RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
سلام
شما بی نهایت ترس از دست دادنه همسرتون رو دارید و این ترس از دست دادن باعث شده نتونید درست رفتار کنید
خانومی شما باید یکم سفت برخورد کنی بزار یکم ایشون هم ترس از دست دادن شما رو حس کنه شاید تلنگری بشه براش تا روی پای خودش بیاسته
من میدونم که شما به همسرتون وابسته هستین و دوستش دارین و حاضرین هر کاری بکنید که اون درست بشه ولی از دستش ندین راه حل اینکه ایشون زندگیشو یکم جدی بگیره اینه که شما یه مدت ایشونو رها کنید و حمایتتون رو قطع کنید من اصلا نگفتم که جدا بشین ولی بزارین این ترس درش بوجود بیاد که تنبلی ها و بی فکری هایی که کرده باعث شما شما رو از دست بده بزار برای دوباره بدست آوردنت یکم سختی بکشه اگر این کارو بکنی زندگیت یه عمر بیمه است ولی اگر باهاش راه بیایی هیچ وقت مسئولیت پذیر نمی شه
یه مدت بکش کنار بگو هروقت تونستی یه کار خوب چیدا کنی و تونستی یه زندگیه متوسط و معمولی رو بچرخونی بیا دنبالم منم قول می دم اون موقع باهات کنار بیام ولی با این شرتیط شما رو بخیر و مارو به سلامت
باور کن اگه دوست داشته باشه و نخواد از دستت بده خودشو به آب و آتیش می زنه تا نگه داره
موفق باشی
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
دوستان خیلی عاقلانه و منطقی پاسخهاشونو دادن ..از قدیم گفتند سالی که نکوست از بهارش پیداست ....
اغلب کسانی که بعد ها دچار مشکل میشن ..حداقل اوایل زندگیشون خوب و خوش شروع شده ..ولی اینجا افارد اون رفتارهایی رو که بعد از سالها زندگی ممکنه کسی از خودش بروز بده همون مدت کوتاه از خودشون بروز دادن .........:302:..متاسفم که باید بگم به نظر من هم جدایی در این مورد بهترین راه حله ..زندگی که آغازش با بی حرمتی و بی احترامی باشه ..حتی در حد بزرگتر ها مسلما آینده ی خوشی رو در پی نداره ..... طلاق اینجا خوشترین راه حله ....چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ..میتونی درس بگیری برای اینده ...دختر گل هنوز در آغاز راه زندگی هستی ....:305: مطمئنم با توصیفاتی که از خودت کردی خیلی زود با این جریان کنار میایی و خودتو جمع و جور میکنی و زندگیتو تو دستت میگیری .و افسارشو به دست هر نا کسی ..نمیدی ...مشکل اونا رو هم خودشون حل کنند .. شما که مسئول زندگی دیگران نیستی ..
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
سلام عزیزم
مطالبی که ارسال کرده بودی واقعا دردناک هست من تجربه ده سال زندگی مشترک را دارم و درکت می کنم همین طور که بقیه اعضا هم گفتند آخر این زندگی به درماندگی و نهایتا تصمیم شما به طلاق میرسه الان که نامزدی بهتره تمومش کنی
فکر کن یه بچه داشته باشی و اونوقت تو باید هم خرج خانه هم خرج بچه و هم خرج اون را بدهی و بعد شوهرت نه تنها ازت تشکر نکنه بلکه بکوید وظیفه ات هست خودت مرا همین جوری خواستی
اصولا مردها قبل از رسیدن به زن دلخواهشون همه جور قول و قراری می دهند و بسیار بی تابی می کنند ولی بعد از بدست آوردن زن دلخواهشون کمتر به عشق و دوست داشتن می پردازند
درمورد شوهر شما چون ایشون کار ندارند و این طور هم که پیداست بی مسئولیت هستند بعد از ازدواج سرخورده می شوند و احتمالا از زندگی فراری می شوند
مثلا ایشون نمی توانستند با ماشینی که شما تهیه کرده اید در یک آزانس کار کنند تا ثابت کنند که برای این زندگی به فکر هستند
نکته ی دیگری که باید توجه کنی این است که هیچ انسان خانواده اش را ترک نمی کند شاید در ابتدای زندگی این کار را بکند ولی بعدها به سمت اونها گزایش پیدا می کند و چون اونها تو رو نمی خواهند بزایت خیلی سخت می شود
به خدا توکل کن و از همفکری و مشورت خانواده ات کمک بگیر
موفق باشی
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
[align=justify]سلام دوست خوبم
من میخوام خدمت دوستان خوبم عرض کنم برخلاف اونا نمیتونم به راه حل طلاق فکر کنم. ما یک طرف قضیه هستیم و اصلا احساسات و عواطف این دوست خوب رو در نظر نیمیگیریم. اگر به دلیل قطع این ارتباط همین خواهرخوبمون دچار افسردگی بشه ایا پول بازهم ارزش قبلی رو داره؟ من فکر میکنم اگر هنوز هم عاشق همسرتون هستید فرصت بیشتری بهشون بدید. و حتما به یک مشاور خوب خانواده مراجعه کنید. خواهش میکنم این توصیه رو ازمن بپذیرید . گاهی ما با عمل مطابق خواسته افرادی که خیر ما رو میخوان ولی اطلاع علمی از وضعیت موجود ندارن (مثل پدر و مادر و یا دوستان دلسوز ) آینده سخت تر و وخیم تری رو برای خودمون رقم میزنیم . قبل از اینکه به جدایی فکر کنید (عاجزانه خواهش میکنم:203: ) به یک مشاور خوب خانواده مراجعه کنید . اگر همسرتون راضی نشد بیاد به تنهایی برین و از مشاوری متخصص بخواین راهنمایی تون کنه که ایا ادامه این زندگی به صلاح هست یا خیر
دعاگوی شما : النا[/align]
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
با سلام
اکثر راهنمایی های لازم را دوستان ارائه دادند. که جا دارد من واقعا از تک تک آنها تشکر کنم.
یکم :
مشکل اساسی شوهر شما عدم استقلال و عدم مسئولیت پذیری هست. متاسفانه نحوه برخورد شما این شیوه را شدت بخشیده است و اگر همین گونه ادامه پیدا کند یا عروسی سریع انجام گیرد بیم این برود که مشکل حاد و طلاق اجتناب ناپذیر شود.
دوم:
شما بیشتر از اینکه نقش یک زن را داشته باشید ، نقش یک شوهر را دارید و این بر می گردد به قبل از ازدواج. در واقع شما درون یک نمایشی قرار گرفته اید که پیشاپیش خواهان همین نقش بوده اید.
اما خطر واقعی زندگی شما نحوه تعامل شما با ایشون هست، شنیده اید که می گویند:
«حمایت افراطی، درماندگی می آموزد»
شما اگر چه در زبان طالبید ایشون فعال و مسئولیت پذیر باشند. اما عملا در حال تشویق ایشون به مسئولیت گریزی هستید.
راههای کاربردی عینی و مشخص برای شما:
یکم :عروسی شما به تعویق بیفتد.
دوم: بدون کمک شما (حتی یک ریال)، او باید منزل تهیه کند، کار شروع کند و حداقل 6 ماه از ثبات شغلی اش بگذرد. مهمتر از اینکه حتی اگر پدرش به او کار بدهد یا منزل برای شما تهیه کند هیچ فایده ای ندارد. مشکل زندگی شما پول نیست. ضعف در مسئولیت پذیری این آقاست.
سوم: ارتباط شما باید بسیار محدود باشد (فقط در حد آشنایی بیشتر)
چهارم: مسائل مالی خود را نزد خود نگه دارید و او با خبر نشود.
پنجم: اگر چه نسبت به او احساس دارید، اما اگر واقعا می خواهید این احساس را همیشه داشته باشید و در زندگی خوبی وارد شوید، فعلا او را کنترل کرده و از معرکه عقب نگه دارید تا اگر ایشان قابل درمان هستند ، درمان شوند.
ششم: از شروط خودتان بگذارید که طی این مدت حتما در جلسات مشاوره به صورت حضوری به اتفاق شما شرکت کند.
طلاق آخرین راه هست. که اگر شما نقش فعالی و حمایتی خود را کم کنید و او حداقل بین 6 ماه تا یکسال تن به کار و مسئولیت پذیری بدهد به آن (طلاق) نخواهید رسید.
لیکن طلاق شما به 2 پایه اساسی نیاز دارد:
1 - حمایت افراطی شما
2 - بی مسئولیتی ایشان.
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
بسيار بسيار ممنون از جناب سنگتراشان..........:72:
تمام مواردي كه ذكر كردين كاملا درست بود و مورد سوم فوق العاده بود.......:72:
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
دوست خوبم تو پاتو گذاشتی جای من به مراتب بدتر. برو پست های منو بخون .
1- من حساسم یا اون بی معرفته
2- من حساس نیستم او بی مسئولیته.
تمام دوستان جواب های خوبی دادند. جنای سنگتراشان هم حرف آخر رو زدن.
خواهرانه می گم عزیزم جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته.
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
سلام
دوست من چرا نمیگین چیکار کردین ؟
ما نگران شدیم ........... ما رو از نگرانی در بیارید لطفا" :302:
خواهر من شما تصمیم خیلی مهمی باید بگیرید حتی مهمتر از وقتی که میخواستید پیشنهاد ازدواج نامزدتون رو بپذیرید یا نه ! چون اون موقعه بدون مشکل میخواستید انتخاب کنید اما حالا مشکلات زیادی وجود داره که برای تصمیم و انتخاب درست همه اونها رو باید در نظر بگیری .شما خودتون فرد زحمت کش و فعالی هستید کسی هستید که استقلال و کار و فعالیت رو دوست دارید و در این زمینه از نوجوانی خودتون رو نشون دادید . اما این دلیل نمیشه که تا آخر عمرتون همینطور کارکنید و نیازی به کار و حمایت همسرتون نداشته باشید . ایشون بالاخره باید یه حرکتی انجام بدن و برای حفظ زندگی و عشق شما تکونی به خودشون بدن .و خلاصه اینکه اگه واقعا" شما رو میخوان ، باید اینو به همه ثابت کنن در غیر اینصورت لیاقت علاقه و عشق شما رو ندارن.
ما آدما گاهی که دو نفر رو یا خودمون رو با یکی دیگه مقایسه می کنیم میگیم من از فلانی بهترم یا فلانی از من بهتره .از لحاظ زیبایی یا مال و املاک یا تحصیلات یا غیره .اما کمی که فکر می کینم می گیم ولی شاید فلانی باطنش از من بهتر باشه یعنی خصوصیات اخلاقی بهتری داشته باشه .اما در مورد شما و نامزدتون اینطور که معلومه ایشون در این مورد هم به پای شما نمیرسن چرا مرد با ازدواج مسئولیت زن و در آینده فرزند رو می پذیره و شرعا" و قانونا" باید بتونه شماها رو تامین مالی و عاطفی و جنسی و .. کنه اما انگار ایشون بدون آگاهی اقدام به ازدواج کردن . برای حفظ آرامش زندگی مشترک تون و برای احترام به شما که همسرش هستید هیچ اقدامی نمیکنه . در حضور ایشون خونوادش به قول خودتون رکیکترین حرفها رو به شما میزنن و شما رو تحقیر می کنن .برای زحمات شما ارزشی قائل نیست اگه بود که به قول دوستمون با همون ماشینی که براش تهیه کرده بودید میتونست بره توی آژانس و کارکنه.
امیدوارم درست تصمیم بگیرید .
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
دوست خوبم نمی گی چه خبر؟ چی شد؟ چه تصمیمی گرفتی؟
RE: شمارو بخدا بگید چه خاکی بریزم تو سرم؟
همسر شما هنوز به این حد نرسیده که مسئولیت ها ی زندگی رو بپذیره و متاسفانه شما بیش از حد ایشون رو حمایت کردید که این باعث می شه در زندگی همیشه از شما توقع حمایت و پذیرفتن مسئولیت ها رو داشته باشه و به این روند عادت می کنه و زیر بار مسئولیت های زندگی نمی ره و در مشکلات زتدگی شما تنها هستید و شما باید مرد زندگی خودتون باشید پس باید خیلی با دقت تصمیم بگیرید.