برای کسانی که علاقه دارند درمورد نقاشی کودکان بیشتر بدانند کتاب "نقاشی کودکان و مفاهیم آن"نوشته آنا اولیوویو فراری ترجمه عبدالرضا صرافان را پیشنهاد می کنم.
نمایش نسخه قابل چاپ
برای کسانی که علاقه دارند درمورد نقاشی کودکان بیشتر بدانند کتاب "نقاشی کودکان و مفاهیم آن"نوشته آنا اولیوویو فراری ترجمه عبدالرضا صرافان را پیشنهاد می کنم.
یک پرسش هم بنده دارم:
اگر کودکی نقاشی خودش را همواره از روی نقاشی دوستانش و دیگران کپی کند و اصلاً خودش به تنهایی نقاشی نکشد،این نماد چیست؟
و اگر در بزرگ سالی نیز همین گونه باشد،آن وقت نشانه چیست؟و البته در کارهای دیگرش . . . .
جناب گردآفريد
بسيار سئوال زيبايي مطرح كرديد. به نظر من نشانه نداشتن اعتماد به نفس و تكيه بر توانايي هاي خود است كه بايد به كودك كمك كرد تا از اين كار اجتناب كند.
من در مقاله اي خوانده بودم كه در بيشتر نقاشي كودكان خورشيد وجود دارد و تصوير آن نشان دهنده خوشحالي و گرما و بنابه نظر پژوهشگران نماد پدر مطلوب است. وقتي رابطه بين كودك و پدر خوب باشد، خورشيد هميشه به طور كامل در حال درخشيدن است و اگر اين طور نباشد، خورشيد در پشت كوه يا قوسي در افق ديده مي شود و اگر كودك از پدرش بترسد، خورشيد را به رنگ قرمز تند يا سياه در مي آورد.
حالا به نظر شما خورشيد نشانه" آرامش و قدرت" " مادر" يا " پدر"است؟؟
مقاله زير را يكي از دوستانم برايم ايميل كرده و دقيقا منبع آن را نمي دانم. مي توانيد آن را مطالعه كنيد و نظرات خودتان را بفرمائيد.
موضوع نقاشي و شخصيت كودك
درك و فهم نقاشي هاي كودك و چيزي كه او مي خواهد بيان كند، براي والدين و مربيان بسيار لازم است. زيرا شناخت آن باعث بهتر شدن روابط بين بزرگسالان و كودكان مي شود.
بزرگسالان مي توانند با برقرار كردن روابط دوستانه با كودك از او بخواهند برايشان درخت، حيوان، خانه، يك شخص، خانواده، خودش و يا هر چه را كه مورد علاقه اش هست يا از آن ميترسد يا يك رويا را ترسيم كند. البته بي آنكه چيزي را به او تحميل كنند. البته براي تعبير نقاشي هاي يك كودك بايد از تعداد زيادي از نقاشي ها و اطلاعات دقيق زندگي كودك كمك گيريد.
1- شكل آدم: در نقاشي كودكان اگر شكل آدمك در مجموع هماهنگ باشد، احتمال زيادي وجود دارد كه كودك كاملا سازگار باشد. اگر برعكس آدمك در اندازه كوچك يا در گوشه اي از كاغذ كشيده شده باشد، به معناي اين است كه كودك خود را كم ارزش و از ديگران پايين تر مي داند. اگر در نقاشي دست و بازو را نكشيده، بيانگر احساس عدم امنيت است. كودكاني كه آدمهايي با اندازه بزرگ رسم مي كنند خود را بالاتر از بقيه مي دانند و زودرنج و حساس هستند. كودكان پرخاشگر، جزئيات صورت را به حد اغراق آميزي بزرگ رسم مي كنند، در حالي كه كودكان خجالتي، جزئيات را از نظر مي اندازند و فقط دايره صورت را ترسيم مي كنند.
كودكان ضعيف و درونگرا اغلب براي آدمك پا نمي گذارند و يا او را به حالت نشسته نقاشي مي كنند. بالاتنه اگر لاغر و باريك باشد مشخص كننده اين است كه كودك از اندام خود ناراضي است و يا از چاق و بزرگ شدن مي ترسد.
2- نقاشي كودكان همسن و سال: در اين نوع نقاشي از كودك خواسته مي شود كه خود را در ميان كودكان همسن بكشد. اگر كودك در اين نقاشي خود را در ميان گروه يا كنار دايره كشيده باشد معاني مختلفي پيدا مي كند. ناسازگارها اغلب در محدوده خارجي گروه و يا تنها كشيده ميشوند.
3- نقاشي خواب و رويا: نقاشي خواب و رويا ممكن است ترسها يا تمايلات كودكان را ظاهر كند.
4- خانه: در نقاشي كودكان، خانه بيش از هر چيز ديگري كشيده مي شود. خانه نماد پناهگاه و هسته اصلي خانواده است كه ممكن است مورد علاقه يا تنفر كودك باشد. در سنين 5 تا 8 سالگي كشيدن خانه هايي كه در ورودي آن از بقيه خانه جدا مانده و نيز ديوارهاي بلند نشانگر خجالتي بودن كودك است. بعد از 8 سالگي نشانگر خود كوچك بيني و تنهايي و در نوجواني نشانگر شرم و حياي زياده از حد است. در خانواده هايي كه پدر و مادر از هم جدا شده اند در كودك خانه را به 2 قسمت تقسيم كرده و دو در ورودي براي آن مي گذارد.
اگر خانه به شكل قصر باشد در واقع به منزله پناهگاه مطلوب است و يا برعكس اگر به شكل زندان باشد، نماد فشار خانوادگي است.
5- كوچه: اگر كودك دچار مشكل باشد، كوچه كه محلي براي ارتباط با ديگران است را به صورت پيچ و خم دار مي كشد. كلا كوچه نماد فرار و گريز است. كودكان شاد خيابانهاي عريض و باز مي كشند. ولي كودكاني كه داراي خانواده اي گسسته و ناهماهنگ هستند، معمولا در نقاشيهاي خود كوچه هاي متعدد كه در يك نقطه تلاقي مي كنند، ترسيم مي كنند.
6- درخت: براي تجزيه و تحليل نقاشي درخت بايد سه قسمت آن را مشخص كرد (ريشه، تنه، شاخه ها و برگها). ريشه كه در زمين فرورفته نماد فشارهاي غريزي است. تنه پرثباتترين و مشابه ترين عامل به خود كودك است. بنابراين بيانگر مشخصات دائمي و عمق شخصيت اوست.
شاخه ها و برگها نشانگر ارتباط كودك با دنياي خارج است.
اگر كودك به ترسيم ريشه درخت اهميت زيادي داده باشد نشانگر طبيعت بدوي و عاشقانه و در عين حال محافظه كار و بي حركت كودك است. بلند بودن تنه درخت بعد از سنين مدرسه اغلب نشانگر عقب افتادگي فكري يا بيماري عصبي يا آرزوي بازگشت به دنياي قبل از مدرسه است. اگر تنه درخت كج كشيده شود نشانگر عدم ثبات كودك است. اگر درخت برگهاي زياد و درهم داشته باشد نشان دهنده اين است كه كودك در خود فرو رفته و آمادگي تغيير و تحول را ندارد. ولي درختي كه شاخه هاي آن هر كدام به سويي كشيده شده نمايانگر حساسيت شديد كودكي است كه مسائل را به سادگي مي فهمد و مي تواند با محيط سازگار شود.
7- خورشيد: در بيشتر نقاشي كودكان خورشيد وجود دارد و تصوير آن نشان دهنده خوشحالي و گرما و بنابه نظر پژوهشگران نماد پدر مطلوب است. وقتي رابطه بين كودك و پدر خوب باشد، خورشيد هميشه به طور كامل در حال درخشيدن است و اگر اين طور نباشد، خورشيد در پشت كوه يا قوسي در افق ديده مي شود:
اگر كودك از پدرش بترسد، خورشيد را به رنگ قرمز تند يا سياه در مي آورد.
نقاشي خانواده
1- فاصله بين اشخاص در نقاشي: اگر كودك خود را در كنار اعضاي خانواده خود بكشد نشانگر انس و الفت بين اعضاي خانواده است. \
2- برجسته نمودن اشخاص: در بيشتر نقاشي هايي كه كودكان از خانواده ترسيم مي كنند هميشه يك شخصيت اصلي وجود دارد كه كودك بيشترين بار احساسي خود را چه به صورت عشق و ستايش، چه به صورت ترس و دلهره، بر روي او مستقر مي كند. اين شخصيت اصلي غالبا قبل از ديگران كشيده مي شود. اين شخص گاه در وسط صفحه و گاه نفر اول از سمت چپ كاغذ است.
3- بي ارزش كردن اشخاص: وقتي در نقاشي، يكي از اغضاي خانواده وجود ندارد مي توان نتيجه گرفت كه كودك آگاهانه يا ناخودآگاه آرزوي نبود آن شخص را دارد. گاهي ديده مي شود كه كودك خودش در نقاشي نيست كه دليلش اين است كه احتمالا كودك در خانه احساس راحتي ندارد. طريق ديگر براي بي ارزش كردن يك شخص، كشيدن تصوير او و سپس پاك كردن آن است.
نقاشي و روان درماني
نقاشي تنها وسيله تشخيص ناسازگاري كودك نيست، بلكه خود عامل بالقوه خلاقيتي است كه وسيله درمان مؤثري مي شود. روان درماني به وسيله نقاشي توسط اشترن پيشنهاد و به كار گرفته شد. اشترن مي گويد: نقاشي به عنوان وسيله اي براي روان درماني، بيشتر براي كودكان كم سازگار، ناثابت و عقب مانده، آموزش مناسبي است و نتيجه اي كه از اين كار حاصل ميشود، اعجاب انگيز است. زيرا نقاشي به كودك امكان مي دهد كه قدرت و قابليت خلاقيت خود را بشناسد و در نتيجه حل مشكلات آموزش برايش سهل تر جلوه كند. طريقه معالجه به اين صورت است كه روانكاو تمام تمايلات و مشكلات سركوب شده بيمار را كه در ناخودآگاه جاي گرفته برايش بيان مي كند. بدين ترتيب، وقتي بيمار از فرآيندهاي مزاحم آزاد شود، مي تواند دوباره شخصيت خود را بر پايه هاي استواري بنا سازد.
جهان پر از كودكان باهوش و خوش ذهن است كه با ذوق خود به زندگي، معني مي دهد. اي كاش براي كمك به آنها با دست خودمان باعث نابودي آنها نشويم.
http://noorportal.net/Page-Data/Stat...15-30/3330.JPG
خانه
در نقاشیهای کودکان خانه بیش از هرچیز دیگری کشیده می شود. در شروع کار معمولا خانه به صورت یک مر بع که بر بالای آن یک مثلث قرار دارد، و سپس دیوارهای اطراف خانه کشیده می شود.
خانه نماد پناهگاه و هسته اصلی و گرمی خانواد ه ایست که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. خانه هایی که کودکان ترسیم می کنند ممکن است دارای باغچه و گل و درهای بزرگ و پنجره و پرده های رنگین باشد. چنین خانه ای ، نماد یک زندگی سعادتمند است که کودک در آن احساس آرامش می کند. بر عکس اگر، خانه ای بدون در ورودی، با دیوارهایی بلند وبه گونه ای منزوی و دور افتاده ترسیم شود معنای متفاوتی پیدا می کند. مثلاً اگراین خانه بین سنین 5 تا 8 سالگی ترسیم شود نشانگر خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر است. بعد از 8 سالگی نشانگر احساس خود کوچک بینی و تنهایی کودک ود رنوجوانی نشانگر شرم و حیای بیش ازحد ، و داشتن احساسات رقیق است.
درخت
بسیاری از روانشناسان از درخت به عنوان موضوعی جهت شناخت شخصیت کودک استفاده کرده اند. برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت اصلی آن را مشخص کرد که عبارتند از ریشه، تنه، شاخه و برگها.
ریشه که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت می کند، نماد ناخود آگاه و فشارهای غریزی است تنه پرثبات ترین و مشابه ترین عامل به خود کودک است، بنابر این بیانگر مشخصات دایمی و عمیق شخصیت اوست. شاخه ها و برگها بیانگر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است.
مثلاً تنه درخت ممکن است کوتاه یا بلند کشیده شود، بچه ها در سنین قبل از دبستان تنه درخت را بلند ترسیم می کنند، ولی بعد ازاین سن، بلند بودن تنه درخت اغلب نشانگر عقب افتادگی فکری و یا بیماریهای عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل ازمدرسه است. برعکس اگر تنه درخت کوتاه کشیده شود، نشانگر جاه طلبی و بلند پرواز بودن کودک است . تنه درخت ممکن است صاف یا کج کشیده شود که درحالت دوم نشانگر عدم ثبات کودک است.
شکل شاخه ها و برگها و یا قسمتهای بالای درخت نیز دارای معانی مختلفی است. به عنوان مثال شکل منظم شاخه ها نشان می دهد که کودک کمتر به تمایلاتش متکی است و بیشتر به نتیجه گیریهای منطقی دست می زند و یا بالعکس شکل نامنظم و درهم شاخه ها بیانگر این است که با کودکی بلغمی مزاج و در خود فرو رفته که آمادگی هیچ گونه تغییر و تحولی را ندارد روبرو هستیم. گاهی نیز درختی که کودک ترسیم می کند فاقد شاخه است که این امر نشانگر عدم گسترش استدلال و تفکر منطقی و درگیر بودن فرد با عالم رویاست. برگها نیز برحسب چگونگی ترسیم آن، تعابیر مختلفی دارند. مثلاً ترسیم برگهای منظم ویک شکل مخصوص کودکی است که مسایل را به سادگی می فهمد و قادر به ارتباط با دیگران است. و یا نشان دادن برگها به صورت هاله ای سبز رنگ در اطراف شاخه ها، تمایل کودک به تاثیر گذاری و تسلط بیشتر بر روی محیط را نشان می دهد. برگهای پاییزی و یا برگهای در حال ریخته شدن بیشتر در نقاشیهای نوجوانان و کودکان منزوی دیده می شود. چنین ترسیمی از برگ، مانند هر حرکت پایین رونده دیگر، مبین یاس و سرخوردگی تلقی می شود.
خورشید
خورشید به علت نقش مهمی که بر عهده دارد و نیز تلالو آن ، در نقاشیهای بیشتر کودکان دیده می شود. تصویر خورشید بیانگر امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به نظر بعضی پژوهشگران نماد پدر مطلوب است. وقتی رابطه پدر و کودک خوب است خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده می شود هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست خورشید در پشت کوه ناپدید است ویا به صورت قوسی در افق دیده می شود و اگر کودک از پدرش هراس داشته باشد، خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه که مضطرب کننده است ترسیم می شود.
با وجود این نحوه نمایش خورشید – مانند سایر موضوعهای نقاشی ممکن است به حال و حوصله لحظه ای کودک و نه به تفاهم و عدم تفاهم بین کودک و پدر بستگی داشته باشد. بنابراین قبل از هر قضاوت و تعبیری دراین مورد، بهتر است چندین نقاشی یک کودک را مورد بررسی قرار داد تا معلوم شود آیا این پدیده مرتب تکرار می شود یا خیر. وآنگاه به تجزیه و تحلیل آن پرداخت. درتجزیه تحلیل و تفسیر نقاشی کودک باید به نقش آموزش و یاد گیریهای قبلی نیز توجه داشته باشیم .
اگر بدون درنظر گرفتن الگوهای یاد گرفته شده در گذشته بخواهیم نقاشی کودک را تفسیر کنیم، از حقیقت دور شده و به یک تشخیص غلط درباره حالات عاطفی و روانی کودک می رسیم . درثانی، در تفسیر نقاشی کودک، باید جنبه های مختلفی از نقاشی را مد نظر قرار داد که عبارتند از: رنگ، محتوا، فضای به کار گرفته شده و خطوط ( اشکال ) . بدیهی است که تفسیر نقاشی کودک بدون در نظرگرفتن هریک از این جنبه ها، ما را به نتیجه مطلوب نخواهد رساند.
رنگ در نقاشی کودکان
کودک در نقاشیهای خود به دو صورت از رنگ استفاده می کند؛ یکی نمونه سازی عینی (طبیعی ) مثلاً رنگ آبی برای دریا، رنگ سبز برای چمن و رنگ زرد برای خورشید؛ ودیگر استفاده روانشناختی از رنگ، به این صورت که کودک از طریق رنگ به برون ریزی عواطف و احساسات خود می پردازد. مثلاً برای تجسم حوادث و یا موجودات اطراف خود از رنگهایی کمک می گیرد که به طور ناخود آگاه به ذهن متبادر می شوند و قانون و قاعده خاصی ندارند. به عنوان مثال برای نشان دادن مهربانی یک شخص او را به رنگ سبز، رنگ آمیزی می کند و یا عصبانیت شخص دیگر را با رنگهای سیاه و سرخ نشان می دهد .
بسیاربجاست که کودک را به سوی رنگهای قراردادی و طبیعی هدایت نکنیم؛ چرا که از این طریق طبیعت درونی کودک را نادیده گرفته ایم و او را وادار کرده ایم رنگی را که نشان دهنده حالت روانی اوست، تغییر دهد و یا دست بزرگترها زیبایی کار خود را از بین ببرد. البته شناخت رنگ برای بچه ها ضروری است؛ اما تحمیل رنگ به آنان که کدام رنگ را به کارببرند ضرورتی ندارد. چرا که کودکان دیر با زود یاد می گیرد که هرچیز رنگ مخصوص به خود را داراست.
نقاشی از روی مدل
بسیاری از والدین یا معلمین، نقاشی کودکان را به کپی کردن محدود می کنند. برای کودکان کوچکتر معمولاً از آلبومهایی استفاده می شود که کودک باید یک شکل را از روی یک شکل رنگ شده آن رنگ آمیزی کند. و یا از روی شکل دیگری، شکل ناقصی را تکمیل کند. کودکان بزرگتر نیز از منظره یا صورت کپی می کنند و به این صورت است که والدین و معلمان تصور می کنند آموزش واقع گرایانه که بر اساس آن کودک حقیقت بیرونی را با شکل های " منظم " و رنگهای " دقیق " یاد می گیرد، باید تعلیم داده شود.
نقاشی وسیله ای بیانی است که به کودک اجازه می دهد خود را از تنش ها رها کند. این رهایی از دلهره ها و تنش ها هنگامی صورت می گیرد که نقاشی از ناخودآگاه کودک سرچشمه گرفته باشد؛ بنابر این اگر کودک را وادار کنیم نقاشیهایش را براساس تعالیم ما تصحیح کند و او را تشویق به کپی کردن از روی مدلهای نقاشی کنیم اشتباه بزرگی مرتکب شده ایم.
همچنان که اشاره کردیم، در نقاشی کودک، خطی که بر تصویر صورت برادر کشیده شده است ویا حذف قائل شدن، بکار گیری رنگ، از بین بردن و یا بیش از حد بزرگ جلوه دادن بعضی حوادث همگی حکایت از نشانه ها و علائمی می کنند که دارای معانی روشن هستند و بزرگسالان با کمی دقت قادر به مشاهده و تعبیرآن می شوند.
نادیده گرفتن این ندای کمک و یا سرکوب کردن آن با عمل کسل کننده کپی برداشتن و رسم هندسی کشیدن، به معنی رها کردن کودک به حال خود و یا مجبور کردن او به ورود زود رس به نوعی زندگی ریا کارانه و سرکوبگر است
منبع :پورتال نور