-
RE: بی علاقگی همسر
اشکان خان واقعا درکتون میکنم
ولی به نظر من خیلی دارید سخت میگیرید
از اینکه میبینید اس ام اساتون رو جواب نمیده خب واسش نفرستید شاید واسقعا حال و حوصله اس ام اس خوندن و جواب دادن رو نداشته باشه
به جایه اون اس ام اس شما بهش زنگ بزنین
یا اینکه در مورد درسش
شما خیلی حساسیت دارید
درسته شما خرجشو میدین ولی اینکه درسیو پاس کنه یا نکنه دیگه خودش عذاب میکشه شما چرا باید جور درس نخوندن اون رو بکشید. خود من یکی مث خانومتون . واقعا شب امتحانی بودم هر ترمم میگفتم ترم بعد شروع میکنم ولی 7 ترمم تموم شد همش شب امتحانی بود
غصه این چیزارو نخورید
اما در مورد اینکه میگید اخلاقش
به نظر من با خونوادش صحبت کنین
یعنی تو این همه مدتی که خونه باباش بوده خونوادش با شما صحبت نکردن ؟ یا علت رو از دخترشون حویا نشدن ؟ هیچ کمکی نکردن تو این رابطه ؟
اگه سختتونه مادرتون با مادرشون صحبت کنه
یا پدر ها با همدیگه
وقتی میبینید افاقه نمیکنه بهتره همین خونواده ها رو قاطی ماجرا کنین
حرف زدن شما باهاش به نظرم بی تاثیره
-
RE: بی علاقگی همسر
من هم بانظردوستمون موافقم بهترباخانوادش صحبت کنیدوازبلاتکلیفی دربیایید.
-
RE: بی علاقگی همسر
با تشکر از راهنمایی دوستان
اون خودش نمی خواد بیاد دلش قرص نیس امروز میگه همه رقمه هستم من همون آدم خوب قبلم ولی فرداش همون داستان رو داره
من میخوام اگه برگشت با جون و دل برگرده نه حرف منو و حرف اینو اون اگه با جون و دل بیاد اگه مشکلی هم پیش اومد ممیونه تا حلش کنیم نه اینکه تا تقی به توقی خورد عین موشک خونه باباش
بیخیال دیگه دارم عادت می کنم به نبودنش یخورده حالم بد هست درسته دست دلم به کار نمیره ولی شایدم اینطور بهتره صب زنگ زدم هر چی دلش خواست به شوخی بارم کرد
نه دیگه حالو حوصله یکی به دو کردنو ندارم
خدا وکیلی میگم دریغ از اینکه یه بار اون پا پیش بذاره هر وقت هم کاری میکنه یا چیزی میشه بعد که معلوم میشه اشتباه از خودش بوده دریغ ازینکه یبار بیاد قبول کنه اشتباه کرده یا معذرت خواهی کنه خودشم میدونه اشتباه کرده ولی غده زیر بار نمیره
اینم یه جور زندگیه دیگه باش کنار میام
بهش هم گفتم باش تا منم باشم
این بشر انگار نه انگار احساس داره
من سالی فوقش یه بار یا دوبار چند تا غزل یا قصیده بگم
اون روز یه شعر واسش گفتم امروز داره شعر منو مسخره میکنه آخه یکی نیس بگه ای آدم واسه تو شعر گفته
-
RE: بی علاقگی همسر
بازم سلام بازم سلام
هر حرفی میزنم برداشت منفی میکنه دیگه حالو حوصله شو ندارم آخه آدمم اینقد مغرور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:300:
تازه گیریم که برگشت سر خونه زندگیش از کجا معلوم بم خیانت نکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟این که هر کاری میکنه ازش میپرسی چرا اینکارو کردی میگه دوسدارم فردام یه گند دیگه میاره بالا میگه دوسدارم
ای خدا چرا این زنا اینطورن؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بخدا دیگه تاب ندارم ترم هم داره شرو میشه فردا بچه ها بپرسن زنت کو چی بگم؟؟؟؟؟؟
-
RE: بی علاقگی همسر
اشكان محترم
تمام تاپيك و پستها را با دقت خواندم . ضمن اينكه كاملا شما را درك مي كنم اما سئوالي برايم پيش آمده كه خواهش مي كنم به آن پاسخ بدهيد
خانواده ي همسرتان در اين ميان چه نقش و نظري دارند ؟
شما در چه خانواده اي رشد كرده ايد و فرزند چندم خانواده هستيد ؟( درمورد خود بيشتر توضيح دهيد )
فرموده بوديد اين خانم از يك خانواده ي مرفه است و شما دانشجو هستيد ، شغلتان چيست ؟ نيازهاي مالي همسرتان از كجا و چگونه تامين مي شود و ...........؟
مطلبي كه ابدا در نوشتار شما منظور نشده نقش بزرگ تر در اين ميان است .
بزرگتري كه در خانه اش را با هر بهانه ي قهري به روي دختر مي گشايد و .........
اين بسيار طبيعي است كه دختري يكي يكدانه مشخصه ها ي تك فرزندي را دارد اما به نظر من حلقه هاي مفقوده اي در اين تعاريف وجود دارد . ضمن اينكه اين دختر انتخاب شما بوده با همين خصوصيات اخلاقي .
امروز شما در پي تغيير او هستيد ! كاملا واضح است كه ما نمي توانيم ديگران را تغيير بدهيم و اگر چنين نيازي در زندگي باشد بايد زمينه ها ي تغيير را از خود شروع و ايجاد كنيم و........
و باز به نظر من شما سر دوربينت خيلي روي اين دختر است . سر دوربين را به سمت خودتان بچرخانيد . خودتان را بررسي كنيد . ( اين حرف به معناي بي مشكل بودن خانم نيست بلكه به اين معني است كه شما اشكالات خود را چه به لحاظ رفتاري و احساسي و عملي پيدا كنيد )
چيزي كه واضح و مشخص است شما و همسرتان از همين شيوه ي رفتاري و احساسي و عملي نفع مي بريد ( در اصل كودكهاي درونتان ) حال ببينيد اگر يكي از منافع دروني خودتان را شناسايي و تغيير دهيد چه معجزه ايي در زندگي اتفاق مي افتد . چرا كه طبيعتا به همان اندازه منافع دروني طرف مقابل نيز دچار اختلال مي شود .
در ضمن از ديد من ، نه شما و نه همسرتان هيچكدام رفتارهاي بالعانه و مسئولانه نداريد و هر دو به نوعي كودك هستيد . حال يكي سازگار غير سازنده مثبت و ديگري كلا غير سازنده منفي .
در حالي كه در كل تاپيك مشاهده كردم كه بعضي از دوستان شما را فردي مسئول دانسته اند . در نتيجه ي تعريف غلط از احساس مسئوليت به بيراهه هم مي رويم و گمان مي كنيم كه پس چرا اشتباه شد و.........
اگر تصميم داريد زندگي خودتان را بسازيد مشاوره ي حضوري در جهت رشد و بزرگ شدن هر دو نفر شما كار ساز است . ضمن اينكه يادآوري مي كنم مشكلات شما از جنس مشكلاتي نيست كه فرد به جدايي فكر كند اما امروز بايد در جهت كسب مهارتهاي زندگي و استفاده ي درست از توانايي ها كاري اساسي انجام بدهيد تا انشالله در آينده والدين مسئوليت پذيري باشيد .
-
RE: بی علاقگی همسر
سلام آقای اشکان
چرا به صورت حضوری با همسرتون درست و منطقی صحبت نمی کنید؟!
چرا ازش نمی پرسید برنامه اش و هدفش و مشکلش با زندگیش چیه؟
با لج لجبازی و sms و انتظار جهت دریافت جواب برای sms که چیزی درست نمی شه
این دوری فقط داره دلتونو از هم دور تر و دلخوریهاتون بیشتر میکنه و مشکلتونو بیشتر
-
RE: بی علاقگی همسر
با تشکر از دوستان عزیز و کارشناس محترم ani وخواهرم اقلیما
در پاسخ به سوال کارشناس عزیز در مورد نقش والدین باید اینو بگم :به دلیل مشکلات و دعواهایی که قبلا رخ داده هیچ کدوم از خانواده ها مایل به وارد شدن به این قضیه رو ندارن
درمورد سوال دومتون من پسر بزرگ خانوادمون هستم خانواده ما 3 تا بچه بودیم که 2 تاش پسرن و یه خواهر 1 سال بزرگتر از خودمم دارم همه بجز من مجردن
وضعیت خانوادگی مون به دلیل شغل آزاد بودن پدرم هم اینطور بوده یه روز داشته 10 روز نداشته که ماها(فرزندان) مجبور شدیم هرکسی یاد بگیره چطور دخل و خرج و در آمدش دست خودش باشه
خودم به شخصه از دوران دبیرستان سال دوم و سوم کار میکردم حتی بعضی وقتا که وضع خونه خراب بود من خرجی رو میدادم از کار هیچ گونه عار یا خجالتی ندارم و پیش خودم میگم اگه از بابام حتی ، پول بگیرم باعث خجالته
تو خونمون همیشه تنها بودم نه اینکه تو جمع نباشم ولی یه طوری هیشکی بام نبود همه میگفتن اشکان که گلیم خودشو از آب میکشه و به من بی توجه بودن.فکرشسو بکنید یه بار ریش گذاشته بودم وقتی زدمشون بعد یه روز که جلو بابام راه رفتم تازه برگشت با تعجب گفت ااا ریشاتو زدی!!!!!!!!!!
شاید یخورده دین دست و پا شکسته شاید بی پولی باعث شد هیچ وقت دنبال دختر بازی و این حرفا نرم و یه قانون داشتم که میگفتم اگه فردا زنت پرسید چرا با فلان دختر رفیق بودی؟؟؟ جوابی ندارم که بگم
اصلا اهل دود و دم و حتی سیگار و قلیون به هیچ وجه نیستم
درمورد نیاز مالی همسرم که پرسیدید طبق چیزایی که گفتم به قول دوستان من کف بازار بزرگ شدم با توجه به سنم تو بازار اسمو رسمی دارم و با کلاسش بخوام بگم بیزینس ، عامیانش دلالی میکنم البته با توجه به رشتم که کامپیوتره کارای پروژه و برنامه نویسی و سایت و ... اگه وقت کنم تدریس هم میکنم خلاصه به هرجون کندنی به لطف خدا پول درمیارم
:72::72::72::72::72::72::72::72::72:
در خصوص جواب به خواهرم اقلیما
راستش چندبار از حرکاتش فهمیدم که میخواد منو ببینه به بهانه های مختلف ولی من سر اون جریان آبرو ریزی که تو خیابون راه انداخت ته دلم یخورده میترسم نکنه باز حرفمون بشه بیاد آبرو ریزی کنه از نظر بخشیدن بخشیدمش تا حدی ولی میترسم موندم چطور باش مواجه بشم
در مورد خودمون هم ازش پرسیدم که آخرش چی میگه هیچی معلوم نیس آدم از آیندش خبر نداره هیچی معلوم نیس
درمورد خودمم اینو میدونم یخورده وسواسم ریز بینم،یه مقدار هم عجولم اگه دوستان میتونن کمکم کنن ممنون میشم
-
RE: بی علاقگی همسر
برادر خوب من ، اشکان جان، تمام مطالب و نوشته های این پست رو خوندم.
با اینکه من مجردم و هرطور هم که شده بخوام همدردی خودم رو ابراز کنم اما نمی تونم حس واقعی شما رو درک کنم.
فقط امیدوارم که مشکلت هرچه سریعتر حل بشه برادر من.
من از نظر آخر خودت اینگونه برداشت کردم که همسر شما، اولین دختری بودند که به زندگی شما وارد شدند؟ایا درست متوجه شدم؟ در اینگونه موارد چون شما با عشق اول زندگیتون مواجه هستید تمام تلاش و وقتتون رو برای اون می گذارید( که کاملا طبیعیه) اما وقتی با کسی هستید که تجربه ی اولتون نیست این احساس کمی (تاکید می کنم کمی و نه برای همه) کمرنگتر میشه.
آیا همسر شما، قبل از ازدواج با شما با پسری دوست بوده؟ شاید در دوران دوستی ایشون ، چون محبت ها از روی احساس هستند بیشتر در ذهن می مانند برای همین شما رو با دوست پسر قبلیش مقایسه می کنه و ازین ناراحته که چرا شما مثل اون نیستید.
اگر در این مورد اطلاعات بدی ، بیشتر می تونیم با هم صحبت کنیم.
-
RE: بی علاقگی همسر
اردلان جان با تشکر از همدردیت
نه ایشون هم مث من اهل رفاقت و دوستی و این حرفا نبوده
-
RE: بی علاقگی همسر
سلام:72:
من هم متظرم تا کارشناس تالار انی عزیز حرفای نهایی و به شما بگه . اما نظر شخصیم اینه که به نظرم شما خیلی احساسی هستید. شاید لازم باشه یه کم مقتدر تر رفتار کنید. نه اینکه خدایی نکرده دعوا راه بندازید و .... . نه . بلکه جوری رفتار کنید که او به خودش اجازه نده با شما چه در جمع و چه در خلوت تحقیر امیز رفتار کنه. شما الان اگه اشتباه نکنم نزدیک 2-3 هفته است که جدا دارین زندگی می کنید. باور کن اگه همون هفته اول نه اس ام اس می دادی نه زنگ می زدی تا حالا برگشته بود که هیچ ,می فهمید از این خبرا نیست که تا تقی به توقی بخورد بره خونه باباش و شما هم نازش و بکشی.
می دونم که نظرم اصلا کارشناسی نیست. اما لازم بود یه ذره محکم بگم تا شما هم کمی محکم تر برخورد کنید.
اما شدیدا تاکید می کنم که شما هم حق نداری مشکلات بیرون و داخل منزل بیاری و بخوای با لحن بد حرف بزنی یا اخم کنی و ... . ابدا درس خوندن او به شما ربطی نداره که بخوای حرص بخوری و عامل تنش در زندگیتون باشه.
در ضمن شما اصلا نمی تونی اونو تغییر بدی. اما سعی کن اون بخشی از مشکلات که مربوط به خودته رو تغییر بدی. اون وقت تغییرات همسرت و هم خواهی دید.
-
RE: بی علاقگی همسر
با تشکر از برادر عزیزم سیسیلی
حرفای شما درسته منم خودم قبول دارم شل رفتار کردم حالا اگه میشه دوستان راهنمایی کنن چطور جمش کنم
-
RE: بی علاقگی همسر
سلام برادر گلم منم همین مشکل رو با همسرم دارم اگه راهی چیدا کردید به منم بگید ولی فکر میکنم مشاوره بهترین کار باشه حتی اگه لازمه ازش بخواید که بخاطر رفتار بد شما بیاد پیش مشاور
ایشالا که حل بشه