خدا را شکر که با همسرت آشتی شدیhttp://www.hamdardi.net/imgup/11448/...dc550effd7.gif
اما من وقتی خوشحال می شوم که اول از همه با خودت آشتی کنی http://www.hamdardi.net/imgup/11448/...fceb3947d3.gif
نمایش نسخه قابل چاپ
خدا را شکر که با همسرت آشتی شدیhttp://www.hamdardi.net/imgup/11448/...dc550effd7.gif
اما من وقتی خوشحال می شوم که اول از همه با خودت آشتی کنی http://www.hamdardi.net/imgup/11448/...fceb3947d3.gif
اين يكي از آرزوهامه مادر مهربان آني جان......من خودمو نميشناسم باور ميكني؟هنوز نميدونم چي دارم چي ندارم؟چي ميخوام؟چي نميخوام؟؟؟؟:302:
[color]با خواست همسر دلبندم كتاب "هدف"رو شروع كردم :303:اما احساس كردم اين كتاب براي من مناسب نيست من هنوز هدف هاي زندگيمو نميشناختم كه حالا بيام برنامه ريزي كنم چه طور بهشون برسم!!!برام عجيب بود وقتي ميخواستم بنا به تمرين كتاب هدف.... اهداف و ارزو هامو بنويسم روي كاغذ.....من هيچ ارزويي نداشتم!!!!البته شايد اين به خاطر خانواده مهربونم باشه و اين كه هميشه هر چي خواستم داشتم و هيچ وقت ارزوي چيزي رو توي دلم نداشتم اما.....به هر حال من الان قاطي كردم واي داغ كردم:54:[/color]
عروس خانم عزیز
حتماً یه چکاپ پزشکی بده ، و یه مشاوره حضوری دشته باش ، اما برای اجرای دستورالعملهای مشاور همت به خرج بده .
چیزی که من می بینم ، کمبود هیجان و نشاطه در وجودت ، که گاه کمبود بعضی ویتامینها عاملش میتونه باشه . ضمناً بد نیست که به متخصصین طب سنتی هم یه سر بزنید ، چون خوابیدنهای زیاد شما اگر علت روحی نداشته باشه ، یا از اختلال متابولیسم بدن شماست ، یا سردی بالا ( غلبه بلغم ) ، که برای تشخیصش ابتدا مراجعه به پزشک و گرفتن دستور آزمایش خون و بعد مشاوره با متخصصین طب سنتی لازمه ، که دومی رو اگر خواستی امکان معرفی به شما را دارم ، البته لازم هست بدونم در کدام شهر زندگی می کنید .
خیلی خوشحالم که با همسز آشتی کردی :227:
تو فقط باید یکم تو کارات هیجان و حوصله به خرج بدی اینجوری زندگی شیرین میشه
البته من فکر می کنم این حالت بعد از پایان یافتن دوران عقد و شروع زندگی جدید یکمش برطرف بشه چون وفتی میری توی خونه ی مستقل که همه چیش نوه حتی کسی که داری باهاش زندگی می کنی نوه خود به خود به وجد می آیی بقیه اشم دیگه دست خودته خانومی :228: اینم یه بوس برای اینکه همین الان به وجد بیایی:D
تمرین اول ساعت هایی که همسرت پیشه ته کسلی و خواب ممنوع
تمرین پیشنهاد پیادروی و کوه و بیرون رفتن و از این شلوغ بازیها از طرف خودت باشه
بعضی موقع ها با همسرت بیرن بیرون و برای خونه ی خودتون چیزهای کوچیک تزئینی بخرین (وای انقدر کیف می ده آدم برای خونش چیز میز بخره) مثل شمع های خوشگل و گل خشک و ... گاهی هم می تونی چیزهای تزئینی با سلیقه ی همسرت برای خودت بخری :227:مثل لباس خواب و .... :P دیگه وارد جزئیات نمیشم :D (الان میگه عجب بچه پروییه این mamfred) خلاصه از ما گفتن بود :305:
فعلا این دوتا تمرین و انجام بده تا بریم سر تمرینای سخت تر :D
:82: این چایی رم بخور کافئین داره خوابتو می پرونه
موفق باشی خانومی
:72:
باور کن انقدر تاثیر داره
فرشته مهربان عزيز:72:.....ممنونم..از اين بابت مطمئنم كه دليلش جسمي نيست....چون بعد از مدتها و به سختي (چون از هر نوع سرنگ وحشت دارم:203:)رفتم يه آزمايش كلي دادم البته حدود يه سال پيش ....موضوع من روحيه.....:228: هيجان و نشاطم توي فاميل تكه اما امان از اين حس و حال......:Dالبته چند روزه بهتر شدم كه حالا ميگم با كمك كي و چرا....
مامان خانم گلم متشكرم.....بله حق با شماس منم فكر ميكنم با رفتن به خونه خودمون بيشتر اينا حل ميشه چون من و همسرم از امتحان مستقل بودن توي يه خونه سربلند بوديم و هستيم(پدر و مادرم هر سال يه ماهي ميرن سفر توي اين مدت من و خواهرم مسئول خونه و كارامون هستيم البته همه امور به عهده منه آخر هفته ها هم كه همسرم مياد اينجا با هم ميشيم يه خونواده سه نفره:73:امسال هم آبان ماه تنهاييم:227:)
راجع به تمرين اولت بايد بگم وقتي با هم هستيم اصلا بيحال نيستم كمتر ميخوابم اما خوب بازم سعي ميكنم بيشتر خوش بگذرونم......راجع به خريد هم كه وااااااااااااي عاشق خريد كردنم......اين تمرينتو با جون و دل انجام ميدم عزيزم مطمئن باش:D
آهان يادم رفت بگم چند روزيه مامان عزيزم همه كاراشو ميذاره واسه من صبح ها مياد بيدارم ميكنه تا از تختم كنده نشم ول نميكنه بعد يه ليست ميده دستم كه بايد اين كارارو بكني و .....خلاصه اوضاعم داره بهتر ميشه...رژيم غذايي رو هم كم كم دارم شروع ميكنم(يهو به بدنم فشار نياااااااد:73:)
از همه دوستاي خوبم ممنونم كه كمكم ميكنن:72:......................چه خوبه اين همه دوست مهربون دارم:43:
خوشحالم که یه اراده ی و فکر صحیح رو توی وجودت می بینم!
امیدوارم که همیشه شاد و خوشحال باشی!
:73: عالیه آفرین خانومی همین جور پیش بری همه چیز رو براه می شه
:227::227:
اساسا رو به راهی، فقط به نظرم زیادی نازپروده ای .
آني مهربونم:72: اين حرف رو دقيقا سه با توي مدت عقدم از همسرم شنيدم :shy:گفت تو طاقت هيچ سختي رو نداري اصلا نميخواي راحتي خودتو خراب كني عادت كردي بدون سختي كشيدن زندگي كني.....از يه جهت حرفش بهم برخورد اما از يه جهت هم خوشحالم و خدا رو شكر ميكنم كه زندگي بي دغدغه و آرومي داشتم:203:
خدارو شكر مادر مهربون و بينظيري دارم كه هميشه تمام فكر و ذكرش آرامش روحي بچه هاش بوده.....تا آخر دنيا مديونشم:228:
راستي فردا دلبندم مياد زنجان:227:برنامه خريد براش بذارم؟!؟!؟:D
خدا را شکر عزیزم که زندگی خوبی را تجربه کرده ای . با این حال زندگی آن چیزهایی را که باید انسان یاد بگیرد به وی یاد خواهد داد .
خدا مادرت را برای شما حفظ کند . دست مادرها بوسیدنی است.
برنامه ی خرید را هم بگذار عزیزم . اما اول به میزان پول توی جیب شوهرت توجه کن .
زنجان هم شهر فوق العاده ای است و مردم فوق العاده مهربانی دارد.