-
RE: درست متوجه شدم؟
با تشکر از ester عزیز که توضیحات خوبی را رائه نمودند.....
خب همان گونه که در هر زندگی مشترک حرف اول را ""تفاهم"" می زند.....بنابراین و با توجه به شرایطی که فرمودید باید بگویم::
اگر تمایلی برای ادامه رابطه ندارید و با عقل و منطق خود این رابطه و ازدواج را موثر و موفق نمی دانید....هیچ لزومی به ادامه رابطه نیست....چون شما در مرحله شناخت هستید و می توانید رابطه را ختم نمایید.
اما به نظر بنده تنها یک ""فرصت"" دیگر به ایشان بدهید و چیزها و مواردی که شما را ناراحت می نماید به ایشان گوشزد نمایید و بگویید این اخرین توصیه های بنده است......اگر رفتار ایشان تغییر کرده که ""مبارکه"" :73:
و گرنه.......:300:
یک توصیه ی دیگری هم دارم که اگر می توانید هر دو به همراه یکدیگر به یک مشاور خانواده مراجعه نماید.
موفق باشید
-
RE: درست متوجه شدم؟
esterعزيز
خانم شاد نكته ي خوبي رو بيان كردن كه هنوز در مرحله شناخت هستين و ...
ببين هنوز هيچ تعهدي بين شما نيست....ببخش رك ميگم اما چرا دنبال دردسر ميگردي؟؟اين آقا از حالا براي همه چي داره خط و نشون ميكشه و خودشو از تمام مسئوليت ها و سختي ها و وظايف مردونه يه زندگي ايده آْل كنار ميكشه!!زندگي كه روي دوش يه نفر باشه به سر انجام نميرسه هر دو طرف بايد(بايد بايد)به هم كمك كنن بدون هييييييييييييييييييييچ منتي.....
ايشون هنوز براي ازدواج به رشد كافي نرسيدن.....امروز راجع به ماشين و بچه زير بار نميرن فردا براي خريد مايحتاج خونه پس فردا براي كار و پول در اوردن و......
سري كه درد نميكنه دستمال نميبندن سعي كن عاقلانه تصميم بگير.....
اين حرفشون كه اگه ما دعوامون بشه تو نميتونه قهر بري خونه بابات واقعا مغزمو پكوند چيزي راجع بهش نگم بهتره...
فرض كن يه روز به هر دليلي بين شما و مادر ايشون اختلافي پيش بياد اون وقت ميخواد چي كار كنه؟به گفته خودش قراره كه دخالتي نكنه اما شك نكن كه نه تنها دخالت ميكنه بلكه به نفع خانواده ي خودش وارد ميدون ميشه همين....اونوقت بايد بشيني و ببيني كه چه طور زندگيت داره با نظر ديگران اداره ميشه.....
در كل دوست خوبم من اگر جاي شما بودم به اين آقا جواب مثبت نميدادم تا بره با مادرش زندگي كنه به جاي اينكه زن بگيره.... چون هنوز اونقدر بزرگ نشده كه بتونه مرد خونه ي من باشه(نظر كاااااااااملا شخصي منه)
-
RE: درست متوجه شدم؟
gh.sana عزیزم بابت راهنمایی دلسوزانتون ممنونم راستش من هم به این نتیجه رسیدم با خونواده هم در میون گذاشتم اون ها هم به عهده خودم گذاشتن و منو کاملا ازاد در تصمیمی که بگیرم... به یک مشاور هم مراجعه میکنم و بعد تصمیم میگیرم به شما عزیزان هم اطلاع میدم و میگم مشاور چی گفتن.
باز هم ممنونم.
-
RE: درست متوجه شدم؟
سلام
صحبت کردن با یک مشاور به صورت حضوری خیلی پیشنهاد خوبیه اینجوری راحت تر می تونی تصمیم بگیری
ولی اگه دلت بهت می گه نه و سر شروع زندگیت تردید داری هیچ وقت وارد زندگی نشو چون الان که زیر یک سقف نرفتین اگه تردید باشه بعد از ازدواج و بعد از تکرار رفتارهای ایشون به یقین تبدیل می شه و اون موقع دیگه فرصت برگشت نداری ولی الان این فرصت بهت داده شده
:72:
-
RE: درست متوجه شدم؟
سلام
اول نظر دوستان عزیز را به این نکته جلب می کنم که اگر چه ما سخنان طرف مقابل را نشنیدیم ، اما اونچه می تونه در تشخیص و قضاوت درست به ما کمک کنه اینه که estereعزیز ، صرفاً نظر شخصی یا احساسشان را بیان نمی کنند ، بلکه خاطره یا به عبارتی ماجراهایی را از شخص مطرح می کنند که در آن موضع گیری وی بیان می شود و حتی عین عبارتهایش .
بنده به شخصه با توجه به آنچه استر بیان می کنند ، همچنان معتقدم ، روی موضوع استقلال شخصیت و توان روحی و مسئولیت پذیری و حتی کمی بد بینی و بی ثباتی ایشان ، مکث شود و حتماً مراجعه به مشاور صورت پذیرد ، اگر چه به نظر می رسد خود تقریباً به نتیجه رسیده ای.
-
RE: درست متوجه شدم؟
سلام
دوست عزیز میشه بگی شما چطوری با هم اشنا شدید ؟
اینطوری که شما میگید انگار اون اصلا" تمایلی به این ازدواج نداره و فقط به خاطر یه مسئله خاصی قصد ازدواج با شما رو داره . ببخشید اما من احساس می کنم مجبوره شاید هم اصلا" قصد نداره و داره وقت میگذرونه .این آقا برخلاف سنشون که از شما بزرگترن ، خیلی کوته فکر هستن .خوب دقت کنید ببینین بیماری خاصی نداره ؟! ممکنه دوشخصیتی باشه .مرد با ازدواج مسئولیت زن و فرزند و تامین زندگی رو از همه جهات تقبل می کنه ، یعنی چی که مسئولیت بچه و ماشین و جای پارک با خودته ؟ حتما" خدای نکرده اگه تصادفی پیش بیاد مسئولیت اون هم تنها با خودتونه و اون هیچ ! لابد اگه تو خیابون یکی کیفتونو بزنه اون دخالت نمی کنه .یه چیزایی هست که دخالت نیست اونم در مورد شریک زندگی .اون وظیفه است .
چیزی که خیییلی بدیهی و واضحه اینه که ایشون وابستگس شدیدی به خونوادش داره و علتش هم به نظر من یه مشکل خاصه .هستن خونواده هایی که یه پسر دارن با مشکل خاصی برای مین تصمیم میگیرن براش زن بگیرن تا بلکه سر براه بشه و پابند زن و فرزند بشه .شاید از اونا باشه.به نظرم شما تا الان خیلی خوب شناختینش و دیگه لازم نیست ادامه بدید چون رابطه شما برای فهمیدن این موارده وقتی که شما متوجه شدید دیگه ادامه برای چی ؟
این آقا نمی تونه تکیه گاه مناسبی برای شما باشه.
مردی که نتونه راز خودش و همسرش رو نگه داره ، انقد بزرگ نشده که بتونه درست تصمیم بگیره ، دهن بین و ...هم که هست اصلا" به درد زندگی نمی خوره.
-
RE: درست متوجه شدم؟
ester عزیز، در روابط باید حد اعتدال رعایت بشه و این نکته تنها با مسئولیت پذیری طرفین امکان پذیره. این طور که پیداس، در رابطه شما، امکان این وجود داره که هر وقت شما در امری گذشت کنید اون کار وظیفه شما به حساب بیاد و هر وقت فرد مقابل شما یکی از وظایفش رو انجام بده، لطف و محبت به حساب بیاد..
البته من این رو قبول دارم که هیچ وقت نباید حتی به وظایف هم به چشم وظیفه نگاه کنیم یعنی هر وقت همسرم وظایفش رو انجام میده ازش تشکر می کنم و اون هم همینطور و همین باعث میشه که انرژی و توان بیشتری برای انجام وظایفمون د اشته باشیم، اما اگر این قضیه قرار باشه که یک طرفه باشه، باعث خستگی و حتی گاهی افسردگی خواهد شد.
ester عزیز، باز هم میگم، قرار نیست انسانها بدون عیب و ایراد باشن، اما کسی رو انتخاب کن که نقاط ضعفش به زندگیت آسیب نرسونه..
:72:
-
RE: درست متوجه شدم؟
آفرین به نظر من تصمیم خوبی گرفتین...اگه در مرحله ی عقد یا بعد از عروسی بودین باید تا آخر این مشکلاتو تحمل میکردین اما الان خوشبختانه این شمایین که حق انتخاب و تصمیم گیری دارین...انشاالله همسر مناسبتونو پیدا میکنین...موفق باشین
-
RE: درست متوجه شدم؟
سلام به همه دوستان خوب
اول از هرچی ازتون تشکر کنم که کمکم کردین با راهنماییهای خوبتون:72:
امروز با هم رفتیم مشاوره
به من گفتن ایشون اراده نداره و دیگران براشون تصمیم میگیرن گفتن هنوز پختگی لازم رو بدست نیاوردن....
من راجب اینکه اگر کاری برای من انجام بدن 1000 میگن چیزی نگفتم خود مشاور به من گفتن اگر کاری براتون انجام بده بار ها و بارها اون کار رو میگه!!!تا حدی خودخواه هست.
از لحاظ مسئولیت پذیری هنوز به اون حد برای ازدواج نرسیدن و نکته جالب اینکه گفتن که اتمام حجتهاشونو کاملا جدی بگیرم! خیلی روشن و واضح به من گفتن مناسب نیست برای ازدواج.
اول که این هارو متوجه شدم حال بدی داشتم ناراحت بودم احساس کردم 6 ماه از عمرم تلف شده و بعد سعی کردم به خودم مسلط شم الان احساس خوبی دارم اول اینکه تجربه خیلی خیلی بزرگی بدست اوردم و بعد اینکه خدا رو شکر میکنم که الان در مرحله شناخت متوجه این مسئله شدم و نه بعد ازدواج!شاید بهتر بود اول راه به مشاور مراجعه میکردیم.
-
RE: درست متوجه شدم؟
سلام عزيزم
خدا رو شكر كه به نتيجه رسيدي.....عزيزم 6 ماه از زندگيت در واقع به هدر نرفته بلكه صرف كاري شده ه يه تجربه خيلي خوب بهت داد......الان اگه 6 ماه از وقتت رو براي شناختن اين آقا نميذاشتي معلوم نبود بعد از چند سال به اين مرحله بايد برميگشتي......
خدا رو شكر خدا رو شكر.......
راستي برخوردش با قضيه چه طوره؟؟ مواظب باش رفتارت طوري نباشه كه از يه خواستگار محترم به يه مزاحم و دردسر تبديل بشه....!!!مراقب باش چه طور حرفاتو بيان ميكني كه از زندگيت بره و گرنه.....:203:
خيلي خوشحالم گلم موفق باشي.....