-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
:72:"اگر از اینکه هراسان هستید،بخود خشم میگیرید،خود را کودکی سه ساله بدانید.اگر کودکی3 ساله در برابر شما بود که میترسید،با او چه میکردید؟آیا از دستش عصبانی میشدید،یا در آغوشش میگرفتید و آنقدر تسلایش میدادید تا احساس ایمنی و آسایش کند؟
آنچه به گذشته مربوط است،گذشته و تمام شده است.سرزنش خود،تنها شما را وحشتزده میکند.
با خود مهربان باشید.دوست داشتن و تائید خود را آغاز کنید."
"آگاهی،نخستین گام برای شفا یا دگرگونی است."
*برگرفته از کتاب شفای زندگی*
همزبان عزیز
شما مرحله آگاهی رو با موفقیت گذروندین.الان در برابر نیازتون در حال مقاومت هستین.سعی کنید این مقاومت رو از بین ببرین.
اصلا و ابدا از خودتون انتقاد نکنین.خودتونو سرزنش نکنید.
شما لایق بهترینها هستین.چرا اینقدر در مورد خودتون بی انصافی میکنین؟
ما همه وجدان آگاه شما رو تحسین میکنیم .
چنان اظهار یاس و ناامیدی میکنی که کسی ندونه فکر میکنه حالا 40-50 سالته و تقریبا" محاله باز خواستگار داشته باشی.بابا تو الان تو اوج جوونی هستی.
چرا خدا رو مقصر میدونی؟همه ما همینطوریم.
به خودت بیا.به نیروهاییکه درونته دقیق شو.همین الانم وقت عالیه برای اراده و قطع رابطه.هر چی بیشتر آه و ناله کنی و فرصت رو از دست بدی سخت تر میشه.
با خدای خودت عهد ببند.به خودت قول بده از همین حالا باهاش تموم کن.هیچ روزنه امیدی براش نذار.فکر نکن حالات روحی که حاصل از این دگرگونیه پایدار خواهد بود.نه
بزودی روحیات مثبتی رو تجربه خواهی کرد.
دختر امیدوار باش.اینجا میتونی خودتو تخلیه کنی و دوستان کمکت کنن تا راحت تر دل بکنی.اراده کن.قوی باش.
تو میتونی.
خدا رو شکر هنوز آسیب جبران ناپذیری به زندگی هیچکدومتون وارد نشده.
منتظرم با خبرای خوش بیای.:72:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همزبان
از خودم بدم میاد، از همه چی نا امیدم.کاش هیچ وقت به دنیا نمی اومدم که زندگی کسی رو خراب نکنم.از خدا هم ناراحتم.چرا مثل میلیونها آدم دیگه یه ازدواج درست سر راهم قرار نداد.دخترایی که 23-22 سالگی با همسرشون تو دانشگاه یا هر جا آشنا میشن چی از من سرتر دارن؟خدا هم منو دوست نداره.از همه چی نا امیدم.من فقط یه مرده متحرکم بدون هی لذتی و آینده روشنی.بخدا من چشمم دنبال شوهر کسی نبود.بخدا منم آرزو داشتم مثل همه دخترا با لباس سفید برم خونه بخت و همه شاد باشن از ازدواجم نه زندگی یکی دیگه این وسط نابود بشه.بخدا من اونقدر سربه زیر بودم که روم نمیشد تو دانشگاه به همکلاسیهای مذکر سلام کنم چه برسه به یی مرد متاهل.ولی من نمیدونستم.بعدش هم نتونستم.خیلی سخت بود.بخدا قسم خیلی درمونده ام.باور کنید.فقط خدا میدونه چه عذابی می کشم.
همزبان عزیزم اینایی که نوشتی دو نکته میشه برداشت کرد
یکی مثبت ،دومی منفی
از جنبه منفی اینطور میشه دید که خیلی ناامیدی و فکر میکنی هیچ راه نجاتی نداری ،و در هر صورت چه این رابطه رو ادامه بدی یا ندی ،بازنده تو هستی ،البته تاکید میکنم اینا برداشت من از افکارتو هست ، من اینطوری فکر نمی کنم
جنبه مثبت اینه که تو قبول کردی که راهی که میری به خطا هست و تصمیمت رو گرفته ای که این راه خطا رو با کمک خدا و دوستان همدردی به سلامتی بزنی تو جاده اصلی
ما همه اینجا هستیم که به تو کمک کنیم و حالا که تصمیمت رو گرفته ای یعنی اینکه مرحله اول رو با موفقیت پشت سر گذاشتی ،
و اما چیکار کنی که به نتیجه برسی ، من فکر میکنم شما تمام تمرکزت روی رابطه ات با این اقا هست ، باید تمرکز زدایی کنی ،همانطور که مدیر عزیز گفتن
تو فیزیک وقتی میخوایم جواب مساله ای رو بدست بیاریم واسمون مهم هست که یه سیستمی رو در نظر بگیریم که بهترین و سریعترین جواب رو به ما بده ،و با توجه به سیستمی که در نظر می گیریم جواب مورد نظر بدست میاد ،الان در مورد شما اون سیستمی که برای حل مساله در نظر گرفته ای(شما و اون اقا) نه تنها برای حل مساله کمک نخواهد کرد بلکه شدیدا برای شما انرژی بر هست و انرژیتون رو حسابی هدر میده
سیستم انتخابی شما بهتره بر اساس خانواده اون اقا انتخاب بشه ،و رو این تمرکز کنی که جلوی پاشیده شدن یه خانواده رو بگیری ،و همینطور فرصت های جدیدی رو برای خودت فراهم کنی ،فرصت هایی برای یه زندگی شاد و سالم بدون هیچ عذاب وجدانی ،بدون هیچ دغدغه ای(حداقل به این شکل)
می تونی رو همه ما حساب باز کنی ،این تالار میتونه یه مقدار از اون زمان هایی رو که به اون آقا اختصاص دادی رو پر بکنه
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام دوستان،مرسی از نظرات و کمکهاتون.
من وقت مشاور گرفتم.امیدوارم بتونم پا رو دلم بذارم چون فکر می کنم برای همه اینطوری بهتره.خدا کنه مشاور بتونه کمکم کنه که تصمیمم رو عملی کنم.خیلی غمگینم.برام دعا کنید.کاش هرکی که می خواد وارد چنین رابطه ای بشه سرنوشت منو بخونه واسش عبرت شه.که روزی هزار بار میگم غلط کردم و خدا میدونه چه قدر زندگیم مختل شده.گاهی یه اشتباه و غفلت چنان ضربه ای به زندگی میزنه که هیچوقت جبران نمیشه.از خدا میخوام بهم نیرو بده.شما هم دعام کنید که بعد از خدا به شما گفتم چه درد بزرگی دارم.
بازم ممنون.همیشه شاد و سلامت باشید.
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همزبان
سلام دوستان،مرسی از نظرات و کمکهاتون.
من وقت مشاور گرفتم.امیدوارم بتونم پا رو دلم بذارم چون فکر می کنم برای همه اینطوری بهتره.خدا کنه مشاور بتونه کمکم کنه که تصمیمم رو عملی کنم.خیلی غمگینم.برام دعا کنید.کاش هرکی که می خواد وارد چنین رابطه ای بشه سرنوشت منو بخونه واسش عبرت شه.که روزی هزار بار میگم غلط کردم و خدا میدونه چه قدر زندگیم مختل شده.گاهی یه اشتباه و غفلت چنان ضربه ای به زندگی میزنه که هیچوقت جبران نمیشه.از خدا میخوام بهم نیرو بده.شما هم دعام کنید که بعد از خدا به شما گفتم چه درد بزرگی دارم.
بازم ممنون.همیشه شاد و سلامت باشید.
همزبان عزیزم ما همه اینجا هستیم که کمکت کنیم ،هر وقت احساس تنهایی کردی ،یا به دردودل احتیاج داشتی ،اول بدون خدای مهربونی هست که همیشه واست وقت داره ،و همیشه حواسش بهت هست ،انقد که الان تو دلت انداخته به این رابطه ای که جز زجر و عذاب برات هیچی نداره ،پایان بدی
بعدش هم بچه های تالار(حداقل من) میتونی حرفاتو به ما بگی ،حتی اگر راه حلی نداشته باشیم ،هم میتونی اینطوری سبک بشی
تو این کار رو با نیت خدایی انجام بده ،مطمئن باش ،خدا ،به بهترین وجهی پاسخت رو میده ،شک نکن:46::46:
ضمنا تمرکزت رو از خوت ،گذشته ،چرا اینکارو کردی یا هر چیزه دیگه ای تو این مایه ها وردار ،به اینده فکر کن ،به روزهای خوبی که خواهی داشت ، نگو چرا اینطوری شد ؟بگو چیکار کنم که اینده ام رو تضمین کنم؟:104:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
دوست عزیز خوشحال هستم که داری تصمیم درست وعاقلانه ای میگیری
در ضمن اینقدر اندوهگین و ناراحت نباش
شما هنوز مسیر طولانی زنذگی رو پیشه رو داری
مسیری که توش میتونی اینده ت رو بسازی بدون اشتباهات گذشته و خوشبخت بشی
انشالله موفق باشی:72:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام blue sky عزیز
راستش خبر خاصی نیست.همه چیز مثل قبله.تو این مدت چندبار دعوا و بهونه گیری کردم،قهر کردم.با زبون خوش با
بد اخلاقی گفتم باید جدا شیم.ولی میگه بمیرم جدا نمیشیم.میاد دمه محل کارم گریه می کنه.دلم می سوزه
واسش.بیشتر واسه خودم.راستش ته دلم خودم هم راضی به جدایی نیستم.فقط به خاطر بچه وقتی فکر می کنم
می بینم جدایی درسته ولی موقع عمل احساسم نمیذاره.آخه خیلی میشینم به بدیهاش فکر می کنم.هی میخوام
تو ذهنم ازش بدم بیاد.ولی به خدا چیز زیادی پیدا نمی کنم.واسه من خیلی ایده آله.همونیه که همیشه آرزوم
بوده.گاهی فکر می کنم خوب بهتره جدا شه از زنش.وقتی انقدر زندگیشون بده ادامش چه دلیلی داره جز بچه.حتی
مشاور هم قبلا گفته بود بچه اتون تو محیط سرد و بدی داره بزرگ میشه.اگه نمی تونی رابطت رو با زنت خوب کنی
جدا شو.ولی پیش خودم میگم یه پدر مادر با روابط سرد بهتر از نبودشونه.خلاصه یه طرف به خودم فکر می کنم یه
طرف به بچه.بعد مغزم هنگ می کنه.تازه اونم که حاضر به جدایی نیست و انقدر دوستم داره.بهم محبت
میکنه.خلاصه سر در گم موندم و به قول آقای مدیر منتظر یه معجزه ام.فعلا اصلا نمی تونم کاری کنم.کاش یه کاری
کنه ازش متنفر شم و دلم راضی به جدایی شه.ولی متاسفانه انقدر خوب و مهربونه که یه موقع فکر می کنم مرگ از
جدایی برام راحت تره.
امیدوارم خدا یه جوری کمکم کنه.یه راهی جلوی پام بذاره...
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
مطمئن باش اینطوری به هیچ نتیجه ای نمیرسی
هر اشتباهی یه عواقبی داره ،شما شروع رابطتون با این اقا اشتبه بوده ،و تاوان اون همین زجر و عذاب در دل کندن هست ،اگر این زجر و عذاب رو الان تحمل نکنیدو باز هم اشتباه کنید ،مطمئن باشید تاوان بدتری توی زندگیتون خواهید داد ،تاوان خیلی بزرگتر ،الان شما اگر جدا بشید برای آینده تون مشکلی پیش نمی یاد ،ولی اگر ادامه بدین .............:300:
من که خیلی خوشبین نیستم:305:
این راهی هست که تصمیم گیرنده اش خوتون هستین و نباید اجازه بدین شخص دیگری(اون آقا) در موردش تصمیم بگیره ،به نظرم شما خیلی منفعل عمل میکنین
متاسفانه شما انگار قدرت تصمیم گیری ندارید ،به نظر من بهتره به یه مشاور مراجعه کنین ،و تحت نظر مشاور اون اقا رو ترک کنین:325:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام همزبان عزیز
تا اینجا مطلبت و خوندم تقریبا همه دوستان نظرات خوبی بهت دادن وخودت از همه بهتر می دونی که چی در انتظارته.
اما من می خوام یه داستان واقعی برات بگم شاید دلت بلرزه و بتونی تصمیم نهایی بگیری :
یه دوستی داشتم که چند سالی از من بزرگتره چند سال پیش عاشق یه اقایی می شه که بعد از چند ماه می فهمه اون اقا متاهله ظاهرا مثل شما تحت تاثیر محبتش نمی تونه ازش دل بکنه بالاخص که اون اقا وقتی اسم جدایی میومده به گریه والتماس میفتاده و حتی 2 بار کارش به بیمارستان میکشه و به دوست من ثابت می شه که این اقا خیلی خاطرش و می خواد ولی همیشه می گفته به من فرصت بده تا بتونم از همسرم جدا شم و تو رو که همه زندگیمی بگیرم. کاش تو رو زودتر دیده بودم و......
اما این فرصت 6 سال طول کشید دوستم به مرز 30 سالگی رسید و اون اقا نتونست حتی موضوع رو به همسر اولش بگه دوستم به ناچار و با چه مشقتی که گفتنش می شه چند صفحه از این اقا جدا شد 2 سال مریض روحی بود اونقدر دکتر و رفت و دارو خورد و دعا کرد و با خودش کلنجار رفت و..... تا تمام شد با بهترین مرد از دید ما خانمها ازدواج کرد 3 سال بچه دار نشد بعد از 3 سال به طور معجزه اسایی خدا بهشون بچه داد درست ماه 6 بارداری بود که فهمید همسرش با یه دختری دوست شده و خیلیم دوستش داره خودش می گه زمین و زمان رو سرم خراب شد می دونستم نفرین اون زن پشت سرمه به ناچار با یه بچه از زندگی شوهرش بیرون رفت و الان داره تنها پسرش و بزرگ می کنه.
امشب شب قدره این و گفتم بدونی همه چی دوست داشتن نیست یه خدایی هست که این جور مسایل و به خود ادم بر می گردونه تو این قسمت نگاه کن ببین چه زنایی که دارن مثل ادم زندگی می کنن و زن دیگه ای وارد زندگیشون شده و زندگیشون و خراب کرده و فقط اینا می تونن نفرین کنن و ......
من خوب می دونم خیلی سخته دل کندن وقتی یاد خاطره های 3 سالت میفتی سخته وقتی یاد مهربونیاش میفتی سخته وقتی تمام لحظه به لحظه بودنت باهاش و به خاطر میاری. همه اینا سخته اما یه چیز از همه اینا سختتره اونم اینکه بدونی وارد زندگی زنی هستی که مثل تو اون مرد و دوست داره. عزیز من تو مجردی یه چیزایی و نمی دونی و متاسفانه اون اقا هم برات بد جا انداخته زندگی زن و شوهر عاشق هم بعد از مدتی اروم می شه و روال عادی به خودش می گیره این اقا این روال عادی رو برای تو این طور تعریف کرده که همسرش دوسش نداره شما به خانمش بگو شوهرت تصادف کرده یه خراش کوچولو برداشته ببین چجور سراسیمه و هراسون می شه پس دوستش داره بیشتر از تو پدر بچشه منتها دخترا به زبان می گن و زنان به عمل و البته ممکنه تو برون گرا باشی و اون خانم درون گرا.
حرفم طولانی شد می خوام بگم با همه سختی که من می دونم چقدر دل کندن سخته اما به خاطر اون خانم دل بکن [color=#FF1493]یه معتادم وقتی می خواد ترک کنه درد استخوان داره, وسوسه برگشت به مواد و داره, اما اگه تصمیمش جدی باشه با سختیاش مبارزه می کنه. پس مبارزه کن.[/color]
سرت و گرم کن و البته کمبوداشم تحمل کن.
می دونم سختی می کشی اما وقتی بر می گردی به سمت اون اقا و دو تا حرف محبت امیز بهت می گه احساس ارامش و راحتی می کنی و بعدش دوباره عذاب وجدان.
همزبان عزیز مرگ یه بار شیون یه بار خودت و زندونی کن درد استخوانش و بکش اما از زندگی اون خانم و بچه بیرون برو و این پدر و به زندیش برگردون مطمئن باش خدا بهتر از اون نصیبت می کنه به خاطر لطفی که د حق اون خانم کردی.
امشب خدا رو قسم می دم به حق حضرت علی که کمکت کنه تا موفق بشی:323:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام sisili عزیز
نوشته ات رو چندبار خوندم،واقعا ممنونم که مثل یه خواهر راهنماییم کردی.خیلی بهم قوت قلب دادی وقتی دیدم میدونی احساسات من چیه و چه عذابی دارم می کشم.حتما رنج و درد کشیدن دوستت رو دیدی که دقیقا میدونی جدا شدن چه قدر سخته.(خوش به حال دوستت که حداقل یکی رو داشته باهاش درد و دل کنه)
برام دعا کن.تو و همه دوستان دیگه.از خدا می خوام توانایی جدا شدن رو بهم بده.من خودم میدونم ادامه این رابطه تماما اشتباهه.شاید اوائل به خاطر عشق و هیجانات چشمم خیلی چیزها رو نمی دید.ولی الان می فهمم که از اول نباید وارد این رابطه می شدم حتی باید روزیکه فهمیدم متاهله دیگه به اون شرکت بر نمی گشتم.
ولی گذشته ها گذشته.الان می دونم جدایی درست ترین کاره فقط متاسفانه عملش برام خیلی سخته.
از همتون می خوام برام دعا کنید که خدا یه اراده قوی بهم بده.مرسی از همتون
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام
این رابطه رو درست نمی دونم. اصلا فکر کن متاهل با یه بچه بودی با همسرت هم بسیار مشکل داشتی. حالا همسرت با یه خانوم دیگه بود. فکر کنم میگفتی یعنی این خانوم حتی تا تموم شدن رابطه من هم نمی تونست صبر کنه؟!
و اون بچه چی میشه؟ فکر نکنم هیچ وقت تو رو ببخشه!
به قلب و عقلت رجوع کن که از نوشته هات برمیاد که خودتم این رابطه رو باور نداری.تمومش کن:160:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
:323:سلام
امیدوارم این مطالبی که اینجا میزارم تکراری نباشه چون وقت نداشتم نظرات دوستان رو مطالعه کنم وفقط چیزی که در ذهن خودم هست مینویسم و امیدوارم کمکتون کنه.
الیته همه ی این حرف هایی که میزنم بیشتر بستگی به این داره که شما ملاکتون واسه نیمه گمشده واقعیتون چیه
1- شما مرتکب یه اشتباهی شدید که وقتی متوجه شدیدکه مجرد نیست از زندگیش بیرون نرفتید البته درسته بهش وابسته شدید و شما هم از اون راضی بودید ولی باید به محض متوجه شدن اونو رها میکردید.
2- شمااطلاع دارید که دلیل اختلافاتش با همسرش چی بوده که آیا در آن زمینه با شما هم مشکلی داره یا نه درضمن زمانی که یک فرد متاهل نیازهای خودشو نتونه از همسرش تامین کنه به کسی دیگر روی میاری.
3-همیشه در زندگی مشکلاتی هست که باید اون مشکل رو پشت سرگذاشت نه این مشکل شما رو زمین بزنه و با توجه به معرفی کمی که از خودتون کردید من بعید میدونم از مشکلت نتونی بر بیای و این کار داشتن یک اراده قوی نیاز داره که باز هم میتونید چون خواستن توانستن هست و بدونید که هر چیزی به خواست واراده خداوند هست و حتما حکمتی هست که این طور شده,هیچ وقت در زندگی وبالا وپایینی جاده زندگی ناامید نشید وهیچ وقت حرفی از خودکشی نزنید چون اون یه اشتباه دیگریست که منجرب میشوید مخصوصا شما که دانشجوی تحصیل کرده در یه دانشگاه معتبر که همه آرزوش رو دارن.
4- از وضعیت خانوادگی شما اطلاعی ندارم اما اگه خانوادت میتونن کمکت کنن حتما رودرواسی رو کنار یزار وباهاشون مشورت کن
5- شما عنوان کرده بودید که نمیخواهید زندگیشون رو بهم بریزید اما ارتباط شما با این آقاباعث میشه به همون بچه هم فکر نکنه که تا الان اجازه نداده از هم جدا بشن واین آقا بیشتر به جدایی فکر میکنه و باعث میشه از اون همسر جدا بشه و اگه روزی همسرش بفهمه مطمئن باشید نفرینتون خواهد کرد وخدا میدونه چه مشکلی برلی شما ایجاد بشه
نظر کلی من در یه جمله این هست که از این آقا دل بکنیدوبه خدا توکل کنید حتما موفق میشید درضمن برای اینکه ارداه شما قویتر بشه وراحت تر بتونید ازش جدا بشید سخنرانی دکتر آزمندیان رو حتما گوش بدید وافعا کمکتون میکنه فکر میکنم بشناسیدشون قبلا در دانشگاه شریف تدریس داشتن و همینطور در چند دانشگاه بزرگ آمریکا که مبحثش تکنولوژی فکر هست
انشالله که موفق باشید
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
من به عنوان مردی که سالها قبل همچین رابطه ای رو تجربه کرده بهتون میگم هرچه زودتر از این رابطه خارج بشین. برای چگونگی خروج از این رابطه میتونین از مشاور کمک بگیرید اما توی این رابطه این شما هستید که دارین میبازین. لحظه هایی که شما با استرس و نگرانی هدر میدین میتونه با یه آدم مناسب دیگه با عشق و شادی و امید به آینده بگذره. قدر جوونیتون رو بدونین
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
همزبان عزیز بازم سلام
تقریبا همه بهت می گیم کنار بکش اما نمیگیم چجوری شاید چون تجربه یه عشق اتشین و نداشتیم. من خودم چنین تجربه ای نداشتم اما توی دوستام زیاد دیدم. بازم حتی دوستی داشتم که خودش متاهل بود و با یه پسری دوست شد البته اولش با یه سر کار گذاشتن شروع کرد و به یه عشق اتشین رسید وقتی رفته بود مشاوره مشاور بهش گفته بود می دونی ارتباط دو نفه ای که یک طرفش متاهل باشه چیزی شبیه خود زنی می مونه انگار که تو روزی چند بار به بد ترین حالت ممکن خودت و بزنی چه حالی بهت دست خواهد داد این روابط هم همین طوریه.
می دونم به عمری فکر می کنی که کنار چنین مردی سپری شد به روزای زیبایی که متاسفانه در کنار مردی سپری شد که مال تو نبود.
اما همزبان عزیز این خیلی عالیه که تو می دونی رابطتت اشتباهه و این خودش یه قدم بزرگه. فقط باید سعی کنی ایمان دارم سخته که ادم در اوج دلبستگی از چیزی باید ازش دل بکنه. اما خب چاره چیه اون اقا مال تو نیست می دونم دلت زیر و رو می شه بعد از خوندم این جمله که مال تو نیست اما خب واقعیتیه.
خواهش می کنم بپذیر.
اگر می تونی گوشیت و خاموش کن یه مسافرت برو محل کارت و عوض کن من نم یدونم کدوم و می تونی و در توانت هست و البته خانواده هم باهات همکاری می کنن یا نه اما یه راهی پیدا کن. خیلی معطل نکن که مثلا اروم اروم دل بکنی چون بد تره. یهو کار و تموم کن من مطمئنم که موفق می شی.:46::72:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
همزبان عزیز
این حرفی رو که می خوام بزنم، بهش ایمان دارم. حالا چرا بماند.
وقتی تصمیم گرفتی، تصمیم واقعی، که از رابطه با این آقا رو تموم کنی که لازمش اینه که اون رو نبینی (حالا به هر طریقی، حتی استعفا دادن از کارت و تعویض شماره تلفنت) بعدها خواهی دید که اصلا اون رو دوست نداشتی و فقط عادت کرده بودی به اینکه اون رو دوست داشته باشی.
ببین عزیزم تو همه انسانها کشش و میل به جنس مخالف وجود داره، ولی سن آشکار شدن اون برای آدمهای مختلف، متفاوته، اون آقا این میل رو برای اولین بار تو شما زنده کرده و بخاطر همینه خیلی این عشق رو باور کردین.
تصمیم بگیر و ازش جدا شو، می بینی که چه راحت فراموشش می کنی. البته اولش سخته...
فرصت دوباره عاشق شدن رو از خودت و از مرد دیگری که به قول sisili مال خودته نگیر.
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
همزبان عزیز
اینطور که فهمیدم شما الان به دلایل کافی نیاز داری تا از این آقا بدت بیاد ،برای اینکه کفه ترازوی تنفرت سنگین تر بشه و ازش متنفر بشی و بتونی باهاش کات کنی.
برای مصمم شدن در تصمیم گیری برای کات کردن ، بهترین راه اینه که ببینی از چه اخلاقیاتی متنفری و بعد اونها رو لیست کنی و در اون آقا دنبال این خصوصیات بگردی. سپس مراحلی
که مدیر ذکر کردند رو عملی کنی و اگر می خوای واقعاً تمامش کنی یکباره تمام کن نه کم کم.
اگر از بازیچه بودن بدت میاد ، باید بگم که خوب بازیچه شدی، اگر از سوء استفاده بدت میاد باز هم خوب از احساساتت
داره استفاده می شه . این آقا اگر وجدان داشت مثل یه مرد اول تکلیف زندگیشو روشن می کرد بعد میومد سراغ شما نه مثل نامردا موش و گربه بازی با شما و زن و بچه اش در بیاره.
از آدم پنهان کار متنفر هستی یا نه؟ از نظر من ، پنهان کار با منافق و دورو فرقی نداره و یه فرد خودخواهه .
ایشون در شروع ارتباط با شما پنهان کاری کرده (سرتون رو حسابی شیره مالیده، ببخشید) ، موضوع تأهلش رو از شما مخفی کرده و از همه بدتر موضوع بچه رو.:163: :163: :163:
یه جمله ای هست که می گه :" وقتی عمل به خصوصی رو از کسی دیدین ،باز هم مثل اون عمل رو از اون فرد خواهید
دید!!!" پس باز هم این احتمال وجود داره که چیزهای بسیار دیگه ای وجود داشته باشه که به شما نگفته باشه و باز هم
پنهان کاری از این فرد خواهید دید (شاید نفر سومی هم در کار باشه!!!) ایشون از خانمش هم موضوع رو پنهان کرده . چون می خواد همه رو با هم نگه داره .
پنهان کاری نوعی از دروغ گوییه ، افراد پنهان کار دروغ هم می گن ، پس به احتمال زیادی وجود داره که گریه های ایشون و مریضیه زنش هم دروغ باشه . پس محبت هایی که به شما شده هم دروغ بوده ، دل خوش نکن .
فکر می کنم تا همین جا هم به قدر کافی بهت بی احترامی شده باشه ،برای خودت ارزش قائل باش و خودتو از دست یک ترسو و خائن پشت هم انداز خلاص کن
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام همزبان عزیز
خوبی / چه خبر؟
بیا یه کم از خودت بگو. منتظرتیم
:46::72:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام همزبان عزیز
مشکل شما را خواندم و از این همه زجر و ناراحتی که داری می کشی بسیار متاسف شدم.
دوست عزیزم هر چه سریعتر این رابطه را قطع کن و لحظه ای تردید نکن. هر جوری شده کلیه ی راه های ارتباطیتو با ایشان قطع کن.محل کارتو عوض کن.خط موبایلتو عوض کن. توی محیط هایی که فکر می کنی او حضور دارد نرو.
همزبان عزیز با اینکه می دونم خیلی حس عشق را دوست داری و به آن نیاز داری ولی این عشق نیست.تعریف شما از عشق اشتباه است.
این اقا زمانی عاشق شما است که این توانایی را داشته باشد که( بعد از تلاش های زیادی که برای نجات زندگیش کرد) قبول کند زندگی با همسرش به بن بست رسیده و این شجاعت را داشته باشد که با خانوادش مطرح کند و از همسرش جدا شود.این کاری است که یک فرد سالم از نظر روحی و یک فرد عاشق انجام می دهد.
در حالی این اقا به نظر من یک فرد ترسو است و به هیچ عنوان مسئولیت پذیر نیست.اگر واقعا تو را دوست داشت از همسرش جدا می شد.
در حالی که او از مشکلش فرار می کند و نیازهای روحی خود را با شما پر می کند.نه به فکر همسرش است نه بچه اش نه شما
من مطمئنم اگر واقع بینانه فکر کنی لحظه ای در این رابطه نمی مانی.
همزبان عزیز همچین مردی که توانایی روبه رویی با مشکلاتش را ندارد نه تنها شریک خوبی برای تو نیست بلکه روزی همین بلا را بر سر تو هم می آورد.
زودتر از این رابطه خارج بشو یک روز به خودت میای و می بینی که بهترین سال های زندگیتو پای کسی هدر دادی که اصلا ارزششو نداشته و فقط عذاب وجدانش برات مونده.
از چیزهایی که از این رابطه یاد گرفته ای استفاده کن ، من مطمئنم توانایی این را داری که یک فرد مناسبی برای خودت پیدا کنی.
موفق باشی:72:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
چند سال پیش یک فیلمی دیدم ..قصه اش قصهی یک زن بی وفا بود که عاشق یک مرد دیگر شد و خلاصه بعد از مدتها کش . وقوس به معشوقش ازدواج کرد ...زمانی که این دو با هم به حجله گاه میرفتند ...پیر زنی در گوشه ی تصویر فیلم ....داشت اینها رو نگاه میکرد ...و گفت ..کسی که یک بار خیانت کرد ...دوباره هم برایش راحتتره .....[b]......بله عزیزم مردی که با شما به راحتی ارتباط برقرار کرده ..مطمئن باش با دیگری هم میتواند پس خودتو بازیچه ی این مردها قرار نده .....اینو باور داشته باش ........فکر نکن این با الباقی فرق داره ..کسی که بتواند یک بار پا رو تعهداتش بگذارد ...چه دلیلی دارد که برای بار دوم اینکار را نکند .......:305:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام عزیزم ،من مثل خواهرت کوچیکت یه حس خاصی بهت دارم ، دلم می خواد از وضیعیتت با خبر باشم ، دلم می خواد شاهد موفقیتت باشم !:43::310::72:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام همزبان. خوبی؟ اوضاع و احوالت چطوره؟ تونستی با مشکلت کنار بیای یا همچنان داری ادامه می دی. می دنم حرفم تکراریه ولی بازم می گم. اگر یه درصد شما در رابطه اون آقا و خانومش مقصر باشی با علم به اینکه می دانستید آن آقا متأهل بود خدا چندین برابرش رو جلویتان خواهد گذاشت. این قضیه یک امتحان از طرف خداوند است زمان امتحانت خیلی داره طولانی می شه. هر چه سریعتر جوابت رو بنویس و از جلسه خارج شو. امیدوارم که با روی باز خارج بشی و پیش خدا شرمنده نباشی. :305:
این را هم بدان مردها تا زمانی که کسی رو بدست نیارند تشنه و محتاج آنها هستند و هرکاری که لازم باشه انجام می دهند تا دل آن را بدست بیاورند حتی از حربه گریه هم استفاده می کنند ولی به محض اینکه بدست آورند و چند صباحی بگذرد خیلی زود آن عشق و علاقه اشان یادشان می رود و برخوردش می شود مثل برخورد این آقا با همسرش. همیشه این را بدان که دنیا همیشه روی یک پاشنه نمی چرخد. اگر با این مرد هم ازدواج کنی همیشه این برخورد را با شما نخواهد داشت و اینقدر مهربان نخواهد بود. مطمئن باش.
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
يک روز پدر بزرگم برام يه کتاب دست نويس آورد، کتابي که بسيار گرون قيمت بود، و با ارزش، وقتي به من داد، تاکيد کرد که اين کتاب مال توئه مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا بايد چنين هديه با ارزشي رو بي هيچ مناسبتي به من بده.
من اون کتاب رو گرفتم و يه جايي پنهونش کردم، چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندي؟ گفتم نه، وقتي ازم پرسيد چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندي زد و رفت، همون روز عصر با يک کپي از روزنامه همون زمان که تنها نشريه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روي ميز، من داشتم نگاهي بهش مينداختم که گفت اين مال من نيست امانته بايد ببرمش، به محض گفتن اين حرف شروع کردم با اشتياق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعي ميکردم از هر صفحه اي حداقل يک مطلب رو بخونم.
در آخرين لحظه که پدر بزرگ ميخواست از خونه بره بيرون تقريبا به زور اون روزنامه رو کشيد از دستم بيرون و رفت. فقط چند روز طول کشيد که اومد پيشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و روزنامه ميمونه، يک اطمينان برات درست ميکنه که اين زن يا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر ميکني هميشه وقت دارم بهش محبت کنم، هميشه وقت هست که دلش رو به دست بيارم، هميشه ميتونم شام دعوتش کنم اگر الان يادم رفت يک شاخه گل به عنوان هديه بهش بدم، حتما در فرصت بعدي اينکارو ميکنم حتي اگر هرچقدراون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفيس و قيمتي، اما وقتي که اين باور در تونيست که اين آدم مال منه، و هر لحظه فکرميکني که خوب اينکه تعهدي نداره ميتونه به راحتي دل بکنه و بره مثل يه شيء با ارزش ازش نگهداري ميکني و هميشه ولع داري که تا جاييکه ممکنه ازش لذت ببري شايد فردا ديگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتي اگر هم هيچ ارزش قيمتي نداشته باشه! :303:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
[/color]سلام
من کاری ندارم که مقصر کیه و از کجا شروع شده. این اتفاق ممکنه واسه همه کسایی که بهت پیغام دادن بیفته اما به یه چیز ایمان دارم و اون اینه که اگه بتونی به ترست از جدایی غلبه کنی و از پس این مهم بربیایی، پاداشی میگیری که تو خواب هم نمیدیدی. نظام جزا و پاداش این عالم خیلی دقیقه. من اعتقاد دارم آینده تو یا 1 هست یا 0. اگه از این امتحان سربلند بیرون بیایی به بهترین چیزها دست پیدا میکنی (همون 1) که حقت هم هست چون کار راحتی نیست اما اگه خدای نکرده همین طوری ادامه پیدا کنه به هر 4 نفر آسیب میرسه که تو هم از عاقبتش بی نصیب نخواهی بود (0).
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
همزبان عزیز
چرا یهو می ری دیگه ازت خبری نمی شه بیا از خودت برامون بگو به کجا رسیدی؟:46::72:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام دوستان
مرسی از کمک و همفکریتون
راستش من چند روزی مسافرت بودم که خیلی خوش گذشت(بعد از 3سال)
الانم درگیر یه امتحان خیلی مهمم واسه همین خیلی سرم شلوغه
البته اون رابطه هنوز ادامه داره ولی اصلا مثل سابق نیست.من خیلی سرد شدم و تصمیمم رو واسه جدایی گرفتم ولی همونطور که گفتم منتظرم نوبت مشاورم که چند هفته دیگس برسه تا به کمک اون بتونم از این رابطه در بیام.
احساس آدمای متضرر رو دارم.احساسم رو جای بدی سرمایه گذازی کردم.به قول blue sky این آقا اولین بار بود که حس علاقه به جنس مخالف رو در من زنده کرد و منم کورکورانه دنبال این احساس رفتم.چه بسا اگه وارد این رابطه نمی شدم تا حالا ازدواج کرده بودم و یه زندگی خوب داشتم.
خلاصه اینکه دیگه فکر کردن به جدایی واسم ناراحت کننده نیست.بهم احساس رهایی میده.ولی دوست ندارم هر روز بهم زنگ بزنه گریه کنه.دلم می سوزه.میخوام به کمک مشاور اونم توجیه بشه.چون وقتی من باهاش حرف می زنم خودم می زنم زیر گریه چه برسه به اون.اونوقت حرف و تصمیمم بی ارزش میشه.
با مشاور حرف بزنم نتیجه رو بهتون میگم.واسم دعا کنید.:323:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام همزبان عزیز
افرین بهت که تونستی با این احساست کنار بیای:104:
خداییش خیلی سخته ولی همین که دیگه فکر کردن بهش ناراحتت نمی کنه این عالیه و بیشتر از عالی
برات دعا می کنیم امیدوارم هم در امتحانت هم در جداییت و هم در وصال با مرد خودت موفق باشی:46::72:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
سلام همزبان عزیز. این خیلی عالیه . یه کم دیگه جلوتر برو. تلفن هایت را محدود کن. حتماً موفق می شوی و خدا بهترین رو جلوی پایت خواهد گذاشت. یه قدم جلو بذار خدا برات هزار قدم بر می داره. منم برای تو و برای آن زن بیچاره هم دعا خواهم کرد.:323:
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
همزبان عزیز
من یک زنم که چند ساله درگیر خیانت های شوهرم هستم و با اینکه اعتقاد دارم مقصر اصلی این خیانت ها به من شوهرم هست نه خانمی که باهاش رابطه داره ولی همیشه زنهایی رو که وارد زندگی دیگران میشن رو نفرین و لعنت میکنم(دور از جان شما) چون احساس میکنم به هم نوع خودشون خیانت میکنن و این بخشودنی نیست...قصدم سرزنش و یا خدای نکرده توهین به شما نیست فقط میخواستم بدونی تو دل یه زن خیانت دیده چی میگذره
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
ماهور1 عزیز
کاملا با حرفاتون موافقم،من خودم هم حق رو به خودم نمیدم و می دونم رابطم از اول اشتباه بوده.ولی باور کن من و خیلی ها مثل من خودمون قربانی هستیم.اگه آقایون معنای تعهد و مسئولیت رو تو ازدواج بفهمن هیچ وقت به خاطر عشق و هیجانات جذاب دنبال کسی نمیرن و حتی اگه کسی بهشون علاقه نشون بده اجازه پیشروی بهش نمیدن.
ولی وقتی یه آقا حتی یه حلقه هم نمیندازه تو دستش چه برسه بخواد بگه متاهلم و بعد از مدتها که دختر بیچاره علاقمند شد بفهمه اون آقا متاهله میدونی چقدر جدایی سخته.وقتی منتظری ازت خواستگاری کنه بفهمی یه بچه هم داره.خدا سر هیچ کس نیاره الانم که تعریف می کنم دارم گریه می کنم.
ولی بازم من کوتاهی کردم اگه اون موقع جدا می شدم از الان خیلی راحت تر بود.اگه تجربه الانم رو داشتم به هیچ وجه دیگه نمیذاشتم بهم نزدیک بشه.
شما راست میگی هیچ زنی نباید زندگی یه زن دیگه رو خراب کنه.ولی راحت نفرین نکن.شاید بعضی خانومها به خاطر پول و موقعیت و ... با علم به متاهل بودن مردی باهاش دوست شن.اونها تکلیفشون جداست.اونها معمولا خیلی هم وابسته نمیشن و بعد از رسیدن به اهدافشون طرف رو ول می کنن.ولی من و امثال من بینهایت ضربه می خوریم و تمام گذشته و حال و آیندمون رو به خاطر بی مسئولیتی و عدم تعهد و خوش گذرونی یکی دیگه از دست می دیم.
امیدوارم مشکل شما هم حل شه.
برام دعا کنید.
-
RE: درمانده در یک رابطه نادرست
همزبان عزیز امیدوارم هرچه زودتر بتونی از این رابطه بیای بیرون
برات دعا میکنم