-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shirin joon
عزيزم اگه واقعا ميخواد اين رابطه تموم بشه پس چرا باهات صحبت ميكنه؟؟ كسي كه نخواد. يا تلفنشو قطع ميكنه و يا هزار كار ديگه.... موضوع اينه كه از تو انتظار يه زن صيغه اي رو داره و چون ميبينه تو فقط صحبتت ازدواجه به اين حرفا متوسل ميشه.... عزيزم اونم متوجه شده كه طرفش چه مورد عالي و چشم و گوش بسته ايه و نميخواد به اين راحتي از دستت بده...
ممنونم از جوابتون.
راستش هر بار که حرف از قطع رابطه می زد من با اصرار و التماس ازش می خواستم که رابطمون حفظ بشه .من به اون گفته بودم که وقتی جوابم رو نمیده به هم میریزم اون برای همین ارتباطش رو با من حفظ می کرد .هیچ وقت اون زنگ نمی زنه فقط این منم که این کار رو می کنم .مثلا گاهی یک مدتی رو تعیین می کرد برای قطع رابطه.مثلا یکماه بهم فرصت میداد که رابطمو قطع کنم و وقتی نمی تونستم بیشتر بهم فرصت میداد تا به حال ...
حرف اقای نقاب هم درسته من حتی چهره اش رو توی ذهنم مجسم می کردم .رشته ی تحصیلیش رو کامل نگفته بود و من نمی دونستم .چهره اش رو برام شرح داد اونطوری که فکر می کردم نبود اما باز هم نمی تونم چرا حالا که می فهمم اونی که فکر می کردم نیست نمی تونم ازش دل بکنم ؟
من فکر می کردم حالا که ادم مذهبیه حالا که مثل مردهای دیگه حرفهای چندش اور نمیزنه حالا که متین برخورد می کنه و حالا که حتی به خاطر اینکه من باهاش نامحرمم زیاد من رو تحویل نمی گیره از اون مردهایی که میل نفسانیشون رو کنترل می کنند که حتی لازم نیست ازدواج کنند چه رسد به همسر صیغه ای
من دانشجوی مدیریت بازرگانی هستم ولی درس نمی خونم ترم قبل درسهامو بعضیشو حذف کردم و بعضیش نمره نیاوردم مشروط شدم .حوصله ی هیچ کاری رو ندارم .در ضمن یک خواهر کوچکتر از خودم دارم که کلاس چهارم دبستان درس می خونه.
باز هم از همگی شما ممنونم :72:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اقای lord.hamed من به دنبال اقا نمی گردم .شما در مورد من چه فکری می کنید ؟
من برای بار هزارم میگم من نمیخوام با اون ازدواج کنم فقط نمی تونم ازش دل بکنم من به فکر راهیم که بتونم از اون دل بکنم .
اقای محترم من بزرگ شدم و عقلم هم خوب قد میده و خیلی هم خوب معنای آقا را می فهمم .شما چی انقدر بزرگ شدین که معنا و مفهوم اقا رو بفهمید ؟
شما دوستای همدرد قرار نبود زخم زبان بزنید یا مسخره کنید و کنایه بزنید و یا ......
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
من نمی دونم چرا شما دوستان عزیز از حرفهایی که من صادقانه اینجا می زنم سوءاستفاده می کنید .
من میخوام دل بکنم اما نمیتونم.
میگید رهاش کن اما نمیفرمایید چطور ؟
آخه اگر برام اسون بود که به این همه فشار روحی مبتلا نمیشدم.
من نیاز دارم درکم کنید .
بدونید حالا که به یک مرد زن دار دل بستم و نمی تونم ازش دل بکنم دلیل نمیشه که آدم کثیفی باشم .
بهش نمیومد همسر داشته باشه من هم نمی دونستم .نمی تونستم بپرسمم .
دیگه توی ذهنم جا افتاده بود که اون همون مردیه که توی رویاهام دنبالش می گشتم.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
من غصه دارم .........دارم میمیرم .
نمی تونم تحمل کنم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
من از همه دوستانی كه در این تاپیك با تمام وجود قصد كمك به شما را داشتتند و همچنین شما كه اینقدر مجدانه دنبال حل مشكلتون هستید تشكر می كنم.
ghazaleh
اساسا اشتباه در اینه كه می خواهی ازش دل بكنی
اشتباه اینه كه می خواهی فراموشش كنی.
محبت و عشقی كه انسان نسبت به یكی پیدا می كنه عمیق تر از اینه كه بخواهیم با تبر و چكش بیفتیم به جونش تا آن را ریشه كن كنیم.
پس چاره چیه!!!
بپذیر این را كه علاقمند به خصوصیات انسانی ایشون هستید.
و تجربه این عشق را در دلت پاس بدار.
اما برای ازدواج ،مسائل جنسی و تولید نسل بستر مناسبی انشاء الله پیدا خواهید كرد.
مغز یك حالتی داره كه وقتی به صورت امری و دستوری به او بكن و نكن می كنیم به عكس رفتار می كنه. شما سعی نكن بزور خود را مجبور به فراموشی كنی.
بلكه سعی كن بی نهایت علاقمندی های خود و متغیرهای اطرافت را دوباره فعال كنی.
راه نفس خود را متعدد كن تا بتوانی نفس بكشی.
شما سرت زیر آب است ،نمی توانی نفس بكشی جز با یك نی كه این نی هم این آقاست.
حالا كاری به نی نداشته باش، حتی او را دور نینداز. اما سرت را از زیر آب بالا بیاور.
حالا هم نی را در موقعیتی كه هست می بینی و همه بی نهایت جلوه دیگر در اطرافت.
در واقع دنیای بی نهایت تو به صورت افراطی فقط در یك شخص خلاصه شده است.
مانند اینكه یك انسان از همه وجودش مثلا بینی او 2 متر شده باشد. و این عذاب آور است.
هر انسانی باید همه وجودش را گسترش دهد.
خلاصه:
سعی نكن فراموشش كنی، البته سعی نكن هم كه مرتب فقط به او و خودت فكر كنی و اینگونه منجر به رشد بیش از حد و تومور وار این رابطه شوی.
شما كافیست مدتی در باغ زندگی بگردی و به سایر گلها ،نهال ها و درختهای وجودت آب دهی. تو در باغ بی نهایت وجودت ،پای یك درخت نشستی و خودت را به آن گره زدی و لذت بهره برداری از زندگی را از خود گرفته ای.
بحث سر این نیست كه این درخت خوب است یا بد.
موضوع این است كه زندگی وسیع تر از یك درخت ، یك نی و یك رابطه است...
تمرین عملی:
سعی كن كاری كه دیگر دوستان در این تالار با تو كردند، تو با سایر دوستانی كه مشكل دارند بكنی.
گشتی در این تالار بزن و به آنهایی كه تصور می كنی به كمك نیاز دارند و تو در مورد مشكلشان آگاهی داری كمك كن.
حالا متوجه می شوی ،برای تجربه عشق ، فقط مفعول بودن كافی نیست. گاهی باید فاعل عشق بود. یعنی محبت به دیگران و انتشار علاقه به همنوعان و اینگونه زندگی را گسترش بده.
تمام این افرادی كه به شما كمك كردند ، به خدا شاید از شما دردمند تر باشند. من شاهد اشك ها، ناله و رنجهایشان بوده ام. اما می بینی خود را فراموش كرده اند. و چه دلسوزانه در كنارت هستند. چون نمی خواهند تو رنجت افزون شود.
پس:
بسم الله...
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام اقای سنگ تراشان ممنونم از پاسختون .
اما من این تمرین عملی که گفتید از وقتی با اون اقا اشنا شدم دارم انجام میدم تا حالا باور کنید من و اون اقا دو تا از اعضای یک تالار گفتگوی مشاوره مثل اینجا بودیم که جواب مشکلات دیگران را می دادیم و من با توجه به حرفهای ان اقا که در مورد مشکلات دیگران توجهم به او جلب شد .من از طریق پیغام خصوصی سوالاتم رو از او می پرسیدم و او جواب مبداد .یادمه اولین بار که قرار بود به یکی از سوالات دینی من جواب بدهد احساس عجیبی داشتم .این پیغامها و سوالات ادامه داشت تا اینکه من وابسته شدم .
چقد عجیبه من دختری رو که می خواست با مردی ازدواج کنه که ان مرد از قبل تجربه ی جنسی داشت را نصیحت می کردم.من دختری را که قصد ازدواج با مرد متاهل داشت رو راهنمایی می کردم من برای زنی که شوهرش به او خیانت می کرد اشک می ریختم .
من نمیخوام زندگی کسی رو از هم بپاشم .من نمیخوام اون مرد رو از همسرش جدا کنم .
حالا این محبت شده همه ی زندگی من .......از همه ی دنیا بریدم و فقط اون رو می بینم بله اون اقا واسه من همون نی برای نفس کشیدنه ........
من حتی نمی تونم با مردی زندگی کنم که روابط متعدد داشته من حسودم نمی تونم اینکار رو بکنم .درکم کنید بدونید انقد این محبت بهم فشار اورده که حاضر شدم برای اینکه همسر یک ادم متاهل بشم التماس کنم .
بدونید انقدر بهش وابسته ام که با اینکه می دونم اون همسر موقت داشته بازم باهاش حرف بزنم .
من میدونم که تموم دوستان مشکل دارند و می دونم که قصد کمک به من رو دارند و از شما اقای سنگ تراشان و همه ی دوستان بی نهایت ممنونم .:72:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام شیرین جون و سارا جون
سارا جون ممنونم از کمکتون شما درست می فرمایید من هیچ وقت اون رو فراموش نمی کنم و اون ارزشها برای همیشه توی ذهنم میمونه.من می خواستم خیلی چیزها رو ازش یاد بگیرم اما .....
شیرین جون ممنونم ازتون که باز هم به من توجه کردید .
من خیلی وقته دارم سعی می کنم که به مسائل دیگری هم جز اون آقا بپردازم اما نسبت به هیچ چیز کشش ندارم و حوصله ی هیچکاری رو ندارم اما باز هم سعیم رو می کنم.
اون اقا هم دیگه حوصله اش از من سر رفته میگه ارتباط رو تموم کن میگه اگر ارتباطت رو قطع کنی .بری دنبال زندگیت و خوشبخت بشی من خوشحال میشم .
همش به این فکر می کنم که بعد از اون من چی میشم ؟دیگه برای حرف زدن با کی لحظه شماری کنم ؟
تموم لحظه هام به یادش باشم ولی نتونم باهاش حرف بزنم ؟
باید بشینم توی تنهایی خودم اشک بریزم .دیگه زندگی من به چه دردی میخوره ؟
تا اخر عمرم ندونم کجاست حالش چطوره ؟
مدام به این فکر می کنم که نکنه خدای نکرده روزی برسه که من زنده باشم و اون توی این دنیا نباشه .نکنه من ازش خبر نداشته باشم .
شیرین جون ممنون که تنهام نمیزارید از خدا هم بخواید دستم رو بگیره.باز هم ممنونم ازتون :72:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
باز هم ممنونم از توجه همگی شما و اینکه سعی می کنید من رو درک کنید و به من کمک کنید .
راستش من و اون اقا در دو شهر مختلف زندگی می کنیم من ازش خواستم بیاد توی شهر ما تا همدیگه رو ببینیم بلکه اینطوری شاید از من خوشش بیاد و راضی به ازدواج بشه (البته اون موقع که خیلی اصرار داشتم برای ازدواج نه حالا) می خواستم ببینم خارج از پشت مانیتور اون چطوریه البته زیاد هم مطمئن نبودم که بخوام ببینمش.
اما این رو ازش خواستم گفت که اگه بیام خانواده ام بهم شک می کنند و از این حرفها ...... اما از شهر خودش برای دیدن زن موقتش میره تهران و برمی گرده .این موضوع هم خیلی دلم رو میسوزونه.اصلا احساس من براش اهمیت نداره .احساس حقارت می کنم .:54::54:
البته اون خیلی مهربونه و از روز اول سعی می کرد کمکم کنه و درکم کنه .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام ghazaleh
لطفا به طور كامل ودقیق همه محتوای پاسخم را مطالعه كن، و زیاد دقت كن و به كار ببند. این حرفهای من نیست كه بتواند برای تو معجزه ای كند، این تو هستی كه با تصمیم و عمل خود برای رهایی از مشكلت معجزه ای می آفرینی. گزینش بخشی از مطالبم،آن هم در همان جهت مشكل زایی كه تا كنون دنبال كرده ای، می تواند وضعیت شما را پیچیده كند.
این هم لینك پاسخ:
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4642&pid=44451#pid44451
این هم خود مطلب برای سهولت :
سلام
من از همه دوستانی كه در این تاپیك با تمام وجود قصد كمك به شما را داشتتند و همچنین شما كه اینقدر مجدانه دنبال حل مشكلتون هستید تشكر می كنم.
ghazaleh
اساسا اشتباه در اینه كه می خواهی ازش دل بكنی
اشتباه اینه كه می خواهی فراموشش كنی.
محبت و عشقی كه انسان نسبت به یكی پیدا می كنه عمیق تر از اینه كه بخواهیم با تبر و چكش بیفتیم به جونش تا آن را ریشه كن كنیم.
پس چاره چیه!!!
بپذیر این را كه علاقمند به خصوصیات انسانی ایشون هستید.
و تجربه این عشق را در دلت پاس بدار.
اما برای ازدواج ،مسائل جنسی و تولید نسل بستر مناسبی انشاء الله پیدا خواهید كرد.
مغز یك حالتی داره كه وقتی به صورت امری و دستوری به او بكن و نكن می كنیم به عكس رفتار می كنه. شما سعی نكن بزور خود را مجبور به فراموشی كنی.
بلكه سعی كن بی نهایت علاقمندی های خود و متغیرهای اطرافت را دوباره فعال كنی.
راه نفس خود را متعدد كن تا بتوانی نفس بكشی.
شما سرت زیر آب است ،نمی توانی نفس بكشی جز با یك نی كه این نی هم این آقاست.
حالا كاری به نی نداشته باش، حتی او را دور نینداز. اما سرت را از زیر آب بالا بیاور.
حالا هم نی را در موقعیتی كه هست می بینی و همه بی نهایت جلوه دیگر در اطرافت.
در واقع دنیای بی نهایت تو به صورت افراطی فقط در یك شخص خلاصه شده است.
مانند اینكه یك انسان از همه وجودش مثلا بینی او 2 متر شده باشد. و این عذاب آور است.
هر انسانی باید همه وجودش را گسترش دهد.
خلاصه:
سعی نكن فراموشش كنی، البته سعی نكن هم كه مرتب فقط به او و خودت فكر كنی و اینگونه منجر به رشد بیش از حد و تومور وار این رابطه شوی.
شما كافیست مدتی در باغ زندگی بگردی و به سایر گلها ،نهال ها و درختهای وجودت آب دهی. تو در باغ بی نهایت وجودت ،پای یك درخت نشستی و خودت را به آن گره زدی و لذت بهره برداری از زندگی را از خود گرفته ای.
بحث سر این نیست كه این درخت خوب است یا بد.
موضوع این است كه زندگی وسیع تر از یك درخت ، یك نی و یك رابطه است...
تمرین عملی:
سعی كن كاری كه دیگر دوستان در این تالار با تو كردند، تو با سایر دوستانی كه مشكل دارند بكنی.
گشتی در این تالار بزن و به آنهایی كه تصور می كنی به كمك نیاز دارند و تو در مورد مشكلشان آگاهی داری كمك كن.
حالا متوجه می شوی ،برای تجربه عشق ، فقط مفعول بودن كافی نیست. گاهی باید فاعل عشق بود. یعنی محبت به دیگران و انتشار علاقه به همنوعان و اینگونه زندگی را گسترش بده.
تمام این افرادی كه به شما كمك كردند ، به خدا شاید از شما دردمند تر باشند. من شاهد اشك ها، ناله و رنجهایشان بوده ام. اما می بینی خود را فراموش كرده اند. و چه دلسوزانه در كنارت هستند. چون نمی خواهند تو رنجت افزون شود.
پس:
بسم الله...
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
نمی دونم چی جواب بدم دارم دارم ذره ذره اب میشم به خدا راست میگم دارم دیوونه میشم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اقای سنگ تراشان من تموم حرفهاتون رو مو به مو خواندم .
اما من برای هیچ کاری انگیزه ندارم به سمت هیچ چیز کششی احساس نمی کنم .
چطور میتونه انقد نسبت به من بی رحم باشه ؟
اقای سنگ تراشان من فقط دلم میخواد بمیرم تحملم خیلی وقته تموم شده.
اقای سورنا من جواب سوال شما رو نمی دونم .
می دونید در بیشتر موارد اون اقا اون چیزی که فکر می کنم نیست ولی باز هم بهش وابسته ام .
دلم نمیخواد اون زنی رو صیغه کنه و با پررویی جلوی من از ارتباط با اونها ابراز مسرت کنه .من خیلی دلم می سوزه .تا به حال دلم برای خودم می سوخت حالا برای همسر اون اقا هم دلم می سوزه به هیچ وجه حاضر نیست اون زن رو ول کنه من نمیخوام اون چنین ادمی باشه.
اقا رامتین من دیگه توی عقل خودم شک کردم احساسم واقعا اونقد شدت گرفته که جلوی عقلم رو هم گرفته.
گلزار عزیز من دیگه نمیخوام که با اون ازدواج کنم میخوام اونو از زندگیم بیرون کنم ولی با این حال نمیتونم جلوی احساسم رو بگیرم.
خواهشا بیشتر درکم کنید .کاش بمیرم راحت بشم از این زندگی .......به خدا خسته ام .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
باز هم تشکر می کنم از تمامی دوستان عزیزم بابت توجهشون
دوستان خوبم من دارم برای فراموشی تمام سعیم رو می کنم در ضمن از لحاظ روحی هم شرایط بهتری دارم .
لطفا برای خواهرتون دعا کنید :72:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
ممنونم از همتون که به من لطف دارید .
من حدود دو روزه که با اون آقا صحبت نکردم البته کمی مضطربم .لطفا دعا کنید که بتونم ادامه بدم .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام دوستان عزیزم
ممنونم از لطفتون:72:
من تقریبا پنج روز با اون اقا ارتباطم رو قطع کردم البته اون اقا نمی تونست نت بیاد و رفته بود مسافرت من باهاش تماس نگرفتم اما فقط همین پنج روز طاقت اوردم چون وقتی دوباره اومد نت چتم با اون اقا شروع شد .
نمی دونم چکار کنم این چند روزی که نبود خیلی سعی می کردم خودم رو مشغول کنم و خیلی روحیه ام بهتر بود .اما الان که اومده خیلی بیقرارم و مضطرب نمی دونم چکار کنم کاش اون نیومده بود .
بدتر از همه اینکه رفتارش با من عوض شده کمی مهربون تر با من برخورد می کنه.
راستش من بهش گفتم تصمیم گرفتم فراموشش کنم و می تونم بدون اون زندگی کنم .گفتم خیلی برای اینده ام نقشه کشیدم .خیلی خوشش اومد از این که روحیه ام بهتر شده و میگه به خاطر حرفهایی که زدم در اون تاثیر گذاشته و با من مهربون تر شده.
حس می کنم دیگه توان اینکه رابطه رو قطع کنم ندارم .:54:
به خدا این احساس دلتنگی دست خودم نیست .خیلی دلم میخواد باهاش حرف بزنم .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام دوستان خوبم
من خودم با اون آقا صحبت کردم و گفتم که قصد قطع ارتباط رو دارم و از اون موقع دیگه باهاش صحبت نکردم.
باور کنید خیلی سخته برام اما سعیم رو می کنم .
ممنونم دوستان خوبم
التماس دعا
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
هر گونه تكراری، عادت و پیرو آن اعتیاد ایجاد می كند. و وقتی ما به چیزی اعتیاد داریم دنبال دلایلی هستیم كه آنرا برایمان توجیه پذیر كند.
و ترك عادت همیشه كاری انرژی بر،زمان بر و مشكل هست.
اما در این تالار می بینیم كه كسانی این كار را كرده اند.
خواهش می كنم دوستان پیشكسوتی كه قدرتمندانه این كار را كرده اند نظر بدهند.
«دانه »، منتظریم، فكر كنم شما خودتون در این تالار می توانید اینگونه مسائل را رهبری كنید. و كمكهای ارزشمندی به دوستان داشته باشید.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
راستش من از اخرین بار تا یک هفته با اون اقا صحبت نکرده بودم.
دیروز باهاش صحبت کردم و بعد از خداحافظی یه عالمه توهین و توبیخش کردم و اون هیچی نمی گفت.
امروز دوباره یاهو مسنجر براش پیام دادم و شروع کردم به سرزنش اون .خیلی ناراحت شده بود .
که اخرش یه نامه با این مضمون برام نوشت:
"سلام
دیروز هرچی دهنت در اومد گفتی خب روز اخرت بود دیگه
اما هیچ وقت کسی رو اینجور متهم نکن همیشه بجا اینکه دیگران رو متهم کنی مقداری فکر کن ببین مشکل از توست یا دیگری
در مورد تو من هیچ وقت بهت نگفتم بیا التماسم کن یا بیا عاشقم شو که بعد وقتی احساس کردی اونی که می خواستی نیستم اینجور منو توبیخ کنی
تو اونی که میخواستی پیدا نکردی و از این بابت ناراحتی خب دلیل نمیشه که منو هی توبیخ کنی که تو اشتباه کردی تو انتخابت
اما سخن اخر
من هیچ وقت هیچ دختری رو از روی هوس نرفتم صیغه کنم و نمی کنم و هیچ وقت اینکارو تبلیغ نمیکنم اما ازدواج موقت با زن مسن یا مطلقه رو بد نمی دونم خیلی هم خوب می دونم
اون دختر رو هم من برای هوا و هوس خودم نرفتم دلیل دیگه ای داشت دوست ندارم بگم
این رو هم بدون من اگه اینقد اسیر هوای نفسم بودم نمیومدم برا تو صیغه رو ترک کنم
و اخرین حرفم
خدا همیشه فهمیده تر از من و تو است پس به خاطر چیزهایی که نمی دانی به دین خدا شک نکن و گول هوای نفش و شیطان را نخور که خدا خوب بلده ادم رو عذاب کنه خودت دیدی این مدت چه بر سرت اومد"
بعد به من گفت که با یک نفر بیشتر صیغه نکرده و یکیش رو به من دروغ گفته بود تا من ازش بدم بیاد .بعد گفت که با یه دختر 27 ساله عقد موقت کردند و گفت که اون دختره عاشقش بوده و به خاطر اون عقد رو خوندند که قراره تا اخر این سال با هم باشند بعد هر دوشون با یکی دیگه عروسی کنند .
من نمی دونم از دست اون چکار کنم بعد که به من گفت که ادم هوسبازی نیست و ادم ضعیفی نیست که دنبال هوسش بره من دوباره احساس کردم نمی تونم ترکش کنم و فراموشش کنم .گفتم نمیخوام فراموشت کنم .
اون هم من رو از یاهو ایگنور کرد تا دیگه نتونم با اون چت کنم و گفت که اگه کارش داشتم تنها از طریق ایمیل باهاش در ارتباط باشم .
من نمی دونم باید چکار کنم .یعنی خدایا نمی دونم اون واقعا داره با من بازی می کنه ؟
نمیتونم فکر کنم و این مسائل رو تجزیه و تحلیل کنم .
به خدا خسته شدم .دیگه چیزی ازم باقی نمونده.
لطفا باز هم من رو مورد لطف خودتون قرار بدید و نظرتون رو بفرمایید .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
من دارم داغون میشم
کسی نظری نداره؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
من دیگه نایی ندارم به خدا خسته شدم .نمی دونم این غم کی قراره از دل من بیرون بره .
من خیلی سعی کردم خودم رو مشغول کنم اما باز هم تموم فکر و ذکرم پیش اونه.
من خیلی سختی کشیدم و دیگه تحملم تموم شده .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
دوستان امیدوارم هیچ وقت به درد من دچار نشید .واقعا خیلی سخته این درد دل کندن و گذشتن از کسی که تا این حد برای ادم عزیز باشه .
من خودم می دونم اون همسر داره و نمیخوام زندگیش رو خراب کنم .به خدا نمیخوام .اما نمی دونم چطور اون اقا فراموشم میشه .
باور کنید به پیشنهاداتتون هم عمل کردم سرم رو مشغول می کنم خیلی وقته که چندان اوقات فراغتی ندارم.سعی می کنم توی جمع باشم و شاد باشم . باور کنید همین الان که دارم اینها رو می نویسم از جشن اومدم و الان نزدیک ساعت 2 نیمه شب هست .من چند بار قطع ارتباط کردم اما هر بار فقط چند روز تونستم دووم بیارم انگار یه نیرویی من رو به سمت اون می کشونه نیرویی خیلی قوی که تا من رو به اون نرسونه اروم نمیشم.
چطور باز هم میگید اون هرزه است ؟ گفتم که اون دروغ می گفته و می خواسته من رو از خودش متنفر کنه فقط یه دختری رو صیغه کرده که اون دختر عاشقش بوده البته رابطه ی خیلی نزدیک هم با هم داشتند .اما من اینطور برداشت می کنم که اون انقدردلرحمه که اون دختر رو از خودش نرونده و در کنارش مونده و نگذاشته اون دختر به درد دوری اون گرفتار باشه .می دونید من نمی تونم وقتی که اون رو از همه ی ادمها مهربون تر و دل رحم تر می دونم ازش دل بکنم .
من از همه ی جمع ها دور افتادم .توی جمع هم خودم رو تنها و غریب حس می کنم من محبت اون رو می خواستم فقط همین .
من نمیخوام اون رو تخریب کنم من فقط میخوام بدونم اون اقا واقعا با اونی که توی ذهنم هست تفاوت داره یا نه.
من خیلی افسرده و درمانده شدم وهیچ قدرتی ندارم .:54::54::54:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
كاری كه شما در حال انجام هستید انرژی زیاد و حمایت نیاز دارد. مانند ترك اعتیاد است.
باز هم توصیه می كنم طی جلسات منظم مشاوره حضوری و گام به گام جلو بروید. بگذارید یكبار برای همیشه یك تومور بدخیم ریشه كن بشه.
تنهایی اگر نمی تونید از یك مشاور (البته حضوری) ،كمك بگیرید.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
دوستان خوب من ممنونم از توجهتون
ولی خیلی داغونم الان
شاید دیگه از دستمم خسته شده باشید و دلتون نخواد با من حرف بزنید .
من باز هم نتونستم طاقت بیارم دوباره رابطه رو شروع کردم می دونم خیلی از دست من دلخور میشید اما دست خودم نیست .
اون اقا به تازگی میگه که یه زن دائم و یه همسر صیغه داره که اون همسر صیغه اش توی یه شهر دیگه است و فقط ارتباط چتی باهاش داره و همین .....
به خدا از فکر کردن دارم دیوونه میشم .
چرا اون این همه دروغ به من میگه به خدا کم کم دارم به مرز جنون می رسم .
من نمی تونم جلوی احساسم رو بگیرم از خودم متنفرم می دونم که شما هم ازم متنفر میشید .
چکار کنم ؟
من این که بدونم اون اقا مرد مورد علاقه ام هست یا نه خیلی برام مهمه
و این که ایا همسر صیغهای داره یا نه اخه من دوستش دارم و این موضوع خیلی ذهنم رو به خودش مشغول می کنه .
البته نه اینکه بخوام همسر دومش بشم اما خیلی تحت فشار روحیم . همه ی روحم به سمت اون پر می کشه از شدت اضطراب حال هیچ کاری رو ندارم .
اقای سنگ تراشان گفتند که من به مشاور حضوری مراجعه کنم اما من تا به حال چند روانشناس بالینی و حتی روانپزشک رو عوض کردم و تاثیر چندانی به حالم نداشته .
دوستان یادمه چند وقت پیش بعد از اینکه اون اقا متوجه ی علاقه ام شده بود یه بار ازش پرسیدم که ایا من رو دوست داره یا نه اون جواب مثبت داد حالا من این موضوع رو پیش کشیدم اون میگه منظورش این بوده که من رو به عنوان یک مسلمون دوست داره فقط همین .
من دارم ذره ذره اب میشم تو رو خدا دعام کنید که بمیرم یک باره راحت بشم. راضیم به مرگ خودم :54:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام دوستان خوب و با محبت من که با همدردی ها و دلگرمیهاتون برای من گنج و نعمت بزرگی هستید .
دوستان من فهمیدم قضیه ی ازدواج موقت اون اقا دروغ محض بوده و از این بابت خیلی خوشحالم .
خودش این رو اعتراف کرد چون من تهدیدش کرده بودم که در اون تالار گفتگو آبروش رو می برم .
اون برای این از این روش استفاده کرد که من قبلا بهش گفته بودم از ادمهایی که دنبال هوس باشند متنفرم .
خوشحالم که به مردی دل بستم که ادم هوسبازی نیست خوشحالم که اون همونه که من فکر می کردم .از این جهات احساس خوبی دارم.
دوستان من خوشحالم که به چنین مردی علاقه مند شدم و از این جهت به خودم می بالم که با چنین مردی در زندگی اشنا شدم.
اما از این جهت غمگینم که من اونقد اذیتش کردم که اون مجبور شده به خاطر اینکه من دست از سرش بردارم این دروغها رو بگه:54:
خدا من رو ببخشه که انقد اون رو اذیتش کردم و چقد باعث شدم همه در مورد اون بد فکر کنند ........:47:
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
دختر خوب این خوشحالی داره
فکر کن اون پیغمبره /حتما بازم میخوای دوباره رابطتو باهاش زیاد کنی چون اون پاکه
اگه اون واقعا خوب بود سعی میکرد تا در نظر تو همون ادم بد بمونه تا تو راحتتر ازش جدا شی
چرا نمیخوای این چیزا رو قبول کنی و بفهمی
از کجا معلوم که دوباره دروغ نمیگه چون که تو گفتی ابروشو تو اون تالار میبری واون از تهدیدت ترسیده باشه
اصلا فرض کن داره راست هم میگه /مطمئن باش اگه براش مهم بودی اون هیچ وقت این راستو بهت نمیگفت تا تو راحتتر جدا شی
و در نهایت فکر کن که اره اون همون مردی هست که فکر میکنی ببین چقدر ارزشتو اوردی پایین که اون این حرفو زده
واقعا متاسفم داری بدجوری خودتو گول میزنی
از حرفام ناراحت نشو چون میدونم داری تو چه اشتباهی پافشاری میکنی اینقدر حرص میخورم
تو رو خدا بفهم
من دلیل این خوشحالیتو نمیفهمم یعنی دوباره امیدوار شدی
امیدوار به چی به مردی که زن داره یا نه زن گفتنش هم دروغ بوده
واقعا احمقانه است به مردی میبالی که زن داشته واز بس بهش چسبیدی بهت به دروغ گفته زن صیغه ای دارد تا تو را از خودش دور کند اینقدر شهامت نداشته که همون اول بگه من زن دارم
فکر میکنی مردای دیگه اگه زن داشته باشند و کسی مثل ... بهشون بچسبه بهش چی میگند؟اگه شرف داشته باشند
به نظرم الان باید بشینی واسه خودت گریه کنی چون تا حالا که فکر میکردی پسته نمیتونستی ازش دل بکنی حالا که فکر میکنی پاکترین ادم هست وا مصیبتا
بازم میخوام از حرفام ناراحت نشی
به خدا خیلی نگرانتم
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
کاترین عزیز ممنونم که نگرانمی و هنوز مشکل من رو پیگیری می کنی و راهنماییم می کنی .:72:
اما باور کنید من هنوز به دنبال راهی برای دل کندن از اون اقا هستم .:54::54:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کاترین
فکر میکنی مردای دیگه اگه زن داشته باشند و کسی مثل ... بهشون بچسبه بهش چی میگند؟
مثل چی ؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
خب اقا محسن من خوشحالم که اون ادم بدی نیست و من در انتخابم اشتباه نکرده بودم از این بابت خوشحالم چون خیلی از این بابت ناراحت بودم .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
خب اقا محسن چطوری از ادمی که انقد بهش وابسته ام جدا بشم ؟
شما می تونید کسی رو که همه ی وجودتون به اون وابسته هست و هیچ کس رو تا اون حد دوست ندارید و بهترین انسان روی زمین می شناسیدش رو فراموش کنید ؟
می تونید از کسی که می دونید هیچ وقت نمی تونید احساسی که به اون دارید رو به دیگری داشته باشید دل بکنید ؟
خیلی سخته ...خیلی
ولی من دارم باز هم میگم دنبال دل کندنم .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
شما دنباله دل کندن نیستید .
شما دنباله کوچکترین بهونه اید که برگردید به سمتش .
برای اینه که نمیتونید فراموش کنید کسی رو که نه میشناسیدش ، نه دیدینش ، نه از کاراش خبر دارید ، نه از صحته حرفاش اطمینان دارید ...............
شما نمیخواید فراموشش کنید نه اینکه نمیتونید
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
خب خیلی مهربونه .
من تا به حال کسی مثل اون ندیدم .
خیلی مومن و با خداست .
با چنان محبتی از خدا و ائمه صحبت می کنه که خیلی به دل ادم میشینه .همش هم از من میخواد که خودم رو به اونا نزدیک کنم .
من الان هنوز باهاش در ارتباطم .یعنی ارتباطم رو کم کرده بودم اما با فهمیدن این که همسر صیغه ای نداره ارتباطم بیشتر شد .اون بیچاره هم داره عذاب می کشه از دست من .بهم گفت که خیلی داره اذیت میشه .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
از کجا از این حرفایی که میزنید اطمینان دارید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!!!!!!
اون اگه بگه فرشته ست شما باور میکنید ؟؟؟
فکر کنم اگه اینم بگه شما باور کنید .
(شما می تونید کسی رو که همه ی وجودتون به اون وابسته هست و هیچ کس رو تا اون حد دوست ندارید و بهترین انسان روی زمین می شناسیدش رو فراموش کنید ؟)
واقعا" همه ی وجوده شما انقدر کوچیکه که به آدمی که هنوز ندیدینشو نمیشناسینش وابستست
چطور امکان داره ؟؟؟؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
اقا محسن من ازش خوبی و نجابت و ایمان دیدم .
از اولش نه قصد سوءاستفاده از من رو داشت و نه چیز دیگه ای
یه بار حرف نامربوطی از دهنش در نیومد .یه بار کار خلافی ازش سر نزد .
خب درسته ندیدمش شما تا به حال نشده چنان شیفته ی شخصیت و ایمان کسی بشید که ظاهرش براتون مهم نباشه ؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط روزن
خانم غزاله، فکر می کنید امتحانات الهی به چه شکلی هستن؟ باور کنید شاخ و دم ندارن، همین قضیه ای که شما باهاش درگیر هستین یک امتحانه.
حالا ببین چطوری میخوای از توش بیرون بیای! خدا داره بهت نگاه می کنه، نمی بینی؟ کی میخوای سرت رو بالا بگیری؟
من که خطایی نمیخوام مرتکب بشم من حتی از ازدواج با اون منصرف شدم هیچ وقت هم نخواستم زندگیش از هم بپاشه .
به نظر شما با توجه به اینکه می دونم اون علاقه ای به من نداره ایرادی داره بدون اینکه اسیبی به زندگی زناشویی اون و خانمش وارد کنم باهاش ارتباطی معمولی و رسمی داشته باشم ؟
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
همش ایراده . به اندازه ی یه دنیا ایراد داره .
1- روز به روز وابستگیت بیشتر میشه
2-جز اون به هیچ کسه دیگه ای فکر نمیکنی ، به کسی فکر میکنی که هیچ وقت بهش نمیرسی
3-غوله مجازی ای که توی ذهنت ساختی هر روز و هر روز بزرگترو بزرگتر میشه انقدر بزرگ که دیگه هیچ چیو جز اون نمیبینی
صفاته خوبی که درونه اون میبینی امکانه واقعی بودنش خیلی کمه ، خیلی . تو برای خودت توی یه دنیای مجازی یه انسانه فوقالعاده ی واقعی ساختی که ممکنه همش دروغ باشه . همش
4-هر روزو هر روز افسرده تر میشی چون نمیتونی بهش برسی و اگه برسی زندگیه یه زنو شوهرو خراب کردی که نفرین اون زن تا قیامت پشتته
5-اون آقا تا چه وقتی میتونه در برابره خواسته ی تو مقاومت کنه ؟؟؟
روزی که اون جنگه با خودشو تموم کنه و به سوی تو متمایل بشه روزه شکسته تو و اون آقاست
6-...............
7-.............
8-...........
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
دوست من ، نمی دانم چرا با اینکه تو از شروع مجدد رابطه ات با این آقا خوشحالی و به حساب فهمیده ای که بهت دروغ گفته و به نتیجه هم رسیده ای که این آقا حالا دیگر هوسباز نیست من برعکس تو خوشحال نیستم . دوست من دقت کن اولا که من به جز یک مورد دوستی اینترنتی که منجر به ازدواج درست و حسابی شد مورد دیگری که ختم به خیر شده باشد ندیده ام و بعد هم دوست من فضا ی مجازی و تالار های گفتگو ، فضای دلبستگی نیست چرا که بر عکس خیلی ها که احتیاج به فضای مجازی و عدم شناسایی برای راست گویی ندارد در این فضا هم دست به دروغ و فریب می زنند . تو باید حد و مرزهای فکری و عملی خودت را کاملا مشخص کنی . تو که فکر نمی کنم سن زیادی هم داشته باشی با یک خرما گرمی ات می کند و با یک مویز سردیت عزیزم که بسیار داریم که درسن و سال بالا همین گونه اند . الان هم باز بهت می گویم این آقا باز هم از ترس آبرو ریزی و دیوانه بازی های تو اینبار از در دوستی در آمده و اینجوری بهت گفته . این آدم به درد ادامه رابطه نمی خوره . حالا یا هوس باز هست و یا نیست که ما هم مبنا بر پاکی این آقا می گیریم که چندان هم بر این قضیه پافشاری ندارم . همان برنامه ی فشرده و دوش آب سرد برای تو خیلی خوبه .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
غزاله جان من الان بر خلاف نظر اکثر دوستان به شما پیشنهاد میکنم رابطه ات را با این آقا ادامه بدی .
بنظر من شما خیلی زود و افراطی وابستگی پیدا میکنی . اگر از ایشون جدا بشی ممکنه با کس دیگه ای آشنا بشی و همینقدر وابسته بشی و اون طرف هم همه گونه سوء استفاده ازت بکنه . پس با همین آقا باشی بنظرم بهتره .
موفق باشی
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
digitalman اینه دیگه چه پیشنهادی هست...
اگر كسی زمینه بیمارهای عفونی را دارد،به جای درمان با آنتی بیوتیك به او نمی گوییم تو فعلا با همین بیماری بساز ،چون ممكن است درمان بشوی و فردا گرفتار بیماری شدیدتری بشوی!!!!
دندان لق و معیوب و غیر قابل ترمیم را یكبار باید برای همیشه كند.
البته نزد دندانپزشك
ایشون باید در مشاوره حضوری با یك مشاور او را ترك كند.
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام
ممنونم از پاسخ همگی شما دوستان خوبم .:72:
اما من اگر وابسته شدم که دست اون اقا نیست که و اون در این باره گناهی مرتکب نشده من وقتی که فهمیدم اون اقا همسر داره بهش گفتم که چرا زودتر به من نگفتی ؟ اون گفتش که هر دختری چهار تا سوال ازم پرسید بگم من زن دارم ؟؟؟
راست میگفت ارتباطمون در همین حد بود و نه بیشتر
هزار بار گفتم من از فکر ازدواج با اون اقا منصرف شدم و دوست ندارم زندگیش از هم بپاشه .
من توقع ندارم که اون به مانند همسرش با من رفتار کنه که خیانت به همسرش باشه .
بال تکین عزیز خودتون رو بذارید جای من .....می دونید انگار یه جایی گیر کردم که همه ی اطرافم سیاه و تاریکه و فقط یه نقطه ی نور می بینم و اون همون اقاست .اخه من مردی مثل اون تا به حال ندیدم و سخته برام دل کندن از اون که به تنهایی و حسرت تا ابد منجر میشه.
دانه خانم شاید چون شرایط من رو داشتین بیشتر درک کنید که من چه حالی دارم .هنوز وقتی یاد روزی می افتم که متوجه شدم همسر داره حالم بد میشه .
ani عزیز اگر من قصد ازدواج نداشته باشم با اون و ارتباطم در همین چت و ایمیل باشه که به زندگیش ضرری نمی زنه .اخه اون خودش میگه مردها ظاهر براشون خیلی مهمه اما اون که من رو ندیده .
من وابسته تر نمیشم چون می دونم که اون مرد زندگی من نیست و فاصله ام رو باهاش حفظ می کنم .
bloom گرامی من جواب اون سه مورد رو نمی دونم چون هیچ کدومش به نظرم جالب نمیاد.
اما اگر خودم رو جای همسرش بذارم خب معلومه که ناراحت میشم همسرم با دختر دیگری در ارتباط باشه .
sima 99 اخه من به کدوم خصوصیت منفیش فکر کنم ؟داشتم کم کم دل می کندم باور کنید حتی برای همیشه باهاش خداحافظی کردم .
رفتم توی اون تالار گفتگو و دیدم اون اقا داره از هوسبازی و ....انتقاد می کنه من خیلی عصبانی شدم و رفتم که هر چی دلم خواست بهش گفتم .اولش کوتاه اومد و جوابم رو نداد .من حتی بهش توهین کردم و اون نمی خواست حقیقت رو بگه اما همین که بحث ابروش رو پیش کشیدم و گفتم نسبت به دین ( به خاطر صیغه)به بدبین شدم راستش رو بهم گفت البته سربسته گفت و من به زور و قسم و ....از زیر زبونش کشیدم.
مینا22 من قصد ازدواج با اون رو ندارم اما اگر داشتم من هیچ وقت نمی خواستم اونرو از خانمش جدا کنم و حتی نمی خواستم رابطه ای در حد زن و شوهر با اون اقا داشته باشم که زیاد هم خیانتی به همسرش نکرده باشم . در ضمن اون اقا همسرش رو خیلی دوست داره منو که دوست نداره که بخواد همسرش رو رها کنه و به سمت من بیاد .
اقای digitalman من اگر می دونستم که ممکنه به کسی وابسته بشم که خیلی راحت تر اون اقا رو رها می کردم چون حتما اون شخص سوم اینده خیلی خوب بوده که من بهش وابسته شدم !!!
این در حالیه که من از اون اقا بهتر نمی بینم .
اما پیشنهاد خیلی خوبی بود !!!:D
اقای سنگ تراشان من قبلا هم اینو چند بار گفتم که چند تا مشاوره تا حالا رفتم اما بی تاثیر بوده ....
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
عزیزم داری صغرا و کبرا می چینی که ما را قانع کنی یا خودت را ؟! عزیزم تو در وضعیت خوبی نیستی و این کاملا مشخص است . دوست من در حد چت و ایمیل و ... اینجور چیزها نباید ارتباط داشته باشی و برای تو این رابطه خطرناک است این را می توانی بفهمی ؟ بعد هم دوست من مگر قحطی مرد آمده که می گویی حسرت یک عمر خواهی کشید . تو اصلا چه تجربه ای از این مرد و همین طور مردهای دیگر داری ؟! تو در این رابطه دچار توهم شده ای و برای خودت چیزهایی ساخته ای که اصلا وجود ندارد و می خواهد به ما ثابت کنی که کارت اشگال ندارد . دوست من تو خودت می توانی برای زندگی ات تصمیم بگیری و این تصمیم درست نیست و تو اشکالات اساسی داری . در تالار همدردی هم آقایان نظریات دوستانه می دهند دلیل ندارد کسی عاشق کسی بشود ، باید اول هدف مشخص باشد و بعد هم جنبه داشتن از رویارویی با یک جنس مخالف . تو باید هدفت را برای ورود به آن تالار مشخص می کردی ، تو رفته بودی که عاشق بشوی و مرد زندگی ات را پیدا کنی ؟! راستش را بگو . این که نشد . خیلی جاها ممکن است آدم مرد خوب و عالی ببیند . مگر قرار است فوری عاشق بشویم ؟! و بعد هم ضغری و کبری بچینیم و دلیل بیاوریم . دوست من تو داری اشتباه می کنی و باید هم رفتارت را از ریشه عوض کنی . من نمی فهمم . تو اگر از این رابطه بیرون بیایی که باید بیایی بازهم در معرض خطر هستی باید فکر اصولی برای خودت بکنی .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
بعد هم رو به آقای سنگ تراشان نوشته ای که چند بار نزد مشاور رفته ای و جواب نگرفته ای . می دانی چرا ؟! چون خودت نمی خواهی تغییر پیدا کنی مشاور که به ما آمپول نمی زند که دارویش اثر داشته باشد یا نداشته باشد حرف می زند و راه کار نشان می دهد و به حرفهایمان هم خوب گوش می دهد . تو نمی خواهی تغییر کنی برای همین با پول خرج کردن هم کارت راه نیفتاده . باید خودت تصمیم درست بگیری و بخواهی که تغییر کنی که باید بخواهی چون کار خیلی خراب است مخصوصا صغری کبری چیدنت آدم را ناراحت می کنه و به اینجا می بری آدم را که در عالم هپروت سیر می کنی . هر کدام از کسانی که برای تو مطلبی نوشته اند حداقل کلی تجربه هایشان از تو بیشتر است اما تو با دلیل جداگانه برای هر کدام بهانه ای آورده و تنها چراغ سبزت به کامنتی بود که موافق میل تو نوشته شده بود که در رابطه باقی بمانی برایت بهتر است که یقین دارم یکی همسن و سال خودت و بی تجربه است و توصیه ام این است که او هم نزد مشاور برود .
-
RE: راه دل کندن نمی دانم هنوز .........
سلام دوستان عزیزم
دوستان عزیزم خیلی ناراحتم می کنید وقتی بهم میگید که حرفهاتون بی تاثیره اگر بی تاثیر بود که من مدام دعوتتون نمی کردم که جوابم رو بدین در ضمن من نظرات همگی شما رو قبول دارم .باور کنید بارها تصمیم گرفتم ارتباط رو قطع کنم و پشیمون شدم چون به یاد خوبیهاش می افتم و ارزوهایی که قبل از اینکه از متاهل بودنش مطلع بشم می افتم . اما حرفهای شما رو که می خونم مصمم میشم .اینو باور کنید . دلم برای قصر ارزوهام که ویران شد خیلی می سوزه یاد همون ارزوهاست که باعث تردیدم میشه .
واقعیت اینه که من از روزی که این تاپیک رو ایجاد کردم از نظر روحی خیلی شرایط بهتری پیدا کردم و حرفهاتون باعث قوت قلب من میشه تا زمانی که توی این سایت نیومده بودم هیچ وقت تصمیم قطعی نگرفته بودم که قطع ارتباط کنم اما به لطف راهنماییهای شما این کار رو انجام دادم درسته مدتش کوتاه بود چند بار بعد از چند روز دوباره ارتباط رو شروع کردم اما اگر شما کمکم نمی کردین تا همین اندازه هم توان نداشتم .دلم میخواد باور کنید .
و اینکه باور کنید من از فکر ازدواج با اون اقا بیرون اومدم .حتی اینو هم به اون اقا گفته بودم .
اما موضوع دیگه ای که میخوام بگم اینه که اون اقا با من بازی نمی کنه و شاید هم این موضوع بر عکس باشه .چون اون بارها خواسته قطع ارتباط کنه و من با زور و التماس و حتی دروغ اون رو منصرفش کردم.
باور کنید این رو برای توجیه رفتاراون اقا نمیگم وجدانم ازم میخواد که راستش رو بگم .هیچ وقت نه از اول من رو خواسته نه هیچ وقت تمایلی به حرف زدن با من داشته ...
ولی واقعا اون اقا خیلی ادم پاک و خوبی هست و من لیاقتش رو نداشتم .....می دونید من با هر نشونه ای که از اون اقا می دیدم فکر می کردم قسمته و اون رو خدا سر راه من قرار داده اخه اون اقا سید بود و من از فکر اینکه بتونم عروس پیامبر (ص) بشم خوشحال بودم اما این سعادت نصیب همسر اون اقا شد و این هم یکی دیگه از دلایل سرخوردگی من هست .
در ضمن اقای digitalman هم نظرخودشون رو گفتند که برای من قابل احترام هست مثل بقیه دوستان درسته که گفتم پیشنهاد خوبیه اما منظورم این نبود که نظر دیگر دوستان بده و برام مهم نیست.
دوستان حالا که اون اقا واقعا ادم خوب و پاکی هست به نظر شما نرسیدنم به اون نشونه ی بدی منه ؟یعنی خدا دوستم نداره که این سعادت رو از من دریغ کرد .انقد بدم ؟
من خدا رو شکر می کنم بابت همه ی نعمتهایی که به من داده اما مدام این سوال توی ذهنمه که خدا من رو دوست داره یا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟
خواهشی که ازتون دارم اینه که توی این شبهای ماه محرم من رو از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید که خیلی محتاج دعام :72: