-
RE: هنر نويسندگي!
عجب شبي شد امشب. اصلا فكر نميكردم از اين پست اين قدر استقبال بشه. اميدوارم از اين پست خوشتون اومده باشه. البته اين آخرا يه كم درهم و بر هم شد ولي اين خودش يه حسنه. چه از خود راضي ... ! داره از خودش تعريف ميكنه! معذرت ميخام ... ! همينجوري يه غلطي كردم با هم معاشرت كرده باشيم!:54:
براي همه شما آرزوي سلامتي و شادي رو دارم.:72:
جورج بوش، كاكتوس، گل يا پوچ، erfan25، كوفته تبريزي
-
RE: هنر نويسندگي!
من دوباره اومدم راستش هی این دنده و اون دنده شدم دیدم خوابم نمیبره حالا اونش به کنار ، فکر های جور وا جور میومد تو سرم ؛نمیدونم از کجا اومدن یه دفعه یاده جورج بوش افتادم با اون قیافش ! بعد یه دفعه یاده بچگیام افتادم که داشتم عقب عقب میومدم یه دفعه نشستم رو یک کاکتوس بزرگ یا یه دفعه داشتیم کوفته تبریزی میخوردیم و یکی از فیلم های کمال تبریزی رو میددیم خلاصه... دیگه داشتم خول میشدم گفتم دوباره بیام پیش شما دوستان؛ اگه کسی حوصله داره بیاد گل یا پوچ بازی کنیم .
در ضمن از آقا عرفان25 گل هم دوباره تشکر میکنم که زحمت کلمات رو کشیدند .
---------------------
امان از دست شما - خواب آلودگی - بی فکری - پوست نارنگی
-
RE: هنر نويسندگي!
امان از دست شما رفقا! آدمو مجبور ميكنين با اين همه خواب آلودگي اين پست رو ادامه بده. ميخواستم با عرض معذرت بگم كه من خوابم مياد. بايد برم بخوابم فردا هم بايد برم شركت، كلي كار دارم. البته جسارت نباشه. ولي نميشه تا صبح نشست و با بي فكري همينجور اين مطلب رو ادامه داد.
اه ...
اين پوست نارنگي رو كي نصفه شبي گذاشته روي ميز؟! ما رفتيم پوست نارنگي رو بندازيم توي سطل آشغال بعدش بخوابيم.
شب خوش:72:
فعالیت ، ظرفیت ، مرتبه ، مقام ، شأن ، منزلت
-
RE: هنر نويسندگي!
واقعا باید قدر فعالیت شما رو در این سایت دانست وشایسته است مقام و مرتبه ای والا درشان و منزلتتان به شما اعطا شود !!!
ای بابا! لوس نشو! ظرفیت تعریف هم نداری ؟ بی جنبه !
کلمات من : شبح – مادام توسو- کلمه عبور- عشق رویایی – شیردل
-
RE: هنر نويسندگي!
ای بابا یکی بیاد با این کلمات ِ شبح عشق رویایی مادام توسو شیردل خان که فوت کردن یک جمله بسازه تا من بتونم کلمه ی عبور از این مرحله رو پیدا کنم دیگه ...
گوریل انگوری-ظرفیت داشته باش-اتوبوس-آقا حامد-قلقلی-کچل
-
RE: هنر نويسندگي!
قلقلی که سرش کچله و کلاه می ذاره که معلوم نشه با آقا حامد داشتن کارتون سفرهای علمی رو می دیدند.همون کارتونی که توش دانش آموزا می شینن تو اتوبوس مدرسه شون بعد کوچیک می شن و می رن تحقیق علمی کنن.رو به یکی کردم و گفتم حالا من می خوام از کانال 3 فیلم سینمایی ببینم آقا حامد گفت می خواد گوریل انگوری بده بذار اونم ببینیم بعد .منم در جوابش گفتم:دو ساعت لطف کردم وقت دادم کارتون نگاه کنی ظرفیت داشته باش
صورتی -بیسکویت-تمشک-تاریخ-توت فرنگی
-
RE: هنر نويسندگي!
پلنگ صورتي داشت بيسكويت ميخورد يه دفعه يادش اوفتاد فردا امتحان تاريخ داره رفت بيسكويت گذاشت سر جاش . چشمش به توت فرنگي افتاد اونرو داشت ميخورد يه دفعه يادش افتاد با سيندرلا توي رستوران تمشك قرار داره !
شما هم مياي بريم اونجا
دست دوستان هم درد نكه كه اينقدر لطف كردند و گذاشتن ما كارتون ببينيم ولي شما كارتون ها رو بهتر ازمن بلدي ها ( سفر هاي علمي) !
-------------------------
گير دادي ؟ - حرف زوري - پول زيادي - كسالت - بزغاله
-
RE: هنر نويسندگي!
ولا من که پول زیادی ندارم برم تمام cd های کارتون رو بگیرم و نیگاه کنم ولی حرف زوری میزنی آخه پلنگ صورتی داشت بیسکویتش رو میخوردها ..تازه چرا گیر دادی ؟ سیندرلا رو نشوندی توی رستوران تمشک خوب کسالت پیدا کرده رفته دیگه نمییاد با اون بزغاله ه که دوستش داست برقصه !!!
.................
ببخشید یک خورده کلمات سخت بود همین بود دیگه
قوری قوری قورباغه - آواز-کباب-پروفسر بالتازار-کلمه ی جادویی
-
RE: هنر نويسندگي!
پرو فسور بالتازار در این سکوت که فقط آواز قورباغه ای در برکه آنرا میشکست در حال فکر کردن بود بله او داشت به همان کلمه جادویی و خوشمزه فکر میکرد : ...... آخه اون تازه یه سفر به ترکیه داشت و در اونجا کباب دونر ( همون کباب ترکی) خورده بود و عاشق این غذا شده بود .... در حال فکر بود که یکدفعه صدای قور قوری قورباغه بد ریخت رشته افکارش رو بهم ریخت !
*****************
یاهو مسنجر، موزه ، چیپس ، پت و مت ، دلت خوشه ها !
-
RE: هنر نويسندگي!
دلت خوشه ها که مثل پت و مت ، در حالی که در موزه یاهو مسنجر چیپیس می خوردی، دنبال یه دوستی عاطفی می گردی.
همدردی، برکه، مجنون، چاقو، چاه
-
RE: هنر نويسندگي!
مجنون فکر کرد که از دست غر زدن های لیلی خودش رو بندازه تو چاه یا تو آب برکه خودشو خفه کنه از اون طرف لیلی که داشت با چاقو پیاز پوست می کند بهش پیشنهاد داد که قبل از خودکشی یه سر به تالار همدردی بزنه !!!
_____________________________________
ناصر الدین شاه ، پیتزای مخصوص ، نخود ، استرس
-
RE: هنر نويسندگي!
فکر کنم اگه ناصرالدین شاه الان زنده بود و مثل ما مجبور بود کنکور بده و هیچی نخونده بود از استرس زیاد سلطنت رو بیخیال میشد و میرفت به جای اینکه درس بخونه یک پیتزا فروشی باز میکرد و روی سر در مغازش میزد پیتزای مخصوص به همراه نخود برره چون اینطوری میشه بدون اینکه مجبور بشی بری دانشگاه یک کا ر کاسبیه درست و حسابی راه بندازی...
.............
مدیر همدردی - بابا بزرگ - نصیحت- آهنگ متالیکا-جوانه ی غم
-
RE: هنر نويسندگي!
بابا بزرگم همیشه نصیحتم می کرد که مسائلم را با مدیر همدردی در میون بزارم که دچار اشتباه نشم و چوانۀ غم تو دلم رشد نکنه . با آهنگ متالیکا هم میونه ای ندارم.
شبنم، صداقت ، نقاشی، تکیه
-
RE: هنر نويسندگي!
صداقت هميشه حرف اول رو ميزنه . ! چرا سر خودتو گول ميزني؟؟؟ آره ميدوني !! شما ،خودت خوب ميدوني !! با شما هستم !! با تكيه دادن به ديگران همش زير آبي ميري ! طرفدار جمع ميكني !
آخه با اين كارا چي رو ميخواي ثابت كني !!! با اين كارا خودتو كوچك ميكني !!!
با اين كارا هيچ وقت شبنم دوستي روي صورتت نخواد نشست .
نقاشي هاي بزرگ از خط هاي ساده درست شدند اما عمق اين خط ها ............... ! ! !
اميدوارم فقط گوش نكرده باشي !
------
يه نفس عميق - غربي ها - آماده - رابطه - من وايسادم
-
RE: هنر نويسندگي!
اخیرا در خبرها شنیدم که ممالک غربی و کلا غربی ها خصوصا آمریکا تمایل دارند با ما رابطه دیپلماتیک داشته باشند و ..... خبر دیگه در اخبار پزشکی سلامت : ورزش بر طول عمر می افزاید . ما هم که عاشق سلامتی ! تصمیم گرفتیم با چند تا از رفقا صبحها بریم ورزش و نرمش ! روز اول هم بود بدنا خشک که یکهو دیدم نمیتونم من وایسادم ...... دوستم اومد و گفت : حالا یه نفس عمیق بکش تا دوباره آماده بشی ....... من یکم وایسادم و بعد دوباره آروم آروم شروع کردیم به امید خدا ببینیم چی میشه !
**************
پیچ گوشتی ، زیبای خفته ، میز ، کشتی آنجلیکا ، پسر خاله
-
RE: هنر نويسندگي!
خيلي عذر ميخام، دوستان اگه ميشه يه اطلاعاتي درباره بعضي از كلمات بدهند.
مثلا من هيچ چيزي از كشتي آنجليكا نميدونم.
مرسي
-
RE: هنر نويسندگي!
مادام توسو هم اسمش آشنا بود .ایشونو هم معرفی کنید ممنون میشمhttp://static.thestudentroom.co.uk/i...ies/tongue.gif
-
RE: هنر نويسندگي!
یادمه یه بار پسرخاله ام تعریف می کرد که چند سال پیش توی کشتی آنجلیکا نشسته بوده و داشته با پیچ گوشتی به میز روی عرشه ور می رفته که یه دفعه زیبای خفته که یه پری دریایی بوده سرشو از زیر آب در میاره و میگه : سلام. ببخشید شما منو صدا زدین؟ آخه پسرخاله ام داشته زیر لب آهنگ زیبای خفته رو زمزمه می کرده....
.
.
.
من- تو- تالار همدردی- آنلاین- آخر خوشبختی
-
RE: هنر نويسندگي!
من وقتي تو تالار همدردي آنلاين هستم حس مي كنم آخر خوشبختي و شادكاميم.:72:
ساقيا - هرگز - دل غافل - زنده اي هنوز؟- بيا
-
RE: هنر نويسندگي!
چشمامو باز کردم و به خودم گفتم :ای دل غافل زنده ای هنوز؟بلند شدم و سعی کردم بشینم.درد توی بدنم پیچید.هرگز تصور نمی کردم چنین اتفاق عجیب و خطرناکی برام بیافته و جون سالم به در ببرم.انگار عمر تازه ای از خدا گرفته بودم.نفسی عمیق کشیدم و ورود اکسیژن رو درون ششهام حس کردم.پیش خودم گفتم :ساقیا بیا و باده بیار که عمر کوتاه همچون حباب ما ارزش این همه دغدغه و غم رو نداره:72:
پروانه-سفید-رز-آسمان-چشم
-
RE: هنر نويسندگي!
صبح بود تازه بيدار شده بودم با خودم گفتم بهتره برم تو حياط زير آسمان آبي خدا اومدم بيرون هنوز چشام نيمه بسته بود چشم كه وا كردم ديدگانم به يه پروانه سفيد قشنگ افتاد كه بر روي گل رز تو باغچمون نشسته بود واي كه چقدر زيبا بود .....
-
RE: هنر نويسندگي!
كلمات :
ثابت قدم - نهايت - روزگار - آشتي - عطش
-
RE: هنر نويسندگي!
سلام دوستان
دیگه ببخشید کلمه کم میارم ! گفتید توضیحی در باره کلمات بدم :
کشتی آنجلیکا اسم یک فیلم ایرانی هست به کارگردانی آقای محمدبزرگ نیا محصول سال 67 و ........ این فیلم بارها از تلویزیون پخش شده فقط چون ژانر فیلم تاریخی - حادثه ای هست حتما مورد توجهتون قرار نگرفته !
كشتي آنجليكا ـ كه محموله آن طلا و هدايايي از طرف فرديناند،پادشاه پرتغال براي شيوخ امارات عربي است که در جنگ كشتي ها به اعماق آب فرو مي رود. چند سال بعد احمد بيك ( از شخصیتهای فیلم )كه نقشه محل فرو رفتن كشتي را به دست آورده ، با همكاري حاكم شيراز، به شرط تقسيم غنايم، با پسر حاكم و يك كشتي بادباني عازم محل مي شوند و ....
موزه مادام توسو موزه ای در لندن هست در این موزه مجسمه های اشخاص معروف دنیا به نمایش گذاشته شده !
اینو ببینید جالبه .......
http://www.shenidar.com/sec/news/pr/2007/11/071101111245_3006_madam_tosu_museum.html
-
RE: هنر نويسندگي!
اگر در خود ذره ای عطش پیروزی را می یابید تلاش خود را بکنید و ثابت قدم باشید. روزگار در نهایت با شما آشتی خواهد کرد حتی اگر آن نهایت آخر دنیا باشد.....
روسیاه- کبوتر- امام رضا- کلاغ- پریدن
-
RE: هنر نويسندگي!
آه روسیاه خدا هستم بخاطر این همه گناه .. دلم میخواست الان یکی از اون کبوترهای گنبد طلائیت بودم یا امام رضا که اونجا بدنیا میان و پریدن رو یاد میگیرند و همونجا می میمیرند ! هرچی دیدم توی حرم سراپا عطر عاشقی بود ! همه اش نور و رو شنایی بوی گل و گلاب و عشق به خدا ! اما چکنم که این بنده حقیر روسیاهه روسیاهه مثل پرهای کلاغ در سیاهی شب!:203:
*********
هرچی گفتم از ته دل گفتم اما واقعا نمیدونستم با این کلمه کلاغ باید چیکار کنم و کجای جمله بذارمش! :D
این موضوع رو خیلی دوست دارم خدمت باز کننده تاپیک تبریک میگم چون من خیلی مشکل پسندم و این موضوع زیبات هرروز منو میکشونه به همدردی ! یه جورایی انرژی بخشه !:104:
*********
کلمات من : آفتاب ، کمد ، هنر، هیتلر، قفس
-
RE: هنر نويسندگي!
«هیتلر در قفس تنهایی خود مرد و آن هنگام آفتاب بر فراز آلمان شروع به هنر نمایی کرد و نوید داد که زندگی در شرف تازه شدن است. » اینو از تو یک کتاب خاک گرفته که از تو کمدم پیدا کردم خوندم....
.
.
.
سفر- شلیک- ماه- خواهش- سفید:104::73:
-
RE: هنر نويسندگي!
سلام::72::43:
من که هنر نویسندگیم خوب نیست:302: ولی این هنررو دارم که تجسم کنم که یه روز که افتاب از پشت کوه دراومد من یه قفس برداشتم و هیتلر ادم کش رو انداختم توی اون و گذاشتمش تو کمد ودرش رو هم قفل کردم و کلیدش انداختم تو ی چاه تا بلکه یه خورده ادم بشه:18: .تازه تا شب نشستم و براش روضه ی حسین کردشبستری خوندم و اون بی وجدان هم همونجا با کلمات من خوابش برد انگار نه انگار:47:.عجیبه هااااااااااااااااااااا.:162:
اف اف،فضا،ابگرمکن ،جوراب ،گلدون ،زن وشوهر
-
RE: هنر نويسندگي!
soulجان ببین چه قدر طرفدار داری دوتا دوتا جواب می دن.
-
RE: هنر نويسندگي!
تصور کنید زن و شوهری در حال دعوا هستند. زن از بوی بد جوراب آقا که همه فضای اتاق رو عطرآگین کرده عصبی شده و بد و بیراه می گوید و مردهم گلدان کریستال که هدیه عمه خانم است به نشانه اعتراض به آبگرمکن می کوبد تا زن دست از غرغر بردارد. در این اثنا ناگهان اف اف به صدا در می آید و یک ایل از فک و فامیلهای مشترک که برای عید دیدنی از شهرستان اومدن پشت در منتظرند. شما باشین چیکار می کنید؟
.
.
.
سفر- شلیک- ماه- خواهش- سفید
-
RE: هنر نويسندگي!
سفر- شلیک- ماه- خواهش- سفید پنج واژه بی ربط هستند!:cool:
-
RE: هنر نويسندگي!
گردآفرید جان مثل اینکه یادتون رفت برای نفر بعدی کلمه بگذارین.
-
RE: هنر نويسندگي!
داشتم فيلم "خواب سفيد" رو نگا ميكردم كه نميدونم كي و چه جوري خوابم برد! توي خواب ديدم كه در يك سفر فضايي عازم ماه هستم، در بين راه بيگانه ها به سفينه ما حمله كردند. خيلي ترسيده بودم. دو تاشون داخل سفينه شدند منم به سمت راهروي انتهايي فرار كردم. در همين لحظه يكيشون بهم شليك كرد، منم افتادم زمين و صداي هوار يك نفر بلند شد. به خودم كه اومدم ديدم افتادم روي شكم پسرعموم كه زير مبل دراز كشيده بود. خيلي دلش درد گرفت. بهش گفتم: شرمنده خواب بدي ديدم. اونم گفت: خواهش ميكنم! جاتون خالي خيلي خنديديم.
معشوق همينجاست، بانك كشاورزي، همزن برقي، برج پيزا، N95
معشوق همينجاست يكي از اعضاي گل همدردي است
-
RE: هنر نويسندگي!
سالگرد ازدواج من و همسرم بود. من براش همزن برقی خریده بودم و او برام یه گوشی نوکیا n95 . البته من بهش قول داده بودم که ببرمش دیدن برج پیزا اما وقتی داشتم می رفتم بانک کشاورزی که پول بگیرم واسه خریدن بلیط هواپیما دیدم عجب! معشوق (خانمم)همینجاست و متوجه شدم داره برای پاس کردن چکی که واسه خریدن گوشی ام داده از حساب من پول برمیداره..!! عجبا!:P
.
.
.
سبد گل- عرفان- ماشین عروس- همدردی- صلوات
-
RE: هنر نويسندگي!
عرفان با یک سبد گل که آراسته به لوگو همدردی بود ، سوار ماشین عروس شد، و در گوش عروس خانم، برای خوشبختی همه اعضاء تالار، صلوات فرستاد.
-
RE: هنر نويسندگي!
-
RE: هنر نويسندگي!
من با امضای آقای مدیر جمله می سازم چون چیزی دیگه به عنوان کلمه نمی بینم.
.......
«اگر می بینید هر روز بر میزان اعتماد به نفستان افزوده می شود و می خواهید که هرچه سریعتر پله های ترقی را بپیمایید بدانید که این از تلاش بی وقفه و روز افزون ابوالفضل سنگ تراشان مدیر همدردی ست که بی هیچ چشمداشتی آرزومند موفقیتتان است. ندای روح بخش سخنانش چون بادی خنک بر دشت همدردی می وزد و گونه گلهای این دشت را نوازش می کند و باران محبتش همچون شبنم بر رخسار نو گلان می نشیند. همگی دوستت داریم و آرزومند آرزوهایت هستیم»
.
.
.
ارسال- محبت- ترانه- باد - کشتی
-
RE: هنر نويسندگي!
می خواستم نامه ای از اعماق وجودم برایت ارسال کنم
پس ترانه ی محبت را بر کشتی خیال نشاندم و به باد سپردم تا برایت بیاورد...:16::16:
دفتر-پول-تاخیر-ایمیل-انتظار
-
RE: هنر نويسندگي!
خوب آتنا خانم . . . حالا اون پنج واژه را می گذارمشان:
**اپیزود،ذوالفقار،عنبیه،کا لیبر و سمفونی.**
فقط جهت آگاهی می گویم که:
1-عنبیه=بخشی از چشم انسان.
به شرطی قبول است که مثل خودم کلک نزنید و در یک جمله نگویید که این واژگان بی ربط هستند تا جمله ای را بسازید و تمام؛
-
RE: هنر نويسندگي!
می دانم که تأخیر کردم درنوشتن ایمیلم و تو را در انتظار گذاشتم،اما رفتم و پول داده، یک دفتر خریدم تا بجای ایمیل که نمی تواند احساسم را به تو برساند،نامه ای سراسر عشق و شیدایی برای تو جان من،وجود من و ملکه آرزوهایم بنویسم.
خیال بد نکنید درباره من ها!!!
-
RE: هنر نويسندگي!
سلام
در اپیزود اول فیلم ذوالفقار که خیلی وحشتناک بود ، یه نفر عنبیه چشم قهرمان اصلی فیلم رو با یک کالیبر 7 نشونه گرفته بود و هم زمان داشت بخشی از سمفونی بتهوون پخش می شد ...
( اصلا کالیبر 7 داریم ؟ ... ):P
گل نرگس ، کاهو ، ساعت زنگدار ، انرژی هسته ای ، خدا