RE: الگوهای رفتاری درحل مشکلات
اینم یک نمونه ی واقعی از خود تالار. که mamfred عزیز تجربه ای از
یک برخورد عجولانه ، یک برخورد غلط. را به رایگان در اختیار ما می گذارد تا استفاده کنیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mamfred
دیشب خونه ی مامانم اینا بودم همسرم گفت بمون میام دنبالت وقتی رسید موقع ورودش به خونه یه سلام کرد و همش حواسش به گوشیش بود و داشت اس ام اس میزد و اس ام اس می خوند
براش چایی آوردم بازم حواسش پرت گوشیش بود یه موقعه هایی هم یه لبخندی میزد و شروع میکرد به جواب دادن
راستش یکم حساس شدم گفتم احسان کیه آروم گفت هیچکی!!!!!!!!!
بعدشم دیگه جوابی نداد و مبایلشو گذاشت تو جیبش کاری که هیچ وقت نمی کنه همیشه مبایل همسرم رو میزو این ور اون ور ولوه
دوباره پرسیدم کی بود گفت چه گیری دادیها حالا بهت میگم
بعدش رفت پیش پدر کمک کنه برق آشپز خونه رو وصل کنن
انقدر اعصابم خورد بود که مامانم هرچی اصرار کرد که شام بمونین گفتم نه باید بریم
احسان گفت چرا اینجوری می کنی جلو مامان اینا بهت می گم گفتم نه اگه راست میگی همین الان مبایلتو بده به من گفت نمی شه
گفتم چرا نمی شه گفت بهت می گم
منم لج کردم گفتم همین الان میریم چون اگه بمونیم من جلو مامان اینا یه چیزی بهت می گم
احسان رفت پایین ماشین و از پارکینگ درآورد منم باران و گذاشتم پیش مامانم رفتم نی خواستم جلوی بچه بحث کنم
رفتم دیدم داره داره می خنده موبایلشم دستشه داره یه کارایی توش می کنه
در حقیقت اون اسام اس ها رو پاک کرد و منم قاطی کردم اساسی
گفقتم برای چی پاکشون کردی خندید گفت سرکارت گذاشتم به خدا
گفتم بی خود اگه ریگی به کفشت نبود این کارو نمی کردی
گفت می فهمی داری چی می گی
منم که دیگه هیچی حالیم نبود فقط اشک می ریختم و میگفتم برای چی اونا رو پاک کردی فکر کردی من خرم
هرچی خواست آرومم کنه اصلا گوش نمی کردم وسط خیابون بهش گفتم نگه دار می خوام پیاده شم
گفت بچه نشو این کارا چیه بخدا رضا بود یه سری جک خیلی بد فرستاده بود منم داشتم باهاش کلکل می کردم باور کن یه شوخیه مردونه بود اون اس ام اسا افتضاح بود نمی خواستم بخونیشون
گفتم من 2 ساله نیستم با این حرفا خرم کنی نگه دار
باور کنید اصلا نمی تونستم خودمو کنترل کنم
گفتم چرا اون لحظه بهت گفتم مبایلتو بده ندادی گفت بخدا دیدم حساس شدی می خواستم یکم اذیتت کنم نمی دونستم انقدر بی جنبه ای
انقدر گریه کرده بودم صدام در نمی اومد
گفت تورو خدا گریه نکن بخدا رضا بود
گفتم مبایلتو بده گفت واسه چی می خوای گفتم می خوا زنگ بزنم به رضا
گفت یعنی به حرف من اعتماد نداری گفتم نه اگه مشکلی نداری بده من مبایلتو
مبایلشو داد منم زنگ زدم به دوستش
بعد از سلام و احوال پرسی گفت احسان چطوره گفتم خوبه گوشیش دست منه گفتم یه زنگی بزنم حال آرزو جونو بپرسم
یهوجا خورد گفت از کی گوشی دست شماست گفتم یک ساعته گفت وای شرمنده من سره یه شوخی چند تا اس ام اس ناجور برایه احسان فرستادم فکر می کردم گوشی پیشه خودشه گفتم من چیزی نخوندم آقا رضا اون موقع گوشی دسته خودش بود و ....
اگه درست برخورد می شد قضیه انقدر طولانی نمی شد.
زن قصه ی ما می تونست حساسیتشو کنترل کنه و فکر بدی نکنه تا این برخوردها اتفاق نیافته.
می تونست وقتی همسرش میگه هیچکی با شوخی و خنده بگه سلام منم به هیچکی برسون.
یا وقتی مرد میگه بعدا بهت می گم بگه کاش همین الان بگی آخه عجیب کنجکاو شدم.
یا وقتی مرد به گوشیش نگاه می کنه و می خنده بگه واسه من تعریف نمی کنی تا منم شاد شم .
و در نهابت اگه از بی توجهی همسرش ناراحت هست ،با آرامش و خونسردی بعد از مهمونی توی خونه (فضای مناسب تر) به همسرش بگه عزیزم تو امروز اصلا حواست به من نبود حالا دیگه بگو کی بود و به چی می خندیدی آخه کنجکاو شدم که به چی می خندیدی.
حتی اگر زن بد بینی پیدا کرد می تونه خیلی هنرمندانه این بدبینی رو مخفی کنه و سعی کنه جور دیگه ای از اصل قضیه خبر دار شه . این جوری تا وقتی که مطمئن نشده برخورد و قضاوت عجولانه ای نکرده که بعدش مثل زن این قصه ی ما پشیمون بشه و شوهرش هم ناراحت بشه و احساس کنه همسرش بهش بی اعتماده.
کاش خوش بینی رو در خودمون تقویت کنیم .امیدوارم هیچگاه برخورد عجولانه نداشته باشیم ،و زود قضاوت نکنیم.
RE: الگوهای رفتاری درحل مشکلات
مدیر عزیز همدردی:72:
از اینکه این تاپیک مورد توجه ویژه شما قرار گرفته خوشحالم واز اینکه رو دستتون خرج گذاشتم شرمنده ، اما از اون جائی که قدما گفتن "بی مایه فتیره" ، خیلی خوبه که از این جور خرجها تو سایت بشه. بهرحال من هم منتظر دریافت جایزه ام هستم!!! :D
RE: الگوهای رفتاری درحل مشکلات
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
[align=justify]
(چرا مثلا وقتی شوهرمون دیر می کنه )اینقدر علاقه داریم که بدترین حالت ممکن رو تداعی کنیم؟ :303:
مثلا اگه همسرمون دیر کنه، چرا بدترین حالت ممکن رو در نظر می گیریم و تا زمانیکه به خونه برمی گرده، کاملا این وضعیت رو باور می کنیم و بهش شاخ و برگ می دیم؟
:72:[/align]
سلام
نکته قشنگی هست.
ما می توانیم در حدس زدن و ذهن خوانی مثبت اندیش باشیم.
جایزه 5 روز عضویت رایگان اهداء شد. مبارکه :73:
RE: الگوهای رفتاری درحل مشکلات
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
اینم یک نمونه ی واقعی از خود تالار. که mamfred عزیز تجربه ای از
یک برخورد عجولانه ، یک برخورد غلط. را به رایگان در اختیار ما می گذارد تا استفاده کنیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mamfred
دیشب خونه ی مامانم اینا بودم همسرم گفت بمون میام دنبالت وقتی رسید موقع ورودش به خونه یه سلام کرد و همش حواسش به گوشیش بود و داشت اس ام اس میزد و اس ام اس می خوند
براش چایی آوردم بازم حواسش پرت گوشیش بود یه موقعه هایی هم یه لبخندی میزد و شروع میکرد به جواب دادن
راستش یکم حساس شدم گفتم احسان کیه آروم گفت هیچکی!!!!!!!!!
بعدشم دیگه جوابی نداد و مبایلشو گذاشت تو جیبش کاری که هیچ وقت نمی کنه همیشه مبایل همسرم رو میزو این ور اون ور ولوه
دوباره پرسیدم کی بود گفت چه گیری دادیها حالا بهت میگم
بعدش رفت پیش پدر کمک کنه برق آشپز خونه رو وصل کنن
انقدر اعصابم خورد بود که مامانم هرچی اصرار کرد که شام بمونین گفتم نه باید بریم
احسان گفت چرا اینجوری می کنی جلو مامان اینا بهت می گم گفتم نه اگه راست میگی همین الان مبایلتو بده به من گفت نمی شه
گفتم چرا نمی شه گفت بهت می گم
منم لج کردم گفتم همین الان میریم چون اگه بمونیم من جلو مامان اینا یه چیزی بهت می گم
احسان رفت پایین ماشین و از پارکینگ درآورد منم باران و گذاشتم پیش مامانم رفتم نی خواستم جلوی بچه بحث کنم
رفتم دیدم داره داره می خنده موبایلشم دستشه داره یه کارایی توش می کنه
در حقیقت اون اسام اس ها رو پاک کرد و منم قاطی کردم اساسی
گفقتم برای چی پاکشون کردی خندید گفت سرکارت گذاشتم به خدا
گفتم بی خود اگه ریگی به کفشت نبود این کارو نمی کردی
گفت می فهمی داری چی می گی
منم که دیگه هیچی حالیم نبود فقط اشک می ریختم و میگفتم برای چی اونا رو پاک کردی فکر کردی من خرم
هرچی خواست آرومم کنه اصلا گوش نمی کردم وسط خیابون بهش گفتم نگه دار می خوام پیاده شم
گفت بچه نشو این کارا چیه بخدا رضا بود یه سری جک خیلی بد فرستاده بود منم داشتم باهاش کلکل می کردم باور کن یه شوخیه مردونه بود اون اس ام اسا افتضاح بود نمی خواستم بخونیشون
گفتم من 2 ساله نیستم با این حرفا خرم کنی نگه دار
باور کنید اصلا نمی تونستم خودمو کنترل کنم
گفتم چرا اون لحظه بهت گفتم مبایلتو بده ندادی گفت بخدا دیدم حساس شدی می خواستم یکم اذیتت کنم نمی دونستم انقدر بی جنبه ای
انقدر گریه کرده بودم صدام در نمی اومد
گفت تورو خدا گریه نکن بخدا رضا بود
گفتم مبایلتو بده گفت واسه چی می خوای گفتم می خوا زنگ بزنم به رضا
گفت یعنی به حرف من اعتماد نداری گفتم نه اگه مشکلی نداری بده من مبایلتو
مبایلشو داد منم زنگ زدم به دوستش
بعد از سلام و احوال پرسی گفت احسان چطوره گفتم خوبه گوشیش دست منه گفتم یه زنگی بزنم حال آرزو جونو بپرسم
یهوجا خورد گفت از کی گوشی دست شماست گفتم یک ساعته گفت وای شرمنده من سره یه شوخی چند تا اس ام اس ناجور برایه احسان فرستادم فکر می کردم گوشی پیشه خودشه گفتم من چیزی نخوندم آقا رضا اون موقع گوشی دسته خودش بود و ....
اگه درست برخورد می شد قضیه انقدر طولانی نمی شد.
زن قصه ی ما می تونست حساسیتشو کنترل کنه و فکر بدی نکنه تا این برخوردها اتفاق نیافته.
می تونست وقتی همسرش میگه هیچکی با شوخی و خنده بگه سلام منم به هیچکی برسون.
یا وقتی مرد میگه بعدا بهت می گم بگه کاش همین الان بگی آخه عجیب کنجکاو شدم.
یا وقتی مرد به گوشیش نگاه می کنه و می خنده بگه واسه من تعریف نمی کنی تا منم شاد شم .
و در نهابت اگه از بی توجهی همسرش ناراحت هست ،با آرامش و خونسردی بعد از مهمونی توی خونه (فضای مناسب تر) به همسرش بگه عزیزم تو امروز اصلا حواست به من نبود حالا دیگه بگو کی بود و به چی می خندیدی آخه کنجکاو شدم که به چی می خندیدی.
حتی اگر زن بد بینی پیدا کرد می تونه خیلی هنرمندانه این بدبینی رو مخفی کنه و سعی کنه جور دیگه ای از اصل قضیه خبر دار شه . این جوری تا وقتی که مطمئن نشده برخورد و قضاوت عجولانه ای نکرده که بعدش مثل زن این قصه ی ما پشیمون بشه و شوهرش هم ناراحت بشه و احساس کنه همسرش بهش بی اعتماده.
کاش خوش بینی رو در خودمون تقویت کنیم .امیدوارم هیچگاه برخورد عجولانه نداشته باشیم ،و زود قضاوت نکنیم.
سلام
به این پست 2 جایزه ویژه اعطاء میشه.
مبلغ 30000 ریال معادل 20 روز عضویت رایگان به mamfred به خاطر اینکه این تجربه سخت با اینکه علیه خودشون بوده جهت استفاده دوستان عزیز تالار همدردی بیان کردند.
و مبلغ 20000 ریال معادل 10 روز عضویت برای baran.68 که با ظرافت این پست را انتخاب کرده اند و حاشیه نویسی جالبی انجام داده اند.
مبارکتون باشه.
RE: الگوهای رفتاری درحل مشکلات
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
مدیر عزیز همدردی:72:
از اینکه این تاپیک مورد توجه ویژه شما قرار گرفته خوشحالم واز اینکه رو دستتون خرج گذاشتم شرمنده ، اما از اون جائی که قدما گفتن "بی مایه فتیره" ، خیلی خوبه که از این جور خرجها تو سایت بشه. بهرحال من هم منتظر دریافت جایزه ام هستم!!! :D
سلام baby
با توجه به اینکه پایه گذار این تاپیک بسیار آموزنده و مدیریت آنرا شما انجام داده و می دهید،
مبلغ 40000 ریال معادل 30 روز عضویت رایگان به شما اهداء شود.
امروز مدیر همدردی افتاده به حاتم بخشی. تو رو خدا دستمو نگیرید :58:
RE: الگوهای رفتاری درحل مشکلات
خانم مامفرد خیلی قشنگ نوشتی
چقدر همسرت دوستت داره که اینقدر برایش مهم هستی
چون
1- با اینکه با عصبانیت گفتی همین الان برویم وگرنه جلوی مامان اینا یه چیزی بهت می گم >..اون بیشتر لج نکرد و قهر کنه
2-با اینکه بی دلیل بهش شک کرده بودی >....اون در کمال آرامش ذهنت رو باز کرد حتی به این درخواست شما که گفتی بده به رضا زنگ بزنم هم اهمیت داد و قبول کرد
3-با اینکه شما مقصر بودی >...هیچی به رخت نکشید.
.
.
.
اگر زندگی مشترک یعنی این
فکر می کنم من هیچوقت زندگی مشترک نداشتم چون شوهرم اصلا ناراحتی من برایش مهم نبود
اگر این جور شما با شوهرت حرف زدی من حرف می زدم شوهرم با اخم و عصبانیت خونه مادرم رو ترک می کرد و با قهر می رفت البته قبل از رفتنش چندتا حرف معنی دار هم به من می زد
اصولا همیشه کیف شامشونت شوهرم قفل بود و مدارکش هم همیشه توی اون بود "از شناسنامه بگیر تا مدرک دانشگاه و دبیرستان" هیچکس هم رمزشو نداشت
به من اصلا اجازه نمی داد در حالتی که حتی با هم خوب هستیم به موبایلش دست بزنم چه برسه به این وضعیتی که شما گفتید
.
.
اینها رو گفتم تا قدر شوهرت رو بدونی قدر زندگیت رو بدونی
RE: الگوهای رفتاری درحل مشکلات
اول از همه بی نهایت ممنونم از لطف آقای مدیر بخاطر عضویت رایگان
این تجربه برای من خیلی خوب بود و بابتش ممکن بود تاوان بدی رو بدم ولی بخیر گذشت چون همسرم خودشم یکم اون شب شیطنت کرد و بر شک من دامن زد
بعدشم نه من حرفی در این مورد زدم نه اون چیزی به من گفت
بالهای صداقت عزیز از نظر قشنگت ممنونم ولی اینو می دونم که هر زندگی ای قشنگی های خاص خودشو داره زندگیه تو هم قشنگی های خودشو داره عزیزم
RE: الگوهای رفتاری درحل مشکلات
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
اگر زندگی مشترک یعنی این
فکر می کنم من هیچوقت زندگی مشترک نداشتم چون شوهرم اصلا ناراحتی من برایش مهم نبود
اگر این جور شما با شوهرت حرف زدی من حرف می زدم شوهرم با اخم و عصبانیت خونه مادرم رو ترک می کرد و با قهر می رفت البته قبل از رفتنش چندتا حرف معنی دار هم به من می زد
مقایسه ممنوع ، چون آفت زندگیه:305:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mamfred
ممنونم ولی اینو می دونم که هر زندگی ای قشنگی های خاص خودشو داره زندگیه تو هم قشنگی های خودشو داره عزیزم
:104: :104: :104: :104:
RE: الگوهای رفتاری درحل مشکلات
جناب اقای سنگتراشان تنها می روید به قاضی معلومه که راضی هم بر می گردید :D
چرا خط آخرش رو کادر نکردی؟:305:
من نخواستم مقایسه کنم ها:P
می خواستم به مامفرد خوبی های شوهرش رو گوشزد کنم:43: