نمیخوام از دستش بدم

از خواهرم عصرا متشکرم و همینطور از همه شما دوستان
مطالب همه رو دو و سه یا حتی چهار بار خوندم تا بلکه کامل متوجه بشم
از وقتی با شما صحبت کردم و کمی مشاوره کردم سر دردم بهتر شده و استرس اولیه که نمیگذاشت غذا بخورم و یکجور آزارم میداد رو تونستم کنترل کنم .
در مطالب همه شما بزرگواران یک مطلب مشترک بود و اون خودسازی من از همه لحاظ قدرتی و فن بیان و اخلاق و رفتار و موقعیت اجتماعی خانوادگی بود که خیلی من رو تشویق به این کردید که اولویت اصلی من باشه
دوست دارم بحث خانمم رو بگذاریم کنار و از این فرصت کوتاه برای بهبود شخصیتی خودم استفاده کنم و بتونم به پیشرفت های اخلاقی و موقعیتی برسم ، چرا که در هر صورتی برای من مفید هست .
قبلا تصمیم گرفته بودم که شخصیت خانمم رو بشکافم تا ببینم ریشه این رفتارها کجاست اما حالا تصمیم دارم خودم رو ریشه یابی کنم چرا که 95 درصد اطرافیانم به من توصیه میکنند موقعیت خودم رو بهبود ببخشم ( پس همه میبینن که اشکال از من هست حتی شما بزرگواران این اشکال رو در کلمات من حس کردید )
میتونید شخصیتم رو ( ویژگی ها و کاستی ها ) برام بشکافید و کمکم کنید ؟

معذرت میخوام داشتم مطالب رو میخوندم متوجه نشدم یک مطلبی رو :
خانم عصرا یه جایی گفتید که عقد هستید اینجا فرمودین که ازدواج کردید و مسیر من رو قبلا داشتید
گیج شدم

چه خوبه وقتی تجربه کافی برای راهنمایی دوستان رو نداریم از راهنمایی کردن خود داری کنیم
نه اینکه بگیم این کار و بکن البته یادت باشه ممکنه نتیجه برعکس بگیری
عصرا جان به خدا گناه داره اگه دل یه نفر رو بشکنیم و اون رو با ترس وادار به زندگی کنیم
با روش عصرا جون ممکنه مشکل شما حل بشه و خانم تون برگرده سر خونه زندگی اش ولی مشکلات دی براتون ممکنه به وجود بیاد یه خشم سرکوب شده یه حس حقارت ممکنه در خانم شما ایجاد بشه

ببخشید دارم این موضوع رو اینجا می نویسم
من نمی تونم به پست اخیر جناب پندار دسترسی داشته باشم کسی دلیل اش رو می دونه یا کس دیگری مشکل من رو داره ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m25teh

معذرت میخوام داشتم مطالب رو میخوندم متوجه نشدم یک مطلبی رو :
خانم عصرا یه جایی گفتید که عقد هستید اینجا فرمودین که ازدواج کردید و مسیر من رو قبلا داشتید
گیج شدم

---

من عقد هستم
و منظورم از ازدواج کردم همین عقد کردم بوده
این مسائل شما رو قبلا داشتم دیگه
تو همین دوره عقد
متوجه شدید؟؟؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دوسته عزیز آتنا خانوم
همون طور که اوله پستم گفتم این تنها موردیه که من توش تجربه کافی رو دارم
فکر نکن من با این آقا شخصیته مشترکی دارم که هی پرش کنم بره زنشو اذیت کنه و بترسونه
همون طور که گفتم مشترکاته من با خانومشه !!!!!!!!!!!!!!!!!
من تو یه دوره ای اشتباهاته اونو کردم
اینکه گفتم ممکنه نتیجه عکس بده بخاطره اینه که همه ما آدمها مثله هم نیستیم و دقیقا منظورم همین بود که کاملا از رو حرف های من جلو نره و خودش هم مشخصاته زنش رو در نظر بگیره
اینکه گفتم زنت باید بترسه نه اینکه بذارش گوشه دیوار و سرش داد بزن تا بترسه !!!!!!!!!
وقتی زن ها از اسمه طلاق برای ترسوندنه شوهر هاشون استفاه میکنن نمیدونن با این کار چه ضربه ای به احساسات و امنیت روانی و احساسیه شوهرشون میزنن!! نمیدونن طلاق یعنی چی فکر میکنن راحته ! فکر میکنن اون قدر قوی هستن که میتونن دو روزه فراموشش کنن و ..... غافل ازینکه قدرت خاطرات به حدیه که به محضه دو روز دوری همه بدی ها از یاده آدم میره و خوبی ها جاشو میگیره و میرسه از تنها بودن
میترسه از همین طلاق گرفتن که تا دیروز خیلی راحت ازش اسم میبرد و فکر میکرد یه امتیازه دستش!!!
مثله خوده من !!!!!!!!!!!!!!!! البته گذشته هام....
وقتی به خودم اومدم فهمیدم یا با همین مرد زندگی میکنم یا از این تلاش میمیرم !!!!!!!!!!!!
من کسی بودم که با هردعوا از روز اول هی طلاق طلاق میکردم اما الان حاضرم بمیرم اما طلاق نگیرم !!!!!!!!
و این بخاطره اون چند مدت دوری بود که شوهرم برای من پیش اورد و من تنها بودن رو حس کردم ترسه از طلاق نه ترسی که شما فکر کردید البته مطمئنا مشکل از طرز نوشتنه من بود چون دیگه آخر ها دستم داشت میشکست !!! اینو همه میدونن زنهایی که مغرورن با تو سری زدن بدتر میشن
برای این سوء تفاهم معذرت میخوام اما امیدوارم منظورم و الان متوجه شده باشید !
حالا درباره "دله یه نفر رو بشکنیم و با ترس وادار به زندگی کنیم"
من گفتم دلش رو بشکنه؟ مدله ما زن ها با هم فرق داره مثلا یه زنی میخواد شوهرش مثله بره آروم باشه
اما طبقه چیزایی که آقا گفتن مثله اینکه خانومش تحریکش میکنه که بزن بزن تو عرضه زدن هم نداری و ...... یعنی از مرده قوی بیشتر خوشش میاد مشکل اینجاست که من نمیتونم تمامه تصویر هایی که تو ذهنمه رو براتون بگم!!
نمونه بارزش زندگیه خودمه!
از طلاق ترسیدم و دیگه هی تو سره شوهرم نکوبیدمش ! منظوره من از ترس فقط تا همین جا بود.____________
خوده شما قضاوت کن این خانوم با این خصوصیاتی که آقا گفتن:
شوهره گریه او و خاهش کن و ترسو از طلاق رو بیشتر دوست داره یا یه شوهره قوی که مثله یه کوه محکم باشه و با هر بادی نلرزه؟
رو این هم حساب کنید که اگه این خانوم دوست داشته باشه وقتی میگه طلاق، شوهرش بگه نهههه (یه نه محکم) چی؟ نباید جای زن و مرد عوض شه، اما اگه این آقا هم از قدرتش سوء استفاده کنه و زنش دوباره ازش رونده بشه یه چیزه دیگه است تعادل
گاهی وقتها زنها به دیواره زندگیشون که تازه بنا شده ، لگد میزنن تا ببینن چقدر محکمه!
خدا شاهده که تمامه حرفهای من 100 در 100 به نفعه خانومه این آقا بود
این اقا اصلا با مردونگیش به خانومش فرصت نداده که از ظرافت های زنونه اش استفاده کنه
از دفتر خاطراتش معلومه که نمیدونه چطور بایدبیه مرد رو خوشحال کنه!!!!!! شما مرد باش اونم زن باشه این تنها راهشه
خدا یه چیزی میدونست که حق طلاق رو به مرد ها داد
استفاده ابزاری از طلاق اول و آخرش به ضرر زنهاست
انشالله که مشکله همه حل بشه

خب من چیکار کنم
خودم رو چطوری بسازم
فرض بر اینکه حق با خانمم و من مشکل دارم
یه مرد خوب چه مردی هست برای شخصیتی مثل خانم من
آیا باید سر تعظیم فرود بیارم و دائم مطیع خانمم باشم ؟

بهترین راه و روش این است که با هم مشاور بروید و راهنمایی درست بگیرید و مطالعاتی هم راستا و هم آهنگ در جهت بهبودی وضع مهارتها و آگاهی ها و توانایی های زندگی فردی و خانوادگی و زناشویی کسب کنید . و این نیاز در شما و خانم تان در هر دو احساس می شود .

در ضمن حتما مشاور بروید . با هم .

زوجهای جوان اکثرا در اثر بی مهارتی و عدم آگاهی و عدم شناخت به مشگل می خورند . روی این مسائل کار کنید .
مشگل شما از جنس سایر زندگی های بی مهارت و...است . خیلی ها هم قبل از شما این مشکلات را تجربه کرده اند ولی امروز دیگر این مشکلات را ندارند و زندگی های خوبی را تجربه می کنند. چرا که به واقع برای خود و زندگی خود تصمیم درست گرفته اند و کارهای ریشه ای و اساسی انجام داده اند .

منم کاملا با نظر انی موافقم
شما (هم شما و هم همسرتان)به یک دوره باز بینی مهارتهای ارتباطی در مورد ازدواج نیاز دارید

حتما به اتفاق هم به یک مشاوره تشریف ببرید

یعنی در واقع :

من در مدتی که میگذره هم به خودم هم خانمم فرصت فکر کردن در آرامش رو بدم تا هم به بدی ها و هم خوبی های خودمون فکر کنیم
در این مدت من بتونم شرایطم رو عادی سازی کنم و کمی در منش مهارتی خودم تجدید نظر کنم و بتونم از مهارت کلامی استفاده کنم
نکته : چگونه برشگردونم به خونه

و بعد از برگشتن و گذشتن دو سه روز عادی سازی روابط پیشنهاد مشاوره رو مطرح کرده و برم پیش مشاور

فکر میکنم این مسیر یه ماهی طول بکشه یا حتی بیشتر
(تازه این مسیر معقول واسه زمانی هست که به طلاق و دعواهای دیگه کشیده نشه)

نقل قول:

---

یه مرد خوب چه مردی هست برای شخصیتی مثل خانم من
آیا باید سر تعظیم فرود بیارم و دائم مطیع خانمم باشم ؟

---

این دیگه خیلی غیر منتظره بود !!! :223:
نظره منم همینه
حتما با همسرت به مشاوره خانواده ی دلسوز برید
چند بار ! تا همه چی ریشه ای حل بشه