-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
بنام او
سلام بر دوستان و انسانهای فرهیخته ای که در این تالار از وقت و انرژی خود برای راهنمایی دیگران بدون ادعا مایه می گذارند.
دوستان گرامی ..هدف من از نوشتن مطلب قبلی
)))سلام سامرا خانم با توجه به مطالبی که در این وبلاگ نوشتید به نظر میرسد که موضوعتان سر کاری باشه ...لطفا رعایت انسانهای فرهیخته ایکه در اینجا همکاری می کنند ...را بکنید ...شما تصمیم خودتان را گرفتید ...خوب این زندگیه شماست پس ...به سخره گرفتن دیگران چرا -???.....شاد و خوشبخت باشید ((((((((
...اصلا و اصلا سرکوب این دوست تازه وارد نبوده و نیست ..من فقط درکی که از نوشته ی ایشون در وبلاگشون داشتم را عنوان کردم ایشون به صراحت در وبلاگشون نوشتن که تصمیم خود را گرفته اند و فقط میخواهند بدانند دیگران چه فکر میکنند
[b]مرسي از نظر و همفكري همه
درسته كه من به حرف كسي گوش نمي دم چون ذاتا ادم سركشي هستم
اما بدم نمي اد واكنشها رو بدونم
فقط اين رو مي دونم آدمها ( مرها و زنها ) در همه حال ممكنه خيانت كنند ، عشق يازي كنند ، هوس بازي كنند ، زندگي ها رو به خطر بندازند ...پس اين ربطي به زن دوم يا سوم بودن نداره.. [/b]
..این عین نوشته ی ایشون است ...خوب این به ذهن من رسید که شاید فقط برای ....؟؟؟ حالا بماند موضوع اینجا مطرح شده ...بنده از قوانین تالار اگاه هستم ..ضمن اینکه از تجربه ی زندگی برخوردارم از سطح تحصیلات .....و بگذریم ...و میدانم که انسانها اینجا برای گرفتن راهنمایی می ایند .......
بله در برخی از مناطق این سرزمین اهورایی چند همسری نه تنها بد و تابو نیست که خیلی هم پذیرفته شده و امری طبیعی است ...
بنده خودم سالها در منطقه ی سیستان و بلوچستان مهندس ناظر بودم و بلحاظ شغلم همواره در سفر.......... و تقریبا میتوانم بگم جای حای این استان پهناور را دیده ام .....با مردانی روبرو شدم که چند همسر را در یک خانه نگهداری میکنند ...با زنانی روبرو شدم ..که کاملا طبیعی و بدون هر گونه مشکلی در زایمان هووی خود همکاری میکنند و در نگهداری فرزندان با هم تشریک مساعی دارند ....در انجا زندگی زناشویی مردان و دختران از سنین بسیار پایین مردان حدود 17 و زنان از 13 ...سال و گاها هم زودتر اغاز میشود .....خوب وقتی مردی در سن 17 سالگی رابطه ی زناشویی را تجربه کرده باشد وقتی به 30 سالگی برسد ....هوس یکی دیگری به سرش میزند ...شرایط هم که مهیا است....در اینگونه فرهنگ به دلیل زندگی قبیله ای عشیره ای ...بلحاظ مالی وضعیت مناسب است چرا که اصولا زنان در اینگونه خورده فرهنگ ها ان توقعاتی که زنان در سایر فرهنگها دارند از مرد خود ندارند .......
و پدر و پدرانش هم از همین شیوه ی بدوی پیروی کردند ...در آنجا هنوز خانواده بصورت گسترده رواج دارد و زندگی چند نسل در کنار هم امری طبیعی و عادی است .
...مردی از سران قبیله ای را دیدم که در سن 33 ...34 سالگی دارای 6 فرزند و دو همسر بود ....و همسر ان هم در یک خانه و در کنار هم زندگی میکردند ....و همسر تازه ای هم اختیار کرده بود ..که باردار بود .....شبی در انجا مهمان بودم ...زنان بدون سر و صدا امدند سلامی کردند ...سفره ی شام را مهیا کردند و رفتند .......و من ماندم و ان مرد در کنار سفره .....با تعجب پرسیدم خانمها نمی ایند سر سفره ...ان مرد گفت ..خیر اینجا زنان جای دیگری غذا میخورند .......خوب این طرز رفتار جزیی از ان فرهنگ است و شاید هم برای ان شیوه ی زیست کاملا هم طبیعی باشد .
..حتی یکی از سران قبیله ای ...که کمی مدرن شده بودند به همسر بنده گفتند مایلند زنی از تهران داشته باشند ..که همسر بنده به ایشان گفتند شما که چند تا دارید ..ایشان اذعان کردند اینها ...را ما همینجوری میگیریم که از غافله غقب نمانیم ......زن هم زنان تهرانی ..؟؟؟؟!!!!!همسر بنده عنوان کردند مگر دنبال دردسر میگردید زنان شهرهای دیگر با این شیوه ی زندگی عادت ندارند و شما دچار مشکل خواهید شد بهتر است برای تجدید فراش از همینجا کسی را انتخاب کنید .......
..........اینطور که به نظر میرسد این دوستمان نیز این یکی از این مناطق این سرزمین دوست داشتنی ما هستند ...که امسئله ی چند همسری ..امری عادی است .( البته بر اساس گفته ی خودشان در خانواده شان وجود دارد )....خوب ما منظورم خودم و امثال خودم که در فرهنگ دیگری بزرگ شده ایم و این خورده فرهنگ ها برایمان نامانوس است ...با توجه به باورهایمان مسائل را بررسی و قضاوت که نه ...اما ابراز نظر میکنیم ....
من هنوز هم فکر میکنم این دختر عزیز ما انتخاب خودش را کرده ......و ما باید به او و انتخابش که برخاسته از جامعه ای است که در ان بزرگ شده احترام بگذاریم و برایش ارزوی خوشبختی و زندگی خوبی کنیم ....شاد باشید ..
ضمنا عرض کنم خدمت عزیزانی که از سیستان وبلوچستان هستند قصدم فقط بیان واقعیاتی بود که به عینه تجربه کرده بودم و نه قضاوت مبنی بر خوب یا بد بودن ........که همه جای ایران سرای من است ..من عاشق کویر خشک بلوچستانم ..عاشق جاده های پر از پستی و بلندی سراوان ..عاشق سیب سوران ..عاشق دشت سبز سربازم ...و عاشق ایرانم .........................
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
به واقع برای زنانی که طعم تلخ خیانت را می چشند ... برای بچه های که بی گناه وارد رابطه های این چنینی می شوند و سرنوشت شان دستخوش تغییر می شود و همچنین برای خانم هایی که دانسته یا ندانسته وارد زندگی مردان متاهل می شوند متاسفم
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
من اگه تصميم رو گرفته بودم
يقين بدونيد نه وقتم زيادي كرده بود و نه دوست داشتم وقت شما دوستام رو بگيرم
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط samereh
من اگه تصميم رو گرفته بودم
يقين بدونيد نه وقتم زيادي كرده بود و نه دوست داشتم وقت شما دوستام رو بگيرم
اطمینان داشته باشید اگر ما این چنین تصور می کردیم 50 پاسخ در این تاپیک درج نمی شد.در ضمن ما اینجاییم که پاسخ شما را بدهیم.مگر نه حضورمان در اینجا چه فایده ای می تواند داشته باشد؟!
:82:
خانم سامره
تا اینجای کار را چگونه برداشت کرده اید؟
منظورم این است که در حال حاضر حدودا 100 نفر در وبلاگ شما و 17 نفر در اینجا شما را از مشکلات احتمالی این کار آگاه کرده اند.که این 17 نفر هر کدام حداقل 1000 مطلب مشاوره ای را مطالعه کرده اند و خانم آنی که "کارشناس افتخاری" هستند ، بیش از چند صد مطلب تاپیک مشاوره ای و کتب مربوطه را مطالعه کرده اند.
در میان این صد و اندی پاسخ هیچکدام (چه در وبلاگ و چه در اینجا) شما را به این کار تشویق نکرده اند و اکثرا روی مشکلات این امر متمرکز بوده اند که این خود نشانه ی عدم تمایل درونی افراد به انجام این کار توسط شماست (به هر حال مشاور هر چقدر هم که دقیق باشد خود به خود تمایلات درونیش روی صحبت هایش تاثیر گذار است)
خب می خواهم ببینم تا اینجا ی کار شما چه برداشتی کرده اید؟و تصمیم غالبتان چیست؟به چه دلیل؟
:72:
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
اگر در اون شرايط باشم
و همسرم به طرف زن ديگه اي بره
قطعا يه كمبودي توي زندگيم بوده كه اون اين كارو كرده (البته مردها كلا تنوع طلبند و تو اين زمينه سيري ناپذير )
اما به هر حال يه جاي كار مي لنگه كه مي ره طرف كس ديگه
اگر برام همچين چيزي به وجود بياد با توجه به اينكه در اون زندگي يه سري چيزها فرو مي ريزه خيلي منطقي به اون زندگي خاتمه مي دم
عزيزم زندگي مشترك براي اينه كه زن و مرد در كنار همديگه همديگرو كامل كنند نه اينكه تا يكيشون كوتاهي كرد يا اشتباهي ازش سر زد اونيكي به خودش حق بده بره سراغ يه زن يا يه مرد ديگه . خوب اين جوري ديگه چه نيازي به شوهر داري توي خيابون پره از پسرهايي كه مي توني نيازهاي عاطفيتو با اونها مرتفع كني . دليل نميشه چون خانوم ايشون يه كوتاهي هايي داشته ( البته مطمئنا اين آقا هم انسان كاملي نيست و هر انساني يه ايرادايي داره) اين آقا بره دنبال زن دوم .
شرايط ماليش خيلي خوبه
اما من هيچ وقت ملاكم شرايط مالي نبوده
نمي گم تاثير نداره چرا مهمه
اما اعتقاددارم جز چيزاي بدست اوردنيه پس مي شه بدستش اورد
شوهر خوب هم بدست آوردنيه . لياقت شما خيلي بيشتر از اينها است كه زن دوم يه شخصي بشي و هميشه شوهري رو تحمل كني كه عشقشو با دو نفر تقسيم مي كنه .
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یثنا
پس به نظر خودتون یه اتفاق خیلی خوب واستون داره اتفاق میفته و شما به مردی که تو رویاهات داشتی داری دست پیدا میکنی!!!!!!!!!!درسته؟
پس چه کمکی میخوای؟؟؟؟؟
با وجود همه صحبتای دوستان مثل اینکه میخوای خودت تجربه کنی و اهل تجربه ای.
اما مطمئن باش از هردست بدیم از همون دست میگیریم.
امیدوارم این آقا مرد رویاهای یه نفر دیگه هم باشه و یه نفر دیگه رو هم به آرزوش برسونه تا شما شرایط الان زن اولی رو هم تجربه کنی.
یه نفر از راه برسه و زندگیتو شوهرتو و همه چیزتو باهات شریک شه. چه حسی پیدا میکنی .خواهشا یه لحظه چشماتو ببند و تصور کن:316::316::316:
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
اولا كه ممنون از همه ي دوستان و كارشناسها كه وقت گذاشتن
از مدير اين سايت هم تشكر ميكنم
علي رغم اينكه هيچ وقت من اين همه مدت در يه سايتي اين همه مدت وئ متداوم مطلب ننوشته بودم
اما اينجا واقعا چون همه دلسوزانه همراه بودن خيلي بهم كمك كرد
خوب درسته كه هيچ كس موافق نيست نه اينجا و نه در وب لاگ كه فقط يك نفر موافق بوده كه اونم اين شرايط رو داشته و اين كار رو كرده و به نظر خودش جون الان خوشبخته بهم پيشنهاد كرد انجام بدم
من اين طور تصور مي كنم چون هميشه و همه جا نتيجه نامطلوب بوده همه به عنوان اسيب و يه امر بد بديهي پديرفته اند اگر نه مثل اون دوستمون كه اين شرايط رو داره و به نظرش خوبه اوضاعش الان به منم پيشنهاد مي كرد بكنم
شايد من يه كم به نظر همه ي دوستان غير واقعي دارم نگاه م يكنم
خيلي از مطالبي كه دوستان گفتند درسته اما الزامي هم نداره كه حتما اتفاق بيفته
اما خوب من همش دارم اين موارد رو توي دهنم بررسي مي كنم .و مي سنجم
شايد خيلي چيزها رو متونم بيان كنم چه از خودم چه از اون شخص
چون اين چيزا حسيه و درونيه و من هر چي هم بگم كسي يا نپذيره يا باز رد كنه
اما به هر حال من الان دارم همه ي مواردي كه سدوتان ميگن رو دائم در دهنم مرور و با زندگي خودم (از ان جهت كه در اين نوع زندگي بودم ) و با خصوصيات اون شخص مقايسه ميكنم
باز هم از همه سپاسگذارم
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
اگر تصمیم داری بری توی دل آتیش حداقل یک راه برگشت برای خودت بگذار: حق طلاق با مهریه کامل (در عقدنامه ثبت شود).
و اما قبل از اون برای اینکه یک ارزیابی به عمل بیاری که زمین زیر پات چقدر سفته، یک جورایی به گوش خانم اول همسرت برسون که شوهرش داره زن میگیره، بعد وایسا و تماشا کن عکس العمل های عاشق دلخسته را! ببین توی اون بحران چطور عمل میکنه. تک تک برخوردهاش و تصمیم هاش توی اون شرایط باید برات مهم باشه. قراره قضیه را برای زنش ماست مالی کنه؟ قراره هر بار زیر فشارهای اون طرف کم بیاره بعد پناه بیاره سمت شما و وعده بده که انشا الله درست میشه. بره اونطرف بگه: غلط کردم، بیاد سمت شما بگه: بیجا کرده، زیادی جلز و ولز کنه، طلاقش میدم!
سامره جان ،ارسال های شما مخصوصا تاپیک شما این پیغام را صریح انتقال می دهد که شما تصمیم به ازدواج آن هم همسر دوم گرفته اید ، نه دوستی و یک رابطه پنهانی .در چنین شرایطی پیشنهاد خانم بی دل کاملا منطقی به نظر می رسه و اینکه آیا تضمینی وجود داره زمانی که همسر این آقا متوجه موضوع شوند ایشون فقط و فقط به خاطر همسر اولشون شما را طرد نکنند ، زمانیکه ایشون در اون بحران قرار می گیرن با شما چه برخوردی دارند ؟
مورد دیگه اینکه طبق گفته های خودتون توانایی هایی که داشتید باعث شده در رتبه اول زندگی باشید با چنین خصوصیت های اخلاقی که خودتون بیشتر از اون آگاه هستید ، با روحیه اقتدار طلبانتون آیا براتون سخت نیست که در این زندگی جدید در جایگاه دوم باشید؟(زن دوم)
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
تصميم دارم همه يگفته هاي كارشناسا رو اينجا پرينت بگيرم و در مورد گفته هاي شما و نظراتتون با ايشون صحبت كنم و واكنش رو ببينم
نظرتون چيه؟
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
به هیچ وجه چنین کاری نکنید می دونید این کارتون شبیه چیه شبیه یک جلسه امتحانی هست که همرا ه با سووالات جواب ها را هم پخش کنند . به نظرتون این امتحان آیا دیگه معیاری برای سنجش و امتیاز دهی به افراد هست؟
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
سامره خانم
همانطور که از عنوان این تاپیک برمیاد ، شما تصمیمت را گرفتی و می خواهی زن دوم بشوی ، دوستان هم نظراتشون رو گفتن ، یه تجربه از نزدیکانم بهتون میگم که ایشون هم فقط و فقط از فامیل و آشنایان تائید می خواست و اگرچه همه و همه در مرحله تصمیم گیری با او مخالف بودند اما بالاخره بله رو گفت.
جالبه که ایشون هم از لحاظ موقعیت اجتماعی ، تحصیلی (جزء تیزهوشان) ، شغلی (سرپرست بخش) جزء افراد موفق محسوب میشد و در زندگی اولش با وجود داشتن فرزند بجز شغل اولش ، یه شرکتی هم تاسیس کرده بود و حسابی مشغول بود و بیزنس می کرد تا ساعت 11و 12 شب.
الان خونه نشین شده ، از محل اول یه سال مرخصی بدون حقوق گرفته ، شرکتش رو هم جمع کرده (به هر دلیل)
مادر و برادر و خواهر هاش با او قطع ارتباط کردن ، اقوام درجه دوم هم 30 % با او ارتباط دارن و بقیه تمایلی به رفت و امد با ایشون و دیدن شوهرش ، پذیرش شوهر او ندارند.
همه اینها برای این بود که سود و ضرر این تصمیم برای شما معلوم بشه . این سوال خوبیه که "به چه قیمتی به هدفم برسم؟" ، هزینه های گرفتن این تصمیم چیه ، منافع در یه ستون و مضزات در یه ستون دیگه. بعد جمع بندی.
این هم لینک مطلب با عنوان
درخواست مشاوره - ازدواج مجدد با مردی 55 ساله
http://www.hamdardi.net/thread-9268.html
در پایان آرامش و خوشبختی شما رو از خداوند متعال می خواهم
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
خواهش می کنم :)
خب راستش من در مورد جمله ی شما خیلی فکر کردم :
نقل قول:
من اين طور تصور مي كنم چون هميشه و همه جا نتيجه نامطلوب بوده همه به عنوان اسيب و يه امر بد بديهي پديرفته اند اگر نه مثل اون دوستمون كه اين شرايط رو داره و به نظرش خوبه اوضاعش الان به منم پيشنهاد مي كرد بكنم
بله حق با شماست.در حقیقت ممکنه این مشکلات آنقدر ها هم بد نباشند و چه بسا هیچ کدام اصلا اتفاق نیفتند.شاید اصلا همه چیز خیلی بهتر پیش رود و کیفیت زندگی که شما به دست می آورید از خیلی از زندگی ها بهتر باشد.
هیچ کس خدا نیست و از آینده خبر ندارد.از کجا معلوم.شاید زندگی به دست آورید که همه بدان قبطه بخورند.هم عشق و هم ثروت را تواما داشته باشید و سالیان سال با شادمانی و خوشی در کنار همسرتان زندگی کنید
به هر حال هیچ کس نمی تواند منکر این شود که شاید واقعا خوشبخت شوید و به آرامش برسید
همانطور که خودتان نیز یک مثال عینی مشاهده نمودید که : آن خانوم از زندگیشان راضی بودند و این کار را به شما پیشنهاد دادند
در حقیقت تمام این مشکلاتی که من و سایر دوستان مطرح نمودیم مشکلات خیالی بوده اند که شاید هیچ وقت اتفاق نیفتند.
ولی چرا این همه دوستان به پر رنگ کردن این مشکلات مبادرت می ورزند ؟
نه به خاطر اینکه :
نقل قول:
چون هميشه و همه جا نتيجه نامطلوب بوده
چون همانطور که خودتان هم دیده اید همیشه و همه جا نتیجه نامطلوب نبوده.اتفاقا در بعضی جاها نتیجه خیلی هم مطلوب بوده و طرفین از زندگیشان راضی بوده اند
دلیل آن به صورت زیر است :
ببینید اگر همسر اول آقا هم نسبت به این ازدواج قلبا رضایت داشته باشند که همه چیز حل است.به اصطلاح می گویند : "من راضی تو راضی اون راضی .... ی ناراضی!":)
ولی مشکل "اصلی" آنجاست که همسر اول آقا رضایت قلبی نداشته باشند.در این صورت ممکنه شما هیچ کمبودی در زندگیتان حس نکنید و واقعا در زندگی با آقا خوشبخت شوید..............................ولی بدانید که :
هر خنده ای که در زندگیتان می کنید پشت سرش چشمی گریان است
هر لبخندی که می زنید پشت سرش صورتی غمگین است
هر لحظه ای که در کمال آرامش به سر می برید در کنارش دلی نگران است
هر عشق و احساساتی که به دست می آورید در جای دیگر عشق و احساسات یک نفر دیگر پایمال می شود
...
دلی که به دست می آورید ، دلی بوده که قبلا متعلق به یک احساس ، به یک قلب و به یک انسان دیگر بوده که با شکستن این احساس ، این قلب و این انسان ، شما آن را به دست می آورید
هر چه شما بیشتر احساس خوشبختی کنید ، در جای دیگر این شهر خانومی دیگر بیشتر احساس بدبختی می کند و ... می شکند ...
صدای ناله های دل یک انسان دیگر در صدای خنده ها و شادی های شما گم می شود.
ولی هر کس که خوب گوش دهد آن را خواهد شنید
....
به کلام دیگر شما قصری می سازید که سقف کوچک کلبه ای که در کنارش بوده را ویران می کند.این کلبه حقیر ، بی در و پنجره و کوچک است.ولی انسانی در آن زندگی می کند . لحظه های جوانی اش را در آن گذرانده و لحظه های پیری اش را در آن کلبه ی کوچک خواهد گذراند.هر چه قصر شما بزرگ تر و با شکوه تر شود ، آن کلبه ی حقیر ویرانه تر خواهد شد و بیچاره کسی که در آن کلبه زندگی می کند
ولی همیشه به یاد داشته باشید.قصری که ساخته اید و در آن با شکوه و قدرت زندگی می کنید از ویرانی کلبه ی حقیری به دست آمده است.از ویرانی یک انسان به دست آمده است.و این قصر تا ابد ادامه نخواهد داشت ......
:72:
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
دنبال چه هستي ؟ دنبال چه مي گردي ؟!
به تو جدا پيشنهاد مي كنم كه كتاب " جاناتان و مرغ دريايي " را بخوان .
من درك مي كنم مي خواهي در مسير حركت زندگي چگونه پرواز كردن را خودت و با روشهاي خودت بيازمايي و امتحان كني و ياد بگيري حتي به قيمت اينكه بارها و بارها با مخ راهي زمين شوي و يا به جاي پرواز كردن مثل زير دريايي سر از اعماق آب دربياوري!
تو در اين دنيا تنها كسي نيستي كه اينگونه است .
اما يادت باشه كساني كه مي خواهند به روش خود پرواز كنند قطعا هزينه و بهاي زيادي هم بايد براي كار خود پرداخت كنند . اگر نه كه پرواز كردن اشكالي ندارد اما هزينه ي يادگيري به روش تو سنگين است .
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
اره اما تجربه ي پروازه قشنگه
به خصوص اگه به سمت جيزي كه ميخواي و حس ميكني حس خوب بهش داري
من تصميمي هنزو نگفتم كه همه موضع مي گيرند
اگه تصميم گرفته بودم قطعا اينجا نبودم
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
من کسی رو میخوام که با تمام معیار هام هماهنگ باشه . با تمام وجود دوست دارم با یه همچین آدمی زندگی کنم.
اما خواسته ی من به چه دلیلی اینه؟
مطمئناً اون رو میخوام تا باهاش به آرامش برسم. به یه آرامش همیشگی.
هدف اصلی، اون آرامشه هست. نه اون معیارها و نه حتی اون فرد.
توی این انتخاب به این هدف میرسی؟
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
خوب وقتي همهي اون معيار ها رو دراه
بايد اين موارد رو هم تجربه كرد ديكه
هر بدست اوردني يه بهايي داره
درسته؟
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
كدام نوع پرواز قشنگ است ؟!
به جاي پرنده ، زير دريايي شدن و بامخ سقوط كردن و با روشهاي آزمون و خطا و پر ريسك ؟!
يا
يا پروازي آرام و مطمئن دستكم با روشها ي متداول آن ؟!
قطعا مي گويي پرنده ( نوع دوم هم سقوط مي كند ) چه تضميني بر سقوط نكردن او وجود دارد ؟!
تضميني نيست . در هيچ كدام از دو گزينه تضميني نيست اما گزينه ي دو مطمئن تر است . اگر استانداردهاي لازم را رعايت كني .
بها بله. اما مواظب باش كه كار به هزينه نكشد . آنچه كه همه سعي داريم تو را متوجه اش بكنيم اين است .
از معيارهايي كه حرف مي زني و او دارد و دل تو را نه يك دل بلكه هزار دل برده براي ما تعريف كن . واقعا دوست دارم بدانم اين معيارها كه دل آدم را مي برد چيست ؟!
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نمي دونم
گاهي فكر مي كنم به خاطر نوع روحيه ام كه فقط هيجان رو دوست دارم
دارم اين كارو ميكنم
زنديگم هميشه سر تا سر هيجان بوده و يه جورايي لدن بردم
اصلا بدون هيجان و اتفاقو .... ديگه افسرده مي شم
اين كه ميگم سر تاسر
واقعا سر تا سر اتفاق و هيجان بوده ه ها
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
من تو را درك مي كنم
اما واقعا فكر مي كني راهي براي تخليه انرژي و هيجانات و ماجراجويي هايت وجود ندارد به غير از اين نوع ازدواج ؟!
برو با يك آدم جهانگرد ازدواج كن كه شب در چادر مي خوابد و در ميان جاده و بيابان و كوير و جنگل چادر مي زنند و پياده و با دوچرخه دنيا را طي مي كند . حتما بايد زن دوم بشي تا به هيجانات و روحيه ي ماجراجويي ات را ارضا كني ؟!
اين همه گزينه ي خوب و درست حسابي كه روحيه ي سازنده ي ماجراجويي آدم را اغنا هم مي كند . سازنده هم هست . حتما بايد از يك مسير غير سازنده و آسيب زا براي خودت و ديگران به اين بعد از وجودت توجه كني ؟!
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
خوب مشكل دئ تا شد حالا بايد بگردم يه جهانگرد پيدا كنم
سراغ نداريد
:)
من متوجه منظور شما هستم
واقعا تو يه عالمه ترديد گير كردم
به خصوص ناراحتيهاي اون زن
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نه عزيزم اگر واقعا هدف تو ماجراجويي باشد در فضاها و مكانهايي قرار مي گيري كه با اين تيپ آدم ها هم آشنا مي شوي كه دربه در ، يك هم پايه ي زن مي گردد كه روحيه ي ماجراجويي داشته باشد تا بتوانند با او هم قدم و همگام شوند . تعدادشان هم الحمدالله كم نيست و پيدا كردنش كار چندان مشكلي نيست .
خلاقيت و هدف و شناخت از روحيه ي خود ت كه داشته باشي مي تواني در مسير آنها هم قرار بگيري .
حالا رسيديم به اون زن كه خودت بهش اشاره كردي .
يك نكته را مي گويم كه بداني طيف بازي چرخشي خواهد بود . ابتدا آن زن دلش مي شكند ولي ديري نخواهد پائيد كه نوبت تو مي شود به مراتب سخت تر و بدتر از او .
به هر حال بازي شما سه ضلع و سه بازيكن خواهد داشت كه نقشهايتان را با هم گاهي عوض خواهيد كرد .
آن مردهايي كه ادعا نمي كردند زن خودشان را دوست دارند و زن اول برايشان صاحب احترام و ارزش نبودند و يا حتي وجود زن اول را با هزار كلك و به كمك شناسنامه ي المثني قايم مي كنند در نهايت و دست آخر سر از زندگي اول در آوردند و.....حال يا بعد مدتي تجديد فراشي ديگر و پريدني ديگر يا ....................
اين مورد تو كه خودش اعلام هم مي كند زنش را دوست دارد ! اينها همه نشانه است عزيزم . دقت كن .
اين بدترين نوع ماجراجويي است و اگر واقعا بخواهي اينگونه انتخاب كني واقعا بي سليقه اي . :163:
در ضمن اين تاپيك را هم بخون كه از غيرتي شدن اين آقا خيلي خوشت نياد و قند توي دلت آب نشه .
«خیانت همسر یا خیانت به همسر : تعریف خیانت زناشویی»
http://www.hamdardi.net/thread-7944.html
كسي كه براي تو از اخلاق و عرف و .....حرف ميزنه خودش مشغول شكستن و زير پا گذاشتن عرف و اخلاق است .
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
خانم محترم جواب منو هنوز ندادینا!!!!!
ازتون خواهش کردم فقط واسه چند دقیقه چشاتو ببندی و تصورکنی اگه جای اون خانوم بودی چه حسی داشتی؟
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
حق با یثناست، چند لحظه تصور کنید!!!
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
سلام دوست من:72:
گاهی ما در شرایطی قرار می گیریم که به لحاظ منطقی همه چیز رو به خوبی درک می کنیم اما احساسی داریم که غالب هست بر اون منطق ، احساسی که در ابتدای امر به ما اجازه نمی ده اثرات و تبعات ناشی از یک انتخاب یا تصمیم رو به واقع بفهمیم جوری که گاهی حتی حاضریم برای به فعلیت رسوندن یک حس هر چیزی رو قربانی کنیم حتی خودمون رو .. اونم با چشم باز و حی و حاضر .. حق هم داریم .. تجربه ها منحصربفرد هستند .. چون انسان ذاتا تا در شرایطی قرار نگیره که با تمام وجودش ، روحش ، جسمش و تارو پودش با مساله درگیر بشه نمی تونه درک کاملی از آنچه که دیگران به اون اشاره می کنند داشته باشه ..
ضمن اینکه قدرت انسانها برای رویارویی با شرایط مختلف کاملا متفاوت است و قابل تامل ..
سامره ی عزیزم:43:
به نظرم ما تقریبا در یک رده ی سنی هستیم .. و به لحاظ موقعیت اجتماعی تقریبا در شرایط مشابه .. از همین منظر باید بگم اتفاقی که برای شما افتاده اتفاقی نیست منحصر به شما .. این روزها زیادند دخترانی که به هر دلیلی ازدواج نکردند و سعی و تلاششون رو گذاشتن روی موفقیت در تحصیل و کار و کسب درآمد و موقعیت اجتماعی .. و کم نیستیم کسانی که در حال حاضر بدلیل این نوع انتخاب و جاگذاری علیرغم تمامی توانمندیها و قدرت بالای شخصیت، در ورود به دهه ی چهارم زندگی حتی گاهی بدون اینکه بفهمیم دچار یک خلاء درونی هستیم .. خلائی که می تونه کل انتخابهای ما و کل زندگی ما رو تحت تاثیر خودش قرار بده ..
اینو شما بزار پای اعتراف یک همسن که می تونه در مورد شما صدق بکنه یا نکنه : خستگی از تنهایی .. فرار از یک زندگی کسل کننده ی ناشی از وجود خود صرف .. به قول شما نیاز به هیجان .. به تغییر .. به تنوع .. به آمیختگی با چیزی غیر از آنچه که وجود داره .. و نگاه کردن به پشت سر و تمام دستاوردهاتی که متعلق به توئه و هم همه ی چیزهایی که از دست رفته و .. به عمری که به سرعت داره سپری می شه .. تهش رو که نگاه می کنی فکر می کنی هدفهات ناقص هستند ..
و .. به قول شما یه جاییش می لنگه ..
خوب که فکر می کنی می بینی جای چیزی توی زندگیت خالیه که عملا همه ی قوام زندگی متکی به اون هست: دوست داشتن و دوست داشته شدن که از لذت بخش ترین و منحصربفرد ترین تجربیات آدمی ست .. (فارغ از مباحث فلسفی و مفاهیم خلقت و خالق و مخلوق و ..)
به نظر من حرف زدن از این موضوع خیلی ساده هست اما در واقعیت مطلب ،گاهی اونقدر این خلاء آزاردهنده هست که ذهن تو ، اونقدر می گرده تا راه در رو براش پیدا کنه از دژ محکم منطق و عقلانیت تو ..
از اون طرف جامعه ای رو ببینید که بخشی از زنانش به لحاظ روحیه و شخصیت ، تناسبات رفتاری و جایگاه اجتماعی رشد قابل ملاحظه ای داشتند و بخشی از زنانش هنوز مقید هستند به مسلک و روش و سنت و عرف گذشته ..
و مردان این جامعه رو در نظر بیارید که به دلیل این تفاوتها بخشی از ایشون گیج شدند بین این دو گروه .. بدتر اینکه گروهی از این مردان ازدواجهایی به روش سنتی هم داشتند که معتقد هستند راضیشون نمی کنه .. و حالا دچار تعارض .. در واقع نمی دونن دنبال چی هستن و چی راضیتشون رو جلب می کنه .. چون از طرفی درگیر شرایط عرفی و قیودات و تعلقات مربوطه هستند و از طرفی خواسته های خودشون رو می بینن و تمایلاتشون و حقوق از دست رفتشون رو .. (فعلا از گروههای سوء استفاده گر و بیمار و .. صرف نظر می کنیم و حکم برائت می دیم به آقایونی که دچار این تعارض هستند)
و در نهایت اگه مثل لایه های GIS این داشته ها رو روی هم بزاریم خیلی چیزها می تونه قابل تصور باشه ..
همه ی اون چیزی که گفتم در این جهت هست که بدونی احساس می کنم می تونم درکت کنم .. نمی دونم چقدر ؟ و نمی دونم با کلیات صحبت من موافقی یا نه ؟ ..
اینکه این شرایط کجا تاثیر مثبت داره و کجا می تونه مخرب باشه امریست ب
اینکه شما بر حسن اتفاق همه جوره (به لحاظ تجربه ی زندگی شخصی ، نگاه قومی حاکم بر شرایط اون آقا در خصوص زن دوم و .. )
:72:
سلام دوست من:72:
گاهی ما در شرایطی قرار می گیریم که به لحاظ منطقی همه چیز رو به خوبی درک می کنیم اما احساسی داریم که غالب هست بر اون منطق ، احساسی که در ابتدای امر به ما اجازه نمی ده اثرات و تبعات ناشی از یک انتخاب یا تصمیم رو به واقع بفهمیم جوری که گاهی حتی حاضریم برای به فعلیت رسوندن یک حس هر چیزی رو قربانی کنیم حتی خودمون رو .. اونم با چشم باز و حی و حاضر .. حق هم داریم .. تجربه ها منحصربفرد هستند .. چون انسان ذاتا تا در شرایطی قرار نگیره که با تمام وجودش ، روحش ، جسمش و تارو پودش با مساله درگیر بشه نمی تونه درک کاملی از آنچه که دیگران به اون اشاره می کنند داشته باشه ..
ضمن اینکه قدرت انسانها برای رویارویی با شرایط مختلف کاملا متفاوت است و قابل تامل ..
سامره ی عزیزم:43:
به نظرم ما تقریبا در یک رده ی سنی هستیم .. و به لحاظ موقعیت اجتماعی تقریبا در شرایط مشابه .. از همین منظر باید بگم اتفاقی که برای شما افتاده اتفاقی نیست منحصر به شما .. این روزها زیادند دخترانی که به هر دلیلی ازدواج نکردند و سعی و تلاششون رو گذاشتن روی موفقیت در تحصیل و کار و کسب درآمد و موقعیت اجتماعی .. و کم نیستیم کسانی که در حال حاضر بدلیل این نوع انتخاب و جاگذاری علیرغم تمامی توانمندیها و قدرت بالای شخصیت، در ورود به دهه ی چهارم زندگی حتی گاهی بدون اینکه بفهمیم دچار یک خلاء درونی هستیم .. خلائی که می تونه کل انتخابهای ما و کل زندگی ما رو تحت تاثیر خودش قرار بده ..
اینو شما بزار پای اعتراف یک همسن که می تونه در مورد شما صدق بکنه یا نکنه : خستگی از تنهایی .. فرار از یک زندگی کسل کننده ی ناشی از وجود خود صرف .. به قول شما نیاز به هیجان .. به تغییر .. به تنوع .. به آمیختگی با چیزی غیر از آنچه که وجود داره .. و نگاه کردن به پشت سر و تمام دستاوردهاتی که متعلق به توئه و هم همه ی چیزهایی که از دست رفته و .. به عمری که به سرعت داره سپری می شه .. تهش رو که نگاه می کنی فکر می کنی هدفهات ناقص هستند ..
و .. به قول شما یه جاییش می لنگه ..
خوب که فکر می کنی می بینی جای چیزی توی زندگیت خالیه که عملا همه ی قوام زندگی متکی به اون هست: دوست داشتن و دوست داشته شدن که از لذت بخش ترین و منحصربفرد ترین تجربیات آدمی ست .. (فارغ از مباحث فلسفی و مفاهیم خلقت و خالق و مخلوق و ..)
به نظر من حرف زدن از این موضوع خیلی ساده هست اما در واقعیت مطلب ،گاهی اونقدر این خلاء آزاردهنده هست که ذهن تو ، اونقدر می گرده تا راه در رو براش پیدا کنه از دژ محکم منطق و عقلانیت تو ..
از اون طرف جامعه ای رو ببینید که بخشی از زنانش به لحاظ روحیه و شخصیت ، تناسبات رفتاری و جایگاه اجتماعی رشد قابل ملاحظه ای داشتند و بخشی از زنانش هنوز مقید هستند به مسلک و روش و سنت و عرف گذشته ..
و مردان این جامعه رو در نظر بیارید که به دلیل این تفاوتها بخشی از ایشون گیج شدند بین این دو گروه .. بدتر اینکه گروهی از این مردان ازدواجهایی به روش سنتی هم داشتند که معتقد هستند راضیشون نمی کنه .. و حالا دچار تعارض .. در واقع نمی دونن دنبال چی هستن و چی راضیتشون رو جلب می کنه .. چون از طرفی درگیر شرایط عرفی و قیودات و تعلقات مربوطه هستند و از طرفی خواسته های خودشون رو می بینن و تمایلاتشون و حقوق از دست رفتشون رو .. (فعلا از گروههای سوء استفاده گر و بیمار و .. صرف نظر می کنیم و حکم برائت می دیم به آقایونی که دچار این تعارض هستند)
و در نهایت اگه مثل لایه های GIS این داشته ها رو روی هم بزاریم خیلی چیزها می تونه قابل تصور باشه ..
اینکه این شرایط کجا تاثیر مثبت داره و کجا می تونه مخرب باشه امریست قابل بحث که از حوصله ی این تاپیک خارجه اما .. اون چیزی که به نظر من اینجا قابل بهره برداریه اینه که باید چشمامونو باز کنیم و حواسمون باشه تو این چاله ای که خودمون واسه خودمون داریم می کنیم نیفتیم ..
من نمی گم تو هم دچار خلائی یا اینکه فقط من باب رد شدن از این مرحله می خوای این تصمیم رو بگیری .. چرا که همونطور که گفتم آدمها با هم متفاوتند و همونطور که گفتی تکثر و تعدد نتیجه ی بد حاصل از یک تصمیم مشابه نمی تونه دلیل قاطع باشه بر رد اون و در واقع امری مطلق نیست .. اما همونطور هم که arix عزیزم اشاره کرد وقتی تجربیات ناشی از بررسی یک موضوع نتیجه ی حداکثری داره عقل سلیم حکم می کنه که دوباره شرایط رو مورد واکاوی و بازبینی قرار بدیم ..
نهایتا عزیز دل من این توئی که باید تصمیم بگیری و هیچ کدوم از ما جای تو نیست ..
این توئی که بهتر از هر کسی خودت و خواسته هات و شرایطتت رو می شناسی و می تونی بهترینها رو برای خودت رقم بزنی .. اما یادت باشه همیشه همه چیز اونطوری که ما فکر می کنیم نیست حتی در تصور بدترین حالتها .. ضمن اینکه گاهی آدمها در شرایط مختلف جوری عمل می کنن که حتی قابل پیش بینی هم نیست .. گاهی بعضی از تصمیمات صدمات روحی جبران ناپذیری هم برای خودمون و هم برای دیگران ایجاد می کنه .. من می گم حتی اگه ما با چشم باز نتیجه و تبعات انتخابمون رو می بینیم و و باز هم دست به همون انتخاب میزنیم بهتره یه کوچولو خودخواهیمون رو هم کاهش بدیم و به دیگران هم فکر کنیم .. دیگران شامل همون مرد می شه(که فکر می کنیم دوستش داریم) تا خانواده ی خودمون و ..
دوست خوبم :72:
بازهم می گم هیچ چیز مطلقی وجود نداره .. و بسته به توانائیهای افراد هر نتیجه ای امکان پذیره اما ته ته همش یه روح ظریف انسانی نهفته هست که ناملایمات عاطفی و جبری بویژه اگر عامل اصلیش خودمون باشیم گاهی چنان له و لوردش می کنه که دیگه جمع کردنش واویلاست ..
هر چند آدمها با تجربه رشد می کنن اما قیمت هر تجربه ای رو هم باید تخمین زد..
در یه همچین رابطه ای صرف نظر از تجربه ی اولش که یک وصل و کنار هم قرار گرفتن هست به ارزشهای تو چیزی اضافه نمی شه و روح خسته ای نصیبت می شه که دچار ملالت و نارضایتی مدامه ..
راستی دوست داشتم جوابت به این سوال رو بدونم:
- آیا زن دوم بودن پیشنهاد تو به اون آقاست یا پیشنهاد او به تو ؟
نمی دونم چه برداشتی از صحبتهای من کردی اما دلم می خواد بدونی که فکر می کنم می تونم درکت کنم .. چقدرش رو نمی دونم .. ضمن اینکه اینها رو به به پای قضاوت نزار ..
به هر حال فارغ از هر تصمیمی آرزوی سربلندی و موفقیت برات دارم.
دوستت دارم:46::72::43:
:72::72:
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
سلام دوست من:72:
گاهی ما در شرایطی قرار می گیریم که به لحاظ منطقی همه چیز رو به خوبی درک می کنیم اما احساسی داریم که غالب هست بر اون منطق ، احساسی که در ابتدای امر به ما اجازه نمیده اثرات و تبعات ناشی از یک انتخاب یا تصمیم رو به واقع بفهمیم جوری که گاهی حتی حاضریم برای به فعلیت رسوندن یک حس هر چیزی رو قربانی کنیم حتی خودمون رو .. اونم با چشم باز و حی و حاضر .. حق هم داریم .. تجربه ها منحصربفرد هستند .. چون انسان ذاتا تا در شرایطی قرار نگیره که با تمام وجودش ، روحش ، جسمش و تارو پودش با مساله درگیر بشه نمی تونه درک کاملی از آنچه که دیگران به اون اشاره می کنند داشته باشه ..
ضمن اینکه قدرت انسانها برای رویارویی با شرایط مختلف کاملا متفاوت است و قابل تامل ..
سامره ی عزیزم:43:
به نظرم ما تقریبا در یک رده ی سنی هستیم .. و به لحاظ موقعیت اجتماعی تقریبا در شرایط مشابه .. از همین منظر باید بگم اتفاقی که برای شما افتاده اتفاقی نیست منحصر به شما .. این روزها زیادند دخترانی که به هر دلیلی ازدواج نکردند و سعی و تلاششون رو گذاشتن روی موفقیت در تحصیل و کار و کسب درآمد و موقعیت اجتماعی .. و کم نیستیم کسانی که در حال حاضر بدلیل این نوع انتخاب و جاگذاری علیرغم تمامی توانمندیها و قدرت بالای شخصیت، در ورود به دهه ی چهارم زندگی حتی گاهی بدون اینکه بفهمیم دچار یک خلاء درونی هستیم .. خلائی که می تونه کل انتخابهای ما و کل زندگی ما رو تحت تاثیر خودش قرار بده ..
اینو شما بزار پای اعتراف یک همسن که می تونه در مورد شما صدق بکنه یا نکنه : خستگی از تنهایی .. فرار از یک زندگی کسل کننده ی ناشی از وجود خود صرف .. به قول شما نیاز به هیجان .. به تغییر .. به تنوع .. به آمیختگی با چیزی غیر از آنچه که وجود داره .. و نگاه کردن به پشت سر و تمام دستاوردهائی که متعلق به توئه و هم همه ی چیزهایی که از دست رفته و .. به عمری که به سرعت داره سپری می شه .. تهش رو که نگاه می کنی فکر می کنی هدفهات ناقص هستند ..
و .. به قول شما یه جاییش می لنگه ..
خوب که فکر می کنی می بینی جای چیزی توی زندگیت خالیه که عملا همه ی قوام زندگی متکی به اون هست: دوست داشتن و دوست داشته شدن که از لذت بخش ترین و منحصربفرد ترین تجربیات آدمی ست .. (فارغ از مباحث فلسفی و مفاهیم خلقت و خالق و مخلوق و ..) به نظر من حرف زدن از این موضوع خیلی ساده هست اما در واقعیت مطلب ،گاهی به قدری این خلاء آزاردهنده هست که ذهن تو ، اونقدر می گرده تا راه در رو براش پیدا کنه از دژ محکم منطق و عقلانیت تو ..
از اون طرف جامعه ای رو ببینید که بخشی از زنانش به لحاظ روحیه و شخصیت ، تناسبات رفتاری و جایگاه اجتماعی رشد قابل ملاحظه ای داشتند و بخشی از زنانش هنوز مقید هستند به مسلک و روش و سنت و عرف گذشته ..
و مردان این جامعه رو در نظر بیارید که به دلیل این تفاوتها بخشی از ایشون گیج شدند بین این دو گروه .. بدتر اینکه گروهی از این مردان ازدواجهایی به روش سنتی هم داشتند که معتقد هستند راضیشون نمی کنه .. و حالا دچار تعارض .. در واقع نمی دونن دنبال چی هستن و چی راضیتشون رو جلب می کنه .. چون از طرفی درگیر شرایط عرفی و قیودات و تعلقات مربوطه هستند و از طرفی خواسته های خودشون رو می بینن و تمایلاتشون و حقوق از دست رفتشون رو .. (فعلا از گروههای سوء استفاده گر و بیمار و .. صرف نظر می کنیم و حکم برائت می دیم به آقایونی که دچار این تعارض هستند)
و در نهایت اگه مثل لایه های GIS این داشته ها رو روی هم بزاریم خیلی چیزها می تونه قابل تصور باشه ..
اینکه این شرایط کجا تاثیر مثبت داره و کجا می تونه مخرب باشه امریست قابل بحث که از حوصله ی این تاپیک خارجه اما .. اون چیزی که به نظر من اینجا قابل بهره برداریه اینه که باید چشمامونو باز کنیم و حواسمون باشه تو این چاله ای که خودمون واسه خودمون داریم می کنیم نیفتیم ..
ضمن اینکه همونطور که همه ی دوستان از زاویه های مختلف به موضوع پرداختند و اونچه که به تجربه ثابت شده نتایج حاصل از انتخابهای اینچنینی که می تونه حاصل از شرایط فوق الذکر باشه آسیب زاست ..
من نمی گم تو هم دچار خلائی یا اینکه فقط من باب رد شدن از این مرحله می خوای این تصمیم رو بگیری .. چرا که همونطور که گفتم آدمها با هم متفاوتند و همونطور که گفتی تکثر و تعدد نتیجه ی بد حاصل از یک تصمیم مشابه نمی تونه دلیل قاطع باشه بر رد اون و در واقع امری مطلق نیست .. اما همونطور هم که arix عزیزم اشاره کرد وقتی تجربیات ناشی از بررسی یک موضوع نتیجه ی حداکثری داره عقل حکم می کنه که دوباره شرایط رو مورد واکاوی و بازبینی قرار داد ..
نهایتا عزیز دل من این توئی که باید تصمیم بگیری و هیچ کدوم از ما جای تو نیست ..
این توئی که بهتر از هر کسی خودت و خواسته هات و شرایطتت رو می شناسی و می تونی بهترینها رو برای خودت رقم بزنی ..
اما یادت باشه همیشه همه چیز اونطوری که ما فکر می کنیم نیست حتی در تصور بدترین حالتها .. ضمن اینکه گاهی آدمها در شرایط مختلف جوری عمل می کنن که حتی قابل پیش بینی هم نیست .. گاهی بعضی از تصمیمات صدمات روحی جبران ناپذیری هم برای خودمون و هم برای دیگران ایجاد می کنه .. من می گم حتی اگه ما با چشم باز نتیجه و تبعات انتخابمون رو می بینیم و و باز هم دست به همون انتخاب میزنیم بهتره یه کوچولو خودخواهیمون رو هم کاهش بدیم و به دیگران هم فکر کنیم .. دیگران شامل همون مرد می شه(که فکر می کنیم دوستش داریم) تا خانواده ی خودمون و ..
دوست خوبم :43:
بازهم می گم هیچ چیز مطلقی وجود نداره .. و بسته به توانائیهای افراد هر نتیجه ای امکان پذیره اما ته ته همش یه روح ظریف انسانی نهفته هست که ناملایمات عاطفی و جبری بویژه اگر عامل اصلیش خودمون باشیم گاهی چنان له و لوردش می کنه که دیگه جمع کردنش واویلاست ..
هر چند آدمها با تجربه رشد می کنن اما قیمت هر تجربه ای رو هم باید تخمین زد.. [color=#4682B4]
در یه همچین رابطه ای صرف نظر از تجربه ی اولش که یک وصل و کنار هم قرار گرفتن هست به ارزشهای تو چیزی اضافه نمی شه و روح خسته ای نصیبت می شه که دچار ملالت و نارضایتی مدامه ..
راستی دوست داشتم جوابت به این سوال رو بدونم:
- آیا زن دوم بودن پیشنهاد تو به اون آقاست یا پیشنهاد او به تو ؟
نمی دونم چه برداشتی از صحبتهای من کردی اما دلم می خواد بدونی که فکر می کنم می تونم درکت کنم .. چقدرش رو نمی دونم .. ضمن اینکه اینها رو به به پای قضاوت نزار ..
به هر حال فارغ از هر تصمیمی آرزوی سربلندی و موفقیت برات دارم.
دوستت دارم:46::43::72:
:72::72:
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
من نمیدونم شما چرا میخواین زن دوم ایشون بشید اگر همدیگرو دوست دارید خوب کمی تحمل کنید. اگر فکر میکنید برای مرد خیانت محسوب نمیشه باید بگم اشتباه فکر کردید. اگر منظورتون شرع است و الگوهاتون هم پیغمبر و اصحابش هستند باید بدونید در همه اون موارد زن اول در جریان بوده به طوری که اصلا زنهای قبل به خواستگاری زنهای بعد میرفتند. حالا این اقا هم که توی خوانوادهشون رسم هست توی خانواده شما هم که رسم هست و مشکلی ندارید زن اول این آقا را در جریان بگذارید. اما قبل از هر چیزی ماکهای ازدواجتون رو همینجا برای ما بنویسید تا با هم بررسی کنیم.
راستش من خودم قبل از ازدواج یک ملاکهایی داشتم که بعد از اون تازه فهمیدم همش کشک بوده: ملاک هام این بود: !- از نظر سطح خانوادگی تقریبا همسطح باشیم ۲- از نظر تحصیلات همسطح باشیم. ۳-همرشته باشیم تا بتونیم همدیگرو درک کنیم. ۴- همسرم در کارش موفق باشه. ۵-علایقمون مثل هم باشه و خلاصه توی این مایه ها اما غافل از اینکه بعد از ازدواج یک چیزهایی ملاک میشه که اصلا حتی بهش فکرم نکرده بود. مثلا اینکه ما هر دو مون خیلی حساسیم و این باعث شده همش از هم دلگیر باشیم. ایشون قبلا یکبار نامزد عقدی داشتند که حتی وقتی یک اشاره کوچک بهش میشه دلم میشکنه. یعنی اصلا نمیتونم تصور هم بکنم چطور میتونید شوهرتون رو با کس دیگه ای مقایسه کنید. بعد هم اگر بخواین بچه دار بشید. وای خدای من خیلی خیلی همش سخته. حداقلش شما خودتون دارید انتخاب میکنید. اما ظلمتون در حق زن اول غیر قابل بخشش و خدا هم نمیبخشه مگر اینکه در جریان قرار بگیره و خودش انتخاب کنه که با این آقا بمونه یانه . چون میدونید یکی از شرایط ازدواج مجدد که در قرآن هست و بعد از آیه ای که به چهار زن اشاره کرده آمده رعایت عدالت است ( که گفته شده هیچ وقت نمیتوانید به عدالت رفتار کنید.) اما بی اطلاعی زن اول عین بی عدالتی است. اما فکر میکنم شما که خودتون توی یک همچین خانواده ای بزرگ شدید هیچ کس رو بهتر از پدر و مادرتون برای مشورت نمیتونید پیدا کنید. مادرتون حداقل میتونه خوبی ها و بدی هاشو بهتون بگه و پدرتون هم میتونه از شرایط یک مرد در این وضعیت آگاهیتون بده. اونها رو ول نکنید بیاین اینجا اونها اگر نظرشون مخالف باشه لابد یک چیزی میدونند که شما نمیدونید. بگذارید پشتیبانتون باشند. از خدا میخوام راه درست رو نشونتون بده. یا حق:323:
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
معلومه خوب
پيشنهاد ازدواج از طرف اونه ....
يادم نيم اد تو زندگيم خودم رو به كسي تحميل كرده باشم
محال هم هست بكنم
بيزارم
احتياج شديد به
Stop
دارم.....
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نيم ساعت دارم تايپكتو ميخونم فقط سرم گيج رفتو حالم بد شد.متاسفم خيلي راحت نوشتي كمكم كنيد ميخوام زن دوم بشم.واقعا متاسفم
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
باور کن می تونی این احساس هیجانت رو با یه ازدواج ایده آلتر تجربه کنی واسه افرادی مثل تو راحته که یه زندگی کسل رو تبدیل به زندگی مهیج کنن.به آینده فکر کن فرزندان اون خانم .اصلا بچه های خودت یا از تو متنفر می شن یا از خواهر یا برادر خوندشون.البته تون نگفتی می دونی نظر اون زن راجع به هوو چیه؟احتمال 90 درصد منفیه.تو چون به عنوان زن دوم میخوای زندگیتو تشکیل بدی معلومه با زنش کنار می یای اما زنش وقتی بفهمه....چه فکرایی می کنه.اعتماد به نفسشو از دست می ده کم کم افسرده می شه.همش دنبال کمبوداشه.شاید بگی کمبود داره که شوهرش اومده طرفم اما شوهرش باید اونو اصلاح کنه نه اینکه صورت مساله رو پاک کنه.تو باید به اون مرد شک کنی
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
من هنوز هم ممي گم
اعتقاد دارم
يه چيزي فرو ريخت و خراب شد
ديگه درست نمي شه
شايد موقت يا تو بازه ي زماني كوتاه درست بشه
اما درست نمي شه
اما نفرتي كه گفتيد
چرا بايد بچه هام از من نفرت داشته باشند
يا شما خيلي مسئله رو پيجيده كرديد
يا من دارم خيلي راحت ميگيرم
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
دوستان خوبم
راستش می خواستم دیگه اینجا پست نذارم و توی این بحث شرکت نکنم! چون نظراتی که من دارم ممکنه برای خیلی ها جالب نباشه!
فرشته مهربون و مدیر همدردی، اگه دوست داشتید این پست من رو هم پاک کنید! ولی دوست دارم این حرفها رو بنویسم!
خیلی از ما هنوز نپذیرفتیم که انسانها و فرهنگها با هم متفاوتند و هر جامعه دارای هنجارها و ناهنجارهای خودشه.
جامعه ای که من در اون زندگی کردم و بزرگ شدم هنجارهای خاص خودش رو داشته و نمی تونم به دیگران بابت باورهای متفاوتی با آنچه در جامعه من وجود داره ایراد بگیرم (تاکید می کنم، متفاوت و نه اشتباه!!)...
من آدمها رو از جوامع متفاوت با فرهنگهای متفاوت دیدم و سعی می کنم که به هنجارهای اجتماعی سایرین احترام بذارم!
اگر در تهران، داشتن همسر دوم برای یک مرد حکم مرگ رو داره، ممکنه برای یک نفر دیگه در یک جامعه دیگه اصلا یک روال عادی باشه!
شاید منی که امروز دارم فریاد می زنم که چندهمسری اشتباه بزرگیه، اگر در یکی از همون جوامع و خانواده ها بزرگ شده بودم، امروز باوری متفاوت داشتم!
یه داستان براتون تعریف می کنم که شاید براتون جالب باشه:
چند وقت پیش با خانمی اتفاقی هم صحبت شدم (من و یک خانم ویتنامی با یک خانم اهل یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس)، اون خانم(اهل کشور حاشیه خلیج فارس) حدود 15 سال بود که از کشور خودش خارج شده بود ولی هنوز باورها و هنجارهای جامعه خودش رو به دنبال می کشید! بحث به ازدواج دوم یا رابطه زوجین بعد از ازدواج با شخص ثالث رسید و اون خانم در کمال ناباوری گفت که "اگر شوهرش دوست داشته باشه با زن دیگه ای ازدواج کنه، چرا که نه؟!! من کاملا این موضوع رو درک می کنم و با کمال میل بهش اجازه می دهم که چنین کاری رو انجام بده!!!!"
برای من که کم و بیش از این مسائل دیده بودم (یا حداقل شنیده بودم) هم این پذیرش خیلی جای تعجب داشت ولی شما فرض کنید که اون خانم ویتنامی چه حالی شد و کاملا احساس می شد که از تعجب دیگه نمی دونست چی باید بگه!!!!
نه گفتن شما به این خانم، بدون توجه به جامعه ای که در اون بزرگ شده، درست مثل این می مونه که شما بخواهید به یک دختر متولد (مثلا) کالیفرنیا بفهمونید که ارتباط با نامحرم درست نیست!!!
قطعا من نمی تونم با هنجارهای یک جامعه بجنگم، مگر اینکه افراد اون جامعه خودشون بخواهند که هنجارهاشون رو تغییر بدهند و به سمت و سوی دیگه ای بروند...
امیدوارم سامره جان هم تصمیمی بگیره که بقیه عمر رو با شادی و آسایش زندگی کنه.
موفق باشید:72:
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
ممنونم از توضيحات خوبتون
اين دقيقا چيزيه كه من هي دارم مي گم و به نظر بقيه هي مقايسه مي اد
حسها نگرشها و ديدها ي ادمها و جامعه ها با هم فرق داره
جامعه مي تونه يه جامعه كوچيك باشه مثل خانواده تا بزرگترش...
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
سمره چرا تاپيك باز كردي ؟
كه تائيد بگيري كارت درست است ؟ حالا تائيد و نوازش پنهان را گرفتي .
مي داني اسم كاري كه در طول اين تاپيك كردي جيست ؟
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
نه چرا تاييدۀ
خوب يه چيز واضحه كه هيچ كس تاييد نمي كنه
اينو كه مي دونم
منظرتون چيه
اسمش چيه ؟
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
فعلا کاری به هنجارهای جامعه نداریم. به شخص شما و شخص همسر آینده تون و به بانوی اول می پردازیم:
شما: آیا سامره وجود زن اول را تا پایان عمر در زندگی همسرش با تمام حق و حقوق یک زن می پذیرد؟
آیا سامره قرار است در یک منزل با خانم اول زندگی کند؟ یا در منزلی جدا و به دور از آنها؟
آیا اگر در منزلی در کنار خانوم اول زندگی کند میتواند یکسری مسائل خاص زناشویی همسرش را با اون خانم تحمل کند؟!!! و مسائل دیگر الی ماشا الله...
آیا چنانچه در منزلی جدا زندگی میکند، قرار است عدالت به صورت چند شب حضور و چند شب غیبت برگذار شود؟ راجع بهش فکر کرده ای؟
آیا سامره به عنوان یک دختر تحصیلکرده و امروزی میتواند پذیرای این مسئله باشد که همسرش برای هوویش یک شوهر!!! باشد با تمام وظایفی که به عهده یک مرد هست، اعم از مهر و محبت و روابط همسری و...و مسافرت و مهمانی و خلاصه همه اینها چه با حضور شما و چه در غیاب شما و زمانی که شما در منزل خودت تنها نشستی؟
آیا آخر شبی که سر به بالین گذاشته اید یکهو تلفن زنگ بزند و از اونطرف خبر بدهند که بچه تب کرده یا مادر بچه فشارش فلان شده یا نمیدونم فلان کس از چلغوز آباد اومده و بابا پاشو بیا ببینیم چه خاکی به سرمون کنیم، و آقا هم بی چون و چرا شال و کلاه کنه و بره و سامره بمونه و ...
بانوی اول: آیا خانوم اول کاملا این مسئله را پذیرفته؟ یا بدون در نظر گرفتن عکس العملها و رفتارهای اون خانوم بر اساس شناخت درست، انتظارتون این هست که اون خانوم احیانا شب عروسیتان پیشاپیش شما راه میافتد و برایتان اسفند دود میکند؟
در پست قبلی گفته بودم به گوش خانوم اون آقا برسان که قرار است چه اتفاقی بیافتد تا هم همسرت را بهتر بشناسی و هم حساب کتاب دستت بیاید که خانوم مورد نظر تا چه حد پذیرای این مسئله است. گفتی اینها را پرینت میگیری و با همسرت در میان میگذاری. به عنوان کسی که تجربه این کار را دارم باید عرض کنم که این کار هیچ کمکی به شما نمیکند جز اینکه همسرت یک مشت وعده و وعید تحویلت بدهد و به گذشت زمان بسپارد و هیچ تضمینی برای گفته هایش وجود نخواهد داشت. و ضرر اینکار شما این خواهد بود که قبل از ازدواج با این آقا فرصت ارزیابی موقعیت را از دست خواهی داد.
آقا: هدفش از این ازدواج دوم چیست؟ تنوع طلبی؟ مشکل همسر اول؟ دنباله روی از فامیل و کم نیاوردن جلوی آنها؟ به نظرت اینها دلایل منطقی میتواند باشد برای اختیار همسر دوم اونهم توی قرن 21؟ از این آقا پرسیده ای که برنامه اش برای زندگی شما بعد از ازدواج چیست؟ خودش اصلا میداند که میخواهد چکار کند؟
خانم سامره در درجه اول به عنوان یک زن خدمت شما عرض کنم که تصویری که شما از این زندگی برای خودت ساخته ای تنها بر مبنای تخیل شما است چون واقعیت های زندگی دو همسری (حالا آسیبهایش بماند) فیل را از پا در میاورد. و بر اساس تجربه در اکثر موارد هم این همسر دوم است که بیشترین آسیب را می بیند. شاید سالیان سال برای همسرت دوست داشتنی بمانی یا شاید هم نه! اما در اصل ماجرا که حق و حقوق همسر دوم هیچگاه به اندازه همسر اول رعایت نمیشود هیچ تغییری حاصل نخواهد شد. یادم هست توی یکی از پستهایت نوشته بودی اصلا از آن خانم بدت نمیاید. الان در این مرحله این حس کاملا طبیعی است. همچنان که عشق بین شما و آن آقا قابل لمس است. اما این هم طبیعی است که بعد از مدتی (در اثر حقایقی که بعدها خودشان را نشان میدهند) حس های دیگری جایگزین خواهند شد!
خانوم lonely sky از تجربه شان در گفتگو با یک خانوم عرب صحبت کردند که با ازدواج مجدد همسرش موافق بوده. بنده از تجربه خودم در صحبت با یک خانم اهل دوبی بگم: یک خانوم اهل و ساکن دوبی که چند نسل قبل اش از سمت مادر به ایران میرسید، وقتی ازش سوال کردم که خانمهای عرب چطور با ازدواج های مجدد همسرانشان کنار میآیند، گفت مردهای عرب اغلب همسرانشان را در یک خانه نگاه میدارند و مدام هم بین آن زنان حسادت و چشم و هم چشمی و دعوا و نیش و کنایه است و تازه وقتی که مرد به خانه میاید آنقدر تنش وجود دارد که مرد ترجیح میدهد از خانه بیرون بزند و جایی دیگر برای خواب پیدا کند. به گفته آن خانم عرب، این زندگیها که به چشم ما ایرانیها گل و بلبل میاید و خیال میکنیم زنها در صلح و صفا زندگی میکنند، رنگ آرامش به چشم نمی بینند!
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
سلام خانم samereh،
تاپیک شما رو از اول دنبال کردم.
دوستی گفته بودند که اگر این مسئله در خانواده های شما جا افتاده هست، مانعی بر سر این ازدواج نیست.
بالاخره در قدیم این کار شاید عادی بوده. همینطور خودم یکبار در یکی از روستاهای ایران در خانه ای مهمان بودم که آقای خانه دو خانم داشت. هر دو در یک خانه و مثل دو خواهر با هم زندگی می کردند. برای همه این یک امر جا افتاده و معمولی بود.
همینطور این مسئله در دین ما بوده.
پس شاید کسی نتواند ادعا کند که فقط چون مردی دو زن دارد یک گناه بزرگ مرتکب شده و یا اینکه هیچ وقت زن دوم نمی تواند خوشبخت شود.
البته من خودم فکر می کنم این مسئله چند همسری یکی از دلایل اصلیش این بوده که خانم ها فقط در خانه بودند و در جامعه مثل امروز حضور نداشتند. برای زندگی کردن نیازمند این بودند که زیر سایه یک مرد باشند. حتی شاید خیلی از زن ها از ترس گرسنگی ازدواج می کردند. و خب مردانی هم بودند که ثروتمند بودند و توانایی این را داشتند که خرج 2-3 زن و بچه هایشان را بدهند. پس همه راضی بودند. زن اول هم می دانسته که شوهرش بالاخره یک روزی مجدداً ازدواج خواهد کرد و با آگاهی به این مسئله همسر او می شده. همه فامیل هم این مسئله را قبول داشتند.
حالا به نظر من شما باید ببینید که خانواده شما و خانواده همسرتان و زن اول او آیا همه این فرهنگ را قبول دارند؟
آیا همسر شما با رضایت زن اولش این کار را می کند؟
آیا همسر شما با رضایت فرزندانش این کار را می کند؟
آیا پدر مادر شما و خانواده شما به این وصلت شما راضی هستند و بعد از ازدواج نگاه ها به شما منفی نمی شود؟
آیا جامعه ای که در آن زندگی می کنید این مسئله را تایید می کند؟
آیا شما نیازمند این شخص هستید و کس دیگری برای ازدواج پیدا نخواهید کرد و به این خاطر مجبور هستید که شوهر خود را با کس دیگری تقسیم کنید؟
اگر اینطور باشد که همسر شما و زن اولش وقتی با هم ازدواج کردند، با این تفکر ازدواج کردند که در آینده ازدواج مجددی در کار نخواهد بود، پس با هم عهد و پیمانی دارند. یعنی زن اول او به شوهر اعتماد کرده که بر این پیمان پایبند بماند.
حالا اگر این مرد این عهد و پیمان رو بشکند، به همسرش خیانت کرده. پس وقتی حرف از خیانت می زنم که این دو با این تفکر با هم ازدواج کرده اند که همیشه تنها با هم باشند.
یک جریانی رو می خواهم برای شما تعریف کنم.
در خانواده ما حدود 60 سال پیش یک مرد و زن زندگی می کردند. زندگی خوبی هم داشتند. البته 100% یک سری مشکلات بوده، ولی کی هست که مشکل نداشته باشه. این آقا به هر دلیلی تصمیم گرفت که زن دوم بگیرد و گرفت. همسر اول او به شدت ناراحت شد و هیچ وقت نتونست شوهرش رو ببخشه. مرد پشیمون شده بود، ولی دیگه راه برگشت نداشت. بچه هایش هم دیگه اون علاقه رو بهش نداشتند. این آقا دیگه هیچ وقت نتونست پیش زن اولش برگرده. زن اول هم تا آخر عمرش تنها موند. آقا با زن دومش به زندگی ادامه داد. ولی همیشه با اون عذاب وجدان زندگی کرد و شاید دیگه هیچوقت طعم خوشبختی رو نچشید. و چطور انتظار دارید همسر دوم احساس خوشبختی کنه، وقتی شوهرش از ازدواج با او پشیمونه؟ بچه هایی که حاصل ازدواج دوم هستند، هرچند که به نظر من بی گناه بودند، ولی نمی دونم چرا این همه اختلاف بینشون هست. بارها و بارها بین اینها دعوا پیش آمده و سالها با هم قهر بودند و رابطه نداشتند. این جریان هنوز هم ادامه داره. از این می ترسم که آه اون زن همیشه پشت سر اینها باشه.
بچه هایی که چنین ازدواجی به دنیا بیایند ممکن است همیشه به پدرشون به چشم خیانت کار و به مادرشون به چشم یک زنی که یک زندگی دیگر رو از هم پاشیده نگاه کنند.
پس به نظر من شما ببینید که آیا واقعاً این قضیه زن دوم برای همسر شما و برای زن اول او یک مسئله جا افتاده است یا خیر.
نیرزد این جهان بدین که بَهر دل، دل شکنی
بُرون کنی پیراهنی از تنی
موفق باشید!
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
من با بی دل موافقم .اگه هر کدومه ما داریم نهی می کنیم بیشتر به فکر شما هستیم موضع گیری نکنید به حرفهای دوستان خوب فکر کن نذار بعد چن سال به این نوشته ها نگاه کنی به خودت لعن بفرستی.البته من امیدوارم هر تصمیمی گرفتی خوشبخت شی.حتی اگه خلاف نظرای ما باشه
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
مي دونم ممنونم
من موضع نميگيرم باور كنيد
اتفاقا خوب به حرفهاي همه دارم گوش مي دم
هر پست رو چند بار مي خونم ....
تا به نتيجه هايي كه مي خوام برسم
خانم ani
يكي از دوستان راجع به فعاليت هورمون ها در 30 سالگي در خانمها تو يه جايي چيزي گفته بود
كه باعث خيلي تصميم هاي حساس مي شه
مي شه يه راهنمايي بكنيد در اين مورد
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
بله دوستت درست گفته
سي سالگي و كلا دهه ي 30 تا 40 ، دهه ي بسيار حساس و مهمي براي زنان است . همانگونه كه در مردان دهه ي 40 تا 50 بسيار مهم و حساس است .
اوج شكوفايي و نياز جنسي و تمايلات يك زن و مرد در اين دو دهه است كه به لحاظ هورموني تغييراتي خاص در بدن اتفاق مي افتد و همين تغييرات هورموني باعث تغييرات در بدن و خلقي و رفتاري در فرد مي شود و عمدتا منجر به تصميمات و عملكردهاي انقلابي ! البته اگر كنتر ل و درك نشود .
در اينترنت هم مي تواني سرچ كني و اطلاعات خوبي را از سايتهاي معتبر دريافت كني .
در ضمن پزشك زنان و دكتر سكسولوژ در اين راستا مي تواند مشاوره و راهنمايي دقيق و كامل تر بدهند .
-
RE: كمكم كنيد ، مي خوام زن دوم بشم
عزیزم منم می خواستم دقیقا به این موضوع اشاره کنم که یه مدت بیشتر به خودت وقت بده چون در بد سنی هستی. من الان 32 سالمه و می دونم این هیجانات ناشی از تغییر هورمون ها اگر کنترل نشه چه بلایی سر ادم میاره ( تصمیمات غیر منطقی که فکر می کنی منطقیه و براش هزار تا دلیل میاری به خاطر این سی سیه (در مقابل چهل چهلی مردا:311:). ). مطمئنم اگر بیشتر صبر کنی تا هیجاناتت فروکش کنه خودت به این نتیجه می رسی که داری اشتباه می کنی یا حداقل سعی می کنی این ترس از امتحان کردن این اقا رو بذاری کنار و به طریقی که خانم بی دل گفتن این اقا رو امتحان کنی.