شوهرم میخواد طلاقم بده

رضوان عزیز سلام
تایپیکت و تا اینجا خوندم و خیلی خیلی متاسفم که به این جا رسیدی. کاش ما ادما یاد بگیریم اول فکر کنیم بعد عمل. در صورتی که همیشه برعکس اول کار و انجام می دیدم بعد فکر می کنیم. نمی خوام سرزنشت کنم این گفتم واسه ایندت گذشته که گذشته و کاریشم نمی شه کرد.
قبل از همه حرفای ستاره و بالهای صداقت و بلو اسکای عزیز و دوباره بخون نکات ارزشمندی توش بود.
قبل از هر کاری رابطت و با خدا قوی کن بودن خدای مهربون تو قلبت باعث ارامشت می شه. وقتی کسی خدا رو از زندگیش حذف کنه کم کم به پوچی و بی هدفی می رسه. خدا به ما بنده ها نیازی نداره وقتی رهاش کنی در واقع خودت ضرر می کنی .
دومین کاری که می کنی به خودت ارامش بده نمی دونم چجوری اروم می شی یکی قران می خونه یکی ورزش می کنه یکی می ره به طبیعت هر جور که می تونی اروم شو اروم شدنت باعث می شه جو خونتونم اروم بشه و پدر و مادرت بهتر باهات رفتار می کنن و نظر می دن.
سومین کارت این باشه که بشین یه لیست از همه بدهای زندگی با همسرت و خوبیهاش بنویس. توی لیستت پدر شوهرو خواهر شوهر و حذف کن و فقط رفتارهای خوب و بد همسرت و بنویس. ببین کدوم طرف ترازو سنگین تر می شه اگه خوبیهاش بیشتر شد برای زندگیت بجنگ و بر گرد و اگه برعکس بود که طلاق بگیر و ایندت و بساز.
ظاهرا بعد از شروع جنگ و دعواها همسرت خیلی بهت بی احترامی کرده. همین که گفته می خوام زن بگیرم و تو واسه خودت هیچ ارزش و شخصیتی قایل نشدی و گفتی من فقط اسمم تو شناسنامته خب برو بگیر یعنی خودت واسه خودت ارزش و احترام قایل نیستی چطور توقع داری دیگران بهت احترام بگذارند.
یا رومی روم یا زنگی زنگ حد وسطی قایل نشو. رو مهریت حرفی نمی زنم خودت بهتر می دونی باید چیکار کنی.
اما خودت و این همه خوار و خفیف نکن.:305:
لیستی که گفتم و حتما درست کن خودت به نتیجه خواهی رسید که باید برای ادامه زندگیت بجنگی یا برگردی منزل پدر و ایندت و بسازی.
احترام به خانوادتم یادت نره که اونا بیشتر از هر کسی پشتت هستن و کمکت خواهند کرد.
موفق باشی عزیزم:72:

azizam ba etminan migam joda sho.chon in avaleshe motmaen bash badtar mishe.man har kari mitonestam kardam ama alan k ye bache daram va 8 sal az zendegim migzare shoharamam fahmidame yekie mese khonevadash.be nazaret derakhte sib mitone ana bede bache motmaenan hame chi badtar misheeeeeeeeeeee?on am bache hamon khonevadast.age alan zendegit ine lotfan ye bache va khodeto bad bakht nakon ba gozashte zaman va vorode

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بالهای صداقت

سلام رضوان
تاپیکتون رو خوندم
چیزی که من دستگیرم شد اینه که شما هنوز آمادگی برای طلاق را نداری
من نه به شما توصیه می کنم این زندگی رو ادامه بدهی نه اینکه طلاق بگیری بلکه شدیدا به شما می گویم که
یه مدت دست از تلاش برداری
آره
صبر کن
صبری بدون داشتن انتظار ... صبری که برای وجود خودت باشه
ببین رضوان عزیز شرایطتتون رو درک می کنم ... معنی تک تک کلماتی رو که هم براتون می نویسم درک می کنم
شاید الان متوجه نشوی ...چون روزی خود من هم وقتی دیگران این توصیه رو بهم می کردن متوجه نمی شدم
...
خدا را شکر می کنم که با همه ی بدقلقی ها یی که دارم یه نکته مثبتی دارم اون هم اینه که
شاید در ابتدا مقاومت کنم ولی روی راهنمایی که بهم میشه خیلی فکر می کنم
.. می دونی چرا خودم رو برایت مثال زدم ؟
برای اینکه درک کنی که می فهمم چی میگی
این که خیلی شکسته شدی
این که در قبال اون همه محبت و از خود گذشتی اون چیزی که سهمت بود از زندگی ای که با عشق شروع کردی بدست نیاوردی
اینکه الان گرفتن تمام مهریه ات از همسرت می تونه ارومت کنه
و خیلی چیزهای دیگه
احساساتت همه درست هستند ... هرکسی در این شرایط باشه همین احساسات را داره و مثل شما عمل می کنه ولی کسی موفق میشه که بتونه تاس بد رو خوب بازی کنه
جدا شدن از همسرت و یا بازگشتن به زندگی سابقت هیچ کدوم برای شما آرامش رو به ارمغان نمیاره
بلکه این خودت هستی که باید آرامش را ذره ذره ایجاد کنی
خوب تا اینجا موافقی؟

---

سلا بالهای صداقت عزیز
از وقتی که گذاشتین ممنونم . من فعلا جز صبر کاری از دستم بر نمیاد . فعلا توی یه برزخی هستم که نه راه پیش دارم نه پس . اگه بخوام برگردم شوهرم موافقت نمیکنه و اگه بخوام طلاق بگیرم یه تلاش بیهودست و باید از مهریم بگذرم.

همه چی رو به خدا بسپار عزیزم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط رضوان سیاه

سلا بالهای صداقت عزیز
از وقتی که گذاشتین ممنونم . من فعلا جز صبر کاری از دستم بر نمیاد . فعلا توی یه برزخی هستم که نه راه پیش دارم نه پس .
اگه بخوام برگردم شوهرم موافقت نمیکنه
و اگه بخوام طلاق بگیرم یه تلاش بیهودست و باید از مهریم بگذرم.

---

سلام رضوان عزیز
این طرز فکر غلطه که نه راه پیش داری و نه راه پس
مادامی که اینجوری بخواهی ادامه بدهی به هیچ مقصدی نمی رسی
من گفتم یه مدت صبور باشی
صبور بودن انواع مختلفی داره

نقل قول:

---

تنها کار.........""صبر"" است ولی صبری که بدون هیچ گونه امید و وابستگی باشد....حال می گویید خوب یکی از ویژگی های فرد صبر کننده داشتن "امید" است وگرنه صبر به چه دردی می خورد......اما صبر بدون امید هم وجود دارد و ان هم صبریست همراه با فراموشی....
سخت است....ولی زیبایی عشق...وقتی دوچندان می شود که طعم تلخ جدایی را کشیده باشی..

---

نقل قول:

---

راهكارهاي عملي بر اساس نكات فوق:
1 - شما به زمان نياز داريد كه قبل از زندگي مشتركتون، خودت را بازسازي كني و حتي المقدور ضعفهايت را كاهش دهي و قدرت تصميم گيري خود را تقويت و اعمال كني. در اين مرحله نبايد نه اين زندگي را ترك كني و نه اينكه به پاي همسرت بيفتي كه ادامه دهد. بايد صبور باشي. اما نه صبور منفعل ، نه صبور احساسي، نه صبور مستاصل، نه صبور نگران، نه صبور ترسو، نه صبور تنها و غمزده، نه صبور ضعفيف
بلكه صبور مصمم،‌صبوري كه در پي رفع ضعفهايش هست. صبوري كه انرژي روي آزاد كردن منابع رواني خود گذاشته است. صبوري كه با جسارت و منطق محور در صدد قدرت تصميم گيري و انتخاب هست.
شما باید صبور مصمم باشی ... صبوری که بر ایجاد تغییر ایستاده و تصمیم دارد خودش را عوض کند

---

رضوان گرامی
نقل قولهای بالا از همین مطالب تالار هست ... شما تا خودت را تغییر ندهی و به ارامش نرسی نمی تونی برای تغییر زندگی ات گامی برداری
یه مدت به خودت و شوهرت فرصت بده ... بدون هیچگونه تلاشی در صدد رفع نواقص خودت باش
:72:
عزیزم فرض می کنیم شما به زندگی قبلی ات با همسرت برگشتی اگر رضوان همان رضوان قبلی باشه دوباره زندگی ات به همین جا میرسه و چه بسا بدتر از الان
:72:
اگر هم از جدا بشی چون هنوز عشق و علاقه به همسرت در وجودت هست و تمایل به ادامه زندگی ات داری خیلی از نظر احساسی متضرر می شوی

به خاطر همین بدون امید صبور باش >>>> صبور مصمم <<<<

الان حتی با این فکر هم صبور نباش که من تغییر می کنم حتما همسرم هم تغییر می کنه و میتونیم زندگیمون رو سر و سامان بدهیم
تمام انرژی و تلاشت رو بگذار روی تغییر دادن خودت و برطرف کردن ضعف هایت

یه پیشنهادی می کنم برای خودم کارساز بود
دفتری بردار و نکته هایی رو که با خوندن راهنمایی ها ی دوستان و مقاله ها برایت مفیدند را توی اون بنویس و هر از گاهی مطالعه اشون کن
مطمئن باش خیلی برایت مفید خواهد بود

عزیزی به من توصیه ای کرد که من چاپ گرفتم و دقیقا روبروی تختم روی دیوار نصب کردم وقتی هر روز صبح بیدار میشدم چشمم اول به اون نوشته میفتاد وقتی بهش نگاه می کردم اول یه لبخند میزدم و بعد با توجه به اون مطلب روزم رو آغاز می کرد
کم کم صبر کردن را اموختم و برایم شیرین شد:

==========================================
سلام
فکر می کنم هنوز هم سخت ترین کار دنیا برایت صبر کردن باشه
و جالب اینه که بهترین دارویی هم که میشه برایت تجویز کرد همین صبره
==========================================

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط حدیث بانو

خب رضوان عزیزم

شوهرت فکر می کنه که اگه اون نباشه تو نابود میشی

پس نابود نشو

اگه بدونه که با نبودنش تو بهترین زندگی رو می کنی شک نکن که حسرت می خوره

یکی از فامیلای من بعد از 15 سال سبزه بودن همسرش رو بهونه کرد و زنش رو با سه تا بچه طلاق داد خیلی ها سعی کردن جلوی این طلاق رو بگیرن ولی نتونستن

روز آخر هم زنگ زد و به زنش گفت: اون قدر بمون خونه مامانت تا گیسات مثل دندونات سفید بشه

اون خانم هم بعد از 4 ماه با یه مرد که خیلی قشنگ تر بود ازدواج کرد باطن زندگیش خیلی خوب نبود ولی هرجا می رفت تیپ میزد و به خودش و شوهرش می رسید بعد هم خونه خرید

شوهر اولش که فکر می کرد زنش سابقش بدون اون میمیره اون قدر عصبانی شده بود که داشت می مرد

آخر سر هم گفت که اشتباه کرده اونو طلاق داده.. همه زندگیش رو از زن اولش داشته

---

حدیث بانوی عزیز
ممنون از صحبتات . خوب مطمئننا وقتی عشق به نفرت کشیده میشه هر چیزی که میتونه یه دشمنو خوشحال کنه شوهر منم خوشحال میکنه . من خودم همیشه تو بدترین و نا امیدکننده ترین لحظاتم تنها چیزی که باعث شده به خودم اسیب جدی نرسونم این بوده که فکر کردم با این کارم چقدر شوهرمو خوشحال میکنم . واسه همین فقط منتظرم ببینم چی پیش میاد .

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sisili

رضوان عزیز سلام
تایپیکت و تا اینجا خوندم و خیلی خیلی متاسفم که به این جا رسیدی.
سومین کارت این باشه که بشین یه لیست از همه بدهای زندگی با همسرت و خوبیهاش بنویس. توی لیستت پدر شوهرو خواهر شوهر و حذف کن و فقط رفتارهای خوب و بد همسرت و بنویس. ببین کدوم طرف ترازو سنگین تر می شه اگه خوبیهاش بیشتر شد برای زندگیت بجنگ و بر گرد و اگه برعکس بود که طلاق بگیر و ایندت و بساز.
ظاهرا بعد از شروع جنگ و دعواها همسرت خیلی بهت بی احترامی کرده. همین که گفته می خوام زن بگیرم و تو واسه خودت هیچ ارزش و شخصیتی قایل نشدی و گفتی من فقط اسمم تو شناسنامته خب برو بگیر یعنی خودت واسه خودت ارزش و احترام قایل نیستی چطور توقع داری دیگران بهت احترام بگذارند.
یا رومی روم یا زنگی زنگ حد وسطی قایل نشو. رو مهریت حرفی نمی زنم خودت بهتر می دونی باید چیکار کنی.
اما خودت و این همه خوار و خفیف نکن.:305:
لیستی که گفتم و حتما درست کن خودت به نتیجه خواهی رسید که باید برای ادامه زندگیت بجنگی یا برگردی منزل پدر و ایندت و بسازی.
احترام به خانوادتم یادت نره که اونا بیشتر از هر کسی پشتت هستن و کمکت خواهند کرد.
موفق باشی عزیزم:72:

---

سیسیلی عزیز
ممنون از راهنماییات . در مورد سرگرم کردن خودم تا حدودی موفق بودم . ولی اینکه بخوام گذشته رو مرور کنم یا به شوهرم فکر کنم واسم سخته و عذابم میده . چون میخوام سعی کنم همه چی رو فراموش کنم . ولی چشم توی همین یکی دو روز این کارو انجام میدم و نتیجشو میگم بهتون .
درسته من از همون اول ازدواج خیلی ارزش و احترام خودمو اوردم پایین و به همه جرات دادم هر رفتاری میخوان باهام بکنن. نمیدونم چرا هنوزم گاهی تحت تاثیر احساساتم اشتباهاتی میکنم . ولی باور کنین توی اون شرایط خیلی از نظر روحی نا امید و افسرده بودم و با اعتماد به نفس پایین و ترسی که از اینده و حرف مردم داشتم اون لحظه همون اسم رو هم یه نعمت میدونستم.
ولی الان یه چند روزیه که با برنامه ای که واسه بعد طلاقم چیدم یه کم به ترسم غلبه کردم . فکر میکنم اگه بعد طلاق اینجا و با فرهنگ و برخورد مردم نتونستم کنار بیام میتونم برم خارج کشور و ادامه تحصیل بدم . شاید به موفقیت و پیشرفت هم رسیدم .
البته یه دلیلمم واسه زدن اون حرف مهریه بود . که بهش بفهمونم اگه بخواد طلاقم نده تا مهریمو ببخشم واسم مهم نیست و هرگز این کارو نمیکنم .
ممنون

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط daryaa

azizam ba etminan migam joda sho.chon in avaleshe motmaen bash badtar mishe.man har kari mitonestam kardam ama alan k ye bache daram va 8 sal az zendegim migzare shoharamam fahmidame yekie mese khonevadash.be nazaret derakhte sib mitone ana bede bache motmaenan hame chi badtar misheeeeeeeeeeee?on am bache hamon khonevadast.age alan zendegit ine lotfan ye bache va khodeto bad bakht nakon ba gozashte zaman va vorode

---

دریای عزیز واقعا حرفت منطقی و درسته . قبول دارم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

سلام
بالهای صداقت عزیز از راهنماییهاتون ممنونم. حرفاتون خیلی اموزنده بود ولی عملی کردنشون سخته چون امید و نا امیدی و احساسات چیزایی نیستن که کنترلشون دست خود ادم باشه . با این حال من تلاشمو میکنم . در مورد ضعف هامم فکر میکنم تا توی یک زندگی جدید قرار نگیرم و از تجربیاتم استفاده کنم چیزی مشخص نمیشه.

rezwan jun salam khaharam,bekhoda nemidunam chi begam elahi in khahar shoharaye k enqad fuzulanan badbakht beshan k fekri be hale dokhtare mardom nemikonan.ama negaran nabash abji shenidi k migan harchi kesht koni hamono derow mikoni,omidvaram hamishe shad bashi, be nazareman shoharet az awal kari badi karde be on khahare por royesh ru dade ama khob moqassere asli khahareeha ba babash,rezwan jun injur moshkelaro harki dare bavarkon tu harkhune injur ettefaqa miyofte ama inke shoma masale jodayiro goftin waqean motassefam nemidunam chi begam.
shado mowaffaq bash hamishe:46:

چی شد رضوان جون؟
چی کار کردی عزیزم؟
خوبی؟خوشی؟
دیگه به ما سر نمیزنی:300::72:

سلام دوستان و بالهای صداقت عزیز
ببخشید من این روزا درگیر امتحانات میان ترم و تحقیقات پایان ترم هستم واسه همین زیاد وقت نکردم بیام اینجا.
دوست عزیز من اون کاری رو که شما گفتین انجام دادم و دیدم نکات مثبتی که من از شوهر میبینم خیلی کمتر از بدیهاشن .
و هم اینکه احساس میکنم که دیگه به طور کلی علاقمو به اون زندگی از دست دادم و فقط میخوام از بلاتکلیفی خلاص بشم .
حالا در یه مورد جدید ازتون مشورت میخوام.
راستش من اشناییم با شوهرم به کارکردن توی یه شرکت برمیگرده که واستون گفتم . حالا رئیس شرکت که از جریان طلاق من مطلع شده احساس عذاب وجدان میکنه که توی این قضیه مقصر بوده . چند روز پیش بهم زنگ زد گفت بیا شرکت یه نگاهی به کامپیوترمون بنداز. بعد که رفتم اونجا باهام حرف زد و پرسید تصمیمت چیه بلعخره؟ گفتم طلاق ، گفت خوب اگه میخوای مهریتو بگیری باید حالا حالاها اینجوری بمونی ،گفتم اشکال نداره بعد گفت من تو رو میشناسم ادم احساساتی هستی و این جوری خیلی بهت سخت میگذره واسه همین یه راه حل دارم واست . اگه بخوای یه نفر هست که میخواد باهات اشنا بشه این چند وقت رو با هم باشین تا بعد طلاق اگه خواستی باهاش ازدواج کنی.
من جوابی ندادم . به نظرتون چی بگم؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط fereshta-omid

rezwan jun salam khaharam,bekhoda nemidunam chi begam elahi in khahar shoharaye k enqad fuzulanan badbakht beshan k fekri be hale dokhtare mardom nemikonan.ama negaran nabash abji shenidi k migan harchi kesht koni hamono derow mikoni,omidvaram hamishe shad bashi, be nazareman shoharet az awal kari badi karde be on khahare por royesh ru dade ama khob moqassere asli khahareeha ba babash,rezwan jun injur moshkelaro harki dare bavarkon tu harkhune injur ettefaqa miyofte ama inke shoma masale jodayiro goftin waqean motassefam nemidunam chi begam.
shado mowaffaq bash hamishe:46:

---

امروز سر کلاس اتفاقی چشم به یه اس ام اس افتاد مال وقتی بود که من 2 ماه از خونه ی شوهرم قهر کرده بودم به خاطر اذیتای خواهر شوهرم و بی اعتنایی و کتکای شوهرم . البته اون موقع با شوهرم اشتی بودم و فقط از خانواده ی شوهرم قهر کرده بودم.توی اون اس ام اس بهش گفته بودم بابا تو که منو میزنی یه دادم سر خواهرت بزنم بعد اون با چه درموندگی و غصه ای گفته بود چه جوری میتونم سر خواهر بی مادرم داد بزنم. کلی حرصم گرفت و اشکم سرازیر شد و خدا میدونه چقدر دلم میخواد با مهریه و به هم ریختن زندگی خوش خواهرشوهرم ازشون انتقام بگیرم .

رضوان عزیز

جوابت منفی باشه .

یعنی چی با هم باشین ؟؟ تاقبل از اینکه طلاق نگرفتی وارد یه رابطه جدید نشو.
الان چون آسیب دیده ای امکان اینکه فقط در فاز احساس باشی خیلی بیشتره. چشم و گوش منطق بسته بسته س.
تازه ممکنه روند ادامه اصولا به طلاق منجر نشه.
خیلی مراقب خودت باش.

سلام رضوان جون
به نظر من این کار ۱۰۰% اشتباه هست که قبل از طلاق با اون آقا دوست شوید :327:
باز داری دوباره اشتباهای گذشته رو یه جورایی تکرار میکنی‌ !!!!! (مثل این مورد که میگفتی‌ چون عاشق شوهرم بودم بعد از عقد رفتم خونشون موندم ).و الان هم آشنایی با کسی دیگه قبل از طلاق


حتا اگر طلاق هم گرفتی‌ ,در مورد ازدواج بعدی محتاط تر عمل کن.شتاب زده عمل نکن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط رضوان سیاه

سلام
بالهای صداقت عزیز از راهنماییهاتون ممنونم. حرفاتون خیلی اموزنده بود ولی عملی کردنشون سخته چون امید و نا امیدی و احساسات چیزایی نیستن که کنترلشون دست خود ادم باشه . با این حال من تلاشمو میکنم . در مورد ضعف هامم فکر میکنم تا توی یک زندگی جدید قرار نگیرم و از تجربیاتم استفاده کنم چیزی مشخص نمیشه.

---

سلام رضوان عزیزم
آهن آب دیده است که فولاد میشه :305:

میشه ... میشه .... میشه

احساسات رو میشه تحت کنترل درآورد شاید صد در صد نشه ولی میشه

رضوان من مشاور نیستم
منم یکی هستم مثل خودت ... همه ی این مشکلات و حتی بدترش رو هم تجربه کرده ام
و امروز تونستم و باز هم می توانم

از روی دل سیر و چهارتا مقاله و کتاب برات نمی نویسم
با گوشت و پوست و استخونم برات نوشتم

سلام خانم رضوان
من فقط نظاره گره نوشته هات بودم ولی الان برای خودم بعنوان یه برادرکوچیک لازم دیدم راهنماییتون کنم حس میکنم که 100% قطعاجریان ازاین قراره رییس شرکتتون با پسره میخوان بدبختت کنند(بخاطراینکه بهتون مهریه ندن ومدرکی داشته باشند) حواستو خیلی جمع کن زنگ خطرخیلی هوشیارباش باکسی هم (باجنس مخالف)به هیچ وجه ارتباط برقرارنکن تابه احتمال قوی به دامی که برات پهن میخوان بکنن نیفتی بازم میگم زنگ خطر(چه دانشگاه_یامحل کار _یا بیرون)باکسی به هیچ وجه رابطه نداشته باش
من ازنوشته هات فهمیدم شما یه دختر احساساتی وساده وپاک و معصوم هستین این خودش یه حسن براتون.ودرموردشوهرت اینکه ایشون یه ادمیه که بدون تفکرزندگی میکنه ودنباله خوش گذرانی وهوسهای خودش هستندکه به هیج وجه قابل اصلاح نیست چون شخصیتش زیرصفر وپولداره (مثل مردهای زمان قاجار فقط دیکتاتور)اخرین توصیه من به شماخواهرگرامی اینکه سعی کن ذهنیاتتو نسبت به شوهر بی مسولیت وهوس باز مسموم نکنی چون فایده نداره بعدش سریع اقدام کن به مهریه حتی یک سکه هم گذشت نکن اگه تو دادگاه بگه من سکه ندارم سریع جلبشوبگیر که مجبوربشه ازترس زندان رفتن تا قرون اخرپرداخت کنه خواهر من الان شما سنی ندارین سعی کن فقط تمرکزتو به دانشگاه متمرکزکنی مهریتون هم به امروز15705000 صدوپنجاهوهفت میلونوپنجاه هزارتومان میشودفقط خواهش میکنم از یک ریالش هم نگذر تا تنبیه بشه به امیداینکه موفق پیروز مویددرتمام مراحل زندگیت باشی

اینطور که معلومه شوهرتون آدم مستقلی نیس. اون هیچ وقت حامی و پشیبان شما نمیشه ادم تو ازدواجش به حامی و پشتیبان احتیاج داره. وقتی رفتی خونش همون آشو همون کاسس. تازه اون خودشم وقتی راضی به طلاق شده شما چرا اصرار میکنی. آیا حاضری تا آخر عمر از دست این آدم زجر بکشی اما تنها ننمونی. هر دوش انتخاب سختیه اما شما هنوز خیلی جوانی. خونواده ی منم همینجورن اگه طلاق بگیرم سرزنشم میکنن اگه نگیرمم باز سرزنشم میکنم البته ما بطور سنتی و با رضایت خونوادم ازدواج کردم. ولی فرق نمیکنه من خونوادمو میشناسم. نمیدونم چکار کنم بر سر دو راهی گیر کردم. فرق من با شما اینه که شوهرم بداخلاقو ووسواسیه و بهانه جو و سخت گیر. منم از تنهایی خیلی وحشت دارم از خوشحالی فامیل و غریبه که خاسگارم بودن ولی خونوادم قبول نکردن. اما این زندگی هم برام زجر خالیه

بهار جان به همدردی خوش اومدی

برای ارسال پست دقت کن از ارسال اخرین پست دو هفته بیشتر نگذشته باشه

موفق باشی:72: