نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟

[color=#FF0000] بهشت نوشته است: کاملا بکش کنار. به اون آقا بگو روزی که کارش تمام شد و مدرک طلاقش دستش بود به شما زنگ بزنه که برنامه تان را مشخص کنید. تا قبل از اون هیچ ارتباطی نداشته باشید.


من اين توصيه را به اين صورت اصلاح مي كنم:

کاملا بکش کنار.
به اون آقا بگو حتي اگر روزی کارش تمام شد و مدرک طلاقش دستش بود به شما زنگ نزنه ،‌چون قصد ازدواج با او را نداريد.


اگر به اين توصيه عمل كرديد. مطمئن باشيد كه شما خانه و زندگي آنها را ويران نكرده ايد.
در غير اين صورت مسئول طلاق آنها فقط مشكلاتشون نبوده بلكه شما هم بوده ايد. و مطمئن باشيد كه از تيررس فشارهاي آن زندگي و همسرش دور نمي توانيد بمانيد. و مشكلات زندگي آنها بر زندگي شما و حتي آبروي شما سايه خواهد انداخت.

فكر كنم تحت هيچ شرايطي حاضر نيستي و دلت نمي خواد دست از اين آقا برداري و همچنان با اينكه مي دوني كارت گناهه و پاشوندن زندگي ديگران داري به كار خودت ادامه مي دي .
نوشته بودي كه :
نه من پست ها رو خوب می خونم . از دیروز که این خانم اومدن و کولی بازی در اورد تصمیم گرفتم به این اقا بگم دیگه برو تا بعد از طلاق قطعی .
فكر كنم پست هاي بالا را جا انداختي و نخوندي . به خاطر همين دوباره برات گذاشتم تا بخوني .

خانم طالبي

دريافتي كه از شما دارم ترس است . از چه مي ترسيد ؟

مي شود خواهش كنم قدري از اين مرد و زن فاصله بگيري و از خودت براي ما حرف بزني ؟

از چه مي ترسي كه نمي تواني به اين مرد جواب رد بدهي و براي خودت صغري و كبري مي چيني ؟!



تو اين ها را در چند پست اخر گفته اي


به هر حال دیر یا زود اون زن طلاق می گیره پس من می تونم به اون اقا بگم بعد از طلاقش به این مساله فکر می کن


با كمال شرمندگي

مي داني قديمي ها چه مي گويند و چه ضرب المثلي در اين باب داريم ؟ زن و شوهر دعوا كنند ابلهان باور كنند .

البته اين ضرب المثل قطعيت ندارد اما از آن طرف هم كه نگاه كني امكانش هست . مگه نه ؟!



ولی نمی تونم بگم اصلا تو رو نمی خوام
فکر می کنید این تصمیم عاقلانه است ؟

نتوانستن تو را با منشا يك ترس درك و دريافت مي كنم . خودت بگو اين ترس از كجا و چه جايگاهي مي آيد .
بر عاقلانه نبودن تصميم يقين و باور دارم

نه من پست ها رو خوب می خونم . از دیروز که این خانم اومدن و کولی بازی در اورد تصمیم گرفتم به این اقا بگم دیگه برو تا بعد از طلاق قطعی . ولی نمی تونم توی چشاش نگاه کنم و بگم نه اصلا تو رو نمی خوام

اين ناتواني كه در كل مسير تاپيك به آن بارها اشاره كرده اي از كجا مي آيد ؟!اين را بگو .

ولی من می دونم این اقا و خانم جدا می شن چرا شانس خودم رو از دست بدم و به کسی که عاشقانه دوستش دارم بعد از طلاق زنش نرسم

و درنهايت بازدارنده و صاعقهايت بدجوري كليدش خورده و در پيش نويس كودكانه ي زندگي ات هستي . براي خودت در اين شرايط فكر جدي بكن .

به نظر من هم تو دچار عشق کورکورانه شدی حتی هم اگر جدا شوند این چه شانسی است که می خوای بری به دنبالش به نظر من این هم بدشانسی نکنه از اینکه فکر می کنی که ممکن دیگه ازدواج نکنی می خوای ازدواج کنی یکمی فکر کن مگه بچه هستی دیگه بزرگ شدی یکمی بیشتر فکر کن حتی اینی که می گی بعد از طلاق قطعی بیا خودش یه جور مخرب زندگی اون زوج می باشد یعنی به خاطر تو باید زنشو طلاق بده و مطمئن باش یه نفر دیگه هم پیدا می شه که تو را به خاطر اون طلاق بده حالا خود دانی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط talebi90

از همگی ممنون
امروز یه اتفاق افتاد دوستم اومد محل کارم و هر چی از دهنش در اومد به من گفت :302:
من هم به اون اقا زنگ زدم گفت زنش غلط کرده و اینا می خوان از هم جدا شن مسائل بین من و تو به اون ربطی نداره
خیلی ناراحتم

---

توروخدا دست از سر زندگی این بنده خدا بردارید شما آخه چرا دارید کاریو میکنید که آینده خیلی بدی داره
چرا دارید با سر میرید توی چاه
تا دیر نشده بطور کل پاتونو از زندگی این آقاو دوستتون بردارید
آخه چطور به مردی اعتماد میکنید که داره بچه اشو با پول معاوضه میکنه(بجای مهریه)
باور کنید آدم جالبی بنظر نمیاد :316::316::316:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماندو چنین نیز هم نخواهد ماند
من از چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

آخه خانم عزیز زندگی که فقط توی شوهر داشتن ویا زن داشتن خلاصه نمیشه چرا باید فقط به این دلیل که همسری داشته باشی داری خودتو در درجه اول بعد اون زن و بچه رو دچار مشکل میکنی.
شاید شما الان نتونی ازدواج کنی ولی این به این معنا نیست که دیگه نمیتونی زندگی کنی
سعی کن ارزش های وجودی خودتو بالا ببری و منتظر و امیدوار به یه آینده روشن بمونی
زندگی اون زن و شوهر و به حال خودش بذار به اون آقابگو بهیچ عنوان حاضر به ازدواج باهاش نیستی
کسی که به همسر قبلیش در مقابل شما بی احترامی کنه چطور توقع داری بعدها واسه شما ارزش قائل باشه
خودتو از این ورطه نابودی خارج کن:302:

واقعا موندم که چی‌ بگم!!!!

خانم طالبی شما خودتو فقط واسه چند دقیقه بگذار جای اون خانم با یه بچه. اگر شما بودین، نمیرفتین کلی‌ بازی در بیارین؟؟؟ تازه ممکن بود از کلی‌ بازی هم بدتر کنید... چون شوهرت داره بعد از ۱۲ سال زندگی‌ با یه دختر ۷ ساله میگذار میره.

چشماتو باز کن که هم داری زندگی‌ یه بچه، مادر و پدر رو خراب میکنی‌ هم زندگی‌ خانم طالبی رو....

اومدی اینجا مشاوره کنی‌. نیومدی اینجا که دوستان حرفاتون رو تایید کنن.



مراقب باش :305:

:316:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط talebi90

پس من می تونم به اون اقا بگم بعد از طلاقش به این مساله فکر می کنم ولی نمی تونم بگم اصلا تو رو نمی خوام
فکر می کنید این تصمیم عاقلانه است ؟

---

نه دوست عزیز

تصمیم عاقلانه نیست

عاقلانه اش اینه که محکم بگی :

من منصرف شدم و تصمیم ندارم با مردی که از همسرش جدا میشه و یک بچه هم داره ازدواج کنم ، حتی اگر بهش علاقه داشته باشم .

عزیز دلم ، شما در مقابل او به خودت بها بده و بگو فکرش را که می کنم ، این نوع ازدواج هم در شأنم نیست هم تحمل مسائل و مشکلات بعدی اون را ندارم .

و محکم ردش کن ، اونوقت این آقا روی دیگر خود را به شما نشان خواهد داد ( یا خشن برخور خواهد کرد و به شخصیت و شخص شما حمله خواهد کرد ، یا ذلیل بازی نشون میده و التماس می کنه و به پات میافته و از عشق میگه که اینم دو حالت داره یا ریاکاریه و برای نرم کردن شما یا همینگونه هست که در هردو صورت نشونه اشکال شخصیتی ایشونه ، یا این آقا از شما نا امید میشه و در پی ترمیم زندگیش برمیاد که در خواهی یافت که این زندگی میشه که از هم نپاشه و اگر شما خواهان پاشیده شدنش باشی باید منتظر مکافاتش هم باشی . یا از هم جدا میشن ولی از شما می برد پس علاقه اش به شما عمیق نیست و یک نوع تأمین نیاز داره با شما . یا جدا خواهد شد و علیرغم قطع ارتباط از سوی شما به سوی شما خواهد آمد و مصرانه از شما خواستگاری خواهد کرد که در این صورت به آن به طور جدی فکر می کنی و تمام جوانب را می سنجی و تصمیم می گیری )

پس اکنون هیچ وعده ای نده و صریح و قاطه و با حس ارزشمندی در خودت او را رد کن و محکم باش .


ترس منفی شما ، که بهتره بگم ترس موهوم ممکنه از اینها باشه :

1 - ترس از بالاتر رفتن سن و نیافتن به موقع همسر

2 - ترس از دست دادن این شخص

در صورت اول >>> برمیگرده ه تلقی شما از ازدواج که نیاز به بازنگری و اصلاح داره ، چون تلقی درستی نیست که وادرات به تن دادن به این نوع ازدواج هم می کنه .

در صورت دوم >>> بر می گرده به وابستگی عاطفی ( نه عشق ) شما به این آقا . که این هم مسئله هست و لازمه رو خودت کار کنی و رفع وابستگی کنی ( وابستگی به هرچیزی مخل آرامشه ، حتی به همسر و فرزند چه برسه به این نوع وابستگیها )

ترس مثبت شما :

1 - ترس از پیامدهای ناگوار این نوع ازدواج

2 - ترس از عاقب ظلم احتمالی شما ( سهیم بودن در از هم پاشی این زندگی با رابطه عاشقانه ای که با این آقا برقرار کرده ای و انرژی ایشان را از تمرکز بر اصلاح مسائل زندگی به سوی خود معطوف داشته ای )

این هر دو مثبت است و باید بهش بها بدهی .


موفق باشی

.

سلام سرکار خانم طالبی دوست عزیزم
والا دوستان و فرشته مهربان و........ انقدر کامل و جامع راهنمایی کردند که ......
ولی گاهی اوقات باید یه مشکل رو خودمونی تر مطرح کرد
ضمن اینکه احترام زیادی براتون قائلم و مطمئنم که توانایی زیادی داری و لیاقت داشتن یه عشق پاک و ماندگار.ولی باید بگم که متأسفانه شما با وجود سن 34 اما اصلا خودت رو نشناختی و عین دختر های احساساتی 15 ساله داری رفتار میکنی.
اولا که 34 سال تو این دوره که سنهای ازدواج بالا رفته سن بالایی نیست که فکر ازدواج با یک پسر را از سرت بیرون کردی و انقدر خودت رو دست پایین گرفتی. دوما چطور دلت میاد راجب خانمی (مادری) که برای ویرون نشدن زندگیش میجنگه این طوری موضع بگیری. مطمئنم حتی یک لحظه هم سعی نکردی خودت رو بذاری جای اون خانم اگه این مسئله واسه تو اتفاق می افتاد چه کار می کردی ؟ سوما ببخشید اما این آقا سوای از اینکه چهار چوب یک زندگی را نمیدونه حرمت هم نگه نمیداره که راجع به خانمش مادر بچه اش که روزهای خوبی را با هم داشته اند این طور به شما گفته (حداقل به احترام اینکه مادر بچه اش هست باید اجازه میداد مسئله زندگی شون روشن بشه بعد تصمیم به شروع یک رابطه و بدگویی کنه)و هم اینکه چه تضمینی هست که فردا همین رفتار رو با خودت نداشته باشه احتمالش کم نیست چون این خیانت ضعیف بالاخره روزی رشد میکنه و بزرگ میشه و شاید قربانی بعدی تو باشی که صد البته قدرتش هم از قبل بیشتر.تو شاغلی یک زن ایرانی هستی این یعنی در اوج بودن این یعنی تو لیاقت بهترین ها رو داری .یه بخش بزرگی از درونت رو لابه لای این احساسات متظاهر جا گذاشتی اون رو در وجود این آقا جستجو نکن در خودت بگرد و پیدا کن . این تجربه شاید برات سخت باشه اما نقطه شروع یک نفس عمیق برای یه زندگی قشنگ این فرصت رو از خودت نگیر مطمئنم به خاطر این فرصتی که به خودت میدی خدا به تو یک شریک خوب زندگی رو هدیه میکنه. هر اتفاقی که بین تون افتاده رو فراموش کن و برای آینده خودت شمعی از امید و توکل روشن کن تا جواب بگیری. خودت رو با دوست داشتنی هات سرگرم کن ،گل بکار گل بو کن به طبیعت نگاه کن که تورو صدا میکنند که منتظردرخت آینده ای روشن از تو هستند که تو خود بذرش رو کاشتی و خدا را نگهبانش کردی .نکن عزیزم، نکن این کار رو، آخر عاقبت نداره ها حالا گوش نکن ........

اگه من زن اول اون اقا بودم شما چه توصیه ای به من می کردید ؟
ایا فکر نمی کنید اگه من نباشم این اقا سراغ دیگری می روند ؟
متشکر می شم اگه پاسخ دو سوال مرا بدهید لطفا نگوید تو مهمی و ما به زندگی اونها کاری نداریم
کمک بزرگی در تصمیم گیری به من می کنید

سلام:72:
من همه مطالبتون و خوندم اونقدر پاسخ دوستان کامل بود که چیزی برای گفتن نداشتم.
اما در جواب سوالتون اگر همسر اول این اقا بودید اونقدر بهتون راه حل می دادیم و اونقدر مهارتتون و در زندگی بالا می بردیم که زندگیتون و ول که نکنید هیچ تازه شیرینشم بکنید. و دودستی این زندگی و بجسبید و اون قدر به شورتون محبت کنید که او پایبند همین زندگی باشه نه خواهان زندگی با غیر خودی.
هیچ وقت نمی گفتیم این مردلیاقت تو رو نداره برو که اونم راحتتر به گند کاریاش برسه.

ایا فکر نمی کنید اگه من نباشم این اقا سراغ دیگری می روند ؟

مگه شما مسول این اقا هستید؟ به شما ارتباطی نداره که او با کس دیگه ای می ره یا نه. در ضمن اگه مردی بخواد چنین کاری و بکنه حتی اگه شما باشی می ره سراغ کس دیگری.
به نظر من مردی که هنوز بچه داره زن داره می ره برای بودن با کس دیگری برنامه ریزی می کنه وقتی که با شما باشه و نیاز جنسی و عاطفیش با شما سیراب شد حالا می ره سراغ مورد دیگری.
شما مسوول زندگی خودتون هستید.
چرا خودتون و از داشتن یک زندگی ارام و بی دغدغه محروم می کنید و وارد رابطه ای می شوید که پر از هراس ونگرانیست.؟
یه چیز دیگه هم بگم امیدوارم ناراحت نشی.
جایی گفتی چرا این خانم این طوری خودش و پایین اورده و در حالی که می دونه شوهرش نمی خوادش تلاش می کنه؟
باید بگم اون خانم که زندگیشه, و داره تلاش میکنه زندگیش و حفظ کنه. شما چرا خودت و این قدر پایین اوردی که اصرار داری وارد رابطه ای بشی که اصلا سهم شما نیست؟
بله اون اقا اگر سهم همسرشم نباشه سهم شما هم نیست. می دونی چرا؟
چون مردی که رشته یک زندگی 12 ساله با وجود بچه را پاره می کنه ارزش فکر کردن هم نداره چه برسه یک دقیقه با او بودن را.
بازم خود دانی.
موفق باشی:72:

اگه شما زن اول اون آقا بودي و مي خواست ازت جدا شه همه ما بهت راهكار مي داديم كه چطوري روي خودت كار كني، اشكالاتي كه داري بررسي كني تا بالاخره شوهرت متوجه بشه كه تغيير كردي با هم بريد مشاوره و زندگي رو با اون بچه معصوم از نو شروع كنيد. يه كاري هم مي كرديم كه دست نفر سوم(كه الان در حالت واقعي توي قضيه شما خودت هستي) از زندگي تون كوتاه بشه.
هر زندگي متاهلي يكسري مشكلات داره. زن و شوهر بدليل تربيت بچگي نادرست و يا كمبود مهارت اشتباهاتي مي كنن و دچار سوء تفاهم ميشن و بجاي حل مسأله سراغ پاك كردن صورت مسأله(طلاق) ميرن.
شما اصلا و ابدا نبايد وارد رابطه با مرد زن دار مي شديد و علاقه پيش ميومد. پس تعهد و اخلاق چي ميشه. تا وقتي كه اون آقا در زندگي قبليش هست متعلق به اون خانمه و شما اجازه نداريد اونو با الفاظ بد خطاب كنيد. واقعا شما دوست اون خانميد؟ خيلي نامردي كرديد!!!
مشكل شما فقط ترسه. ترس از تنهايي، ترس از ازدواج نكردن كه باعث شده اينجوري براي اين آقا به آب و آتيش بزنيد.
چيزي كه نياز داريد اين باوره كه خداوند سهم هركسي رو از زندگي مشخص كرده و مطمئنا بخت و اقبال هيچ كس رو در سفره ديگري نذاشته. نمي دونم چرا شما فكر كردي كه اون آقا مي تونه همسر خوبي براي شما باشه.
روانشناسها توصيه مي كنند از يك شكست عاطفي تا رابطه بعدي يكسال فاصله باشه تا پيشينه بد خاطرات قبلي وارد رابطه جديد نشه اونوقت شما تازه نقطه صفر ماجرا هم نيستيد بلكه دو سه پله عقبتر هم هستيد.
هيچ بعيد نيست با كوله بار مشكلاتي كه اين آقا توي زندگي الانش درست كرده و حل و فصل نشده گذاشته همونا رو به شما فرافكني بكنه و با كوچكترين شباهت رفتاري شما به همسر قبليش اوضاع براي شما هم سخت و پيچيده بكنه.
اگه واقعا دوست داري ازدواج كني اينطوري از خدا بخواه:
"خدايا منو به آرزوم برسون كه به خير و صلاح خودم و همگان باشه".
نبايد رسيدن ما به آرزومون به قيمت تباه كردن زندگي كس ديگه تموم بشه.
پس راهت چيه؟
اينه كه اين آقا رو با همه مهر و علاقه اي كه بهش داري كنار بگذاري زندگيتو بكني و دنبال حق خودت باشي. بذار اون آقا راه خودشو بره و اگرم سراغ كس ديگه اي رفت بدون منشش اينطوريه و قطعا بدرد تو نمي خورده و چون تو راه درست رو انتخاب كردي هرگز خودتو سرزنش نخواهي كرد.
موفق باشي خواهر خوبم:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط talebi90

اگه من زن اول اون اقا بودم شما چه توصیه ای به من می کردید ؟
ایا فکر نمی کنید اگه من نباشم این اقا سراغ دیگری می روند ؟
متشکر می شم اگه پاسخ دو سوال مرا بدهید لطفا نگوید تو مهمی و ما به زندگی اونها کاری نداریم
کمک بزرگی در تصمیم گیری به من می کنید

---

1- حالا كه شما زن اول اين آقا نيستيد
2- دنبال كس ديگري برود يا نرود به من و شما چه مربوط ؟! خيلي ها همين شرايط را دارند ما كه نمي توانيم نقش آچار فرانسه براي اين دست از آقايان بازي كنيم .

و اما توضيحات بيشتر در مورد پاسخهابم

اينجا بحث مراجعي است كه در تالار حضور دارد و در خواست كمك مي كند ما در هيچ كجاي زندگي اجازه نداريم در مورد افراد غايب از زاويه ديد فرد حاضر دست به قضاوت و داوري بزنيم . و قرار نيست حرفي كه مال شماست را به ديگري بزنيم و حرفي كه مال ديگري است را به شما .

آن خانم - اين آقا و شما هر كدام به تنهايي و خارج از اين داستان در ابتدا يك انسان هستيد .قرار نيست نسخه شما مال آن خانم باشد و نسخه ي آن خانم مال شما و .......

خانم طالبي
ما نمي توانيم حق انسانها را ناديده بگيرم . اينجا دادگاه خانواده نيست . اينجا جايي است كه فرد را نسبت به شرايط خاص خودش بررسي مي كنند .


ما مسئول انتخابهاي ديگران نيستيم . اما مسئول انتخابهاي خودمان هستيم و زماني انتخاب ديگران به ما مربوط ميشه كه پاي ما وسط باشه .

و نكته ي دردناك در مورد اين دست از افراد اين است كه شما هم كه باشي به دنبال زن ديگري مي روند . ( باور نكن كه زنش ، زن بي دست و پا و دست و پا چلفتي و......است ) ايشان دوباره وارد اين پيش نويس قشنگشان بالاخره مي شوند .

صبر داشته باش دختر جان . گاهي براي رسيدن به نور و خوشبختي بايد صبر كرد و گاهي هم براي رسيدن به تاريكي . انتخاب هاي ماهستند كه اين دو مسير را از هم جد ا مي كند .





اشكال تو اين است كه زيادي اين آقا را باور كرده اي .


اگر شما نمي دانستيد اين آقا همسر و بچه دارد و وارد اين زندگي مي شديد قطعا راهنمايي هاي ما نيز متفاوت تر مي شد و ما به گونه اي صحبت نمي كرديم كه شما و زندگي شما آسيب بيشتري ببيند و از هم بپاشد .اما امروز شما اين مسئله را مي دانيد و ما هم از آسيبهاي ( نه احتمالي بلكه قطعي ماجرا ) شما را آگاه مي كنيم و سعي مي كنيم آن روي سكه اي را كه نديده اي به تو نشان دهيم تا از اين انتخاب و تصميم گيري به هزار و يك علت فاصله بگيري .

ببخشید اینا جا موند.:
اتفاقا من عقیده دارم زندگی اونا مهمه. چون تو دختری و کمی دیر یا زود بالاخره ازدواج خواهی کرد اون زن مهمه که بعد از 12 سال زندگی مطلقه می شه اون بچه مهمه که در ابتدای سن نوجوونی سایه پدر از سرش محو می شه.
به نظر من که مشکل اونا با کمی مشاور و کمی تغییر رفتاری هر دو طرف درست می شه. شما زندگی خودت و او را نابود نکن.
حرف مدیر محترم و گوش بده کاملا خودت و از این رابطه بکش کنار و اعلام کن که پشیمان شدی. و هیچ عکس العملی از این اقا برات مهم نباشه.
بای

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sisili

[color=#1E90FF] ببخشید اینا جا موند.:
اتفاقا من عقیده دارم زندگی اونا مهمه. چون تو دختری و کمی دیر یا زود بالاخره ازدواج خواهی کرد اون زن مهمه که بعد از 12 سال زندگی مطلقه می شه اون بچه مهمه که در ابتدای سن نوجوونی سایه پدر از سرش محو می شه.

---

sisili محترم و نازنينم

ضمن اينكه درك مي كنم از چه زاويه ديدي به پردازش موضوع پرداخته ايد اما كمي آرام تر .

زندگي همه ي اين افراد به يك اندازه مهم است . نه كمتر و نه بيشتر . هر يك در جاي خودشان و جايي كه ايستاده اند .

ما تصميم داريم خانم طالبي به اين نتيجه برسند كه از خودشان با انتخابي درست مراقبت كنند ،كه اگر اين اتفاق بيفتد طبيعتا اين رويكرد را براي اين خانم و بچه نيز خواهد داشت .. اما بايد از راه درست اين اتفاق بيفته .


برخورد هيجاني هر يك از افراد تالار بيشتر ايشان را تحريك به مقاومت مي كند و به سمت تصميم غلط هدايت مي كنه . لطفا به اين نكات دوستان توجه كنيد .

:316: :316: :316:
ببخشید تند رفتم.
بله کاملا معتقدم و ایمان دارم که طرف ما در اینجا فردی هست که سوال و مطرح می کنه و حال و اینده او مهمه نه کسی که سوال در مورد او هست.
اما خواستم به خانم طالبی عزیز تاکید کنم که فقط به خاطر یک علاقه که البته می دونم نادیده گرفتنش سخته زندگی یک خانم و فرزندش و خراب نکنه.
بین بد و بد تر لااقل بد و انتخاب کن.
هر چند که ما از بیرون گود اون بد و برای شما عالی می بینیم.
بازم معذرت میخوام.

سلام عزیزم امیدوارم حالت الان بهتر باشه:323:، من اول دومی رو جواب میدم
ببین به جای اینکه خودت رو جای این و آن بگذاری و برای اون آقای محترم نگران باشی کمی خودت را جای خودت چند سال بعدتر بذار و کمی برای خودت دل بسوزان آخه مگه تو مسئول خوشبختی اون آقا هستی؟(البته تو شرایطی معقول آدمها می تونن مسئول خوشبختی دیگرون باشند تو یک رابطه سالم و پاک عشقی که فقط خودشون دو تا هستند اونم بعد از ازدواج). میدونی عزیزم اینکه اون آقا بره دنبال کسی یا نره به خودش مربوطه تو ضامن سعادت خودت هستی ، تو الان نباید خودت رو درگیر این کنی که چه اتفاقی سر اون آقای محترم میاد بلکه باید فکر کنی و مرتب با خودت تکرار کنی که چه بلایی سر خودت میاد با این تصمیم اشتباه و این که تو باید توی یک بستر مناسب تر تشکیل زندگی بدی و تو حقت خوشبختی مثل همه خانمها به خصوص خانم های ایرونی تو باید بهترین جای خوشبختی قرار بگیری .در مورد سوال اول : اگه تو جای اون خانم بودی شرایطت طور دیگه ای بود و راهنمایی های دوستان گلم طور دیگه،اون موقع اعضای تالار با سوال ها و جواب ها پی به مشکل اصلی و مقصر اصلی می بردند و برای دوام زندگی راهکار هایی ارائه می کردند ولی عزیزم تو که هنوز وارد یه زندگی نشدی تو که هنوز ازدواج نکردی از ازدواج و تعهداش چیزی نمیدونی فکر کنم علاوه بر خود یابی باید مهارتها و لازمه های یک زندگی رو بدونی (تو رو خدا از من ناراحت نشی :43::316:).برات آرزوهای آرامش و سعادت در آینده ای خیلی نزدیک با یک شخص بسیار محترم و خوب و شریف دارم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط talebi90

اگه من زن اول اون اقا بودم شما چه توصیه ای به من می کردید ؟

---

اگر واقعا طالب یافتن پاسخ این سوالت هستی، چرخی در تالار بزن. خانمهایی هستند که پای نفر سومی به زندگیشان باز شده و اینجا درددل کرده اند.
در آنجا شما به عینه خواهید دید که توصیه دوستان به آنها چه بوده است. و هم اینکه با احساس آنها و حرف دلشان هم آشنا شوید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط talebi90

ایا فکر نمی کنید اگه من نباشم این اقا سراغ دیگری می روند ؟

---

جواب این سوال شما دو حالت دارد؛
1- این آقا عاشق وجود خود شما شده است که در اینصورت هرگز و هرگز سراغ کس دیگری نخواهد رفت.
2- ایشان از روی تنوع طلبی، عدم کنترل و مهار نفس، لج و لجبازی با همسرش و ... سراغ شما آماده است. خوب در اینحالت خود شما هیچ نقشی ندارید و صد البته اگر شما هم نباشید، احتمالا سراغ دیگری خواهد رفت. اما آیا شما سرمایه دختریتان و آینده تان را می خواهید تباه چنین مردی کنید؟
واقعا مردی که اگر این یکی نباشد، می رود سراغ آن یکی، شایسته زندگی است؟
دلم می خواهد شما هم به این سوالها پاسخ دهید.
و چنانچه حالت اول! درست باشد، شما نگران نفرهای چهارم و پنجم و ... نباشید و پاسخ رد به این آقا بدهید. بگذارید از شما ناامید شود تا هم تکلیف شما، خودش و همسرش و فرزندش روشن شود که آیا او بعد از 12 سال بعلت عاشقی زیر تعدش زده است یا نفسش سرکش شده و یا... . تنها کسی که می تواند چهره واقعی این آقا را برای همگی افراد ذینفع روشن کند و در وهله اول خودش به یقین برسد، تنها و تنها شمایید و آنهم با یک پاسخ منفی غیرمشروط به ازدواج با ایشان.


خانم طالبی این آقا متعلق به همسرش است. دست خورده این خانم است. حالا اینکه شما با دست خورده دیگران هم احساس لذت خواهید کرد، مقوله دیگر است که فعلا مجال آن نیست.
ولی آیا این حق است که اگر کسی خواهان متعلقات دیگری شد، بخودش حق بدهد که آنرا از چنگ صاحبش در بیاورد؟! فرض کن شما عاشق سرویس طلای دوستتان شده بودید، آیا آنرا به زور تصاحب می کردید و بعد توجیه؟! آیا اینکار دزدی نبود؟! چرا فکر می کنید کار شما الان دزدی نیست؟! نامردی نیست؟!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط talebi90

اگه من زن اول اون اقا بودم شما چه توصیه ای به من می کردید ؟
ایا فکر نمی کنید اگه من نباشم این اقا سراغ دیگری می روند ؟
متشکر می شم اگه پاسخ دو سوال مرا بدهید لطفا نگوید تو مهمی و ما به زندگی اونها کاری نداریم
کمک بزرگی در تصمیم گیری به من می کنید

---

سلام
بهت می گفتم
اول ارامشت رو حفظ کن
اتفاقی که داره میفته ( اینکه شوهرت می خواد طلاقت بده و بره با شخص دیگه ای ازدواج کنه ) خیلی دردناکه ولی با عصبانی شدن و داد بیدا کردن و گرفتن تصمیم های احساسی و خصوصا میدون رو واسه شخص دیگه ای خالی کردن نمی تونی کاری رو از پیش ببری
بعد روی زندگی ات دقیق بشو و نقاط ضعفت رو پیدا کن
روی تک تک اون نقاط کارکن
به خودت یه فرصت 6 تا یک ساله بده و با علم و آگاهی نسبت به خودت و شوهرت بدون چشم داشت به شوهرت عشق بورز و بهش محبت کن

سپس بهت می گفتم زندگی های افرادی که توی تالار هستند رو بخون
مثل چکامه ، آرزو خانم ، خودم، سارا بانو ، شاد ، روزن و خیلی های دیگه
تا ببینی هیچ مشکلی نیست که نشه از بین بردش

و بعد بهت یقین صد در صد می دادم که بامحبت می تونی زندگی ات رو دوباره از نو بسازی وشوهرت را به ادامه زندگی دلگرم کنی
و وقتی شوهرت به سمتت میومد و از کارش پشیمون می شد بهت می گفتم با روی باز بپذیرش و پایه های زندگی ات رو محکم کن تا دیگه نلرزه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط talebi90

اگه من زن اول اون اقا بودم شما چه توصیه ای به من می کردید ؟
ایا فکر نمی کنید اگه من نباشم این اقا سراغ دیگری می روند ؟
متشکر می شم اگه پاسخ دو سوال مرا بدهید لطفا نگوید تو مهمی و ما به زندگی اونها کاری نداریم
کمک بزرگی در تصمیم گیری به من می کنید

---

ببین دقیقا از سوالاتت حس کردم که میخوای تو جواب بچه ها دنبال توجیحاتی برای کار خودت میگردی .
از کسانی که تا همین الان از زنی که برای حفظ زندگیش تلاش میکنه حمایت کردند توقع چه جوابی داری .
نه این خانوم بلکه هرکسی اینجا در آستانه ی طلاق باشه همه ی ما تشویقش می کنیم به حفظ زندگیش و اینکه از فکر جدایی بیرون بیاد و فکر ساختن زندگیش باشه .

الان دقیقا اگر جای زن اول اون آقا بودی خودت هم همین کاری که خانوم اون آقا میکنه میکردی یعنی با تمام اختلاف ها و ناراحتی ها تلاشت رو برای حفظ زندگیت میکردی و ما هم از این بابت تحسینت می کردیم و بهت کمک می کردیم . پس اگر میخوای خودت رو جای زن اون بذاری همه جوره بذار و واقعا خودت رو تو شرایط اون بذار و نپرس که بهم چی میگفتین از خودت بپرس که چه احساسی داشتم وقتی زندگیم داره از هم می پاشه و من نمیخوام و کسی دیگه زیر پای شوهرم نشسته .

ایا فکر نمی کنید اگه من نباشم این اقا سراغ دیگری می روند ؟

این سوالت دیگه کاملا از اینه که خودتو کم ارزش میبینی .
حتما به خودت میگی اگر قراره بره سراغ یکی دیگه چرا اون دیگری من نباشم .
بابا دختر دنیا به آخر نرسیده و فقط این یک مرد تو دنیا نیست .
اگر اگر اگر اگر با نبودن شما زندگی این زوج درست نشد و باز جدا شدند سراغ هرکسی بره اصلا نباید برات اهمیت داشته باشه و بدون که به شما ربطی نداره و شما ارزشت بیشتر از این حرفهاست .
(بدون اگر شما از زندگی ایشون بری احتمال برگشتشون به زندگی زیاده)

دختر خوب چرا خودت رو دست کم میگیری و میخوای تن به هر زندگی بدی به خاطر اینکه فقط شوهر کنی .دیدت رو باز کن .
حالا که داری کمی خودت رو جای دوستت میذاری سعی کن احساسش رو بفهمی . درکش کن و این آقا رو برای همیشه از خودت ناامید کن و به دوستت کمک کن تا زندگیش رو حفظ کنه .
اینجوری خودت هم احساس بهتری داری .

اینکه اون خانوم (همسر اول اون آقا) چه کارهایی ممکنه بکنه؟
یک مساله است
و اینکه اهالی این سایت (که قریب به اتفاق اعضا مشاور و متخصص نیستند!) چه توصیه ای به اون خانوم میکنند؟
مساله ای دیگر است.

کافی است بپذیریم که به اندازه آدمهای روی زمین، راه حل برای مسائل مختلف وجود دارد. برخی از این راه حلها ممکن است بهترین باشند اما توسط هیچکس توصیه نشوند (بدلیل عدم شناخت کافی، ترس، غلبه یکسری کلیشه ها و عرف و ...).
آنچه که مهم است این است که علاوه بر شناخت دیگر افراد جامعه و پدیده های انسانی، و بالا بردن مهارت های زندگی، و خوب و بد مسائل که در بسیاری از موارد میتواند نسبی باشد و نه مطلق!، باید به درک و شناخت درستی از خود رسید.
باید بدانی طالبی بدنبال چه چیزی در زندگی است. آیا طالبی قرار است برای خودش زندگی کند یا تحت تاثیر حرف و نگاه مردم باشد! اگر قرار است به خاطر حرف مردم هر چه سریعتر به ازدواج یک مردی (حتی با مشکلات عدیده اش) در بیایی، خوب! فردا هم همین مردم (همانطور که در این سایت هم نمونه هایش را میبینی) دمار از روزگارت در میآورند.
طالبی جان! مردم فراموشکارند!!! کاری ندارند که تا دیروز با یک دختر 34 ساله مجرد چه برخوردی داشتند، حالا فقط اینرا میدانند که باید در راستای رسالت خود!خیلی کلیشه ای حمله کنند به زنانی در شرایط شما یا بدتر از آن زنانی که وارد اینچنین زندگیها میشوند.

طالبی عزیز! میخواهی چه چیزی را از زبان اعضا این سایت بیرون بکشی؟

میخواهی به شما بگویند که آن زن هم ذره ای در اداره زندگی زناشوییش و وظایفش کوتاهی کرده؟

میخواهی به آن آقا حق بدهند؟ و بگویند که شایسته است با همسرش همین برخوردی را بکند که الان دارد میکند؟

ببین! حتی اگر پاسخ هم همینها باشد، الان کسی این پاسخ را به شما نخواهد داد!
ببین خودت چه فکر میکنی؟

ببین خودت را شایسته چه نوع زندگی میدانی؟

اصلا نه!
فکر کن ببین تواناییهایت در چه حد است؟ شایستگی به کنار! ببین میتوانی زیر بار مسائل اینجور زندگی بعد از چند سال کمرت خم نشود؟

شما سوال کردی مبنی بر اینکه اگر این آقا با من هم ازدواج نکند به هر حال با خانم های دیگر ازدواج خواهد کرد.
منظور واضح شما این بود که به هر حال این آقا تصمیم خودش را گرفته و در هر حال نجات آن زندگی فقط با ازدواج نکردن من میسر نیست. اما
یکی از دوستان، در پستهای بالا گفته بود که این آقا "دست خورده این خانم است. حالا اینکه شما با دست خورده دیگران هم احساس لذت خواهید کرد..."

متاسفانه بعضی افراد به راحتی به خودشان اجازه میدهند که به دیگران توهین کنند!
بدون آنکه به شرایط مراجع توجه کنند. حالا فکرش را بکن! اینجا خدایی نکرده سایت مشاوره و روانشناسی است. وای به حال اون بیرون:163:

من تصورم این است که دل کندن از این آقا برای شما سخت شده و برای همین ترجیح میدهی سراغ کار راحت تر بروی (ادامه رابطه و انتظار برای ازدواج)، در حالیکه این در مقابل سختیها و مشکلات پس از ازدواج با این آقا، فوق العاده ناچیز است.
تصمیم با خود شماست. حتی مشاور هم نمیتواند به جای شما تصمیم بگیرد. اما سعی بر این است که آینده این زندگی بر اساس آنچه که تجربه عموما نشان داده است، برای شما بیان شود. و توصیه ای که بنده به شما دارم این است که احساسی تصمیم نگیر! و این یعنی اینکه حتی اگر قصد ازدواج با این آقا را داری بدون اینکه نیتت را آشکار کنی، رابطه را برای حد اقل شش ماه قطع کن (منتها به اون آقا میگویی برای همیشه قطع میکنی). بعد تصمیم بگیر. البته در این شش ماه باید تمرکزت را از ایشان برداری و خودت را به کارهای دیگر مشغول کنی تا اشتباها وابستگی و عادت را برای خودت به عشق تعبیر و تفسیر نکنی. و یا تنهایی و بیکاری و نیاز به همدم به عنوان نیرویی قوی شما را با چشم بسته وادار به تسلیم نکند. خوب فکر کن. صحبت یک عمر زندگی است.