RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
نقل قول:
این کارشناسان حکیم و خوش ذوق کجان ؟ چرا هر چی می گردم پیداشون نمی کنم . کل زندگیم رو الان بی خیال شدم تا به یه نتیجه ای برسم .
همانطور که گفتم، بهترین کارشناس قرآن هست دوست من.
بدون هیچ پیش داوری از اول تا آخرش رو بخوان. به فارسی هم بخوان.
این هم یک سایت خوب: کلیک کن
سمت چپ در قسمت Translation یک مترجم فارسی رو انتخاب کن. مثلاً الهی قمشه ای یا مکارم شیرازی.
بعد بالای صفحه دو تا tab هست. بزن روی Translation. حالا دیگه فقط متن فارسی قرآن رو می بینی.
انتظار نداشته باش که یک شبه همه چیز رو متوجه بشوی.
برای اینکه جواب سوالهات رو بگیری باید وقت بگذاری و تلاش کنی.
مطمئن باش اگر هدفت هدایت باشه و نیتت خیر، خدا هدایتت می کنه.
موفق باشی.
RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
کارشناس حکیم و خوش ذوق در زمینه ی مذهبی می خوام :325::
کمک کنید :316:
دیگه نمیدونم چطوری بگم :302:
RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
نظریه تکامل و نظر دین تضادی با یکدیگر ندارند.
سوال شما پاسخ بسیار مفصل و طولانی دارد. اجمالا باید بگویم ابتدا باید به روش تعاریف و حوزه هر کدام از علم و دین و تاریخ باید پرداخت تا زمینه مساعد تری برای درک مهیا شود.
مجال توضیحات طولانی در این فضای محدود نیست، چرا که خودتان باید با منطق هر کدام از آنها آشنا شوید و به درک امور فلسفی بپردازید.
ابتدا سوالات شما را تفکیک میکنم:
تکامل: میدانیم دین خلقت انسان را ترکیبی از خاک و روح تعریف کرده است. بر همین مبنا انسان موجودی طبیعی و در عین حال فراطبیعی است. پس جنبه طبیعی اوی باید با طبیعت اشتراکاتی داشته باشد، و این مسئله با نظریه تکامل قابل تحلیل و بررسی است. از طرفی میدانیم دین موجوداتی قبل از انسان را تعریف کرده که در طبیعت زیست میکرده اند و شباهت بسیاری از نقطه نظر طبیعی با انسان کنونی داشته اند، پس میتوان این تزاحم را به راحتی حل و فصل کرد.
اما باید در نظر داشت، تکامل صرفا یک نظریه است و هیچ گاه یقیینی در آن حاصل نمیشود (به شناخت منطق علم رجوع شود).
روح: روح پدیده ای غیر طبیعی است و نمیتوان آن را از نقطه نظر طبیعی و علم بررسی کرد. پس به فلسفه رجوع شود. البته قابل ذکر است، حتی در برخی زمینه های طبیعی و علمی نیز، روح و فراطبیعت ناچارا وارد شده است. یکی از این زمینه های مهم، نرولوژی و ذهن شناسی است.
دین: منظور از دین در تعاریف میتواند متفاوت باشد، و با آنکه در نظر شما مشخص نیست منظور از دین چیست، توضیحاتی اجمالی میدهم.
هیچ گاه نمیتوان در زمینه پیدایش دین (اعم از الهی یا بشری) به یقیینی رسید. تاریخ سراسر فراز و نشیب و موجودات و اقوام و ملل گوناگون است، از طرفی درک انسان از تاریخ تنها به نوشته ها و اسناد قابل برگشت به متن و یافته های دست ساز و یدی بازمیگردد و نمیتوان دانست قبل از آن چه خبر بوده است!؟
این که در تاریخ به علت عدم شناخت طبیعت مسائل مرموز را به الهیات و فراطبیعت نسبت میدادند در آن شکی نیست، اما پیدایش دین از این نقطه نظر حاصل نشده است، چرا که شروع ستایش انسان از نیکی ها بوده است و میتوان آن را در تاریخ اقوام گوناگون یافت. ضمنا قبل از نسبت دادن تاریکی های طبیعت به دین، دینی وجود داشته است که رموزات طبیعت را بدان نسبت دهند. از طرفی فرقی اساسی بین ادیان الهی و ادیان بشری وجود دارد. به همین دلیل است ادیان الهی هیچ گاه رو به افول نمیروند. (وجه تکامل زمانی دین را باید در نظر گرفت).
از طرفی، مسائل مطروحه در ادیان و خداشناسی لزوما با ذات بشری مربوط بوده است که بشر به دنبال آنها رفته است، مسائل بسیاری همچون نظم، علیت، فطرت و ... از آغاز فکر بشر با وی همراه بوده است و اوی را متوجه اموری میکرده است که جنبه طبیعی نداشته اند.
در مجموع شواهد تاریخی که به این سمت گرایش دارد به سمت مقابل (حرف شما) میچربد.
امیدوارم این تجربه جدید برای باز شدن درب های دین شناسی برای شما باشد.:72:
موفق باشید.
RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
]
می توانید عضو انجمن آزاد تالار همدردی شوید و در آنجا هم سئوالات خود را مطرح کنید تا ما هم به قدر بضاعت وارد بحث و گفتگو شویم .
موفق باشید .
RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
سایت پرسمان می تونید سوالاتون را مطرح کنید و یا اینکه در مورد یک عالم دینی ازشون سوال کنید :
http://porseman.org/
و شماره 30001619 اگر بخواهید از طریق پیامک سوالاتون را مطرح کنید.
(روند پاسخ دهی به سوال تقریباً یک هفته طول میکشه که از طریق پیامک میتونید ازشون بخواهید که سریعتر پاسخ بدهند.)
--------------------------------------------------------------
کانون گفتگوی قرآنی هم شبیه تالار همدردیه که می تونید سوالات قرآنی و اعتقادی و تاریخی و ... را مطرح کنید تا کارشناسان راهنماییتون کنند: http://www.askquran.ir/
RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
یک ماهی از وقتی که اخرین مطلبم رو توی این سایت گذاشتم می گذره .نمی دونم چی شد دوباره به سرم زد بیام توی این سایت .
اول باید از همه ی کسایی که با نظر هاشون منو راهنمایی کردن تشکر کنم . واقعیت اینه که با کمکی که به من کردید جهت زندگیم رو 180 درجه تغییر دادید . از همتون متشکرم . من ادمی بودم که از 17 سالگی به طور کامل اعتقادات خودم رو از دست داده بودم .یعنی حدود 6 سالی می شه.
حتی به تفکرات خودم بعداین همه سال شک هم نداشتم که بخوام از کسی مشورت بگیرم . اما نمیدونم چطوری توی بحث هایی که با شما داشتم به جایی رسیدم که به اندیشه های خودم شک کردم . کاش ادمایی مثله شما ها توی زندگیم زیادتر بود .
مشاوره سایت راسخون خیلی بم کمک کرد تا به جواب بعضی سوالام برسم . پرواز 2010 از معرفی کانون گفتگوی قرانی هم ممنون خیلی سایته خوبی بود . خیلی از مطالبش رو خوندم. کتاب های دکتر شریعتی هم منو برای شناخت اسلام کمک کرد . خیلی خیلی خیلی دکتر شریعتی رو قبولش دارم .با اینکه از نسل گذشه ما محسوب می شه اما خیلی خوب کسایی مثله منو درک میکرد.نسخه ی pdf هفت هشتا از کتاباشو خوندم . می شه گفت الان جواب همه ی سوالام رو گرفتم .
البته یه کم توی این مدت از زندگیم و درسم عقب افتادم که البته خیلی زود جبرانش می کنم . الان که دیگه قصد ازدواج ندارم . یعنی نمی دونم با روابطی که قبلا داشتم و همین طور کارایی که توی این مدت کردم و به عنوان یه کسی که 6 سال بدون عقیده زندگی کردم دنباله چه کسی برم یا به اون چی بگم . تازه ایمانم هم خیلی قوی نیست چون قبلا به همه چیز با نگاه متریالیستی نگاه می کردم .الان هر موضوع کوچیکی منو به سمت اون دیدگاه می بره .
اول مطلبم گفتم که نمی دونم برای چی دوباره برگشتم . راستش مهم ترین دلیلش این بود که دلم براتون تنگ شده بود !
RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
سلام!
خیلی خوب کردید که به مار سر زدید و همینطور از پیشرفت های خودتون برای ما گفتید! :104:
واقعاً آفرین!
آفرین به این خاطر که از راه درست وارد شدید و رفتید و مطالعه کردید.
باز هم من توصیه می کنم که خواندن قرآن رو (به خصوص ترجمه ی فارسیش رو) در برنامه ی روزانه ی خود قرار بدهید. روزی 10 دقیقه! روزی 1 صفحه! باور کنید خیلی تاثیر مثبت دارد و کلاً دید آدم رو نسبت به همه چیز تغییر می دهد.
به نظرم از اونجا که شما الآن در یک مرحله ای هستی که در خودت تغییرات ایجاد می کنی، بهتر است که فعلاً در رابطه با ازدواج اقدامی نکنی.
بگذار به یک ثبات فکری برسی و راه خودت رو پیدا کنی.
و همینطور ازت می خواهم که در این راه عجله نکنی. ضمن اینکه وقت روی مطالعاتت می گذاری، خودت رو تحت فشار قرار نده که حتماً باید بتوانی در همین چند وقت به تمام سوالهایت پاسخ بدهی!
و اگر نتوانستی برای سوالی پاسخی پیدا کنی، ناراحت نشو. گاهی وقتها برای آدم یک سوالهایی پیش می آیند که مدتها طول می کشد و باید یک اتفاقاتی بیفتد تا آدم به جوابی برسد که راضی کننده باشد.
من هم مثل شما سوالهای زیادی دارم. و البته گاهی هم نیاز هست که آدم مسائل رو بازنگری کند و دوباره به یقین برسد.
یکی از دوستانم حرف جالبی می زد. می گفت نباید "گناه نکردن" تبدیل به یک عادت شود! چون آن وقت ممکن است که روزی این عادت یادت برود، و یا اینکه عادت هایت را تغییر دهی!
بلکه باید انسان اگر گناهی رو انجام نمی دهد، مثلاً اگر مشروب نمی خورد، گاهی هم به دلایل اینکه این کار رو نمی کند فکر کند و به یقین برسد که انجام ندادن آن بهترین کار است.
و خوش به حال اون کسی که به جایی می رسد که فقط و فقط خدا را می بیند و فقط رضایت او برایش مهم است. گناه نمی کند تا سرپیچی از فرمان او نکرده باشد. گناه نمی کند چون تحت تاثیر عظمت اوست. گناه نمی کند چون او را دوست دارد و نمی خواهد لحظه ای او را از یاد ببرد...
باز هم از پیشرفت هایت برایمان بنویس...
ساقیا! جام مِیام ده؛ که نگارنده غیب | *** | نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
|
آن که پرنقش زد این دایره مینایی | *** | کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد |
|
RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
تبريك ميگم خيلي خوشحال شدم اميدوارم همينطور كه اين مدت با تلاشتون موفق شديد از اين به بعد هم شاهد پيشرفتتون باشيم:323:بازم بياييد و از احوالتون ما رو با خبر كنيد .فعلا چون تغيير كرديد بهتره به فكر ازدواج نباشيد بايد شخصيت جديدتون كامل بشه و ببينيد معياراي جديدتون در رابطه با ازدواح چي هست.نبايد يه شخصيت كه ثبات كامل نداره و شايد هنوز رفتاراي متناقض داشته باشه حق زندگي عالي رو از شما بگيره.موفق باشيد
RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
برادر گرامی سلام
من هم بازگشت شما را به سایت خوش آمد می گویم..بسیار خوشحالم که شما می خواهید به
شناخت برسید و مصداق این آیه از قرآن شده اید که می گوید "والله یهدی من یشاء..." آری او
به حقیقت هر که را بخواهد هدایت می کند و مسلما شما را بسیار دوست داشته که راه
شناخت را برایتان باز نموده و تالار همدردی تنها وسیله ای بوده تا شما به مسبب الاسباب
برسید و در راه حق و حقیقت قدم بردارید که حقیقتا باید شکر گزار این نعمت الهی باشید!
مطالعه بسیار خوب است اما خودتان را سعی کنید خسته نکنید...حق با آقای hamed65 است.
منتظر نباشید که به یکباره علامه دهر شوید...مهم اینست که در مسیر قرار گرفته اید و به وقتش
به تمام جوابهای سوالاتتان خواهید رسید...برای اسلام شناسی بهتر است کتاب های استاد
مطهری را بخوانید چون ایشان یک اسلام شناس ناب بودند و استاد شریعتی جامعه شناس
بسیار خوبی بودند و همانند شما پوینده راه حق و حقیقت.
همین که شما دوستان به این خوبی در این تالار دارید از الطاف پروردگار مهربان است و قطعا
باز هم انسانهای خوب بی شماری در راهتان قرار می دهد!
نگران ایمانتان هم نباشید زیرا با شناخت بیشتر و هر گام که بر میدارید ایمانتان هم بیشتر
می شود زیرا باورهایتان درست تر و عمیق تر می شود!
شما در حال تکامل هستید پس فعلا به اوضاع درونتان سر و سامان بدهید و مطمئن باشید
که خداوند همسری را که برازنده شما باشد در مسیر زندگیتان به وقتش قرار خواهد داد
همیشه به تالار و جمع دوستان خوبتان سری بزنید.
موفق و سعادتمند باشید
RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
مطالعه كتاب "روي ماه خداوند را ببوس" رو بهتون پيشنهاد مي كنم فكر ميكنم شخصيت داستان مثل شما توي شك و ترديده ،با خوندن تاپيك شما ياد اون افتادم
اميدوارم كه كمكتون كنه
RE: اخبلافات زیاد از نظر اعتقادی
سلام به همگی !
حامد جان به نظرم افرین واقعی رو باید به شما گفت که تونستید به کسی مثله من کمک کنید تا بهترو خودم و دنیای اطراف خودم رو بشناسم . فقط با دید مادی گرایی به دنیا نگاه نکنم . الان که فکر میکنم شاید تو همه ی این سال ها خدا گم شده ی من بود که شما بم کمک کردید پیداش کنم .نه اینکه قبلا دنبالش نمی گشتم اما قبلا می خواستم تو کتاب های ریاضی و فیزیک و زیست پیداش کنم . تازه لام فهمیدم که راه رو اشتباه رفته بودم .امروز یه صفحه ی قران رو خوندم .می خوام هم این کار رو ادامه بدم .
گلنوش 67 من که گفتم الان قصد ازدواج ندارم . حداقل تا دو ساله دیگه نمی خوام ازدواج کنم . اما به اینکه اون موقع چطور برخورد کنم فکر می کنم .
بهار غمگین خیالتون راحت وفقتشو ندارم که خودم رو برای جواب دادن به سوالام خسته کنم . الان باید بیشتر وقتم رو روی درسم بذارم .جواب پنج شش تا سوال که سوالای اصلیم بود رو گرفتم . همین الانم توی سایت دانشگاه دارم این مطالب رو مینویسم . فکر کنم استادم هم رفته سر کلاس . دو ماهی تمام وقتم روی این مسایل گذاشتم . شاید قرا گرفتن توی محیط های مذهبی بم کمک کنه . مهم اینکه به راهی که دارم توش قدم بر می دارم ایمان دارم .
فرناز خانم کتابی رو که معرفی کردید حتما مطالعه می کنم . از بابت معرفی کتاب ممنون .
RE: اختلافات زیاد از نظر اعتقادی
فرناز خانم دیروز کتابی رو که معرفی کردید رو دو ساعته خوندم . خیلی شخصیت داستان به من شبیه نیست یعنی دلیل روشنی برای شکش نداشته .ولی فکر کنم بزرگترین شباهتش این باشه که مثله من به این نتیجه رسیده که اینطور نمی تونه ادامه بده . یعنی بی خدا زندگی ارزشی برای ادامه دادن نداره .
راستش بیشتر از اینکه موضوع داستان منو به فکر فرو ببره بیشتر موضوع های حاشیه ایش فکرمو به خودش مشغول کرد .اونجایی که با مهرداد رفته بودن رستوران . و اون دو تا دختر و پسر عاشق رو می بینه .یاد خودم افتادم ...
حتما داری تو دلت می گی من چه پسر بی جنبه و نادونی هستم . این همه نکات اخلاقی می شد از اون داستان به دست اورد .اون همه حرفای عارفانه تو داستان بود .اما من چسبیدم به نکته انحرافی داستان .البته حقم با شماست ! خب من دلیلی نمی بینم که بتون دروغ بگم .
نمی دونم چرا می خوام اینجا خودم رو خالی کنم . هر کی منو می شناسه از رفقای دانشگام تا خانوادم فکر می کنند من چون با همه زود گرم می گیرم و رفیق زیاد دارم تنهایی رو حس نمی کنم . اما من از همشون تنها ترم . اما تنهاییم رو بروز نمی دم . جلوی بقیه همیشه نیشم تا بناگوشم بازه .انگار هیچ مشکلی تو زندگیم ندارم .
الان دقیق یادم نیست . ولی فکر کنم حدود 5 تا دوست دختر تو عمرم داشتم . دوتاشون رو هیچ وقت نمی تونم فراموش کنم . اولین دختری که باش رفیق شدم و همین طور اخری شون رو . یعنی به جز این دو تا رفاقت با بقیه شون هم از طرف من هم اونا فقط برای تامین مسایل جنسی مون بود . اما اون دو تا قضیشون فرق می کرد .
اولین دختری که باش رفیق شدم بیشتر از اینی که من دوسش داشته باشم اون منو دوست داشت . اونم مثله من بی تجربه بود . بیشتر برای اینکه خیلی دختر مهربون و صبور و مغرور و درس خونی بود و منم خیلی دوست داشت تو خاطرم مونده و می مونه . اگه کسی مثله اون نبود شاید من هیچ وقت سراغ این کارا نمی رفتم .بیشتر می شه گفت اون مخه منو زد نه من مخه اون رو .
بعد یه مدت که فهمیدم چه دختر خوبیه دلم براش سوخت که عشقشو برا کسی مثله من حروم کنه .باش تموم کردم چون می دونستم من خوشبختش نمی کنم .(البته ناگفته نماند که فکر کنم الان گیر یه ادمی بدتر از من افتاده ) اما وقتی از زندگی من بیرون رفت دیگه نمی تونستم به زندگیم ادامه بدم . به خودم لعنت می فرستادم که چرا اون رو از زندگیم بیرون فرستادم . زندگی برام شده بود عین جهنم . رفتم سراغ دختر بازی اونم تا خرخره . اما هیچ وقت مثله اون موقع هایی که با اون بودم نشد .
تا اینکه بعد از مدتی دختری رو که دنبالش می گشتم که البته اخرین دختری هم بود که باش رفیق شدم رو پیدا کردم . داستانی که فرناز خانم معرفی کرد منو یاد اون انداخت .
من عاشق برفم یه حس ارامشی بم میده که هیچ جای دیگه ای نمی تونم تجربش کنم . هر دفعه ای که تو زمستون با اون قرا می ذاشتم الکی الکی برف می یومد . روبروی مترو ری قرار می ذاشتیم و می رفتیم شابدوالعظیم . یه بستنی فروشی خیلی معروفی هم اطراف بازار اونجا هست . تو اون هوا خیلی حال میده کنار عشقت فالوده بزنی . هر دفعه که باش بیرون می رفتم دیگه نمی خواستم بیرون رفتنمون هیچ وقت تموم بشه .می خواستم تا اخر عمرم با اون تو خیابونا بچرخیم .اونو دیگه واقعا دوسش داشتم . حاضر بودم همه کاری براش بکنم . مادرش در جریان ارتباط من و اون بود . ابجیش هم فهمیده بود .خیلی مواقع خالش هم با ما بیرون می یومد .
نفهمیدم به خاطر چی شد که باش به هم زدم .از یه طرف باباش خیلی غیرتی بود و به زور می شد دو هفته یه بار با هم قرار یذاریم . بعدشم از یه کارایی که من تو خیابون می کردم خیلی ناراحت می شد و می گفت این کارا جاش تو خیابون نیست .تازه با یه کدوم از دوست دخترای سابقم دوباره ارتباطم رو شروع کردم . چون دختر که دوسش داشتم به زور می تونست دو هفته یه بار بیرون بره و من از قبل عادت داشتم هفته دو بار با دوست دخترام بیرون برم . همین باعث شد من به اون هم شک کنم .
تا اینکه یه دفعه ای تصمیم گرفتم این کارا رو کنار بذارم و ادم مثبتی بشم و همه اونا رو کنار گذاشتم .
هفته ی پیش الکی الکی اسم و فامیلش رو تو گوگل سرچ کردم . فهمیدم که توی کلوب عضو شده .
داستانی که معرفی کردید منو بد جوری یاد اون انداخت . یادش به خیر........
من تو هفته چند روز تو خوابگاه دانشگاه می خوابم و چند روز هم خونه هستم . تو دانشگاه با دو تا از رفیقام اتاق تو خوابگاه گرفتیم یه کدومشون هم بم گفته بود نفر چهارممون رو اون جور می کنه . یه کدوم از همشهری هاش هست که هم پسر سر به راهی هست هم خیلی درس خونه .
توی بحث هایی که تو خوابگاه می کردیم شک کردم که انگار اونم مثله قبلا من اعتقاد به چیزی نداره .تا اینکه یه دفعه که داشتیم پیاده مسیر دانشگاه تا خوابگاه رو می رفتیم یه دستی بش زدم و گرفت. فهمیدم اونم دقیقا اعتقادات قبلا منو داره . اون شب حدود یه ساعتی باش صحبت کردم و در مورد اینکه باید بیشتر تحقیق کنی . اینکه اخر یه کسی بوده که بعدا ما رو افریده . خیلی از چیزایی که در موردش تحقیق کرده بودم و برای اونم مثله من سوال بود بش جواب دادم . روش خیلی تاثیر گذاشت شبش همش تو خواب با خودش حرف می زد و خوابای پریشون می دید . دیروز هم باش حرف زدم .
پاسخ به برخی سولاش کار سختیه . داشتم جلوش کم می اوردم . اما نمی دونم چطور جواب سولاش به ذهنم خطور می کرد . جواب دو تا سوالش خیلی سخت بود . یکی اینکه پرسید هدف اخر انسان ها برای زندگی شون چیه .راستش خودم یه لحظه موندم چی جوابش رو بدم . بگم رضایت خدا یا بگم رفتن به بهشت که صد در صد به این حرفم می خندید . یه دفعه یه چیزی به ذهنم رسید .بش گفتم تا حالا شده مدیون کسی بوده باشی و بخوای لطفش رو جبران کنی . گفت اره . بش گفتم خدا بوسیله انفجار بزرگ جهان رو افرید و بعدش حیات رو روی زمین به وجود اورد و بر اثر تکامل بشر رو به وجود اورد و ادم رو انتخاب کرد و بش از روح خودش دمید . روح ما خدایی هست واز روح خداست .ما بچه خدا محسوب می شیم . ما به خدا مدیونیم .بزرگترین لذتی که انسان توی این دنیا یا تو اون دنیا می تونه ببره اینه که خدا ازش راضی باشه .
خودم خیلی از جوابی که بش دادم قانع نشدم و اما اون قانع شد . یکی دیگه از سولاش که جوابش برام خیلی سخت بود این بود که پرسید فرق روح و مغز چیه یا ما که همه ی کارامون رو با مغز می کنیم پس روح چه کارست یا حافظه ی ما مگه به مغزمون مرتبط نیست . اگه ما روح داریم پس چرا بعضی چیزا یادمون میره مگه روحم فراموشی می گیره .یا اینکه حیوان های دیگه که خدا از روح خودش به اونا ندمیده چطوریه که فکر می کنند . مگه کار روح فکر نیست . بش گفتم که مغز از ابزار روح هست اما عقل از قوای روحه و چون روح ماده نیست. مغز ماده هست نمی شه ارتباطه اونا رو از طریق ازمایش علمی تشخیص داد . بش گفتم اینکه ما درک صحیحی از دنیای اطرافمون داریم یه خاطر روحه و حیوانات دیگه بر اساس غریضشون عمل می کنند .بش گفتم مگه خودت حس نمی کنی که روح داری . اونم حرف منو تایید کرد و گفت از حرفام قانع شده .اما راستش خودم با حرفای اون تو فکر رفتم . بازم خیلی به خاطر اینکه کمکش کردم تشکر کرد .
بشم قول دادم کتابای شریعتی پی دی اف اش رو تو یه سی دی براش بریزم تا بخونه . بم گفت توی تابستون سر یه جریاناتی به خدا قول داده بوده که در مورد دین تحقیق کنه اما نتونسته بود تا الان به نتیجه ای برسه .تا اینکه خدا منو سر راهش قرار داده .
راستش اون داره تاثیر بدی رو ایمان من میذاره . الان شاید یه ماهی هم نباشه که دارم کم کم مذهبی می شم .کسی رو هم ندارم که کمکم کنه . از طرفی هم به خودم میگم الکی خدا همچین ادمی رو الان سر راه من قرار نمیده .حتما خدا خواسته که من راهنماییش کنم .شاید کسی به جز من تو شرایطی که اون داره نتونه راهنماییش کنه . یعنی این وظیفه منه که کمکش کنم . حسابی گیج شدم .
RE: اختلافات زیاد از نظر اعتقادی
سلام آقای احمدی اول از همه بهتون تبریک میگم که با مطالعه و تفکر و شناخت دارید راه خودتونو پیدا میکنید و وارد بهترین مسیر شدید:72: تبریک دومم برای کنار گذاشتن اشتباهات قبلیتونه و خواستم بهتون بگم انسانی که به طور کامل مراحل توبه رو پشت سر میذاره و توبه واقعی میکنه مثل کسی میمونه که اصلا گناهی نکرده.
در رابطه با دوستتون من فکر میکنم که اگر میبینی که نمیتونی دوستت رو صحیح راهنمایی کنی و رابطه ات با ایشون ممکنه برای خودت ضرر داشته باشه هیچ وظیفه ای در قبال او نداری و برای اینکه خودت متضرر نشی ازش دوری کنی. فکر میکنم هنوز به اون مرحله از شناخت نرسیدی که بتونی دوستت رو قانع کنی و خودت داری روی بند راه میری تنها کمکی که میتونی بهش بکنی اینه که به یه مشاور مذهبی خوب معرفیش کنی یا حتی یه کتاب بهش بدی تا بخونه. که این کارو کردین. در هر صورت براتون آرزوی موفقیت میکنم.