آقاي قارون لطفا برامون بنويسيد چه اتفاقي افتاد
خيلي وقته سر نزنيد
اميدوارم هرچي اتفاق افتاده باشه خير باشه
نمایش نسخه قابل چاپ
آقاي قارون لطفا برامون بنويسيد چه اتفاقي افتاد
خيلي وقته سر نزنيد
اميدوارم هرچي اتفاق افتاده باشه خير باشه
سلام. هیچ اتفاق خاص و تازه ای نیقتاده جز اینکه قکر و خیال هر روز بیشتر میشه و بدتر اذیتم می کنه و نمیدونم سرنوشت من چرا به این سمت رفت. و اینکه چرا قسمت من اینطوری داره میشه !
با سلام
خوب شما چه انتظاري داريد؟
فكر ميكنيد يه دفه مي تونيد آروم شيد خوب مطمينا اين پروسه رهايي و بعد آرامش پروسه ايي زمانبر است
آقاي قارون به نظرم از كارهايي كه فكر ميكنيد خطا بوده توبه كنيد و به هيچ عنوان ديگه طرفش نريد بعضي از بچه هاي فعال اين تالار هم مشكل خطاي شما رو داشتن كه الحمدلله الان چند سال كه توبه كردند و با لطف خدا به آرامش رسيدن شما هم از اين مقوله جدا نيستين فقط و فقط صبر بايد داشته باشين
به خودتون فرصت بديد و هرگز به خاطر يه اشتباه اشتباه بزرگتر رو انجام ندين
شما موفق ميشين البته زمان خوش رو هم مي بره:72:
ببین من هم پسری هستم احتمالا تو سن و سال خودت....نقل قول:
نوشته اصلی توسط gharoon
از چیزائی که گفتی راجع به اون دختر برداشتهائی کردم:
من دوست ندارم از لغت دختر هرزه استفاده کنم چون منظورم رو نمیرسونه ولی اون دختر طبق برداشت من خیلی به تو و کلا ازدواج به عنوان یه مقوله عاطفی و مسئولانه نگاه نمیکنه.....حتی اگر هم باهاش ازدواج میکردی.....خیلی احتمالش بود که با اوین سرخوردگی دوباره دوست پسر بگیره...
ضمنا اینکه دوست پسر قبلیش اول با برادارش مشروب میخوره بعد میره توی اتاق خواهرشون این دیگه یه مسئله ای نیست که بخوای واسه خودت توجیهش کنی....
از من میشنوی دور این دختر رو خط بکش....اگر به خاطر قیاقه است و دیگه اینکه به خودت اعتماد به نفس نداری و فکر میکنی که دیگه مثل اون گیر نمیاری کاملا در اشتباهی.....
همون قدر آش میگیری که پول میدی....
دوست گرامي
قبول دارم كه سخته فراموش كردن همه چيز ولي اينو بدون شدنيه و غير ممكن نيست
به قول دوستان نبايد به خاطر اشتباهي يه اشتباه بزرگتر رو مرتكب بشي-اينو فراموش نكن
اگه به زندگي آيندت اهميت ميدي
فقط خواهشي كه نه تنها من بلكه همه دوستان ازت دارم اينه كه تو فراموش كردنش شك نكن
الان سنت اون قدر نيست كه بگي فرصت بهتري برات نباشه
خودت به خودت كمك كن اگه واقعا خودتو دوست داري
دارم فراموشش می کنم .. اما دوست دارم علت این جور کار ها رو بدونم... به خدا اینقدری که بی بند و باری تو کشور ما داره زیاد میشه ,تو کشورای دیگه از این خبرا نیست ...پس چرا ما می خواهیم وانمود کنیم که مدرن هستیم در صورتی که در کشور های دیگه هم متعهد بودن یه اصله...
والا چه عرض كنم
به نظرم اولين دليل عدم باور عقايد با عقل و منطق و يقين به درستي ان ها
ثانيا عدم پاسخ درست به نياز ها در زمان خودش
درسته ما ایرانیا و کلا جهان سومیا گندشو درمیاریم در واقع همون بی جنبه بازی همه چیزو چپکی میبینیم...
من نمیگم توی دنیای مدرن اون ور خبری از خیانت نیست ولی از شنیده ها اینجور بر میاد به مراتب خیلی کمتر از ایرانه ... تنها فرقی که اونا دارن اینه که قبل از ازدواج خیلی راحت مسائل جنسیشون حل میکنن ولی وقتی متعهد شدن اغلب پایبندن.... ازون ور هم خیلی زود و راحت میتونن در صورت ناسازگاری و به بن بست رسیدن از هم جدا بشن واسه همین این مسائل به نظرم باعث این امر میشه:
1)اونائی با هم ازدواج میکنن که واقعا میخوان ازدواج کنن و هدفشون از زندگی مشترک دقیقا ازدواج هست کسی واسه رفع نیاز جنسی نمیره زیر تعهد ازدواج....مثلا اونجا یه مرد عیاش و هوس باز هیچوقت این حماقت رو نمیکنه بره ازدواج کنه مگر در سنین بالا....
2) راحتی ازدواج و طلاق و حاکم بودن حقوق عرفی نه مثلا مهریه (فکر کنم اونجا به طور مساوی اموال تقسیم میشه یا قبلش قرارداد میکنن و خلاصه ازینجور کارها...) باعث میشه طلاق خیلی راحت باشه گذشته از قوانین جامعه هم اینو طرد نمیکنه این خودش باعث میشه خیانت خیلی کم بشه
3)فرهنگ و سیاستشون به نحوی هست که آزادن و سرشونو بالا میگیرن و عقایدشونو میگن....نه اینکه اونجا هیچ عرفی نباشه ولی برخورد با افراد یه کم عجیبتر تو جامعه خیلی شدید نیست...خلاصه اینا باعث میشه مجبور نباشن ریا کنن...هرکسی همونطوری که فکر میکنه زندگی میکنه و بیرون و داخل خونه اش دو راه 180 درجه ای نیست...
4) متاسفانه با این همه تبلیغات توی ایران میبینیم که الان تو آمار طلاق روی همه کشورهای غربی رو سفید کرده و یکی از بالاترین آمار طلاق رو در جهان داره هرچند برخی با اعتیاد توجیهش میکنن ولی خدائیش مشکل ریشه ای تره....
راجع به اون دختر هم بیخیالش شو که چرا؟ چرائی بنیادین که یه روانشناس میخواد ولی به نظر میرسه فرهنگ درست خانوادگی ندارند ... این تیپ خونواده ها هم هرچند خیلی خیلی نادرند ولی پیدا میشن ... بهت قول میدم اخلاق بی بندوبار مشابهی رو توی پدرش و براداراش ببینی....خلاصه با این قضایا خیلی رله هسند.....خدائیش اون ور هم این تیپ خونواده ای رو میتونی پیدا کنی؟
سلام دوست عزيز
من مشكلتون رو خوندم ،راستش نميخوام نظر خاصي نسبت به رابطه ي شما با اون دختر خانم بدم ، اينكه حالا شما چيكار كردين و ايشون چيكار كرده ....شايد نتونم در حل مشكلتون و جواب چراهاتون كمكتون كنم ولي اين رو ميتونم بهتون بگم كه شما اگه بخواين قطعا ميتونين فراموشش كنين
منم يه زماني به شدت وابسته ي يه نفر بودم ،اون خيلي بدي در حقم كرده بود و در حقم خيانت كرده بود و حتي توهين هم بهم ميكرد ، ولي تا يه كم مهربون ميشد من همه ي بدي هاش يادم ميرفت و دوباره بهش برميگشتم ، به شدت به اون وابسته بودم ، هميشه هم توي ذهنم اين بود كه طرفم ديگه از اين به بعد درست شده و ديگه خطا نميكنه و قدرم رو ميدونه !! هميشه ميگفتم ديگه از الان به بعد آدم ميشه ولي اينطوري نشد... هميشه با خبرهاي بد مواجه ميشدم .... درست زماني كه فكر ميكردم همه چي درست شده و طرفم هم درست شده ، دوباره همه چيز خراب ميشد ....
تنها راه اينكه بتونين فراموشش كنين اينه كه وابستگيتون رو بهش از بين ببرين و اين نيازمنده اينه كه يه مدت طولاني باهاش رابطه نداشته باشين و كلا رابطه رو تموم كنين ... توي اين مدت هم فقط به دلايل به هم زدن رابطه تون فكر كنين و اينطوري قانع ميشين .... شايد يه كم طول بكشه ولي نتايجش واقعا عاليه
من كسي بودم كه اگه طرفم يه روز بهم زنگ نميزد و به من بي محلي ميكرد گريه ميكردم ....
من واقعا ميگم كه دوري از اون و فكر اينكه ازش جدا بشم در ذهنم تقريبا محال بود .... هميشه اونو همسر آينده خودم تصور ميكردم و تصور اينكه اون بخواد با كس ديگه اي ازدواج كنه نفسم رو ميگرفت ....ولي الان اصلا ديگه اينطوري نيستم
هفته هاي اول واقعا سخت بود و بازجر بود ولي به تدريج بهتر شد ... شايد تا 6 ماه اول هنوز بهش يه كم وابسته بودم و وسوسه ميشدم كه برگردم .... مخصوصا وقتي كه بهم التماس ميكرد و ميگفت كه ديگه عوض شده و قدرم رو ميدونه و ديگه از اين به بعد ميشه هموني كه من ميخوام و ..... ولي هنوز يك هفته نگذشته ميشد همون آدمي كه قبلا بود .....خلاصه بگم كه الان حدود يك سال و نيم از زماني كه من تصميم به جدايي و قطع وابستگي گرفتم ميگذره و الان خيلي خيلي خوشحالم به خاطر تصميمي كه گرفتم ....
اگه اين جدايي هيچي بهتون نده !!! حد اقل حس آزادي رو بهتون ميده !!! واقعا تجربه ي اين حس لذت بخشه كه ديگه به كسي وابسته نباشي .....
مطمئن باش الان هم كه سعي ميكني خودت رو با بعضي مسائل وفق بدي و هضمشون كني به خاطر وابستگيت به اونه ، اگه ديگه بهش وابسته نباشي ، ديگه مجبور به هضم هيچ مسئله اي نيستي ....
به حد جنونی رسیدم که اگه اون دختر امشب نزدیکم بود به قران می کشتمش. اینقدر فکرای بد و چرت تو سرم هست که خدا میدونه. چطور با زندگی من ابروی من ,خانواده من بازی کردن ... من باید اینارو ادب کنم ...چرا همه میگن ولش کن , چرا اینطور ادما نباید ادب بشن ...
یه آدم بزرگی (که اسمش یادم نیست) می گه : "هیچ وقت با یه خوک درگیر نشو. چون اون از درگیری لذت میبره و تو فقط کثیف می شی"
ببخشيد مگه اون دختر شمارو مجبور به كاري كرده بوده كه حالا ميخواين ادبش كنين ؟
هر انساني هم قدرت تفكر داره و هم عقل و هم اختيار .... خودتون رابطه رو تا به اينجا كشوندين در حالي كه از گذشته ي اون دختر كاملا اطلاع داشتين ، پس مقصر خودتونين ، اون دختر هرچند هم كه كارهاي خلاف شرع كرده باشه يا هرچي .... و پست ترين آدم روي زمين هم باشه ، باز به شما گفته بوده و حد اقل در اين زمينه صداقت داشته و در كش دادن اين رابطه چندان تقصيري نداره چون شما اگه نميخواستين ،ميتونستين رابطه رو تموم كنين و كسي شمارو مجبور به ادامه نكرده بود ( البته شايدم كرده بود ، اگه ما اطلاعي نداريم بهمون بگين)
به قول خودتون اين وابستگيتون بوده كه باعث شده تا الان به پاي اون دختر بمونين....
به نظرم بهتره يه كم بيشتر فكر كنين و توي اين ماجرا مقصر تعيين نكنين .... كلا اشتباه كردين و حالا هم بايد در پي جبران اشتباهتون باشين ،سعي نكنين اشتباهتون رو گردن كس ديگه اي بندازين
:72:
منم با نظر حنان جون موافقم آنچه مسلم است شما هم بي تقصير نبوده ايد
ميگن آدما اگه مسيره عشقيشون درست نباشه از عشق به نفرت و سپس به رهايي مي رسند
جناب قارون به نظرم شما در مرحله دوم به سر مي بريد
سلام،
دوست عزیز،
برخی دوستان خیلی تند این خانوم رو محکوم کردند...
اما به نظر من، از آنجا که ایشان در اینجا حضور ندارن تا از خودشون دفاع کنن، ما هیچگونه حق قضاوتی نداریم...:300:
و البته من هم مثل حنان گرامی شما را دارای عقل و اختیار میدانم،
نه کسی شما را مجبور کرد با این خانوم وارد رابطه بشید،
نه کسی شما را مجبور کرد با این خانوم رابطه عاطفی و جنسی داشته باشین، بلکه شما با تصمیم گیری خودتون در مقطعی از زندگیتون به این نتیجه رسیدین تا با این خانوم رابطه داشته باشین، عاطفی، جنسی، خارج از عرف و شرع،
دقت کنین قصدم محکوم کردن شما نیست،
اینها واضحترین حقایق این رابطه هستند،:303:
و این رو هم اضافه کنم، هیچ فردی هم نمیتونه شما رو مجبور کنه تا از این رابطه خارج بشین...مگر اینکه، خودتون دوباره به طور جدی تصمیم بگیرین،
هر مسالهای که صورت گرفته تحت اختیار شما صورت گرفته و از نظر من این خانوم در مورد وابستگی شما به خودشون هیچگونه قصوری نداشته...
بلکه اگر هم خطا یا اشتباهی بوده از سمت شما بوده که این ارتباط را با ایشان آغاز کردید و روی یک سری حقایق چشمهاتون رو بستین!:163:
وگرنه، در مورد ایشون، ایشون به شما دروغی نگفته که حالا به خاطر آن مستحق تنبیه از جانب هر کسی باشد...
کاری که شما در حال حاضر دارین میکنین، فرافکنی محض هست و البته این یک مکانیسم دفاعی هست برای اینکه شما قدرت پذیرش اشتباهات خودتون رو ندارین...
مهمترین چیزی که در حال حاضر میتونه به شما کمک کنه، در حقیقت، توانایی پذیرش اشتباهاتتون و تصمیم گیری قاطع بر اساس همین حقایق هست...
موفق باشین،:72:
کامران
سلام جناب قارون عزیز
من هم با دوستان موافقم به نظرم اگر این خانوم خط قرمز های بسیاری را از نظر شما رد کرده است شما هم خط قرمزهایی را رد کرده اید و اصلا بی تقصیر نیستید.ادامه ی این رابطه هم کاملا توسط شما مدیریت می شود و این شما هستید که دارین این رابطه را ادامه می دهید وگرنه اون خانوم حداقل نسبت به همه چیز صادق بوده و کاملا گذشته خود را برای شما گفته و خواسته های خودش و خانواده اش را هم برایتان گفته
تصمیم گیری بر عهده ی شما است.
راستش من متوجه نشدم تعریف شما از بی بند و باری چیست چون شما خودتان با این خانم رابطه ی جنسی داشتید بدون اینکه از شرایط ازدواج با ایشان خبر داشته باشید.
سوال من این است: "چرا شما خودتان با این خانم رابطه ی جنسی داشتید و این کارتان را اشتباه نمی دانید در حالی که رابطه ی این خانم با دوست پسر قبلیشان را اشتباه می دانید؟"
از نظر من این کار شما با دوست پسر قبلی ایشان هیچ فرقی نمی کند و در یک رده است. هر دوی شما بدون اطمینان از ازدواج با این خانم رابطه ی جنسی داشتید که این از نظر من غلط است.
به نظر من از این نظر شما و این خانم هردو در یک رده هستید و اگر ایشان از نظر شما ایراد دارد در زمینه های دیگر ایراد دارد و در این زمینه شما برتری نسبت به ایشان ندارید.
و توصیه ی نهایی من:با توجه به زمینه های دیگری که از این خانم تعریف کردید، با تمام سختی ها سعی کنید که از این رابطه بیرون بیایید چون شما دو نفر از نظر فرهنگی و خانوادگی و سطح فکر و خط قرمزها به هم نمی خورید و این مسئله تقصیر این خانم نیست و این شمایید که باید تصمیم بگیرید و از این رابطه بیرون بیایید.
موفق باشید دوست عزیز:72:
تا حالا 2.5 سال از یه نفر دروغ شنیدین؟
تا حالا شده که زندگیت و وقف کسی کنی که چشمش دنبال کسای دیگست؟
تا حالا شده واقعیت رو بدونی اما برای اینکه زندگی ایندت رو بسازی چشمات و ببندی؟
تا حالا شده صحبت های کسی که می خوای همسر ایندت باشه و با دوست پسرش بشنوی در حالی که واسش اشک میریزه؟
تا حالا شده اجازه بدی در حضور خودت همسر ایندت با دوست پسر قبلش خداحافظی کنه مثلا؟
تا حالا شده بشینی پای صحبتای کسی که از گذشتش میگه با تمام جزیئات و حالات و روحیات و تخمه بشکنه و تعریف کنه برات و از گذشته نا پاکش هم راضی باشه ؟
من اشتباه بزرگی کردم. اما من فکر می کردم چون این دختر رابطه با نفر قبلی داره و چون از روحیاتش فهمیدم که اون شاید بخاطر همین نیاز جنسیش من و ول کنه و بره طرف یکی دیگه این کارو کردم چون می خواستم واسه همیشه داشته باشمش ! نمی دونم اگه کسه دیگه جای من بود چکار میکرد .....
قبل از اینکه من برم خواستگاری یه روز تنها نشستم باهاش صحبت کردم و ازش خواستم در مورد گذشته اگه چیزی بوده همین موقع بگه چون حرفهایی شنیده بودم !
اون در جوابم گفت که دوست پسر قبلیش یه جوونمرد بوده که دست به بدنش هم نگرفته ... چی شد وقتی من رفتم خواستگاری , خیلی راحت نشست و گفت نه من رابطه ... داشتم با اون اقا و ....
چی شد که من تو زندگیش بودم , خواستگاریش رفته بودم اما اون بعضی وقتا دوست داشت که با دوست پسر قبلیش صحبتی بکنه !؟
من یه سوال دارم از دختر خانم ها :
اگه یه روز عاشقانه یکی شما رو بخواد و مطمئن هم باشید انتخاب خوبیه , اگه مجبور بشید گذشتتون و تعریف کنید , ایا سعی می کنید مثل یه فیلم پورنو گذشتتون و بازگو کنید ؟ حتی اگه زور بالا سرتون باشه ؟ حتی مثلا شکنجه بشید ؟
من می خوام در این 3 حالت جواب رو بشنوم ... ممنون !
قارون عزیز.
هر کسی بنا به شخصیت خودش رفتار می کنه و هر کسی، بنا به شخصیت خودش، با یک سری آدم ها نمی تونه معاشرت کنه.
جمله ای هم که در ارسال قبلی گفتم، دقیقا منظورم همین بود.
این کارها از دید شما، من و خیلی های دیگه پسندیده نیست. همون طور که عقاید و افکار ما برای اون ها (از دید خودشون) پسندیده نیست.
هیچ کس اینجا رفتارهای اون خانم رو تایید نمی کنه، اما خوب اون هم یک تیپ آدمه که باید با افرادی مثل خودش معاشرت کنه.
توی این رابطه هم، شما خیلی وقته متوجه شدید شخصیت هاتون با هم متفاوته. و الان هم که رابطه رو قطع کردید.
دیگه هم بهش فکر نکنید. دنبال دلیل هم برای رفتارهای اون دختر نگردید، چرا که اصلا پایه های منطق و چارچوب های اخلاقیش با شما فرق داره.
فقط عبرت بگیرید که در شناخت اولیه هیچ وقت نباید چشم ها رو بست.
تا قبل از ازدواج بایستی چشم ها بازباز باشند و تفاوت ها رو ببینند و تجزیه تحلیل کنند آیا می شه کنار هم زندگی مسالمت آمیز داشته باشند و همراه هایی خوب برای هم؟؟
زمان بستن چشم ها به روی تفاوت ها و عیب ها بعد از ازدواجه.
آقاي قارون
در جواب بايد بگم كه : بله ....
من از كسي كه دوستش داشتم نزديك به 1 سال دروغ محض شنيدم و بعد از اون هم اين عادت زشت ترك نشد هر از چند گاهي دروغ ميگفت .....
بله كسي كه من عاشقش بودم ،بهم خيانت كرد و با يه دختر ديگه اونم به صورت پنهاني دوست شد ، البته فقط يه دختر نبوده !!! حتي وقتي من به صورت اينترنتي مچش رو گرفتم ، با دروغ هاي خيلي تابلوعي همه چيز رو انكار كرد و گفت يكي از دوستام با آي دي من چت ميكرده و چون عكسي هم نداشته عكس منو به جاي خودش گذاشته ( دروغ از اين بدتر ؟ انگار كه يه آي دي درست كردن چيكار داره ) يا .....
من از اون خيلي بدي ميديديم ولي چشمم رو به روي همه ي بدي هاش ميبستم چون وابسته اش بودم و فكر ميكردم كه بعدا درست ميشه و چون فكر ميكردم هنوز بچه است و دو سه سال ديگه كه موقع ازدواجمون بشه خيلي فهميده تر ميشه يا حد اقل من آدمش ميكنم
كسي كه دوست داشتم ، يه روز به من زنگ زد و با چشم گريون و با وقاحت تمام گفت كه دوست دختر تازه اش داره با يكي ديگه ازدواج ميكنه و از اين ناراحت بود كه چرا هر كسي رو كه دوستش داره تركش ميكنن !! كلي اشك ميريخت !!! و حتي از من خواست به دوست دخترش زنگ بزنم و از جانب اون بهش بگم كه دوستش داره !!! ( در حالي كه من هنوز دوست دخترش بودم و البته تا قبل از اون هم لو نداده بود كه با كسي ديگه دوسته )
ببينيد من خيلي وابسته اش بودم و البته دوستش هم داشتم ،واسه اين وقتي از دستش ناراحت ميشدم و واقعا عذابم ميداد ، بيشتر از چند روز نميتونستم جداييشو تحمل كنم چون اكثر خودش زنگ ميزد و با گريه زاري از من ميخواست كه برگردم و منم چون دوستش داشتم سريعا بهش برميگشتم و هر دفعه هم اميد داشتم كه درست بشه و آدم بشه ..........
خلاصه اينكه يك كلام بگم الان كه به اون موقع ها فكر ميكنم ميبينيم كه كارهام به جز حماقت چيزي نبوده !!!!
واقعا كارهام احمقانه بوده و دليلش هم به خاطر وابستگيم بوده ..... ببينيد آقاي قارون اين چيزهايي كه شما گفتين چيزهاي غير قابل باوري نيست ،شايد خيلي هاي ديگه توي زندگيشون با اين مسائل رو برو ميشن ..... شما فكر ميكنين كه فقط شما يك نفرين كه با يه همچين آدمي طرف شدين ؟؟؟
اينكه حالا شما ميدونستين كه دوست دخترتون چه كارهايي كرده ولي چشمتون رو روي حقايق بستين به خاطر آينده تون .... يه جمله ي خنده داره ، آخه مگه عقد كرده بودين كه چشمتون رو روي واقعيات بستين ؟ مگه تعهدي بين شما بوده ؟ از قديم ميگن قبل از ازدواج چشماتو خوب باز كن و بعد از ازدواج چشماتو ببند ، اين فداكاري ها و فراموش كردن ها مال بعد ازدواجه نه قبلش !!!!! همچين صحبت ميكنين انگار كه شما زن و شوهر بودين و بايد به هم متعهد ميموندين و خلاصه مثلا چون شما خوب بودين و در حقش خوبي كردين بايد اون هم خوب باشه و كار اشتباه نكنه !!! بابا ديگه توي اين دنيا جواب خوبي رو با خوبي نميدن !!!!
با اين همه حرفهايي كه شما زدين ،من قبول دارم كه دوست دخترتون خيلي خوب نبوده ، همونجوري كه عشق سابق من خوب نبوده ولي ايراد از اونها نيست ، اونها بد هستن ،درست !!! ولي اين ماييم كه با كوتاه اومدنمون در مقابل اونها بهشون اجازه ي ادامه ي همچين كارهايي رو ميديم !!!!
و البته قبول دارم كه شما هم اصلا بي تقصير نيستين و اين طرز تفكرتون اشتباهه كه بخواين يك نفر رو با رابطه ي جنسي براي هميشه مال خودتون بكنين،اگه شما فكر ميكردين كه طرف شما اينقدر سست عنصره كه اگه به نياز جنسيش پاسخ ندين ،ميره طرف يكي ديگه و ولتون ميكنه !!! چه جوري واقعا ميتونستين بهش اعتماد كنين كه مثلا اگه يه زماني شما ازدواج ميكردين و مثلا شما مجبور ميشدين [color]سه چهار روز برين ماموريت[/color] يا چيز ديگه .... همسرتون[color] به خاطر نياز جنسيش و اينكه شما نيستين كه بهش پاسخ بدين ، بهتون خيانت نكنه؟؟؟؟ [/color]واقعا كه دليلتون اصلا قانع كننده نيست .....
و البته من نميخوام شمارو نصيحت كنم ولي واقعا به نظر من جوابهاتون اصلا قانع كننده نيست !!!
شما بايد دوست دخترتون رو خوب ميشناختين و بعد ميرفتين خواستگاري ، وقتي هم رفتين خواستگاري كه دليل بر تعهد نميشه ،اگه ديدن كه يك سري حرفهاش دروغ از آب در اومده يا مثلا دختر نجيبي نيست ، ميتونستين رابطه رو تموم كنين به قول معروف هنوز نه به داره نه به باره !!!! خلاصه اينكه هنوزم به نظر من دوست دخترتون تقصير كار نيست !!!
اين تربيت خانوادگيش و محيط اطراف و كلا اخلاقياتشه !!! شما از اون اول هم متوجه شده بودين .... ايشون خودشو مثل فرشته ها جلوه نداده بوده كه شما متوجه نشين ..... در ضمن شما گفتين وقتي باهاش رابطه جنسي داشتين فهميدين كه اون قبلا با كسي ديگه رابطه جنسي داشته !!! پس فرقي نداره كه با دوست پسر قبليش اين رابطه رو داشته يا با يكي ديگه ،مهم اينه كه داشته !!
خلاصه اينكه اين حرفا چيزي به جز بهانه نيست .... اين واقعا كار خوبي نيست كه با مقصر شناختن بقيه خودمون رو تبرعه كنيم ، يه جور خودخواهيه ..... البته خوب شايد تا يه حديش طبيعي باشه ......
خلاصه اينكه برادر من ، اين سوالها رو جوابشو خودت ميدوني ، بيشتر چيزها رو تو ميدونستي ولي خودتو ميزدي به ندونستن ،به قول معروف عاشق ها كورن و بدي هارو نميبينن يا اگه ببينن روش سرپوش ميذارن ، واسه هر بدي اي كه ميبينن يه دليلي ميارن كه خودشون رو قانع كننن كه نتيجه اش اين ميشه كه عشقشون بد نيست و مجبور شده يك سري از كارها رو انجام بده يا هنوز سنش كمه و نميفهمه يا بلاخره درست ميشه ..... يا نهايتش اين رو ميگن كه عشق من چقدر صادق بوده كه اومده اين حرفها رو به من ميزده و ..... ولي در نهايت با يه تلنگر همه ي ترديدهايي كه اون موقع ها هم ميومده سراغشون ولي نديد ميگرفتنش ،مياد سراغشون .....
ببين عزيز ، تو تا چند وقت پيش همچين ترديد هايي نداشتي يا اگه داشتي كمرنگ بود، بيشتر نگرانيت سر اين بوده كه نميدونم چرا برادرهاش بهت توهين كردن يا چرا باباش باهات اينجوري رفتار كرده يا چرا خانواده ات مخالفن و سعي ميكردي موافقتشونو جلب كني و .... يعني اون موقع هم هنوز نميدونستي كه دوست دختر شما به اين بدي اي هستش كه تعريف كردي ؟ ولي حالا كه تنها شدي و فرصت واسه فكر كردن داري و به خاطر دوري از اون يه كمي وابستگيت كمتر شده همه ي اين ترديد ها مياد سراغت .....
خلاصه اينكه دونستن جواب اين سوالها كمكت نميكنه ، فقط بدون اين بدي ها بوده و تو هم ميديديشون ولي نديد ميگرفتي به خاطر حالا وابستگيت يا عشقي كه داشتي ولي حالا كه دور شدي و .... تازه داري بهشون توجه ميكني ....تنها راهت اينه كه اشتباهاتت رو قبول كني ، و تنها اون رو مقصر ندوني ، سعي نكن اينجوري به خودت بقبولوني كه نميدونم ازت سو استفاده كردن يا اينكه گولت زدن !!! بايد باور كني كه خودت دانسته اشتباه كردي و ديگه از اين به بعد نبايد اشتباه كني ....... چيز خيلي آسونيه !!! آره اصلا طرف من پست فطرت ترين آدم روي زمين باشه و همه هم اين موضوع رو تاييد كنن ولي اين رو قبول كن كه تو خيلي از بدي ها رو ميدونستي و دانسته به رابطه ات ادامه دادي و اين اشتباه تو بده !!!!
خيلي مودبانه رابطه رو تموم كن اين جوري شخصيت خودتم بيشتر حفظ ميشه ، ديگه نميدونم .... انتقام و بقيه چيزها هم چرندياتن ، به نظرم خودتو بيشتر از اين درگير اين ماجرا نكن ، اين قدر كنكاش نكن و توي مسائل ريز نشو ، حالا كه فهميدي اين رابطه به جايي نميرسه تمومش كن و خلاص ....
آقاي قارون بايد بگم كه الان اين طبيعي هست كه بشيني و اين فكر ها رو بكني كه :
چرا اين اتفاق بايد براي من بيفته؟
چرا اين دختر بايد اين جوري باشه؟
علت رفتار هاي غير انساني اين دختر چيه ؟
تو زندگيش دنبال چيه؟ به كجا ميخواد برسه؟
اين وظيفه تو يا ما نيست كه اين سوال ها رو جواب بديم...
جوابش ميتونه هزار تا دليل باشه:اوليش:خانواده با آرمان هاي غلط و تربيت نادرست -محيط نادرست -نبودن آموزش درست از طرف كسي به اين آدم يا حتي عقده هاي كودكي اين آدم و .........
تو نميتوني يه آدم بالغ رو عوض كني
يه جمله تو يكي از كتاب هاي باربارا نوشته بود:((ببين ميتوني طرف مقابلت رو بدون اينكه بخواي اونو تغيير بدي دوست داشته باشي و قبولش داشته باشي اون موقع هست كه ميتوني باهاش زندگي كني) البته تغيير شخصيتي و رفتاري منظورش بود
پس فقط وظيفه تو بوده كه اونو بشناسي نه اينكه اونو تغيير بدي و مال خودت بكني
دنبال علت نباش منم يه موقعي خيلي دنبال علت واسه خيلي چيزها بودم ولي ديدم واسه اين بوده كه اول يه آشنايي چشممو كاملا بسته بودم و هي به خودم ميگفتم درست ميشه درست ميشه
ولي آخرم نشد....
ولي زنگيتو نذار رو اين فكرها و علت ها
يه كاري مشغوليت يا سرگرمي براي خودت زودتر درست كن
فقط مطمئن باش روزي مياد كه به اين حرف ها ميخندي چون اون موقع همه چيو فراموش كردي .....
سلام .
خانم حنان جوابتون شاید بهترین جواب بود که کسی تا بحال به من داده بود. ممنونم .
اما خدا نکنه ادم یدفعه متنفر بشه از یکی که تا دیروز دوسش داشته ...
کاش همه ماها قبل از اینکه با اشتباهات بزرگ زندگیمون و خراب کنیم یکم به فردا فکر می کردیم.
گاهی تو زندگی آدم باید تاوان بده.تاوان یه اتفاق,یه تصمیم, یه تردید.شاید این تاوان به وسعت همه ی زندگی کردنت طول بکشه
سلام
از شنيدن داستان زنگيتون خيلي ناراحت شدم من يه دخترم و قضيه شما براي من اتفاق افتاده منتها برعكسش.اين دفعه مردي كه من عاشقش بودم همين بلايي كه دختره سر شما آورد سر من آورد خيلي راحت از گذشتش تعريف ميكرد و من دائم عذاب ميكشيدم تو تموم ناراحتيهايي كه داشت كنارش بودم همه حرفهاشو ميشنيدم با اينكه تلخ بود برام سعي ميكردم دركش كنم وخودمو جاي اون بزارم ولي ميدوني اخرش بهم چي گفت گفت ما فقط بهم عادت كرديم .بهش گفتم اگه اون قبلي برگرده چيكار ميكني خيلي ريلكس بهم گفت در موردش فكر ميكنم با اينكه خيانتهاي نفر قبلي را ديده بود .زندگي منم غصه ناكتر از قصه شماست ولي شما مردي وهميشه شرايط به نفع مردهاست
خودتو عذاب نده رهاش كن ارزششو نداره . مطمئنم دختر معشوقه تو هم عين طرفه منه كه اگه چند روز باهاش تماس نگيري هيچ تماسي باهات نميگيره و هيچ سراغي ازت نميگيره منم خيلي توي رابطمون بها دادم خيلي هزينه كردم خيلي ضربه ها خوردم اما اون ككش هم نميگزيد.
آروم باش يه مدت كه بگذره وباهاش ارتباط نداشته باشي آرامشتو بدست مياري همچين ادمهايي ارزش اينكه باهاشون حرف بزني وحتي انتقام بگيري را هم نداره .ارزشي ندارن و مطمئنم روزي تلافي كارهاشونو ميبينن كسي كه ميتونه اينقدر راحت دروغ بگه در برابر راستي وصداقت حكمش تنهاييه مطمئن باش تنها ميمونندو روزي در حسرت اشتباهاتشون به سر ميكنند .من الان بيشتر از اينكه از اون متنفر باشم از خودم متنفرم كه چطوري اينقدر راحت اعتماد كردم وعشقي كه هميشه دوست داشتم به همسر آيندم داشته باشم براي اون خرج كردم به اينكه اينقدر ساده بودم وگذاشتم باهام بازي كنه ودائم باخودم كلنجارم .چيزي كه توايران داره از بين ميره تعهده.بايد يادمون باشه كه اينجا حتي وقتي دوطرف امضا ميدند وعقدشون را قرارداد ميبندند باز هم به هم خيانت ميكنن واونوقت ما آدمهاي ساده بين همچين كسايي بدون هيچ امضايي توقع داريم بهمون متعهد باشن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
درشهري كه مردمانش عصا از كوري ميدزديدند من خوش باور محبت جستجو ميكردم(شايد اشتباه نوشتم دقيقا خاطرم نيومد ببخشيد)
هیچ وقت تو زندگیم اینطور بین زمین و هوا معلق نبودم. چرا داره اینطور میشه !
خدایا نمیشه یه لطف کنی بهم یه حافظه خالی بدی ! هیچی توش نباشه ! نه کابوس,نه رویا ,نه امید و نه آرزو ....
چه حالی میشه آدم ٣ روز نخوابه , نخوره ,نگه ,نخنده .....
خدایا به امید کرم تو نشستم ! نمیخوام تو زندگیم آدم نامرد باشم ,نمیخوام با کسی بازی کنم ,نمی خوام زندگی کسی و خراب کنم .. می خوام آدم باشم .. کمکم کن !
کاش ..... آخه چرا؟ چرا؟چرا؟چرا؟.... حالم خرابه !
سلام
ببينيد دوست عزيز اين احساسات و اين حال و احوال سراغ همه ي كسايي كه دارن جدا ميشن از عشقشون مياد
يه روز خيلي دوستش داري و ناراحتي كه چرا داري ازش جدا ميشي ، يه روز ازش متنفر ميشي به خاطر كارهايي كه كرده ، يه روز همش به يادشي و يه لحظه يادش از ذهنت نميره ، يه روز ..... خلاصه هر روزش با درد و عذابه
ببين دوست عزيز اين تاپيك منه ، تاپيكي كه زماني كه داشتم از عشقم جدا ميشدم مينوشتم ، و بيانگر احساسات اون زمان منه ، با اينكه خيلي بلا به سرم آورده بود ولي اوايل جداييمون همش به فكر اون بودم و نگران اون بودم و خودم رو بد ميدونستم كه دارم ازش جدا ميشم ولي اواخرش به اين نتيجه ميرسم كه ....
http://www.hamdardi.net/thread-4984.html
خلاصه اينكه دوست عزيز بايد با احساساتت كنار بياي و سعي كني تحمل كني به مرور زمان حالت بهتر ميشه ولي خوب يه كمي طول ميكشه ، شايد چندين ماه !!!!!!!!!!!
اينم تاپيك بعديم بعد از يك ماه و نيم " من برگشتم تازه فهميدم "
http://www.hamdardi.net/thread-6444.html
خلاصه اينكه دوست عزيز اين رو ميدونم كه يه كسي كه داره جدايي رو تجربه ميكنه نميتونه غمهاشو توي دلش بريزه و خيلي نياز داره كه درد و غمش رو به كسي بگه !!! يعني اگه اين كار رو بكنه خيلي سبك ميشه و راحت تر ميتونه تحمل كنه
به نظر من يه راه حل براي كم كردن غمتون اينه كه حرفاتون رو به يكي بگين و خودتون رو خالي كنين ، به يه دوست به كسي كه هميشه همدمتون بوده يا حتي توي همين سايت ( البته خوب چون عضو نيستن نميتونين حرفهاتون رو توي انجمن هاي ديگه بزنين )
خلاصه اينكه حرف زدن باعث ميشه كه بار غمتون كمتر بشه ، اين رو از مني كه تجربه داشتم بپذيرن ، هيچ موقع غمتو تو خودت نريز چون تقريبا داغون ميشي !!!
خدایا شکرت.... فقط همین . اما اینهمه عذابم نده !. دلم می خواد برگردم ایران .. دلم واسه خاک وطنم تنگ شده...
اگه یه دختر بودین :
حاضر بودین با چند تا پسر دوست باشین و امتحانشون کنین ؟
معمولا از چه سنی شروع به این کار می کردین ؟
تا چه سنی این کارو ادامه می دادین ؟
اگه از یکی خوشتون می امد ,چکار می کردین ؟ تمام گذشته رو فراموش می کردید و یه زندگی تازه رو شروع می کردید ؟
فکر می کنید اون گذشته لطمه ای به آیندتون وارد نمی کنه ؟
بستگی داره که چطوری رو خودت کار کنی و خودتو قوی کنی... بستگی داره تو رابطه قیلی چه آسیبی دیده باشی و اون زخم چقدر زمان نیاز داره تا خوب بشه. آینده رو ما خودمون می سازیم. گذشته ها گذشته!نقل قول:
نوشته اصلی توسط gharoon
قارون عزیز، بهتر نیست کمی به خودت و افکارت استراحت بدی؟
مشکل شما 2تا، مشکل رابطه های قبلی نیست.
مشکل شما، تفاوت فرهنگی فاحش و عمیقه.
به این سوالات شما هم، جواب های زیادی می شه داد. یه قانون کلی نیست که بگیم "دخترها این طورین"
هر کسی بر طبق فرهنگ و منطق و شخصیت خودش جواب می ده.
کسانی مثل دوست شما رفتار می کنند.
کسانی بسیار تعهد دارند و به گونه ای دیگه رفتار می کنند.
کسانی .....
کسانی .....
مهم اینه که خودت و انتظاراتت رو بشناسی و بدونی دختری که می خوای انتخاب کنی "انتظار داری به این سوالات چه جوابی بده" و دقیقا دنبال همون شخصیت بگردی.
سلام قارون
بنظر من شما اول یکی رو برای ازدواج انتخاب کردی و بعد می خواهی اون همون جوری باشه که تو دوست داری!!
فکر نمی کنی اول باید مطابق معیارهات یکی رو پیدا کنی و بعد به ازدواج باهاش فکر کنی؟
خوب این خانم اگه از رابطه قبلیش ناراحت بود که دوباره با شما تکرار نمی کرد. این واضحه حالا چرا خودتون متوجه نشدین، این عجیبه!!!
از طرفی به نظر من بخاطر شرایط خانوادش بهتره ازدواج نکنی.
اما اگر تنها نگرانیت وفاداری اون بعد از ازدواج به شماست، بهتره با هم به مشاوره حضوری بروید. چون با توجه به تعاریف شما به تنهایی و بدون شنیدن توجیه آن دختر، نمی شود پی به نیت او برد.
شما اول به تنهایی پیش مشاور برو و دلیلت را از مشاوره بیان کن و بعد او با شنیدن حرفهای آن دختر خواهد توانست که کمکت کند.
یا پیغمبر اگه خودت به دادم برسی. اگه خودت کمکم کنی.
من دوباره یه اشتباه کردم.
من ای دی اون دختر رو یه جورایی باز کردم. چند روزی انلاین گذاشتمش . چون هیچ آی دی اونجا ذخیره نشده بود.
بعد 2 نفر اقا پی ام دادن. یکیش بنام علیرضا و یکی مسعود. من گذاشتم که اونا فکر کنن که من همون دختر هانم هستم. اول جریان مسعود رو می نویسم .
مسعود همون موقع وبکم داد. لخت نشسته بود و فقط یه شرت پاش بود.گفت که چند وقتی نبودی و از گذشته پرسیدم یه جورایی که شک نکنه. بعد فهمیدم بیرون همدیگرو می دیدن و سوار ماشینش می شده و بعد پسره پیشنهاد داد که دوباره دوست بشیم ...
نفر دوم علیرضا بود . که فهمیدم خونه این دختر خانم هم رفته و بعد گفت من از اندامت خوشم اومده و گفت که یه دوست دختر می خوام باهاش راحت باشم .بیرون برم , سکس کنم و ....
من کلم داره سوت میکشه !...
چرا من به این سادگی باور کرذم یه آدم و ... و من فقط از یه دوست پسر میترسیدم که حالا فکر می کنم که اینقدر مسائل بزرگتر بوده که اون فکر کرده فقط همون یکی بگه و دیگه من به کسه دیگه شک نکنم.
چرا با وجود دوست پسر قبلی هم باز این دنبال دیگران بوده !
چرا همه خیلی راحت باهاش در مورد سکس صحبت می کنن !.. یعنی با تمام دخترا میشه در این موارد راحت صحبت کرد!
آقای قارون اگر میبیی که این خانم بدرد شما نمیخوره و مطابق معیارهات نیست . همینجا تمومش کن دیگه ادامه دادن این قضیه واسه چیه ؟
بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید که پاسخ آیینه سنگ نیست[color=#006400]
قارون دیگه این دخترو پیگری نکن. رهاش کن! :316: خواهش می کنم ازت
دوستان درست میگن...اگر میبینید دیگه رابطه ای بین شما نیست بیش از این در امور شخصی این خانم تجسس نکنید...اگه امکانش هست جلوی کنجکاوی خودتون بگیرید...شما مسئول کارها و رفتار اون خانم نیستین ...قید ایشون رو بزنید و به زندگی عادی خودتون برگردین...تجسس بیشتر مسئولیت بیشتری در پی داره...
قارون عزیز
برای آنان که مفهوم پرواز رانمیفهمند هرچقدر بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی
[img]Sky%20and%20the%20Bird[/img]
این اتفاقاتی که داره برای تو میفته بارها وبارها رخ داده و هر کسی که این تجربه رو داره بهت میگه [color]کاتش[/color] کن اگر اون بهت وفادار بود وسراغ کسی نمیرفت باز یه نقطه ی امیدی بود ولی با این اوصاف همونطوری که از قدیم گفتن
عشق یه سره دردسره:305:
اگر اون میتونه این جدایی تحمل کنه پس تو هم میتونی حتی اگه اونم نتونه باز تو میتونی چون توی این رابطه تو قوی تر و با اراده تر بودی پس تو جداییش هم همینطور خواهد بود انشاا...:323:
نه میتونم بخوابم . نه میتونم درس بخونم . حوصله هیچ کسم ندارم . یعنی دارم دیوانها میشم ,نه؟
من می خوام برگردم به اون آدم آروم که یه زندگی بی دردسر داشت ... من می خوام آدم بشم ... چکار کنم !
همش در حال نفس نفس زدنم و ضربان قلبم چندین برابر میزنه... این یعنی من خوب نیستم .
خدایا کمکم کن
چه وحشتناک
دوست عزیز
اگه این حالات رو نداشته باشی که باید بیشتر نگران سلامتیت و روحیه ات باشی نه تو دیوونه نمیشی این حالی که داری حتما بعد از جدایی خصوصا با زمان طولانی و وابستگی زیاد به وجود میاد واصلا غیر عادی نیست به شرط اینکه خودت غیر عادیش نکنی با رفتارها و انجام یه سری کارهای بچه گانه که بیشتر عذاب ادم رو زیاد میکنه
شرایط تو داره طبق روال عادی پیش میره،این خیلی سخته که آدم بخواد از وابستگیش دل بکنه ولی سختتر میشه اگه نتونه به موقع این کاررو بکنه،بیا و به خودت بگو حالا که شروع کردی تا آخرش برو،مطمئن باش هیچ کدوم از پستها نمیتونه به اندازه ی خودت کمکت کنه یعنی باید بخوای تا بتونی
(خواستن توانستن است)
تو حتما میتونی از پسش بربیای خداوند وقتی دردی رو به آدم میده صبرش رو هم میده اگه از اون بخوای حتما کمکت میکنه
با خداباش و پادشاهی کن بیخدا باش و هرچه خواهی کن:323:
مرور زمان معجزه میکنه تحمل کن تا بهت ثابت شه
چون میگذرد غمی نیست:72:
می خوام باهات رک حرف بزنم...نقل قول:
نوشته اصلی توسط gharoon
تو گناه کردی، بد کردی، ارتباط بی حد و مرز قبل از ازدواج با هر توجیهی هم که باشه غلطه، خیانته، افسار گسیختگیه!
تو داری تاوان اشتباهات خودت رو می دی. کسی که قصدش ازدواجه، باید نفسش رو مهار کنه تا بتونه منطقی تصمیم بگیره!
توبه کن از صمیم قلب و از خدا بخواه که پاکت کنه، تا از این وضعیت در بیای!
به خدا من برای اولین بار تو عمرم فقط با همین خانم این کار و انجام دادم . چون فکر می کردم همسر اینده منه. چون نمی خواستم از دستش بدم.
من کسی بودم که دوست دختر داشتم اما بخاطر همین اعتقاداتم نتونستم با کسی بمونم. چون اونها رابطه نزدیک می خواستن و من نمیتونستم خط قرمز هام و رد کنم. اما ایندفعه گفتم خدا کسی پیش روم گذاشته تا من و خوشبخت کنه چون به کسی بدی نکرده بودم.. اما یدفعه.....
هدایا من و ببخش و راه درست و هم نشونم بده. دارم دیوانه میشم .
همتون حق دارید در مورد من اینطور فکر کنید و خودم هم از خودم بدم آمده.
قبول کن که خیلی هستند که با وجود سن بیشتر، اولین تجربه جنسی شون فقط با همسرشون و در منزل مشترکشون هست.
خداییش بگو، این لذتش بیشتر نیست؟
همین طور که تو پست قبلی ام گفتم از صمیم قلب توبه کن و از خدا بخواه که کمکت کنه.مطمئن باش که می کنه. اما لازمه توبه اینه که اول قبول کنی که گناهکاری، که هستی.
این هم درس عبرتی می تونه باشه برای کسانی که فکر می کنن اگه میل جنسی شون قبل از ازدواج پاسخ داده بشه، می تونن همسرشون را با معیارهای بهتری انتخاب کنند.