-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
من کاملا شما رو درک می کنم دوست داری راه حلی پیدا کنی که زودتر در کنار همسرت باشی
راه حل شما فقط صبر ه
نه تماس گرفتن با همسرت
نه رفتن به منزل همسرت
نه گذشتن از مهریه ات
نه گرفتن مهریه ات
یه مدت فکر کن که همسرت یه مسافرت کاری رفته خواهشا فقط به خودت فکر کن
اجازه بده همسرت اقدامی انجام بده بعد بیا اینجا مشاوره بگیر
یه نکته دیگه
چرا همش می گی همسرم باید خیالش از جانب من راحت باشه بهتره اینجوری جمله ات را اصلاح کنی شما هر دو باید قبل از شروع زندگی خیال تان از بابت یکدیگر اسوده باشه هر دوی شما باید مهارت های زندگی مشترک را یاد بگیرید
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
اتنا جان ممنونم از راهنماییتون
اون جمله همسرم بود ایشون میگن چون من جنبه درامد مستقلو ندارم/ یه بار تو بحثما مون اونقدر گفت فلان چیز برات خریدم عروسی رو فلان جا گرفتم منم عصبانی شدم و گفتم بیا پول همشو بدم دست از سرم بردار و این جمله بدجوری بهشون برخورده/ گفت می خوام اهرم فشار مهریه رو از دستت خارج کنم تا خیالش تو زندگی راحت باشه. منم همین حرف شما رو بهش زدم. گفتم با این کار اون ممکنه تو زندگی به ارامش برسه اما مسلما من تو اون زندگی ارامشی نخواهم داشت. بعد چند روز اس ام اس زد و گفت این کار یه جور گول زدن خودشه و دیگه نمی دونه چی کار کنه و گفت تصمیم با خودمونه. ولی ما که رفتیم خونشون دوباره همین شرطشو گفت.دیروز تو اس ام اس گفت هرقدر به کاراش و حرفاش فکر می کنم بیشتر گیج میشم نمی دونم می خواد چی کار کنه.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
لطفا دیگه اس ام اس نزن :302: ابدا تماس نگیر و منتظر او و اقداماتش باش
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
دارم سعی می کنم سرمو با چیزای دیگه مشغول کنم . یه مقاله دارم می نویسم البته اگه بتونم تمرکز کنم. با بابا و مامانم صحبت کردم یه مدت صبر کنن و اقدامی نکنن اون بنده خدا ها از منم عجولترن! اما ازتون 1 سوال دارم . اون اگه خواهان طلاق باشه به خاطر مهریه نمی تونه رک بگه؟ درسته؟ چون در این صورت باید مهریه رو بپردازه پس سعی می کنه ما رو اونقدر اذیت کنه که خودمون بگیم دیگه نمی خوایم. وقتی به این بعد قضیه فکر می کنم اعصابم خرد میشه. اخه من همش این تو ذهنم میاد که همه چی درست خواهد شد وای خدا جون نمی تونم تصور کنم کسی باهام اینجوری بازی کنه.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام
توکلت به خدا باشه
دنیا که به آخر نمیرسه انقدر خودت رو ناراحت نکن میدونم که سخته ولی باید بتونی تحمل کنی من خودم تو شرایط درستی نیستم و یه همچین روزهایی رو دارم تحمل میکنم اما از طرف خانمم
این ها همه امتحان های زندگی که ما باید سر بلند بیاییم بیرون
نگران نباش شاید قسمت اینه اما ناامید نباش
از خدا می خوام که تو این شبهای باقی مانده از ماه شعبان یه نگاهی به دلهای شکسته بچه های همدردی بندازه همشون آدمهای دلپاکی هستن
به امید خدا که مشکل همه حل بشه و در آخر هم مشکل من حل بشه
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
آقای mta ممنونم از ابراز همدردی تون. از ته دلم ارزو میکنم هر چه زودتر مشکل شما هم رفع بشه.
راستش بعضی وقت ها فکر می کنم تقصیر منه که کارمون به اینجا رسیده. من اوایل بیش از حد براش ناز کی کردم همش دنبال بهونه بودم که بگم منو دوست نداره. تا یه چیزی می گفت فوری اخم می کردم و میزدم زیرگریه. اونم مثل من اولین رابطه عاطفی ش بود و مثل من ناشی. ما مشکل اساسی نداریم فقط مهارت کافی در برقراری ارتباط نداشتیم. دلم از این میسوزه که به خاطر اشتباهات و بچه بازی های من زندگیم در آستانه نابودی قرار گرفته.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام پروانه
خوبي؟
خواهش مي كنم اگه مي خواي نتيجه بگيري صبر كن و هر گونه ارتباطي را باهاش قطع كن.(نه بهش زنگ بزن نه اس ام اس بده)
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام لیلا جان
حالم تعریفی نداره. هر جا میرم و هر چیزی که می بینم خاطرات اونو تو ذهنم میاره. جلوی خانواده سعی می کنم مراعات کنم ولی وقتی تنهام نمی تونم جلوی اشکامو بگیرم. بابام میگه بعد این اتفاقاتی که افناده من دیگه نمی تونم به عنوان داماد قبولش کنم. میگه اگه اصرار تو نبود تا حالا طلاقتو گرفته بودم. اما من هنوز ته دلم امیدوارم.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام
امروز بابا با بابابزرگام صحبت کرد اونام از قضیه حیلی ناراحت شدند و بلند شدن رفتن خونشون. الان اونجان. تو رو خدا برام دعا کنین مشکلم حل بشه.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parvane123
سلام
امروز بابا با بابابزرگام صحبت کرد اونام از قضیه حیلی ناراحت شدند و بلند شدن رفتن خونشون. الان اونجان. تو رو خدا برام دعا کنین مشکلم حل بشه.
سلام
خدا رو شکر
از خدا می خواهم کاری کنه که به خیر و صلاحت باشه
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
شوهرم خیلی لجبازه. داره با دست خودش زندگیمونو نابود می کنه. به بابا بزرگام گفته شماها بزرگنرین ، احترامتون واجب و از این حرفا بعدش گفته من تا شرایطم عملی نشه وارد زندگی نمی شم . گفته فقط با عملی شدن این شرایط می تونم ارامش پیدا کنم. گفته من اشتباه کردم و باید تاوانشو بپردازم. تو خونه همه می گن باید بی خیال بشم با همچین مردی نمی تونم خوشبخت باشم. اما من واقعا نمی دونم چی کار باید بکنم. من نمی خوام زندگیم خراب بشه. برای من مهریه اهمیتی نداره از این می ترسم که تو زندگیمون بازم بخواد لجبازی کنه یا سر هر مسئله ای این جریانو بکوبه به سرم. 1 فکرم دارم این که قبول کنم شرایطشو اما هنوز نریم خونمون. ببینم رفتارش چه جوری میشه؟ میشه باهاش زندگی کرد یا نه؟ البته خانواده مخالفن.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parvane123
1 فکرم دارم این که قبول کنم شرایطشو اما هنوز نریم خونمون. ببینم رفتارش چه جوری میشه؟ میشه باهاش زندگی کرد یا نه؟ البته خانواده مخالفن.
شرط شما چیه ؟
خانواده چرا مخالفه ؟
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام مشکل من هم مشابه مشکل شماست ما خانوما کلا صبرمون کمه اگه مثل اقایون یکم غرور داشتیم اینطور بلاها سرمون نمیومد نامزد من هم همینکار رو باهام کرد از عید گذاشته رفته باز نامزد شما روزی حداقل یکبار رو زنگ میزده نامزد من که اصلا فقط وقتی کار داشت اصلا ناراحت نباش فقط صبرکن احساساتی هم برخورد نکن. نامزد من بعد از کلی تحمل سختی کارهاش و هیچی نگفتن هام من رو به دروغ هم متهم کرده. توکلت به خدا باشه هرچه خدا صلاح بدونه همون میشه.برات دعا میکنم انشااله مشکلت حل بشه .
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم همه تاپیکهاتو خوندم:303:
حرف بچه ها درسته باهاش تماس نگیر اینجوری عصبی تر میشه لج میکنه تا حالا ندیدم بگی اس ام اس دادم اوضاع خوب شده! پس نکن:316:
هرچی تو بیشتر بری سمتش اون کم محلی کنه تو بیشتر میری سمتش علاقت بیشتر میشه نسبت بهش حریصتر میشی این یه چیزه طبیعیه اینجوری اونم ازت متنفر میشه :324:
یکم به ذهنت آرامش بده من دخترم میدونم خیلیییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییی سختهههههههههههههههههههههه
تجربه عاشق شدنو نخواستنو دارم
ما زنها وقتی میخوایم جدا بشیم همش فکر میکنیم تقصیر ما بوده تمام تلاشمونو نکردیم
به این فکر کن بعد از ازدواجت مدام اذیتت میکنه که فلان جا اینو گفتید خانوادت اینو گفته به نظرت میتونه فراموش کنه؟
بذار جو خونتون آروم بشه از خونوادت بخواه فعلا صبر کنن بحثشو نکنن ببین اون تماس میگیره یا نه؟
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
اون قبول کرده حق طلاقو به منم بده (وکالت برای طلاق ) برای من مهریه اصلا مهم نیست. فقط از این می ترسم که الان که 3 ماهه منو گذاشته رفته اگه در اینده دوباره تکرار بشه من چی کار باید بکنم؟ ضمنا اگه شرطشو قبول کنم عزت نفسمو از دست می دم مطمئن نیستم بتونم از زندگیم لذت ببرم. بابابزرگام بهش گفتن که تمام اشتباهات از من بوده برگرده سر زندگیش و همه چیزو خراب نکنه. اونم گفته با عملی شدن شرطاش برمی گرده و گفته ما اشتباه کردیم و باید تاوان بدیم (با کم کردن مهریه)
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
خواهش می کنم راهنمایی کنین.
دارم به این فکر می کنم که بگم به خاطر حفظ زندگیم با وجود اینکه شرطش عادلانه نیست اما قبول می کنم فقط حق طلاقم می خوام .فعلا هم حاضر نشم برم خونه خودمون. 2 تا احتمال می دم
1- اون فقط می خواد یه ضربه به من و خانوادم بزنه و به قول معروف دلش خنک بشه( گفته تا حالا حرف ما به کرسی نشسته این 1 مورد باید حرف اون باشه) اینجوری امکان اینکه ما همدیگرو ببینیم فراهم میشه و میتونم باهاش صحبت کنم (3ماهه ازم فراریه حتی جواب تلفنامم نمی ده ) احتمال می دم (البته با درصد کم!) که بتونم منصرفش کنم.
2-هدف اصلیش طلاقه و این شرط فقط بهونه است که در این صورت در مقابل قبول کردن من هم ممکنه بازی در بیاره!
البته خانوادم موافق نیستن و میگن هر چه زودتر ازش جدا بشم به نفعم هست. در حال حاضر حریم ها و حرمت ها بین اون و خانوادم برداشته شده (درگیری لفظی داشتن البته اون به شکل مستقیم توهین نکرده ). لطفا نظرتونو بگین.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
پروانه جان متاسفم که کارتون به اینجا رسیده.
نمی دونم چقدر نظرم درسته ولی سعی کن در اینجور موارد به خانواده ات نزدیکتر بشی و با مشورت اونها به یک نتیجه برسی. اگه تو هر تصمیمی حمایت اونها رو داشته باشی، تو مراحل بعدی ادامه و قبول شرایط برات راحتتره.
ضمن اینکه خانواده ات بدت رو نمی خوان و از احساساتی که شما درگیرش هستی به دورن و هم اینکه باتجربه تر از شما هستن.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
من تنها دختر خونواده هستم خانوادم در هر شرایطی ازم حمایت می کنن و تنهام نمی ذارن از این بابت مطمئنم. الان اونا به همسرم بدبین هستند و معتقدند اگر الان بهش باج بدم (شرطشو قبول کنم) در اینده مشکلات بزرگتری خواهم داشت میگن همسرم ادم قابل اعتمادی نیست من الان درگیر احساساتم و احساسی به قضیه نگاه می کنم.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parvane123
دارم به این فکر می کنم که بگم به خاطر حفظ زندگیم با وجود اینکه شرطش عادلانه نیست اما قبول می کنم فقط حق طلاقم می خوام .
حق طلاق بدون مهریه چه ارزشی داره؟
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام عزیزم
اگه راضی نیستی مهریتو نبخش بری تو زندگی هروقت خواست طلاقت میده
کسی که از زندگیش راضی باشه و به خواست خودش باشه مهرش رو ببخشه با شما تو این شرایط فرق داره
به نظر خانوادت گوش کن:43:
عجله نکن سعی کن آرامشتو با خوندن قرآن یا سفر بیشتر کنی
امیدوارم مشکلت بخوبی حل بشه:43:
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
گوش کن، حالا فرض کن شرط رو قبول کنی و باش زندگی کنی، به احتمال 90% باش خوشبخت نمیشی. با چه رویی میخوای بهش نگاه کنی؟ اون چجور بهت نگاه کنه؟ یه زندگی خشک و خالی و مسخره خواهد داشت. طلاق بگیر و مهریه رو نبخش، باید تا ریال آخر مهریه رو بگیری. به احتمال 90% میخواد سوء استفاده کنه
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
در تعجتبم از اين همه اصرار و اويزون شدن شما به نامزدتون . چطور ميتوني اينكارو كني و خودتو لگد مال كني . نامزدتون داره از همين حالا به حساب گربه رو در حجله ميكشه . فردا كه رفتين زير يه سقف حسابي از خجالت شما در مياد . عزيزم شوهرهاي ما كه همه جوره ناز ما رو ميكشيدن و قربون صدقه ميرفتن و دنبالمون بودن حالا اين حال روروزمونه چه برسه به شما كه داره از همين حالا خط و نشون ميكشه واست . بيدار شو عزيزم . اين زندگي نيست كه شما ميخواي واسه خودت دستو پا كني. هر چقدر هم كه تو مقصر باشي دليل نمي شه كه اين جوري بخواد تلافي كنه . اينا همش چراغ قرمزه كه تو شما بهش توجه نمي كني . به خدا داري اشتباه ميكني ...
اين كارايي كه گفتي (ناز كردن و زود رنجي و ...) نه فقط واسه شما بوده و نه خواهد بود . همه اول اشنايشون از اين جريانا داشتن و هميشه هم پسر ناز ميكشه . حالا دليل نمي شه كه شوهرت بخواد انتقام اين كارهارو ازت بگيره . من خودم تو دوران عقدم هزار بار حلقه رو پس دادم و مامان و بابا هم درگير ميشدن ولي هيچ وقت به اينجاها نميكشيد . تازه شوهرم زودتر بر ميگشت و همه چيزو رديف ميكرد. ولي خوب ضربه هم خوردم . پس نگو تقصير خودمه . فردا كه رفتين زير يه سقف 1 مشكلت ميشه هزار تا اينو بفهم . نامزدت الان كه عقد هستين 2 ماه سراغ از تو نميگيره فردا كه يه كم واسه عادي شدين و روزمرگي پيش اومد مي خواد چكار كنه ؟؟؟؟؟؟ ميره و سراغ ازت نميگيره مطمئن باش به حرفام ميرسي . الان بهترين دورانه واستون چرا اين همه دوري و شرط و شروط !!!!!!!!!!
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
خودمم نمی دونم چرا اینجوری شدم همش فکر می کنم تقصیر خودمه که به اینجا رسیدم. من مهارت کافی برای برقراری ارتباط با همسرم نداشتم این تنها جرم منه. واقعا انصافه که من اینجوری مجازات بشم؟ همسرم خوبی هایی داره که می ترسم دیگه تو هیچ کس دیگه پیدا نشه. اون اصلا بهم دروغ نمی گفت. هرجا می رفت ، هرکاری می کرد بهم خبر می داد. با وجود اینکه می دید وقتی درگیر کارای خانواده خودشه و پیش من نمیاد من گیر می دم و ناراحت میشم اما همیشه راستشو می گفت. شرم و حیا و متانتی داشت که هر زنی ارزوشه که شوهرش داشته باشه.دلشم خیلی نازکه بیشتر وقت هایی که من گریه می کردم اونم با من اشک می ریخت. اصلا نمی فهمم چرا یه دفعه تا این حد تغییر کرد. قبول کنین که این خصوصیات تو این زمونه تو کم پسری پیدا میشه.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
بهترین راهکار برای شما
مدتی ولو طولانی ، صبر هست ، بدون هیچ اقدامی . قضیه را مسکوت بگذارید و اجازه بدهید او اقدام کند و متناسب با اقداماتش بهترین واکنش را داشته باشید .
حتماً نزد یک مشاور مطمئن بطور حضوری بروید و مسائل را مطرح کرده و راهنمایی بگیرید .
موفق باشید .
.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام دوستان
امروز بازم حالم خیلی بده. احساس کردم باید بنویسم تا سبک بشم. یک هفته پیش به همسرم اس ام اس دادم که شرطشو قبول می کنم. گفتم برام خیلی سخته که قبول کنم همسرم ازم تاوان و انتقام می گیره اما به خاطر حفظ زندگیم و به خاطر علاقه ای که بهش دارم شرطاشو قبول می کنم. اونم گفت تو زندگیمون خیلی چیزا خراب شده که درست نخواهد شد. گفت زندگیمون از روال عادی در اومد. گفت روند کاهش مهریه رو می پرسه و میگه. ازش خواستم زودتر این وضعیتو تموم کنه. گفنم واقعا برام غیرقابل تحمله. گفت به موقعش میگه. چند روز بعد اس ام اس دادم و یه سوال معمولی ازش پرسیدم اما جوابمو نداد. الان یه هفته است هیچ خبری ازش نیست. به نظر شما قصد و نیتش چیه؟ حالا که گفتم شرطاش قبوله باز چرا جلو نمیاد؟
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام
خواهر خوبم پروانه خانم
خواهش میکنیم که از حرفهای من ناراحت نشید
چرا فکر میکنید که باید اون کاری رو بکنید که دلتون می خواهد و نباید به عقلتون مراجعه کنید
کدوم یک از کارشناسان اینجا به شما گفتند که با نامزدتون تماس بگیرید و شرایط نامزدتون رو قبول کنید
واسه چی شما باید از مهریتون بگذرید
چرا از حقتون می خواهید بگذرید
آیا شما عیب و ایرادی در ظاهرتون دارید که میترسید دیگه کسی نیست که با شما باشه
دنیا به آخر میرسه
پروانه خانم چرا برای خودت ارزش و احترام قائل نمیشی
تا زمانی که شما برای خودت ارزش قائل نشی هیچ کس هیچ کس حتی نامزدتون هم برای شما ارزش قائل نمیشه
آخه ارزش شما به مهریه شماست
ارزش یه زن به مهریه اونه که اگر بیاره پائین همسرش حاضر به ادامه زندگی با اونه
چرا فکر کردی که اگر مهریه ات رو ببخشی نامزدت میشه بهترین همسر دنیا و زندگی خیلی خوبی رو خواهی داشت
چرا شرطش رو قبول کردی
مطمعن باش فردا یه شرط جدید برای شما میزاره که اجازه بدی همسر دوم اختیار کنه و سه نفری باهم زندگی کنید
تورخدا یکم فکر کنید
شما که به حرف های هیچ کدوم از کارشناس های تالار عمل نمیکنید
چرا باز از کارشناس های تالار راه کار می خواهید
چراکارشناسای تالار باید بیان به شما مشاوره بدن و شما باز هم بری کار خودتون رو بکنید
خواهر خوبم
اول روی خودت کار کن بعد روی زندگی با نامزدت
از حرف های من ناراحت نشو من به خاطر خودت این حرف ها رو میزنم
برای اینکه به خودت بیایی و ببینی که کجای این زندگی که برای خودت درست کردی وایسادی
ازت خواهش میکنم به فکر خودت باش
برو فکر کن در مورد تمام حرفهای کارشناس ها و حرفهای من و کارهای خودت
موفق باشی
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
من چقدر باید صبر کنم؟ من یه ادم معمولیم. صبر ایوب ندارم به خدا. همسرم امونقدر مغروره که محاله خودش بیاد جلو. خسته شدم . از اینکه پیش دوستام و همکارام تظاهر کنم همه چی خوبه و خوشبختم خسته شدم. کاش ازدواج نمی کردم و تنها می موندم به خدا 1000 بار راحتتر از تحمل این شرایط بود.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
پروانه خانم
خواهر خوبم ایا این کاری کردید خوب بود
نتیجه گرفتید
همسر مغرورتون از غرورش گذشت
ایا زندگیتون درست شد
چرا فکر میکنید که نباید ازدواج میکردید؟
چرا فکر میکنید که راحتتر بودید؟
چرا می خواهید صورت مسئله رو پاک کنید؟
[size=large]زندگی مشترک سخته و حساسه
خوشبختی که آسون به دست نمیاد
باید برای خوشبختی تلاش کنی تا به خوشبختی برسی
وگرنه قدر خوشبختی رو نمیدونید[/size]
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
آخه به مرور زمان از هم سرد میشیم . از دل برود هر انکه از دیده برفت.اگرم این مسایل حل شد و قرار شد زندگی کنیم مطمئنم این قهر طولانی تاثیر بسیار بدی بر زندگیمون خواهد گذاشت. من شرطشو قبول کردم تا این مسائل به وجود نیاد اما افسوس که اون نمی فهمه.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
دوست عزیز
شما شاید IQ بالا یی داشته باشید و موقعیت خانوادگی و شرایط کاری و اجتماعی خوبی
ولی ببخشید که اینو می گم متاسفانه EQ هوش هیجانی پایینی دارید.
و نمی تونید رفتارهای احساسی تون رو کنترل کنید و همین هیجانی و احساسی برخورد کردنتون باعث شده
در زندگی زناشویی دچار مشکل بشین.
شما در مورد احساسات درونیتون بجای اینکه فکر کنید عمل می کنید و اوضاع رو روز به روز وخیم تر می کنید
همانطور که می بینید با وجود اینکه شرایط همسرتون رو قبول کردید بازم براتون ناز می کننه و اکراه داره به ادامه رابطه
تا کجا می خواین برین؟ تا کی می خواین ناز و خواسته اون رو اجابت کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از اول باز کردن تاپیک همه کارشناسان و دوستان همراه یک کلام از شما خواستند هیچ عملی انجام ندین هیچ پیام و اس ام اسی ولی کو گوش شنوا...............................:316::316:: 316:
من فکر کنم شما بیشتر می خواین دردودل کونین و خاطراتتون رو بنویسین بجای اینکه بدنبال حل مشکلتون باشین.:163:
لطفا کمی واقعبینانه تر به دور وبرتون نگاه کنید و دوستانه ازتون می خوام اینقدر عزت نفستون رو برای کسی که معلوم نیست می خواد تا کجا ببردتون پایین نیارین.
ارزش شما خیلی بیشتر از اینهاست که کسی باهاتون این رفتارو بکنه حتی اگر محق باشه.:43:
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
پروانه خانم
خواهر خوبم
شما هنوز به این باور نرسیدی که کارت اشتباه بوده و این راهش نیست
و برای این کارتون دلیل هم میارید
امیدوارم که موفق باشید
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
دوست عزیز
شما شاید IQ بالا یی داشته باشید و موقعیت خانوادگی و شرایط کاری و اجتماعی خوبی
ولی ببخشید که اینو می گم متاسفانه EQ هوش هیجانی پایینی دارید.
و نمی تونید رفتارهای احساسی تون رو کنترل کنید و همین هیجانی و احساسی برخورد کردنتون باعث شده
در زندگی زناشویی دچار مشکل بشین.
شما در مورد احساسات درونیتون بجای اینکه فکر کنید عمل می کنید و اوضاع رو روز به روز وخیم تر می کنید
همانطور که می بینید با وجود اینکه شرایط همسرتون رو قبول کردید بازم براتون ناز می کننه و اکراه داره به ادامه رابطه
تا کجا می خواین برین؟ تا کی می خواین ناز و خواسته اون رو اجابت کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از اول باز کردن تاپیک همه کارشناسان و دوستان همراه یک کلام از شما خواستند هیچ عملی انجام ندین هیچ پیام و اس ام اسی ولی کو گوش شنوا..............................
من فکر کنم شما بیشتر می خواین دردودل کونین و خاطراتتون رو بنویسین بجای اینکه بدنبال حل مشکلتون باشین.
لطفا کمی واقعبینانه تر به دور وبرتون نگاه کنید و دوستانه ازتون می خوام اینقدر عزت نفستون رو برای کسی که معلوم نیست می خواد تا کجا ببردتون پایین نیارین.
ارزش شما خیلی بیشتر از اینهاست که کسی باهاتون این رفتارو بکنه حتی اگر محق باشه.:72:
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
به نظر من انسان بايد تغير رو از خودش شروع كنه..تا زماني كه شما همون روند رو ادامه ميدي و به توصيه دوستان گوش نميدي و با اين قضيه كه حالا مهمترم شده كاملا احساسي برخورد ميكني..هيچ چيز هيچ تغييري نخواهد كرد...
گاهي بايد به جاي قضاوت نادرست كردن در مورد ديگران....ابتدا نگاه خودمون رو تغيير بديم
[size=x-large][color=#FF0000]زندگي صحنه يكتاي هنرمندي ماست.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
عزیزم شما یک ادم معمولی هستید . نمی تونید صبر ایوب داشته باشید ولی خداییش به ما بگید ایا شما تا حالا اصلا صبر کردید؟
به اینکه نمی گن صبر وقتی راه به راه به طریقی (حالا یا اس ام اس یا واسطه یا ...) با همسرتون ارتباط برقرار می کنید. قطع کن قطع کن ......تا خودش رابطه رو شروع کنه. مردها از زنهای ضعیف بدشون میاد (بهتره بگم متنفرند).
عزیزم ما که شما رو زیاد نمیشناسیم و فقط این چند پست رو از شما دیدیم میتونیم بگیم که شما ادمی هستید که میشه هر بازی ای باهاش در اورد و اصلا برای خودش ارزش قائل نیست و هر چقدر حقشو بخوری بازم جا داره . چه برسه به همسرتون که شما رو خوب میشناسه.
یکمی برای همسرت مرموز بشو. بذار فکرش مشغول بشه که این خانم یکدفعه کجا غیبش زد دیگه خبری ازش نیست. بذار اون بیاد سراغت. بعد هم اگر اومد سراغت تازه یه جوری برخورد کن که شما قراره تعیین کنید سرنوشت این زندگی رو نه اون اقا. این جوری برای همسرت خیلی جذاب تر خواهی بود.
لطفا به حرفهای کارشناس ها گوش بده.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام عزیزم
من کاملا درکت میکنم که چه وضعیتی داری ولی م فکر میکردم من صبرم کمه اما شما خیلی بیشتر از من کم صبرتری
میدونم الان که این وضعیتو داری دوست داری به هرکار دست بزنی که این رابطه بهم نخوره درست اشتباه من اما به قول بچه های تالار فقط صبر کن میدونم سخته ولی باید تحمل کنی و البته از خدا کمک بخوای و توکل به خدا داشته باشی که هرچی به صلاحته همون رو برات مقدر کنه.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام پروانه جان
چه خبر؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام لیلا جان
این چندروز کاملا بی خیالش شدم! اصلا بهش فکر نمی کنم. چسبیدم به کار و تحقیقات. تو 4 روز 2 تا مقاله نوشتم فرستادم برای سمینارها!! فردا هم اگه خدا بخواد قراره با مامان بریم مشهد. می خوام برای حل مشکلم به امام رضا متوسل بشم. شما هم برام دعا کنید.
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
كار خيلي خوبي كردي.
خواهش مي كنم رفتي مشهد برام خيلي دعا كن پروانه جان
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
با سلام-من عضو جديد تالار هستم
خدمت دوست عزيز عرض کنم به نظر من در اولين برخورد بپرسيد که با 10 يا 20 سکه بالا و پايين آیا چيزی عوض می شود؟
و به نظر من شما هم قول بديد که روی خودتان کار می کنيد و سعی می کنين در برابر هرگونه مشکلات محکم تر باشيد .به نظرم ايشون فقط خواستن شمار را قوی تر ببينند .
-
RE: مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
سلام دوستان
2-3 روز پیش با صلاحدید رییس محل کارم که از جریان ما خبر دارند(من ازشون خواستم کارمو به شهر خودم منتقل کنم و ایشون مخالفت کردند و دلیل خواستند و من مجبور شدم بگم که با همسرم اختلاف دارم و رفت و امد هر روزه رو نمی تونم تحمل کنم) رفتم به محل کار همسرم. البته ایشون کلی منو نصیحت کردندو گفتند اول زندگی گذشت خیلی لازمه و از این حرفا غافل از اینکه من 4 ماهه همه جوره ناز همسرمو کشیدمو ..... خلاصه رفتم محل کارش. تو سالن دیدم داره با همکارش می اد منو که دید یه لحظه وایستاد. همکارشم منو میشناخت بعد سلام و علیک با ایشون رفتیم تو اتاقش. خیلی اروم بهم گفت چرا اومدی اینجاو.... خلاصه یه جوری دست به سرم کرد که از اونجا برم فقط چند نکته رو فهمیدم اول اینکه در مورد مشکلمون به همکارا حتی صمیمی هاش و فامیلا(جز خواهر و شوهر خواهر ) چیزی نگفته.
دوم اینکه از چیزایی که گفت فهمیدم شرط مهریه رو تو لج کردن با مامان و بابام گذاشته (آخه گفته بود دماغشونو به خاک میماله!!) گفت که با این کار مشکلمون حل نمیشه و احنمال دادم اصلا نمی خواد عملیش بکنه:227: بهم گفت شما چرا هی اصرار می کنین که جواب اره یا نه بهتون بدم گفت من اونقدر حالم بده که میترسم سکته کنم و می خوام از تنش دور باشم یعنی باز می خواد حالت قهرو ادامه بده:316: با اصرار من قرار شده فردا صحبت کنیم (تلفنی) البته اگه اقا نظرشون عوض نشه اخه من کلی اصرار کردم تا قبول کرد. بعدشم زنگ زد اژانس اومد و من برگشتم محل کار خودم!
تا اینجا اتفاقات خوب بود اما امروز با اصرار بابا بزرگام با وجود مخالفت های من قرار شد برای تبریک عید بریم خونشون فقط برای تبریک و هیچ حرفی نزنیم. من بهش اس ام اس دادم که داریم میایم برای عید دیدینی اما اون گفت ما خونه نیستیم .بی عقلی نکنین!! این توهینش همه مونو ناراحت کرد و از راه برگشتیم خونه. مامانو بابا میگن قیدشو بزنم. ولی من ته دلم هنوز می خوامش. به نظرتون چی کار کتم؟ کاش اصلا امروز اس ام اس نمی دادم بهش.