RE: سردرگم موندم چی کار کنم
نازنین ff-noshi ازت ممنونم ممنونم که انقدر موشکافانه با مشکلم برخورد میکنی گلم
از همه گلهای نازنینی که منو دارند کمک می کنندممنون
اما از محسنات شو هرم پرسیدی منم جریمه مو پرداخت میکنم:300:
1- ادم بسیار خوش قلب و مهربانی است حتی کینه دشمنانش هم به زودی از یادش میره و همیشه به من توصیه میکنه بیشتر از اونکه کینه بگیری سعی کن ببخشی
2- منو تشویق به پیشرفت میکنه در همه زمینه که مورد علاقه من هست (حتی هنر چون من تقریبا به صورت حرفه ای در این زمینه کار میکردم و الان میگه چون تو دور از این زمینه شدی حساس تر شدی گرچه من قبول ندارم)
3- از زیباییهام و نقاط مثبتم تعریف میکنه(البته به چشم اون و من ادعایی ندارم:D)
4-من در رابطه با دوستام و تفریحات و حتی مسافرت با اونها ازاد می ذاره ومیگه تو رو اینطوری دوست دارم که قفس برات نسازم و اگه بهت اعتماد دارم حتما تو هم میدونی که بی من چی کار بکنی(گرچه بعضی موقها از این حالتش خیلی خوشم نمیاد و بهش میگم یعنی تو هیچ حساسیتی به من نداری ولی اون اعتقاد داره که من و اون دو تا ادم بزرگ هستیم و من خیلی دوست دارم اما این دلیل نمیشه مثل مردای دیگه ازادیتو محدود کنم چون تو یه زن اجتماعی هستی و میدونم حدود خودتو میدونی اما من یکم حساسیت اونو در بعضی مواقع که میبینم تازه کیف میکنم شاید من مشکل دارم)
5-خسیس نیست مثلا عید پارسال که پول نداشت ساعت گرون قیمتی که من براش خریده بودمو فروخته بود و برام کادو گرفته بود جالبه تو یکی از دعواهامون به من میگفت تو اصلا توجهت به من نیست 6 ماه من ساعت دستم نیت اما تو متوجه نشدی و من به خاطر تو اینکار کرد اما من بلهش گفتم ضمن اینکه ازت ممنونم اما کاش یه کار ثابت داشتی تا مجبور نمیشدی که اینکارو بکنی(منت گذاشتنش هم جالبه!!!!!)
6- راحت به من ابراز علاقه میکنه و بجز مواقعی که رو دنده لج میافته تو جمع منو باالقاب خانمم گلم... غیره صدا میکنه
7-به من تو کار خونه سخت نمی گیره حتی خیلی وقتها تو اشپزی بهم کمک می کنه یا میگه اصلا تو کار نکن و من خودم اشپزی میکنم
8-به اصطلاح قیافهاش را براساس علاقه من درست میکنه و سعی میکنه امروزی باشه
9-نماز میخونه و اعتقادات معنوی قوی داره
10- ساده است به شدت (نمیدونم بگم این حسن یا بده چون ضربه های زیادی از این مورد خوردیم) و اهل معاشرت و خوش خلق و بذله گوه
همه اینها رو گفتم تا جریمه مو پرداخت کنم و بگم من به ایت تالار و موضوعاتش به صورت تفننی نگاه نمی کنم اما با این لیست احتمالا دوستان فکر میکنند پس این دختره چه دردشه،شاید توقعش بالاستو یا صد فکر دیگه اما به خدا من شرایط بی مسوللیتی و شونه خالی کردن و چیزهای که در نامه های قبلی اشاره کردم داره زندگیمو به مخاطره جدی می اندازه از کلمه طلاق متنفرم (گرچه اوایل ازدواجم من رو اشتباه دایم اینو درخواست میکردم اما الان به خاطر همین نکات مثبتش حاضر به پاشیده شده زندگیم نیستم ولی ادامه این شرایط هم خیلی سخته) اما به معنای واقعی حالم بده شوهرم بعد از 5 سال هنوز یه کار تثابت نداره این خودش کلی درده من تو اجتماع با این همه اوهن و تولوپم موندم وقتی ازم سوال میکنند شوهرت چی کاره است چی بگم یا حتی به خودم دیگه از این وضعیت حالم داره بهم میخوره
بردار مهربانم نقاب عزیز
مرسی مرسی مرسی از این همه توجه به درد نامه من
اما من فکر کنم مطالبی را اشتباه متوجه شدید دوست خوبم خانه پدری ایشان به دلیل اقساط سنگین و طولانی مدت در رهن بانک بود و اگر فشار من و بعد تلاش همسرم حتی من و خانوادهام برای فروش نبود خانه با قیمت در نظر گرفته بانک فروش میرفت و شاید پول اندکی میماند تناه برای پدر شوهر و مادر شوهرم اما با ان توانستیم با کمک من خانهای بخریم و عروسی راه بیندازیم . ... که در نامه قبلی به ان اشاره کرده بودم دوست نازنینم شوهر من نمیداند من چقدر حقوق میگیرم حتی گاهی که میریم از عابرم پول بگیرم خودشو کنار میکشه که مثلا من ناراحت نشم که فضولی کنه اما شاید در ته دلش دوست داشته باشه که بدونه اما چیزی بروز نداده میدونید حرفتان درست است من اوایل ازدواج کمی پرده دری کردم که به لطف خدا الان متوجه شدم و لان با وجود شرایط بدم سعی میکنم با احترام و علاقه با اون صحبت کنم. اما مشکل شوهرم به خونوادش هم بر میگرده چون اصولا اهل سختی دادن به پسراشون نیستند ادامای خیای مهربون و خش قلیی هستند اما زندگی را زیاده از حد راحت میگیرند تا جایی که الان تو این سن با وجود بچه نوهو ... اجاره نشینند گرچه اظهار میکنند که پول فروش خونه نباید بین بچه هاشون تقسیم می کردند و اضهار ناراحتی کمی می کنند اما با این شرایط هم کنار میان البته بگم مادر شوهر و پدر شوهرم خیلی مومند شاید هم از ایمانشونه ) و مون روشن هستند که کاری به ظاهر و .... من یا شوهرم ندارند اما مشکلی که در این خانواده علی رغم همه خوبیهاشون هست عدم اینده نگری اونهاست و گرنه الان نباید اجاره نشین میشدند و همین خصوصیت را به شوهرم یاد دادند و این مشکل منه اینکه من هی باید مراقب باشم که چیزی از دست ندیم تازه شوهرم به جای تشکر به من میگه تو ادای ریسسها رو در میاری تو هی میخوای خودتو به من ثابت کنی .... بابا من یه زندگی اروم میخوام اخه این حق من نیست (داره نیمه تاریکم بیرون میزنه)
babayجان مرسی از جوابت اما اگه من قسط خونه را ندم چون خونه رو به نامم کرده بانک میاد خر منو میگیره چی کار کنم منکه مثل نازنین تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم این پس اندازمو از دست بدم برای اینکه حدودشو مشخص کنم به موبایلش زنگ زدم (الان 3 ماه اون خونه باباشه و منم تو خونه مشترکمون) و گفتم که بیاد پول برقو حد اقل بده که اومد و دا د الته هی میگفت به خدا درست میشه من شرمندهم و..:47:
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
دوستاهای من کو چرا به من سر نمیزنید دوست خوبم نقاب و ff-noshi منتطر پاسخهاتون هستم
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
حالم خیلی بده خیلی
دیشب شوهرمو دیدم میدونید دیروز فامیلهای مادرم از شهرستان اومده بودند و به اصرار مامانم باید شوهرم هم میبود . دیروز کلی دلم گرفته بود . وقتی میدیدم دختر خاله و پسر خالهام و یا خواهرم ایها که دقیقا با فاصله 3-4 ماه زودتر از ما ازدواج کردند هرکدوم بعد از چند سال دارن روز به روز پیشرفت میکنن در عین حال که قلبا براشون خوشحال شدم (چون بر اساس قانون معنویت باید از موهبتهای دیگران خوشحال باشی تا خداوند برای تو موهبت را اماده سازد)اما خیییییییییییییییییلی دلم گرفت. تو جمع همش خودم به زور خوشحال و سر حال نشون دادم اما یه بغض فرو خفته همش تو گلوم بود
ظهر به بهانه نماز خوندن تو اتاق رفتم و دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و تو سجاده زدم زیز گریه .احساس میکنم زندگیم رو به سقوطه احساس بی پناهی و حتی خفگی . شب که شوهرم میخواست منو به خونمون برسون تو ماشین متوجه حال بد من شده بود تا خواست دستمو بگیره و سوال کنه بی هیچ تلاشی اشکهام همینطور میرختند . خودشم حالش بد بود اونم بغض کرد . میگفت نمیدونم چرا کارام به سرانجام نمی رسه همه دوستام که هزار یک مشکل داشتند دارند روز به روز پیشرفت می کنند اما من که نمازم و تلاشمو رو به راه اهل هیچ خلافی هم نیستم چرا همه کارام گره میخوره (حتی خونه ای که خریدیم و به فردی اجاره دادیم که همسرم در هنگام عقد قرارداد یادش میره بگه خونه پارکینگ نداره و بنگاهی هم قراردادو میبنده و منم امضا کردم بعدش مستاجره دادو هوار که قرار دادمون فسخ باید بشه البته ما با توافق همسایه پارکینگی براش در نظر گرفتیم اما موافقت نکرد و از اون موقع که حدود 5 ماه شده خونه اجاره نمیره واقعا مثل اینکه طلسم شده باشه و اون بنده خدا هم پولشو میخواد) این از خونه اجاره دادنمون و اونم از بقیه کارا . خیلی افسرده بود اما من اینقد حالم بد بود نتونستم بهش دلداری بدم شب که رفت خونه مامانش اینها کلی تو خلوت دوباره دعاکردم و گریه کردم وبچه ها قبول کنید خیلی وضعیت سختیه میخوام یه مدت از همه کس همه چیز دور شم میخوام برم امممممممکجا نمیدونم ای خدا!!!!!
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
براي شرايط مالي كه نبايد نگران شد . عزيز م در اين روزگار سخت همه وضعمان مثل هم است . هر كس هم ادعايي غير از اين بكند شوخي كرده .
بابا نگران نباش . انشالله همه چيز درست ميشه و خانه ات هم اجاره مي رود . اشكال ندارد . غصه خوردن هم ندارد . دلت را دريا كن . همه چيز درست مي شود .
او.ضاع مالي همه اين روزها به هم ريخته است فقط بچه ها كيف شان كوك است كه از همه جا بي خبر هستند و مادر و پدرها به هر سختي شده كارشان را به بهترين حالت راه مي اندازند . براي مال دنيا هيچوقت گريه نكن و اوقات خودت و شوهرت را تلخ نكن.
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
مرسی انی عزیزم از دلداریت اما کاش یکم راهنمایی بیشتر میکردید تا بدونم چی کار کنم. چون همش دارم رو خودم کار میکنم تا دوباره اعصابم بهم نریزه و رومون بهم باز نشه تازه داره روابطمون بهتر میشه اصلا بعضی اوقات پیش خودم میگم این مرد زندگیم بوده یا نه هم دستش دارم هم موندم با این شرایط چی کار کنم. از بچه های تا لار انتظار همفکری بیشتری داشتم اما افسوس.....
دوستان خوبم نقاب و اف اف نوشی من همچنان منتطر راهنماییتون هستم.
خدایا چرررررا
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
سلام اريو
از اينكه اين قدر خوب جريمه هات رو نوشتي ممنون هستم. من واقعا به شما تبريك ميگم كه همسري با اين همه محسنات داريد به شما اطمينان مي دهم كه داشتن همسري مانند همسر شما آرزوي بسياري از زنان است. ولي به هر حال هر زندگي مشكلاتي دارد يكي از وظايفي كه والدين دارند اين است كه توانايي فرزندانشان را در مقابله با مشكلات بالا ببرند و در آنها آمادگي مبارزه با مشكلات و پذيرش سختيها را بوجود آورند اما متاسفانه والدين با محبت سرشار خود امكان تجربه سختي ها و دست و پنجه نرم كردن با آنها را از فرزندان خود مي گيرند احتمالا اين موضوع در مورد شما هم صادق است. اگر اين چنين است شما بايد حداكثر تلاش خود را بكنيد تا ظرفيت پذيرش مشكلات را در خود افزايش دهيد.
و اما ديگر اينكه دوست گرامي من نكته اي در مورد شما به ذهنم رسيده كه بهتر ميدانم با شما مطرح كنم. من فكر مي كنم شما به دليل اينكه در بين زنان هم سن و سال خود فرد موفقي هستيد و اينكه همسر شما به لحاظ تحصيلات از شما پايين تر است دچار اظطراب شده ايد (يا بهتر بگويم خودتان را مضطرب كردهايد) شما با خود مي انديشيد كه چرا همسر شما همگام با شما پيشرفت نمي كند و از اين نگران هستيد كه از دوستان و آشنايانتان عقب تر بمانيد اين موضوع احتمالا باعث شده كه شما هر چه بيشتر مسئوليت زندگي را به عهده بگيريد و سعي كنيد كمكاري هاي شوهرتان را جبران كنيد . شما احتمالا از همسرتان انتظار داريد كه اين موضوع را درك كند و سعي كند اين نقاط ضعف(از نظر شما) خود را جبران نمايد تا شما در مقابل همگان سر افراز باشيد و هر گز به انتخاب ايشان و ازدواجتان شك نكنيد. شما ايشان را دوست داريد اما اگر اين خواستههاي شما را درك كند، شما او را بيشتر از هميشه دوست خواهيد داشت.
اگر آنچه من در وصف حال كنوني شما نوشتم درست است به من بگوييد تا نكاتي را به شما عرض كنم و اگر حدس بنده اشتباه بوده آنچه واقعا در درون شما ميگذرد و باعث شده تا شما صرفا مسائل مالي را مشكل خود بدانيد به من بگوييد تا شايد بتوانم شما را راهنمايي كنم. ضمنا اگر برايتان امكان دارد جوابتان را به صورت پيام خصوصي برايم ارسال كنيد.
موفق باشيد و شاد
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
دوست نازنینم ff-noshi
سلام ومرسی مرسی و باز هم مرسی از اینکه دلسوزانه و با دید باز به مشکلم نگاه میکنی
نازنین خیلی قشنگ منو داری تحلیل میکنی درست حدس زدی من به نوعی در میان همسنهای خودم به لطف خداوند خوب پیشرفت کردام
در زمینه هنر (که به دلیل مشخص نشدن اشاره نمی کنم) تقریبا حرفه ای و در سطح خوبی رشد کرده ام و همچنین در زمینه کاری و ...
اما در واقع این فشار هم ناشی از میل به پیشرفت و بلند پروازی خودم است و هم ناشی از نگرانی از پخته نبودن ایشان در مدیریت امور مالی و همچنین مسوللیت پذیریشان
ایشان نیز به طور عجیبی این میل را دارد و همیشه در صحبتهایش این اعتاد وافر به جاه طلبی مثبت را دارد اما مهارتش را یا ندارد و یا به قول خودش در این مسایل خیلی بد شانس است
اما با کوچکترین فشار من سریع گارد میگیرد که ادای مامانها را برام در نیار عزیزم.......! یا باز رییس بازیت گل کرد !!!
نمیدونم گیج و کلافه و بی حوصله ام
راستی بابت پیغام خصوصی گذاشتن راهنماییم میکنی چون هرچه تلاش کردم نشد (باید پول بریزم؟؟؟)
مرسی از توجهت و منتظر راهنماییت هستم
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
سلام بر ""اریو"" گرامی..
دوست عزیز بنده دنبالگر موضوع هستم اما وقتی می بینم یک فرد مجرب و آگاه و آشنا به امور مشاوره ...... به آسانی می تواند شما را راهنمایی کرده و مشکلاتتان را درک کند....راستش دیگر به خودم جرات ابراز نظر را نمی دهم وبنده هم مانند شما دوست عزیز نظاره گر راهنمایی های و سخنان """ff_noshi "" هستم.
اگر ایشان و شما به نقطه اشتراکی نرسیدید....آنگاه بنده راهنمایی های خود را ارائه خواهم داد.
دوست عزیز به دقت به سخنان """ff_noshi "" گوش فرا دهید.
با تشکر
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
با سلام
از لطف دوستان به من كمال تشكر را دارم
حالا كه حدسم در ست است بهتر ميدانم ابتدا نكاتي را عرض كنم و بعد آنچه كه مايلم به عنوان يك طرز فكر هميشگي در اختيار شما قرار دهم را برايتان تشريح كنم.
ببينيد دوست عزيز متاسفانه در سالهاي اخير در كشور ما تفكراتي غالب شده كه هيچ مباني علمي يا عملي ندارد. علت اين موضوع را دقيقا نميدانم ولي فكر ميكنم جوان بودن جمعيت كشور ما و در نتيجه رقابت بين آنها ميتواند يكي از دلايلش باشد.
ببينيد دوست من براي ازدواج دو طرف بايد با هم سنخيتهايي داشته باشند مثلا از نظر سن، وضع مادي، سطح فكر،افق آينده و ..... ولي اين موضوع اولا خيلي كلي است و لزوما در مورد همه صادق نيست ثانيا معمولا در كشور ما برداشت درستي از اين موضوع وجود ندارد و سنخيت را به معناي يك برابري از نوع مطلق آن حساب ميكنند.
يكي از اين موارد ،موضوع هم سنخ بودن سطح فكرهاست كه متاسفانه در كشور ما يكسان بودن سطح تحصيلات را به عنوان هم سنخ بودن سطح فكرها در نظر ميگيرند در حالي كه شما در هيچيك از متون تخصصي مشاوره خانواده چنين اصلي را نميبينيد . اكثر دختران و پسران كشور ما فكر مي كنند كه حتما بايد با كسي ازدواج كنند كه تحصيلاتش مثل آنها باشد در حالي كه از اين موضوع غافلند كه دانستن علم فيزيك يا شيمي يا هوا فضا و .... هيچ تاثير معني داري بر روي روابط زوجين نخواهد گذاشت بلكه انچه واقعا مهم است داشتن افق هاي فكري همسو، داشتن انتظارات مشابه از زندگي مشترك، داشتن اصول و زيربناي فكري يكسان و مهارتهاي لازم در مورد ازدواج، زندگي مشترك و تربيت فرزندان است. وجود چنين تفكري در بين نسل جوان ما باعث شده كه بسياري از افراد فرصتهاي مناسب ازدواج را صرفا به خاطر نبود تحصيلات دانشگاهي در طرف مقابل از دست بدهند . لذا من به شما بابت داشتن شهامت چنين انتخابي تبريك مي گويم و اينكه شما در مقطعي از زندگي توانستيد انتخاب خود را جدا از سطحي نگري هاي موجود در جامعه انجام دهيد ميتواند نقطه اميدي باشد مبني بر اينكه شما قادريد در ساير مسائل زندگي هم جدا از سطحي نگريهاي معمول، تصميم مناسبي را اتخاذ نماييد. با توجه به اين نقطه اميد ، از شما انتظار دارم تا بتوانيد شوهر خود را به عنوان فردي داراي كرامت انساني بپذيريد تا ايشان بتوانند اعتماد به نفس از دست رفته خود را ( كه متاسفانه شما نا خواسته و به تدريج آن را از ايشان گرفتيد) دوباره بدست آورند و بتوانند به عنوان همسر شما و در كنار شما و با حمايتهاي عاطفي شما ( نه دخالتها) پلههاي رشد و ترقي را طي كنند.
كاري كه شما مي بايست انجام دهيد پذيرش بدون قيد و شرط همسرتان است. ايشان از رئيس بازي ها و مامان بازيهاي شما خسته شده و ميخواهد تا به او به عنوان يك فرد عاقل و صاحب درك اعتماد كنيد و در شرايط كنوني به جاي تخريب ايشان و مضطرب كردن ايشان، وي را حمايت كنيد. دوست من شما علي رغم داشتن تحصيلات اكادميك متاسفانه با مهارتهاي زندگي آشنايي اندكي داريد و يمبايست بر روي اين مهارتها بيشتر كار كنيد.
در ادامه اگر فرصت كنم آنچه را كه مي خواستم به عنوان يك طرز فكر به شما ارائه كنم، برايتان مينويسم
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ff_noshi
با سلام
از لطف دوستان به من كمال تشكر را دارم
حالا كه حدسم در ست است بهتر ميدانم ابتدا نكاتي را عرض كنم و بعد آنچه كه مايلم به عنوان يك طرز فكر هميشگي در اختيار شما قرار دهم را برايتان تشريح كنم.
ببينيد دوست عزيز متاسفانه در سالهاي اخير در كشور ما تفكراتي غالب شده كه هيچ مباني علمي يا عملي ندارد. علت اين موضوع را دقيقا نميدانم ولي فكر ميكنم جوان بودن جمعيت كشور ما و در نتيجه رقابت بين آنها ميتواند يكي از دلايلش باشد.
ببينيد دوست من براي ازدواج دو طرف بايد با هم سنخيتهايي داشته باشند مثلا از نظر سن، وضع مادي، سطح فكر،افق آينده و ..... ولي اين موضوع اولا خيلي كلي است و لزوما در مورد همه صادق نيست ثانيا معمولا در كشور ما برداشت درستي از اين موضوع وجود ندارد و سنخيت را به معناي يك برابري از نوع مطلق آن حساب ميكنند.
يكي از اين موارد ،موضوع هم سنخ بودن سطح فكرهاست كه متاسفانه در كشور ما يكسان بودن سطح تحصيلات را به عنوان هم سنخ بودن سطح فكرها در نظر ميگيرند در حالي كه شما در هيچيك از متون تخصصي مشاوره خانواده چنين اصلي را نميبينيد . اكثر دختران و پسران كشور ما فكر مي كنند كه حتما بايد با كسي ازدواج كنند كه تحصيلاتش مثل آنها باشد در حالي كه از اين موضوع غافلند كه دانستن علم فيزيك يا شيمي يا هوا فضا و .... هيچ تاثير معني داري بر روي روابط زوجين نخواهد گذاشت بلكه انچه واقعا مهم است داشتن افق هاي فكري همسو، داشتن انتظارات مشابه از زندگي مشترك، داشتن اصول و زيربناي فكري يكسان و مهارتهاي لازم در مورد ازدواج، زندگي مشترك و تربيت فرزندان است. وجود چنين تفكري در بين نسل جوان ما باعث شده كه بسياري از افراد فرصتهاي مناسب ازدواج را صرفا به خاطر نبود تحصيلات دانشگاهي در طرف مقابل از دست بدهند . لذا من به شما بابت داشتن شهامت چنين انتخابي تبريك مي گويم و اينكه شما در مقطعي از زندگي توانستيد انتخاب خود را جدا از سطحي نگري هاي موجود در جامعه انجام دهيد ميتواند نقطه اميدي باشد مبني بر اينكه شما قادريد در ساير مسائل زندگي هم جدا از سطحي نگريهاي معمول، تصميم مناسبي را اتخاذ نماييد. با توجه به اين نقطه اميد ، از شما انتظار دارم تا بتوانيد شوهر خود را به عنوان فردي داراي كرامت انساني بپذيريد تا ايشان بتوانند اعتماد به نفس از دست رفته خود را ( كه متاسفانه شما نا خواسته و به تدريج آن را از ايشان گرفتيد) دوباره بدست آورند و بتوانند به عنوان همسر شما و در كنار شما و با حمايتهاي عاطفي شما ( نه دخالتها) پلههاي رشد و ترقي را طي كنند.
كاري كه شما مي بايست انجام دهيد پذيرش بدون قيد و شرط همسرتان است. ايشان از رئيس بازي ها و مامان بازيهاي شما خسته شده و ميخواهد تا به او به عنوان يك فرد عاقل و صاحب درك اعتماد كنيد و در شرايط كنوني به جاي تخريب ايشان و مضطرب كردن ايشان، وي را حمايت كنيد. دوست من شما علي رغم داشتن تحصيلات اكادميك متاسفانه با مهارتهاي زندگي آشنايي اندكي داريد و يمبايست بر روي اين مهارتها بيشتر كار كنيد.
در ادامه اگر فرصت كنم آنچه را كه مي خواستم به عنوان يك طرز فكر به شما ارائه كنم، برايتان مينويسم