-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
بهشت عزیز قبول دارم که وضعیت بد دو خانواده روی زندگی ما خیلی تاثیر گذاشته و هردومون رو عصبی تر و زودرنج تر کرده اما برام یه کم سخته که همه ی این مشکلات رو به همین قضیه مربوط بدونم.
واقعا عذرخواهی حتی همون بار اول هم تاثیر چندانی نداره چه برسه به دفعه های بعدی وقتی که ته دلت برات مثل روز روشنه که همه ی این اتفاق ها دوباره و دوباره میفته.
برای رابطه با خانوادم هم حتما تصمیم دارم یه قدمی بردارم حتی اگر من رو نپذیرن.
ممنونم :72:
پرنا جان فعلا در ظاهر اوضاع ارومه اما دلم خیلی گرفته از کاراش و فکر می کنم تا الان هر چی تحمل کردم و گذاشتم بگذره کافیه.باید یه کار اساسی بکنم.
اقای سعید می تونم با اطمینان بگم که قضیه ی اون اقا با کارای الان همسرم هیچ ارتباطی نداره هم به خاطر این که این قضیه شروعش مربوط به قبل ازدواجه و اگر برخوردهایی به این شکل قرار بود پیش بیاد همون موقع صورت می گرفت واون برخوردی هم که گفتم یه سوتفاهم بزرگ بود که برای همسرم کاملا روشن شد و به نظرم کلا فراموش شده به خصوص که اون اقا الان دیگه اصلا ایران زندگی نمی کنه.
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
پونه جان خیلی خوبه که همه چیز آرومه و خوب تر اینکه تصمیم گرفتی مساله را حل کنی. یعنی اوضاع را آروم کردی و حالا می خوای مشکلت را ریشه ای حل کنی.
از الان به بعد هم حواست باشه که این آرامش را به هم نزنی. اگه بحث تون شد، هیچی نگو. بیا اینجا بنویس تا دوستانی که تجربه بهتری دارند یا احتمالا کارشناس ها ( فرشته مهربون و ...) بهت بگن که چی کار باید میکردی یا چی باید می گفتی. یکی دو بار که بپرسی و بهت بگن، خودت یاد می گیری که دفعه های بعد چی کار کنی و مشکل از کجاست.
یه مشاور خوب هم پیدا کن و برو مشاوره.
چرا اینقد فکر می کنی و تکرار می کنی که شاید خانواده ات شما را نپذیرند؟ من که فکر می کنم به احتمال خیلی زیاد می پذیرنت و کلی هم خوشحال می شن که بری پیششون. خیلی دلم می خواد بری خونه مامانت اینا و بیایی برامون تعریف کنی که چی شد.
یک سوال هم دارم. علت مخالفت خانواده شما با این ازدواج دقیقا چی بود؟ چه کسانی مخالف بودند؟ پدر؟ مادر؟ خواهر؟ برادر؟ اقوام؟ چرا؟؟
یه چیزی هم در مورد حرف سعید می خواستم بگم یادم رفت.
یه احتمال کوچیک هم در همین مورد هست. همسرتون با اون حرفها هنوز درگیره. همه چیز بهش اثبات شده اما باز نمی تونه فراموش کنه. اگه شما باهاش دعوا و بحث کنی ممکنه فکر کنه که دوسش نداری که این حرفها را بهش می زنی. یعنی اون حس را تقویت می کنی. این مساله برای مردها خیلی خیلی مهمه و هضمش سخته که فکر کنن همسرشون کس دیگه ای را دوست داره یا کس دیگه ای را حتی دوست داشته!! پس یه کوچولو هم احتمال بده که این حرفها هنوز تو دل همسرته یا اقلا یه کم شک داره و واسه همینم با مهربونی و محبت بهش ثابت کن که همه اون فکرها غلطه.
البته شما گفتی که دوست نداری این مساله را باز کنی. اما اگه بازش می کردی بهتر می شد گفت که آیا واقعا برای شوهرتون حل شده و آیا واقعا بهش ثابت شده یک سوتفاهم است یا فقط شما فکر می کنید حل شده و اون هنوز باهاش درگیره.
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
:72:
برای این که بتونم صحیح و سلامت! زودتر برای اشتی با خانوادم پیشقدم شم به اروم نگه داشتن اوضاع واقعا نیاز دارم به خاطر همین هم دیروز با این که می تونست سر یه مسئله ای دعوا شروع شه و منم دوست داشتم جوابش رو بدم اما بالاخره تونستم خودم رو کنترل کنم و به جاش فقط یه عذرخواهی کردم.
راستش میخوام خودم رو زیاد امیدوار نکنم که اگه با من اشتی نکردن زیاد ناراحت نشم و ضربه نخورم( که میدونم هم ناراحت میشم و هم ضربه می خورم.)
وقتی به خانوادم تصمیم ازدواجم رو گفتم اولش فقط فکر می کردن شوخی می کنم و هیچ رقمه باورشون نمی شد که دختر 17 سالشون که هنوز پیش دانشگاهیش تمام نشده داره از ازادواجش صحبت میکنه اون هم تو خانواده ای که هم دخترا هم پسرا دیر ازدواج می کردن (البته از دوستیمون باخبر بودن).یه بار که داییم برای پسرش صحبت کرده بود مامانم عصبانی شده بود و بدجوابشون رو داده بود که مگه دخترمون رو از سر راه اوردیم 17سالگی شوهرش بدیم!!این مسئله بود.ضمن این که با خود همسرم هم مخالف بودن.مثلا می گفتن اگر واقعا براش مهم باشی اینده ات هم براش مهمه و اجازه میده روال عادی زندگیت رو داشته باشه و............
بعد از کلی دعوا و درگیری و تهدید من برای گرفتن اجازه از دادگاه در نهایت به من گفتن انتخاب کن یا خانوادت یا این اقا . من انتخاب کردم این شد حال و روزم...........
هم پدرم هم مادرم هم خواهرم مخالف بودن.هر کسی که من رو میشناخت بهم گفت این کارو نکن و احساساتی عمل نکن پشیمون میشی اما کی گوش کرد.
با این که نظرم اینه که همسرم مشکلی با من راجع به اون اقا نداره اما به خاطر این که 100در 100 مطمئن شم تو موقع مناسب صریح ازش راجع به این موضوع سوال می کنم.:72:
(واقعا امیدوارم این طور نباشه چون شک به من اون هم به خاطراین ادم انرمال برام از صدتا فحش و کتک بدتره.)
در ضمن باید از راهنمایی هاتون تشکر کنم :72:با این که هنوز اول راه حل مشکلم هستم امایه مسائلی رو از دید سوم شخص برام روشن کردید که خیلی برام باارزشه.(مثلا متوجه این نکته نبودم که چه قدر دارم به خاطر قطع رابطه با خانوادم ،همسرم رو مجازات می کنم در صورتی که اگر درست نگاه کنم این تصمیمی بود که به میل خودم گرفتم و مجبور نبودم این کارو بکنم.حالا هم کسی که باید تاوانش رو بده خودم هستم نه همسرم)
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
پونه جان،اون داستانی که مخفی می کنی رو بگو.شاید به قول بهشت شوهرت هنوز با اون قضیه مشکل داره.
اینجا کسی شما رو نمی شناسه.
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
از این که نذاشتی بحث دیروز به دعوا بکشه خوشحالم. خودت مقایسه کن رفتار همسرت را در مقابل عذرخواهی و تمام کردن بحث، با روزهایی که بحث را به دعوا و کتک می کشوندی. به نظرت خودش هم یه کم بهتر نشده؟ شرمنده نشد؟
با این که نظرم اینه که همسرم مشکلی با من راجع به اون اقا نداره اما به خاطر این که 100در 100 مطمئن شم تو موقع مناسب صریح ازش راجع به این موضوع سوال می کنم.
راجع به این جمله ات اول سوال و تحقیق کن، بعد عملیش کن. همانطور که گفتم آقایون نسبت به این موضوع خیلی خیلی حساسند. شاید حتی همین یادآوری کوچیک شما باعث بشه که شکش بیشتر بشه، که مثلا شما هنوز داری به موضوع فکر می کنی یا ... شاید بهتر باشه بدون آوردن اسمی از موضوع و یادآوری دوباره اش تمامش کنی.
البته اگه قبلا صریح همه چیز گفته شده و تمام شده، یادآوری مجددش شاید درست نباشه. به نظرم برای گفتنش باز هم مشورت بگیر. حتی یک جمله، ممکنه تو رو چندین قدم عقب ببره. مواظب باش.
یکی از دوستان من همچین مشکلی با همسرش داشت ( سر دوست پسر سابق خانم ) که یه روز بعد از هفت سال زندگی شوهرش به من گفت که این موضوع داره هنوزم منو عذاب می ده و باعث شد که عصبی بشم و سر هر چیزی دعوا کنم و ... سر این موضوع خیلی دقت کن. علتش هم این بود که دوست من هیچ تلاشی نمی کرد که نشون بده اصلا به اون موضوع فکر نمی کنه یا براش بی اهمیته یا فراموش کرده. کاملا خنثی عمل می کرد. شوهرت را مطمئن کن که اون موضوع برات از هیچ هم بی اهمیت تره.
نمی تونم تصور کنم یا باور کنم که خانواده ات قبولت نکنند. امیدوار باش عزیزم.
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام پونه جان ...
چه خبر چیکار کردی....با خانوادت اشتی کردی؟اخلاق شوهرت بهتر شد؟ یه خبری از خودت بده ممنون
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
اي كاش مشورت گرفتن رو قبل از ازدواجت انجام ميدادي اون وقت همه ي عالم بهت ميگفتن كه هيچ ادمي انقدر ارزش نداره كه ادم قيد پدر و مادرش رو بهخاطر اون بزنه!!!مرد و زن هم فرقي نداره...
به هر حال اشتباهيه كه كردي اما جلوي ضرر رو از هر جا بگيري منفعته...
به هر طريقي كه فكر ميكني مناسب تره ارتباطت رو با خانوادت شروع كن...تو محكم ترين پشتوانه ي زندگي تو(پدر و مادرت رو )از دست دادي!؟؟به همين راحتي؟؟
بايد تمام سعي ات رو بكني تا دوباره ارتباطتون خوب بشه...غرورت رو كنار بذار...شايد اولش خيلي برات سخت باشه و مجبور باشي ناراحتي هاي اونها رو تحمل كني اما نتيجه اش فوق العاده خواهد بود...
بالاخره اونها هم غريبه نيستن پدر و مادرت هستن و عاشقانه دوستت دارن پس شايد اولش سرد باشن اما بالاخره باهات راه ميان...
يادت باشه توي اين دنيا روي هيچ كسي نميشه حساب كرد جز پدر و مادر....به اين حرفم ايمان دارم!!
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام خواهر عزیزم
پونه جان من اول باید بگم خیلی باعث افتخار برام خانمی مثل شما اشنا میشم که خیلی عاقل و بیشتر از سنش میفمه شما واقعا شایسته تقدیر هستید اما در مورد خانواده سریعا و بطور غیرمستقیم مثلا از طریق خاله یا عمه دلسوز و رازدار که این خیلی مهمه و البته بایدفرد مورد نظر مورد تایید خانوادتونهم باشه واردشید اگه فردی امین در فامیل ندارید اصلا این کارو نکنید چون خود همین مسئله میتونه باعث تیره تر شدن روابطتون هم بشه مثلا ممکنه فرد انتخابی تمام فامیل را از این مسئله با خبر سازد که اصلا به نفع شما نیست پس اگه کسی را قرار شد انتخاب کنید خیلی محتاط باشید
شما الان نیاز مبرم به تکیه گاه دارید واین مشکل باید حل بشه اگه کسی رو ندارید که کمکتون کنه با تلفن شروع کنید به نظر بنده با خواهر یا مادرتون اول ارتباط برقرار کنید چون زن هستن و احساساتی هرکدام از این 2شخص که به شما نزدیکتر رو انتخاب کنید
شما نباید از شکست دلسرد بشید پشتکار داشته باشید حتما موفق خواهید شد اگه صد دفعه تلفنتو قطع کردن دلسرد نشو بازم تلاش کن این خیلی مهمه
من مشکلی مثل شمارو تو فامیل نزدیکمون داشتم حتی پدر از دخترش امضا هم گرفته بود و این امضا رو همیشه با خودش نگه میداشت ولی مشکلشون حل شد الانم دیگه شوهرشو درک میکنه و دختر بزرگشون دانشجو دانشگاه بهشتیه(یک ادم موفقه)
فقط کاری که این خانوم کردن این بود گذشت گذشت و گذشت برای زندگی گذشت لازمه میدونی منم ادم عصبیم ولی میدونمم چه کار میکنه تا من اروم شم ایشون سکوت میکنه باور کن منم وقتی عصبانی میشم از خودم بدم میاد چون به فرشته زندگیم توهین میکنم من 2 کار دارم برای حل این مشکل انجام میدم : 1.اینکه نماز میخونم2.به راهنمایی های مشاورم گوش میدم صلوات میفرستم و نفس عمیق میکشم ولی اثر نماز خیلی بیشتر بوده واقعا ارومم کرده به شما هم میگم امتحان کنید
شما از مدیر و فرشته مهربون تا حالا درخواست کمک نکردید حتما این کارو بکنید چون هردو این عزیزان از مشاوران مجرب هستن طبق راهنمایی هایی که مدیر محترم به بنده حقیر فرمودن عرض میکنم:72:
موفق و پیروز باشید براتون از خداوند متعال سعادت ارزومندم:72::72::72:
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
پونه عزيز شايد تو اين پستم نتونم مثل دوستان باتجربه كه دارن كمكت مي كنن باشم.من خودم تازه اومدم اينجا با كلي مشكل اما احساس مي كنم شرايط شما رو درك مي كنم.وقتي توضيحاتت رو خوندم ديدم شرايط ما چقدر نزديكه.با اين تفاوت كه واسه من به ازدواج ختم نشد كه ببينم ميزنه يا نه.اما فكر نمي كنم اونجور اخلاق رو ميداشت. اما باعث شدي به اين قضيه هم فكر بكنم.شايد يكم ازت بزرگتر باشم و اونم يكم بزرگتر بود.شايد اگه منم مثل تو اينجوري انتخاب مي كردم الان خوشحال بودم.خصوصا اون جملت كه يا خانواده رو انتخاب كن يا اون رو.(البته من هيچ وقت به دادگاه فكر نكردم چون ميدونستم هيچ قانوني خلاف حرف بابام راي نميداد)يا وجود شخص سوم كه اخلال ايجاد كرد و آسيبش رو با وجود اثبات بي گناهيم بارها حس كردم و باعث دعوا ميشد.منم با دوستان موافققم نسبت به اين قضيه.اين حرف رو بارها شنيده بودم كه بهت شك ندارم و اون قضيه رو فراموش كردم اما هر دفعه دلخوري ميشد و ناراحت عصباني و ميخواست الكي گير بده ميفهميدم اون قضيه آزارش ميده.با اينكه تموم شده.قضيه بي گناهي نيست قضيه اينه تو عشقشي و اون حساس به عشقش.. اما اينها دست خودش نيست.يه ري اكشن طبيعي هستش.به نظر منم اگه مي خواي ازش سوال كني كه با اون قضيه مشكلي داره به هيچ وجه مستقيم نپرس چون اولا باز كردن 1 زخمه و دوما اين تفكر كه چرا اينو ازم پرسيد نكنه دوباره پيداش شده بوجود مياد.به نظر من شايد اين سوال مناسب تر باشه كه آيا چيزي هست كه باعث آزارت ميشه و من نميدونم.مثل 1 اتفاق يا 1 خاطره.من همسرتم و دوست دارم شنواي حرف ها مشكلات و دردو دل هات باشم و دوست دارم كمكت كنم.البته با مهربونيو آرامش.
در مورد خانواده نگران نباش ميشناختم كسي رو كه بارها پدرش گفته بود ديگه حق نداري اسم مارو بياري اما اگه مشكلي ميشد بازم پناهگاهش خانوادش بود.اوناهم نميتونستن مشكل بچشون رو كه از خونشونه ناديده بگيرن.مشكل اونا هم كتك كاري بود كه با دارو كم و بيش كنترل شد.ولي باور كن حتي اگه اول باهات سرد باشن كم كم فراموش مي كنن چي شده و بدون الان دلتنگتن.به اين فكر كن اونها هم الان شايد منتظر 1 تلنگرن كه دختر نازشون رو 1 بار ديگه ببينن.حتي شايد از دور هوات رو دارن.خدا رو فراموش نكن.زياد شد .ببخشيد.با آرزوي موفقيت و خوشبختي براي تو دوست خوبم.:72:
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
ممنون از همه ی راهنمایی هاتون و وقتی که گذاشتید.:72::72::72:
تا جایی که متوجه شدم عقیده ی دوستان اینه که قضیه ی شخص سوم ممکنه برای همسرم تمام نشده باشه و هنوز ترسی از این بابت احساس کنه و نتیجه اش بشه رفتارهایی که حالا ازش میبینم.
اگر من فرض رو بر این بذارم که چنین چیزی ممکنه و همسرم از این موضوع عذاب میکشه، واقعا من چه کاری از دستم برمیاد که بخوام چنین شک نابجایی رو برطرف کنم؟؟
این چند روز با سختی خیلی زیاد جو خونه رو رو تا جایی که می تونستم اروم نگه داشتم که بتونم با خانوادم ارتباط برقرار کنم.نمی دونم چی پیش میاد،امیدوارم ناامید نشم!
:72::72::72:
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
پونه جان،
تبریک. یک هفته است که نذاشتی بحث و دعوایی پیش بیاد. به نظر خودت کار سختی بود؟ به نتیجه اش نمی ارزید؟ الان هم خودت و هم همسرت آروم تر و راحت تر از فبل نیستین؟ روابطتون بهتر نیست؟
سوال:
1- اصلا موردی پیش اومده که اگه ادامه می دادی می رسید به دعوا و کتک یا کلا مشکلی نبوده؟ اگر موردی بوده می تونی مثال بزنی؟ به نظر خودت سکوت و حل اون مشکل به روش دیگه بهتر و مفیدتر از کشمکش و دعوا نیست؟ منظورم اینه که الان حس می کنی یه چیزی توی دلت هست، ناراحتی، کسی اذیتت کرده و آزارت داده و تو فقط بنا به مصالح ساکت موندی و الان ناراحتیش تو دلته؟ یا اینکه نه. خودت هم راضی هستی که چیزی نگفتی و به این نتیجه رسیدی که خیلی هم مهم نبوده ( مثال مورد نظر)؟
2- به نظرت همسرت متوجه این تغییر شما شده و خودش از اینکه مثلا بحثی را راه انداخته و شما نذاشتی به دعوا برسه، بعد پشیمون شده؟ پشیمونی را توی کاراش یا رفتارش با خودت ندیدی؟
در مورد موضوعی که گفتی " نمی خوای در موردش صحبت کنی" ،با جمله ی خودت میگم که بهت نشون بدم خودت هم به قضیه حساسی. اگر نبود این مدلی در موردش حرف نمی زدی. دو حالت به نظرم می آد. 1- قضیه خیلی ساده نبوده و شما هم می دونید که موضوع جدی و خطرناک بوده 2 - شما سر یک موضوع الکی خیلی اذیت شدی که این مدلی راجع بهش حرف می زنی. سر هیچ و سر چیزی که نقشی توش نداشتی بازخواست شدی و همین باعث می شه یادآوریش خاطرت را آزرده کنه. کدومش درسته؟ ساده نبوده یا ...
اگه دوست نداری اینجا بنویسی، لزومی نداره جواب بدی. اما با خودت رو راست باش و به خودت جواب بده. قضیه ای که شما در یک فضای مجازی برای ما تعریف نمی کنی و هنوز شخصا باهاش درگیری، فکر می کنی به همین راحتی از ذهن همسرت پاک می شه؟ مخصوصا یک همسر جوون که خانوم نازی مثل شما داره و نگرانشه.
این فقط حدس ماست. مطمئن نیستیم. خیلی واسه خودت بزرگش نکن. اما حواست بهش باشه. بی گدار به آب نزن. اصلا در موردش حرف نزن که اگر حدسمون حتی غلط هم باشه، خودت باعث می شی چیزی را که فراموش کرده و کنار گذاشته یاد آوری بشه. اگر هم حدسمون درست باشه که شکش به یقین نزدیک می شه و با خودش می گه این خانم هم هنوز تو فکرشه و ...
اصلا تحت هیچ شرایطی مستقیم و غیر مستقیم به اون آقا و اون موضوع اشاره نکن. می تونی به قول دوستان بشینی و باهاش صحبت کنی و بپرسی که آیا از شما دلخوره یا مشکلی باهاتون داره یا چیزی تو زندگی مشترکتون اذیتش می کنه یا نه. بگی که خیلی دوستش داری و از بودن در کنارش لذت می بری و می خوای که اون هم از زندگی با تو نهایت لذت و آرامش را داشته باشه. برای همین هم اگه مشکلی هست بگه تا در حد توان حل کنی.
برامون بنویس که داری چی کار می کنی و آیا فقط مساله مسکوت مونده یا به نظرت داره حل می شه؟
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام پونه جان خوبی ....چه خبر چیکار کردی..........بیا یه خبری از خودت بده...:72:
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام دوست عزيز
من خانمي هستم كه هم خودم و هم همسرم دانشجوي دكتري تخصصي هستيم و دوتا بچه داريم. زندگيمون را ببا عشق شروع كرديم و من توي ده سال زندگي مشترك سختيهاي زيادي را تحمل كردم تا زندگيمون به اينجا برسه .الان وضع ماليمون خوبه كار خوب و خونه و ماشين داريمو خيلي چيزها كه از ديد ديگران بهترين وضعيت تلقي ميشه.اما همسرم خيلي كمال گرا است .او به همه چيز منو بچه ها كار داره.چهره من در مقابل خيلي از همسن و سالهام 10 سال جوانتر به نظر مياد و تعريف از خودم نباشه توي زيبايي چيزي كم ندارم و متاسفانه همسرم به همه چيز گير ميده و ميگه تو اضافه وزن داري بايد لاغر بشي .در حاليكه اضافه وزني معادل دو سه كيلو دارم.باور نميكنيد جرات ندارم جلوي روش چيزي بخورم. اينها را كه گفتم قسمت خوب ماجرا ست. او وقتي عصباني ميشه يا وقتي جواب بي حرمتي هايش را ميدهم مثل كوه آتشفشان منفجر ميشه و به من حمله ميكنه .چند روز پيش جلوي بچه هام آنقدر منرا كتك زد كه احساس كردم تصميم گرفته تا منو بكشه گلومو فشار ميداد بعدش هم با مشت توي سرم ميكوبيد كه بعدا متوجه شدم هردوتا پرده گوشم پاره شده.من اين موضوع را نميتونم به خانواده ام بگم كه اولا رفتار او بدتر ميشه ثانيا من چاره اي جز ماندن كنار بچه هايم ندارم .بچه هاي من نميتونند بدون من كنار اين مرد زندگي كنند. و سوما پدر و مادر من هردو پير و مريضند.خانواده خودش هم كاري نميتونند بكنند .چراكه به خاطر من توي اين مدت همه فكر ميكنند كه اون بهترين همسره دنياست. يكبار هم كه به مادرش گفتم و مادرش با او دعوا كرد بعدش بدتر شد. ميدونم كه مشكل رواني داره ولي حاضر نيست كه پيش دكتر بياد. نميدونم چي كار كنم .
اگر به خاطر بچه هام نبو يك ساعت هم زندگي را با او تحمل نميكردم.اما چه كنم كه احساس مسئوليت فكر قهر كردن را هم به ذهنم راه نميده.لطفا منرا راهنمايي كنيد!
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام مریم جان انشالا مشکلت حل میشه ...ازخودت و شوهرت بیشتر بگو چند سالتونه...واینکه شوهرت از همون اول دست بزن داشت....فکر نمیکنی شاید خودت تو دعواباهاش بدبرخورد میکنی واونم مجبور میشه کتکت بزنهالبته اون تو هیچ شرایطی حق این کارو نداره اما سعی کن کمی تو دعواها کوتاه بیای تا این عادت از سرش بیفته جوابشو نده ببین تغیری میکنه...اگه میشه یه نمونه از دعواهاتونو بگو ....
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
با سلام خدمت مریم 1355عزیز
خواهر عزیزم پستتو خوندم خیلی روم تاثیر گذاشت خواهرم برای خودتون یک تاپیک باز کنید تا دوستان بتونن بهتر کمکتون کنن اگر با این کار اشنا نیستید حتما مطالب راهنمارو مطالعه کنید
خواهرم تو تاپیکتون حتما از مدیر محترم در خواست کمک کنید چون ایشون کارشناس ارشد روانشناسی دارن و یکی از بهترین ها برای کمک به شما هستن
و در کل من بهتون پیشنهاد مشاوره حضوری را هم میکنم چون خیلی کمکتون میکنه
موفق و سعادتمند باشید:72::72::72:
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام دوستان عزيز
از سنم پرسيده بوديد.من 33 سال و همسرم 36 ساله است.ازدواج ما از نوع دانشجويي بود.من و همسرم هم دانشكده اي بوديم.البته من توي دانشكده خواستگارهاي ديگه اي داشتم ولي همسرم آنقدر خودش را عاشق نشان ميداد و آنقدر رفت و اومد كه با وجود مخالفتهاي خانواده هامون تونست بالاخره موافقت هردو خانواده را بگيره. من زني هستم كه به زندگي و خانواده ام وفادارم و براي موفقيت همسرم از هيچ كمكي فروگذار نكردم.من براي اينكه همسرم بتوه در كارش موفق بشه شش سال در خانه مادرش و در يك اتاق زندگي كردم.من به خانواده اش احترام ميگذارم و با اونها رابطه خوبي دارم.من براي بهتر شدن روابطمون مطالعه زيادي كرده ام و بارها پيش مشاوره رفته ام.اما پيش مشاور رفتن براي حل مشكلي كه به دونفر بسته است كار عبثي است.و همسرم اعتقادي به مشاوره ندارد.يك هفته پيش همسرم شروع كرد با دخترم دعوا كردن كه سلام نماز را ندادي در حاليكه دختر من كلاس چهارمه .نسبت به نماز سستي داره ولي با زبان خوش نماز ميخونه.شروع كرد به دعوا با اون كه تو دروغگويي.بهش گفتم اين رفتار تو باعث ميشه از هرچي دينه متنفر بشه .تو اين لحظه عصباني شد به من گفت وقتي من دارم با اينها حرف ميزنم تو دخالت نكن .گفتم چطور دخالت نكنم اين رفتار تو همه زحمت منو به باد ميده كه اين حرف من باعث شد به من حمله كنه منم بهش گفتم كه ازش متنفرم .مثل ديوونه ها شده بود وحشي و غيرقابل كنترل .بچه هام بالاي سرم با صداي بلند گريه ميكردند و او گلوي منو فشار ميداد. ديگه احساس كردم كه ميخواد منو بكشه و فقط دلم براي بچه هام ميسوخت .فقط به خاطر اونا ميخواستم زنده بمونم.آنقدر منرا كتك زد كه حتي توان گريه نداشتم.بچه هام هم از ترس آروم شدند.
اين يك روز از روزهايي زندگيه كه با عشق شروع شد!
من نمي خوام از خودم تعريف كنم ولي نظري كه توي فاميلشون درباره من وجود داره اينه كه بهترين عروس فاملشون هستم.
اما همسرم اين چيزها را نميبينه يا بهتر بگم نميخواد ببينه.
من و همسرم الان با هممكاريم و چون رسمي هستيم امكام اينكه همكار نباشيم و هر روز همديگر را نبينيم نيست.
رفتار او با غريبه ها و ديگران به گونه ايست كه همه فكر ميكنند اون يك مرد جنتلمن و خوش برخورد و عاشق است!
من فقط ميخواستم با شما درد و دل كنم چونكه به اين اعتقاد رسيدم كه اين مرحله از زندگيم يكي از آزمايشات سخت خداست.از خدا ميخواهم كه صبر آسيه را به من عطا كند.
من به اين نتيجه رسيدم كه اي كاش هيچ وقت ازدواج نميكردم.
نميخوام به مردهايي كه به زن نه به عنوان يك موجود حقير و كوچك كه به عنوان شاهكار خلقت خدا و موجودي متفاوت نگاه ميكنند توهين كنم.اما در جامعه استبداد زده ما كه آخرين حلقه اين استبداد زن است، ازدواج يعني تن دادن به استثمار بيشتر.تن دادن به تحقير بردگي و مظلوم بودن.( جالب است بدانيد همسرم به شدت گرايشات دموكراتيك خواهانه دارد از حقوق از دست رفته زنان صحبت ميكند .از ظلم و استبداد جامعه ايراني...اما در خانه خودش يك مستبد تمام عيار است!!!)
وقتي من با اين مرد ازدواج كردم يكي از شادترين دخترهاي دانشكده بودم.من تمام مدت تحصيل شاگرد زرنگي بودم و حتي الان هماهنگ كردن بزرگ
كردن دو بچه تحصيل كار و زندگي مشترك از عهده خيلي از افراد خارج است ولي من سعي ميكنم كه در همه اين عرصه ها به خوبي عمل كنم. دوستهاي من از اين همه مسئولتي كه به گردن منه تعجب ميكنند.ولي ...
ولي الان احساس افسردگي شديد دارم.تنها دوست دارم زنده بمانم به خاطر بچه هام .
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام
واقعا شما چقدر صبورید و ان شالله مشکلتون حل بشه
من نمیتونم نظری بدهم فقط یک احتمال
شوهرتون در دلش از یک چیز زخم خوردس(حالا به قول خودش)و این رفتارها از اون نشات می گیره
و باعث پدیدی ا ومدن این کاراش می شه
من بودم ریشه این مشکل رو پیدا می کردم و به خاطر حداقل بچه هایم رفعش می کردم هر چند سخت بود.
اگر زیر بار کتک های ایشون بدنتون ناقص بشه و خدانکرده زبانم لال لال اتفاقی براتون بیفته چه؟
بعدش
از نظر من یکی بچه هایی که تو این محیط وحشت زده و ناارام بزرگ شوند احتمال بیشتری برای انواع بیماری های ذهنی نسبت به این که این زندگی نباشه دارند
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
مریم جان سلام،
شما باید یک تاپیک جدا باز کنید تا دوستان بهتر بتونن کمکتون کنند.
کوروش هم به شما ګفتند، فکر کنم چون وسط صحبتشون بود متوجه نشدید.
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
من نميدونم چطور بايد يك تاپيك جدا باز كنم
لطفا منرا راهنمايي كنيد.
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
شما باید آموزش استفاده از تالار را مطالعه کنید. اګر از نظر مدیر ایرادی نداشته باشد روش زیر را دنبال کنید.
http://www.hamdardi.net/forumdisplay.php?fid=23
ګوشه ی سمت راست ، زیر کادر خاکستری، سوالات روی موضوع جدید کلیک کنید و سوال خود را بنویسید.
موفق باشید.
-
RE: نیاز به راهنمایی دارم>>(برخورد فیزیکی همسرم با من )
سلام مریم عزیز
شما برای ایجاد تاپیک جدید در بالای صفحه روی موضوع درگیری اختلاف زن و شوهر که با رنگ ابی نشان داده شده کلیک کنید به صفحه دیگری منتقل خواهید شد فقط کافیه روی گزینه موضوع جدید کلیک کنید فقط خواهرم دقت کنید حتما تو همین موضوع یعنی اختلافات زن و شوهر تاپیک درست کنید
خواهرم قبل از ایجاد تاپیک حتما قوانین مربوطه را مطالعه فرمایید
ولی من خیلی کوتاه چندتا از مهمترین هارا برات لیست میکنم ولی بازم میگم خواهشا قوانین را بخوانید تا خدایی نکرده براتون مشکلی پیش نیاد
برخی ازقوانین مهم:
1.حتما در تاپیک خود از نوشتن مسائل محرمانه مانند اسم فامیل و مسائلی که فاش کننده هوییت شما باشد خودداری فرمایید
2.دادن هرگونه شماره تلفن ایمیل وادرس اکیدا ممنوع است
3.به هیچ وجه امکان حذف تاپیک و پست های شما وجود نارد پس خواهشا خیلی در پست هاتون دقت کنید
4.برای تاپیک خود از عناوین گنگ استفاده نکنید مانند همه به من کمک کنن و..........
و بسیاری قوانین دیگر که حتما مطالعه کنید
و در پایان از بهشت عزیز بابت تذکر به جاشون تشکر میکنم:72::72::72:
و برای شما سعادت از خدای متعال ارزو مندم خواهر عزیز:72::72::72: