ازدواج دختر مجرد بعد از 12 سال عاشقي با مرد بچه دار

سلام
من فكر نمي كنم صلاحيت داشته باشم در مورد شما و زندگيتون نظر بدم
چون همون طور كه گفتيد كسي از احساسات ديگري خبر نداره
اما يه جمله خيلي قشنگ توي اين تاپيك ديدم از مدير همدردي
ارتباطت را قطع كن و احساساتت را از درون احساس كن...
اين جمله خيلي پر بود
من اينو تجربه كردم
ارتباطم را كه قطع كردم تازه فهميدم چه حقيقت زشتيه كه مي گن عاشق كوره
صراحتم را ببخشيد اما انگار شما هم به درد من مبتلاييد
چشماتون را باز كنيد خانوم دانه
نخوايد كه بيش از اين نقش عروسك و اسباب بازي را براي يك مرد خودخواه و خيانت پيشه اجرا كنيد كه اسم عشق را به لجن كشيده
هر چي فكر ميكنم مي بينم شما خيلي حيفيد
خيلي حيف
بيش از اين از ارزش خودتون كم نكنيد
بيش از اين خودتون را تباه نكنيد
ارزش خودتون را بفهميد دوست من

دانه عزيز :
سرگذشت تو از خيلي جهات به سر گذشت من شبيه است . تو اين تالار هر كي كه موضوع منو خوند گفت كه جدا بشم . گفتن كه از عشق خودم بگذرم . مثل تو . آخه كسي نيست كه به اينا بگه كه اگه بخوايم عشقمنو فراموش كنيم مٌرديم . بعد از عشق. مرگ آولين حرفو ميزنه يعني بايد منتظر مرگ باشيم چون من كه اصلا نميتونم عاشق يكي ديگه بشم يا اينكه بخوام باهاش زندگي كنم .
دانه عزيز :
ميدونم كه تو شرايط خيلي سختي قرار داري . نميدونم كه چطور آرومت كنم چون ميدونم كه تو هم الان تو شرايطي قرار داري كه نميدوني چه تصميمي بگيري و چيكار كني . صبور باش و با مشكلات مبارزه كن

مدتي يه كه توي حال خودم نيستم. بين گذشته و آينده و حال دارم دست و پا مي زنم و فكرم به يك نقطه متمركز نمي شه. اي كاش زمان زود بگذرد.نه نه اي كاش مي توانستم فرار كنم. از خودم از زندگي فرار كنم...........

SaYe_RoshAN
با اين طرز صحبتت به كل پشيمون مي شم كه چرا ماجراي خودمو تو تالار گذاشتم تا ديگران بيايند و اين حرفها را نثارم كنند.

دانه جان از حرفای سایه روشن ناراحت نشو
ما هیچ کدوم همدیگرو نمی شناسیم
پس از گفتن حرفات ناراحت نشو
قصد همه به هم کمک کردنه
نه چیز دیکه

tarane5000 مرسي از احساس لطيفت و همدردي ات.

داته عزیز ....................
دقت کردی جقدر همه برای راهنمائیت سعی میکنن.... چقدر همدرد داری..؟؟؟
فکر میکنم کمتر تاپیکی اینقدر پیگیری شده باشه... اما یک چیزی هست که من متوجه شدم و اینکه تو خودت رو به جریان باد در این مسیر سپردی و منتظری همه به تو بگن ترکش نکن... خیلی دلم میخواست منم همین جمله رو به تو میگفتم و خوشحالت میکردم اما حقیقت اینه که من بیرون این ماجرام و تنها چیزی که میبینم پر پر شدن تو از بین رفتن لحظات زیبای عمرت هست ... به نظر من تو به پای مردی نشستی که درسته واقعا تو رو دوست داره...اما در تمام لحظات و مراحل زندگیش بی فکر عمل کرده و اصلا توجهی به نزدیکانش ( چه تو و چه الان زن و فرزندش) نکرده..کمی فکر کن.... از همون اول... درخواست دوستی از تو...منتظر نموندن برای تو با اینکه اینقدر عاشق هم بودین.... ازدواجش...بچه دار شدنش بااینکه با همسزش مشکل داشته و به اون عشق نداشته... سمت تو ومدن دوباره... با اینکه میدونسته به خانوادش خیانت میکنه.... با اینکه میدونسته شروع دردسر برای تو خواهد بود... بااینکه میدونسته با احساسات تو بازی میشه و |آیندت به خطر خواهدافتاد....اقدام به خود کشی... که این مورد یک مهر تائید بر تمام بی مسئولیتها و بی فکریهاش میزنه و اینکه این فرد نیاز به مشاوره با روانشاس بالینی داره..
اگر نمیتونی ازش جدا بشی پس لااقل سعی در درمانش کن اول....
به یک روانشناس مراجعه کنید...امیدوارم همه چیز در مسیر بهبود پیش بره///

موفق باشی...

دانه عزیز سلام.واقعا سرگذشتت غم انگیزه.من همیشه فکر می کردم مشکل من وحشتناکه ولی آدم وقتی مشکل دیگرانو می بینه درد خودش یادش میره.منم کسی رو دوست دارم که تو خونواده ام حتی یه نفرم با اون موافق نیست.گفتند ترکش کن .منم دارم سعی میکنم.دانه جان من نمی دونم که چرا ازدواج کردی؟نامزدت چه جوریه؟اون آقا جلوتو نگرفت؟یا به نامزدت حرفی نزد؟عزیزم غصه نخور.مطمعنم که تو می تونی از این بازی روزگار سربلند بیرون بیای.بیا حتی اگه شده به زور به این دنیا بخندیم تا فکر نکنه تونسته ما رو زمین بزنه.راستش چند روز پیش یه نفر بهم گفت خدا از آدمای مقاوم خوشش میاد.وقتی میبینه کم نمیاری میگه ایول عجب بنده ای.دانه جان تو این شبای قدر برات دعا می کنم وبهترین هارو از خدا برات می خوام.به امید روزی که خبرای خوش ازت بشنوم.راستی خانومی اگه وقت کردی یه سرس هم به تایپیک من بزن.دوست دارم راهنمایم کنی.(تاپیک مخالفت خانواده-برام شرط گذاشتند-در تالار اختلاف با خانواده در انتخاب همسر)غصه نخور گلم.التماس دعا

دانه عزیز، خیلی وقت ها به تو و مشکلت فکر می کنم، نمی تونم خودمو جای تو بذارم، چون شرایط شما رو ندارم، فقط معنی دوست داشتنو می دونم و حسی که انسان به طرفش پیدا می کنه.
برات آرزوی صبر و خوشبختی می کنم. زندگیتو با دستهای خودت بساز، با اینکه می دونم خیلی خیلی خیلی سخته، اما سعی کن بگذری، می دونم که نمی شه کسی رو فراموش کرد، نه اون آقا رو فراموش کن نه علاقه ای که بهش داشتی رو، فقط مسیر زندگیت رو عوض کن...
:72:

و زندگي همچنان ادامه دارد، چه با آن همراه شوي چه نشوي...............
مسيرهاي زندگي تغيير مي كند، آدمهاي دور و بر آدم تغيير مي كنند، موقعيتها تغيير مي كنند، اما احساسها و عواطف نه، عشقها فراموش نمي شود و تا عمر باقيست درد چگر سوز آن هم باقيست
همانطور كه گفتم من نامزد كردم و آقاي مورد علاقه ام با وجود تمام اصرارهايش مثل هميشه به نظر و خواسته من احترام گذاشت و مرا در تصميمي كه گرفته بودم همراهي كرد.

سلام دانه عزیز
اول از همه ازدواجت رو بهت تبریک میگم....مدتها بود که خبری ازت نداشتم و خوشحالم بعد از این مدت نسبتا طولانی خبر ازدواجت رو میدی...هیچکدوم از ما نمیتونیم رنج و مشقتی رو که توی این دوران کشیدی درک کنیم...اما از اینکه بعد از این همه رنج تونستی یه تصمیم عاقلانه بگیری و به آینده فکر کنی خوشحالم....معلومه که اون عشق قدیمیت هم با وجود همه عاشق پیشگیش مرد منطقی هستش که بالاخره با همه مشکلاتی که گفتی خوشبختی تو رو خواست و خودش رو کنار کشید...عزیز خوبم الان دیگه تو باید همه فکر و ذکرت نامزدت باشه و به فکر ساختن یه زندگی پر از عشق و محبت با ایشان باشی...سردی و بی حوصلگی و افسردگی رو از خودت دور کن میدونم اینهایی که ازت میخوام خیلی سخته ولی اون مردی هم که الان دل به تو بسته الان توی ذهنش و دلش حتما امیدها و آرزوهایی داره و قلبش برای تو می تپه ..پس همه عشقت رو نثارش کن و سعی کن به گذشته فکر نکنی... و اگه الان تو بخوای غیر از این باشی مرتکب خیانت به همسرت شدی چون شاید جسمت با اون باشه ولی قلب و روحت نیست و این خیلی بده...مطمئن باش گذشت زمان به همه چیز رنگ کهنگی میده هر چند هیچ کس نمیتونه خاطراتت رو ازت بگیره...ولی این تنها خودت هستی که میتونی به خودت کمک کنی و به زندگیت رنگ دیگه ای بدی.... امیدوارم که اون آقا هم دیگه الان با ازدواج شما نگاه دیگه ای به زندگیش داشته باشه و به خاطر فرزندش هم که شده زندگیش رو از نو بسازه
دوست خوبم دانه عزیز با اینکه باز هم میگم نمیتونم خوب درکت کنم اما امیدوارم زندگی پر از سعادت و خوشبختی داشته باشی و در آینده نزدیک خبر مادر شدنت رو هم بشنویم
برای من و زندگی من هم دعا کن که خیلی احتیاج دارم

سلام
من هم بهت تبریک میگم دانه جان
خوشبخت باشی

سلام دانه جان
الآن وضعیتت چطوره؟ با شرایط جديدت کنار اومدی؟

شرايط زياد هم بد نيست. گاهي اوقات قاطي مي كنم يا توي خلوت خودم گريه مي كنم اما در كل تلاش مي كنم تا با اوضاع جديد بسازم چون اگر اين كارو نكنم فقط خودمو عذاب دادم. از اينكه باهام همدلي مي كنيد واقعاً ممنونم و مايه خوشحالي و دلگرمي منه. elina جون از پيگيريت ممنونم.همسفر عزيز خودت مي داني كه چقدر دوستت دارم. حرفهاي زيبايت مثل آبي روي آتيش جگر سوخته ام رو التيام داد. باور كن منطقي زندگي كردن سخته اما با احساس ادامه دادن از آن سخت تر. فقط با خدا راز و نياز مي كنم و ازش كمك و صبر مي خوام. به خدا مي گم خدايا! اين دو روزه دنيا مگه چقدر ارزش داره كه بخوام به خاطرش اينقدر سختي بكشم. بهم صبر بده. خودمو به دست خدا سپردم و هر كاري كه با زندگيم بكنه راضي ام. اون بهترين كسي يه كه مي دونه قراره چي به سرم بياد پس فقط اونه كه مي تونه كمكم كنه. به نيرو و تواني كه خدا بهم مي ده تا ادامه بدم محتاجم. از شب بيست و سوم ماه رمضون به اين ور كمي آروم ترم. نامزدم پسر خوبي يه. توي اين مدت هر چقدر بهانه گرفتم كه ايرادي ازش بگيرم و عيبي روش بذارم نتونستم. اميدوارم خدا يار شما هم باشه.

دانه جان تبریک میگم
واقعا خوشحال شدم
امیدوووارم زندگی خوبی داشته باشی
همیشه در بهترین دعا هام شریکی

دانه عزیز، مشکلات هر کس به اندازه ظرفیت و توانایی اون شخصه، شما روح بزرگی داری، بهت تبریک می گم که انقدر صبور و خالصی عزیزم.
:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دانه

SaYe_RoshAN
با اين طرز صحبتت به كل پشيمون مي شم كه چرا ماجراي خودمو تو تالار گذاشتم تا ديگران بيايند و اين حرفها را نثارم كنند.

---

واقعيت تلخه
وهميشه تلخ بوده
خوشحالم كه داريد سرنوشتتون را مي سازيد

دانه جان من هم براي شما دوست خوب آرزوي خوشبختي ميكنم
گرچه نتونستم هيچ كمكي بهت بكنم اما خوشحالم كه داري سرو سامون ميگيري
خوشبخت و موفق باشي

سلام دانه ی عزیزم:72:

منم بهت تبریک می گم به خاطر اینکه تونستی تصمیم بگیری ...همه می دونیم که تصمیم گیری گاهی سخت ترین کار دنیاست ... بویژه وقتی احساست و منطقت با هم در جنگ باشن اونم در حد خون و خونریزی ...
نمی دونم تحت چه شرایطی این تصمیم رو گرفتی ؟ تحت فشار دیگران یا ...اما به هر حال تصمیمی گرفتی که زندگیت رو از این رو به آن رو خواهد کرد ... تصمیمی که اگر بخوای ازش یه نتیجه ی خوب و در خور بگیری باید از همین حالا شروع کنی به دادن آب و دونه بهش .این تصمیم الان مثل یه نوزاد می مونه .. نوزادی که نیاز داره بهش رسیدگی کنی . تقویتش کنی . بزرگش کنی و همه ی مسئولیتهاش رو بپذیری . و ... می دونی اگر کم کاری کنی چی می شه ؟ ممکنه با محصولی مواجه بشی که ضعیف و ناتوان و بی ریشه باشه ... اونوقته که می شی مثل پدر و مادرایی که اگرچه عمری رو به پای بچه شون صرف کردن اما بچه ای که بار آوردن ، بچه ایه که ناتوانه و ضعیف و بی مقدار ... و اونوقت دوباره عمری در سوختن آنچه که باید می شد و نکردیم ...
خیال می کنم دیگه لازمه که گذشته رو با همه ی شیرینی و تلخیش پشت سر بزاری و روی آینده سرمایه گذاری کنی . آینده ای که بخش اعظمش به نقش تو بستگی داره . تویی که می تونی اونو قشنگ بسازی و پربار و یا خدای نکرده به عکس ناخوشایند و پر مساله ... حالا دیگه باید آینده رو بسازی اونم با استفاده از زمانی که به عنوان حال در اختیار داری و با استفاده از تجربیات گران قیمتی که ساده بدستشون نیاوردی ...
دوست عزیزم :43:
هر کدوم از ما در زندگی درگیر مشکلات و شرایطی هستیم که هیچ کس به اندازه ی خودمون از عمق اونا باخبر نیست ... بنابراین تنها کسی که می تونه بهمون کمک کنه خودمون هستیم .اونم با تصمیمات درست و به جایی که خواهیم گرفت ...و نباید یادمون بره هر انتخابی هم که بکنیم و هر راهی هم که در زندگی در پیش بگیریم نتایج خوب و بدش اول از همه متوجه خودمونه ...

دوستت دارم و برای موفقیتت دعا می کنم .

دوستان از تبريك و همدلي تان واقعاً ممنونم. اين صحبتهاي شما براي من مايه دلگرمي است. باور كنيد توي اين مدت فشار زيادي رويم بوده و هنوز موفق نشدم از ته دل آرامش داشته باشم. اما يكهفته است كه دارم براي رسيدن به اين آرامش تلاش مي كنم. نمي گويم كاملاً موفق بودم اما بد هم نبوده . اميدوارم هر چه باشد درش خير باشد.
راستش اعتراف يك مسئله در اينجا برايم سخت است اما حقيقت اينست كه من از بابت اون زن و بچه ديگر احساس عذاب وجدان نمي كنم و مسئوليت عاقبت زندگي آنان گريبانگير من نخواهد بود. حالا خود آن زن مي تواند و فرصت دارد كه زندگي خود را بسازد.
مسلماً فردي كه يكماه است وارد زندگيم شده نمي تواند جاي عشق چندين ساله ام را بگيرد. يعني هيچكس نمي تواند جاي هيچكس ديگر را بگيرد اما در تلاشم كه خودم را از وادي مقايسه دور كنم. مثلاً نامزدم در فضاي مقايسه ناخن چيده معشوقم هم نمي شود اما به تنهايي فرد خوبي است. دارم سعي مي كنم بيشتر از اين خودم را به او نزديك كنم و رابطه صحيح برقرار كنم. ولي اي كاش بين جدايي از آن آقا و نامزدكردنم فاصله اي مي افتاد تا بتوانم خودم را از لحاظ فكري آماده كنم
طاهره جان، صحبتهاي شما واقعاً آن چيزي بود كه الان دو سه روزي است كه ذهن مرا سخت درگير خودش كرده و مي خواهم بيشتر اين فكر را بپرورانم تا نتيجه خوبي بگيرم.
برايم دعا كنيد تا موفق باشم
براي آن مردي كه با مردانگي اش سالها تكيه گاهم بود و خواسته هايم خواسته هايش و آرزوهايم آرزوهايش بود دعا كنيد تا بتواند زندگي خود را بسازد و موفق باشد.
و از خداوند برايمان صبري بزرگ بخواهيد تا راهي را كه( بر خلاف عواطف و احساسمان انتخاب كردم و او را به اين كار وادار كردم ) در پيش گرفته ايم با موفقيت به سرانجام برسانيم.
باز هم از توجه،‌تبريك و نصايحتان ممنونم.

:104: تبریک می گم عروس خانوم . به سلامتی :73:
دانه عزیزم خیلی وقت بود تاپیکتو دنبال می کردم ولی حرفی برای زدن نداشتم چون هر چه من می خواستم بگم دوستان گفته بودن. بهترین کاری رو که می تونستی کردی خانومی. خیلی خوشحالم انقدر خدا دوست داشت که با قرار دادن آدم دیگه ای تو زندگیت و شاید خیلی نشونه های دیگه از این درد و رنج راحتت کرد.:72: خانوم گلی همیشه یادت باشه تمام زندگی ما ادم ها از قبل تعیین شده و بازیگردانش هم اونی که اون بالا نشسته . شاید الان تو و من و دیگران نفهیمیم منظورش از این بازی چی بوده ولی مطمئن باش در اینده می فهمی که تمام این اتفاقاتی که برات افتاده هرچند تلخ باز هم حکمتی توش بوده.
در هر صورت خیلی خوشحالم که ازدواج کردی. قدر این لحظه های عقد و نامزدیتو بدون ( چون دیگه بر نمی گرده. ما خودمون روزامون خراب می کنیم . نمونه بارزش هم خود من. در جریان که هستی عزیزم) و سعی کن روز به روز بهتر باشی.:72:
می بوسمت و برات ارزوی موفقیت می کنم :46::228::228:

خیلی خوشحالم دانه جان
امیدوارم بتونی با شرایط جدیدت کنار بیای

سلام دانه جان
خوشحالم عاقبت کارعاقلانه تموم شد:73:
اما عزیزم بدون آدم ازکسی یا کسانی که با تجربند یا آگاهی دارند بایدنهایت بهرمندی راببره .ووقتی مشورت کرد باید که عمل کند. بنده هیچ وقت ازراهنمایی های افرادکارشناس یا باتجربه ضررنکردم .تویک موردی دربین هزاران مورد که با کمی این ور اون ور تر درلیست مشاوران قرار داری واونکه بالاتر نشسته بهتر می تونه شرایط وببیند وبسنجه مانند حکم یک مادر برفرزندش با این تفاوت که مادرازروی مهرشدیدی که داره ممکنه دربعضی موقعیت ها دررفتاربافرزندش اشتباه بکند ولی یک مشاور که به شما شور می دهد به صورت منطقی ودلسوزانه هستش.من خودم هم عاشق پسرهمسایمون بودم شاید عاشق نه ولی دوست داشتم با اون ازدواج کنم یعنی اگه پیش قدم می شد باشرایط سنجی احتمال جواب بله داشتن داشت این یک ودوم اینکه یکبارهم به سفر خارج ازکشور رفتم که اونجا هم باز علاقمند به مردی شدم وسوم اینکه درآشناییامون پسری بود که اونم می خواستمش وبرای با اون بودن وازدواج کردن گریه می کردم واز خدا می خواستم اونوبه سمت من سوق بده ...ولیکن دراین بیست وسال اندی که گذشته وااینها مربوط به دوره نوجوانی ام میشه سر پسر همسایه مغرور بودم ;) سردومی که خیلی زیادی مشتاقش شده بودم قبل ازبرگشتنمون شبش گریه کردم ومتوسل شدم به معصومین وخدا وگفتم من می خواهم حرف دلم وبهش بزنم اگر خیری دراین امر نیست طوری بشه که جورنشه وفردای آنروز که خواستم بهش مطرح کنم قبل ازاینکه من حرفم بزنم گفت بهم ازدواج نکن هیچ وقت وهمیشه برای خودت باش :162: مارومیگی گفتم خدایا قربونت که قبل ازاینکه بخوام خودم وپایین بیارم جوابمو گرفتم وسر مورد سومی هم :43:قضیه خوشگل تموم شد :228:با اینکه من ازعلاقه ای که دارم نسبت به اون باهیچکس حرفی نزده بودم اما بعدازچندین سال که تصورش هم نمی شد به صورت غیرمنتظرانه ازم خواستگاری کرد وگریه هایی که برای رسیدن به اون چند سال پیش کردم بعد از8سال به بار نشت دراین بیست سال واندی سه نفرومیخواستم که با مددازمعصومین وخدا شیرین تموم شد وحالا نه به پسرهمسایه نه اون فرد خارجی فکر نمی کنم فک نکنید آدم بالهوسی هستم نه نیستم آخه من ازمردا متنفرم ولی خصلت هایی منحصربه فردی دروجود این سه تادیده بودم که من را مشتاق کرده بودولی خب اگرم جورنمیشد ککم نمی گزید آدم که خدا روداره بهترین یار توی این دنیا ودنیا روداره همیشه باراز ونیایش با اونها به صورت شبانه مسکنی بود که من مصرف می کردم که حالام راضیم شکر خدا.:104:
دانه جان :72:
امیدوارم همیشه همینطور منطقی باشی وازشورافراد باتجربه برای زندگیی بهتر بهره مندی بشی درست مثل همین کاری که من کردم ومی کنم:305:

سلام دانه جونم منم تبریک میگم امیدوارم خوشبخت بشی که حتما هم میشی با این قلب بزرگت فدات بشم خیلی خوشحالم حالت بهتر شده انشاالله همیشه خوش باشی

چقدر خوشحال شدم از ديدن پست آخرتون
آدم به زندگي اميدوار ميشه وقتي اينهمه پشتكار و شعور را در يك نفر ميبينه

ممنونم از همتون

دانه جان سلام !

وقتی روز های اول این تاپیک رو به شکل نامحسوس میخوندم احساس خوبی بهت نداشتم ! اما نمیدونم چرا هر چقدر که به آخر تاپیک نزدیک میشدیم احساس همدردی عجیبی پیدا میکردم ، وقتی توی کافی نت تایپکت رو میخوندم ، 49 ارسال انجام شده بود . نگاهم به آواتار معصومت افتاد و قیافم دقیقا اینطوری شده بود :

:(

الان هم تا حدودی همونطورم ...

آه ...


:72:

منم سرگذشت شما رو خوندم با اینکه میدونم تصمیم درستی گرفتید اما ذر دلم به حال عشق گریه میکنم عشقی که به خاطر اشتباهات هر دوتون محکوم به عقب نشینی شد
ممنون که نگذاشتی از عشق پاکت به عنوان لکه ننگی یاد بشه
متاسفم برای این دنیا که هیچ وقت نمیزاه یه عاشق باشه یه عشق و یه معشوق
دنیا روواقعا بد ساختن عشقو رو باید در نهانخانه ی سینه ها پنهان کرد
اونی رو که دوست داری دوستت نداره

اونی که دوستت داره تو دوسش نداری

و اونی که دوست داره و دوسش داری
محاله به هم برسن

متاسفانه ادمها دل دارند اما عقل هم دارند

متاسفانه چیزی به اسم قسمت و جبر زمان نیز بر ما تاثیر داره

میدونم خیلی سخته باید بهتون تبریک گفت که از پسش بر اومدی
میدونم خیلی سخته اما سعی کن از بودن در کنار نامزدت لذت ببری و هر چقد خاطراتشو مرور نکنی زودتر روش گردو غبار گذشت زمان و فراموشی روش میشنه

خوشبخت بشی عزیزم

سلام. دانه عزیزم حالت چطوره ؟ چرا دیگه سر نمی زنی ؟ ما رو بی خبر نذار.

سلام به دوستان
اوضاع بد نيست. گاهي اوقات به ياد معشوقم كه مي يفتم قلبم مي خواد از سينه بيرون بپره. باور كنيد حالا كه ازش جدا شدم،‌قدرشو بيشتر مي دونم و ارزش كارهاش بيشتر توي چشمم مي ياد. وقتي يادم مي يفته چطور مثه پروانه دورم مي گشت و بالا بالام مي برد و واسم سجده مي كرد جگرم آتيش مي گيره و از درون آه حسرت مي كشم. اما به خدا اميد دارم. من كاري را كردم كه مي دانم خود خدا جلوي پام گذاشت. اميدوارم با اينهمه سختي و زجري كه ما كشيديم اقلاً سربلند باشيم و بتونيم سرمونو بالا بگيريم.
دعاي من همش واسه اونه و از خدا مي خوام كمكش باشه و تنهاش نذاره. شب و روز سلامتي اونو از خدا مي خوام.
نامزدم هم بد نيست. با هم خوبيم و رابطه بدي نداريم. تا ببينيم خدا چي مي خواد.

به نظر من اين يك سرنوشت قديمي و يك اشتباه قديمي . و همش به خاطر اينه كه شما ميخاستين از كسي حرف نشنوين ولي هر كاري بكنيد همه حرفشون رو ميزنن پس درست يا غلط رو خودتون تعيين كنيد و اشتباهي رو كه من كردم تكرار نكيد

هستي زماني جان
فكر مي كنم شما كل تاپيك را نخوانديد.

سلام. دانه عزیزم. خوبی ؟ با شرایط جدید کنار اومدی ؟

دانه عزیزچرا سر نمی زنی عزیزم. از احوال خودت ما رو بی خبر نذار خانمی. الان همه چی خوبه ؟ حالت خوبه ؟ امن و امان همه چی ؟

اوضاع خيلي هم بد نيست.
اوايل گاهي اوقات مرد مورد علاقه ام به من زنگ مي زد و يا من به او زنگ مي زدم و حالي از هم مي پرسيديم
اما الان همه تمركزم را روي نامزدم گذاشته ام و سعي مي كنم تماس يا ديداري نداشته باشم تا بتوانم به وضعيت موجود خيلي زود عادت كنم.
دلم نمي خواهد همسر خيانت كاري باشم.چون اينطور بار نيامده ام. همه تلاشم را مي كنم
خوشبختانه نامزد من مرد خوبي است. همه تلاشش را براي فراهم كردن رضايت من مي كند. تا به حال هر چه كه خواستم برايم انجام داده و دائما در تلاش است اما اقرار مي كنم كه من هم گاهي نيمه خالي ليوان را مي بينم و گاهي گيرهاي كوچكي به او ميدهم البته خيلي سريع سعي مي كنم با محبت كردن و قربان و صدقه رفتن رفتار اشتباه خودم را بپوشانم و جبران كنم.
مادر من خيلي به من كمك مي كند. اصلا اجازه نمي دهد كه وارد فضاي مقايسه شوم.
گاهي اوقات كه تنها مي شوم به فكر و خيال مي روم اما دائم در تلاشم كه كمتر تنها شوم.
تنها كسي كه در وهله اول مي تواند به من كمك كند خودم هستم.
براي همين همه تلاشهايم را مي كنم.

اعتراف مي كنم كه اوضاع خوب است اما من از لحاظ اعصاب موقعيت بدي دارم. دائم اعصابم خورد است. باور كنيد خندتان مي گيرد اما خانواده ام فكر مي كنند من ديوانه شده ام با يك جمله حرف اينقدر از لحاظ روحي به هم مي ريزم كه خودم را مي زنم، جيغ مي كشم ،‌گريه مي كنم،‌دست و پايم مي لرزد،‌ تب و لرز مي كنم،‌ حالت تهوع مي گيرم
خلاصه اينكه به ديگران سپرده ام كه مرا مدتي به حال خودم بگذارند تا بتوانم بهتر شوم. شرايط بد روحي برايم پيش آمده البته هنوز اجازه نداده ام نامزدم متوجه شود و جلوي او به بهترين وجه ممكن رفتار مي كنم. البته همين مسئله هم خيلي ناراحتم مي كند. احساس مي كنم او نمي تواند شريك غمها و مشكلات و ناراحتي هاي من باشد و دنياي او با دنياي من دور است.

مطمئنم که همسر بسیار خوب و وفاداری برای شوهرت خواهی بود دانه جان
این رویه ای که پیش گرفتی برای فراموش کردن خیلی خوبه .

دانه خوبم . دوست مهربون آرام باش گلم. به خودت فرصت بده عزیزم. تو شرایط بدی رو پشت سر گذاشتی . خسته ای الان. فکر نمی کنی یک مسافرت خوب بتونه کمکت کنه ؟؟؟

از زماني كه نامزد كردم يكبار خواهرم افتاد بيمارستان. مدتي خودم مريض شدم افتادم خونه. دو هفته پيش عموي مامانم فوت كرد.امروز هم پدر عمل قلب داره . از نگراني از صبح نتوانستم با كسي صحبت كنم.
حالا در نظر بگيريد ببينيد كه چه حال و روزي دارم. هر روز هم عقد من به بهانه اي عقب مي يفته. باور كنيد هنوز فرصت نكردم كه كمي استراحت كنم.
نامزد من هم خيلي سعي مي كنه كه كمك كنه تا من بتونم مشكلات را تحمل كنم. من هم ظاهرا به حرفش گوش مي دم اما اون نمي دونه كه من چه مشكلاتي را پشت سر داشتم و در نهايت با او ازدواج كردم. دلم هم نمي خواهد او را درگير كنم چون او پاك است و هيچيك از اتفاقات گذشته من به او مربوط نمي شود. دلم مي خواهد براي او بهترين باشم.

... و مطمئنا تو می تونی بهترین باشی عزیزم. مثل همیشه صبور باش. بابت تمام اتفاق های بدی که برات افتاده متاسفم. امیدوارم عمل پدرت به خوبی انجام بشه.
دانه ی مهربون سعی کن مثل همیشه آرامشتو حفظ کنی. من مطمئنم یک روزی توی این تالار شاهد خنده های قشنگت هستیم و تو از شیرینی خوشبختیت برای ما صحبت می کنی.
مواظب خودت باش عزیزم.