-
RE: نمی تونم فراموشش کنم
با سلام
اولا خدمتتون عرض كنم نمي دونيد چه اندازه اين ادبيات شما مخصوصا اون حرفايي كه در صفحه اول نوشته بوديد برام آشنا هست
اين سخنان رو زبان چندين دختر و همچنين چندين پسر شنيده ام .حتي بعضي روشهايي كه شما به كار برده ايد هم برام به خوبي اشناست
بنده حرف هايي كه دوستان زده اند رو سعي ميكنم تكرار نكنم و حرفاي جديدي رو خدمتتون عرض كنم
اول من دوست دارم مبني رو بذارم بر اينكه اين علي اقا پسري هستند كه كاملا منطبق به معيارهاي شماست و تابحال شما پسري به خوش ذوقي و با استعداداي و منطقي .. باحالي ايشون نديد
يعني همه حرفاي شما را قبول ميكنيم كه انتخاب شما انتخابي مناسب بوده و اگر بهش برسيد ارزش اين همه سختي رو داره
خلاصه من انكار نمي كنم كه شما پسري رو پيدا كرديد كه كمتر پسري مثل ايشون باشه و لايق اين دوست داشتن باشه و همچنين ادعا نمي كنم كه اين شخص از اول بناي هوس بازي رو داشته
اما خوب دقت كنيد كه حرفام از اينجا به بعد شروع ميشه
وقتي از او جواب منفي مي شنويد يا بي تفاوتي اون رو مشاهد ميكنيد چند حالت داره
الف: اينكه شما كماكان سعي ميكنيد كه به او برسيد و هر سختي رو به جان مي خريد
ب : يا اينكه مثل خيلي ديگه دنيايي از غم و اندوه و افسوس براي خود مي خريد و تا اخر عمر در غم فراق و نرسيدن به او همچنين وجود يك علامت سوال بزرگ و سوال بي پاسخ كه چرا من لياقتش رو نشدم مدتي از عمر خود را ميگذارنيد
پيشنهاد من
لازم نيست دنيايي از غم و اندوه براي خود بخريد و دنيا را براي خود جهنم كنيد و بريد با كسي ازدواج كنيد كه تا اخر عمر فقط تحملش كنيد.
پس اولين راه حلم همان راه اولي است.يعني اينطور كه مي گوييد لايقت اين عشق رو دارد پس بكوشيد تا به او برسيد
اما..
اين حرف تاريخ مصرف دارد!
اولا بگوييم دختر و پسر در يك جا از هم جدا مي شوند .اگر پسري معشوق واقع شد خيلي تقاوت دارد با دختري كه معشوق واقع مي شود.
دلم مي خواهد براي دختراني كه عاشق مي شوند بزنم زار زار گريه كنم كه راهي ندارند تا به پسر مورد علاقشون برسن مگر اينكه اون پسر هم ازش خوشش بياد و واقعا خواسته باشه باهاش ازدواج كنه
اما اگر اون پسر تمايل قبلي به دختر نداشته باشه قائده و اصل اولي اينه كه هر كاري كه دختر انجام ميده كه پسر رو جذب كنه ته تنها موفق نميشه بلكه بيشتر هم پسر رو از خود دور ميكنه.اين حالت غالب پسران هست زماني كه متوجه شدند دختري بهشون وابسته شده قدم به قدم از دختر دورتر مي شوند و هر كاري كه دختر براي جذب اون پسر انجام دهد اثري جز دور تر كردن پسر از خود ندارد
اما اگر دختري معشوق واقع شد اينگونه نيست .!يعني پسر مي تواند يه جورايي دختر رو متقاعد كنه اما چكنيم كه پسران همانند دختران نيستند
اما باز هم من به دختري كه در اين شرايط واقع شده ايه ياس نمي خونم و پيشنهاد ميكنم ازمايشي بكند ببيند مي تواند به اون معشوقش برسد يا نمي تواند
شايد ان پسر هم تمايل به دختر دارد اما ابراز نمي كند .در اينصورت است كه ارزشش را دارد كه دختر حرفش را بزند
اما اگر دختر اطمينان كرد به ناميدي و احساس كرد در عشق به نا اميدي رسيده ديگر وارد مرحله جديدي ميشود.ديگر جاي ريسندگي نيست .ديگر نمي توان در روياها سير كرد . از اينجاست كه بايد سريع تر و سريع تر و سريع تر...
اميد واهي را ذهن دور كرد
از اينجاست كه بايد تسليم تقدير شد و نتيجه را به سود خود گرداند
به خدا قسم اگر دختري در اين باطلاق بماند زندگي دنيايي خويش را تبديل به جهنم مي كند و كاري بجز اشك و اه در زندگي نخواهد داشت پس اول كار اينكه ديگر از ته دل بخواهد كه نخواهدش!
عاشقان گويند عشق درمان ندارد و محال است كه به كسي كه دل بستي دل كني
بنده هم گويم تا زماني كه بخواهي معشوق را نتواني دل كني كه اين كار از هر محال محال تر اما گر بخواهي كه نخواهيش از هر ممكني ممكن تر است!
اين اولين كار
اما كار ديگري هم بايد انجام داد
بنده گفتم مبني را گذاشتم بر اينكه دختري عاشق پسري شده كه ارزشش را داشته
حال كه چنين است دختر نبايد فراموش كند كه عاشق تن نشده عاشق اخلاق ، منش، منطق و.. همه چيزي شده بجر عاشق ظاهر!
به گفته خود شما هرگز اين ارتباط شما از چت پا فراتر نگذاشته و ظاهر همديگر را نديدايد و عشق قبل از ديدن ظاهر بوجود امد پس عاشق ظاهرش نشديد كه ظاهرش را بخواهيد
پس عاشق همان چيزي كه شديد بمانيد! در اين حالت است كه خواهيد شناخت فلسفه عشق و حكمت عشق كه چه مكتب انسان سازي است و خواهي دانست كه خداوند چرا اين روحيه را در انسان قرار داده
خب نتيجه حرفم چي شد؟(خود شما بگيد ببينم منظورم رو خوب گرفتيد تا ادامه حرفام)