RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سارای عزیز
این که اصلاً هیچ سئوال و کنجکاوی نکنی درست نیست ، من هم تأکید دارم برای ادامه این ارتباط هدف تعیین کنید و از ایشان بخواهید هدف خود را بیان کند و طفره را هم نپذیرید ، و در ادامه هم بر مبنای همان هدف پیش بروید ، و همچنین تأکید دارم که پاسخ سئوالات شناختی خود را سعی کنید در رفتار وی بجویید . و وی را در موقعیتهایی قرار دهید که نشان دهد در زمینه مورد نظر شما چگونه است .
لازمه این کار این است که لیستی از آنچه مد نظر دارید از همسر آینده بدانید ( دقت کنید همسر آینده نه این شخص مشخص تا آنچه مد نظر دارید مطابق وی و احساستان تنظیم نکنید )و آنچه مایلید که باشد ( اصولی که می خواهید داشته باشد ) را لیست کنید ، و با پیش آوردن موقعیتها به کمک یک مشاور حاذق عملاً و در رفتارش بسنجید .
وارد فاز احساس نشدنتان یعنی آن که محور رفتار و اهداف و برنامه های شناختی شما احساسات نباشد . ( دوری از هیجانات ، و در عوض آن به کاربرد بردن منطق ) چون در حال حاضر می بینم شما هیجان زده اید ( دستپاچگی ). خونسرد و به قول محمد طبیعی پیش بروید .
باز تأکید می کنم هم از ایشان بخواهید هدف را روشن کند ، هم خود هدف مند باشید (در این رابطه )
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سارا جان
انسانها لحظه به لحظه در حال تجربه کردن و در نتیجه بر مبنای تجربیات در حال تغییر هستند .توجه داشته باش . شناخت پارسال تو مربوط به 365 روز پیش بوده و تعداد ثانیه ها را در 365 ضرب کن ببین به چه عددی می رسی !!!
اگر این آقا و یا کلا هر انسانی آن چنان که باید از لحظاتش نیاموزد حداقل و دست کم از هر یک ساعت و یا دوساعتش که می آموزد . اینطور نیست ؟!
شناخت پارسال مال پارسال و تا پارسال بود . خود تو از پارسال تا امسال چقدر تغییر کرده ای ؟! امسال او آدمی است که یک سری فاکتورهای پایه دارد و یک سری تجربیات تازه که بر مبنای آن مجبور و وادار به تغییر شده .گاهی حتی در ضمیر ناخودآگاه تغییراتی اتفاق می افتد که فرد به آن توجه ندارد .
نازنین خانم دکتر و دوست جوانم
تو باید شناخت خودت را از ایشان سریعا به روز کنی . این را بدان که نه امروز و در این شرایط بلکه در کل مسیر زندگی ما باید اطلاعات و شناختهای خود را از خود و دیگران به روز کنیم . انسانها هر لحظه در حال تغییر هستند چرا که شرایط زمینه ساز تغییرات است و همیشه شرایط یکسان نیست .
قبل تر هم به تو گفتم مشاوره ی قبل از ازدواج کمک بزرگی به روند شناخت و توجه و نحوه ی تصمیم گیری می کند . قبل از ازدواج و درست در همین شرایطی که در حال انتخاب هستی مشاوره هم راستا را فراموش نکنید . هر دو شما .
مشاوره قبل از انتخاب و ... که متاسفانه ما خیلی عادت به آن نداریم . اما چقدر می تواند در شناخت دو طرف و حتی بیماری ها و آسیبهای روحی و مداوا در سن پائین کارساز باشد .
تو باید بهترین نوع شناخت از خودت و این آقا را داشته باشی تا با کمترین ضریب اشتباه وارد چرخه ی زندگی زناشویی شوی . به همکارانت در شاخه ی روانشناس بالینی اعتماد کن .
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام:72::
دوستان عزیز از راهنمایی شما ممنونم...
از دیشب تا الان که پست ها رو خوندم خیلی فکر کردم...
حرف اقای محمد تلنگر خوبی برای من بود چون خودم هم متوجه شدم چیزی که دارم نشون میدم اصلا من نیستم..
راستش همش سعی می کنم مثلا طبق فلان تجربه یا بهمان مقاله مواظب باشم غافل از اینکه اون خود من رو دوست داشت و مشکل اصلا چیز دیگری بود...
خودمم احساس کردم که کمی همین رفتارم عجیب غریبه چون خودمم وقتی فکر می کنم احساس می کنم خیلی رفتارم خنده دار شده....
بله شما ها همه صحیح می گویید نباید خودم رو آنقدر گم کنم..اون خود منو و شخصیتم و کارهامو همیشه دوست داشت و من دارم خودمو تبدیل می کنم به چیزی که نیستم و اون ویزگی های مثبتم هم دارم با این گیجی خراب می کنم..امروز که تماس داشتیم سعی کردم خودم باشم کمی هم خندیدم و دیدم اون چقدر راحت تر شد....
ممنونم..
داشتم به قول دوست خوبم از اون ور بوم می افتادم..
در رابطه با تعیین هدف و طول ان موافقم..فعلا منتظرم که ببینم اصلا چه چیزی در ذهنش است و به محض اینکه حس کنم شرایط مقبوله می پرسم که هدفش از برقراری مجدد ارتباط چیست و چه برنامه ای در ذهنشه...
البته حس می کنم از رفتارش که اون کاملا نظرش روی ازدواجه..این حس منه از توجهات زیادی که داره می کنه البته نه احساساتی ولی خوب با شناختی که ازش دارم از رفتارش متوجه می شم ...
به هر حال تا چیزی نگه من هیچ اقدامی نخواهم کرد..
فعلا به شدت با خانواده مشغوله و نمی دونم در این رابطه هم صحبت می کنه یا نه .به هر حال من به مادرم که گفته بودم و یکی از خواهرهام هم در جریان گذاشتم و دارم کم کم آماده شون می کنم..البته فعلا هیچ کدام مخالفتی ندارند جز مسئله اون خواستگارم که چون متخصص و برای فوق می خونه مامانم می گه بهش فکر کن منم گفتم تا ندونم این قضیه..... به کجا می رسه نمی تونم به اون فکر کنم.و بهش باز تاکید کردم من .... دوست دارم و ایشان هم چون خودش قبلا........ رو خیلی دوست داشت پذیرفت و عین همه شما فقط می گویند که احساساتی نشو...:D و مواظب باش....:305:
سعی می کنم کم کم هدف دار کنم ارتباط رو تا خدای نکرده ضربه نخورم..
آتنا جان در رابطه با صحبت شما متینه ولی من برای رفتن به آمریکا چون هم خواهرم انجا داشجوی تخصص پزشکی است و هم همسرش فوق تخصص انجاست مشکلی ندارم و در ادامه باید ذکر کنم که ایشان ( نامزد اسبق) خودشان به شدت مخالف آمریکا رفتن هستند و برنامه من و ایشان برای کشور دیگری بود علی رغم اصرار خواهرم ایشان اصلا تمایلی به زندگی در انجا ندارند و هدفشان تحصیل در خارج و بازگشت به ایران بود که منم موافق بودم ولی الان اصلا نمی دونم برنامه اش چطوره و باید حتما بپرسم چون برای من و خانواده ام این مسئله خیلی مهمه.....
آنی جانم ممنونم که وارد تاپیکم شدید..بله ..حتما این کار را می کنم و باید سریعتر اطلااتم را به روز کنم چون من از ..... الان هیچ نمی دانم و همه شناختم بر پایه سال گذشته است که می دانم همین کمی خطرناک است...
چشم دوستان ..من با دقت جلو می رم و سعی می کنم حتما هر جا مشکلی حس کردم باز با شما دوستان مشورت کنم...
برای هر دو ما دعا کنید..
ببخشید انقدر مزاحم وقت های گرانبهاتون میشم..
شروع دوباره یک رابطه واقعا سخت تر است....خیلی سخت تر....:300:
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام دوستان و سارای مهربون
یکی از مطالبی رو که میخواستم در تاپیک فراسوی ذهن بیان کنم ولی فرصت نشد همین موضوعی هست که در چند پست آخر این تاپیک میبینم
اول از همه بی تعارف میگم که خیلی از ما که بارها در تالار و مطالب آموزشی آن وکتاب های روانشناسی و... چرخی زدیم داریم اشتباه میریم و از بسیاری از اهداف اصلی دور میشیم !مخصوصا درباره ی راهنمایی و مشاوره برای ازدواج
من بهتون اطمینان میدم که اگر کسی هزار تا راهی که مشاوران و دوستان میگن رو بره ولی کاری رو که دوست داره و دل و احساسش میگه رو انجام نده و فقط به این فکر کنه که کجا باید چطور رفتار کنه!
یه جایی می بره و کم میاره،به قول دوستان چون از خودش دور شده...
برای مثال اگر سارای عزیز و یا هر دختر و پسر دیگه ای با این همه شوق میاد و از حسش میگه و در ضمن از لحاظ روحی و شرایط تناسب نسبی رو با طرف داره ،اولین چیزی که بهش میگیم دقت کردید چه چیزهاییه!(در مورد خودمون هم همینطور):
اول از همه تشویقش میکنیم به وسواس شدید و نه میانه روی(خلاصه گفتم)
حالا اومد و این آقا یه جایی در این همه چالش و ریز بینی بیش از حد ،کم آورد و در نهایت هم این خانم ردش کرد و حالا هی این سناریو چند بار تو زندگیش پیش بیاد ...
میدونید آخرش چی میشه؟
من میگم:وسواس فکری و سرخوردگی وخدایی نکرده در آینده پشیمانی های جبران ناپذیر
پس عزیزان تعادل بهترین روش است
هر چیزی به اندازه!
سارای عزیز سعی کن طوری رفتار کنی که بعدها به روح و قلبت بدهکار نباشی!
قبل از ازدواج هم باید خوب چشم ها رو باز کرد ولی دنبال گل بی خار بودن اشتباهه محضه
بیایید اینقدر همدیگرومخصوصا خودمون رو به اسم شناخت وآگاهی و محک و چالش به سختگیری های بنی اسرائیلی تشویق نکنیم.
موفق باشید
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام به دوستان گلم:72::
ممنون امریم عزیزم...بله من حتما تعادل رو سعی می کنم رعایت کنم و در همه موارد تعادل به خرج بدم..منتها حس می کنم اصلا دیگه به خاطر تجربه هام قدرت احساساتی شدن تا اون حد رو ندارم و همین رو خودم می پسندم چون رفتارم معقول تر شده....
دوستان:
برای اینکه خیال عده ای که دارند به من کمک می کنند راحت بشه باید بگم که امروز ایشان دوباره از من خواستگاری کردند و گفتند هدفشون ازدواج هست....
ایشان گفتند که حتی پارسال هم قصد رفتن نداشتند و منتها تا من گفتم تمام ایشان آنقدر شوکه شده اند که تا مدت ها اصلا نمی دونسته چی رخ داده...
گفتند تمام این مدت به یاد من بودند و اصلا قدرت فکر کردن به کسی نداشتند و الان قصدشون بررسی دوباره جهت شناخت در راستای ازدواجه....:16:
و قرار شد با همفکری هم به گونه ای با خانواده من صحبت کنند تا اجازه شناخت دوباره به ما بدهند و الان مهمترین مشکل ما راضی کردن پدر منه که اصلا روحش خبر نداره...ولی مادرم فعلا موافقه ....
منتظرم این بار با همفکری هم این مشکلاتو حل کنیم..
برای هر دو ما دعا کنید....
نمی خوام احساساتی باشم ولی فقط یک چیز برام جالبه و اینکه این همه زمان من به یاد ایشون بودم اونم این طور بوده ..همه این یکسال و می گه اصلا نتونسته بره از اینجا و می خواد مبارزه کنه در جهت مثبت تا به قول خودش یک زندگی زیبا دونفره همیشگی داشته باشیم...
البته من مدام به خودم می گم سارا هر ان ممکنه نشه ...و اصلا احساساتی نمی خوام بشم و در جواب این محبتش فقط گفتم ممنونم..
حالا در حال برنامه ریزی هستیم در راستای هدف..
برامون دعا کنید..:203:
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
با سلام..
دوستان عضو محترم ""امریم"" عزیز به نکات قابل توجهی اشاره نمودند که باید آنان را مدنظر قرار دهیم.
اما همیشه این نکته بسیار مهم و اصلی را که یک رابطه سالم وابسته آن است را از یاد نبرید که::
""اگر با قلب و دلتان فردی را انتخاب کردید و او را بر حسب همین انتخاب "دوست داشتید" زیاد جدی نگیرید. زیرا طبق عمومیت کار دل > ""دوست داشتن" است.. مانند کار گوش که شنیدن است و چشم که دیدن است...... ""
بنابراین در پرسه مهم انتخاب تاکید باید بر احتمالات و جلوگیری از اشتباهات باشد که در این صورت اصلی ترین کار بر عهده ""عقل و منطق"" است... اتفاقا عقل و منطق نیز با شنیدن و تحلیل راهنمایی های صاحب نظران و مشاوران گسترش یافته و خوب را از بد تشخیص می دهد.
پس باید جمله "امریم" گرامی طوری دیگر بازگو کنیم... یعنی در انتخاب و طول مدت رابطه تاکید بر تحمیل عقاید دیگران و صاحب نظران نباشد بلکه با شنیدن راهنمایی های آنان طوری اقدام نمایم که ضریب خطا کاهش یابد.
با سپاس:72:
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام به همه دوستان خوبم:72::
خب دوستان....
روزها از پی هم می روندو می آیند و من گهگاهی برایم ایستادن در این نقطه اکنون عجیب است...
سخن زیادی ندارم جز اینکه بگم واقعا ممنونم و همه تغییراتم رو مدیون دوستان تالار هستم که به واقع الان نتیجه اون همه دوری ..عذاب و .. و اکنون شادکامی رو می بینم..
دوستان ما بارها صحبت کردیم.و ایشان از این روزهای فراق گفتند و من شنیدم و فکر کردم..
خوشحالم که ایشان اصلا و ابدا در این مدت من رو فراموش نکرده اند.
گفتند که تنها علت ماندنشان همین قضیه ماست و اینکه به قول معروف نمی تونه از این شهر دل بکنه و بره!!
برنامه هنوز برای ادامه تحصیلش در خارج از کشور است و من هم فعلا موافقت کردم....در این مورد و ایشان به خاطر دست یافتن به من ( به قول خودش ) سفرش رو عقب انداخته تا ببینیم نتیجه چی میشه...
از علاقه و... هم زیاد گفتند که نمی شود گفت ولی هم ایشان هم من هر دو تاکید کردیم که این همه علاقه صحیح ولی نباید چشم هامونو ببندیم و دوستان الان راجع به چیزهایی حرف می زنیم که من پارسال اصلا نمی دونستم باید بپرسم و همه رو مدیون تالارم...
اونم خیلی تغییرات مثبت کرده.گاهی باورم نمیشه خودشه...پخته بود..پخته ترم شده..و معتقده منم خیلی عوض شدم...
باهوش عمل می کنه منم همین طور..البته هنوز درخواست ملاقات نکرده ..می گه دلم آنقدر تنگ شده که اگر ببینمت خرابکاری میشه و خواسته بذاریم مسلط بشه به احساسش تا به مرور همو دوباره قبول کنیم ...و منم گفتم عجله ای نیست..
هنوز رسما خانواده ها وارد نشدن..ولی قراره راجع به این موضوع با هم مفصل حرف بزنیم...
برای هر دو ما دعا کنید..به قول خودش حالا بعد این همه دوری خیلی قدر همو می دونیم...
دوستان می خواستم بگم حالا می فهمم گاهی حکمت خداوند در اون چیزی که ما می بینیم نیست مهم اصل موضوع است که خدا به من زیبا ثابت کرد و تلاش من و کمک شماها برای تغییر.. امروزها خوب پاسخ می دهد...
این تالار را بستری برای پیشرفت خود کنید...
من جواب گرفتم و الان حتی اگر بهم نرسیم من راضیم که تغییر کردم..شما هم شروع کنید..
برامون دعا کنید..
راستی به همتون هم سلام می رسونند...
موفق باشید...
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سارای عزیز
منم خیلی خوشحالم که با آرامش وبدون دغدغه دارین کار رو دنبال می کنین.
دوست داشتم درخصوص تصمیم گیری ومهارتهای تصمیم گیری براتون بنویسم اما یه مطلب دیگه که بنظر من براتون مهمتره اینه که برا هر موضوعی به اندازه خودش وقت بذارین ، بهش فکر کنین و...
بنظر من رو این موضوع - فهمیدن کامل رفتارهای این آقا - خیلی دارین انرژی میذارین واین درگیر شدن فکرتون شما رو در تصمیم گیری تون و واکنشهای به رفتارها دچار حالتهای افراط وتفریط می کنه.
فقط چارچوب برا تصمیم گیری اینهاست:
1- تعریف دقیق
2- شناخت موقعیت وشرایط اتخاذ تصمیم
3-شناسائی گزینه های مختلف
4- ارزیابی پیامدها
5- اولویت بندب گزینه ها
6- مرور وبازنگری
7- اقدام
اگه خیلی آکادمی شد برا اینه که بحث تصمیم گیری رو دنبال کنید ،
ضمنا من خیلی از عشق وعاشقی و روانشناسی اطلاع ندارم امابنظرم اومد باید :
1- ذهن وفکرتون رو آزاد ورها کنید وبا اطلاعات زیاد (اوردوز اطلاعات) مسیرتون رو گم نکنید
2- رو بحث تصمیم گیری و خطاهای تصمیم گیری و... بیشتر وقت بذارین
3- کارهارو ساده کنید ونه پیچیده.:72:
داشتن یه زندگی خوب و سرشار از عشق :16: براتون آرزومه
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام:72::
دوستان عزیزم..ممنون.
baby گرامی خیلی نقطه نظرات شما زیباست حتما به کار می بندم.
دوستان ما امروز خیلی خیلی جدی صحبت کردیم..
راستش وقتی باهاش حرف زدم خیلی بحث ها شد..در رابطه با همه اتفاقات و همه سنگ ها را واکندیم..
اون گفت که بسیار اشتباه کرده و ههیچ زمان نرفته بوده و اصلا اون موقع هم قصد رفتن نداشته و با اون کار من گیج شده بوده....می گفت که ما هردو اشتباه کردیم..
گفت حالا می فهمم حرفت راجع به اون پرستاره راست بوده و اون ادم خوبی نبوده و حس تو درست بوده..ما نباید با هم لجبازی می کردیم و حالا نباید بذاریم به خاطر یک اشتباه تا آخر عمر افسوس بخوریم..
بعد گفت من از همان روز اول که برگشتم با خانواده ام صحبت کردم و هردو آنها پذیرفتند و خانواده من در جریان بودند..گفت تو هم دیگه به خانواده بگو..
منم گفتم باشه ولی من می دونم اونا نمی ذارن ما دوباره همو بشناسیم و باید یا دوباره بیای خونمون یا دوباره خانواده تماس بگیرند..اونم گفت چشم..هرچه خانواده ات بگویند انجام میدم..
و قرار شد من خبرش کنم.
من به مامانم که گفته بودم.بهش گفتم به بابا هم دیگه بگو..
مامانم هم به بابام گفت ولی بابام خیلی راضی نیست..
میگه عشق مال نهایت یک ساله و من باید بدونم چرا رفت که برگرده.؟
من بهش گفتم اشتباه از من بوده ما هردو بچه بازی کردیم و پشیمونیم ولی بابام خیلی ریخته فکرش بهم..
می گه می ترسم بذارم بیاد..می گه اون برای من تمام بوده و حالا چطور اطمینان کنم و دخترمو بدم بهش..
منم هر کار کردم البته با منطق فعلا می گه زمان می خوام.می گه باید بذاری فکر کنم..
من می دونستم بابام سخت می گیره..منم ترسوند با حرفاش..نمی دونم چطور باید این قضیه رو جلو ببرم؟
آیا کینه بابام از اون پاک میشه و بعدا رو زندگیم اثر نمی ذاره؟
من بابامو خیلی دوست دارم و اونم دوست دارم..نمی دونم چطور میشه راضیش کنم؟
چکار درسته؟
آیا اصلا اصرار من صحیحه؟
نمی دونم.
برام دعا کنید..:47:
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سارای عزیز
همانطور که پدرت خودش اظهار کرده ، نیاز به زمان داره . این طبیعیه ، پدرت عقلانی به قضیه نگاه می کنه و ابهاماتی داره که میخواد براش روشن بشه .
شما آرام باش و به پدرت اصرار نکن ، بگذار زمانی که پدرت نیاز داره طی بشه ، مطمئناً پدر شما نگران آینده شماست و این که نکنه تصمیم نسنجیده بگیری ، اگه خیالش از شما راحت بشه که با منطق جریان رو مدیریت می کنی و از خود پدر هم کمک می گیری در این مورد اون خیالش راحت تر میشه و زودتر به نتیجه می رسه .
همینکه ایشون خواسته که شما حالا دیگه موضوع رو با خانواده مطرح کنید و قصد اینه که خانوادش جلو بیان خیلی خوبه ، اگر کار به نامزد شدن رسید پیشنهاد می کنم تو این دوران مشترکاً روی مهارتهایی که برای زندگی نیاز دارید کسب کنید کار کنید و کلاً طرح و برنامه فردای زندگیتون رو با هم مطرح سازید . اینطوری شناخت بیشتری از هم نصیبتان می شود .
اما یه نکته مهم :
سارا جان
در مسیر شناخت بهتره صفتهای کلیدی و سرنوشت ساز را بیابی و مشترک بود اونها را بسنجی ، روی تفاوتهای سلیقه ای که در سرنوشت مشترک شما نقش اساسی بازی نمی کنه زوم نکنید ، چون هیچ کدوم از ما کامل نیستیم و باید طرفمون رو به نسبت آنچه خود هستیم با دیده انعطاف بنگریم . در یک کلام نه از اونور بوم افتادن نه از اینورش .
موفق باشی
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سارای عزیز یه تجربه از زمان خواستگاریم بگم:
از اون جائی که به روشهای علمی تصمیم گیری خیلی علاقه داشتم ، برا انتخاب همسر از درخت تصمیم گیری استفاده کردم به این ترتیب که یه لیست از مشخصات همسر ایده آلم تهیه کردم ، (شاخصها)، بعد اونا رو امتیاز دهی کردم مثلا اصالت خانودگی 20 از 100 و خوشکلی 30 از 100و....
یه جدول خام تهیه کردم ، هر جا خواستگاری می رفتم ، برا برآورد نمره ای که برا هر کدوم از شاخصها می خواستم بدم از پارکینگ خونه ، قاب عکسهای تو خونه ......تا سوالهای مستقیم وغیر مستقیم .....بعد بلافاصله خونه که میومدیم نمره هر شاخص رو برا اون دخترخانوم می دادم و جمع نمرات و...
این جدول 7 سطرش پرشد اما...
حالا نکته جالب و تجربه ام اینجا بود که من یه خواستگاری 8 می هم رفتم و شد این زندگی مشترکی که الانه دارم.
بعد که به اون جدول مراجعه کردم دیدم برا خانمم اصلا تو این فرایند نمره نداده بودم!!!!
همیشه قبل از ازدواج شنیده بودم که برا این کار به خدا توکل کن و کارو به او بسپار (نه اینکه با درایت پیش نری) اما بعد از این اتفاق برام کاملا مسجل شد که :
" همینکه خدا یه برنامه دیگه برات پیش میاره که با برنامه ریزیهای خودت و حساب وکتابت جور در نمیاد ، معنیش اینه که به حال خودت رها نشدی و یه اراده فوق اراده وخواستت وجود داره ، پس
به خدا توکل کن واز او مدد ویاری بخواه، خیالت هم راحت باشه
خدایا ممنونتم از این که زمینه های این انتخاب رو برام فراهم کردی
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام:72: به همه دوستان خوبم که پا به پای من چه با ایمیل چه پیام چه در تاپیکم منو کمک کردند:
امشب اومدم بنویسم که چه شد .....
خیلی هفته های شلوغی را پشت سر گذاشتم و آنقدر غرقم که اشتباه نکنم که حد نداره ولی متعادل تر رفتار می کنم و روابطمون خوشبختانه ( بزنم به تخته ) عالیه.....
تمام مشکلات حل شد..بعد پست قبلیم 2 روز بعدش حتی بدون اصرار من پدرم با توضیحاتی که ...... داد و من از طرف اون به پدر و مادرم نقل کردم خیلی راضی بود و یک لبخند زیبای رضایت روی لبهای مهربانش نشست که اون صحنه هنوز تو نگاهم ماندگاره...
خوشبختانه خود....... هم اصرار داره اول خانواده ها دوباره آغاز رابطه کنند و چون قبل محرم تمایل هر دو خانواده بود صحبت ها بین مادر من و مادرشون دوباره جاری شد و همه چیز عالی عالی به لطف خدا پیش رفت..
انگار امسال همه چیز روان و بدون نه پیش می ره...
فکر کنم یکبار هم از خواهرم گفتم خوشبختانه ایشان و دامادمون هم با توضیحات....در مورد واقعه پارسال قانع شدند...
فعلا قراره ان شا الله بعد دهه اول محرم تنها یک نشست دوباره بشه و بعد ان شا الله تا بعد محرم و صفر و آمدن خواهرم به ایران اگر ما هم قطعی شدیم و باز دعوامون نشد مثل پارسال!!!!!!!( مزاح کردم )
عید مراسم نامزدی باشه...البته هنوز هیچی معلوم نیست همه چیز بستگی به این دوران داره ...
ولی به هر حال ما هردو شاد هستیم و منم شادی امروزمو مدیون شما دوستان هستم..خواستم با دادن این خبر که همه چیز روبراهه خیالتون رو راحت کنم..
باور کنید دوستان هم اون از تغییرات من شگفت زده شده هم من از اون..انگار این به قول خودش دوری مارو خیلی هم ساخته و منطقی کرده و هم علاقمون شدید تر شده.....ولی این بار معقول و اصولی نه افراطی...
جالبه بهتون بگم مونده من چطور آنقدر از اون همه عجولی صبور شدم..منم بهش می گم هر طور دوست داری می تونی امتحانم کنی....
وقتی از این مدت دوری میگه یه جوری می شم....
من برای شما می گفتم و اون برای در و دیوار خونه اش!!!!و من چقدر خوشبخت بودم که شما ها رو کنار خودم داشتم....
ان شا الله تا بعد محرم و صفر اگر به مشکل شناختی ارتباطی بر نخورم که نیاز به مشاوره بادوستانم در تالار باشه بعد اون با خبرهای خوب براتون میام...
از همتون سپاسگذارم.هیچ زمان فکر نمی کردم این تاپیکم این طور پیش بره و من چقدر خوشبختم..
خدایا ازت ممنونم..
موفق باشید..
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط MOHAMMAD.
سلام سارا خانم .رراستش یه سوال واسم پیش اومده میخوام در مورد احساس دخترا بیشتر بدونم .شما این آقا رو که به نام دلبندتون صدا میزنین بعد از اینکه دوباره رابطه شروع شده هم دیده اید یا هنوز فقط در حد تماس تلفنی با هم رابطه دارین؟اخه چون شما تمام رابطه رو نوشتین یه کم کنجکاو شدم اگه نخواستین جواب ندین.
سلام محمد آقا:
ببخشید از تاخیرم در پاسخ به شما:316:....بله دوست عزیزم ما هم را دوباره دیدیم البته یکبار چون اون همش کشیکه و بیشتر با تلفن در ارتباط هستیم و قراره هفته دیگه هم شام بیان منزل ما و دوباره با پدر و مادرم جدی صحبت کنه...:310:
البته ایشان 2 روز قبل به من گفتند که از نظر ایشان دیگه مشکلی نیست و خانواده ایشان هم دوباره قرار هست تشریف بیارن منتها چون محرم و صفر هست مادر من تمایل ندارند و قرار حضور خانواده ها بعد این 2 ماه است ولی خانواده ها تلفنی ارتباط دارند..
و منم منتظره زودتر پنج شنبه بشه..هوراااااااااااااhttp://www.hamdardi.net/imgup/16901/...2253e7371a.gif
البته بعد از اون ایشان کشیک هاشون رو کم کردن که بتونیم با اجازه پدر من با هم بریم بیرون..
آقای محمد ..امیدوارم کسی این تجربه را نداشته باشند ولی بعد از مدت ها دوری دوباره با هم بودن خیلی شیرینه و به دل میشینه...
باورتون نمیشه دوستان وقتی از تمام این 10 ماه دوری می گه و احساساش باورم نمیشه....
خیلی وفادار بوده و هر لحظه به یاد من بوده و دورادور مواظب که یک دفعه ازدواج نکنم!!!!
به قول دوست صمیمی خودم در دنیای واقعی می گه باید یک عالمه بزنیمشhttp://www.hamdardi.net/imgup/16901/...b8f082914b.gif ..تو مخ ما رو پیاده کردی از بس ازش گفتی و نالیدی حالا اومده می گه منم همه این مدت دوست داشتم!!!!و کلی می خندیم!!!http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...dd2c7aaae7.gif
یک چیزم بگم بخندید!!دوستم می گفت اگر ببینمش دوباره با کفش می رم تو دهنش!!! وقتی چند وقت پیش مریض بود رفته بود بیمارستان دیده بودش می گفت:الهی ..دلم نیومد هیچی بهش بگم و فقط چشمام پر اشک شد!!!http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...8b000871f8.gif
خلاصه فقط می تونم یک چیز رو بگم به دوستان و اینکه خداوند واقعا مهربونه دوستان..اگر کسی سعی کنه واقعا مشکلاتشو حل کنه و توکل کنه می تونه.البته هنوز تتمه ای از ایراداتمو حس می کنم که دارم تمام تلاشم رو می کنم همون تتمه هم برطرف کنم...
بچه ها عشق خیلی قشنگ و با ارزشه ....برای همتون دعا می کنم که به عشق واقعیتون برسید...اون وقت سیراب می شید اونقدر که حد نداره..
باورتون نمیشه گاهی باور نمی کنم ...زنگ می زنم بهش صداشو که می شنوم باورم میشه خودشه....
دوستان هر کس در فراقیست یا دنبال یک همسر مناسبه واقعا من به عنوان یک ادم عجول سابق بهتون می گم بهترین کار صبره ..بهترین کار..توی صبر و سکوت ادم واقعا خوب تصمیم می گیره..الان که دیگه مغرور نیستیم می بینم چقدر هردومون برای هم دوست داشتنی تر هستیم...
فعلا بنده به جای یک دختر خانم پزشک مغرور تبدیل شدم به دختر کوچولو آقاhttp://www.hamdardi.net/imgup/16901/...f1f7c69809.gif!!!! عجیبا این اقایون ها!!!!
به هر حال ما فعلا بی حرف پیش تا اینجا شاد و راضی هستیم ..خانواده هامونم راضیند .و توکل به خدا من همشو مدیون دوستانم..
راستی یک سخن با برادر خوبم کیوان....
نمی دونم کیوان تاپیکمو دنبال کردید یا نه ولی من نه تنها به فرشته جانم مدیونم و ازش بی نهایت بی نهایت بی نهایت سپاسگذارم ولی الان که ...... برام حرف می زنه می بینم از دید مردانه نظرات و احساسش همان هاست که شما آن روزها به من گفتید و من از شما سپاسگذارم..ان شا الله در زن گرفتنتون جبران کنم...
واقعا همه دوستان برای من سنگ تمام گذاشتند ..
تک به تک....
هم قدیمی تر ها که از اول بودند و هم سایرین..
ممنونم..
براتون در اوج شادیهام می خوام که خوشبخت باشید:43:...
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام :72:دوباره:
دوستان عزیزم..
دلم نیامد ننویسم و امشب که یکی از بهترین شب های زندگیم خواهد بود را با شما که امروز هرچه دارم از کمک شماست سهیم نشوم...
امروز شاید برای ما بدعت جدیدی در شروع راه پر فراز و نشیبی ست که من مدت زیادی به خاطر آن با شما دوستانم درد دل کردم و چقدر خوشبختم که امروز این همه شادی و نشاط را در کنارم دارم و صد افسوس که چهره هیچ کدام از شما را ندیده ام تا هزاران بار از تک تک شما تشکر کنم...
امشب برای ما شب تاریخی خواهد بود و من تمام تلاشم را خواهم کرد که هر آنچه آموخته ام از شما پیاده کنم...
هیچ زمان..به جرات می گم هیچ زمان فکر نمی کردم که بتوانم حضورش را حس کنم و امروز آنقدر به من نزدیک است که گاهی نمی خوابم نکند وقتی بلند می شوم ببینم همه اینها خوابی بیش نبوده است و هر بار که بر می خیزم و صدایش را می شنوم باور می کنم که خدا چقدر چقدر چقدر مهربان است.
به لطف خدا امشب برای صحبت ها ... منزل ما می ایند و صرف شام..حتما در اولین فرصت ما وقع را برای شما خواهم نوشت و فقط دعا کنید همه چیز به خوبی پیش برود که حتما می رود!!...
دلم می خواست در شادی امروزم شما هم سهیم کنم..باور کنید آنقدر این روز را در خاطرم تصور کردم که الان به وقوعش شک دارم...دلم می خواست به تک تک شما بگویم به حق که اگذ بخواهیم و مسیر درست را انتخاب کنیم می توانیم...
دلم می خواست در این صبح دل انگیز سرشار از عشقم برای تک تک شما دعا کنم و از خدا بخوام الان که در اوج شادیم هستم خداوند تمام شما را ...تک به تک با انکه می خواهید برساند....
اجازه دارم چون امروز صبح عاشق تر ز همیشه و شادتر هستم و قلبم را به خدا نزدیک تر می دانم برایتان دعا کنم؟
دلم می خواد اولین دعایم برای فرشته مهربانم باشد که به واقع تمام معنا عشق را او به من آموخت ..به واقع معلمی برازنده اش است و همواره چراخی در دستش روشنگر راه من بود.....برایت اکنون در اوج عشقم دعا می کنم سفر کرده ات باز گردد....
دلم می خواهد برای کیوان عزیز دعا کنم..که به واقع برای من برادری ممهربان هستند و من اگر ایشان نبودند هیچچ زمان نمی توانستم مردها را درک کنم و فراموش نمی کنم که چگونه با لحن جدی خود مرا تادیب کردند ....برایتان چه آرزویی بکنم؟نمی دانم چه چیز آرزوی این روزهایت است ولی با باور کن از ته قلبم برایتان بهترین ها را می خواهم...
برای مرجان...امروز نیست ..ولی امیدوارم هرجا هست سلامت باشد...تداوم حضور من در تالار مدیون برخورد خوب ایشان در اولین قدم هایم بود....
نمی دونم.شاید نوشتنش صحیح نباشه وشاید هم باشه...ولی برای آرمان هم دعا می کنم...
ایشان از اولین دوستان من در تالار بودندو با زبان خود به من بزرگترین درس زندیگم را دادند..شاید بزرگترین درسم بود....و آن شکستن غرورم بود و اینکه یاد گرفتم چگونه احساسم را بیان کنم....به واقع من با کمک ایشان از دختری مغرور که نمی توانست احساسش را بگویدتبدیل شدم به فرد متواضعی که دیگر از بیان احساسش نترسید....درسته امروز به هر علتی نیستند..ولی با تجربه خوب یا بدی مسیر زندگی من را تغییر دادند....و من امروز قدر دلبندم را به خاطر آن بیش از هزاران بار می دانم..و ان چیز کمی نیست..دراین صبح عاشقانه ام برایشان آرزو می کنم که خداوند هر آنچه امروز آرزویش است به گونه ای که خود صلاح می داند پیش رویش بگذارد...
برای نقاب عزیز...همیشه در هر جایی به یک نفر نیاز است که به احساساتت ارج ندهد و تنها از دید روانشناسی برایت قضیه را حل کند ..درست مثل پزشکی که به گریه زاری بیمارش وقعی نمی گذارد ....ایشان برای من یاداور استحکام نظر است...برایش بهترین ها را می خواهم..بهترین ها...
baby گرامی ...توصیه های شما در تمام تاپیک ها با توجه به اینکه زندگی مشترک موفقی داشتید برای من چون درس بود...و هست....خوشحالم که زمان به من اجازه داد تا خانواده های موفق هم بشناسم و قدم هایم را به سوی چنین خانواده ای بردارم.....برایتان هزاران سال زندگی سرشار از عشق ( و زذ:311:) خواستارم...
بالهای صداقت عزیزم....باور کن که عشقت به همسرت و هجرانت مرا یاد یک سال قبلم می اندازد و من برایت عزیزماز شیرینی بعد هجران می گویم..فقط می تونم بگم بالهای صداقت عزیزم صبور باش.....پاداش صبر بس گزاف و دوست داشتنیست و حلاوتش در ذره ذره جانت می نشیند..صبر کن ..من می دانم تو هم این روزهای زیبای با هم بودن را تجربه می کنی..مطمئنم..هر زمان که از ته قلبم عشق را لمس می کنم بی محابا نامت را می اورم و از خدا می خواهم قلب تو هم از هجران به وصل برساند....
آنی عزیزم....به واقع چون مادر خودم دوستش دارم...اگر ایشان و تجربه هایشان نبود امکان نداشت پخته شوم ..و من برایتان سالها سال صبوری از خداوند می خواهم....
طاهره گرامی...جایشان خالیست ولی اندیشه های سبزش را همیشه دوست داشتم و تلنگرهای به جایشان به واقع جایگاه استاد را برایم تداعی کرد....موفق باشند...
غزاله جان..که از وقتی عشقش به دلبندش را دیدم قبطه می خوردم و امروز سعی کردم هر انچه از عشق او به همسرش یاد گرفتم پیاده کنم و می بینم چقدر امروز عاشق ترم....برایت زندگی سبزی را آرزو دارم..
عزیزانم اگر بخواهم تک به تک نام ببرم باید آنقدر بنویسم که حد ندارد..برای مامفرد عزیزم....امریم مهربانم که همیشه به یادش هستم...دیجیتالمن....نیلو....با ان68 .....چشم بارانی .....موعود...گل مریم..کامران 2007..شاد..شیرین....و به واقع همه تالار.....بهترین ها را برایشان می خواهم..از ته قلبم...
و در آخر:
مدیر همدردی....نمی دانم چگونه باید سخن گفت ولی از ایشان برای تالارش ممنونم...به واقع دراین دنیای ترسناک و پر خطا چنین محیطی را سرپا نگه داشتن یک هنر است . و من تنها دیدن نامشان در کنار تشکر ها برایم کافی بود که بدانم مسیرم درست است....مرد بزرگی هستید ...امیدوارم پاینده باشید....
دوستانم اصلا کار به نتیجه نشست امشب ندارم....چون مطمئنا هر آنچه رخ دهد همان قسمت من و خواست خداست..ولی دلم خواست تا از خواب بیدار شدم چون قلبم سرشار از عشق عجیبی بود برایتان آرزو کنم .....
و حتما فردا با نتیجه خواهم آمد:
یادمه در انتها کتاب دالان بهشت جمله ای بود که همیشه دوست داشتم:
ارزش وصل نداند مگر آزرده هجر
مانده آسوده بخسبد چو به منزل برسد
** من امروز به تک تک شما می گویم..خدا خیلی بزرگتر از آن چیزیست که در خاطر کوچک ما بگنجد**
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
با سلام...
به واقع برای اعضای تالار چیزی دلپذیرتر و شیرین تر از آن نیست که شادمانی و موفقیت دوستانشان را نظاره گر باشند....
به خودمان ارج می نهیم که توانستیم بهترین لحظه ی زندگی خود را در این تاپیک مشاهده کنیم.
یاد ابتدا و جرقه شروع این تاپیک افتادم و یاد rsrs1380 ..خانم دکتری که با آن دختر ابتدای تاپیک و انتهای آن چه تفاوت ها و تغییرها که نکرده...
آری سیر زندگی همین است..تجربه و آموختن .
rsrs1380 همان گونه که در ابتدا تاپیک و در انتهای آن اشاره کردم تنها "صبر" لازم بود و شما بخوبی از عهده انجام آن برآمدید و این نعمت بزرگیست.
نمی خواهم چیزی بگویم جزئ اینکه rsrs1380 گرامی تولــــــــــــد دوبارت مبارک. :104:
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام:72::
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
دوستان عزیزم..با خبرهای خوب براتون آمدم...
دیشب برگزار شد و بهترین شب زندکی من و.... بود...:43:
جای تک تک شما خالی..
خیلی خلاصه بگم که هردو خانواده به طور کامل موافقت کاملشون رو اعلام کردند و هیچ مشکلی نبود..قرار برای نشست دوباره بعد محرم و صفر شد و ان شا الله عید بی حرف پیش نامزدی....
خیلی جالبه انگار پارسال اصلا نبوده !!!!:311:
دوستان همه چیز عالیه......هم علاقه اش هرچه بود از دیشب به قول خودش صدها برابر شده!!!!:311:
زندگی داره کم کم روی خوشش رو نشان میده و من شاد شادم..
دوست دارم شما هم در شادی من سهیم باشید..http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...c08b22ec6d.gif
هزاران بار از همتون ممنونم..
ان شا الله برای عروسی همتون دعوت ..باید بیاین...:310:
تو تالار ماجرای زندگی من تبدیل شد به جز ماجراهایی که نشان داد چقدر تالار ما مسیرش درسته و چطور زندگی من سر و سامان گرفت..
از همتون ممنونم..:72:
ممنون...
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
سلام:43::
دوستان عزیزم امروز اولین روز حقیقی زندگی متاهلی من بود و به سختی فرصتی پیدا کردم که این تاپیک را برای همیشه ان شا الله ببندم..
چقدر سال خوبی رو پشت سر گذاشتم..
چقدر درس ها آموختم و...
و چقدر الان خوشبختم و این خوشبختی رو مدیون شما دوستان خوبم هستم که در این راه تمام بیش و کم من رو تحمل کردید..
دیشب مراسم عقد ما بود و من و عشق همیشگی ام بالاخره بهم پیوستیم :227:
دوستان نمی تونم بگم چقدر احساس خوشبختی می کنم وقتی دست کسی که همیشه دوسش داشتم توی دستهام می گیرم...
براتون آرزو می کنم سرانجام زندگی همه دوستان تالار تک به تک ختم به خیر بشه..
از اعماق دلم می خواد همه شما عاشق باشید..
ما بعد یکسال آنقدر قدر هم رو می دونیم که حد نداره..
نتایج زیادی من و همسرم از این اتفاق ها گرفتیم که دوست دارم براتون بنویسم:
1)ما انسان ها اگر بخواهیم می تونیم سرنوشت خودمون رو تغییر بدیم..و تنها باید با دید خوب به دنیا نگاه کرد..
2) هیچ زمان نباید مسائل مهم زندگی را با پیامک مطرح کرد که ریشه بسیاری از اختلافات می شه..
3)صبر بهترین چیزیست که همه ما باید بیاموزیم..
4)هیچ وقت یاد خدا رو فراموش نکنیم و بدونیم در هر لحظه زندگی ما یاد اوست که جریان دارد..
5)هیچ زمان عجولانه تصمیم نگیریم و عجولانه عمل نکنیم..
6) قدر روزهای باهم بودن رو بدونیم ...
.
.
.
دوستان خیلی درسهایی که من گرفتم زیاد بود و مهمتر از همه اینکه ....
عشق هرگز نمی میرد
از همه شما سپاسگذارم..برای زندگی مشترک ماهم دعا کنید...
دوستتان دارم.
سارا
RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد
حال نکو در قفای فال نکوست
سارای عزیزم
تو خود به خوبی می دانی من چه نظر و احساسی دارم نسبت به ، به مقصد رسیدن تاپیکت ، آن هم با در پیش گرفتن راه درست و روش صحیح و صبر و متانت و مشاوره و ..... و به خودت انعکاس داده ام .
دلم می خواهد اینجا هم تبریک صمیمانه و عمیقم را بپذیری .:104::104::104:
:72::72::43:
مایلم به همه دوستانی که در این تالار مشکلاتشان را مطرح می کنند و یا بازدید کنندگانی که به صورت مهمان از این تالار دیدن می کنند بگویم :
دوستان عزیز این تاپیک از نظر من یکی از تاپیکهای نمونه این تالار است . که درسهای خوبی در ابعاد مختلف برای پیشبرد روند صحیح در تشکیل زندگی مشترک دارد . و از آنجا که نزدیک تر از اینها در جریان مسائل و روند کار عزیزان مورد موضع این تاپیک بوده ام ( به عنوان یک راهنما ) ، به مواردی درس آموز اشاره می کنم تا اینگونه ، بهره های این تاپیک بهتر مورد توجه قرار گیرد .
اول از همه درس بزرگ آن برای دختر و پسرانی که با هم آشنا می شوند و ارتباطی برقرار می کنند .
می توانید از این تاپیک بیاموزید :
1 - اثر مثبت و ارزنده حفظ پاکی و نجابت در رابطه ی پیش از ازدواج و برای شناخت و... ( آنگونه که طرفین موضوع این تاپیک با همه علاقه یا مشکلاتی که با هم داشتند این موضوع صدر رفتارشان بود ) به عنوان آفریننده شیرینی و لذت هر چه بیشتر زمانی ک دو طرف رسماً و قانوناً از آن هم شدند و محدودیتهای رابطه بین آنان برداشته می شود از جمله این اثرات مثبت :
بالا رفتن عزت نفس و لذت بردن از آن ، درک عشق حقیقی ، مفتخر بودن از وجود همدیگر ، رشد اعتمادی محکم نسبت به یکدیگر ، پای بندی هر چه بیشتر نسبت به هم ..... و ارزشمند شدن هر یک در چشم دیگری ، لذت بردن از رابطه و تعلق به هم بعد از تعهد شرعی و رسمی و قانونی ...... و درسهای دیگری که اکنون حضور ذهن ندارم و قطعاً در آنالیز بیشتر آن ، پی خواهم برد .
2 - اثر مثبت حفظ حدود در رابطه پیش از ازدواج به عبارتی حفظ ارزشهای اخلاقی .( که هر دوی این عزیز حتی بعد از آن که زیر نظر خانواده ها به توافق رسیدند و تا محرم شدن و مراسم و برنامه های ازدواج با هم با اجازه خانواده ها در ارتباط بودند ، همچنان پای بند به حفظ این حدود شرعی بودند و حتی از دست در دست گذاشتنی که این روزها به نظر بعضی ها در روابط دختر و پسر کاملاً عادی است هم پرهیز داشتند و با آن که گذر زمان تا زمانی که توانستند در این حد به هم نزدیک شوند شاید کند بوده باشد اما همچنان پای بند بودند با آن که افرادی مذهبی به معنای مصطلح آن نبوده اند ، و این پای بندی و رعایت برای خود من بسیار تحسین برانگیز بوده )
3 - اطلاع خانواده ها از رابطه و مقید بودن به این موضوع ، و مشورت و راهنمایی گرفتن از خانواده بخصوص از طرف دختر ( چنان که سارا وقتی خواستگارش بازگشت و از وی خواست که بدون اطلاع خانوده ها اول سنگهاشون را با هم بکنند ، چنین چیزی را نپذیرفت و خانواده را در جریان گذاشت و در مقابل مخالفت خانواده به مطرح شدن دوباره موضوع ، آنها را منطقی متقاعد کرد که با مشورت با خود آنان و کاملاً حساب شده فقط مهلتی را جهت شناخت بیشتر با شرایط جدید را دنبال می کنند تا این گونه بدور از اشتباهات گذشته به شناخت بپردازند و... ) یعنی با این که شخص مورد علاقه اش چنین خواسته بود و با همه استقلال و اعتمادی که خانواده به او داشتند ، نپذیرفت که خانواده را درجریان نگذارد و آنها را مطلع ساخت و در عین حال توانست برخورد خانواده را خوب مدیریت کند ، این برای خود من بسیار تحسین برانگیز بود و لذت بردم از این روند .
4- کنار گذاشتن احساسات هنگام کسب شناخت با هدف ازدواج ، چنانکه در مرمحله دوم رابطه ( بعد از بازگشت خواستگار ) هر دو در پیش گرفتند و حتی روند گذشته را آنالیز کرده اشتباهات را یافتند و با هم قرار بر رفع و عدم تکرار گذاشتند . و مطرح کردن خواسته ها و انتظارات ریز و درشتی که در زندگی مشترک از هم دارند ، با صداقت و به روشنی .
3 - محور قرار دادن عقل و منطق به جای احساس در رابطه پیش از ازدواج و به منظور شناخت ( زیر نظر خانواده ها )
5 - مطرح کردن ابهامات و در خواست روشن شدن آن و...
درسهای این تاپیک برای کسانی که به تفاهم می رسند و در مرحله خواستگاری و... قرار می گیرند :
1 - هردو پیش از ورود خانواده ها و آشنا شدنشان با هم طرفینشان را در جریان فرهنگ و آداب و روحیات اعضاء خانواده و به خصوص قلق پدر و مادرهای طرفین قرار دهند و البته بهتر است تا دختر و پسر مسیر شناخت را طی می کنند ، خانواده ها نیز در تعامل باشند تا بهتر با هم آشنا و اخت شوند .
2 - گذشت و چشم پوشی از مسائل پیش پا افتاده و غیر اساسی ، به خصوص تفاوتهای رفتاری غیر مسئله ساز و عادی و طبیعی ، و تقویت روحیه در مقابل زود رنجی ها و به عبارتی بالا بردن قدرت سازگاری مثبت .
3 - نادیده گرفتن مشکلات پیشین که از هم گذشت کرده اید و پشت سر گذاشته اید و حل کرده اید هنگام پیش آمدن تلخی های جدید ، ( عدم یادآوری و تعمیم به زمان حال ) .
4 - صبر ، خویشتن داری ، و پرهیز از عجله در قضاوت ، تصمیم و اقدام .... هنگام برانگیخته شدنها و غلیان هیجانات ( مثبت و منفی )
5 - خود را جای دیگری گذاشتن در شرایط وی هنگام توقع و انتظار و درک حال وی .
6 - تعادل در انتظارات رمانتیک . و واقع بین بودن در انتظارات و پرهیز از ابراز احساساتی که بعد از ازدواج رها می شود به عبارتی در پیش گرفته رویه آهسته و پیوسته در ابراز احساس در دوران نامزدی و عقد .
7 - آگاهی هرچه بیشتر نسبت به تفاوتهای زن و مرد و کسب مهارتهای رفتار متناسب با این تفاوتها .
8 - حفظ آرامش به عنوان اولویت اول زندگی و پرهیز از هر آنچه که آرامش را به هم می زند ، بخصوص وقت ناراحتی از دیگری .
9 - غافل نبودن از توکل و یاد خدا ، و اعتماد داشتن به خدا و سرلوحه قرار دادن رضایت او در رفتار با همسر ( که در این صورت میزان اشتباهات روز به روز کمتر و موفقیتها روز به روز بیشتر خواهد شد ) چنانکه سارای عزیز خوب این را تجربه کرد ، که هرگاه در مواجهه با مشکل ، به خدا توکل و از او یاری می خواست ، آرامش یافته و در سایه این آرامش ، با صبر و خویشتن داری و به شیوه صحیح عمل کرده و ناخوادآگاه امواج مثبت صادر می کرده که مجموعاً موجب رفع مشکل و گره می شد .
لذت معنوی حاصل از چنین نتیجه ای خود باعث موفقیت بیشتر و لذت رابطه و باز شدن گره ها و آشکار شدن راه کارها می شود .
10 - اهمیت کسب مهارتهای زندگی و استفاده از مشاوره برای داشتن یک زندگی شیرین و لذت بخش .
و....
به نظرم خیلی طولانی شد و امیدوارم سارای عزیز خود درسهایی که به نظر من نرسیده و برای وی ملموس بوده را ذکر نمایند .
موفق باشید