-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
کامران عزیز سلام
در مورد رابطه خودم باید بگم:
دوست من، فوق العاده منطقی تر از من توی رابطه، و بعد از اون رفتار کرد (با این که من هم تمام سعیم رو کردم) و الان می فهمم چقدر فوق العاده منطقی بود و شرایط رو درست نگه داشت.
اوایلش که منطقم رو از دست دادم واقعا سخت بود. اما از وقتی تصمیم گرفتم منطقی باشم، همه چیز عالیه. این به این معنا نیست که جای خالیش رو حس نمی کنم. به این معنا نیست که هنوز دوستش ندارم.
نه، من هم چنان اون رو به عنوان یکی از دوست های خوبم می دونم، اما دیگهههه به اون قضیه فکر نمی کنم. شرایط موجود رو پذیرفتم و دارم از راهی که باید برم لذت می برم.
اون هم همین طور.
می دونم مسافرت هاش رو می ره، کارهاش رو خوب انجام میده و ....
برای همینه که می گم دو آدم اگر با هم قرار بگذارن "فقط" دوست باشند و نه چیز بیشتر، می تونند و آه و ناله و اشک و نفرین همراه نخواهد داشت (اگر هر دو منطقی برن جلو)
بقیش رو هم بعدا سر فرصت؛ می خونم فکر می کنم و جواب می دم
هیچ میدونی، اگه اون فرد یه ذره غیر منطقی رفتار میکرد، یا به عبارت دیگه به وضعیت شما در آینده فکر نمیکرد، سر انجام این رابطه چی میتونست باشه؟:303:
خودت نوشتی با اینکه اون فرد رابطه رو محدود نگاه داشته با این حال به شما سخت گذشته!!!
دوباره نوشتی دیگه به اون قضیه فکر نمیکنی، و از طرفی نوشتی میدونی مسافرت هاش رو میره و ...، یعنی همچنان به این آدم فکر میکنی و برات مهمه...:300:
حالا من یک سوال دارم، اگر همین الان یک خواستگار مناسب برای شما پیدا شود، میتونی بهش اصلا فکر کنی؟!!!
من فکر نمیکنم، چون هنوز ذهنت مشغول جای دیگری هست...
یا اگر هم فکر کنی، ممکنه تصمیم گیریت بایسد باشه!!! یعنی تحت تاثیر رابطه قبلی که هنوز داری بهش فکر میکنی،
و شخصاً مطمئنم، شما هنوز ذهنت، مشغول این رابطه هست...
من واقعا متوجه نمیشم، که چه چیز رو میخوای توجیه کنی، و اصلا برای چه میخوای توجیه کنی این رابطه رو یا رابطههایی از این دست رو...
شخصاً فکر میکنم، چون هنوز به این آدم وابسته هستی و ذهنت درگیر هست!
حالا دنبال دلیل میگردی، که این رابطه رو توجیه کنی و ادامش بدی، چون به این راحتی نمیتونی دل بکنی و فراموش کنی...بنابرین دنبال دلیلی منطقی میگردی که ادامه این رابطه رو توجیه کنه...
ریحانه، چنین دلیلی وجود خارجی نداره!:300:
دوستان اینجا، سعی در کمک به شما دارن و داشتن، اما انتظار نداشته باش اینجا جوابی بگیری که الزاماً مطابق میل و احساست باشه!
شما دچار تعارض بین احساس و منطق شدی،
و دقیقا به دلیل وضعیتهای مشابه شماست، که دوستان با چنین دوستیهایی مخالف هستن!
امیدوارم بالاخره بتونی با خودت کنار بیای و منطقت بتونه احساست رو توجیه کنه، نه بلعکس...
همه ما، زندگی خودمون رو داریم که نتیجه تصمیمات دیروزمونه...
امیدوارم تو هم تصمیمی بگیری، که برات شادی و خوشبختی دراز مدت رو در پیش داشته باشه نه کوتاه مدت!:72:
K
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
مدیر همدردی عزیز
من منظورم اینی نبود که شما برداشت کردید.
منظورها قاتی شد، چون صحبت از رابطه قبلی من و خود شخصیت من اومد جلو.
حرف من در حالت کلی اینه:
در مورد تمام جنبه های داشتن دوست و رابطه جنسی قبل از ازدواج تو این تاپیک بحث شد.سود ها و ضررهاش مشخص شد.
حالا اگر کسی بیشترین آسایش رو زمانی داشته باشه که مثلا "مجرد" همراه با یک دوست (منظورم فقط دوستی عادی نیست، داشتن رابطه جنسی و ... شامل می شه) زندگی کنه، (همون طور که گفتیم ازدواج برای همه مفید نیست) می تونه به این گونه زندگی کنه به شرطی که وقتی هم طرف گفت دیگه نمی خواد آه و ناله و ... راه نندازه.(البته مشکلات فرهنگی پذیرش این رابطه ها در ایران هم هست)
اگر کسی هم دوستی داره، با توجه به حرف های زده شده، باید سبک سنگین کنه.
قبول کنیم در کنار ضررهایی که داره، سود هم داره. دیگه هر کسی با توجه به شرایطش تصمیم می گیره. شاید برای یکی سراسر ضرر باشه، برای کس دیگه، با شرایط دیگه و روحیات دیگه سود داشته باشه.
من از رابطه خودم اینجا حرف زدم صرفا به خاطر اینکه بگم نگید نمی شه منطقی بود و آه و ناله راه ننداخت. می شه، همون طور که من تونستم.نمی گم آدم رباط باشه، اما می گم این که زندگی آدم هم داغون بشه و خراب بشه و زندگی به پایان برسه و اینا هم نیست.
اگر به هر دلیلی تموم شد، رابطه ای بوده که دو طرف در اون لذت بردن و با علم به اینکه هیچ تعهدی نیست وارد شدن. بعد از یک هفته آدم شارژ می شه و می شه آدم قبلی و روز از نو ....
کامران عزیز
من خودم رو، روحیات خودم رو خوب می شناسم.
با تمام حرف ها و تفاسیر، من به شخصه تا زمانی که توی ایران زندگی می کنم آدمی نیستم که رابطه جنسی قبل از ازدواج داشته باشم. چون می دونم همراه با این لذت کلی استرس وارد زندگیم می کنم.
اما مثلا دوستی دارم که چون شرایطش متفاوته، و این استرس ها رو نداره؛ این روابط رو با دوستش داره.
من فکر می کنم چون پای رابطه شخصی من اومد وسط مقداری منظورها قاتی شد.اگر فکر می کنید کمکی به این بحث می کنه، می گم.
در مورد رابطه خودم؛گفتم به رابطه ازدواج با اون فکر نمی کنم، نگفتم که به اون آدم کلا فکر نمی کنم. این چند وقته نگرانش بودم، حواسم بهش جمع بود دورادور. به عنوان یک دوست هم همیشه می خوام از دیدگاه هاش بهره مند بشم.
من از این جور نگرانی ها زیاد دارم. مثلا دوستی دارم (خیلی بهش احساس دین دارم) که دقیقا آدم ازدواج نیست، فقط دوست دختر می خواد. مدتی یه دارم به این فکر می کنم برم باهاش صحبت کنم ببینم چرا حاضر نیست از ایران بره و اونجا شاد زندگی کنه.من واقعا نگران زندگیش هستم.دلم می خواد خیالم از زندگیش راحت باشه و شاد زندگی کنه.
ببینید، منظورم از منطق دقیقا همین جاست. من با تمام این دیدگاه ها، حاضر نیستم با این دوستم رابطه جنسی داشته باشم، چون می دونم با توجه به شرایطم، ضررهاش برام بیشتر از سودش هست.
کامران جان، در مورد خواستگار هم، اگر کسی باشه که شرایط من رو داشته باشه، آره بهش فکر می کنم. زندگی همینه. وقتی رابطه ای تموم شده، باید قبول کرد که تموم شده.
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
حالا اگر کسی بیشترین آسایش رو زمانی داشته باشه که مثلا "مجرد" همراه با یک دوست (منظورم فقط دوستی عادی نیست، داشتن رابطه جنسی و ... شامل می شه) زندگی کنه، (همون طور که گفتیم ازدواج برای همه مفید نیست) می تونه به این گونه زندگی کنه به شرطی که وقتی هم طرف گفت دیگه نمی خواد آه و ناله و ... راه نندازه.(البته مشکلات فرهنگی پذیرش این رابطه ها در ایران هم هست)
سلام
این اگر ها را کی و کجا و چگونه و توسط چه کسی محقق میشه؟
ظاهرا جوابتون مستتر در این گفته اتان باشد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
قبول کنیم در کنار ضررهایی که داره، سود هم داره. دیگه هر کسی با توجه به شرایطش تصمیم می گیره. شاید برای یکی سراسر ضرر باشه، برای کس دیگه، با شرایط دیگه و روحیات دیگه سود داشته باشه.
خب با این جمله ات موضوع بیشتر مشخص شد. پس اگر چنین رابطه هایی را توصیه کنیم آنگاه :
یک طرف سراسر ضرر دارد (شما بخوانید دختر خانم )، و برای یک طرف سود (شما بخوانید پسران خوشگذران و بی مسئولیت).
شما بیشتر این سفارشات را بر اساس سود کدام طرف توصیه می کنید؟!!!!
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
تصمیم به ازدواج نداشتن به هیچ وجه مجوزی برای برقراری چنین روابطی (چه دختر چه پسر) با جنس مخالف نیست .
نمیدونم شما چرا انقدر نگران دیگران هستی !!!
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
مدیر همدردی عزیز
اولا ممنون از توجهتون
این اگرها خیلی زیاد اتفاق می افته.
آدم ها ازدواج می کنند برای اینکه به آرامش برسند(یکی از دلایل اینه). و من به شخصه زمانی بیشترین آرامش رو دارم که تنهای تنها باشم. همیشه سوالم از خودم این بوده که آیا واقعا ازدواج ارزش این رو داره که من تنهاییم رو به هم بزنم؟
من عاشق کارم هستم. فکر اینکه موقع ازدواج باید تو خونه کار رو بگذارم کنار، فکر اینکه دیگه مثل قبل نمی تونم روش تمرکز کنم و وقت بگذارم و ...
و البته نیازها و دلابل دیگه ای هست که موجب می شه به ازدواج فکر کنم. (مثل دفعه قبل که جدی در این مورد فکر کردم و ارزشش رو داشت که از تنهاییم بگذرم)
کلا نیازهای انسان با هم متناقضه. خودش و تنهاییش رو دوست داره، در حالی که اجتماعی بودن رو هم دوست داره.
کار زیاد و ... دوست داره، در حالی که تنبلی رو هم دوست داره.
حالا به نظر من، باید بین این خواسته ها تعادل رو جوری برقرار کنه که بهترین و بیشترین لذت و آرامش رو داشته باشه.
و از اونجا که میزان این خصلت ها توی آدم های مختلف متفاوته، جواب ها و عکس العمل های مختلف به بیرون می دن.
حالا اگر کسی خودخواهی و تنهاییش خیلی بیشتر از خصلت اجتماعی بودنش باشه، ترجیح می ده تا آخر عمر مجرد بمونه. هیچ وقت حاضر نیست سکوت و تنهایی عزیزش رو با حضور کس دیگه خراب کنه.
این فقط یه دلیل بود.
هزاران خصلت وجود دارند که باعث ازدواج می شوند. حالا اگه کفه ی ترازوی خصلت های مجردی برای کسی سنگینی کرد، معلومه که براش مجرد بودن بیشترین آسایش رو میاره.
به جز خودم که احیانا ازدواج خواهم کرد اما هنوز این مسیله گذشت از تنهایی عزیزم برام سخته و طرف باید خیلییی به دلم بشینه که بخوام از تنهاییم بگذرم، 3 نفر دیگه رو می شناسم که اصلا حاضر به ازدواج نیستن.
یکی شون الان 50 سالشه و هنوز میل به ازدواج نداره.
واقعا این رو قبول ندارید که بعضی ها مجرد بودن براشون بهتره؟
خوب، حالا این سه نفری که من میشناسم، نیازهاشون رو از طریق دوست (و هم خانه) برطرف می کنند.
این دوست، هر روز خدا اونجا نیست؛ انتظارات یک همسر رو نداره؛ دنیای شخصیت رو به هم نمی ریزه و نزدیک به صفرش تمی کنه؛ تعهدی نداری و ....
از همین 3 نفر، یکی شون دختره.
من بر اساس سود هر دو طرف حرف می زنم. همون طور که چنین پسرهایی وجود دارند، چنین دخترهایی هم وجود دارند.
حرف سر خوش گذرانی هم نیست. یکی از این اشخاص که می گم، 33-34 سالشه، و با این سن بزرگترین استاد دانشگاه تو رشته ی خودشه.در 26 سالگی دکتراش رو گرفت(واقعا در رشته خودش نخبه هست) صبح تا شب تو اتاقش در حال انجام کاره. وقتی بهش می گم خسته نمی شی؟ می گه برای من تفریحه.
فوق العاده نسبت به وظایفی که به عهده داره حساسه. بدون اغراق بهترین استاده. فوق العاده نگران دانشجوهاشه و حواسش بهشون هست.
اما حاضر نیست ازدواج کنه چون حاضر نیست تنهاییش رو، شرایط موجود رو، کارش رو ... به هم بزنه. حاضر نیست مسیولیتی مزاف بر اینها تقبل کنه.
و بسیاری دلابل عمیق تر از اینها که همه و همه باعث شده اون "دوست دختر" بخواد، نه "زن".
افرادی مثل این هم زیادند.
نظرتون راجع به این افراد (و شاید آینده من) چیه؟
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
آدم ها ازدواج می کنند برای اینکه به آرامش برسند(یکی از دلایل اینه). و من به شخصه زمانی بیشترین آرامش رو دارم که تنهای تنها باشم. همیشه سوالم از خودم این بوده که آیا واقعا ازدواج ارزش این رو داره که من تنهاییم رو به هم بزنم؟
من عاشق کارم هستم. فکر اینکه موقع ازدواج باید تو خونه کار رو بگذارم کنار، فکر اینکه دیگه مثل قبل نمی تونم روش تمرکز کنم و وقت بگذارم و ...
و البته نیازها و دلابل دیگه ای هست که موجب می شه به ازدواج فکر کنم. (مثل دفعه قبل که جدی در این مورد فکر کردم و ارزشش رو داشت که از تنهاییم بگذرم)
این درسته که شما به جای تعمیم دادن این موارد و به عنوان موضوع و مسئله همه مطرح کردنش ، به عنوان مسائل من مطرحش کنید ، چناکه در این چند سطر مطرح کردید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
کلا نیازهای انسان با هم متناقضه. خودش و تنهاییش رو دوست داره، در حالی که اجتماعی بودن رو هم دوست داره.
کار زیاد و ... دوست داره، در حالی که تنبلی رو هم دوست داره.
حالا به نظر من، باید بین این خواسته ها تعادل رو جوری برقرار کنه که بهترین و بیشترین لذت و آرامش رو داشته باشه.
در اینجا هم بهتر بود به جای لفظ انسان ، باز هم ضمیر من را به کار می بردید ، چون بیان شما در مورد این خصلتها و قطعیت دادن به آن به عنوان خصلت تمام انسانها اشتباهه ، قبول هم دارید که هیچ مستند تحقیقاتی و علمی - پژوهشی برای اثبات اینکه انسانها اینطورند ندارید و ارائه نکردید . و باز هم می دونید که حتی یافته های علمی در مورد مسائل مادی هم گاهی نقض میشه و عکس آنها به اثبات میرسه ، چه برسه به مسائل انسانی و کلاً بحث انسان و اقتضائاتش که بسیار پیچیده است . پس این حالات و خصلتها را به عنوان خصلت و حالات خود مطرح فرمایید بهتره ، ضمن اینکه بعضی از آنچه شما اشاره میکنید مثل میل به تنهایی و انزوا ، در دیدگاه روانشناختی طبیعی نیست و محل اشکاله و انسان در تعادل این حالت رو نداره .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
حالا اگر کسی خودخواهی و تنهاییش خیلی بیشتر از خصلت اجتماعی بودنش باشه، ترجیح می ده تا آخر عمر مجرد بمونه. هیچ وقت حاضر نیست سکوت و تنهایی عزیزش رو با حضور کس دیگه خراب کنه.
این فقط یه دلیل بود.
اینها استثنائات هستند و نمیشه تعمیم داد در هر حال صلاح ملک خویش خسروان دانند ، این مسئله ای عام نیست که بخوایم عام مطرحش کنیم و نسخه ای رو برای همه بپیچیم .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
به جز خودم که احیانا ازدواج خواهم کرد اما هنوز این مسیله گذشت از تنهایی عزیزم برام سخته و طرف باید خیلییی به دلم بشینه که بخوام از تنهاییم بگذرم، 3 نفر دیگه رو می شناسم که اصلا حاضر به ازدواج نیستن.
یکی شون الان 50 سالشه و هنوز میل به ازدواج نداره.
واقعا این رو قبول ندارید که بعضی ها مجرد بودن براشون بهتره؟
خوب، حالا این سه نفری که من میشناسم، نیازهاشون رو از طریق دوست (و هم خانه) برطرف می کنند.
این دوست، هر روز خدا اونجا نیست؛ انتظارات یک همسر رو نداره؛ دنیای شخصیت رو به هم نمی ریزه و نزدیک به صفرش تمی کنه؛ تعهدی نداری و ....
از همین 3 نفر، یکی شون دختره.
شما در طول زندگیتون تا کنون با چند نفر مواجه بوده اید ؟
مطمئناً خیلی ها ، می بینید که در میان این خیلیها ، سه نفر رو می شناسید که میل به ازدواج ندارند و از این سه نفر هم یکیشون خانم هست . گذشته از دلایل اینها که معلوم نیست چیه ، نسبت این تعداد را با تعداد افرادی که شما با آنها تا حالا مواجه شده اید و یا در اجتماع محدودی که زندگی می کنید رو بسنجید ، خواهید دید که در اقلیتند . پس باز هم به این نتیجه می رسیم که ریحانه عزیز این بحث و موضوع را که خیلی هم روی آن تعصب نشان می دهند را نباید به عنوان موضوع و مسئله اکثریت غالب مطرح کنند و دنبال یک نسخه عام باشند .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
خوب، حالا این سه نفری که من میشناسم، نیازهاشون رو از طریق دوست (و هم خانه) برطرف می کنند.
این دوست، هر روز خدا اونجا نیست؛ انتظارات یک همسر رو نداره؛ دنیای شخصیت رو به هم نمی ریزه و نزدیک به صفرش تمی کنه؛ تعهدی نداری و ....
از همین 3 نفر، یکی شون دختره.
اگر همانطور که اشاره کرده اید دلیل این باشد که نمی خواهند مسئولیت و تعهد بپذیرند و به این دلیل ازدواج نمی کنند ، که خوب این قابل بحثه که آیا ازدواج نکردن به این دلیل و تن به تجرد و زندگی همباشی دادن ، یک رفتار نرمال است ، یا خیر ؟ و کلاً در این مورد صحبت شود .
ریحانه عزیز
اگر درست فهمیده باشم شما هم در تعارض بین عدم مسئولیت و تعهد پذیری و میل به تنهایی از سویی ، و مسئولیتهای زندگی مشترک ، و در صورت انتخاب تجرد برای حفظ تنهایی و نداشتن مسئولیت و تعهد ، تعارض بین این وضعیت و نیازهای عاطفی و جنسی از سویی دیگر گیر افتاده ای و طرح موضوع در اینجا برای حل تعارض است . اگر چنین است ، عزیزم پس اجازه بده بحث روی همین باشه و برای دادن راهنمایی به ریحانه و نه این که بحث به عنوان مسئله عموم دختر و پسرها مطرح شود ، دنبال گردد ، در این صورت تعارضهای این تاپیک هم حل می شود و روشنتر و بهتر راهنمایی خواهی گرفت
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط reihaneh
مدیر همدردی عزیز
اولا ممنون از توجهتون
این اگرها خیلی زیاد اتفاق می افته.
آدم ها ازدواج می کنند برای اینکه به آرامش برسند(یکی از دلایل اینه). و من به شخصه زمانی بیشترین آرامش رو دارم که تنهای تنها باشم. همیشه سوالم از خودم این بوده که آیا واقعا ازدواج ارزش این رو داره که من تنهاییم رو به هم بزنم؟
من عاشق کارم هستم. فکر اینکه موقع ازدواج باید تو خونه کار رو بگذارم کنار، فکر اینکه دیگه مثل قبل نمی تونم روش تمرکز کنم و وقت بگذارم و ...
و البته نیازها و دلابل دیگه ای هست که موجب می شه به ازدواج فکر کنم. (مثل دفعه قبل که جدی در این مورد فکر کردم و ارزشش رو داشت که از تنهاییم بگذرم)
کلا نیازهای انسان با هم متناقضه. خودش و تنهاییش رو دوست داره، در حالی که اجتماعی بودن رو هم دوست داره.
کار زیاد و ... دوست داره، در حالی که تنبلی رو هم دوست داره.
حالا به نظر من، باید بین این خواسته ها تعادل رو جوری برقرار کنه که بهترین و بیشترین لذت و آرامش رو داشته باشه.
و از اونجا که میزان این خصلت ها توی آدم های مختلف متفاوته، جواب ها و عکس العمل های مختلف به بیرون می دن.
حالا اگر کسی خودخواهی و تنهاییش خیلی بیشتر از خصلت اجتماعی بودنش باشه، ترجیح می ده تا آخر عمر مجرد بمونه. هیچ وقت حاضر نیست سکوت و تنهایی عزیزش رو با حضور کس دیگه خراب کنه.
این فقط یه دلیل بود.
هزاران خصلت وجود دارند که باعث ازدواج می شوند. حالا اگه کفه ی ترازوی خصلت های مجردی برای کسی سنگینی کرد، معلومه که براش مجرد بودن بیشترین آسایش رو میاره.
به جز خودم که احیانا ازدواج خواهم کرد اما هنوز این مسیله گذشت از تنهایی عزیزم برام سخته و طرف باید خیلییی به دلم بشینه که بخوام از تنهاییم بگذرم، 3 نفر دیگه رو می شناسم که اصلا حاضر به ازدواج نیستن.
یکی شون الان 50 سالشه و هنوز میل به ازدواج نداره.
واقعا این رو قبول ندارید که بعضی ها مجرد بودن براشون بهتره؟
خوب، حالا این سه نفری که من میشناسم، نیازهاشون رو از طریق دوست (و هم خانه) برطرف می کنند.
این دوست، هر روز خدا اونجا نیست؛ انتظارات یک همسر رو نداره؛ دنیای شخصیت رو به هم نمی ریزه و نزدیک به صفرش تمی کنه؛ تعهدی نداری و ....
از همین 3 نفر، یکی شون دختره.
من بر اساس سود هر دو طرف حرف می زنم. همون طور که چنین پسرهایی وجود دارند، چنین دخترهایی هم وجود دارند.
حرف سر خوش گذرانی هم نیست. یکی از این اشخاص که می گم، 33-34 سالشه، و با این سن بزرگترین استاد دانشگاه تو رشته ی خودشه.در 26 سالگی دکتراش رو گرفت(واقعا در رشته خودش نخبه هست) صبح تا شب تو اتاقش در حال انجام کاره. وقتی بهش می گم خسته نمی شی؟ می گه برای من تفریحه.
فوق العاده نسبت به وظایفی که به عهده داره حساسه. بدون اغراق بهترین استاده. فوق العاده نگران دانشجوهاشه و حواسش بهشون هست.
اما حاضر نیست ازدواج کنه چون حاضر نیست تنهاییش رو، شرایط موجود رو، کارش رو ... به هم بزنه. حاضر نیست مسیولیتی مزاف بر اینها تقبل کنه.
و بسیاری دلابل عمیق تر از اینها که همه و همه باعث شده اون "دوست دختر" بخواد، نه "زن".
افرادی مثل این هم زیادند.
نظرتون راجع به این افراد (و شاید آینده من) چیه؟
فرق ازدواج و هم خونه بودن چیه به نظرت؟
توی هر دو، نیازهای جنسی و عاطفی ارضا میشه...
تنها تفاوت، تعهد هست!
و البته یکی در چهار چوب دین، جامعه و ... هست(حداقل در ایران)، دیگری نیست!
به شخصه ازدواج رو میپسندم چون به یه سری مسائل مقیدم، یا شایدم بهتره بگم ترجیحم رابطه بلند مدت و متعهد هست...
و گرنه، به عنوان یک پسر، باید از رابطه بی تعهد استقبال کنم، که الزاماً، غیر شرعی هم میتونه نباشه و به همین دلیل حتی خانوادم هم باهاش مشکلی ندارن،
فقط نگرانیشون اینه که HIV نگیرم!:311:
همینو بس!
اما من ترجیحم، به هر دلیلی که دارم برای خودم، یک رابطه بلند مدت و پایدار هست...کسی هم نمیتونه اینو تغییر بده...
در مورد شما هم همینه،ممکنه ترجیح شما، عقاید شما و ... با فردی مثل من متفاوت باشه!
این به خود شما مربوطه، که چطور فکر میکنی، یا چطور برای زندگیت میخوای تصمیم بگیری، به هر حال هر کسی، خودش بهای تصمیماتش رو میپردازه!:303:
اما نمیشه منکر این قضیه شد، که شما دختر ها، هر کاری که بکنید، زود وابسته میشید، و به قول مدیر همدردی در آخر:
یک طرف سراسر ضرر دارد (شما بخوانید دختر خانم )، و برای یک طرف سود (شما بخوانید پسران خوشگذران و بی مسئولیت).
برا همین هم، یکی از دوستان که تجربه وسیعی در دختر بازی داره، همیشه به عنوان توصیه به من میگفت،
اگر با دختری دوست شدی، هیچوقت بهش نگو که باهاش ازدواج نمیکنی! چون ترکت میکنه،
دختر ها، همیشه در آخر، امید به ازدواج و تشکیل خانواده دارن، به قول معروف به دنبال رابطه پایدار و طولانی مدت هستند،
این در فطرت خانومها هست،و شما نمیتونی اینو کتمان کنی:305:
برا همین، مطمئن باش، شما با هر پسری هم که وارد یک رابطه بشی اگر کمی آشنا به فنّ باشه، ممکنه به شما نگه با شما ازدواج میکنه، اما امید به ازدواج هم در رابطه با شما به طور کامل از بین نمیبره، چون میدونه اگر این کار رو بکنه، شما این رابطه رو دیر یا زود ترک میکنی...رابطهای که سراسر برای یک پسر منفعت هست، چون میتونه نیازهای عاطفی و جنسیش رو بدونه پرداخت هیچ هزینه و تعهدی ارضا کنه!
در همین اروپا، دخترها و پسر ها، رابطه آزاد دارن، هم خونه هستن و با هم زندگی میکنن یا ...
اما وقتی، همین پسر که ۱۰ سال با هم زندگی کردن به دختر پیشنهاد ازدواج میده،دختر ها در پوست خودشون نمیگنجن...
شما فکر میکنی علتش چیه؟ چه فرقی وجود داره؟اینها که ۱۰ سال هست دارن با هم زندگی میکنن...
ضمنا، پرداخت این هزینه ها که به اونها اشاره شد، در جامعه ما برای خانوم ها، صد چندان هست...
نمونه آسیبهایی هم که خانومها در این روابط دیدن، خیلی ساده میتونی با یک جستجوی ساده در همین تالار پیدا کنی...
به شخصه معتقدم، لزومی نداره چیزی رو که دیگران تجربه کردن، خود ما شخصاً تجربه کنیم، اما اگر این همه تاپیک رو در مورد روابط پیش از ازدواج و نتایج منفیش به خصوص برای خانومها نمیتونین بپذیرین و باور کنین،
فقط میتونم امیدوار باشم، که فردا در همین تالار تاپیک مشابهی باز نکنین!
K
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
سلام
ریحانه خانم این مثالهایی که شما میزنین بیشتر روی استثنائات هست و چیزی که الان در بین جوانها هست خیلی دورتر از استثناء هست .
اینکه ما یه زندگی رو تجسم کنیم که دو طرف حتی با هم همخانه دائم نباشن و فقط گاهی همدیگه رو ببینن خوب چیز عجیبی هست و حتی در همه جا بنا به ذات ادمها دوست دارن که یه زندگی دو نفره رو تجربه کنن .و حالا اینکه بعد مدتی جدا شن به خاطر این هست که مشکلی در ادامه رابطه براشون پیش اومده نه اینکه از اول شرط کنن که دوستی ما مثلا 2 سال اونم نه به شکل دائمی و بعدش تمام یعنی نرمالش اینه که از اول به نیت یه رابطه طولانی مدت وارد میشن... و یه همخونه دائم میشن که همخونه دائم هم زیاد فرقی با همسر نداره (از نظر تنها بودنتون که گفتین میگم)
و به نظرم تو این زندگی که شما گفتین دو حالت داره یا یکی یا هر دو طرف وابسته میشه و کم کم کاری میکنه که این ارتباط بیشتر شه یعنی حالت زن و شوهر به وجود بیاد
یا حالت دوم که هیچکدوم وابسته نشن هیچگاه عشقی بینشون به وجود نمیاد و کم کم حس میکنن که شدن وسیله ای برای ارضای نیازهای هم که ممکنه از این حالت بدشون بیاد یا حتی دچار افسردگی بشن.
این فقط نظر من بود:72:
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
سلام ریحانه جان
تو کاملا اروپایی فکر میکنی البته گر چه من اصلا روش زندگی این اروپایی ها رو قبول ندارم چون چند سال اروپا بودم و این طرز زندگی یعنی با دوست بدون تعهد رو دیدم خیلی هاش دوام نداشته و تعداد معدودیش ماندگار شده که با آمدن بچه باید ازدواج می کردن چون در قبال بچه مسئول هستند.البته اعتقاداتت واسه خودت محترم و منم بهش احترام میزارم ولی اینو گفتم که بدونی اروپا چطوری.شاد باشی
یه چیز دیگه اونجا وقتی پسرها میفهمیدن که دوست دخترشون باردار شده یا جیم می زدن و دختر بیچاره میموند و هزار خرج ویا دختر مجبور به سقط میکرد اونم مشکلاتی در بر داشت.و پایان این روابط همیشه تنهایی بود باید همش کیس عوض می کردن .اینهارو به چشم دیدم. حالا تو ایران فک می کنن این نشانه روشنفکری هست و آزادانه زندگی کردن. تو خیلی جوانی هنوز تجربه کافی نداری و الگوی خودت رو استادی گرفتی که تنها زندگی میکنه ولی عاقبت این استاد پیر میشه و تازه میفهمه که چه اشتباهی مرتکب شده کاش مونس و غمخواری داشت.نمیدونم شایدم تا آخر عمر با دوستش باشه آیا این دوست نمیخواد مادر بشه؟نمیخواد مثل زنان دیگه سروسامان بگیره. صددرصد پس شوهر میکنه و میره.در آخر علی میمونه و حوضش
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
خانمی را می شناختم که 5 تا فرزند بزرگ کرده بود 3 دختر و 2 تا پسر. همشون ازدواج کردند و زندگیهای نسبتاً مرفهی هم داشتند. و سالی یکبار هم به مادرشان سر نمی زدند. و در نهایت خانم چند روز بود که فوت کرده بود و همسایه ها خبر دار شدند. در همین ایران و در یک شهر بسیار کوچک.
لذا دوستان توجه داشته باشند که ازدواج کردند و بچه دار شدند فی نفسه نمی تواند مانع تنهایی انسان در پیری باشد کسانی که با این دیدگاه ازدواج می کنند(فرار از تنهایی) ممکن است در پایان احساس شکست و سرخوردگی داشته باشند.
هیچ کس نمی تواند ادعا کند چون من ازدواج کرده ام این زن و یا این مرد تا آخر عمر من حتماً با من خواهد ماند. ممکن است یکی از دنیا برود و یا از هم جدا شوند. پس بهتر است تکیه انسان به خودش باشد و جز برای دوست داشتن و عشق ورزیدن ازدواج نکند.
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
ریحانه عزیز
شما اکثریت جامعه رو که میل به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک دارند رو رها کردید و سه چهار نفری که چنین تمایلی ندارند رو مثال می زنید . باید واقع بین بود .
از نوشته هاتون اینطور پیداست که شما هم ازدواج کردن و زندگی مشترک رو دوست دارید اما در بعضی پست ها انکار می کنید و در بعضی پست ها به این میل اشاره می کنید . احساس می کنم شما می خواید ثابت کنید که در زمان مجردی فرد میتونه رابطه ای بدون تعهد رو داشته باشه .
شما به دنبال مجوزی برای برقراری چنین روابطی وقتی که امکان ازدواج نیست (عدم مسئولیت پذیری و تعهد فرد یا انزوا طلبی) می گردید .
احساس می کنم که شما به کسی دلبستگی دارید که حالا به هر دلیل امکان ازدواج با این فرد رو ندارید و می خواید اینجا تایید بشید که اگر امکان ازدواج نیست پس میشه رابطه داشت .
به قول کامران گرامی فرق داشتن رابطه اما ازدواج نکردن پذیرفتن مسئولیت و تعهد است و تنها وجه تشابه اونها روابط جنسی است . اگر کسی فقط برای روابط جنسی ازدواج کند بهتر است که اصلا ازدواج نکند . ازدواج اهداف والاتری دارد و کسی که توانایی پذیرش مسئولیت و تعهد را ندارد و یا انزوا طلب باشد و تحمل اینکه برای همیشه در کنار کسی زندگی کند را ندارد ، بله بهتر است ازدواج نکند چون هنوز به بلوغ فکری نرسیده و آمادگی ازدواج ندارد .
اما این هم مجوزی برای داشتن روابط آزاد با جنس مخالف نیست .
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
البته باران عزیز
این مطلبی را که می فرمایید نه از شما بلکه باید از اون یک میلیون و هفتصد هزار خانمی که بیشتر از تعداد آقایان بودند و لاجرم نمی توانند ازدواج بکند، پرسید؟
باید از این عده کثیر سوال کرد آیا حاضرند تا آخر عمرشان رابطه جنسی را تجربه نکنند؟؟؟؟؟؟؟؟/!!!!!!!!!!!!!!
حال که بحث به اینجا رسیده بد نیست از خودمان در مورد تکلیف این این عده از خامها هم سوال کنیم. که آیا چون ما متاهلین در این مسابقه(زوج گزینی) برنده شده ایم آن عده باید بدون هیچ برنامه ای در جامه رها بشوند؟
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
نسترن عزیز
مطمئن باش کسی که یک نفر را به عنوان دوست دختر یا دوست پسر انتخاب میکنه تا در کنار هم بدون تعهد زندگی کنند یک وجوه اشتراکی دارند پس نمی شه گفت چون تعداد دختران زیادتر پس شوهر مناسب براشون نیست.اگر دوست پسر تا دختر ،فرد ایده آل این اشخاص نباشن پس چطوری حاضرن در کنار هم باشن در غیر اینصورت یک لحظه هم نمی تونستن هم تحمل کنند.
و اما در مورد اون خانمی که گفتی بچه هاش ولش کردن و توی آپارتمان خودش فوت کرده بله از این چیزها هست ولی در اقلیت هستند این دیگه نهایت کم لطفی بچه هاش و بی عاطفگیشون رو میرسونه.تو خانواده ما که احترام به بزرگتر و دیدار اونها از واجبات. مثلا مادر بزرگ من وقتی تنهاست سریع یه تاکسی میگیره و میاد خونه ما اگر ازدواج نکرده بود و بچه نداشت پیش کی میرفت.در ضمن من ازدواج بدون عشق رو هرگز نمیپسندم ولی یک سوال؟اصل و اساس عاشق شدن چیه؟ مگه جز اینه که نیمه گم شده خودش پیدا کنه و ثمره این عشق میشه خانواده . دیگه مرگ و زندگی دست خداست.
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
ولی من فکر می کنم ازدواج کردن به دلیل اینکه در پیری یکی را داشته باشیم فکر درستی نیست. ازدواج برای این است که کسی بتواند به دیگری عشق یورزد و با علاقه در کنار هم زندگی کنند. فرزند به دنیا آوردن برای این است که به یکی حیات ببخشیم نه اینکه از ترس تنها ماندن بچه دار شویم. مرگ و زندگی دست خداوند است ولی کسانی که از ترس تنها ماندن ازدواج می کنند و قائم به ذات نیستند با از دست دادن همسر و یا فرزند چنان آشفته و درمانده می شوند که ادمه زندگی برایشان غیر قابل تحمل می شود.
اما در مورد دختر خانم هایی که تعدادشان بیش از آقایان
این مسئله را آمارهای رسمس ایران تایید می کند و بارها هم از طرف مسولان رسمی کشور تایید شده است. همچنین با کمی دقت در اطرافمان می توانیم نمونه های زیادی از خام هایی که بالای 30 سال سن دارند و مجرد هستند را هم ببینیم. من فقط سوال کردم که تکلیف این نوع از خانم ها چی هست؟ جامه چه نوع حقوقی برای آنها قائل هست؟ آیا با نادیده گرفتن این عده باید صورت مسئله را پاک کنیم؟
آقایان و خانم هایی که در بحث شرکت کردند غالباً معتقد بودند که خانم ها دوست دارند یک رابطه بلند مدت داشته باشند و این نیاز فطری زن است. حال سوال این است آیا نیاز فطری خانم هایی که قهراً بدون زوج می مانند نیست؟
با نادیده گرفتن نیازهای عاطفی و جنسی این دسته از خانم ها چه مشکلاتی را برای کل جامعه و خود این عزیزان پیش می آوریم؟
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
عزیزم من گفتم محصول عشق بین دو زوج بچه هست و این بچه عشق و امید به زندگی دوچندان میکنه نگفتم هدف از زندگی بچه دار شدن باشه.درست میگی آمارها نشاندهنده زیاد بودن خانمها بر آقایون هستند و به خاطر همین چندین موسسه همسر گزینی به پا شد تا دختران ما در انتظار خواستگار سنشون بالا نره.و در همین موسسات میتونن همسر ایده آل خودشون رو پیدا کنند من میگم جوینده یابنده هست. دیگه اون زمان که دخترها مینشستند تو خونه تا خواستگار بیاد گذشت چون به فرموده شما تعداد خانمها بیشتر هست ولی این دلیل نمیشه برن و دوست پسر بگیرن فقط برای نیازعاطفی و جنسی. دلیل دوم بالا رفتن سن ازدواج توقعات خود خانمهاست چون میشنن تا شاهزاده با اسب سفید بیاد ولی این فقط تو قصه هاست من خودم نمونه های زیادی دیدم.در ثانی یک دختر عاقل هیچ وقت به خاطر ارضای نیاز عاطفی و جنسی خودش نمیره یک رابطه بی پایه رو شروع کنه چون این رابطه وابستگی رو دو چندان میکنه و همین ضربه محکمی بهش می زنه بنابراین از راه درست میره و به هدفش هم میرسه اینی که میگم به یقین میگم چون به چشم دیدم
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
شادزی عزیز
سوال در مورد تکلیف این نوع خانم ها بود نه تجویز دوست پسر گرفتن برای آنها.
بحث آمار هست نه سلیقه . وقتی 6 دختر وجود داشته باشد و 5 پسر لاجرم و قطع و یقین یکی از این 6 دختر بدون همسر می ماند حال این دختر خانم X هست یا y . چون بحث شرعی شده بود من هم یک سوال شرعی پرسیدم. همه جواب شرعی قضیه را می دانیم. ولی کسی جرات بیانش را ندارد.
هدف من این بود که بگویم یا باید در همه زمینه ها به شرع معتقد باشیم یا نباشیم. اینکه سلیقه ای عمل کنیم هر جا به نفعمان بود راه حل شرعی ارائه بدهیم و هر جا به نفعمان نبود صورت مسئله را پاک کنیم کار درستی نمی تواند باشد.
روز خوش
بحث در این زمینه به علوم روانشناسی و جامعه شناسی نیاز دارد. هدف این است که وقتی بحثی صورت می گیرد به بقیه جنبه ها و امکان ها هم فکر کنیم. و یک نسخه عمومی برای همه نپیچیم محدودیت مکانی و زمانی و حتی شخصیتی را هم باید در نظر بگیرم.
من مدتها پیگیر جنایات خانوادگی بودم. اگر ازدواج در عمل در حال حاضر این قدر درست وبر اساس جنبه های والای انسانی صورت می گیرد نباید چنین چیزهای به وجود بیاید.
بعضی وقت ها یا شاید خیلی مواقع ازدواج برای اهداف والا صورت نمی گیرد. خیلی از مواقع ترس از آینده و ترس از تنهایی نیروی محرکه ازدواج است.
شاید گاهی لازم باشد با کمی تردید به چیزی که بدان معتقدیم بنگریم.
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
عزیزم
ما همگی جزءخانواده بزرگی به نام جامعه هستیم بنابراین اینجا کسی به نفع خودش حرف نمی زند یا صورت مسئله ای را پاک نمی کند.هر کاری انجام شود سود یا ضررش برای همه هست.
روز شما هم خوش
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط nastaran58
اما در مورد دختر خانم هایی که تعدادشان بیش از آقایان
این مسئله را آمارهای رسمس ایران تایید می کند و بارها هم از طرف مسولان رسمی کشور تایید شده است.
نسترین عزیز
درست برعکسه ، از طرف مسئولین مملکتی این ادعا که تعداد دختران بیشتره رد شده .
چند سال پیش با هدف و برنامه ریزی شده این شایعه و تب را توی جامعه راه انداختند و متأسفانه جاهایی روی خانواده ها اثر گذاشت از ترس اینکه مبادا همسر برای دختراشون پیدا نشه و نتیجه شد توجیه برای برقراری روابط و انفعال دختران در مقابل پسران برای این که به هر قیمتی اونا رو حفظ کنند و به ازدواج راضی کنند . هدف این شایعه هم همین بود که غرور دختر در مقابل پسران شکسته بشه و دامنه روابط آزاد بدون تعهد گسترده بشه .
به این آدرس مراجعه کنید تا سخن مسئولین جمعیت شناسی بخصوص مسئول جمعیت شناسی آسیا و اقیانوسیه را ببینید
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1832437
http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=42998
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100903805505
چند لینک را دادم که هر کدام باز نشد از دیگری بشود استفاده کرد
ضمن اینکه میزان مرگ و میر پسران و مردان بیشتر از زنانه
http://www.toluefarda.org/fa/index.php?option=com_content&task=view&id=537&Item id=1
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
ضمن اینکه میزان مرگ و میر پسران و مردان بیشتر از زنانه
:227::227::227:
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
:72:خود این آمارها و مراکزی که آمارها را اعلام می کنند جای بحث دارند. بالا بودن آمار دختران مربوط به دختران ده 50 است و در مورد جمعیت پسران ، پسران دهه 60 بیشتر از دختران هستند. گذشته اینها این مسئله ای هست که هر کدام از ما در محل زندگی و یا کار براحتی و به وضوح مشاده می کنیم و چیز قابل انکاری نیست. در هما مقاله ای که شما ارسال کردید. نوشته است:
اساساً دكتر كاظمي پور آدم منطقي و خوشبيني است، چرا كه اعتقاد دارد ما با معضل بيكاري نيز روبه رو نيستيم
بیکاری را هم که این خانم معتقد هستند در جامعه وجود ندارد هر کسی می تواند ببیند و حس کند.
http://www.miyanali.com/mahsa6720002001/14
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
انقدر گفتید که تعداد پسرها کمتر و یا تعداد دخترها بیشتر که خیلی از خانوما اعتماد به نفسشونو از دست دادن و خیلی از آقایون دچار اعتماد به نفس کاذب شدن
این آمارهایی که هرازگاهی ورد زبان مردم میشه رو بزارید کنار چرا باید طوری رفتار بشه که از یه سنی دخترها استرس بی شوهر موندن بگیرند و پسرها هم فکر کنن موقعیت براشون زیاده و هی ازدواجشونو به دلایل مسخره عقب بندازن این تو همات از همین آمارهای غلط میآد
میدونید چرا بعد از ازدواج عشق از بین میره چون قبل از ازدواج انتظارات طرفین از هم چیزهایی که بهد از ازدواج برآورده نمی شه یا سرکوب میشه
بجای دامن زدن به این حرفها اگه یکم روش درست زندگی کردن و برخورد متقابل درست در زندگی رو یاد میگیرفیتم هیچ وقت عشقمون به انتها نمی رسید
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
مرسی بلوم عزیز
همین حرفها باعث میشه که دخترها نگران بشن و تن به روابطی بدن که آیندشون تیره میکنه و همین امر باعث میشه به سلامت جامعه لطمه وارد بشه .متاسفانه این لطمه وارد شده و شاهد این هستیم که روابط آزاد بین جوانها و نوجوانها اونقدر عادی شده و نشانه روشنفکری میدونن.امیدوارم این دختر خانمهای به اصطلاح روشنفکر و ساده لوح سر عقل بیان و درست عاشق بشن تا بتونن تا آخرش عاشق بمونن و از زندگیشون لذت ببرن
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
این دختر خانمهایی که شما در موردش صحبت میکنین ،خودشون که مشکلی ندارن ،با هر کی خواستن می تونن روابطشون رو داشته باش ،اخرش هم که یکی رو تور میکنن و خودشون رو به عنوان یه دختر پاک و معصوم (خودشون خوب بلدند چطوری) به یه پسر بیخبر معرفی میکنن و زندگی شون رو از سر میگیرن
این دخترای نجیب هست که سرشون بی کلاه می مونه ، چون فقط کسی که فن شنا گری میدونه می تونه خوب شنا کنه
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
به نظر من کسی که قبل از ازدواجش به تنوع طلبی عادت کرده نمیتونه زندگی با دوامی داشته باشه و زود از طرفش خسته میشه و دنبال بهانه میگرده تا جدا بشه ولی اون دختر نجیب با چنگ و دندون زندگیشو حفظ میکنه .
حال میخواد زود شوهر کنه یا دیر.البته باید بگم همه روابط آزاد غیر سالم نیستند روابطی هست که دختر و پسر با هم کار میکنن و رابطه دوستی سالمی دارن و ممکن به ازدواج ختم بشه. البته این میون باید دختران مواظب پسرهای چرب زبون باشن و تشخیص بدن و گول احساساتشون نخورن و دورشون خط بکشن
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
سلام به همگی دوستان.
این جند وقته سرم شلوغ بود، نتونستم پی گیری کنم.
همان طور که دوستان فرمودند، درصد آدم هایی که من گفتم، درصد کمیه. اما حرف من این بود که این آدم ها وجود دارند. پس هیچ وقت نسخه ی کلی ندیم. برای یکی فلان نسخه خوبه، برای دیگری نسخه دیگه. همه رو ببینیم و برای همه برنامه ریزی کنیم و کسانی رو به علت کم بودن، حذف نکنیم.
من فکر می کنم بحث رو همین جا ببندیم. چون همه حرف ها زده شد. هدف هم مسلما قانع کردن دیگری نیست، که هر کسی با توجه به منطق و شرایط و روحیات خودش، جواب خودش رو از این بحث می گیره.
با تشکر از تمامی دوستان و علی الخصوص مدیر همدردی عزیز
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
[align=justify]به نظر من خیلی مسخره است که توقع داشته باشین عشق دوتا پیرمرد و پیرزن مقل دوتا جوون باشه.خیلی مختصر بگم عشق شما هم با خودتون شد می کنه و پی می شه و این ذاتشه.پیر شدنش به معنی ضعیف شدنش نیست نه فقط شکلش عوض می شه.اگه یه پیرمد و پیرزن واقعا همدیگرو دوست داشته باشن بازهم پیرمرده حاضره وقتی هموا سرده کتشو بده به زنش مثل دوتا جوون.ولی خب دیگه هیچ وقت وقتی زنشو می بینه قلبش تپ تپ نمی زنه!!!ولی بازم دوستش داره حتی ممکنه بیشتر از قبل فقط شکلش عوض می شه.[/align]
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
سلام
من مدتیه این تاپیکو میبینم اما نمیدونم چرا حوصله م نمیکشید نظرمو بگم.
بنظر من این تاپیک با اینکه عشق قبل از ازدواج خوبه یا بعد از ازدواج مستقیما مرتبطه
عشقهای آتشینی که قبل از ازدواج بوجود میاد بعد از اون زود فروکش میکنه.همینه که اکثر دوستیهایی که به ازدواج ختم میشه بعدها به طلاق می انجامه:47:.مخصوصا روابطی که تو اونا فقط یا بیشتر احساسات حکمفرما بوده تا عقل و منطق. پس طبیعیه که بعد از باز شدن چشمای دو طرف و کار کردن مغزهای ارجمند:311: این عاشق و معشوق میبینن طرفشون اونی نبود که فکرشو میکردن.حتی اگه ایرادهای همو از قبل بدونن فکر نمیکنن روزی نتونن همون ایرادو تحمل کنن.چون متاسفانه در اوج احساسات تشریف دارن
و اما ازدواجهایی که از قبل عشق آتشینی نبوده و روابط محض آشنایی بیشتر بوده و محدود و تحت نظر بزرگترا.یا ازدواجهایی که مثل من اون روابط هم نبوده و فقط یکی دو بار طی فرایند خواستگاری طرفین با هم حرف میزنن و میدونن نیازی به طول دادن قضیه نیست .
این ازدواجها با اینکه احتمال موفق بودنش بیشتره.اما...
اما تقریبا در تمامی موارد زوجین (مخصوصا از نوع احساساتی خانم) اذعان دارن که اقاشون در دوران عقدکنان رمانتیک تر تشریف داشتن.و الان محبتشون کمتر شده و این حرفا.
این مسئله کاملا طبیعیه مگر اینکه خیلی حاد باشه!که در این مورد هم اکثرا مشکلات ی که پیش میاد دلیلشه نه اینکه این کاهش علاقه خودبخودی باشه.
بعد از رفتن زیر یک سقف مشغله طرفین و مخصوصا آقا بیشتر میشه.حالا یه بچه هم که بیاد...در ضمن ابراز عشقهای افراطی اولیه مقداریش از روی هیجاناته(مثل تپش قلب و اینا:43:) و مقداری بخاطر اینه که ادم سعی میکنه چون اول رابطه س طرفشو به خودش جلب کنه و محبتشو واسه خودش بیشتر کنه و به اونم اطمینان بده دوستش داره.اما بعد از ایجاد این اطمینان نیازی نیست مثل قبل اظهار محبت بشه(منظورم از نوع افراطیه نه اینکه حداقل ها هم از بین بره)
و اصلا اقایون بقول اقای دهنوی کمرنگی عاطفی دارن و این هم طبیعیه.(غیر طبیعیش همسر عزیز منه که احساساتش همیشه در حال فوران بوده و همین باعث ایجاد مشکلات زیادی شده:302:)پس نتیجه میگیریم مرد هرچه مردتر بهتر.
خلاصه کلام.عزیزان:
نخیر.بعد از ازدواج عشق ازبین نمیره که هیچ.طرف ادم باهاش جوردربیاد عشقشون بیشتر هم میشه(مثل ما:228:)شاید فقط ابراز ظاهری این عشق کمتر از قبل بشه.اما خودش درونی تر میشه و همین باعث میشه جنگولک بازیها کاهش پیدا کنه .
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
[align=justify]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همون شادزی
"در یک از تاپیکها خوندم که یکی از دوستان اعتقاد داشت با ازدواج عشق کم کم از بین میره"
میخوام دوستانی که تجربه کافی دارن با نظرات و دلایل قشنگشون به این دوستانمون بگن که دارن اشتباه میکنن...
سلام:72:
نمی دونم دوستی که این نظر رو داده منظورش دقیقا چی بوده، اما نظر من اینه که:
بله بعد از ازدواج عشق از بین میره. و فقط "دوست داشتن" باقی می مونه.
علت هم در ماهیت عشقه. عشق در خودش "حل شدن" داره. یکی در دیگری محو شده، و این حالتیه که فقط نسبت به پرودگارمون می تونه پایدار باشه. چون ما حقیقتا از او هستیم و هرچه بیشتر درش حل بشیم، بیشتر به ذاتمون نزدیک می شیم.
اما در مورد دو انسان، این حالت نمی تونه پایدار باشه،
اساسا عاشق می خواد همه اهدافش رو در وصال معشوق تحقق ببخشه در حالیکه یک ازدواج موفق حاصل انتخاب هاییه که فرد می دونه تشکیل خانواده به معنای رسیدن به پارادایز نیست و اتفاقا مسئولیت پذیری و تلاش بیشتر در زندگی رو می طلبه، چه از نظر مادی و چه از نظر عاطفی.
عاشق ، معشوقش رو کل عالم می بینه، به همین علته که بدون اون خودش رو فنا و نابود شده می دونه. ولی بعد از ازدواج، به تدریج از این حالت بیرون میاد و می فهمه که طرفش یک انسانه (نه یه فرشته )، فقط یه انسان با همه ی نقص ها و قدرت هاش، و بنابراین دچار شوک می شه و اون همه رویاپردازی رو نقش بر آب می بین.
عاشق نهایت رو در وصال معشوق می بینه، در حالیکه ازدواج تازه "شروع" داستان زندگیه و اونهایی می تونن درش موفق بشن که بدنبال عرصه گسترده تری برای تحقق قدرت های انسانیشون باشن، نه اونهایی که به دنبال ساحل امن و آسایش می گردن!
اما در مقابل دوست داشتن در خودش منطق و ثبات داره. دوست داشتن بر اساس تفکر، و شناخت حاصل می شه .
شناختی که باعث می شه انسانی رو با وجود آگاهی به ضعف ها و قدرت هاش بخوایم، و در کنارش از پشت سر گذاشتن پستی و بلندی های زندگی لذت ببریم.
خلاصه اینکه من دوست داشتن رو تایید و عشق رو رد می کنم و معتقدم هرچه دوست داشتن (که باعث نمی شه کسی به هپروت بره!) موفقیت زندگی رو تضمین می کنه، عشق می تونه نشونه ی انتخابی با چشم های بسته باشه.
چون عاشق همه ی زیبایی ها رو در معشوق تجسم می کنه و این نمی تونه حقیقت داشته باشه چرا که هیچ انسانی کامل نیست....
و در نتیجه فرد بعد از ازدواج وقتی به تدریج با اشتباهات گریز ناپذیر طرفش مواجه می شه و عشق از سرش می پره و اونوقت معلوم نیست اصلا آمادگی زندگی با واقعیت های وجودی همسرش رو داشته باشه.
اما وقتی کسی رو دوست داریم، از اونجائیکه این احساس براساس منطق هست، هرچه از زندگی مشترک بگذره، (اگه اشتباهی رخ نداده باشه) این حس تقویت می شه و تبدیل می شه به یه محبت نرم و پایدار.
خلاصه اینکه: عشق معمولا حاصل چشم های بسته، و دوست داشتن نتیجه ی چشم های باز و شناخت و آگاهی قابل اتکاست.:72:[/align]
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
اما جالبه که به صورت میانگین عشق ها؛ بعد از ازدواج؛ بعد از 2.5 سال از بین می رند. نه؟
کلا این هورمون ها خیلی چیزای جالبی هستن. نه؟
مثلا این مطلب برام جالب بود. اما نتونستم سایتی در مورد اون 2.5 سال پیدا کنم. یادمه که جایی خوندمش.منتها یادمان نمی آید کجا!
http://www.skadraneeshgh.blogfa.com/post-111.aspx
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
من هرگز دوست داشتن را تا بالاتریت قله های عشق پایین نمی آورم. (دکتر علی شریعتی)
دوست داشتن یعنی طرف را با همه نقصهاش بخوای ،یعنی اون به خاطر خوش بخوای،یعنی می دونی ازدواج سختی داره و تا آخرش در کنارش می مونی
ممنونم از دوست عزیزم philosara
بله درسته منم نظرم همینه باید دوست داشته باشیم نه عاشق باشیم.رمز موفقیت یک ازدواج
این یعنی گذشت،ایثار،کم کردن توقعات،عشق بادوام که هیچ طوفانی نتونه از پا درش بیاره.
پس اگر بعد از ازدواج عشق از بین رفته دوست داشتنی در کار نبوده و نیست خودمون گول می زدیم که طرف را دوست داشتیم چون بدون شناخت کافی عاشق شدیم و احساسمون گولمون زده که دوست داریم.پس با خودمان صادق باشیم ببینیم کی هستیم بعد ببینیم دنبال کی می گردیم بعد ببینیم معنای دوست داشتن درک کردیم و در نهایت با شناخت انتخاب کنیم. زندگی فیلم هندی نیست
-
RE: با ازدواج عشق از بین میره؟؟؟؟؟؟
[size=medium][size=small]این بحث خیلی کلیه و نظردادن در موردش، به عوامل خیلی زیادی بستگی داره که یکی از مهم ترین این عوامل، اعتقادات دینی افراده.
اگر فکر می کنید ازدواج، عشق رو میکشه یا حداقل، ناکارش می کنه(!) به نظرتون چه باید کرد؟
نباید گذاشت اصلا عشقی شکل بگیره؟
یا اینکه به همین دوستی ادامه بدیم و اصلا به ازدواج فکر نکنیم؟ تا کی؟
اگر هم عشق واقعی باشه که نمیشه ولش کرد
پس چه کنیم؟...
من میگم؛
باید به فکر راه حل بود. نمیشه صورت مساله رو پاک کرد. اگر شما یک عشق در زندگیتون دارید به هرحال ناچارید ازدواج کنید تا همیشه برای هم و باهم باشید. اگر هم عشق های متنوعی دارید و اعتقادتون اینه که بدون ازدواج به راحتی به عشق و حالتون ادامه بدید، در این صورت فکر میکنم اصلا شایسته وارد شدن در این بحث نیستید!
پس حالا که از ازدواج گریزی نیست، کاری کنید تا عشقتون دوام داشته باشه. به نظر من اون عشقی که با ازدواج از بین میره، پایه و اساسی نداره. پس همون بهتر که از بین بره
اگر با روح همدیگه آشنا باشید و واقعا عاشق باشید هیچ وقت ازدواج مشکل ساز نخواهد بود. کمرنگ شدن بعضی چیزها بعد از ازدواج، مثل رد و بدل کردن کلمات عاشقانه یا داشتن روابط داغ و فوق العاده، در عین حال که طبیعیه، قابل حل هم هست. همه این ها به مهارت طرفین بستگی داره و اینکه چقدر بتونن اوضاع رو در دست بگیرن
مهارت هاتون رو تقویت کنید. ظرایف روابط زناشویی رو یاد بگیرید و به نکات بسیار ریز زندگی هم اهمیت بدید فکر می کنم همه این مشکلات به کمبود مهارت های زندگی برمی گرده
عشقتون رو باور داشته باشید. مطمئن باشید با ازدواج نه تنها کمرنگ نمی شه بلکه با پذیرفتن تعهد و مسئولیت، بارور و شکوفا هم می شه
[/size][/size]