-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط green
اگه نیازهای جنسی شوهرتونو سرکوب نکرده بودین ممکن بود وقتی هم که با هم قهرین برای ارضای نیازهای جنسیش به سمت شما بیاد و حتماً این برای شما خوشایند تر از بی محلی ایشون هست. جاذبه جنسی زنان برای شوهراشون یه امتیاز خیلی مثبت برای زنها به حساب میاد که متاسفانه شما خودتونو از این امتیاز محروم کردین.
دوستامم اتفاقا میگن به خاطر این موضوع شوهراشون نمیتونن زیاد باهاشون قهر کنن.
اما شوهر من این طوری نیست یعنی وقتی هم که با هم قهرم نیستیم ، خیلی براش مهم نیست.
به نظرتون با اینکه من الان خیلی دیدم فرق کرده ولی این رفتارش نشات گرفته از رفتار منه؟
میشه بگین چی کار کنم که ایشون هم مثل بقیه آقایون شن؟ آقای green حق با شماست اما میشه بهم راه حل بدین؟:325:
فکر میکنم ایشون انقده قد باشن که حتی اگه رفتار من از ابتدا هم درست بود به خاطر این مسائل کوتاه نیاد. این طور نیست؟؟؟
************************************************** ******
دوستان خوبم یه چیز دیگه که جدیدا خیلی آزارم میده شکاکیم هست. مثلا وقتی میگه باید برم دانشگاه واسه مرتب کردن و نظارت بر نصب برنامه واسه ترم جدید و کار کردن با نرم افزارایی که لازم دارم یه خورده یادم رفته کارکردن باهاشونو، بهش شک میکنم آخه هرروز از ساعت 4 تا هفت و نیم میره اونجا!!!!!! یه بار گفتم نمیشه منم ببری کمکت کنم حتی اگه حوصلم سر رفت خودم برمیگردم خونه اما به شدت ناراحت شد و داد زد. راستش این ناراحتیشو بیشتر میذارم رو اینکه شاید داره بهم دروغ میگه.
موبایلشو چک میکنم. سر کارش زنگ میزنم ببینم رفته یا نه.و....
نمیدونم این حسم طبیعیه یا نه؟ و باید چی کار کنم؟:325::302:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مینا جان داری بدترش می کنی که.
وارد مقوله ی شک و چک کردن نشو که دیگه هیچی از زندگیت نمی مونه.
فعلا قبلی ها را حل کن.
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
دوستای خوبم پس کجایین؟:300::325:
خانوم del، آقای تسوکه ، دل انگیز، آقای green.
خیلی وقته نیومدین!!!!!!؟؟؟؟؟؟:43:
:302::302:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
سلام مینا جان
من تاپیک شما را مطالعه کردم.شما خیلی مهربانید
من دیدم شما به روانپزشک هم مراجعه کرده اید و دوستان بزرگتر از من هم به شما راهنمایی داده اند.من خودم را در حدی نمی بینم که بخواهم کنار این ها حرفی بزنم.فقط یک جمله ای در میان تمام صحبت هایتان بود که نظرم را جلب کرد :
نقل قول:
از رابطه جنسی حالم به هم میخوره
من قبلا یک مقاله در این رابطه خواندم که طبق تحقیقات علمی خانم ها اگر همه چیز درست باشد بیشتر از آقایان از رابطه ی جنسی لذت می برند
همچنین باز هم جایی که الان حضور ذهن ندارم خواندم که آستانه ی تحمل خانم هایی که از رابطه ی جنسی لذت نمی برند به مرور زمان کاهش میابد و زودرنجی ، عدم استقامت در برابر چیز های کوچک ، حساسیت بالا و ویژگی هایی از این قبیل را به دنبال دارد
به علاوه زندگی این افراد میزان عشق و عاطفه ی کمتری به طور نسبی دارد و به طور غیر مستقیم روی اخلاق همسر هم تاثیر گذار است
برای این مورد تا به حال راهکاری اندیشیده اید؟
با احترام
:72::72::72:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط arix
سلام مینا جان
من تاپیک شما را مطالعه کردم.شما خیلی مهربانید
ممنونم.
اما متاسفانه من اصلا آدم مهربونی نیستم.
آستانه ی تحمل این خانم ها به مرور زمان کاهش میابد و زودرنجی ، عدم استقامت در برابر چیز های کوچک ، حساسیت بالا و ویژگی هایی از این قبیل را به دنبال دارد
به علاوه زندگی این افراد میزان عشق و عاطفه ی کمتری به طور نسبی دارد و به طور غیر مستقیم روی اخلاق همسر هم تاثیر گذار است
برای این مورد تا به حال راهکاری اندیشیده اید؟
بله دقیقا همین طوره،من انقد زودرنج و کم طاقتم که خودم هم دیگه از دست خودم داغون شدم. راستش خیلی دوست دارم تو همه رفتارام تغییرات اساسی بدم اما هنوز که همون ادم احساساتی و بدون اعتماد به نفس قبلیم. با همون مشکلات قبلی:302:
خیلی ممنون که تاپیکمو خوندین و راهنماییم میکنین:72:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
خواهش می کنم
یک سری به اینجا بزنید شاید فایده کرد
لینک
به هر حال به نظرم اگر این قضیه حل شود خیلی بهتر می توانید به بقیه ی مسایل فایق آیید
برایتان آرزوی خوشبختی می کنم
:72::72::72:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مینای عزیز:72:
یادته روز اولی که رفتی کلاس زبان چقدر از انگلیسی می دونستی ؟
اگه روز آخری که از زبانکده فارغ التحصیل میشدی بجای امتحان انگلیسی ازت فرانسه امتحان می گرفتن چه حسی پیدا میکردی ؟
وضعیت الآنت هم همینه عزیز جان . شما وارد یه محیط کاملا جدید شدی و خودت هم اذعان داری که آموزش ندیدی و بی مهارتی .
اگه الان بخوای فرانسه یاد بگیری چی کار میکنی ؟
چند تا راه داری :
یکی اینکه همینطور بی برنامه و عملا کورمال کورمال ادامه بدی و هر روز به یه مانعی بخوری و آسیب جدید ببینی و هنوز زخم این خوب نشده دوباره یه مانع جدید و... و یه سیکل معیوب که هر روز بیشتر باعث فرسایشت میشه.
یکی دیگه اینکه میتونی به خودت زمان بدی مثل همون چند سالی که واسه یادگیری انگلیسی به خودت زمان دادی .
کلاس رفتی ، مقاله خوندی ، فیلم دیدی ، با دوستات مشورت کردی و.... مگه این کارها رو نکردی؟
صورت مساله دقیقا همونه فقط به پشتکار و زمان نیاز داره. باید کتاب بخونی و فیلم آموزشی ببینی و کلاس بری و با اهل فن صحبت کنی و... مهمتر از همه خسته نشی .
با همسرت صحبت کن و ازش زمان بخواه (نه یه هفته و یک ماه بالای یک سال ) ازش بخواه که کمکت کنه . همونطور که وقتی دانشجوهاش چیزی رو نمیدونند صبوری میکنه . صبور باشه و در کنار شما ایشون هم مهارتاش رو افزایش بده . تو کسب مهارت از هم سبقت بگیرید نه تو قهر کردن و لجبازی و زیر بار نرفتن و محل نگذاشتن
با هوش و استعدادی که شماها دارین و پشتکاری که تو درس خوندن و سایر بخش ها داشتید مطمئن باشید اگر با برنامه پیش برید و بخواین قطعا موفق میشد .
پس به فکر یه برنامه بلند مدت باش.
:72::72::46::72:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
سلام خانم مینا
یه سری مطالب پراکنده اینجا مطرح کردین که خیلی هم خوبه و نشون می ده که تمرکزتون داره به سمت رفتار خودتون می ره و تا حدودی تونستید اشتباهات وکوتاهی های خودتونو بپذیرید، اما هنوز زیاد سازمان یافته نشده. بهتره که با خودتون فکر کنید و همه اشتباهات، کوتاهی ها و مهارت هایی رو که لازمه فرابگیرید بنویسید و برای رفع اونا تلاش کنید. و بعد هم اولویت بندیشون کنید. یه بار آقای تسوکه برای این کار کمکتون کردن اما انگار شما هنوز عزمتون برای حل مشکلاتتون جزم نیست.
نمی دونم شوهرتون چطور با مشکلاتتون برخورد می کنه اما اگه من باشم و طرفم بیاد بگه که من این اشتباهاتو داشتم و الان می خوام که با کمک هم اونارو برطرف کنیم کلی ازش قدردانی می کنم و باعث می شه که ارزشش در نظرم بیشتر بشه. شاید تو نگاه اول اینجوری به نظر بیاد که پذیرفتن اشتباهاتمون باعث نمایان شدن ضعفامونه، اما حقیقتش اینه که تنها آدمای قوی می تونن اشتباهاتشونو بپذیرن و برای جبرانش قدم بردارن.
در مورد اون مشکلتون هم که می گید از رابطه متنفر هستین بهتره که حضوراً با یه مشاور صحبت کنید تا ریشه یابی بشه که چرا این احساسو دارید و برای حل شدنش کمکتون کنه. این مشکلو جدی بگیرید چون بی توجهی بهش می تونه عواقب بدی داشته باشه.
با صحبت خانم صبا هم کاملاً موافقم و دیگه اینکه فعلاً شما نباید به ادامه تحصیل فکر کنید، ماشاالله همین الانم تحصیلات خوبی دارید، فعلاً کارای خیلی خیلی مهمتری دارید.
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
سلام.
امروز شوهرم گفت تا ساعت 9 شب نمیام خونه، فلان جا کلاس دارم.انگاری هزار نفر به من گفتن که داره دروغ میگه:163: زنگ زدم همون جایی که میگفت،گفتن فقط یکشنبه ها اینجا کلاس داره!!!!!!!!!!
خیلی وقته احساس میکنم داره بهم دروغ میگه اما اگه بهش بگم میدونم داد میزنه ناراحت میشه و دوباره یه دعوای دیگه....
بارها بهش گفتم چقد از دروغ بدم میاد. خیلی ازش خواستم که به همدیگه دروغ نگیم. یه بار یه مقاله واسش گرفتم که ببینه چقد تاثیر دروغ تو زندگی مشترک بده اما اینم نتیجش نمیدونم چی کار کنم؟
خیلی اعصابم به هم ریخته اخه چرا؟
از این حرصم میگیره که اولا من هیچ وقت بهش دروغ نگفتم
ثانیا انقده خودشو راستگو میگیره و میگه از دروغ بدم میاد که خدا میدونه.!!!!!!!!!!!!!!
اه حالم از آدمای دورو بهم میخوره.کاش اگه یه ادم دروغگو هست شجاعم باشه تا وقتی دروغش معلوم شد حداقل با شجاعت بگه دروغ گفتم نه اینکه ده تا دروغ دیگم بگه.
چی کار کنم؟ نمیتونم به روش نیارم.
فکر میکنه من احمقم. تا حالا هزار بار گفتم هرجا دوست داری میتونی بری اما به من د ر و غ ن گ و
:320:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
چرا واسم هیچی ننوشتین؟
زنگ بزنم بهش بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا دروغ میگییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟
خیلی ناراحتم.
آقای تسووووووووووووووووووووکه
خانوم دلللللللللللللللللللللللل لللل
:302::302::302::302::302::302::302::302:
خانوم باران میشه راهنماییم کنین.
اصلا توقع نداشتم دیگه دروغ بشنوم.
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
شرمنده، من شروع کردم واسه دکترا خواندن و کمتر میام سایت. این جا هم چیزی ننوشتم تا دوستان دیگه بنویسیند، اما دیدم یه خورده تنها موندین، گفتم یه کمکی بدم.:325:
من هم فکر می کنم که بهتره اول به زندگی تون برسین و اونو درست کنین. حالا واسه سال بعد هم خواستین میتونین برای دکترا اقدام کنین. به نظر من بهترین کار اینه که شما یه جوری با هم برین مشاور. یه مشاور خوب می تونه بیشتر کمکتون کنه. باید هر دو به سوی هم حرکت کنین و حرکت تنهایی شما بی فایده است.
البته قبلا هم گفتین که شوهرتون میگه من نیاز ندارم بیام مشاور، خب مردها معمولا راضی نمی شوند بیان مشاور. اما بهتره که شما به یه مشاور سر بزنین و با اون یه طرحی بریزین تا شوهرتون را بکشه به مشاوره.
بهترین قدم در این شرایط همینه که بتونین اونو بکشونید به مشاوره. پس خیلی زود یه مشاور خوب پیدا کنین و دو جلسه برین و از جلسات بعد هم با تصمیم اون، شوهرتون هم میاد.
اما فعلا زنگ نزنین که چرا دروغ میگی؟ بدتر میشه و میگه: دلم خواست و ... . فعلا ازش در این مورد سوال نپرسید. شما به اندازه کافی سوال حل نشده دارین، دیگه یه مسئله ی جدید را شروع نکنین.
خب حالا کی اقدام میکنین برای رفتن پیش مشاور؟ فردا؟ پس فردا؟ کی؟
یک بار دیگه این تاپیک را خواندم. شما همون طوری که شوهرت میگه، مثل کنه بهش می چسبی. آزادیشو گرفتی. قانون فنر را رعایت نمی کنی.
قانون فنر: مردها وقتی ازدواج میکنند، بین خودشون و زنشون یک فنر میگذارند. اونها در طی روز مثلا یک یا دو بار به همسرشون نزدیک میشن و عشق بازی می کنند و بعد دور میشن. اما همین فنر نمی گذاره که اونها خیلی دور بشن. البته هر چی دورتر بشن، باز با شدت و سرعت بیشتری به سمت زنشون برمی گردند. یه اشتباهی که برخی از خانم ها میکنند اینه که وقتی شوهرشون از اونها دور میشه، می دوند دنبال شوهرشون تا اونو برگردونند، اما غافل از این فنر هستند. هر چی زن دنبال مرد می دود، نیروی فنر خنثی میشه و هیچ نیرویی نمی مونه تا مرد را به سمت زنش برگردونه. زن زرنگ زنی است که، از جاش تکون نخوره تا مرد راحت و آزاد باشه و بتونه ازش دور شه. اون وقت در کمترین زمان، به سمت زنش بر میگرده. :104:
شما هم بدجوری بهش چسبیدی و نمی گذاری که تنها باشه. وقتی هم که تو خونه با هم هستید، دعوا دارین. اون هم مثل هر مرد دیگه ای، اول تا می تونه سعی می کنه تا در دعواها برنده باشه، اما حالا که میبینه نمی تونه برنده ی دعواها باشه، از میدان مبارزه فرار میکنه تا تنها باشه. جمعه برنامه میریزه. عصر ها هم همین طور و شما هر چی بگین کجا میری و کی میایی، اون بیشتر می خواد تنها باشه. نترس، پای زن دیگه ای در بین نیست. اون فقط و فقط داره از این میدان مبارزه فرار میکنه.
خب نگفتی، کی میری مشاوره؟
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
الان که چندروزه تا دیروقت نمیاد خونه فقط واسه خوابیدن میاد.حتی دیروز که جمعه بود صبح ساعت نه رفت شب ساعت نه اومد!نمیدونم کجا میره؟خونه باباش یا.....
مهمونی دعوت بودیم نیومد من خودم تنها رفتم.گوشیشو جواب نمیده.
وقتی هم میاد خونه کافیه یه حرف معمولی باهاش بزنی،دنبال دعوا درست کردن میگرده.هیچی نباید بپرسم اصلا نباید حرف بزنم.هر حرفی یه بهانه بزرگ میشه واسه فرار کردنش.یه دفه درو محکم میبنده و باز میره و من میمونم یه دنیا غصه یه دنیا دلهره.
بچه ها خیلی خستم میفهمین منو؟
از خودم از زندگیم از شوهرم بیزارم.به خدا دیگه دیونه شدم. با قرص میخوابم تا شب زود صبح شه.
میگه من هیچ تقصیری ندارم این تویی که باید بری پیش روانپزشک و مشاور.
من خیلی باهاش مهربون برخورد کردم اما اون اصلا محلم نمیذاره.تو خونه هم غذا نمیخوره.نمیدونم باید چی کار کنم؟ میگه من این نحوه زندگی رو(که با من قهر باشه و فقط واسه خواب بیاد خونه) رو خیلی دوست دارم.پیلم نکن من راحتم تو راحت نیستی مشکل خودته.
مهمونی داداشم بود نه تنها مارو، خونواده شوهرمم دعوت کرده بود اما نه خودش اومد نه خونوادش(اصلا بهشون نگفته بود فکر کنم)!!!!!!!!!!!.اما من حتی جرات نمیکنم گله کنم.آخه با من قهره درست، اما بعدا از داداشم خجالت نمیکشه واقعا؟
به خدا نمیدونین از داداشم خلی خجالت کشیدم.خیلی. چند بار هم به خونمون زنگ زده بون و واسه مهمونیشون گفته بودن.دوست دارم منم تلافی کنم و مهمونی های اونا رو نرم اما میدونم اگه من این کارو بکنم جنگ جهانی راه میندازه.
چقدر من بدبختم.
نه تنها نباید گله کنم باید حرف نزنم تا حداقل واسه خواب بیاد خونه.
از همون اول انتقاد ناپذیر بود و هر لحظه قهر میکرد.
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مي دونيد اشكال اونايي كه مي خوان روي خودشون تغييرات ايجاد كنن چيه؟ اينه كه انتظار دارن بقيه هم باهاشون تغيير كنن. عنوان تاپيكتو نگاه كن! الان تو واقعا تغيير كردي؟ يه آدم ديگه شدي؟ ايراداتتو برطرف كردي؟ نه! پس فعلا هنوز خيلي جا داري روي خودت كار كني.
مي دوني منم يه چند وقتيه تصميم گرفتم روي خودم كار كنم و خودمو دوست داشته باشم و از سرزنش كردن خودم دست بردارم. يه موقعهايي وقتي از دست ديگران عصباني ميشم يا مي خوام كنترلشون كنم به خودم ميگم سرافراز؟ آيا تو كارت با خودت تموم شده كه داري به ديگران گير مي دي؟ بهتر نيست فقط روي خودت كار كني؟...
حالا ببين از صجبتهام جوابتو مي گيري يا نه.
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
اگه رفتارای من درست بود اگه من میدونستم چطوری برخورد کنم که به اینجا نمیکشید.
چرا اون باید این طوری رفتار کنه ؟ بالاخره صددرصد منم کارام مشکل داره و نمیدونم باید چطوری برخورد کنم که نجات پیدا کنم. خیلی خستم.فقط میام اداره تا عصرشه عصرم یه قرص خواب میخورم تا صبح شه و باز دوباره.......
احساس میکنم خیلی بدبختم
توروخدا تنهام نذارین
دیگه چند وقته وقتی میره بیرون دیگه دنبالش نمیدومم و اصرارش نمیکنم(به قول شما قانون فنر).خودمو بی تفاوت نشون میدم اما چه فایده؟چه فرقی کرد؟ هیچی !!!!!!!!!!!!!!!!
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
نبايد احساس بدبختي كني. نبايد خودتو اينجوري صدا كني(چه با قرمز پررنگ هم نوشته!:163:)
تا وقتي خودت خودتو دوست نداشته باشي ديگران هم تورو دوست نخواهند داشت. يكم از حال و هواي شوهرت بيا بيرون فقط و فقط روي خودت تمركز كن ببين براي خودت چيكار كردي؟(منظورم سرزنش نيست. منظورم اينه كه خودتو تحويل بگيري و دوست داشته باشي). اول به خودت عشق بورز. تمرين كن و انتظار برداشت فوري از اقداماتت نداشته باش. تنها كسي كه تا لحظه مرگ باهات مي مونه خودتي. پس به خودت احترام بگذار.
اين جمله رو با خودت تكرار كن:
من يك خانم به تمام معنا و موفق هستم كه خودم رو با همه اشتباهاتم قبول دارم و به همه عشق مي ورزم. بيشتر از همه به خودم.
يه نفس عميق بكش و سعي كن كمتر به ديگران گير بدي و به خودت توجه كني.
اينارو كه ميگم اصلا به اين معني نيست كه مسائل اطرافت خود بخود برطرف مي شن اما حداقل بار و سنگيني كه روي دوشت گذاشتن كمتر مي شه. بعدشم حل هر مسأله اي نياز به روحيه قوي داره كه تو الان نداري و بايد در خودت ايجاد كني. بعد از خودت كم كم با يك اخلاق و روحيه قوي به مسايل ديگه خواهي پرداخت.
پس اول خودت! بسم الله...
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
باشه میدونم انگشتم به سمت خودمه.باور کن.میشه بگید چی کار کنم؟ نمیدونم اصلا نمیدونم باید چی کار کنم؟ هیچ وقت انقد احساس بدی نداشتم. به خدا خیلی خستم.
هر کاری میکنم زندگیم درست نمیشه/ پیش روانپزشک هم که نمیاد.من تنهایی نمیتونم اونم باید بخواد نه اینکه از وضع الان راضیه.
صبح میره نصف شب میاد.
این منم که کم کم دارم آب میشم.
اصلا نمیتونم غذا بخورم. خوابمم که با قرصه.اعصابمم که داغونه. نمیخوام منتشو بکشم البته فایده ای هم این کار نداره تازه خوشحالترم میشه.کلا از هر کاری که منو اذیتم کنه خوشش میاد.میخوام بی خیال باشم.اما نه اینکه صورت مساله رو پاک کنم.
:302::302::302::302::302::302:
کلافم. چی کار کنم اونم بخواد زندگیشو درست کنه.آخه اینم شد زندگی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!سر هر مساله کوچیکی ناراحت میشه و از خونه فرار میکنه. اتفاقا سعی کردم خونه رو آروم نگه دارم که بیاد پیشم بیاد خونه اما به محض اینمه بیدار میشه باز راه میفته.
بهم میگه ازت متنفر هستم.طلاق هم به این سادگیا نیست .فقط واسه خواب میام اگه اذیتم کنی همونم نمیام!!!!!!!!
یه جای خیلی توپ دارم میرم اونجا.
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
خانم مينا! شوهر شما كه از روز اول از شما متفر نبوده! كم كم اينجوري شده.
زندگي زناشويي شما از دو بخش تشكيل شده.
- مسائل جنسي
- مسائل اخلاقي و رفتاري
هر كدوم اينها نباشه رابطه زناشويي سالم نيست.
شما مسلما خيلي توي زندگيت اشتباهات ريز و درشت مرتكب شدي كه زندگيت به اينجا رسيده. بقول باربارا دي آنجليس هيچ رابطه اي يك شبه خراب نمي شه. حالا چه انتظاري داري؟ فرض كن همين الان شوهرت خونه اومد و گفت خانم! يك تحول عظيم در من رخ داده و مي خوام بخاطر همه بديها و بي توجهي هايي كه بهت كردم ازت معذرت بخوام و يه شوهر ايده آل بشم برات. خب! جواب سوالمو بده! آيا از خودت مطمئني كه رفتارت اونقدر اصلاح شده كه شوهرت از معذرتخواهيش پشيمون نشه؟ مطمئني ديگه مشكل پيش نمياد و اوضاع گل و بلبل باقي مي مونه؟ آمادگيشو داري؟ براي همينه كه بهت ميگم زمينه رو از الان براي رسيدن چنين روزي فراهم كن.
تا حالا شده با استرس و ناراحتي سر يك امتحان بشيني و 20 بشي؟ مي بيني كه انجام هركار درست و كاملي نياز به روحيه قوي داره. پس اول روي خودت كار كن.
اين لينكي هست كه چكامه عزيز توي يك پستي بهش اشاره كردن. منم رفتم و خوندم و كلي استفاده كردم. پيشنهاد مي كنم براي تغيير خودتون ازش حتما استفاده كنيد. مطالبش خيلي خوبه.
http://thewitch150.blogfa.com/cat-24.aspx
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مینا جون بیا یه مدت بی خیال این شو که اصلا ازدواج کردی و فقط و فقط به خودت و توانایی هاو ضعف های خودت فکر کن و رو اونا کار کن .
فکر کن خونه پدر و مادرت هستی .
از روانشناس و روانپزشک کمک بگیر . مطالعه کن و تمریناتت رو تو محیط کار و در برخورد با همکارات انجام بده .
رو ذهنت کار کن و سعی کن کنترلش رو خودت به دست بگیری نه شرایط و محیط .
به واکنش های همسرت فکر نکن . فعلا سعی کن یه مینای قوی بسازی . نه یه همسر خوب و موفق . مینایی که خودش به تنهایی از خودش راضی باشه .
ضعف هات رو لیست کن و بهشون اولویت بده واسه خودت زمان تعیین کن و به خودت نمره بده ، خودت رو تشویق کن . امروز شنبه هست از همین حالا شروع کن .
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
من يك خانم به تمام معنا و موفق هستم كه خودم رو با همه اشتباهاتم قبول دارم و به همه عشق مي ورزم. بيشتر از همه به خودم.
من از تو بزرگتر نوشتم:227:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مرسی سرافراز جون. مطلبی رو که لینک کرده بودی خوندم و واسه خودم شرط گذاشتم . سعی میکنم روش بمونم.
سعی میکنم آروم باشم. افسردگی افکار منفی عصبانی شدن،کمبود اعتماد به نفس،منت کشی و.....بزارم کنار.
باشه سعی میکنم با کمک شما خودمو تغییر بدم.حتما پیش روانپزشک هم میرم.
درمورد نحوه برخورد با شوهرم هیچی نگفتین؟ نمیتونم که فعلا باهاش هیچ برخوردی نداشته باشم تا وقتی خودم اشکالاتمو برطرف کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خانووووووووووووووم دل،آقاااااااااااااااااااا ی گرین و.........
سرافراز جون من از اینکه شعار بدم خوشم نمیاد. من هیچ وقت تو زندگی زناشوییم موفق نبودم.اصلا بلد نبودم چی کار کنم. مدام با هم دعوا داشتیم. سره هرچیز ریزو کوچیکی به هم میپریدیم و اعصاب همو داغون کردیم. شوهرم بیش از اندازه اعتماد به نفس داره و تمام تقصیرهارو از من میدونه در حالی که خودش انقده زود از کوره درمیاد که خدا میدونه.قهرشم که هیچ دختربچه ای اندازه اون قهر نمیکنه. به نظرم یه آدم ضعیفه که همیشه فرار میکنه و نتونسته مشکل زندگیشو حل کنه.
تازه وقتی میام باهاش مهربون باشم یادم میاد بهم بی محلی کرده، تنهام گذاشته، چون میدونه خونوادم واسم مهمن مهمونیشون نیومده، گفتم که از هرچیزی که اعصاب منو داغون کنه کم نمیذاره:302::302::302::302:
از همه اینا یادم میاد و میگم جایزه بهش بدم باهاش خوب باشم؟ که پرروتر شه بگه خوب با همین قهر ونازام و خونه نرفتنام آدمش میکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! !!!!!!!!!
حرف منو میفهمین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟
نمیتونم ببخشمش. اخه خیلی بدلج و بد کینه هستش. خسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسته شدم به خدا. منم مقصرم اما اونم بی گناه نیست؟
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مينا جان؟؟ باز كه تهش حرف شوهرتو زدي! اگه اون لينكهارو كه توي وبلاگ هست دنبال كني يه جاييش نوشته كه بايد همه كساني رو كه به ما بدي كردن ببخشيم. معلومه هنوز هيچكاري نكرده توقع نتيجه داري ها!
چند ايراد كوچولوتو ميگم و از اون زاويه به شوهرت حق مي دم كه زياد خوشش نياد همسر خوبي برات باشه.
- توي مسائل جنسي براش كم گذاشتي.
- فورا با هر قهرش منت كشي كردي و نذاشتي فرصت كنه بفهمه كدوم كارش درست بوده كدومش اشتباه.
- غر زدي و گير دادي و به پر وپاش پيچيدي.
- عليرغم منت كشي كه ميكني از درون طرف رو نمي بخشي و كينه به دل مي گيري.
و...
در اين شرايط واقعا واقعا به شوهرت كاري نداشته باش! وظايف همسريتو انجام بده ولي بيشتر وقتت رو صرف خودت كن. بهت قول مي دم وقتي درگير خودسازي بشي انقدر سرت شلوغ ميشه كه يادت ميره بايد به خاطر كاراي شوهرت نگران بشي و توضيح بخواي!
شروع كن. از همين الان! فعلا تا اطلاع ثانوي به اينكه شوهرت چيكار كرده و چه ميكنه كاري نداشته باش.
مهربوني هم اگه مي كني بخاطر خودت انجامش بده. اگر توقع برگشت و جبران سريع داشته باشي و زودي بهت برنگرده سرخورده مي شي.
نمي دونم حرفهامو متوجه شدي يا نه. گام بگام برو جلو. پيشرفتهاتو توي يه دفتر بنويس و خوب خوباشو بيا اينجا به همه بگو. قوي باش. سالهاي زيادي بناي زندگيت كج بالا رفته. براي ساختنش هم همت لازم داري هم زمان. پس تا دير نشده شروع كن!:46:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
سلام مينا جان . شرايطت را كاملا درك ميكنم. پيش مشاور رفتي ؟ از نوشته هات معلومه كه از لحاظ روحي بهم ريخته اي . فكر كنم به يك مشاور خوب وحضوري خيلي برات خوب باشه . مينا جان خيلي رو شوهرت تمركز كردي .زندگيت خلاصه شده تو شوهرت ورابطت بااون.بهتر نيست يك كم به خودت زمان بدي .يك مقطع زماني كوتاه
متركز بشي روي خودت .يك كم بي خيال شي .كاري به كاراش نداشته باشي .دختر تو خيلي حساسي .اين حساسيتت اثر منفي رو زندگيت گذاشته .قبل از هركاري به ذهنت آرامش بده من فكر ميكنم الان ذهنت خيلي درگيره وتا حدي افسرده شدي .يك مشاور خوب براي آرامش روح وذهنميتونه بهت كمك كنه . ميدونم لان شرايط زندگيت خوب نيست ولي با غصه خوردن وافكار منفي داشتن وگريه كردنكاري درست نميشه فقط جسم وروحت آسيب ميبينه وسلامتيت را به خطر ميندازي .دوست خوبم براي خودت سلامتيت ارزش قايل شو .يك كم از بيرون به مسايل زندگيت نگاه كن اونوقت ميبيني خيلي مسايل اونطور كه مافكر ميكنيم بزرگ وبا اهميت نيست .
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
سلام مینا جون :46:
من یه دوستی دارم بنام مینا که خیلی دختر خوبیه و من دوسش دارم. وقتی تاپیکتو خوندم دوست داشتم کمکت کنم ولی من خودم هم مشکلاتی دارم و در حدی نیستم که به کسی که راهنمایی بدم ولی چون دوست داشتم کمکت کنم برات کمی مینویسم.
عزیزم تجربه شخصی من میگه آدمای ترسو همیشه از حقشون میگذرن و از حقشون دفاع نمیکنن چون این حسو من خودم هم تجربه کردم. اگه ورزش کنی مخصوصا ورزش رزمی کار کنی مقدار زیادی از این حس ترست از بین میره و آنچنان اعتماد به نفسی بهت میده که دیگه مثلا لزومی نمی بینی همیشه مادر شوهرتو از خودت راضی نگه داری و...
راستی کتاب ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد نوشته پائولو کوئلیو رو خوندی؟ دختری که همیشه در برابر خواسته های دیگران تسلیم بود و حالا تصمیم میگیرد کوتاه نیاد و کمتر تسلیم بشه.
فرضیه فنر رو هم قبول دارم بقیه دوستان هم نظرات خوبی داشتن. نکته دیگه اینکه شما در مورد خودت هرچی فکر کنی دیگران هم همانگونه احساس میکنن. وقتی در کلامت میگی از خودم متنفرم میخواهی القای مثبت به دیگران بدهی در حالیکه پالس منفی میفرستی؟ به خودت انرژی مثبت بده تا به دیگران هم القای مثبت کنی دیگه نگو از روابط جنسی متنفرم چون حتی اگه لذت نمیبری باعث نزدیک شدن به شوهرت میشه و حتی خداوند برات ثواب مینویسه پس چیز تنفر آوری نیست. به خودت بگو من قوی هستم، من زیبا هستم من خودمو دوست دارم و تمام اطرافیانم رو دوست دارم خلاصه مثبت اندیش باش. ورزش مخصوصا رزمی یادت نره اینو تو اطرافنم هم دیدم.:46:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
از يه طرف ناله مي كنين كه آقاي تسووووووووكههههههه كمك و وقتي يه چيزي مي نويسيم، جوابمو نميدين. خانوم ميناچ محترم:
بالاخره كي ميرين پيش مشاور؟
در ضمن بايد برين پيش مشاور و نه پيش روان پزشك. خانوم شما كه مشكل رواني نداري كه. مشكل اعصاب هم نداري. فقط بلد نيستين با همديگه درست رفتار كنين. همين. برو پيش مشاور خانواده و نه روان پزشك.
اين قدر هم نگين كه شوهرم اله و بله و ... من براش اين كارو مي كنم و نمي تونم بدي هاشو فراموش كنم. خانوم شما خودت فكر ميكني كه داراي به شوهرت خوبي ميكني.:305: شما به عنوان يه زن اگه زياد شوهرت ازت سوال بپرسه، كلي هم ذوق ميكني كه آخ جون چقدر شوهرم به من توجه داره:227: اما يه مرد از اين سوال پيچ شدن بدش مياد.:161:
شما داري كلي انرژي صرف زندگي زناشويي خودت ميكني، اما چون كه بلد نيستي، اونها را در مسيري كه شوهرت خوشش نمياد صرف ميكني. بعدش هم سودي برات نداره . بازتابش را هم نميبيني.:305:
حالا اگه به حرف هاي من گوش ميدين، من باز هم مثل تاپيك قبلي، دو هفته هم كه شده، كار شما را دنبال ميكنم تا مشكل شما حل شه، اما اگه گوش نميدين، پس لطفا ديگه منو صدا نزنين.
واسه مشاور نوبت گرفتين؟ كي نوبت گرفتين؟
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مينا جون علي الحساب يه كاري بكن عزيزم: همونطور كه يه بار ديگه هم بهت گفتم بيا علي الحساب ذهنتو از هر بدي خالي كن. امشب قبل از اينكه شوهرت خونه بياد يه آرايش خوشگل بكن، يه لباس خوب و خوشگل تنت كن، با اين كارا اولا اعتماد به نفس ميگيري، ثانياً روحيت عوض ميشه. حالا شوهرت زنگ در خونه رو ميزنه، برو به استقبالش، درو براش باز كن، با خوشرويي باهاش احوالپرسي و روبوسي كن و بهش خوش آمد بگو. طوري برخورد كن كه انگار هيچ اتفاقي نيفتاده. قطعا اونم خوشحال ميشه و خوش اخلاق. وقتيكه كاملا با هم آشتي كردين خواهش ميكنم اصلا راجع به اينكه چي گذشته و از دستت ناراحتم و رفتارات بده و .... هيچ صحبتي نكن، وگرنه احساس ميكنه كه براش دام درست كردي باهاش آشتي كني كه محكومش كني. اگه باهات خوب شد خواهش ميكنم چند روز اصلا از اختلافاتتون و آنچه بينتون گذشته هيچ صحبتي نكن. فقط باهاش مهربون باش و مدام به خودت برس. ضمناً اگه شد سعي كن در رابطه جنسي باهاش پيش قدم بشي.
مينا جون عزيزم ديگه برات مو به مو توضيح دادم چيكار كني. منتظر تغييرات اساسي هم نباش، فقط خوب باش. و اگر باهاش مهربوني كردي يا براش كاري انجام دادي فوري منتظر تلافي نباش، فعلا بي چشمداشت محبت كن.
دوباره ميگم اصلا در مورد اختلافاتتون بحثي نكن. بذار كاملا مطمئن بشه كه آشتي كردنتون باعث نميشه باب گله گذاريهات باز بشه.:43:
مينا جون خودت فكر ميكني اگه اين كارا رو بكني، عكس العمل شوهرت چي باشه؟؟ ميشه ازت بخوام پيش بيني خودت رو از عكس العمل شوهرت در مقابل اين طرز برخورد بنويسي؟
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
آقای تسوکه کی گفته من به حرف شما گوش نمیدم؟؟؟؟؟؟؟؟
من تو پستای قبلی گفتم به شوهرم خیلی اصرار کردم که بیاد باهم بریم اما میگه نه.با اینکه فکر میکردم و میکنم تنها رفتن من پیش مشاور کمک چندانی به زندگیمون نمیکنه اما بازم رفتم.(این روانپزشکی که گفتم مشاوره خانواده های خیلی خوبی هم داره. )ایشون گفتن از نظر من با این چیزایی که شما میگین هم خودتون و هم شوهرتون افسردگی دارین و باید شوهرتونو راضی کنید بیاد پیشم. باید ایشون دارو مصرف کنن و در کنارش واستون مشاوره هم میذارم.
باید دوره درمان و مصرف داروها هم تکمیل شه یعنی حداقل چهار هفته تا اینکه اثراتشو ببینین. اما نمیاد.گفته باید نهایت سعیتو انجام بدی و با مهربونی ازش خواهش کنی.بگی که خودت هم اومدی و پای همه چی هم واستادی.اما تا حالا که نتونستم.:302: خیلی مغروره میگه من خودمم دکترم و همه چی رو خیلی خوب میدونم.این تویی که باید بری با اینکه میدونم رو تو هم تاثیری نداره!
باشه تسوکه جان دیگه سوال پیچش نمیکنم.اما آخه احساس میکنم داره بهم دروغ میگه.این حسمه که باعث میشه مرتب ازش سوال کنم.
به دنبال محبت عزیز :46:راستشو بخوای نمیدونم این کارا درسته یا نه.نمیخوام فکر کنه دارم بهش جایزه میدم.یعنی میترسم از این کار دیگه خوشش بیاد و همیشه همین کارو انجام بده وگرنه میدونم که اونم بعد از یه کم ناز و ادا کوتاه میاد. اما یه اخلاقی داره که اگه یه نکته ضعفو بفهمه دقیقا رو همون دست میذاره و اذیتم میکنه.
مگه شماها نمیگفتین بهش فرصت بده زود منت کشی نکن تا بفهمه کارش درست نبوده؟!
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مينا جان من فكر ميكنم شوهر تو از لحاظ عاطفي واحساسي به بلوغ كامل نرسيده اين جور افراد معمولا برخلاف افرادي كه به بلوغ عاطفي رسيدن وقتي زياد بهشون توجه ومحبت ميكني ازت دورتر ميشن طاقت محبت زياد را ندارن درسته شوهرت از لحاظ تحصيلات وشغلي آدم موفقيه ولي با توجه به چيزهايي كه راجع بهش ميگي مشخصه كه هوش عاطفي بالايي نداره. با اين جور افراد بايد به روش خاصي رفتار كرد با افراد معمولي فرق ميكنن .ببين رفتارخوب نسبيه يك رفتا رجايي ممكنه خوب باشه همون رفتار در جاي ديگه در برابر فرد ديگه ممكنه بد باشه .
نكته دومم اينكه تو خيلي حساسي .نميتوني نسبت به بعضي مسايل بيخيال باشي .برخلاف آقاي تسوكه من نظرم اينه كه روانپزشك (مصرف دارو )در كنار جلسات مشاور ه خيلي ميتونه برات مفيد باشه .چون منم شرايطت را داشتم چند ماه دارو استفاده كردم افسردگيم خيلي خوب شد حساسيتهام هم خيلي كمتر شد البته سعي كن مشاور خوب وروانپزشك خوبي را انتخاب كني .دكتر معتمدي روانپزشكه مركز مشاوره نشاط (خ وليعصر)خيلي عاليه دارو كم ميده ولي داروهاي خارجي وگران ميده كه خيلي تاثير گذارن بعضي روانپزشكها داروهاي خواب آور ايراني ميدن كه اعتياد آوره بهت توصيه ميكنم پيشش بري .
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
اون چه مشاوری هستش که میگه هر دوی شما افسردگی دارین.:163: مگه میشه هر دو همزمان افسردگی داشته باشین. شما پیش یه روان پزشک رفتین که حالا یه دستی هم توی کار مشاوره داره.:311: به نظرم بهتره که به یه مشاور اختصاصی برین و نه به یک نفر که همه کاره است.
پس در اولین فرصت برای یه مشاوره نوبت بگیرین و برین و نه یک روان پزشک. باشه؟
حالا کی میرین پیش یه مشاور؟ کی نوبت گرفتین؟
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مینا جان سلام.
چقد شلوغش کردی دختر!
بنظرم یه سر به تاپیک سبکتکین بزن و سعی کن خوب به پست های راهنماییش دقت کنی. خیلی خوب دوستان بهش راهنمایی دادند. البته به شما هم دوستان خوب راهنمایی دادند، اما میخوام یه نمونه ی دیگه هم که رفتارهاش کمی مشابه شماست را ببینی.
مینا جان صبح ها که سرکار هستی. عصر هم یک روز در میان برو شنا. خیلی خیلی برای اعصاب و آرامشت خوبه. روزهای درمیونش را هم یک کلاس دیگه برو ( آشپزی، رقص، آموزش خانواده ...). شب هم خسته و کوفته می آیی خونه. تا یه دوش بگیری و یه کم به خونه زندگیت برسی شبه. بعد از شام هم بشین کتاب بخون. درسی و تخصصی خودت، نه! کتابهای روانشناسی.
یه مدت با خودت زندگی کن. خود خود خودت ...
باور کن هم تو تغییر می کنی و هم شوهرت جذبت می شه و :72:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
پس در اولین فرصت برای یه مشاوره نوبت بگیرین و برین و نه یک روان پزشک. باشه؟
حالا کی میرین پیش یه مشاور؟ کی نوبت گرفتین؟
باشه چشم.اما فعلا که با هیچ کدوم از اینا موافق نیست. میگه من! وای نه:163:
تمام سعیمو میکنم.
البته دیروز دیگه نرفت بیرون و خونه موند.سعی کردم بهش گیر ندم و بذارم به کاراش برسه.
هنوز هم احساس میکنم درمورد ساعت کلاساش بهم راست نمیگه اما با خودم میگم بی خیال باش و اصلا واست مهم نباشه. بهش گفتم تو سایت ساعت کلاساتو زدن گفت سایتشون آپدیت نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راهی دارین که کاری کنم باهام روراست باشه یا اینکه دیگه به این چیزا فکر نکنم؟میشه نظرتونو بگین دوستای خوبم؟
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
همین که گفتی توی سایت ساعت کلاسهات را زدند یعنی دارم چکت می کنم و بهت اعتماد ندارم و تو دروغگویی.
بعد می گی بهش کاری نداشتم و گیر ندادم!!
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
میشه بگین در این موارد چطوری باید برخورد کرد؟
اگه فهمیدین حقیقتو دارن پنهان میکنن ......
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
باشه چشم.اما فعلا که با هیچ کدوم از اینا موافق نیست. میگه من! وای نه:163:
تمام سعیمو میکنم.
قرار اين نبود كه شوهرتون راضي بشه بياد. بي خود تلاش نكنين. اون از اول شما را همراهي نخواهد كرد. شما بايد دو سه جلسه ي اول را تنهايي برين. بعد به كمك اون مشاور و حرفايي كه زده و كمك ما، شوهرتون هم همراهي تون خواهد كرد.
اما در مورد اين كه چي كار كنين روراست باشه. هيچ كار، فعلا هيچ كار نكنين. شما در ميان كلي مسئله و سول بي جواب خودتون را گير انداختين. چي كار كنم كه بهم توجه كنه؟ با خواهرش چي كار كنم؟ چرا به ناراحتي ام اهميت نميده؟ چي كار كنم كه منو تنها نزاره و ... فعلا يه مدت بي خيال شين و هيچي سر به سرش نزارين.
حالا خودتون تنها وقت بگيرين و دو سه جلسه برين مشاور تا بعد؟
حالا كي ميرين؟:311:اين دفعه 5 ام است كه اين سوال را مي پرسم و شما همش يه چيز ديگه جواب ميدين.
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
داداش خوبم فردا خوبه. امروز زنگ زدم واسه فرداشب وقت گرفتم.
سعی میکنم بی خیال باشم اما خییییییییییییلی سخته.الان مغزم فوکوس کرده رو حرفاش و راست و دروغش.:33::33:
هرچی تلاش میکنم دست بردار نیست که نیست.بی خیال نمیشه.فکر کنم باید فرمت و اف دیسکش کنم.
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مینا جان عزیز دلم؛ منو ببخشید یه چند روزی نبودم؛ راستش مشهد رفته بودم برای مسافرت!
جای شما خالی! حسابی خوش گذشت؛ و البته امیدوار بودم که وقتی برمیگردم؛ خبرهای خوشی از شما و تغییراتت بشنوم و بخونم! اما متاسفانه کاملا احساس می کنم که همه چیز داره روز به روز بدتر میشه با رفتارهای شما!
حس بدبینی؛ حس عدم اعتماد؛ دروغگویی، و مسائل دیگه ای که جایی در زندگی شما نداشت؛ متاسفانه داره به مسائل تون اضافه میشه و شما دائما دنبال تغییر در رفتارهای همسرتون هستید!
می دونی! مینا، زندگی من از کی تغییر کرد و دست از سر بچه های این تالار تا حدودی البته برداشتم (:311:) وقتی از خودم، از این زندگی خسته شدم، وقتی فکر کردم که این زندگی اون چیزی نبود که من همیشه می خواستم و باید برای اینکه اون چیز رو به دست بیارم؛ باید تلاش کنم و تغییر کنم و انعطاف پذیر باشم و از یه متخصص کمک بگیرم!
من دقیقا بعد از 3 جلسه فهمیدم که مشاوره ای که پیدا کرده بودم نمی تونه کمکم کنه؛ پس ناامید نشدم و سعی کردم ایندفعه یه مشاوره ی بهتر پیدا کنم؛ این دفعه همسرم باهام اومد و باز ما بعد از 4 جلسه فهمیدیم که این آقای روان پزشک بالینی فقط و فقط داره حرفهای خودمون رو بهمون پس میده و ما مجبور شدیم باز هم تغییر بدیم مشاوره مون و این دفعه موفق شدیم که بهترین راهنمایی ها رو بگیریم!
اما می دونی تمام این مدت این مشاوره رفتن ها؛ چی رو به ما فهموند و اضافه کرد.
1. من و همسرم بیشتر و بیشتر با روحیات هم و انتظارات و خواسته های همدیگه آشنا شدیم. 2. من و همسرم فهمیدیم که برای زندگی کردن باید مهارت زندگی کردن رو یاد بگیریم. 3. من و همسرم فهمیدیم که باید انعطاف پذیر باشیم و اصولا مشکلاتمون رو به مساله تبدیل کنیم و براش راه حل پیدا کنیم. 4. من و همسرم باید عاقل باشیم و به مشاوره وابسته نباشیم و خودمون بتونیم با کمک هم راه حل پیدا کنیم. 5. و مهم ترین مساله اینکه در مورد مسائل مون یاد گرفتیم که با هم صحبت کنیم و در صورت پیدا نکردن راه حل با یه متخصص مشورت کنیم.[color=#FF0000]
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
اما می دونی تمام این مدت این مشاوره رفتن ها؛ چی رو به ما فهموند و اضافه کرد.
1. من و همسرم بیشتر و بیشتر با روحیات هم و انتظارات و خواسته های همدیگه آشنا شدیم. 2. من و همسرم فهمیدیم که برای زندگی کردن باید مهارت زندگی کردن رو یاد بگیریم. 3. من و همسرم فهمیدیم که باید انعطاف پذیر باشیم و اصولا مشکلاتمون رو به مساله تبدیل کنیم و براش راه حل پیدا کنیم. 4. من و همسرم باید عاقل باشیم و به مشاوره وابسته نباشیم و خودمون بتونیم با کمک هم راه حل پیدا کنیم. 5. و مهم ترین مساله اینکه در مورد مسائل مون یاد گرفتیم که با هم صحبت کنیم و در صورت پیدا نکردن راه حل با یه متخصص مشورت کنیم.[color=#FF0000]
:104::104::104::104::104::104::104:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
مینا جان عزیز دلم؛ منو ببخشید یه چند روزی نبودم؛ راستش مشهد رفته بودم برای مسافرت! قبول باشه
می دونی! مینا، زندگی من از کی تغییر کرد وقتی از خودم، از این زندگی خسته شدم
ممنون و خوش به حالتون که بالاخره تونستین تغییر کنید.خدا رو شکر که الان زندگیتون خوبه:72:
پس ناامید نشدم و سعی کردم ایندفعه یه مشاوره ی بهتر پیدا کنم؛
چقد خوب که شوهرتونم همراهتون بود.فکر میکنم این موضوع خیلی بهتون کمک کرد.
اما می دونی تمام این مدت این مشاوره رفتن ها؛ چی رو به ما فهموند و اضافه کرد.
1. من و همسرم بیشتر و بیشتر با روحیات هم و انتظارات و خواسته های همدیگه آشنا شدیم. 2. من و همسرم فهمیدیم که برای زندگی کردن باید مهارت زندگی کردن رو یاد بگیریم. 3. من و همسرم فهمیدیم که باید انعطاف پذیر باشیم و اصولا مشکلاتمون رو به مساله تبدیل کنیم و براش راه حل پیدا کنیم. 4. من و همسرم باید عاقل باشیم و به مشاوره وابسته نباشیم و خودمون بتونیم با کمک هم راه حل پیدا کنیم. 5. و مهم ترین مساله اینکه در مورد مسائل مون [size=large]یاد گرفتیم که با هم صحبت کنیم و در صورت پیدا نکردن راه حل با یه متخصص مشورت کنیم.
:104:
ممنونم که تجربیاتتونو به من میگید. خداکنه ماهم یاد بگیریم مخصوصا خود من.
مرسی که راهنمایی ام میکنین.:46:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
مینا جان عزیز دلم شما باید اول خودتون شروع کنید و بعد انتظار حمایت رو از همسرتون داشته باشید؛ شما لطفا وقت مشاوره بگیر و برو و فقط و فقط به این فکر کن که مینا مثل هر چیز دیگه ای که تا به الان به دست اورده؛ باید برای درست زندگی کردن هم آموزش و مهارت پیدا کنه و تلاش کنه!:46:
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
-
RE: از خودم خسته شدم، راهنمای ام کنید تغییر کنم
آره عزیزم رفتم. یه چیزایی گفت تو یه دفترچه بنویس، نوشتم.
گفت حالا چند وقتی خودت بیا و نهایت تلاشتو بکن تا این کارایی رو که میگم انجام بدی،احتمالا وقتی شوهرت تغییرات تو رو ببینه خودشم مشتاق میشه که بیاد.