-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
تبریک میگم، بخاطر خونه ی بزرگتر و ان شاء ا... قبولی دکتری و همین طور ماه پربرکت رمضان!
مینای عزیز؛ می دونی این چیزهایی که شما داری، آرزوی خیلی از دخترخانوم های هم سن و سال شماست؟ خونه ی خوب، ماشین خوب، درآمد، تحصیلات و موقعیت اجتماعی مناسب؟
اما! یه اشکال بزرگ توی زندگی شما هست! و اون اینه که شما و همسرت برای هم خالص نیستید! می دونی چی میخوام بگم، یه غرور کاذب توی خونه ی شما بین شما و همسرت حکم فرماست که مانع میشه از اینکه صمیمیت رو احساس کنید!
یه حسی که به هردوی شما میگه که نباید هیچ کدومتون بازنده باشید و باید تا می تونید و به هر قیمتی که هست، برنده از این بازی بیرون بیایید! این خوبه، که به فکر برنده شدن در مراحل مختلف زندگی باشید، اما من فکر می کنم توی زندگی مشترک، میشه با کمک همدیگه، برنده کنیم اون یکی رو!
اینکه من احساس برنده شدن به همسرم بدم و ایشون در مقابل این احساس رو به من بدن، یه حس شیرینی هست که میشه ازش لذت برد!
و برای شروع فکر میکنم شما به عنوان مدیر روابط داخلی خانواده، وظیفه دارید که امواج عشق، و محبت و صمیمیت و ازخودگذشتگی رو در فضای خونتون پراکنده کنید!
این رو خوب میدونم، که در خانواده های ایرانی، رفتار یک مرد تا حدودی متاثر از رفتارهای همسرشه!
وقتی یه مرد امواج مهربونی، نشاط و دوست داشتن رو داره می فرسته، حتما مردش هم این امواج رو دریافت میکنه و قانون کنش و واکنش در اون خونه راه می افته!
مینا خواهش می کنم، شروع کن و خسته نشو! از اینکه نوع نگاهت رو نسبت به همسرت تغییر بدی و به در بسته بخوری؛ ترس!
اصلا بیا تصور کنیم (حد نهایت اون رو تصور میکنیم)، همسر شما یه سنگ!
آیا فکر میکنی هیچ راهی برای ورود به قلب یه سنگ سفت و سخت وجود نداره؟ آیا این سنگ سفت و سخت، هیچ کجا و در هیچ موقعیتی و در هیچ مکانی خوشحال نیست؟ هست! این شمایی که باید بشناسی در چه موقعیتهایی و در چه مکان هایی!
در چه شرایطی او احساس راحتی میکنه؟!
من احساس می کنم، همسر شما اصلا با شما احساس راحتی نمیکنه؟ در صورتی که خونه ی یه مرد، محل آرامش و آسایش و مهم تر از اون محل راحتی یه مرده!؟ یه کم راحت تر با همسرت برخورد کن!
به قول آنی مهربون، توجه منفی هم از همسرت نگیر؛ اگه توجه نگیری بهتر از اینه که توجه منفی دریافت کنی! شروع کن با یه برنامه ریزی قوی، اول باید همسرت رو بهتر بشناسی، این شناختن، در طول یه زمان مشخص، البته به صورتی که در کنارش، احساس شادی بکنی بخاطر همه ی اون چیزهایی که داری، نگاه مثبت به خودت!
بعدش زمان مشخصی برای اینکه خودت رو به همسرت نزدیک بکنی و فضایی رو توی خونه بوجود بیاری که علاقه مندیهای همسرت در اون در اولویت هست! یعنی شما با محبت تمام به علایق همسرت، علاقه و توجه نشون میدی!
مینا جان! باور کن که شما موفق میشی! کافیه مثل همیشه اراده کنی!:46:
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سلام:72:
بابت همه چیزای جدید و موفقیت هاتون تبریک میگم.:72:
منم با دل عزیز موافقم که خیلی ها حسرت زندگی و موقعیت های شما رو می خورند .
ولی زندگی شما مثل کسی می مونه که انواع مواد غذایی خام و بهترین امکانات رو واسه آشپزی رو تو خونشون داره و ولی آشپزی بلد نیست و هر روز حسرت غذایی رو که دیگران تو خونشون میخورند رو داره و خودش مجبوره خودشو با غذای بیرون سیر کنه که اون لذت واقعی رو هیچ گاه نمی بره
علت این مساله هم اینه که نه شما و نه همسرتون هیچ برنامه ریزی واسه زندگی مشترکتون ندارید . در واقع این مساله واستون هیچ اولویتی نداره . اونقدر که درس و کار و خونه و ماشین واستون مهمه و واسش برنامه ریزی دارید و وقت می گذارید واسه زندگی مشترکتون ذره ای اولویت قائل نیستید.
خودتون هم اشاره داشتید که ای کاش این تحصیلات و ... رو نداشتید ولی آرامش و لذت از زندگی رو داشتید!!
من احساس میکنم شما جای اهداف و ابزارها رو با هم جا به جا کردید. هدف از تحصیلات بالا و هوش و ذکاوت و درآمد عالی و موقعیت اجتماعی خوب و خونه و ماشین و ... چیه ؟ جز آرامش بیشتره ؟ مگه قرار نیست اینا ابزاری برای کسب آرامش بیشتر باشند ؟ پس چرا شما که بیشترین ابزار رو دارید کمترین آرامش نصیبتون شده ؟
چرا مثل کسی که آشپزی بلد نیست نمی رید کلاس آشپزی ثبت نام کنید و کتابش رو بخرید بجای اینکه هر روز یخچال و گاز و ظرف و ظروفتون رو ارتقاء بدید ؟ واقعا چرا ؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مرسی del عزیزم.از اینکه واسم وقت گذاشتی ازت ممنونم باشه چشم بازم تلاشمو میکنم اما باورکن خودمم خیلی سعی کردم فضارو شاد کنم و رمانتیک.
(درگوشی بهتون میگم)واسه اینکه با ادامه تحصیلم مخالفت نکنه بیشتر از همیشه به زندگیمون میرسم.غذایی رو که دوست داره میپزم.خیلی بیشتر از قبل سعی کردم بهش نزدیک بشم و از طریق همین صمیمیت رفتارهای اشتباه خودمو بفهمم و تصحیح کنم و رفتارهای اشتباه اونو هم غیرمستقیم بهش بفهمونم اماهربار ضایعم کرده.خنکم میکنه.
مثلا میزو میچینم که باهم افطار بخوریم یه چایی میخوره میره تو اتاقش میگه ادامشو بعدا میام میخورم. میخواد تنهایی غذا بخوره !!!!!!!!!!!!!!!!!!
یه پیشنهاد خیلی معمولی میدم خیلی بد رفتار میکنه.
اصلا اعصاب نداره فقط کافیه یه چیز خیلی خیلی کوچولو مخالف نظرش باشه تا داد و هوار راه بندازه. واسه همین ترجیح میدم حرف نزنم چون دیگه حوصله جر و بحث و دعوا ندارم.:302:
بیش از حد و خیلی بیشتر از قبل ناسیونالیست شده و دوست داره من جلوی باباش زانو بزنم اونم جلوی پدر شوهری که بویی از انصاف نبرده (من برخوردم به خدا خیلی معمولی و با احترامه باهاشون با اینکه اصلا ازشون خوشم نمیاد)حالا این در صورتیه که خودش روابط اجتماعی خیلی خیلی ضعیفی در مورد خونواده من از خودش نشون میده عمدا. خجالت میکشم از برخورداش.
به خدا باورتون نمیشه بعضی اوقات گریم میگیره از طرز برخوردش.از همون دم در یه تعارف الکی نمیکنه داداشمو.
نمیدونید سر همین خونه چقدر بابام کمکمون کرد چه از نظر مادی چه از نظر کارگر گرفتن و پیش بردن کارا که آقا مجبور نشه مرخصی بگیره اما بعد بابای منو دهن روزه حتی یه چایی تعارف نمیکنه!!!!یه دستت درد نکنه خشک و خالی نمیگه.!!!!!!!!!!!!!!!!
هرچقدر هم به خونوادم التماس میکنم که بابا انقدر شوهر منو تحویل نگیرین میبینین که همیشه بغض کرده و انگاری طلبکاره ، بهش خوبی و محبت نکنید حریفشون نمیشم که نمیشم.میگن ما واسه خاطرتو میکنیم وگرنه اصلا اون ارزششو نداره.مامانمو همیشه فکر میکنم مادرشوهرمه چون دلش نمیخواد من جدا شم همیشه حقو به اون میده و این بیشتر اذیتم میکنه.
اصلا نمیخنده و همیشه طلبکاره،بداخلاقه،حوصله نداره،با من و خونوادم بد برخورد میکنه،سرسنگینه با همه .
وقتی هم دلیل کاراشو میپرسم میگه اولا به تو ربطی نداره ثانیا حوصلتو ندارم!!!!!!!!
بچه ها منم دوست دارم این چیزایی رو که شما میگید اما دیگه خسته شدم بس که منت کشیدم. توروخدا شماها دیگه درکم کنید.
حسرت یه زندگی خیلی معمولی به دلم مونده.اصلا افسردگی گرفته.
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا جان؟ يه سوال برام مطرحه... البته ببخشيد اگر دوست داشتي جواب بده دوست نداشتي نده.
رابطه جنسيت با همسرت چطور شده؟ مسأله دردت حل شد؟ جداي از اين دلخوريها كيفيت اين رابطه تون در چه حديه؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا جان رفتار شوهرت از اول ازدواج با تواين طور بوده ؟ نميدوني علت اين سردي وبي علاقگيش چيه ؟ تا حالا ريشه يابي كردي ببيني آخه چرا باتو اين طوري رفتار ميكنه؟چه خواستهاي داشته كه براورده نكردي؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
ببخش مينا احساس مي كنم شوهري كه به شما كمك كرده تافل بگيري. شرايط فراهم كرده درس بخوني و خونه بزرگ و مطابق ميل ات خريده، نمي تونه آدم بدي باشه و نمي تونه دوستت نداشته باشه. يه كم فكر كن مينا ببين چرا اينجوري شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سرافراز جون راستشو بگم؟ من که هنوز هم درد دارم و هم هنوز که هنوزه از این رابطه خوشم نمیاد. اما نشون نمیدم قبلا غیرمستقیم و یواشکی در میرفتم یعنی زندگیمونم یه جورایی بود که اصلا وقت این کارا رو نداشت.
اما حالا دیگه اونم اصلا اصلا حتی حرفشم نمیزنه!!!!!(منم از خدا خواسته)اخرین باریادم نمیاد شاید یکی دو ماه پیش.
آره من منکر کمک کردنش تو درسم نیستم حتی همین الانم تو کار خونه هم کمکم میکنه(حتی همه خونه رو جاروبرقی کشید) اما بدون یه کلمه صحبت سایلنت سایلنت.منم جرات حرف زدن ندارم از ترس اینکه دعوا نشه.
بس که به من و به خصوص به خوانواده من که خیلی خییییییییییییلی بیشتر از خونواده خودش بهش محبت میکنند(خونواده خودش اصلا یادی هم ازش نمیکنند)بی محلی میذاره، دیگه بدجوری از چشم افتاده احساس میکنم خیلی زشت و بدتیپه. اصلا ته ته دلم دوسش ندارم.:163:
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
عزيزم گره مشكلت همينجاست...اون داره از اصلي ترين نيازش مي گذره! بنظرم از همينجا شروع كن. قرار شده بود علت دردتو پيدا كني! پشت گوش انداختي؟
جناب آقاي sci! اگه ميشه يه كمكي هم به مينا برسونيد...
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
اول رابطه بين خودتون دوتا را درست كن بعد برو سراغ درست كردن رابطه شوهرت و خانوادت.:305:
مطمئن باش پدر و مادرت هم اينطوري خوشحال تر مي شن.:305:
پدر و مادرا هيچوقت راضي نيستن دامادشون به قيمت ناراحت كردن و اختلاف داشتن با دخترشون با اون ها رابطه خوبي داشته باشه.:305:
اولين مشكلي كه بايد حل كني. مشكل رابطه جنسي تونه. احتمالا ريشه بيشتر مشكلاتتون تو همين موضوع هست.
رابطه جنسي را جدي بگير :305:خيلي جدي :305:
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سرافراز جون به اون که نمیگفتم آخه . اصلا به روش نمیوردم. فکر کنم افسردگی گرفته چون همیشه اخمه و توهمه ابروهاش.
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آره نمي گفتي ولي زبان بدنت گويا بود عزيز جان! همينكه لذت نبري براش كافيه كه فكر كنه عين حيوون داره بهت تجاوز مي كنه. پس ترجيح مي ده اينكارو نكنه! مينا! تو بايد زندگيتو درست كني! بايد! :300:
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا با حل مشكل روابط جنسي ات خيلي از مشكلاتت حل مي شه عزيزم. شك نكن.:305::305::305::305:
مينا مي شه بپرسم شما و شوهرتون چند سالتونه؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
من 26 سالمه و ایشون30سالشون هست.
آقای sciبه عنوان یه آقا میشه شما هم راهنماییم کنید چی کارکنم؟
هر روز بداخلاق تر از دیروزش میشه.
تازگی خیلی هم حرف زشت میزنه تو هرجمله ایش یه دیونه خنگ بیشعور:163: هست .واقعا ازش بدم میاد دیگه.
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مینا جان! اگه یه سری به تاپیک های بچه ها بزنی، می بینی که یه جمله ی اونها به همسرشون مبنی بر اینکه " تو من رو فقط برای رابطه ی جنسی میخوای و خودم رو دوست نداری؟" چقدر تاثیر منفی روی روابطشون گذاشته؛ چه برسه به شما که اولا طول مدت دوریتون فوق العاده زیاده، در ثانی موقع انجام این عمل اون قدر شما بی حوصله و با نفرت این کار رو انجام میدید که همسرتون احساس میکنه، شما هیچ علاقه ای به بدن ایشون ندارید و تنها دارید تحمل می کنید و این اصل رو که رابطه ی جنسی به یه مرد قدرت میده که خودش رو به همسرش نشون بده؛ ( از این لحاظ که ایشون رو ارضا کنه و خوشحالش کنه) رو از همسرتون گرفتید!
من به ایشون حق میدم که روز به روز بداخلاق تر و عصبی تر بشن!
واقعا! شما چقدر دارید عذاب میکشید از برآورده نشدن نیازهای عاطفی تون؛ خوب مسلما همسرتون هم از برآورده نشدن اصلی ترین نیازش، داره بشدت عذاب میکشه!
ترجیح میده شما رو نبینه، با شما هم صحبت نشه، نخنده، تا مگر تحریک بشه که یا نیازش رو سرکوب کنه، یا با اخم و ترشرویی و بدرفتاری شما حین رابطه مواجه بشه که ببینه و احساس کنه که عشقش، کسی که با همه ی وجودش دوسش داره هیچ لذتی از این رابطه نمی بره و تازه داره عذاب هم میکشه، و یه جورایی احساس بی عرضگی کنه که من چرا نمی تونم همسرم رو ارضا کنم؟
مینا جان! خواهش می کنم این قسمت از زندگیت رو جدی بگیر!
ببین، من خودم قبل از ماه مبارک، چیزی در حدود یه هفته بود که می دیدم، همسرم بی حوصله شده و تمام کارهایی رو که هر شب قبل از خواب انجام میداد، خیلی سرسری انجام میداه و سریع میخواست که بخوابه؛ و هر شب میگفت که خسته ام!
خوب؛ منم ناراحت میشدم، پیش خودم میگفتم که من هر شب به خودم میرسم و آرایش و لباس خوب؛ چرا شوهرم این جوری شده؟ تا اینکه دیدم، شب جمعه، ایشون با کلی ذوق و شوق اومد طرفم و شد همون آدم سابق!
منم ناراحت که آره؛ یه هفته ست اصلا انگار نه انگار! اون وقت چی شده که الان یادی از ما کردی؟
می دونی بهم چی گفت: گفت، من این هفته کارم خیلی سنگین بود و خوب، خیلی خسته میشدم، تو رو هم دوستت دارم و خوب؛ وقتی با اون وضع می دیدمت خیلی دوست داشتم که باهات رابطه داشته باشم؛اما خستگی از یه طرف؛ استرس کارم هم از یه طرف باعث میشد که نتونم یه رابطه ی خوب باهات داشته باشم، از طرفی هم می دونستم که به محض اومدن طرفت، تحریک میشم بنابراین تصمیم گرفتم، این یه هفته رو خیلی کم بیام طرفت تا اینکه هر دومون رو اذیت کنم! اما الان که فردا جمعه ست و فشار و استرس کار ندارم؛ می تونم هر جوری که دوست دارم، با هر مقدار زمان، کنارت باشم!
فکر کن؛ شاید یکی از علت های دوری همسر شما هم نسبت به شما، این باشه که فکر میکنه نمی تونه راه حلی برای این مساله پیدا کنه!
مینا جان! این مساله توی زندگی زناشوئی؛ جزو اصلی ترین مسائل هست!
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
عزيزم رابطه جنسي بخش مهمي از زندگي زناشوييه . نياز جنسي تو مردها خيلي بيشتر ار زنهاست .همانطور كه دل عزيز گفت اين نياز شوهرت سركوب شده علت پرخاشگريشم ميتونه همين مساله باشه . كتاب رازهايي درباره مردان را بخون تواي زمينه خيلي راهنمايي كرده . اين مساله را بي اهميت ندون وسعي كن حلش كني
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
خواهر گلم، مينا،
مطابق با مثلث اشترانبرگ، بهترين عشق به يك مثلث متساوي الاضلاع شباهت داره كه سه ضلع داره، صميمت، هوس، تعهد و اگر اين سه ضلع مساوي باشند، اون عشق آرماني خواهد بود! اما اگر بخواهيم يكي از اين ضلع ها رو برداريم... اون موقع هست كه اصلا عشقي در كار نيست!! انتظار نداريم اين سه ضلع برابر باشند اما انتظار داريم هر سه ضلع رو داشته باشيم... يعني به عبارت بهتر شما بايد در موعدهاي مقرر حتما سكس رو فراموش نكنيد و به عنوان يه امر فوق برنامه بهش نگاه نكنيد... جزئي از عشقه!
خب حالا ازت مي خوام خيلي منطقي و واقع بينانه نگاه كني و بهم بگي:
1. چه چيزي موجب شده كه احساس خوشبختي نداشته باشي و اينقدر آزرده باشي؟
2. براي اينكه رابطه بهتري با همسرت داشته باشي چه برنامه اي در نظر داري؟
3. تا امروز براي سكس چه برنامه ريزي انجام دادي؟
4. براي دردي كه داري به متخصص زنان مراجعه كردي؟ اين درد در ناحيه رحم هست؟ نتايج آخرين سونو رو مي تونم بدونم؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
خواهر خوبم خانوم دل حرفاتونو قبول دارم اما دو تا مساله هست که باید بگم:
یکی این که شوهر من بیشتر از اینکه خودشو مقصر بدونه منو مقصر میدونه.بارها قبلا بهم گفته که تو یه اشکالی داری من هرکاری هم بکنم توتحریک نمیشی و خوشت نمیاد.
و دیگه این که حتی بعد از این کار هم رفتارش با من تغییر نمیکنه فقط مگه تو همون لحظه وگرنه بعد حتی ازقبلشم بداخلاق تر میشه و باور کنید یه دلیل من هم همینه که میبینم نه تنها بیشتر دوستم نداره هنوز بعد از جند دقش دعوامونم میشه.
. چه چيزي موجب شده كه احساس خوشبختي نداشته باشي و اينقدر آزرده باشي؟ کلا ایشون خیلی خیلی بدبین هستن و این بدبینی زمانی که من کار مثبتی انجام میدم و یا اینکه محبتی بهشون میکنم دوچندان میشه چون فکر میکنه به خاطر کاری که انجام دادم توقعم رفته بالا!!!!!!!بنابراین با رفتار بدی مواجه میشم از طرفی توقعم ندارم جواب خوبیهامو جای تشکر با بدبینی بده و منم عصبی میشم ویه سیکل دعوا درست میشه و اینه که نه من میخوام واسه خاطر اون کاری انجام بدم و نه اون خودش میخواد. این بدبینی هم در مورد همه چیز هست.اگه بپرسم میخوای بری بیرون کجا میری؟ فلان کارت تا چه مرحله ای جلو رفته ؟ سر راهت یه کم میوه و زولبیا بگیر ویا هر سوال دیگه ای به بدترین شکل منفی تفسیر میشه.
بارها لحنمو تغییر دادم اول دلیل سوالمو گفتم و بعد پرسیدم اما بی فایده بوده.
2. براي اينكه رابطه بهتري با همسرت داشته باشي چه برنامه اي در نظر داري؟
راستش اول سعی کردم رابطمونو از هرلحاظ صمیمی تر کنم که در بالا توضیح دادم خدمتتون پشیمون پشیمون شدم از محبت کردن یهش و از خودگذشتگی کردن در مقابلش.
میدونین آقای sciبعدازچند وقت که تمام تلاشتو واسه بهبود یه رابطه انجام میدی و نهایتا جز یه دل شکسته چیزی بدست نمیاری یه چیزی هم کمت میارن و وظیفت میدونن دیگه از هرچی تلاشه بیزار میشی. احساس مکنم هیچ شخصیتی پیشش ندارم. سعی میکنم بهش محبتی نکنم ازش درخواستی هم نکنم و تا جایی که میتونم حرف نزنم چون از دعوا میترسم.
هر وقتم دعواشه میره خونه باباش اینا (مامان و باباشم که از خداشونه)وچون خاطره خوبی هم از این رفتاراش ندارم(یه بار دوماه طول کشید) خیلی میترسم به خصوص که خانوادم هم اصلا واسه جداشدن و اینا پشتیبانم نیستند و بهم فشار میارن و سرزنشم میکنن. واسه همینم از طلاق میترسم.
3. تا امروز براي سكس چه برنامه ريزي انجام دادي؟ خجالت میکشم بگم اما ببخشید من واقعا احساس لذتی نمیکنم. آیا خانومها هم خوششون میاد؟ مثله آقایون و یا کمتر؟ آیا اون لحظه واسشون اتفاقی هم میفته؟
4. براي دردي كه داري به متخصص زنان مراجعه كردي؟ اين درد در ناحيه رحم هست؟ نتايج آخرين سونو رو مي تونم بدونم؟
بله رفتم .گفتند کاملا نرمال هست .فکر کنم به خاطر طولانی بودن فاصله این بین و اینکه از ته دل دوست ندارم واسم دردناک میشه و درد و سوزش شدید.(ببخشید نمیتونم واضح تر بگم)
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
خواهر گلم مينا،
اول اينكه من خطاهاي رفتاري شما رو مي گم و نكات مبهمي كه سوال كردي رو روشن مي كنم ... بعد يك برنامه ريزي مي كنيم براي حل مسائل بصورت زمان بندي شده كه شما طي هفته هاي آينده نتيجه مناسب رو بگيري... تنها شرط حصول نتيجه كمك شماست!
چند نكته كه بايد بهش توجه ويژه اي داشته باشي:
- بد بيني شوهرت به دو دليل مي تونه باشه... يكي اينكه ايشون فيلتر مي كنه و از موقعيتهاي مبهم تفاسير منفي داره و از اول هم همينطور بوده... كه به نظر نمي اد اينطور باشه! و دليل ديگه اينكه نوع رفتار شما طوري بوده كه ايشون احساس كرده به نوعي توسط شما كنترل ،سرزنش و يا بازپرسي مي شه كه اين هم نمي تونم بگم اشكال تنها شماست... بلكه خطاي رفتاري بسياري از خانومهاست! اين مشكل رو از بين مي بريم... شما بايد الگوهاي رفتاري و گفتگوت رو اصلاح كني...
- با پاك كردن صورت مسئله موافق نيستم... شما مي گيد چون از دعوا مي ترسم پس صورت مساله رو پاك مي كنم! مگه قراره دعوا بشه؟
- من احساس مي كنم شما طي مدت زمان خاصي پيش از اين دچار اضطراب و استرس شديدي بودي... مي توني بيشتر توضيح بدي؟
- گفتيد كه لذت نمي بريد... ببينيد عدم لذت شما از سكس با همسرتون به چند دليل مي تونه باشه و علت درد و سوزش رو هم همينجا براتون توضيح مي دم... عملا درد و سوزش به دو دليل اتفاق مي افته يكي انقباضات عضلاني كه تاثير فيزيولوژيك استرس شماست و سوزش به دليل خشكي.. كه با افزايش زمان پيش نوازي حل خواهد شد.
اما آنچه مهم است اين است كه شما در حين رابطه نه تنها تمركز كافي نداريد بلكه به شدت استرس داريد و البته خجالت مي كشيد و اين ناشي از نوع نگرش شما بصورت تابو به روابط زناشويي است... خواهرم! ارضا يك لحظه خاص نيست و احساس لذت فقط مربوط به زمان ارگاسم نيست... بلكه احساس لذت و در نهايت ارضا محصول يك فراينده كه از پيش نوازي شروع مي شه .. شما بايد در هر مرحله شوهرتون رو در رابطه تاييد كنيد..
ارگاسم يا ارضا عملا در خانومها اتفاق مي افته و شما حتما بايد اين فرايند رو تجربه كنيد...
براي شما يك نكاتي رو بايد بگم
يك رابطه كامل عملا سه مرحله داره... شما بايد در هر يك از مراحل نكات مربوط به اون مرحله را ياد بگيريد
و در مورد خانومها يك مورد وجود دارد و آنهم تاييد طرف مقابل است...خانوم با تاييد فعاليتهاي طرف مقابل مي تواند خود را از رابطه راضي نشان دهد..و رابطه رو تقويت و هدايت كند
يك . نوازشهاي آغازين از طرفين
آشنايي با نوازشها/ موضع يابي بدني و حسي نقاط حساس جنسي/ لذت بخش/ آرام بخش/ ماساژ و نوازش جنسي از موقعيت آرام بخش به لذت بخش و سپس نقاط حساس جنسي/ اين ماساژ را با روغن ماساژ خوشبو انجام دهيد بهتر است (در داروخانه ها موجود است)/ به شوهرتون توصيه كنيد كه حتما پيش نوازي رو با روغن و استفاده از لابريكانت يا روان كننده كه در داروخانه ها فروش مي ره انجام بده/ براي شما پيش نوازي طولاني تري نسبت به ديگران لازمه و در اين مورد حتما شوهرتون رو آگاه كنيد... حتما به ايشون بگيد از چه چيزهايي لذت ميبريد!!! خجالت نكش خواهر گلم.... بهش بگو!!!
دو . انجام عمل اصلي و ارضا جنسي
آشنايي با پوزيشن ها و موقعيتهاي راحت و متنوع... حتما اين موقعيت ها رو پيدا كنيد و امتحان كنيد...
سه . نوازشهاي پاياني
اين نوازشها بسيار مهم هستند.... اونقدر مهم هستند كه حتي اگر شده 5 دقيقه، بايد باشند كه بخصوص زن احساس خوبي داشته باشه و فرايند ارضا در ايشون كامل بشه... شما حتما بايد همسرت رو نسبت به اينكه اين نوازشها رو لازم داري و ترك نكنه موقعيت رو توضيح بدي...
مهارتهاي سه مرحله فوق تا حدودي فردي است اما بايد طوري در نظر گرفته شود كه مورد تاييد طرفين باشد
يكي از عوامل مهم يك رابطه موفق محيط رابطه است:
رابطه جنسي در هر فضايي نمي تونه شكل بگيره و راضي كننده باشه
-- فضا بايد امن باشد و از هر نظر ديداري، شنيداري براي افراد مطمئن باشد
-- تلفن بايد كشيده شود/ موبايل خاموش شود/
-- فضا بايد عاشقانه و رمانتيك با بهره گيري از نورهاي كم روشن شود/ نور هاي شمع صرفا مي تواند يك راهكار باشد/ يك شمع روشن نكنيد : از شمعهاي كوچك تزئيني/ شمع هاي شناور روي آب مي توانيد استفاده كنيد/ يك ظرف آب برداريد و چند شمع (از نوع شناور) روي آن رها كنيد
-- حتما براي اتاق خواب چراغهاي ديمر دار (آباژورهاي نور كم) استفاده شود كه بتوانيد نور را كم كنيد...
-- محيط رابطه شما الزاما اتاق خواب و يا جاي مشابهي نبايد باشد... مي توانيد محيطي را در منزل براي اينكار آماده كنيد حتي اتاق خواب رو!
-- استفاده از رنگها چه در لباس... چه در فضاي اتاق مثل پرده ها... حتما در رنگ ملحفه ها و رو تختي دقت كنيد/ استفاده از رنگهايي كه هر دو دوست داريد با تركيب رنگهاي كرم و قرمز معمولا بسيار نشاط آور است/ در مجموع بايد فضا نشاط آور باشد/ گاهي لازم است شما فضا را متفاوت كنيد: يعني براي شبي خاص رو تختي را تعويض كنيد
-- استفاده از اسانسهاي خاص و بوهاي مطبوع در فضاي اتاق ( گاهي عودهاي خوشبو بسيار موثرند
-- بوي خوشايند كه از الزامات يك رابطه موفق است.. حتما عطر بزنيد و از اسپري ها براي بدن استفاده كنيد
-- آراسته باشيد و در زيبا ترين حالت ممكن به نظر آييد. مثل اينكه براي يك مهماني مهم خود رو آماده مي كنيد
-- موهايتان آراسته باشد
-- تميز باشيد ...از همه نظر
-- حتما دهان خود را با دهانشويه بشوييد يا مسواك بزنيد
-- پخش موسيقي ملايم در كل فضاي خانه بسيار لازم است ( مي شه گفت الزامي است چراكه به خاموش كردن ذهن سطحي طرفين كمك خواهد كرد)
-- لباس... لباس بايد براي رابطه مناسب باشد! هرگز لباس خواب، لباس مناسبي نيست!!! لباسهاي تكراري مناسب نيستند...بنابراين بايد در انتخاب لباس حتما دقت كرد... لباس بايد ساده و زيبا باشد/ مطابق سليقه طرفين باشد/ در مرحله پيش نوازي لباس بكار مي آد چون ترجيحا لباس در اين مرحله كم كم حذف مي شود/ در مورد لباس زير نيز دقت كنيد/
-- همه چيز دم دست باشد... وسائل ضروري تا نوشيندني ، آب و آب ميوه و ميوه و ... تا هر چيزي كه لازم مي شود/ حتي بعد از رابطه... مثل ميوه هاي فصل!
-- به هيچ وجه بعد از پس نوازي مكان رو ترك نكنيد و به تميز نمودن محل و .. بپردازيد. مدتي آسوده باشيد
تمام مسائل بالا به همراه بسيار مسائل ديگر موجب بوجود آمدن احساسي براي طرفين مي شود كه آنرا ارضا مي گويند... در هر مرحله خانوم موظف است تاييد كند
-- زمان: زمان رابطه رو هرگز به انتهاي شب موكول نكنيد... زمان خستگي زمان مناسبي نيست!
موراد فوق مي تونه به همراه خلاقيت شما رابطه اي دوست داشتني رو براي زوج رقم بزنه
خلاقيت : مثل گلبرگهاي رز سرخ كه جايي ريخته شده اند/ استفاده از نور و ...
قبل از بر قراري رابطه تمرين تنفس توصيه مي شه
خوردن غذاي سبك و براي شما تند كمي توصيه مي شه...
خريد كردن زوج براي رابطه توصيه مي شه... شمع بخريد... خوشبو كنده بخريد... با هم بريد خريد كنيد... از فروشگاه هر چي كه لازم داريد رو برداريد...
توجه داشته باشيد كه ايشون رو به سمت نقاط حساس بدن هدايت كنيد و اين نقاط رو شناسايي كنيد
- اگر درد در ناحيه رحم نيست يا قسمت جلويي مثانه شما احساس نمي شه... مشكل خاصي نيست و با كسب مهارتهاي فوق حل خواهد شد... اگر نكته ديگري بود در پيام خصوصي ارسال فرمائيد
- در مورد بد بيني ايشون، توصيه هاي زير رو انجام بديد...
= با ايشون تماس نگيريد مگر يك بار در روز در زمان خاص... كه مطمئنيد ايشون كاري ندارد.. بسيار كوتاه!
= براي درخواستهاي خريد و غيره از فهرست استفاده كنيد... بنويسيد و از شب قبل به ايشون بديد و يا جايي بگذاريد كه بردارند..
= با ايشون هر شب به مدت 5 تا 15 دقيقه گفتگو كنيد... ابتدا 5 دقيقه... تا 15 دقيقه... حتما ساعتي بعد از شام... و ساعتي قب از خواب... بيشتر همدلي كنيد و بگذاريد ايشون براي شما صحبت كنند... سرزنش نكنيد/ تاييد نكنيد/ راهكار ندهيد/ فقط توجه و درك همين!
- بيشتر بنويسيد... و اگر موضوعاتي هست كه شما رو ازرده مي كنه... راحت بگيد! ببينيد اينجا من شما رو نمي شناسم و در رابطه با شما و يا شوهرتون و حتي روابطتون هيچ گونه قضاوتي نمي كنم... و هيچ كسي هم اين كار رو نمي كنه... پس با خيال آسوده موضوعات رو مطرح كنيد...
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
عزیزم من فکر می کنم می دونم همسر شما چرا بعد از رابطه بدتر بد اخلاق تر هم میشه. چون نا خود اگاه متوجه میشه که نتونسته شما رو ارضاء کنه و این باعث سر خوردگیش میشه و اینکه احساس می کنه توانایی لازم رو نداشته. این باعث میشه عصبی تر بشه. فکر نکن که مردها فقط به دنبال ارضاء خودشون در رابطه هستند در واقع اقایون با داشتن رابطه به نوعی هم توانایی خودشون رو در براورده کردن نیاز شما بیان می کنند که شما به همسرت نشون دادی که در این کار ناموفقه.
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مدتی بود که من توی سایت، نظری نداده بودم. امروز یه دفعه اومدم و دیدم که شما این تاپیک را دوباره راه انداختین. گفتم، خوبه منم یه چیز بنویسم. اما هر چی فکر کردم، دیدم، بهتره همون حرف های قبلی ام را تکرار کنم:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
من فکر می کنم که شما تلاش چندانی برای بهبود رابطه تان نمی کنید. روند کارتون را ببینید.:303: کلی از شوهر ایراد گرفتید. بعد به این نتیجه رسیدید که برید مشاور و بعد به این نتیجه رسیدید که تغییر را از خودتون شروع کنید و تاپیک
از خودم خسته شدم را راه انداختید و ما نوشتیم و نوشتیم و من در آخرین پست اون تاپیک از شما در مورد ایراداتی که مشاور از شما گرفت و حرفایی که زد پرسیدم و خواستم که اونها را بنویسین.:303: اما شما ننوشتین و کار را نیمه کاره رها کردین. باز ما داریم این دور باطل را شروع می کنیم و ادامه میدیم و همش از خانواده و شوهرت و ... میگی.
بهتر نیست اینها را بس کنیم و کمی در مورد خودت و حرفای مشاور بحث کنیم. شاید اصلا ایراد از جای دیگه ای باشه. می خواهید یه تاپیک جدید در ادامه ی
از خودم خسته شدم کمک کنید عوض بشم بزنید و اون جا روی حرفای مشاوره در مورد خودتون کار کنیم؟ یک کم در مورد ایرادهای شما و حرفای مشاور حرف بزنیم؟
خب، نظرتون چیه، دوربین را تماما برگردونیم سمت شما؟:163: کلا ببینیم، خانم مینا چ چه ایراداتی داره.:303:
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مینا جان، من فکر می کنم ریشه مشکلات شما تقریبا مشخصه، و فکر می کنم تا حل شدن این موضوع نمی شه و نباید به موضوعات دیگه پرداخت، چون آب در هاون کوبیدنه
شما یه دختر تحصیلکرده هستین، تعجب می کنم چطور علت مشکلات رو به این واضحی می بینین و برای کاری نمی کنین؟ سکس یکی از مهمترین هاست تو رابطه زناشویی و شما مهمترین بخش این رابطه رو کات کردین و اگر هم باشه به بدترین شکل ممکن انجام می گیره
تو باید حتما مشکلت را با یه سکسولوژیست مطرح کنی و سعی کنی که اون رو حل بکنی، در غیراینصورت انتظار تغییر در زندگیت انتظار کاملا بیجائیه
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
ممنون آقای sci که واسم وقت گذاشتید.:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
- من احساس مي كنم شما طي مدت زمان خاصي پيش از اين دچار اضطراب و استرس شديدي بودي... مي توني بيشتر توضيح بدي؟
کلامن فکرمیکنم با آدمای دیگه خیلی فرق دارم از خودم خسته شدم حالا یا واقعا فرق دارم یا بس که این یکی اون یکی زدن تو سرم دیگه خودمم باورم شده که خیلی آدم بدی هستم .به خدا باورتون نمیشه از دست خودم انقدر خسته شدم که خدامیدونه و بس. اجازه میدین یه موضوعی که جدیدا فضای خونمونو سنگین تر کرده روواستون بگم؟
سر کارم انقدر به بقیه احترام میذارم که نمیدونید ولی آخرشم اون یکی همکارمو خیلی بیشتر از من دوسش دارند .توخونوادمم همین طوریه از همه دلسوزترم اما هر اتفاقی میفته که اصلا من هیچ نقشی نداشتم دنبال این میگردند که رد پای منو تو ماجرا پیدا کنن ،در حالی که اصلا من اونجا نبودم!!!!!!!هنوز فکر میکنند من همون آدم تندخو و بداخلاق دوره نوجوونیمم.
به خدا انقدر واسه دوستان همکارام و داداشام کادو و هدیه میگیرم. بچه هاشونو تحویل میگیرم و....تا مگه دیدشون عوض شه.منم اندازه بقیه دوست داشته باشن اما ..... به بچه های کوچیک بیشتر از من احترام میذارن!!!!!!:302:
همونایی که یه روزی پیش شوهرم التماس میکردم و بحثمون میشد که چرا بهشون بی احترامی میکنی حالا بهم بدجوری پیش شوهرم بهم بی احترامی میکنن:302:
نگین بدبینم نه به خدا نه با تمام وجودم حس میکنم که من هم تو خونمون و هم سر کارم یه موجود طفیلی هستم.بعضی وقتا خودمو پایین میبرم که بهم حسودیشون نشه!!! حقوقمو یک سوم میگم وقتی سوال پیچم میکنن.حتی وقتی غریبه ها از چهرم تعریف میکنن سریع انکار میکنم نگن خودشو گرفته اما ........
متاسفانه حرف بقیه هم خیلی واسم مهمه!!!!!!!!!
شاید به خاطر تعریفهای بیش از حد مامانمه که بقیه تحریک میشن.(دخترم تحصیلکردس خوشگله خوش تیپه حقوقش خیلی بالاست.ماموریت بردنش فلان جا و....!!!!!!!البته بارها و بارها ازشون خواستم اما بی فایده بوده نمیتونه نگه!!!)
شاید حسودن، شاید حسودم
و شاید هم من یه ایرادی دارم(البته به جز بدبینی چون واقعا نیستم)
شوهرمم از این موضوع سوء استفاده میکنه.منم وقتی اونو در کنار خودم نمیینم نمیتونم باهاش خوب باشم.
میگه آخه تو با همکارت با خونواده من و با خونواده خودت باهمه مشکل داری.:302:
بعضی وقتا واقعا از ادامه تحصیلم منصرف میشم.
خیلی بی حوصلم حوصله انجام هیچ کاریو ندارم.
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
بچه ها چیزی نمیخواین بگین؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مینا جان چرا تو حرفات هیچ پاسخی به چند پست اخیر ندادی؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
صبا جان چیزی باید میگفتم ؟
الانم که حسابی به هم ریختم و نمیدونم چرا همه چی قاطی شده!!!!!!!
سعی کردم یه طوری از شما دوستای خوبم راهنمایی بگیریم و ببینم ایراد کارم کجاست؟
تا وقتی روابط عادی ما خوب نشه تا وقتی این حساسیت و زودرنجی من کم نشه چیزی درست نمیشه.درست میگم؟؟؟
اول از خودم باید شروع کنم دیگه.آخه نمیتونم که با سی نفر در بیفتم!!!!!!!!
اعصابم خیلی خورده و بیش از حد افسرده شدم حتی حوصله خودمم ندارم!!!!!!!!!!
آخه اصلا توقع نداشتم باهام این طوری رفتار کنن اصلا توقع نداشتم شوهرم سوءاستفاده کنه و خوشحال شه.
نمیدونم کی هستم و چی میخوام .فقط اینو میدونم خیییییییییییییییییییییییی لی تنها و بی کسم و هیچ کسو تو دنیای به این بزرگی ندارم که باهام دوست واقعی باشه حتی خونوادم چه برسه به شوهرم!
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مينا تو هيچ مشكلي تو زندگيت نداري فقط خودت براي خودت كلي مشكل ساختي.
به خودت بيا. خودت را بساز. از نو بساز.
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
صبا جان چیزی باید میگفتم ؟
بله عزیزم. اینجا تاپیک شماست و شما درخواست راهنمایی کردید.
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد
وقتی شما نه تایید می کنید نه تکذیب , این حس رو بوجود میارید که به حرفای دیگران بی توجه هستید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
الانم که حسابی به هم ریختم و نمیدونم چرا همه چی قاطی شده!!!!!!!
سعی کردم یه طوری از شما دوستای خوبم راهنمایی بگیریم و ببینم ایراد کارم کجاست؟
تا وقتی روابط عادی ما خوب نشه تا وقتی این حساسیت و زودرنجی من کم نشه چیزی درست نمیشه.درست میگم؟؟؟
اول از خودم باید شروع کنم دیگه.آخه نمیتونم که با سی نفر در بیفتم!!!!!!!!
دختر خوب چرا مسائل رو واسه خودت طبقه بندی نمیکنی ؟
مثلا : مشکلات فردی و خلقی
مشکلات ارتباطی
روابط زناشویی و...
حل کدامیک از اینها مهمتره؟
کدومشون به اون یکی وابسته هست ؟
وقتی همه مسائل رو با هم میکس میکنی خب واضحه که احساس افسردگی میکنی .چون خودت در برابر کوهی از مسائل میبینی واحساس ضعف میکنی .
اگه گفتی یه فیل گنده رو چه جوری میشه خورد ؟:310:
لقمه لقمه .:311:
مسائل تو هم میشه لقمه لقمه حل کرد.
مینا جان سعی نکن صورت مساله رو پاک کنی . سعی کن شجاعت برخورد با مسائل رو در خودت تقویت کنی.(کمرو نباش و بخاطر شرم و حیا یه سری چیزا رو حذف نکن)
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
باشه صباجون حق کاملا با شماست. اما فکرمیکنم اگه مشکلات رفتاری حل بشن خیلی از مشکلات دیگه هم حل خواهند شد. وقتی شما شدیدا احساس بی کسی میکنی احساس میکنی که هیچ کس نداری، اصلا حوصله داری بری درمورد روابط زناشویی صحبت کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مشکلاتی که دوستان گفتند درسته و ریشه اونم میتونه جو مذهبی خونه در دوران مجردی ،
عدم وجود یه رابطه عمیق عاطفی و عشق واقعی که به خاطر اون تمام دردها رو تحمل کرد ،
یه ذره وسواس بودنم که دوست دارم همه چی مرتب و تمیز باشه و روی تمیز و پاک بودن خونه خیلی حساسم.
زیاد حوصله اینکه به خودم برسمو ندارم،
خیلی حساس و زودرنج هستم و دوست دارم کانون توجهات باشم و همه منو دوست داشته باشند.
حالا تو اینایی که گفتم یه سریاش که مشکلات شخص خودم هستند که خیلی خوشحال میشم راهنماییم کنید.
اما در مورد عدم وجود یه رابطه عمیق عاطفی و عشق واقعی: وقتی میبینم که شوهرم طرفدار خونوادشه و خیلی راحت اونا رو به من ترجیح میده و اصلا منطقی برخورد نمیکنه
وقتی میبینه رفتار خونوادش با من غلطه خودشم قبول داره اما هیچی بهشون نمیگه
وقتی ناراحتی من براش اصلا مهم نیست و جای اینکه پشتیبان من باشه با اینکه کاملا منو میشناسه اما از رفتار خونوادم هم سوءاستفاده میکنه(پست 62 خیلی واسم مهمه لطفا راهنماییم کنید)
وقتی یه بار نمیاد با هم مثله دوتا آدم عاقل و بالغ حرف بزنیم و مشکلمونو یک بار برای همیشه حل کنیم
وقتی چیزی مخالف میلشه داد میزنه و منو تهدید میکنه که باز قهر میکنم و میرم تا من به دست و پاش بیفتم و التماس کنم(رفتار مردونه ای که همیشه آرزوم بودو نداره و مثله بچه هاست)
وقتی با بدبینی محبتای منو تبدیل به دعوا میکنه و میگه آها باز پرتوقع شدی!!!!!!!!
هیچ دلیلی نمیبینم که به خاطر اون ذره ای تو زحمت بیفتم
حالا ازتون خواهش میکنم بهم بگین:
چی کار کنم که رابطم با خونوادم درست شه؟ بدون اینکه خودمو کوچیک کنم و بدون خودشیرینی کردن و هدیه گرفتن منو هم دوست داشته باشند نه اینکه به بچه های کوچولوشون بیشتر از من اهمیت بدن؟باهام حسادت نداشته باشن؟بهم تهمت نزنن و یه ذره وجدان داشته باشند. اگه باهام بد بودن باتوجه به اینکه من بچه کوچیک خونم چطوری برخورد کنم؟
مشکلات رفتاری خودمو حل کنم و زودرنج نباشم.حرف بقیه زباد واسم مهم نباشه و اعتماد به نفس داشته باشم؟
چی کار کنم که شوهرم با من رابطش خوب بشه و منو دوست خودش بدونه و تمام خواسته هاشو مثله یه دوست بهم بگه و به خواسته های منم اهمیت بده و مشکل منو مشکل خودش بدونه تا زودتر حل شه.خونوادشو به من ترجیح نده و در مقابل اشتباهات اونا محکم وایسته و از من و خودش دفاع کنه
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
ممنون آقای sci که واسم وقت گذاشتید.:72:
کلامن فکرمیکنم با آدمای دیگه خیلی فرق دارم از خودم خسته شدم حالا یا واقعا فرق دارم یا بس که این یکی اون یکی زدن تو سرم دیگه خودمم باورم شده که خیلی آدم بدی هستم .به خدا باورتون نمیشه از دست خودم انقدر خسته شدم که خدامیدونه و بس. اجازه میدین یه موضوعی که جدیدا فضای خونمونو سنگین تر کرده روواستون بگم؟
سر کارم انقدر به بقیه احترام میذارم که نمیدونید ولی آخرشم اون یکی همکارمو خیلی بیشتر از من دوسش دارند .توخونوادمم همین طوریه از همه دلسوزترم اما هر اتفاقی میفته که اصلا من هیچ نقشی نداشتم دنبال این میگردند که رد پای منو تو ماجرا پیدا کنن ،در حالی که اصلا من اونجا نبودم!!!!!!!هنوز فکر میکنند من همون آدم تندخو و بداخلاق دوره نوجوونیمم.
به خدا انقدر واسه دوستان همکارام و داداشام کادو و هدیه میگیرم. بچه هاشونو تحویل میگیرم و....تا مگه دیدشون عوض شه.منم اندازه بقیه دوست داشته باشن اما ..... به بچه های کوچیک بیشتر از من احترام میذارن!!!!!!:302:
همونایی که یه روزی پیش شوهرم التماس میکردم و بحثمون میشد که چرا بهشون بی احترامی میکنی حالا بهم بدجوری پیش شوهرم بهم بی احترامی میکنن:302:
نگین بدبینم نه به خدا نه با تمام وجودم حس میکنم که من هم تو خونمون و هم سر کارم یه موجود طفیلی هستم.بعضی وقتا خودمو پایین میبرم که بهم حسودیشون نشه!!! حقوقمو یک سوم میگم وقتی سوال پیچم میکنن.حتی وقتی غریبه ها از چهرم تعریف میکنن سریع انکار میکنم نگن خودشو گرفته اما ........
متاسفانه حرف بقیه هم خیلی واسم مهمه!!!!!!!!!
شاید به خاطر تعریفهای بیش از حد مامانمه که بقیه تحریک میشن.(دخترم تحصیلکردس خوشگله خوش تیپه حقوقش خیلی بالاست.ماموریت بردنش فلان جا و....!!!!!!!البته بارها و بارها ازشون خواستم اما بی فایده بوده نمیتونه نگه!!!)
شاید حسودن، شاید حسودم
و شاید هم من یه ایرادی دارم(البته به جز بدبینی چون واقعا نیستم)
شوهرمم از این موضوع سوء استفاده میکنه.منم وقتی اونو در کنار خودم نمیینم نمیتونم باهاش خوب باشم.
میگه آخه تو با همکارت با خونواده من و با خونواده خودت باهمه مشکل داری.:302:
بعضی وقتا واقعا از ادامه تحصیلم منصرف میشم.
خیلی بی حوصلم حوصله انجام هیچ کاریو ندارم.
ببينيد شما مطمئنا با بقيه فرق مي كنيد... چرا؟
1. احساساتي هستيد اين اصلا بد نيست... اين موجب مي شه با مسائل رفتار هيجان مدارانه اي داشته باشيد! به جاي مساله مدارانه ... هيجان مدارانه! همين خط آخر رور نگاه كنيد!!! عدم ادامه تحصيل... چرا؟؟؟ چون از احساسات شما سو استفاده مي شه!!؟؟؟
2. رفتار جرات مندانه رو انتخاب نكرديد و منفعل هستيد... و گاها دو قطبي عمل مي كنيد... يا منفعل! يا پرخاشگر... يعني چيزي نمي گيد.. كوتاه مي آييد مي خواهيد از خودتون چهره خوبي به نمايش بگذاريد و ديگران نسبت به شما حس بهتري داشته باشند... اما بهتون با جرات مي گم و قطعيت! ماداميكه رفتار منفعلانه رو داشته باشيد... با هيچ كدوم از راهكارهايي كه امتحان كرديد نه به شوهرتون نزديك مي شيد ونه به خودتون و نه به هيچ كس ديگه... شما براي اونها كادو مي خريد و هر روز از اونها دورتر مي شيد... اين به دليل رفتار منفعلانه است...
-- عدم جرات مندی شما موجب می شود شما برنجید، در روابط احساس ناکامی داشته باشید، در مواقعی با انفجار خشم مواجه شوید، اضطراب و به دنبال ان اجتناب داشته باشید، مي تونم بگم كه عدم موفقيت شما در سكس، دردها ، سوزشها، لذت نبردنها هم ناشي از همين رفتار است... اين رفتار موجب مي شه در روابط با همكاران،رئيس،شوهر و یا خانواده ها ضعیف عمل کنید. منفعل عمل مي كنيد چرا كه:
1. ترس از اختلال در ارتباط با خانواده ، همسر
2. ترس از رنجیدن دیگران
3. سعی در راضی نگه داشتن دیگران بطوریکه احساس کنند شما انسان خوبی هستید!
4. اعتقاد به اینکه خواسته های ما به خواسته های دیگران خوب نیست ارجحیت داشته باشد
5. اگر کسی چیزی گفت و موجب شد ناراحت بشیم.. چیزی نمی گوییم! ازش فاصله می گیریم!
اما بايد بدونيد كه شما مسئول شادماني ديگران نيست! شما عضوي از گروه كارناوال شادماني نيستيد!!!!
وقتي شما جرات مند نيستيد:
افسرده ايد و غمگين
مضطربيد
استرس داريد
بعضي مشكلات جسماني براتون بوجود مي آد بخصوص مشكلات پوستي
گاهي پريود دردناك رو تجربه مي كنيد
در روابط فرديتون ضعيف مي شيد
اما چه كنيد:
-- با تمرین تنفس بشیوه زیر هر دو ساعت يك بار و يك بار بشيوه مفصل آن در شب ذهن سطحی خود را آرام کنید
در واقع تمرین تنفس به روشی که به شما خواهم گفت کمک خواهد کرد تا این ذهن خاموش بشه...گفتگوهاي دروني شما به شدت قدرتمنده ! اون به شما مي گه كه بابا ول كن اين حرفا رو! اصلا داستان تو اين نيست!!! اينم نتونست.... ! اصلا تو بي عرضه اي ! هيچ كس تو رو دوست نداره! تو طفيلي هستي!!! اين ذهن رو كه خيلي وراجه بايد يه تو دهني محكم بزنيد....!
برای این تمرین در اتاقی ساده و تمیز موسیقی بدون هدفون در حدی که خودت بشنوی پخش کن. بدون کلام... بدون خاطره.
بخواب... آرام و کاملا آزاد... با لباسی کاملا راحت.. مثل نوازدی که روی تخت خوابیده...
سعی کن تمام عضلاتت شل باشن و هیچ کدوم تنش نداشته باشند... از سر شروع کن و بعد گردن، بعد دستها، و بعد پاها.. همه رو گام به گام منقبض و رها کن... خیلی آرام! هیچ عجله ای نداریم
چشمانت رو ببند و با 2 شماره هوا را از طریق بینی به داخل ریه ها جاری کن.... تصور کن نوری رنگی به رنگی که دوست داری و مقدس می دانی وارد ریه ها می کنی... هوا را تا چهار شماره نگاه دار... بگذار نوری که وارد بدن تو شده تمام بدنت را فرا بگیرد و به سر تو راه یابد... هم بدنت را رنگین و نورانی تصور کن... با یک شماره هوا را از طریق دهان به خارج بران! مثل حالت سوت... به تنفس فکر کن و نگذار افکار ذهن سطحی تو را درگیر کنند.. این تنفس را تا 10 بار انجام بده! هرشب
در طول روز فقط تمرين تنفس رو در هر جا كه هستي با 5 نفس هر دو ساعت يك بار به مدت 1 هفته انجام بده!
طی این تمرین ذهن سطحی تو خاموش خواهد شد...
-- اما چگون رفتار جرات مندانه داشته باشید!؟
رفتار جرات مندانه يعني شما بتوانيد با صراحت و صادقانه احساسات خودتون رو بيان كنيد بدون اينكه اضطراب داشته باشيد و ضمن اينكه به افكار و احساسات ديگران هم احترام مي گذاريد...
رفتار جرات مندانه يعني بتوانيد:
- احساسات مثبت و منفي خودتون رو عنوان كنيد
- خواسته هاي نابجاي ديگران رو نپذيريد
- نظرات شخصي خودتون رو ابراز كنيد
**ببینید رفتار جرات مندانه به این معنی نیست که اگر همكارتون شوهرتان چیزی گفت و شما می خواستید مخالفت کنید بگید : "نه، من باهات مخالفم!" ما به این رفتار میگیم پرخاشگرانه! بلکه بايد روشهاي رفتار جرات مندانه رو ياد بگيريد كه در زير اشاره مي كنم...
1. زمان و مکان مناسبی رو انتخاب کنید : ببینید دقیقا لازم نیست تا چیزی گفت همونجا بزنید تو روش! گاهی لازمه صبر کنید... و سکوت! تا به خلوت برسید... بهترین مکان، مکان خلوته! جاییکه کسی نباشه... و زمان مناسب: مثلا فکر کنید می خواهید موضوعی رو به شوهرتون بگید... شوهرتون از بیرون اومده! خسته! گرسنه! تشنه... حالا شما چیزی بگید! شدنی نیست... باید زمانی بگید که سر حال باشه !
2. پل ذهنی بزنید... با فرد مقابل همدلی کنید و احساساتش رو درک کنید! مثال: می دونم که خیلی دوست داری این کار رو بکنی... من هم همیشه انجام این کارها رو دوست داشتم! اصلا یه حس خوبی به آدم می ده... من خیلی احساس آرامش می کنم! مثلا یادمه ( یه مثال می زنید)
3. احساس و نظر خود را به طور واضح بیان کنید... از شیوه X Y Z استفاده کنید... از جملات "من " استفاده کنید
الگوی xyz میگه: وقتی در موقعيت X، عمل Y رو انجام دادی ، احساس Z رو داشتم...
از جملات " من " استفاده می کنید، نه از جملات "تو":
مثلا در مورد شوهرتون: بد جوری دلم رو شکستی!!! ( استفاده از جملات "تو") شما دارید طرف مقابلتون رو متهم می کنید که دل شما رو شکسته و عملا در رابطه با احساستون حرفی نمی زنید!
استفاده از جملات "من" : وقتی موقع شام، به من بی توجه بودی، دلم شکست! در این جمله شما برچسب نزدید! متهم نکردید.. خبر دادید!!! از جملات " من " استفاده کردید و احساستون روبیان کردید..
4. گاهی می تونید پیامد رفتار غلط رو هم گوشزد کنید
** باید بدونید که شما اگر بخواهید رفتار جرات مندانه رو اجرا کنید... : شما مسئول شادمانی دیگران نیستید!!!
** برای نه گفتن خود به هیچ وجه دلیل و توضیح طولانی نیاورید،
** برای بیان نظرات خود، توجیه نکنید، کوتاه بگویید!
** هرگز نگویید " فکر نمی کنم بتوانم... " خیلی ساده بگویید "نه"
** مطمئن باشید که رفتار جرات مندانه به محض اینکه از طرف شما شروع بشه، با ناراحتی دیگران همراه نیست! اونها تعجب می کنند... اما بعد از مدتی با شما صمیمی تر از پیش هستند و شما رو دوست دارند
تكنيك صفحه خط خورده
** اگر می خواهید در مقابل اصرار دیگران دلیلی بیاورید، فکر کنید و قاطعانه یک دلیل رو بگویید و در مقابل اصرار آنها دلائل خود رو عوض نکنید... مثلا از شما درخواست می شود یک مهمانی بروید: یک بار می گویید " نه، ما مهمون داریم" یه بار دیگه می گید" آخه شوهرم هم نیست" یه بار دیگه" فرداش باید زود بریم جایی" این خوب نیست... یک دلیل را تکرار کنید! فقط یک دلیل!!! به این تکنیک می گیم : صفحه خط خورده!
** هرگز تظاهر به موافقت نکنید...
** احساس گناه از ناراحتی دیگران ممنوع! اول اینکه عادت می کنند! دوم اینکه شما عضوی از گروه شادمانی نیستید که مسئولیت خوشحالی آنها با شما باشد
-- تکلیف :
- تصميم بگيريد كه وضعيت موجود رو عوض كنيد!
- توصيه هاي قبلي رو انجام بديد!
- تمرين تنفس رو شروع كنيد
- در 50 درصد موارد ارتباطی، با قواعدی که گفته شد، رفتار جرات مندانه داشته باشید
- حتما در یک کلاس ورزشی هوازی ثبت نام کنید... يا آزادانه برقصيد!!! 15 دقيه در روز
- روابط زناشویی شما اهمیت زیادی دارد...از شما می خواهم در هفته جاری خلاقیت داشته باشید! (شمع روشن کنید، خوشبو کننده بزنید، لباسهای معمول رو عوض کنید و ... ) حتما سعي كنيد يك سكس موفق رو تجربه كنيد... مي دونم كه مي تونيد!
سوالی بود در طول هفته بپرسید... می خونم!
درد دل آزاد...
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
وقتی شما نه تایید می کنید نه تکذیب , این حس رو بوجود میارید که به حرفای دیگران بی توجه هستید[/color]
من قبلا کلی به شما پیشنهاد دام که برین پیش مشاور حضوری و شما رفتین.:104:حالا هر وقت میگم که حرفای اونو توی یه تاپیک دیگه بنویسین تا ببینیم چی بهتون گفته، گوش نمی کنی. :163:
با خودم فکر می کنم که وقتی شما دارین به حرفای من بی محلی می کنین، من چرا باید بیام این جا و براتون وقت بگذارم.
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آقای تسوکه اصلااااااااااااا این طوری نیست باور کنید:316:
فقط حوصله اینکه حرفای اون آقا رو مرور کنم و بیام بنویسمو نداشتم همین.
اخه همش درمورد رازهایی که آقایون باید بدونند
رازهایی که خانوما باید بدونن و یه سری مقالات بیشتر ادبی تا روانشناسی بود حرف زد و ما هم مینوشتیم.بعضیاشم اصلا قبول نداشتم و دقیقا چون بی فایده بود دیگه حالا شوهرم اصلا به اونا اعتقاد نداره.
قهر نکنید دیگه. اصلا قصدبی احترامی و یا بی محلی کردن بهتونو نداشتم آقای مهندس.
همین امشب میرم تو جزوه هام میگردم(چون چند روزیه اسباب کشی کردیم) و هرجا نکته خوبی داشت میام مینویسم.الان رو موبایلم آلارم گذاشتم.
آقای sci بینهایت ازتون ممنونم حس میکنم تاحالا کسی منو انقد نفهمیده بود.
اما چند تا سوال: اگه این رفتار جرات مندانه رو داشته باشم یعنی بااحترام نظر مخالفمو بگم و از خودم دفاع کنم بیشتر باعث نمیشم که همه رو از خودم ناراحت کنم؟
چی کار کنم که اصلا حرفشون واسم مهم نباشه و هیچ اهمیتی به تهمتاشون و برخورداشون ندم نه اینکه عصبانی بشم؟
بعضی اوقات که از دست کسی ناراحت میشم تو خودم میریزم و شدیدا خودخوری میکنم اما خیلی اوقات هم خیلی رک حرفمو میزنم و همین باعث میشه از من بدشون بیاد که چون بزرگترند نباید جوابشونو بدم و تازه وقتی گله میکنم تهمتهایی میشنوم که از شدت عصبانیت دستام میلرزن!!!!!و خیلی به خودم رحمم میاد.صدای تپش قلبمو میشنوم.
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
یه بار دیگه پستی که گذاشتم رو با دقت بخونید
رفتار پرخاشگرانه و ناسازگارانه با رفتار جرات مندانه کاملا متفاوته...
اتفاقا رفتار جرات مندانه موجب افزایش صمیمیت می شه در طولانی مدت
اما چون شما رفتار منفعل داشتید و حالا می خواهید این نوع رفتار رو تجربه کنید شاید دیگران در وهله اول موضع بگیرند.. اصلا مهم نیست... رفتارشناسها معتقدند ۲۱ روز زمان لازمه که یک رفتار تبدیل به عادت بشه... پس اونها به رفتار جدید شما عادت خواهند کرد...
از موارد کوچیک تر شروع کنید تا حرفه ای بشید...
فعلا تو ۵۰ درصد رفتاراتون جرات مندانه باشید برای یه هفته کافیه
صدای تپش قلب و لرزیدن دستاتون به دلیل واکنش فیزیولوژیک بدن شما به اضطرابه
تمرین تنفس کنید خوب می شه
توصیه هلی پست قبلی رو با دقت بخونید... مطمئن باشید همه مشکلات شما رو دیدم و لحاظ کردم
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
اخه همش درمورد رازهایی که آقایون باید بدونند. رازهایی که خانوما باید بدونن و یه سری مقالات بیشتر ادبی تا روانشناسی بود حرف زد و ما هم مینوشتیم.بعضیاشم اصلا قبول نداشتم و دقیقا چون بی فایده بود دیگه حالا شوهرم اصلا به اونا اعتقاد نداره.
ما؛ این ما کیه؟ مگه با شوهرتون رفته بودین؟ مگر مشاوره ی خصوصی نرفته بودین؟
حالا، مگر قبلا به اونها اعتقاد داشت؟ مگر شوهرتون هم اون حرفا را شنیده بود؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
دفعه قبل که رفته بودم مشاوره با دختر خالم بودم که مشکلاتمون خیلی شبیه هم بود(ما از بچگی با هم بودیم تا آخر دوره لیسانس)شوهرم نبود اماجزوههاشو میذاشتم روی میز کار شوهرم ومطمئنم که یه نگاهی بهشون یواشکی مینداخت.
زمانی که واسه آزمون میخوندم خیلی ناامید بودم به خاطرزمان خیلی کمی که داشتم و شوهرم خیلی امیدواری بهم میداد و بهم قول داد که اگه قبول بشی هرچی بخوای انجام میدم(هدیه بزرگ یا مسافرت یا....) همونجا ازش خواستم که نه باید بیای با هم بریم پیش یه روانپزشک.کلی چونه زد تا از روانپزشک به مشاوره واسش تخفیف دادم. فقط دو جلسه پیش همون مشاور قبلی که خودم تنها رفته بودم رفتیم که دیگه داد ایشون دراومد که نمیخوام چرت و پرت بشنوم و.....:163::163::163:
امروز جزوشو همراه خودم آوردم. بنویسم همون رازها رو یا اینکه واستون تکرارین؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سلام..عزيزم بنويسين اون رازهارو به هر حال همه كه نخوندن قبلا اين رازهارو
من خودم كتاب رازهائي درباره مردان و زنان رو خوندم..اما واقعا هرچي بخوني كمه..چندين بار بايد خونده بشه تا ملكه ذهن بشه
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نمی دونم والا، اگر شوهرتون خوشش نیومده که بی خیال. حالا اگر بعدا خواستم، میگم تا بنویسین. فعلا بی خیال.
اما چرا شوهرتون از مشاوره ناامید شد؟ نکنه مشاور خوبی نرفتین؟ ای کاش می تونستین از فرصت این مشاوره ی دو نفره بهتر استفاده کنین. این یک برگ برنده در دستان شما بود که ممکنه حالا حالاها دیگه گیر نیاد، راستی چرا اصلا خبر ندادین که با همسرتون به توافق رسیدین که برین مشاوره؟ فکر نمی کنین ما می تونستیم نظراتی بدیم که بهتون کمک کنه؟
اصلا چرا به شوهرتون روان پزشک را پیشنهاد دادین؟ همون مشاور کافی بود.
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آره اعصاب خودمم به هم ریخت مدام با خودم میگم کاش میرفتیم پیش فلانی که تو دانشگاهمون یود یااون یکی که .....
حیف شد واقعا حیف شد.
البته بعضی اوقاتم فکر میکنم که پیش هرکس دیگه ای هم که میرفتیم همین بود آخه شوهر من خیلی مغروره.
میدونین تجربه و تخصص در نظر نمیگیره فقط مدرک تحصیلی رو مقایسه میکنه و خودشو برتر میبینه، آدم خودخواه!!!
چون نتیجه ای نداشت به شما نگفته بودم باخودم فکر میکردم زندگیمون یه تغییر اساسی میکنه و میام اینجا به همتون میگم اما از همون ثانیه اول که رفتیم انقده غر زد که حالم به هم خورد آخرشم خودم گفتم بابا نمیخوام بیای فقط دست از سر کچلم بردار دیگه.
آخه داداشم که پزشکن بهم بارها گفته بودن که شما(من و شوهرم) نیاز به درمان با دارو دارین و ازم خواسته بود بریم پیش یه روانپزشک.تازه حرفای مشاور حداکثر زمانی که اثر داره به یک روز نمیرسه:163: (در این مورد خاص)
دوستان خوبم میشه نظرتونو بپرسم چون نمیدونم رفتار جرات مندانه در این مورد چیه؟
قبلا گفته بودم خونواده شوهرم تا حالا بارها و بارها مهمونی مامنمینا دعوت شدن اما نیومدن(مهمون داریم . جای دیگه دعوتیم و......) باز بابای من اشتباه کرده:163: و واسشون کیک یا غذا فرستاده با اینکه نیومدن!!!
واسه عید نوروز هم با اینکه هم من و هم شوهرم ازشون خواستیم که برن عید دیدنی خونواده من بازم نرفتن.(حتی من چند روز پیش به پدر شوهرم گله هم کردم).حالا چند شب دیگه باز مامانمینا افطاری دارند(یه مهمونی خیلی بزرگ) نمیدونم بگم به مادر شوهرم که آبروم پیش خانوم داداشام نره، نگم ، شوهرم بگه؟نمیدونم؟زنگ بزنم نزنم؟
البته الان حدود یه ماهه ما درگیر خونه خریدن و تمیز کردن و اسباب کشی بودیم دو هفته هم هست که خونه جدیدمونیم اما هنوز مامان ایشون یه زنگ به ما نزدن حالی بپرسن چه برسه به اینکه بیاد کمکم کنه!!!یا لا اقل یه تعارفی کنه!!!! شوهرم میگه نمیدونم چرا نیومده؟!
چی کار کنم واسه دعوت مهمونی؟!
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
کسی نمیخواد چیزی بگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
دوستان خوبم میشه نظرتونو بپرسم چون نمیدونم رفتار جرات مندانه در این مورد چیه؟
قبلا گفته بودم خونواده شوهرم تا حالا بارها و بارها مهمونی مامنمینا دعوت شدن اما نیومدن(مهمون داریم . جای دیگه دعوتیم و......) باز بابای من اشتباه کرده:163: و واسشون کیک یا غذا فرستاده با اینکه نیومدن!!!
واسه عید نوروز هم با اینکه هم من و هم شوهرم ازشون خواستیم که برن عید دیدنی خونواده من بازم نرفتن.(حتی من چند روز پیش به پدر شوهرم گله هم کردم).حالا چند شب دیگه باز مامانمینا افطاری دارند(یه مهمونی خیلی بزرگ) نمیدونم بگم به مادر شوهرم که آبروم پیش خانوم داداشام نره، نگم ، شوهرم بگه؟نمیدونم؟زنگ بزنم نزنم؟
البته الان حدود یه ماهه ما درگیر خونه خریدن و تمیز کردن و اسباب کشی بودیم دو هفته هم هست که خونه جدیدمونیم اما هنوز مامان ایشون یه زنگ به ما نزدن حالی بپرسن چه برسه به اینکه بیاد کمکم کنه!!!یا لا اقل یه تعارفی کنه!!!! شوهرم میگه نمیدونم چرا نیومده؟!
چی کار کنم واسه دعوت مهمونی؟!
خیلی تمایل داشتم خودتون بگید باید چی کار کنید!
اما حتما دعوت کنید... ببینید شما نظرات خودتون رو می گید! گله نمی کنید! می گید خیلی دوست دارید بیان... همین! اگر نمی آن مشکل شما نیست !
چقدر مهمه که زنگ بزنن یا نزنن!؟ اصلا چه اهمیتی داره!؟ براتون مهم نباشه!!! به شوهر شما هم ارتباطی نداره که چرا زنگ نزدن! شوهرتون مسئول رفتارهای خودشه!
حتما دعوتشون کنید... با احترام و تمایل خودتون رو به اینکه بیان بگید و بگید اگر بیان احساس خیلی خوبی خواهید داشت! دقیقا از جملات " من " استفاده کنید...
پستی که در رابطه با جرات مندی گذاشتم رو یه بار دیگه بخونید...
راستی اوضاع چطوره؟؟ کارهاتون رو انجام می دید؟
-
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مرسی.یه کم اوضاع روبراه شده. هرشب تمریناتی رو که گفتید انجام میدم.
خیلی دوست دارم رو این کار کنم که حرف بقیه و رفتارشون واسم مهم نباشه. زنگ زدن و نزدنشون و حتی احترام یا بی محلی گذاشتنشون.
زندگی خودمو داشته باشم و کلا بی خیال بشم.
آخه با هر رفتار یا حرف غیر منطقی(البته از نظر خودم) که مواجه میشم تپش قلب میگیرم و این احساس بدی رو بهم میده(ضعیف بودن بیش از حد).
ممنونم از لطفتون:72: