RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟
100maah عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
نازنین ،
شما نیاز داری روی عزت نفس ، اعتماد به نفس ، و احساس گناه در خود متمرکز شوی .
عزت نفس و اعتماد به نفستون به شدت ضعیفه و برعکس احساس گناه در شما قوی هست و به تبع اون دچار عدم قاطعیت ، و سازگاری منفی ، و مشکلات شناختی شده ای ، که باعث شده مهارتهای رفتاری و کلامی شما بر این مبنا ، روند غلطی رو پیش ببره که هم به خودتون آسیب زده هم به همسرتون .
شما حتی اگر همسرتون را دوست دارید و رضایت وی براتون مهمه باید بدانید که اینگونه رفتارها و عملکرد شما به او آسیب می زند و در واقع بعث می شود برای ایشو یک زن ضعیف باشید که خوشایند هیچ مردی نیست ، یک زن قوی باعث اقناع روحی مردش می شود و نیاز به قدرت را در وی تأمین می کند و یک زن ضعیف درست برعکس این برای همسرش خواهد بود ، که در این شرایط مردها واکنشهای متفاوتی نشان می دهند ..
پس خود را دریاب و با مطالعه و مشاوره حضوری شخصیت خود را بازسازی کن و به خودت و همسرت کمک کن
منتظر خبر از عزم و اراده شما برای تغییر هستم .
موفق باشی عزیزم
.
RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟
خیلی ممنون که بالاخره یک نفر به من گفت ممکنه یکی دیگه مشکل داشته باشه. راستش اصلا نمیدونم عزت نفس و زن قوی بودن چه معنایی داره!
چند بار پیش مشاور رفتم حتی یکی از مشاورها راهکارهای منو که شنید اونقدر خوشش اومد که ازم برای خودش هم راهنمایی گرفت! فقط پول میدم و میرم اونا میشینن نگاهم میکنن میگن از لباس پوشیدنت معلومه که آدم متفاوتی هستی بعد هم میگن مشکلاتتو دونه به دونه بگو و من میگم. و آخرش میگن راهکارهات خیلی خوبه ولی خود شوهرت باید بیاد مشاوره. خوب نمیدونم اگر ممکنه بگین که زن قوی یعنی چی؟
چند تا مسئله هست که من هیچ وقت اینجا ننوشتم. شوهرم قبل از من یک نامزد عقدی داشته که بعد از عقدمون تازه فهمیدم که یکماه قبل از اینکه از من خواستگاری کنه ازش جدا شده بوده و اینو به من نگفته بود. توی دوران نامزدی پیش از عقدمون هم یک چیزایی دیدم ازش که بعد از ازدواج فهمیدم چقدر خر بودم که توجهی نکردم. فقط شیفته معلوماتش شده بودم. حتی رئیس دانشکده مون بعد از عقدمون یکبار منو یواشکی صدا زد و گفت: شوهرت چرا اینجوریه.( روش نشد دقیقا بگه چجوری.) حتی سر کلاس مدیر گروهمون ازش ایراد گرفته بود و غلطهاشو گفته بود و میخواستند از دانشگاه اخراجش کنند. قبل از عقدمون ازش خواستم مطمئن باشه که دیگه نمیخواد به زن قبلش فکر کنه و اگر میخواد بهتره بجای من با اون ازدواج کنه اونم به همسر قبلش زنگ زد ولی اون بهش گفته بود کدوم خری میخواد زن تو بشه و من تا ۱۰ سال دیگه حتی نمیخوام ببینمت! همه اینها رو دیدم اما.....! شایدم عزت نفسم پایین بود و عشق چشمامو کور کرده بود. الان اما واقعا اگر یک تعریف از زن قوی برام بگید که بدونم الان کجای کارم خیلی ممنون میشم و اگر هیچ کدومتون در این رابطه با مشاوری صحبت کرده و اون مشاور بجای اینکه بگه برو طلاق بگیر واقعا راهی چاهی بهش یاد داده بهم اونو معرفی کنید. توی تهران باشه. ممنون میشم و ممنون هستم که به فکرم بودید و من واقعا میخوام زندگی خوبی داشته باشم و اگر میگید مشکل دارم حتما باید به خودم برسم. اینکار رو میکنم.
RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟
دوستان عزیزم دوباره سلام. از اونجایی که راهنمایی بچه ها که همون ارتباطات کلامی بین زن و شوهر بود را اجرا کردم و خوب نتیجه ای که داد این بود که کمی برخورد شوهرم بهتر بشه. اما مریضیش که خوب شدنی نیست و هنوز هم از وسواسش خیلی کارها را نمیکنه و ... و اینکه چند تا از دوستان گفتند عزت نفس ندارم و من هم مطالعه کردم و فهمیدم یعنی چی کم کم شروع کردم به اینکه به خودم بها بدم. حالا اگر کاری داشته باشم و شوهرم صدام بزنه بهش میگم کار دارم و ... یعنی اول خودم رو در نظر گرفتم و چون یکی از ملاکهای ازدواج مخصوصا برای من: داشتن روابط زناشوئی بود و هست پیش خودم تصمیم نهایی را که همون جدائیست را گرفتم اما هنوز بدون اینکه به شوهرم بگم تا یک ماه دیگه که نتیجه کارمون مشخص میشه بهش مهلت دادم. علت اصلیش هم اینه که بهش علاقه دارم. به هر حال توی این چند روز که به عزت نفسم رسیدم شوهرم یکجور دیگه شده. البته قول داده بود که دیگه بهیچ وجه کارهای بدش رو تکرار نکنه اما واقعا هم توی این چند روزه من آرامش داشتم و حتی به چند کار عقب افتاده رسیدم. و شوهرم هم خیلی مهربون شده و حتی گاهی میآد و با هم حرف میزنیم حتی دو سه دفعه بدجوری هوس کرده که بیاد سراغم اما جلوی خودشو طبق معمول گرفته و فقط قربون صدقه ام رفته.
خیلی از راهنماییهاتون متشکرم و از این سایت هم همینطور این سایت باعث شد من به خودم و خوشبختی خودم فکر کنم. راستش اومدم اینجا که راه حل بگیرم اما فهمیدم مهم نیست که بمونم یا برم مهم اینه که احساس خوشبختی رو وابسته به خودم بدونم و آویزون این و اون نباشم.الحمدالله الرب العالمین:323:
RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟
صد ماه عزیزم
هر تصمیمی گرفتی ما بهش احترام میذاریم وامیدوارم هر چی به صلاح و خوشبختیت تموم می شه اون بشه
عزیزم من بازم اومدم همون حرف تکراری رو بزنم، حالا که با مهارت تونستی تو این مدت کوتاه عوضش کنی نمی تونی یه جور راضیش کنی بره دکتر؟ به خدا وسواس با دارو خیلی کنترل میشه ها!
این راه رو هم به عنوان راه آخر امتحان کن
خوشحالم که به خودت ارزش می دی، من تو زندگی و تالار یاد گرفتم که اول خودتو دوست داشته باشی تا بقیه هم دوستت داشته باشن
مسلما نه به معنای غرور وخودخواهی بلکه عزت نفس و دوست داشتن خود
RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟
دیشب یک دفعه گفت تصمیم گرفتم برم دکتر من هم جدی گرفتم. و گفتم خیلی کار خوبیه خوشحالم که میخوای به خودت اهمیت بدی. اما بعد گفت شوخی کردم. البته قیافه ش یکطوری بود که آدم شک میکرد که واقعا داره بهش فکر میکنه. نمیدونم امیدوارم. ولی من از حرفم کوتاه نمیام و هر چی که نیاز دارم رو میخوام. اگه خوب بشه که چه بهتر اگه هم نشه خودش میدونه من که نمیخوام بعد ها افسوس بخورم که چرا وقتم رو تلف کردم. دیشب هم بهش گفتم که اول خودم مهم هستم بعد بقیه. هیچی نگفت. هر چی هست من که الان حالم شکر خد ا خوبه. یک کمبودهایی دارم اما چون میدونم نمیخوام نادیده شون بگیرم دیگه ناراحتم نمیکنه. ممنونم سابینا جون امیدوارم تو هم همینطور اوضاعت بهتر و بهتر بشه. و همه بچه های تالار و همه آدمای خوبی که دنبال خوبی هستند .همه آدمهایی که نمیدونند رو خدا هدایت کنه و کمکشون کنه که راه صحیح رو پیدا کنند.
RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟
100 MAH خواهر نازنینم سلام
خوشحالم که تا حدی کنترل اوضاع به دست گرفتید و مطمینم شرایط بهتر از این هم میشه
دکتر میثاق اینجوری که من برنامه های تلویزیونی شونو تو کانال 4 میبینم خیلی دکتر خوبیه؟ اگه بخوای میتونی وقت بگیری
در عین حال چون میگید همسرتون از طریق مسایل دینی تحت تاثیر قرار میگیره میتونی ساعت 1:35 ظهر هرروز کانال 3 برنامه سمت خدارو بیاری و صداش یهجوری تنظیم کنی که حتما" بشنوه چون بسیار کاربردی و جالبه برنامه هاش
از صمیم قلب ارزو میکنم مسایلتون به بهترین نحو حل شن:72:
مشکلات من تا رسیدن به آرامش
[color=#1E90FF]ممنونم عزیزم البته ایشون حتی اگر صدای تلوزیون رو بشنوند کلا روزشون خراب میشه![/color]
نمیدونم چرا این افتاده توی کله ام که حکایتم شده مثل کفش خریدن.
یکدفعه رفتم پشت ویترین و یک کفش تک دیدم که هیچ جا ندیده بودم .
این کفش با همه کفش ها فرق داشت. خوشگل بود و جنس خوبی داشت.
رفتم توی مغازه اما فهمیدم سایز من نیست. با این حال اونقدر خوشم اومد که به زور پامو
توش کردم. اوایل پامو میزد اما خوشحال تر از اونی بودم که با زخماش نگاه کنم. بعد کم کم
اونقدر پامو زد که درش آوردم. حالا هنوز هم توی دستام دارم با خودم این ور و اونور میبرمش
اما شاید یک پای دیگه به این کفشها بخوره و یک کفش دیگه هم به پای من!
RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟
100 ماه خواهر گلم سلام
خیلی مثالت زیبا بود میدونی گاها" ما ادمها یه مشکلی داریم فکر میکنیم هرکی اگه تو یه نقشی موفق پس تو همه نقش هاش موفق . اگر نقش اجتماعیش خیلی خوبه میگیم vaooooooooooo این ادم بی نظیر مال من شه عالی میشه بعد که مال ما میشه یه اشتباه خیلی خیلی بزرگتر میکنیم میدونی چیه؟ فکر میکنیم شدیم پیروز میدون جنگ یادمون میره بابا این شروع بازیه حالا می افتیم تو بازی اینقدر غرق این بازی با مسایلش میشیم که حالا یادمون میره بابا داشتن این ادم خاص یه روز ارزوم بود یادمون میره گناه این ادم خاص اینکه نقشش بلد نیست ولی در عین حال میخواد برامون بهمون خاصی سابق بمونه ولی ما دیگه اون ادم خاص با دیدگاه های خاص ادم خاص نمیخوایم میدونی چرا چون مثل یه ادمی شدیم که کنار دریا با ذوق پا زدن یه قایق پدالی گرفته که خودش حرکت کنه ولی بعد 2 کیلومتر میشه یه ادمی که پاش درد گرفته و ارزو میکنه یه قایق موتوری داشت که راحت میبردش !!!! یادش میره لذت پا زدن رو !!!!. این مشکل خیلی از ماست و شما
خواهر نازنینم با همون دلبری هایی که روزی این ادم خاص بدست اوردی حالا ب همون دلبری ها میتونی دکترم ببریش تلویزیونم گوش کنه و مشکلاتش حل کنه
فقط فعلا" فکر نکن پات تویه کفش دیگه جا میگیره اخه این پا از تنگی کفش قبل ملتهب شده و میره یه کفش دیگه میخره بعد یه مدت که التهاب پاش خوب شد میبینه ای دل غافل این یکی کفش گشاد براش !!!!!!
پس ارام باش و بدون برای هر مساله بی نهایت جواب
RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟
ممنون sahara اما متاسفانه از من کاری ساخته نیست.
تنها کاری که در نظر گرفتم اینه که یک ماه دیگه که نتیجه کارمون مشخص شد و من درخواست طلاق دادم
اگر فرصتی خواست ازش بخوام به دکتر مراجعه کنه و نیاز هام رو برآورده کنه.
چون من الان تنا تر از یک آدم مجرد دارم زندگی میکنم. یعنی خیلی از کارهایی که یک آدم مجرد میتونه
انجام بده رو ندارم و در کنارش هیچ کدوم از نیازهام برآورده نمیشه واز نظر جسمی خیلی اوضاع بدی دارم.
و ممکنه ادامه این شرایط موجب به بیماری شدیدی در من بشه.
بنابراین فکر کنم تکلیف این تایپیک مشخصه و من به آرامش روحی رسیدم و نیاز به بر آوردن خواسته هام
دارم که باید پاسخ داده بشه. حداقل توی این دو هفته مهربون بوده و سعی خودشو کرده که مثل آدم رفتار
مهترمانه داشته باشه.
RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟
خواهر گلم
میدونم خسته تر از اونی هستی که بخوام یه بند راه حل بدم و نصیحت ولی مطمین باش ادمی که تونسته 2 هفته خوب باشه بازم میتونه . به نظرم اون بیشتر مریضه و احتیاج به کمک داره تا اینکه بد باشه و بخواد مخصوصا" ازار بده .پس این فرصت به زندگیت بده میدونم نیاز هات واقعا" تحت فشارت میذاره ولی باور کن با درمان حل میشه پس ایکاش قبل از عملی کردن درخواست طلاق با یه تهدید کاملا" جدی بسمت درمان سوقش بدی
در نهایت بدون به عنوان یه دوست از صمیم قلب برات دعا میکنم
RE: با هم اختلاف نظر داریم یا یکی از ما مشکل داره؟ طلاق آره؟
سلام عزیزانم. یک ماه گذشت و من تصمیم نهایی خودم رو گرفتم هر چند وقتی که تصمیمم قطعی شد . همسرم ه شدت افسردگی گرفت و مدام گریه می کرد و حال و روز من را هم سیاه کرده بود. از گری ههای خانواده شوهرم هم که بگذریم. اما هر وقت میگفت بیا زندگیمونو بکنیم و من ازش می پرسیدم که تغییر خواهی کرد یا نه میگفت فکر نمیکنم به این زودی. خلاصه اینکه امروز سند طلاقم را هم گرفتم. همه چیز به سرعت و آسان پیش رفت. تقریبا هر کسی که مرا می شناخت از این اتفاق خوشحال شد و تبریک گفت مهم تر از همه در این دو هفته که جدا زندگی کردم به یک آرامش بی انتها رسیدم. و چند تا قرارداد هم بستم و همه چیز به حمدالله خوب و روشن است. خیلی احساس خوبی دارم و از خدا ممنونم که اینقدر آسان و راحت همه چیز پیش رفت. به هیچ وجه باور نمی کردم که به یکباره اینطور آرام و سبک شوم. از همه شما دوستان که من رو همراهی کردید ممنونم. فقط برای شوهرم هم دعا کتید که به آرامش برسد. چون توی این دو هفته هروقت دیدمش داشت گریه می کرد.