تبریک می گم خیلی تصمیم عاقلانه ای گرفتی :104:همین که عجولانه تصمیم نمیگیری و برا خودت ارزش و احترام قائلی خیلی خوبه
امیدوارم هرچی خیر و صلاحه پیش بیاد
نمایش نسخه قابل چاپ
تبریک می گم خیلی تصمیم عاقلانه ای گرفتی :104:همین که عجولانه تصمیم نمیگیری و برا خودت ارزش و احترام قائلی خیلی خوبه
امیدوارم هرچی خیر و صلاحه پیش بیاد
ممنونم بهاره جان
صبر تو اسن مواقه و توکل به خدا که راه رو نشون بده از همه چیز موثر تره
من حتی نشونه هایی رو دیدم که این سردی بوجود اومد.به خدا فکر میکردم بدون اون نمیتونم زندگی کنم.حتی فکر خودکشی به سرم زده بود.ولی خدا رو شکر با کمک دیگران و دوستانی که اینجا دارم تونستم با فکر خودمو جم و جور کنم
دیگه تصمیم گرفتم جدی تر از قبل به دنبال هدفام برم.بیشتر کتاب بخونم و خیلی کارهای دیگه...
امیدوارم خدای بزرگ کسی رو تو مصیر زندگیم قرار بده که با هم خوشبخت بشیم.
آره می دونی مشکل اینه که وقتی به کسی علاقه مند میشی احساس می کنی اون همونیه که می خوای بی نقص و کامل می بینیش اگه همه دنیا جمع شم بگن بابا اینجور نیست ما تجربه کردیم می دونیم می گیم نه من مورد من فرق می کنه اما وقتی یکم می گذره کم کم رفتاراشو که می بینی برات عجیبه باورت نمیشه فکر می کنی اون عوض شده یا مثلا خودمونو مقصر می بینیم فکر می کنیم من اشتباهی کردم که اون اینجوری شده اما واقعیت اینه که اینجور نیست اون همین بوده اما الان با گذشت زمانه که داره خودشو نشون می ده اینجاست که عشق به تنفر تبدیل میشه
البته این کلی نیست شایدم احساس واقعی باشه ولی باید صبر کرد این صبر چه کارایی که نمی کنه خداییش راست می گن که می گن عجله کار شیطونه
بله بهاره جان
منم وقتی گذشته و رابطه 2 ماهمون رو میبینم و دربارش فکر میکنم .میبینم که نه بابا اوندختر خانوم فرشته ای نبود که من تصور میکردم.الان فکر میکنم اگه قرار بود با اون ازدواج کنم شاید زندگی مشترکمون به 1 سال نمیکشید و سرانجامش میشد طلاق.........
الان هست که میفهمم بعضی از رفتاراشو نمیشد تحمل کرد ولی احساساتم باعث میشد که ندیدشون بگیرم
مثلا یکیش همین حجاب که من به شدت حساسم ولی اون حجابشو اون طور که من میخواستم رعایت نمیکرد.همین باعث اختلافمون در آینده میشد