترم من فکر می کنم خانمتان خیلی بهتون محبت کرده و شما با عرض معذرت مقداری لوس شدید و این حس در شما به وجود آمده که از او بیشترید یا بالاترید . در حالیکه خانمتان را دوست داشتید و دارید اما چون همیشه به شما محبت شده از مسئولیت ها و وظایفی که در مقابلش داشتید ممانعت کردید در حالیکه به او سر کوفت هم زدید با اینکه این احساس واقعی شما نبوده. حالا ایشون به گذشته فکر کرده و به این نتیجه رسیده که فقط از خودش مایه گذاشته اما هیچی دریافت نکرده و دست به یک لجبازی خطرناک زده. پس شما باید اقدام کنید و به یک مردی که میخواهد زندگی خوبی بسازد تبدیل شوید. محکم به او بگوئید دوستش دارید و هدیه ای برایش بفرستید. در ضمن خیلی به او نچسبید دورادور ابراز علاقه کنید تا آتش درونش اندکی فروکش کند. نشان دهید که حمایتش میکنید اما به او التماس نکنید چون جری تر میشود. صحبت هایتان را کوتاه اما پر محتوا کنید. طوری رفتار کنید که محبت شما را بپذیرد. آنچه از دل براید بر دل نشیند. احتمالا بزودی از عصبانیتش کاسته میشود.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نمیشه گفت اصلا مقصر نبوده اینکه رو شما زیادی حساب باز کرده مقصر خودش بوده
فقط مشاوره پاسخگوی سوالات شماست
اگه الان با یه مشاوره درست شدید و خودتونو فهمیدید به فکر ادامه باشید وگرنه تمومش کنید و بازم این خانم رو به بازی نگیرید؛به امید اینکه شاید خوب بشم! ؛ این بازی نیست زندگیه یه انسانه؛کیف و کفش و لباس هم نیست اقای محترم
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
دوست عزیز
شما تردید دارید حالا یا به دلیل وسواس یا سن - یا بهانه گیری بی مورد - یا لوس شدن ویا هر چیز دیگری.........
شما می گویید قبل از ازدواج هم چنین تردیدهایی داشته اید ولی خانمتان بی توجهی کرده.....
به نظر من جایی باید این تردیدها را ریشه کن کنید وگرنه همیشه با شما می ماند و فکر می کنم همسرتان اگر کمی
آرام تر شود و مثل قبل از عقد احساسی عمل نکند خواستار آرامش شما و ریشه کن کردن این تردیدها خواهد بود.
(یا رومی روم و یا زنگی زنگ) امیدوارم ضرب المثل را درست نوشته باشم.
امیدوارم با توکل به خدا بهترین تصمیم را بگیرید.:72:
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
به نظر بنده هم بهتره قبل عروسی این تردید ها رو برطرف کنید به طور کامل
وگرنه باز میایید اینجا و میگویید قبل از عروسی گفتم عروسی بکنم درست میشه و .. و .. و..
خانوم شما هم مطمئنا کاسه صبری دارند که ممکن است لبریز شود ... بنابراین باید هرجه سریعتر نسبت به رفع تردید خود اقدام کنید .
ضمنا از دوستان خواهش می کنم از سرزنش کردن مراجع بپرهیزند و احساسی نظر ندند.
همگی موفق باشید
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
به نظر من اختلاف سنی رو واسه خودت شاخ کردی در صورتی که واقعا یک سال چیز مهمی نیست من سراغ دارم خییلی از دخترایی رو که 2 3 سال از همسرشون بزرگترن و مشکلی ندارن بهانه تراشی میکنید.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا11
به نظر من اختلاف سنی رو واسه خودت شاخ کردی در صورتی که واقعا یک سال چیز مهمی نیست من سراغ دارم خییلی از دخترایی رو که 2 3 سال از همسرشون بزرگترن و مشکلی ندارن بهانه تراشی میکنید.
آره خوب شاید اینم باشه. اما من قبل از عقد خانوادم مخالف بودن همش بهم می گفتن اون از تو بزررگتره ها یا اینکه دختره خوشگل نیست بهت گفته باشیم. بعد خوب الان اونا داره همش تو ذهنم مرور میشه.
بعدشم یه مسئله دیگه هم هست که شاید اینم موثره. همین که تو جواب فرهاد گفتی. اینکه همش تو ذهنم میاد که من می تونستم دختری بگیرم که این مشکلات رو نداشت اون وقت اینقدر اعصاب خوردی نداشت. تو ذهنم میاد سال پایینی هام که خیلی هم به نظر دختر های خوبی میان و می تونستم از اونا انتخاب کنم . همش خودم رو سرزنش می کنم که چرا اجازه دادم عقد انجام بشه. اینقدر سریع همه چیز انجام شد که ... می دونم برگشتن به گذشته مکن نیست ولی باز همش میگم کاش....
بعد شما فکر کن اختلاف های دیگه هم میاد وسط ببین چی میشه. مثلاً اختلاف های فکری مذهبی یا ...
بعضی وقتا میگم چرا این ازدواج شد. واقعاً فکر کنم خدا خواست که بشه وگرنه من خیلی سعی کردم که نشه ( فقط حماقت کردم و رک نگفتم که من مخالف این ازدواجم)
من پست شما رو خوندم. اون حالاتی که شما گفتید میشید همون حالاتی هست که من تجربه کردم. البته الان خیلی خوبم. یعنی دیگه خیلی کم از اون فکرا می کنم.
مدیر محترم همدردی یک راهکار خوب دادند گفتن فکر کن همسر هم مثل پدر مادر عوض نمیشه. من هم با این فکر خیلی بهتر شدم. اما یه مطلب هست که من می ترسم. اگه الان که هنوز عروسی نکردیدم اینجوری باشم فردا تو زندگی مشکلی پیش نیاد.
من از جدایی خوشم نمیاد که به خاطر مسئله های اجتماعی و فرهنگی ازش می ترسم.
الان خانمم خیلی اصرار به جدایی داره. الان عصبانیتشم کم شده و خیلی منطقی صحبت می کنه. میگه بیا تا قبل از عروسی تصمیم درست بگیزریم. میگه ما واسه هم مناسب نبودیم ولی اشتباه کردیم و عقد کردیم . حالا هم باید تا وق هست جبران کنیم.
من نمی دونم بهش چی بگم. فعلاً بهش گفتم الکی که نیست باید کلی روش فکر کنیم.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
من چون مشکل شما رو دارم درکتون میکنم ولی ازتون میخوام یه کاری کنید به این فکر کنید که میتونید در آینده اونطور که باید و شاید به همسرتون عشق بدید میتونید زندگی خوب و آرومی کنار ایشون داشته باشید اگه که قراره در آینده مدام بهش سرکوفت بزنید و همش حسرت بخورید و ای کاش اگر اما بیارید همین جا تموم بشه بهتره چون اینطوری به اون هم لطف کردین زندگی که بخواد همش با پشیمونی و حسرت به سر بره زندگی نیست و یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه من اگه قبل عقد فکر حرف مردمو نمیکردم هم الان اون راحت شده بود و رفته بود پی زندگیش هم من ولی با یک تصمیم اشتباه هر دو گرفتار شدیم ولی دیگه نمی خوام اشتباه دوم رو بکنم شما هم اگه میبینید واقعا نمیتونید دوستش داشته باشید به عنوان همسر نذارید وضع از این بدتر بشه و اشتباه بعدی رو نکنید .
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سلام تاپیکتو دنبال می کردم اما نمیخواستم براتون چیزی بنویسم که دیدم تردیدتون همچنان ادامه داره.......
بهانه گیری میکنید وگرنه چند ماه اختلاف سن منفی مشکلی نیست در مقابل خوبیهایی که خودتون از همسرتون شمردید.
برادر عزیز اول از همه [size=x-large]تکلیفتو با خودت روشن کن[/size] [size=medium]تا از زندگی و آنچه که داری لذت ببری... همسرت رو همونطور که هست عاشقانه دوست داشته باش وگرنه اگر بهترین و زیباترین و خوش اندامترین دختر هم به همسری برگزینی باز درگیر نداشته های او میشوی. این رو هم بدون گل بی عیب خداست.
با یک مشاور مجرب در ارتباط باش و گام به گام باهاش جلو برو در ابتدا بپذیر که برای حل مشکلت باید اقدامی بکنی هر روز که میگذرد رابطه تو با همسرت سردتر میشود و نمیدانی که با روح این دختر چه میکنی.
اگر هم فکر میکنی که مشکلی نیست و نمیخواهی با مشاور در ارتباط باشی هر چه زودتر از زندگی این دختر برو بیرون تا بیشتر عذابش ندی.[/size]پیشنهاد یک ماه جدایی از طرف تو هم اصلا برای یه دختر خوشایند نیست.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا11
من چون مشکل شما رو دارم درکتون میکنم ولی ازتون میخوام یه کاری کنید به این فکر کنید که میتونید در آینده اونطور که باید و شاید به همسرتون عشق بدید میتونید زندگی خوب و آرومی کنار ایشون داشته باشید اگه که قراره در آینده مدام بهش سرکوفت بزنید و همش حسرت بخورید و ای کاش اگر اما بیارید [/color] چون اینطوری به اون هم لطف کردین زندگی که بخواد همش با پشیمونی و حسرت به سر بره زندگی نیست و یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه ولی دیگه نمی خوام اشتباه دوم رو بکنم شما هم اگه میبینید واقعا نمیتونید دوستش داشته باشید به عنوان همسر نذارید وضع از این بدتر بشه و اشتباه بعدی رو نکنید .
مرسی از نظرِ شما.
راستش دوستان هم گفتند که باید مطمئن بشی که تردیدها از بین رفته. راستش نمیدونم یآا بهتر بگم نمیتونم. امروز خیلی هم خوبم و احساس میکنم عاشق خانمم هستم ولی فردا باز یادم میاد که میتونستم با کسی ازدواج کنم که هم خوش اخلاق بود و هم این مشکلها رو نداشت. بد یهو دپ میشم. باز ناراحت میشم. باز با خانمم که حرف میزنم آروم میشم و میگم چه اخلاقِ خوبی داره ولن کن دنیا ۲ روزه ! ولی به چند روز نمیکشه که دوباره یهو بهای کاشای کاش میافتم . دیگه الان که توکّل کردم به خودا . فعلا تاا عروسی ۸-۹ ماه وقت هست.
من هم از اینای کاشها و اگه اینطوری میکردم و ... زیاد میاد تو ذهنم اما چه فایده که نمیشه زمان رو به عقب برگردوند.
ته دلم بدم نمیاد که همه چی بهم بخوره و من هم ۵-۶ سالی صبر کنم و بد به فکرِ ازدواج بیفتم. چون واقعا حس میکنم شخصیتِ من هنوز تثبیت نشده ! یه روز تو ذهنم میاد که کاش همسرم خوشگل بود مس فلانی. یه روز میاد که کاش هم رشته بود با من مثله ..
یه روز هم میگه نه همین خانمت خیلی خوبه ! خلاصه حس میکنم شخصیتم آماده نیست واسه ازدواج. و اشتباه کردم که اصلا ازدواج کردم.
ولی خوب دلم نمیاد که جدا بشم. یون دخترِ معصوم چه گناهی کرده. الان هم اگه اصرار به جدایی داره به خاطره بهونه گیریهای الکی مانعه. ضمنا اصلا حتا بخوام انجام بدم ، جوابِ خانوادهها رو چی بدم؟ این همه وقت و هزینه کردن ، نمیگن بچه مگه ما مسخره تو هستیم؟؟ نمیدونم . فعلا که گفتم هر چی خودا بخواد همون میشه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sali1987
سلام تاپیکتو دنبال می کردم اما نمیخواستم براتون چیزی بنویسم که دیدم تردیدتون همچنان ادامه داره.......
بهانه گیری میکنید وگرنه چند ماه اختلاف سن منفی مشکلی نیست در مقابل خوبیهایی که خودتون از همسرتون شمردید.
برادر عزیز اول از همه [size=x-large]تکلیفتو با خودت روشن کن[/size] [size=medium]تا از زندگی و آنچه که داری لذت ببری... همسرت رو همونطور که هست عاشقانه دوست داشته باش وگرنه اگر بهترین و زیباترین و خوش اندامترین دختر هم به همسری برگزینی باز درگیر نداشته های او میشوی. این رو هم بدون گل بی عیب خداست.
با یک مشاور مجرب در ارتباط باش و گام به گام باهاش جلو برو در ابتدا بپذیر که برای حل مشکلت باید اقدامی بکنی هر روز که میگذرد رابطه تو با همسرت سردتر میشود و نمیدانی که با روح این دختر چه میکنی.
اگر هم فکر میکنی که مشکلی نیست و نمیخواهی با مشاور در ارتباط باشی هر چه زودتر از زندگی این دختر برو بیرون تا بیشتر عذابش ندی.[/size]پیشنهاد یک ماه جدایی از طرف تو هم اصلا برای یه دختر خوشایند نیست.
من اصلا از مشاورِ حضوری خوشم نمیاد ! واسه عقد به یکی از معروفترین مشاورهای تهران رفتم که فقط ۲ ماه نوبت بودم ! بهش گفتم رو سنّ مشکل دارم گفت اصلا بحثشو من نمیکنم !! گفتم آقا من ظاهر این خانم واسعم جذاب نیست ، منو نصیحت کرد که زیبایی مهم نیست و نجابت مهمّه . گفتم دلم به این وصلت نیست گفت خوب میشه !! گفتم دیگه حس نمیکنم خانم واسعم جذبه ، گفت در همین حد که تمایل ِ جنسی داشت باشی بهش کافیه! اینم نتیجهٔ ۳ ساعت مشاوره !
کاش ،ای کاش من اونموقع سایت ِ همدردی رو داشتم . به خدا اگه اشتباه میکردم. چه فایده که زمان برنمیگرده !
اونم که میگید از زندگی لذت ببرم ، من و خانمم از هم دور هستیم. تو ۲تا شهرِ مختلف ، فقط با تلفن و ایمیل باهم ارتباط داریم. تاا عروسی که میشه تو مرداد ماه. به خدا منم دلم میخواد از زندگی لذت ببرم اینکه همیشه هر روز با شوق زنگ بزنم بهش بگم دوست دارم ! (البته میزنم اما بدون شوق ، فقط واسه اینکه میگم گناه داره دخترا دوس دارن از این چیزا بهشون بگی همش)
نمیدونم چرا دلم نمیره به این سمت که این تردیدها عزم رفع بشه . کاش یون مشاوره به این دقت میکرد که بابا درسته مساله سنّ مهم نیست اما باید ببینی طرف چقد این مساله واسعش مهمه. خانمم هم میگه رو شخصیت من مشکل داره الان. دلیلِ اونکه یون الان اصرار به جدایی داره هم همین مشکلهای دهان بینی و ایراد گرفتن هام و اینکه یونی که فکر میکرده نیستم هست.
در مورد اینکه شما گفتید با هر دختری ازدواج میکردم همین میشد ، فکر نکنم. خوب یه دخترِ خوش اخلاقِ نجیبِ زیبا راحت پیدا میشه. اما من حتا اگه جدا بشم ازدواج نمیکنم. ۵-۶ سال صبر میکنم. باید به یک مرحله برسم که بفهمم چی میخوام و واسه چی میخوام ازدواج کنم.
کلام آخر واسعم دعا کنید که یونی که صلاح بشه. یادش به خیر قابل عقد رفتم مشهد چقد دعا کردم ، گریه کردم که یآا امام رضا یونی که صلاح اتفاق بیفته. شاید پر گناه بودم دعام جواب نداد. شما واسعم دعا کنید.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
اقا محسن من هم اگه جای شما بودم هر روز این جملات رو تکرار می کردم شکم بیشتر می شد
توی دین ما هم اگه کسی زیاد شک کنه بهش می گن به شکت توجه نکن مثلا کسی که موقع نماز زیاد شک می کنه که رکعت چندم رو خونده می گن به شکت توجه نکن
از نظر من یک بار هم شده برای همیشه تکلیف خودتون رو روشن کنید اگه می خواید زندگی کنید دیگه به این افکار اجازه ندید وارد ذهنتون بشن
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
اقا محسن من هم اگه جای شما بودم هر روز این جملات رو تکرار می کردم شکم بیشتر می شد
توی دین ما هم اگه کسی زیاد شک کنه بهش می گن به شکت توجه نکن مثلا کسی که موقع نماز زیاد شک می کنه که رکعت چندم رو خونده می گن به شکت توجه نکن
از نظر من یک بار هم شده برای همیشه تکلیف خودتون رو روشن کنید اگه می خواید زندگی کنید دیگه به این افکار اجازه ندید وارد ذهنتون بشن
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
به نظر من مشكل خانمت نيست .
و باز به نظر من خودت را در فضايي از ترس و ترديد و .......اسير كرده اي و دامنه ي اين ترس و بي اعتمادي و بهانه جويي را به همسرت هم منتقل كرده اي
زن زيبا - مرد زيبا ، اختلاف سني و....بهانه است .
بايد راه اعتماد كردن به خودت را ياد بگيري و دامنه اش را گسترش بدهي تا به ديگران برسي . و اگر بر اين ترس و بي اعتمادي و...چيره نشي 6 سال ديگر هم چيزي مثل امروز است با اين تفاوت كه 6 سال ديگر تو بر حسب ميزان بالاي تجربيات و آسيب ها و ...سخت تر و سختگير تر و بي اعتماديت بيشتر مي شود .
تو ترس از انتخاب غلط داري و ترس از اين كه مبادا اين فاصله ي سني دامن گير رابطه ات بشود . ........من به تو مي گويم اگر براي اين ذهنيت كاري نكني قطعا اين اختلاف سني چند ماهه دامنگير رابطه ات مي شود ( همانگونه كه به نوعي شده . شدتش بيشتر هم مي شود )
تو ترس از قضاوت و حرف خانواده و سرزنش شنيدن داري و ...............اگر نه معطل نمي كردي و همين امروز اين رابطه را كات مي كردي و..........
تو ترس از اين داري كه آنچنان كه هستي و مي انديشي مورد قبول واقع نشوي و به همين علت به دروغ هر روز به زنت زنگ مي زني و حرفهايي از سر دوست دارم و .....مثل يك رباط تحويلش مي دهي !..........مثلا به حساب خودت مي خواهي او را شاد كني !
من به تو مي گويم اگر حرف از عمق وجودت زده نشود و هارموني لازم بين حرف و عمل و احساست وجود نداشته باشد . زنت از تو آنچه را كه بايد دريافت نمي كند و حتي خوشحال هم نمي شود كه يك مشت حرف بي پشت و .......را مي شنود . با خودت روراست باش تا بتواني با ديگران روراست باشي .
و ترس از اشتباه كردن
و ترس از شكست خوردن
و حتي ترس از خوشبخت شدن !
و ترس از .............
و در نهايت اينكه تو شهامت خودت را بازي نمي كني . شهامت داشته باش . اعتماد به نفس خودت را بالا ببر .
رابطه ات با زنت نمودار شخصيت تو در ارتباطات تو در دنياي حقيقي است . آنجا كه از سر ترس دچار تعلل در انتخاب و شك در انتخاب و تصميم گيري و ...........مي شوي . ببين و به خودت نگاه كن ببين چند بار كجا ها از زندگي ات عقب افتادي به علت اين شكيات و دو دلي ها و ..........بالا آمد و زمان سوزي كردي و فرصت هايت را از دست دادي و .........
در حالي كه محسن قابليت ليدر بودن - قابليت تجربه ي لحظات باشكوه و...........دارد .
دوست عزيز به خودت نگاه كن . يكبار به خودت اعتماد كن . به انتخابت . خودت را فعال و اكتيو ببين و هيچگاه فراموش نكن كه تو فردي منفعل نيستي كه اگر خلايي در زندگي و رابطه ات وجود داشته باشد نتواني براي آن كاري كني . اگر قرار است تصميم بگيري از اين خانم جدا شوي . ......بشو .نترس . هزينه و بها ي انتخابت را پرداخت كن . با خانواده صحبت كن . سرزنش ها را به جان و دل بپذير و بهاي انتخاب هاي درست و غلط خودت را پرداخت كن و ......................اگر باور به پريدن داري بعدش بپر و اما اگر نه اين ناله و بهانه گيري و ......را تمام كن . سهم خودت از مسئوليتها را بپذير و دستت را روي زانوهايت بگذار و بگو "يا علي "
و باز يادت باشه همين بها و هزينه هاي امروز با توجه به اين نوع تفكر و احساس ( كه بيشتر از سر عدم مسئوليت است ) به مراتب نسبت به يك تصميم در 6 سال ديگر كمتر است . چرا كه اگر اين راه را مثلا براي 6 سال با اين روش ادامه بدهي بايد اين زن را با يك يا دو بچه طلاق بدهي و ...................پس اندكي مسئوليت پذيري را وارد چرخه ي زيستي خودت بكن . زندگي فقط حرف زدن - ناله كردن و بهانه جويي و.....نيست .
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
در مورد اینکه شما گفتید با هر دختری ازدواج میکردم همین میشد ، فکر نکنم. خوب یه دخترِ خوش اخلاقِ نجیبِ زیبا راحت پیدا میشه. اما من حتا اگه جدا بشم ازدواج نمیکنم. ۵-۶ سال صبر میکنم. باید به یک مرحله برسم که بفهمم چی میخوام و واسه چی میخوام ازدواج کنم.
من مظورم این نیست که با هر دختری ازدواج کنی همینه... لبکه گفتم گل بی عیب خداست فکر نکن که حتما در ازدواج بعدیت دختری زیبا و خوش اندام و نجیب و تحصیلکرده که عاشقت باشه و رفتارهای اشتباه تورو هم تحمل کنه و دم نزنه و....... حتما هست ؟؟؟:163::163::163: بعدم نصیب تو بشه......
در هر صورت من براتون خیای دعا میکتم تا از این وسوسه ها رها بشید و از زندگی لذت ببری در ضمن لذت زندگی به تنهت در کنار هم بودن نیست؟؟؟
در آخر هم تو برای زندگیت مختاری و هر آنچه بکنی انتخاب خودت هست. خوشبختی اتفاقی نیست و باید به دستش بیاری با تلاش.:305:
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سلام محسن عزیز
شما ابتدا عقد کرده اید و بعد از عقد پشیمان شده اید که آیا این کاری که کرده ام درست بوده یا خیر.خب حال یک سوال :
چه تضمینی وجود دارد که وقتی جدا شدید مدام به این موضوع فکر نکنید که این جدا شدنتان درست بوده یا خیر؟
به عبارت دیگر من موضوع مورد بحثم خانم شما نیست.شما با این نحوه شک کردن بیشتر از همه به خود آسیب می زنید.
شما که هزینه (مادی و معنوی) عقد با یک خانم را متحمل شده اید.حال به نظرتان اشتباه کرده اید.اشکالی ندارد.من این طور فرض می کنم که حق با شماست و این عقد اشتباه بوده.به هر حال برای جدایی که دیر نمی شود.دفترخانه و دادگاه و ... همه روزه به جز بعداز ظهر پنجشنبه ها و جمعه ها باز است.شما هرموقع که به آنجا مراجعه کنید می توانید تقاضای طلاق نمایید
خب به نظرتان منطقی نیست که : یکمی با همسرتان زندگی کنید.شاید برداشت شما اشتباه باشد؟به عبارتی حالا که عقد کرده اید.یک دو ماهی رو اصلا به این موضوع فکر نکنید که شاید اشتباه کرده باشید.با خانمتان این دو ماه رو زندگی کنید.اگر بعد از این دو ماه به این نتیجه رسیدید که در ازدواج با این خانم اشتباه کرده اید آن موقع درخواست جدایی دهید.به نظر من اینطور منطقی تر است.ولو اینکه چیزی را از دست نمی دهید و با اطمینان خاطر تصمیم گیری می کنید
موفق باشید
:72::72::72:
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
به نظر من هم اگه بتونید مدتی مثل اینکه رفتین سر زندگیتون با هم زندگی کنید شاید اون موقع بتونید متوجه بشید که واقعا میتونید با هم خوشبخت بشید یا نه من قبل عقد مثل شما دودل بودم وقتی کسی میگفت تمومش کن مخالفت میکردم به چند دلیل:یک اینکه از حرف مردم و فامیل میترسیدم دو همش خودمو با این چیزا که خانوادش خوبن خودش اخلاقش خوبه اهل هیچ فرقه ای نیست منو دوست داره سه اینکه از خدا میترسیدم ولی حالا ببین به کجا رسیدم که دیگه طاقتم تموم شده دیگه نمیتونم ادامه بدم با اینکه الان وضعیت با اون موقع خیلی فرق میکنه
اگه عروسی کردین و دیگه نتونستین چی آخه به اون هم ظلم میشه مطمئنا اون هم همیشه عاشق شما نمیمونه و اگه وضع همینطوری ادامه پیدا کنه اون از شما متنفر میشه و بعدها سرزنشتون میکنه که لااقل تو دوران عقد هنوز یه دوشیزه بودم اگه باهاش عروسی کردین باید قید طلاق رو بزنید چون اونجوری ظلم بیشتری بهش کردیناگه با این افکار که خدا منو نمیبخشه بخواین ادامه بدین طولی نمیکشه میبرین و دیگه اونم براتون بی اهمیت میشه درسته خرج هایی کردین ولی مادیات جبران پذیره چیزی که جبران نمیشه فرصت هاست که از دست میره.
چی از این بدتر که با کسی یک عمرزندگی کنی که دوستش نداری و باهاش خوشبخت نیستی [align=right]محسن آقا از خدا بخواین اونچه صلاحه براتون همون پیش بیاد ولی به همسرتون زخم زبون نزنید اونجوریه که باید از خدا بترسید نه اینکه اگه ولش کنم خدا منو نمیبخشه چون با این افکار اگه ولش کنید واسش بهتره.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نظر من آنی جان مشکل شما رو بیان کردند و بقیه موضوع با خودتان است مشکل شما فقط خودت هستی نه همسرت.:305:
به خودت بیا اعتمادبنفستو ببر بالا
یه کاغذ قلم بردار و برای خودت خلوت کن و شروع کن به نوشتن : کل موضوعاتی که اذیتت میکنه و باعث ناراحتیت میشه رو بنویس خواسته هاتو از زندگی بنویس نقطه ضعفای خودت رو بنویس و درکنارش نقطه ضعفای همسرت رو بنویس موضوعاتی که آزارش میده رو بنویس باهاش حرف بزن وبگو که میخوایم مشکل زندگیمونو ریشه یابی کنم ازت میخوام توهم بهم کمک کنی بگی کدوم اخلاقم بده و مشکلم ازدید توچیه ازچه چیزی ناراحت میشی توقعت ازمن و زندگیمون چیهريا؛بخواه که کمکت کنه اون هم دوستت داره و عاشقته ولی الان ناراحته و دلش شکسته.
برادرم سنت کمه و ومهارت زندگی کردن نداری وگرنه هیچ مشکل دیگه ای نداری راه حل آخر زندگی شما طلاق نیست و این بهترین راه حل نیست زوم کردی رو یه مسئله ی مسخره و بی ارزش و داری بهترین لحظات زندگیتونو خراب میکنید خودت به خودت کمک کن ایشالا میای و ازاین به بعد از قشنگیای زندگیت و آرامش و عشقت باهمسرت حرف میزنی:323: :72::72:
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سلام
فکر کنم چندین ماه از آخرین ارسالم گذشته. داستانِ ما واسه چند ماه درست شد. تو این مدت گاه و بیگاه یه حرفای میزدم اما کم شده بود و واسه همین زود حل میشد. البته همچنان گاه و بیگاه به من میگفت بیع از هم جدا بشیم اما من میگفتم بعدِ عروسی درست میشه همه چی.
نزدیکِ عروسی یه شب خانمم نصف شب زنگ زد که من هم تو خواب و بیداری باهاش حرف زدم و هنوز هم درست حسابی یادم نمیاد چی بهش گفتم اما هر چی بوده خیلی عصبانی میشه و فرداش لنگش رو تو یه کفش میکنه که میخواد جدا بشه. به هیچ وجه جوابِ تلفن من رو نمیداد.
واقعا بحثِ جدایی داشت جدی میشد. ایشون تمام حرفای که بین ما زده شده بود رو به خانوادهٔ خودشون و اونا هم به خانوادهٔ من گفتن. واقعا داشتم دیوونه میشودم.
الان نزدیک چند ماه هست که بین ما رابطه نیست. نه تلفن نه اساماس. خانوادهٔ ایشون خیلی با من صحبت کردن که شما سعی کن حرفهای که ایشون ناراحت بشه بهشون نزنی. اما من وقتی به ایشون ایمیل میزنم و عذر خواهی میکنم و از این حرفا، ایشون میگه ما به دردِ هم نمیخوریم. میگن اصرار نکن. بذار جدا بشیم این واسه هردومون بهتره.
البته خانوادهٔ ایشون موافق جدایی نیستن. میگن شما ازدواج کنید همه چی حل میشه.
راستش من نمیدونم چی کار باید بکنم. از یه طرف میگم حق با خانمم هست . ما به دردِ هم نمیخوریم. چرا باید ازییت بشیم. از طرف دیگه همش غصّه میخورم که چقد دختر خوبی بود. شاید مثل این دیگه نصیبم نشه.
آها یه چیز دیگه هم هست. ایشون بده چند هفته که از مطرح شدنِ جدایی گذشت، شروع کرد به نفرین کردن و بد و بیراه گفتن به من. خیلی از این هم میترسم . میترسم آآه و نفرین ایشون بدبختم کنه. آخه نمیدونم چیکار باید بکنم. برم واسه درست شدنِ قضیه تلاش کنم یا بذارم قضیه با جدایی تموم بشه؟
واقعا دیوونه شدم. شما همیشه بهم گفتید این چیزا مهم نیست. خیلی هم تاثیر داشت اما نمیدونم چرا ریشه کن نشد. یه ذرّه موند که همون یه ذرّه کار دستم داد. "از ماست که بر ماست"
الان خانوادهٔ ایشون میگن تلاش کن واسه درست شدن و جلو گیری از جدایی.
اما ایشون میگن اگه میخوای نفرینت نکنم تلاش کن که زود جدا بشیم.
برادر خانمم میگن ایشون احساسی هست الان واسه همین عجولانه تصمیم گرفته. اما خود خانمم میگه جدایی بهترین راهه.
واقعا دارم دیوونه میشم.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
دوست عزیز:72:
حالا که اون بنده خدا تصمیم نهایی شو گرفته چرا شما بازم مرددی و تردید داری؟؟؟
مشکل اعتماد به نفس شماست؟!
شما اعتماد به نفس پایینی داری. اگه از ایشونم بگذره در انتخابهای بعدیت هم مشکل داری.
باید تصمیم قاطع بگیری با خودتت خلوت کن و مرد و مردونه یا بشو رومی روم و یا زنگی زنگ.
اگه رفتی تو رابطه برای لحظه ای هم اجازه نده این افکار قبلی رو داشته باشی و بزبون بیاری
و اگه خدای نکرده جدا شدید تا مدت زیادی به فکر ازدواج نباش تا اعتماد به نفست رو تقویت کنی و مصمم تر و جسورانه تر تصمیم بگیری.
موفق باشی.:72:
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط محسن1986
راستش من نمیدونم چی کار باید بکنم. از یه طرف میگم حق با خانمم هست . ما به دردِ هم نمیخوریم. چرا باید ازییت بشیم. از طرف دیگه همش غصّه میخورم که چقد دختر خوبی بود. شاید مثل این دیگه نصیبم نشه.
آها یه چیز دیگه هم هست. ایشون بده چند هفته که از مطرح شدنِ جدایی گذشت، شروع کرد به نفرین کردن و بد و بیراه گفتن به من. خیلی از این هم میترسم . میترسم آآه و نفرین ایشون بدبختم کنه. آخه نمیدونم چیکار باید بکنم. برم واسه درست شدنِ قضیه تلاش کنم یا بذارم قضیه با جدایی تموم بشه؟
اقا محسن شما خودتون هم نمی دونید چی می خواین !این دختر بنده خدا رو انقدر با رفتار سرد خودتون و حرفای دلسرد کننده تون آزارش دادید تا خودش به این نتیجه رسیده که جدایی بهتره،اون وقت الان که ایشون به اینجا رسیدن می ترسید دختری به خوبی این دیگه نصیبتون نشه!!!
البته شما مقصر نیستید ها ،خاصیت انسان ها همینه تا زمانیکه نعمتی در دستشون هست اون رو کوچیک می پندارن به محض اینکه از دستش می دن یا تهدید می شن به از دست دادنش،تازه می فهمن که چی داشتن ...
به هر حال این جوری با احساسات افراد بازی کردن درست نیست
اگر بهش علاقه ندارید از شما بزرگتر ه می تونستید برید دختر جوان تر و زیبا تر بگیرید خوب راه باز شده ،بفرمایید ..برید دنبال سرنوشت خودتون...
لطفا این بار منطقی تصمیم بگیرید و ببنید واقعا دلتون چی می خواد!
نه اینکه مثل تابستان 87 که به دلیل علاقه نشون دادن اون خانم و به دلیل اصرار ایشون ازش خواستگاری کردید و عقد کردید.
در مورد نفرین کردن هم بدونید خدا جای حق نشسته چه ایشون شما رو نفرین کنه و چه نکنه هیج فرقی به حال خدا نداره و خداوند خودش بر همه چیز آگاه هست
و اگر مستحق تنبیه نباشی به نفرین ایشون اتفاقی برای شما نمی افته...
در مورد اینکه ایشون الان احساسی تصمیم گرفتن به جدایی یا خیر!!فکر نکنید به این فکر کنید ایا دوست دارید از ایشون جدا شید یا خیر؟
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
آخه من ته دلم خانمم رو دوس دارم.
من جلوی جدایی رو نگرفتم الان. اما سعی کردم جلوش رو بگیرم.
آخه ما با هم زندگی نکردیم که. من معتقد شده بودم که این افکار تو زندگی و بعد عروسی از بین میره. کاش ایشون فقط یکی دو ماه دیگه هم صبر میکرد. البته این اواخر خیلی کم از اون حرفا زده میشد.
الان تمام حرفای که زده شده تو این مدت اومده جلو چشش. به همه که گفت هیچ، هر وقت هم میخوام چیزی بهش بگم میگه تو اگه آدم بودی فلان حرف رو نمیزدی.
من نمیگم آدمِ خوبی هستم اما تنها نکتهٔ منفی من همین بود. من هر چی میگفت به حرفش میکردم. هر چی میخواست واسعش تهیه میکردم. حتا یه بار تا حالا صدام روش بلند نشده بود. فقط این حرفا بود که تیشه به ریشهٔ همه چیز زد.
دیروز خواهر خانمم واسعم ایمیل زده بود که تا ابد نفرینِ ما پشت سر تو هست. ۲ روز نتونستم راحت باشم . همش سر درد داشتم.
امروز خودش به من گفت که تو ۸۰% مقصر هستی و ۲۰% من. ما به دردِ هم نمیخوریم.
ولی یه فشار زیادی اومده روم. از عذابِ خدا میترسم. میگم کاش میتونستم درست حرف بزنم. کاش ایشون قبل از عقد جدی میگرفت خیلی چیزا رو. کاش من از رو دلسوزی عقد نمیکردم.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
دوست عزیز:72:
خانم شما انسان احساساتی هست هم قبل از عقد عجله و شتاب کرد هم حالا با آه و نفرین میخواهد احساسی
پیش رود شما منطقاَ و عقلاَ اگر ایشان را از صمیم قلب دوست دارید جلو روید و در غیر اینصورت مرگ یکبار و شیونم یکبار
موضوع را تا عقد هستید تمام کنید از روی دلسوزی نمی شود زندگی کرد.
به قول نازنین خدا جای حق است و خودش حساب کتاب ما انسانها را بهتر می داند در جواب آنها هم کافی است
سکوت کنید.
موفق باشید:72:
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سنجاب جان، عزیزم، خیلی راحت برا یه زندگی نسخه می پیچی؟
اونی که روانشناسی هم خونده باشه، به این راحتی اسم طلاق رو نمی یاره!:163:
با پوزش از محسن گرامی، باید بگم که دلسوزی و ترحم و این که کاش ایشون قبل از عقد جدی می گرفتن و اینا همش بهونس!
شما یه کاری انجام دادید، مسئولیتش هم گردنه خودتونه، هیچ کس هم شما رو مجبور نکرد!
یادمه یکی از بچه ها، تو این تاپیک بتون گفت که مواظب باش، خانومتون از اون دسته انسان هایی هست که اگه تصمیم بگیره یه کاری رو انجام بده، صد در صد انجامش می ده!
خیلی راهنمایی های قشنگی تو این تاپیک شد، به نظره من به کار گرفته نشده که کار به اینجا کشیده شد!
شما خیلی باید روی خودتون کار کنید.
قبلاً گفته شده، منم تکرار می کنم، مشکل خانومه شما نیست، شما ایراد داری، اگه از این موقعیت استفاده نکنی و ایرادت رو بر طرف نکنی و فرار کنی، یه جا دیگه دامنت رو می گیره!
اینم بهت بگم که به خاطره آه و نفرین و این خرافات ها برنگرد که این برگشتن دوام نداره!
تو می تونی راحت خانومت رو طلاق بدی، اصلاً هم خلاف شرع نیست. یا می تونی از این فرصت استفاده کنی و مشکلت رو بر طرف کنی! ببین خودت دوست داری کدوم راه رو بری!
کاری به حرف های بقیه نداشته باش، نگو خونوادش گفتن فلان و خواهرش گفت بهمان! خودت تصمیم بگیر! تو چی می خوای! این جوری بعد از عملی کردن تصمیم، گردن این و اون نمی ندازی و می گی خودم کردم و خلاص!
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
دوست عزیز:72:
حالا که اون بنده خدا تصمیم نهایی شو گرفته چرا شما بازم مرددی و تردید داری؟؟؟
مشکل اعتماد به نفس شماست؟!
شما اعتماد به نفس پایینی داری. اگه از ایشونم بگذره در انتخابهای بعدیت هم مشکل داری.
باید تصمیم قاطع بگیری با خودتت خلوت کن و مرد و مردونه یا بشو رومی روم و یا زنگی زنگ.
اگه رفتی تو رابطه برای لحظه ای هم اجازه نده این افکار قبلی رو داشته باشی و بزبون بیاری
و اگه خدای نکرده جدا شدید تا مدت زیادی به فکر ازدواج نباش تا اعتماد به نفست رو تقویت کنی و مصمم تر و جسورانه تر تصمیم بگیری.
موفق باشی.:72:
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
امروز کلی بحث شد.
یه پیشنهاد آزمایشی زندگی کردن بود. من مخالف بودم. آخه اون الان دختر هست و جدا بشه بهتره تا بعد.
نمیدونم. از یه طرف دلم ناراحت هست که دخترِ خوبی بود و از دستش میدم.
از طرف دیگه میگم خوب اشتباه بود این انتخاب. تلاش کردم که پای اشتباهم وایستم. اما نشد.
اشتباهِ ما از اونجا اومد که من ایشون رو بر مبنای ملاکهای نجابت و خوب بودن دوس داشتم. ایشون خیلی خوبی داشت ، حتا ظاهر خوبی هم داشت اما من دلم جذبِ این ظاهر نشده بود. مسئله سنّ هم مزید بر علت بود.
حتا قابل عقد (یکی ۲ماه) به خواهرم گفتم که من احساس میکنم ظاهر ایشون واسعم جذاب نیست. خواهرم گفت که عادی میشه. من هم همیشه سعی میکردم وقتی عکسهای ایشون رو میبینم برم سراغِ اونایی که خوب بود و بگم اینا خوبه. همیشه به خودم میگفتم که همه میگن ظاهر مهم نیست. حتا مشاور هم که رفتم با ایشون، یکی از مسائلی که مطرح کردم همین بود. مشاور گفت ایشون از شما سر تر هست تو ظاهر مگه چی میخوای. سنّ رو هم که گفتن چند ماه مهم نیست.
به نظر من ظاهر طرف خیلی مهمّه. ایشون از من سر تر هم بود اما چون به دلم ننشست بود اینطوری شد. چند روزِ بدِ عقد که یادم میاد وقتی ایشون اومده بود به شهر ما، همش میخواستم ملت بگن ایشون خوشگل هست. فکر کنم شاید دلیلش این بود که میخواستم باوری که خودم تو دلم نبود تأیید بشه.
یه چیز دیگه هم شاید بی تاثیر نبود. خانوادهٔ من بده خواستگاری گفتن ظاهر ایشون خوب نبود. من جبهه گرفتم که اتفاقا خوب بود و شما چرا الکی پر توقع هستید. خانوادهٔ من به همینجا بسنده نکردن و این بحث به فامیل هم رسیده بود و بدن از یکی از دوستم که خانم و دانشجو شنیدم که این به خونه اونا هم رسیده که خانمم خیلی زیبا نیست. گرچه مقابله همهٔ اینا من جبهه گرفتم اما ته دل خودم خالی شد.
مثلا اون سنّ، وقتی به مامان یکی از دوستم زنگ زدم و راجع به ازدواجم گفتم، از رو کلاسِ درسی فهمید که همسن من. بد گفتن از نظر سنی مشکل نیست؟ اینم یه تاثیر بعدی گذاشت. متاسفانه حرفِ مردم خیلی روی من تاثیر داره.
قراره فردا بریم درخواستِ طلاقِ توافقی رو بدیم.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
خوشبختانه امروز اتفاقی نیافتاد.
امروز داشتم عکس های عقد رو نگاه می کردم. واقعاً خانمم خیلی ویژگی ها که طرفدار زیاد داره رو داره مثلاً قد بلند ، یا هیکل لاغر و ...
پیش خودم فکر می کردم آخه مثلاً بعداً بخوای با یکی دیگه ازدواج کنی که مثلاً صورتش خوشگل باشه اما یه عیب دیگه خواهد داشت.
ایشون فقط دو عیب کوچک داشت اینکه از من چند ماه بزرگتر بود و اینکه یه مقدار صورتشون خوشگل نبود.
غیر این ایشون مشکل خاصی نداشت. یه سری اختلاف فکری داشتیم اما ایشون هیچ وقت بی احترامی نمی کرد واسه اینکه بگه نظر من درسته.
بعد می گفتم اگه بخوام بعداً ازدواج کنم مثلاً یکی دو سال دیگه ، اون وقت دو سال از جوونیم رفته که می تونستم همرا داشته باشم.
بعد یهو یه فکر می اومد سراغم که این یکی دو ماه اینمه بد و بیراه شنیدم پس اونا چی. چطور بخوام با کسی زندگی کنم که اینهمه فحشم داد. اینو هنوز دارم فکر می کنم.
نمی دونم داشتم فکر می کردم که بیا زنگ بزنم خانمم و ازش یه بار دیگه معذرت خواهی کنم و قول بدم که سعی می کنم حواسم باشه و از ایمن حرفا نمی زنم دیگه.
ولی می ترسم . میگم نکنه الکی قول بدم و بعد نتونم عمل کنم. می ترسم باز دوباره بعد به مدت این فکر بیاد تو ذهنم که چرا خانمم چند سال جوون تر نبود. یا ...
می دونم همه منو مقصر می دونید اما چه کنم که این افکار میاد تو ذهنم.
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
من می خواستم به یک نکته اشاره کنم
حواستان باشد پست چه کسی ملاک عمل شما قرار می گیرد
پستی که شما بر مبناش عمل کردین از یک کارشناسه متاسفانه نه این خانم سنجاب پستهای کارشناسی زیادی ارسال کردن که در پروفایل ایشون مشخصه ولی شما پست مدیر وکارشناسانی مثل خانم انی رو جدی نگرفتین ودر دوران عقد به جای مشاوره وپیدا کردن راه درست خودتونو راحت کردین وقطع رابطه
به نظر من بهتره در نظر دادن یکذره دقت کنیم من حرف نامزدتونو قبول دارم که گفته فرق 100 تومنی و هزاری رو نمی دونین . ببینید ما باید تصمیم درست رو به خاطر اینده وسرنوشت خودمون بگیریم همش نگران حرف این و اون وتنها موندن هستید. منم اگر جای اون دختر بودم یک دقیقه دیگه با کسی مثل شما ادامه نمی دادم. در بهترین حالت ذهنتون درگیر یک مقایسه همیشگی که کی بهتره زن من یا شاگردم یا این یا اون .
ممکنه خیلی خانما به شما احترام بگذارن در محل کار یا دانشگاه وغیره و حتی تعریف هم بکنند ولی اصلا تمایل به ازدواج با شما نداشته باشن . همه چیز هم در ظاهر نیست ممکنه دختری جلوی شما باشه و به نظر خودتون ظاهرا عالی ولی ازدواج خیلی مسایل همراه خودش داره خانواده فرهنگ درک ادب شعور توافق مالی و.....
البته بگم اینا نظرات شخصی من هستن ومن کار شناس نیستم حکم بدم واحسا ساتم هم در پستم دخیل میشه ولی از پستای قبلیتون انتظار این نتیجه رو داشتم. اون دختر واقعا گناه داشت این همه پا رو غرورش بگداره واون حرفا رو بشنوه قدر خودشو ندونسته بود اگر غیر از این با شما برخورد می کرد معلومه برخلاف شما ادم محکم وبا ارادیه :104:. حقش نیست یک عمر با کسی زندگی کنه این همه تو دوران عقد که بهترین دوران برای یک دختره تحقیرش کرده . من خودم یک دخترم یعنی چی این حرفا وکارا تو عقد.....:163:
یک نظر شخصی
زیبایی عادی میشه ولی زشتی نه
من به عنوان یک دختر از کارا وحرفات متنفرم ولی این نظرم دارم مخصوصا تو پسرا به خاطر حرف دور وبریا
-
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
این تاپیک به دلیل طولانی شدن قفل می گردد
محسن گرامی ،بهتر هست که به راهکارهای مفید بخصوص راهکارهای کارشناسن توجه کرده ، جمع بندی نمایید و بهره برداری کنید ، و در صورت نیاز تاپیک جدید باز کنید تا دوستان راهنمایی کنند
سعی کنید خلاق باشید و از راهنمایی های تا کنون و راهنمایی های تاپیک جدید و گسترش دامنه مطالعات و مراجعه به مشاور به طور حضوری بهره بیشتری بگیرید .
موفق باشید
.