RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام Bruss Lee
از اینكه فعالانه در مورد زندگیت پیگیر هستی خوشحالم.
من صحبت دوستان را در مورد ازدواج تصدیق می كنم. اما چند نكته:
یكم :
ازدواج یك مجموعه نیازهایی را از انسان پاسخگو هست از جمله نیاز جنسی...، پس اینكه كسی در پی پاسخ به این نیازش از طریق ازدواج باشد هیچ عیبی ندارد بلكه قابل تحسین نیز هست. اما نكته مهم اینه كه علاوه بر این نیاز سایر نیازمندیها هم در نظر گرفته شود. مثل نیاز به استقلال
دوم:
توانایی و پتانسیل لازم برای برآورد كردن هر نیازی مهم هست.
نیاز به غذا یك نیاز اساسی هست ، اما با سلام و صلوات و صرفا توكل حل نمی شود. باید یك حركتی كرد، یك برنامه ای ریخت و یك فكری كرد تا لوازم تهیه غذا فراهم شود.
نیاز به متاهل بودن هم از این قاعده مستثنی نیست. دقت فرمایید شما وقتی فعالیت پدرتان را می بینید كه از صبح تا شب زحمت می كشد، كمی نگران می شوید كه شاید فعلا این توانایی را نداشته باشید. در واقع این توانایی را دارید اما آنقدر این نیاز به تاهل را احساس نكرده اید كه این توانایی شما به فعلیت برسد.
یعنی: جدا از سن و مسائل مالی و ....، شما نیاز هست قبل از اینكه اقدام به ازدواج بكنید حداقل از خط صفر یك قدم جلوتر رفته باشید.
یعنی زمینه شغلی ، كاری و ... را حداقل به صورت موقت فراهم كرده باشید و به یك تولید كنندگی حداقلی برسید. نه اینكه تاكید روی مسائل مالی داشته باشیم. بلكه می خواهیم ببینیم اهل حركت و تلاش و قبول مسئولیت شده اید یا نه ؟
در واقع مطرح كردن مسائل اقتصادی از نظر یك روانشناس و مشاور بهانه ای هست تا میزان استقلال ، مسئولیت پذیری، اجتماعی بودن، و شجاعت یك فرد را اندازه بگیرد و چون تمام اینها در ازدواج تاثیر مستقیم و مهمی دارد، نمی توان از آنها صرفنظر كرد.
پس سن، مسائل اقتصادی ، شغل ، مسكن و ... معیارهایی هست تا خصوصیات لازم برای ازدواج در او بررسی شود.
الحمد الله شما از نظر آگاهی و ذهنی توانایی های زیادی دارید. برای اینكه خودتان را در بوته آزمایش و عمل هم امتحان كنید، قبل از هر گونه اقدام جهت خواستگاری یا ازدواج یا حتی مطرح كردنش ، استقلال و مسئولیت پذیری خود را از طریق دنبال كردن یك كار و انجام آن نشان بده.
یا اینكه قدرت تحمل و صبر در برابر نیاز (كه یك معیار مهم در ازدواج هست) را با عدم مطرح كردن ازدواج تا پایان تحصیلات و پیدا كردن كار به اثبات برسان.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلامی دیگر.
Bruss Lee عزیز "مدیر"گرامی به تمام نکات اشاره نمودند و در واقع نظرات دوستان را در یک سری جمع بندی نمودند. بنابراین دیگر جای برای نظر ما نمی ماند.
اما در مورد اختلاف سنی>>باید بگویم::
در این مقوله نظرات متفاوتی مطرح است و خواهد بود همان گونه که کنجکاو عزیز مقاله هایی را در این مورد قرار دادند بنده هم یک مقاله در این خصوص را قرار می دهم که اعتقاد بسیاری به موضوع مطرحه شده در ان مطلب دارم. توصیه می کنم شما هم مطالعه فرمایید.لینک>>خانوم هایی که دو سال از همسرشان بزرگترند زندگی با دوام تری دارند!.
واما نظرم::: ببین برادر بزرگوارم وقتی سخن از اختلاف سنی در میان می اید معلوم هست که دختر از پسر بزرگتر است اما این اختلاف سنی در چه حدیست؟؟
بنده اختلاف سنی تا حد 3 یا 4 سال را می پذیرم یعنی قبول دارم اگر دختری از پسری حتی 4 سال بزرگتر هم باشد مشکلی پیش نمی آید حتی به این دلیل که استدلال دختران در مراحل بالا کامل می شود بهتر از دختر از پسر قدری بزرگتر باشد.(نظر خودم)
اما همیشه هم نظر من صداق نیست....یعنی چه؟؟
یعنی آقایی که خانوم بزرگتر از خود را می گیرد باید دقت داشته باشد(با بررسی ویژگی ها و خصوصیت ها) که آیا این خانومی که بر فرض 4 سال از من بزرگتر است....آن شادابی و نشاط و روحیه موجود را دارد یا خیر....بگذار به زبان ساده تر بگویم عزیز:::
بر فرض خود شما با دختری ازدواج کردید که 3 سال از شما بزرگتر است....و شما در سن بیست سالگی قرار دارید و او 23 سالگی....بعد از گذشت 5 سال شما بیست و پنچ ساله می شوید و او بیست و هشت ساله..... آیا شما که در سن 25 سالگی اوج جوانی و نشاطتان هست او هم این چنین خواهد بود؟؟؟؟
مشکل دیگر این است آیا شما بعد از گذشت 10 سال از زندگی خانوم 33 ساله را می پذیرید...با توجه به وضع ظاهر.
شاید بگویید ظاهر مهم نیست......ولی دوست من شما هم پسر هستید و من هم.... همه ما می دانیم چیزی که در اولین برخورد پسر را به طرف دختر جذب می نماید """ ظاهر"" است.چرا؟؟؟؟ زیراظاهر اولین و ابتدایی ترین ملاکی هست که ما می توانیم بدون صرف وقت....شناخت....و هزینه.....آن را به طور کامل و آشکارا مشاهد نماییم.
برادر بزرگوارم اگر می خوای بدانی در انتخابت اشتباه نکرده ای و اختلاف سنی برایت در درجه اول اهمیت ندارد به این جمله تاثیر گذار و زیبایی شوپهناور دقت کن:::
شوپهناور می گوید:::>>""شما بیست سال بر سن معشوقتان بیفزائید. آنگاه تاثیر مستقیم آنرا بر روی احساستان مطالعه کنید.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
با تشكر از مدير محترم،
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
............
دوم:
توانایی و پتانسیل لازم برای برآورد كردن هر نیازی مهم هست.
نیاز به غذا یك نیاز اساسی هست ، اما با سلام و صلوات و صرفا توكل حل نمی شود. باید یك حركتی كرد، یك برنامه ای ریخت و یك فكری كرد تا لوازم تهیه غذا فراهم شود.
..............
مسلما" با سلام و صلوات و توكل صرف،حل نميشود،در اينصورت ميشود جريان فردي كه كار نميكرد و تنها كارش عبادت بود و منتظر معجزه كه روزيش برسد،
خداوند ميفرمايد از شما حركت از من بركت،
بي شك تا خود انسان تلاش نكند لطف و بركت خدا شامل حالش نميشود،
حتي فردي كه ميخواهد ميوهاي از درختي بچيند و بخورد مستلزم اين است كه زحمت بالا رفتن از درخت را بكشد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
..............
نیاز به متاهل بودن هم از این قاعده مستثنی نیست. دقت فرمایید شما وقتی فعالیت پدرتان را می بینید كه از صبح تا شب زحمت می كشد، كمی نگران می شوید كه شاید فعلا این توانایی را نداشته باشید. در واقع این توانایی را دارید اما آنقدر این نیاز به تاهل را احساس نكرده اید كه این توانایی شما به فعلیت برسد.
..................
دقيقا" درست ميفرماييد،
اين مشخص ميكند كه هنوز آن احساس نياز رو به طور كامل به ازدواج پيدا نكردم،
براي اثباتش هم جدا از اين نگراني،ميتونم دوستم را مثال بزنم،ايشان حتي چند ماهي از بنده كوچكتر هستند كه اقدام به ازدواج نمودند،
ازش پرسيدم آيا نگرانياي به خاطر سن و سالت نداري؟
پاسخ داد:نميدونم چه حكمتيه،ولي تو هيچ چيز انقدر اعتماد به نفس ندارم كه تو مسالهي ازدواج دارم و در اين مورد شكر خدا اعتماد به نفسم بسيار قوي هست،
نشان دهندهي اينه كه دوست ما كاملا به ازدواج نياز پيدا كرده است و ميشود گفت آمادگي رويارويي با اين مساله را دارد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
.........
یعنی: جدا از سن و مسائل مالی و ....، شما نیاز هست قبل از اینكه اقدام به ازدواج بكنید حداقل از خط صفر یك قدم جلوتر رفته باشید.
یعنی زمینه شغلی ، كاری و ... را حداقل به صورت موقت فراهم كرده باشید و به یك تولید كنندگی حداقلی برسید. نه اینكه تاكید روی مسائل مالی داشته باشیم. بلكه می خواهیم ببینیم اهل حركت و تلاش و قبول مسئولیت شده اید یا نه ؟
در واقع مطرح كردن مسائل اقتصادی از نظر یك روانشناس و مشاور بهانه ای هست تا میزان استقلال ، مسئولیت پذیری، اجتماعی بودن، و شجاعت یك فرد را اندازه بگیرد و چون تمام اینها در ازدواج تاثیر مستقیم و مهمی دارد، نمی توان از آنها صرفنظر كرد.
پس سن، مسائل اقتصادی ، شغل ، مسكن و ... معیارهایی هست تا خصوصیات لازم برای ازدواج در او بررسی شود.
............
با اين مورد موافقم،
بسيار منطقيه!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
..........
یا اینكه قدرت تحمل و صبر در برابر نیاز (كه یك معیار مهم در ازدواج هست) را با عدم مطرح كردن ازدواج تا پایان تحصیلات و پیدا كردن كار به اثبات برسان.
.............
ولي اين قسمت برايم غير قابل هضم است،
نه اينكه خودم صبر نداشته باشما،
بلكه شايد در بحث نتوانم كساني ديگر را كه همچين سوالاتي دارند متقاعد كنم،
اگر براي كسي تحمل اين سكوت و صبر سخت باشد ولي تواناييهاي ديگر لازم براي ازدواج را داشته باشد چه؟
ببينيد،منظور خودم نيستم،بلكه منظورم افرادي است كه اين سوال برايشان وجود دارد و از بنده ميپرسند اما من جوابي براشون ندارم،
دوستي از من پرسيد نياز احساسي به جنس مخالف رو چطور بايد تامين كرد؟
خوب مسلما" هر انساني دوست دارد با جنس مخالف هم صحبتي و همدلي كند و با هم تبادل عشق و علاقه و احساسات كنند،
اما جواني كه همهي شرايط ازدواج را ندارد و بايد تا فراهم شدن آن شرايط صبر كند،در اين مدت بايد چكار كند و اين نياز رو چطور برآورده كند؟
يا اينكه بايد اين نياز رو موقتا" سركوب كند؟كه همونطور كه خودتون ميدونيد سركوب نيازها ميتونه عواقب و تبعات بد روحي رواني به همراه داشته باشه،
پس لطفا راهنمايي كنيد مرا در مورد اين چند جملهي اخير،ممنون ميشم پاسخ يك به يك اين سوالات را از شما اهالي فن بشنوم.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Bruss Lee
دوستي از من پرسيد نياز احساسي به جنس مخالف رو چطور بايد تامين كرد؟
اما جواني كه همهي شرايط ازدواج را ندارد و بايد تا فراهم شدن آن شرايط صبر كند،در اين مدت بايد چكار كند و اين نياز رو چطور برآورده كند؟
با سلام.
ممنون از راهنمایی های مدیران و اعضاء محترم ؛
به نکات مهم و مفیدی اشاره داشته اند
اما برای پاسخ به سوال شما دوست عزیز , اینجا کلیک کنید
تا بعد....
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
سلامی دیگر.
Bruss Lee عزیز "مدیر"گرامی به تمام نکات اشاره نمودند و در واقع نظرات دوستان را در یک سری جمع بندی نمودند. بنابراین دیگر جای برای نظر ما نمی ماند.
اما در مورد اختلاف سنی>>باید بگویم::
.....................
نقاب ممنونم از مطالبت،
اما در رابطه با سوالم مبني بر اختلاف سني بايد عرض كنم دختر خانمي كه بنده بهشون علاقه مند هستم از بنده بزرگتر نيستند،بلكه كمي از من كوچكتر هستند،
شايد يك سال و نيم.با اين تفاسير به نظر شما اين اختلاف سني كم نيست؟مشكل ساز نخواهد شد؟
البته من آدم منطقي اي هستم و هيچ وقت زندگيم رو فداي احساسات نميكنم و با وجود علاقه ام اگر مشاوري تشخيص دهد اين ازدواج به صلاح نيست قبول ميكنم و نميذارم زندگيه اون دختر و خودم فداي احساسات بشه.
در ضمن نظرتون رو راجع به پست قبلي بفرماييد با تشكر.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
درود بر شما،
اولا" ممنونم از اينكه در اين بحث شركت نميكنيد (شوخي)
دوما" يادتونه گفتم يادم بندازيد يه جرياني رو براتون تعريف كنم؟پس ممنونم كه يادم ننداختيد (شوخي)
اما اون جريان،
به نقل قول از يكي از دوستانم،همكار مادر اين دوست ما پسري داشتند هم سن و سال خود ما،
اين خانواده براي فرزند خود در بين آشناها دختري را نشان ميكنند (دقت داشته باشيد بحث بر سر ازدواج از حيث سنتي يا مدرنيته نيست)
البته خانوادهي دختره،با دخترشان فعلا چيزي در اين باره نميگويند چون هنوز سنش كم است و براي دانستن اين موارد مناسب نيست خودتون ديگه ميدونيد چرا،
اما بعد از چند ماهي خانوادهي پسر،مساله را با فرزندشان در ميان ميگذارند،
از وقتي كه پسر فهميده است براي او دختري را نشان كردهاند بسيار انگيزهاش در زندگي بيشتر ميشود،
چه از نظر درس خواندن و چه از نظر آمادگي براي پذيرش مسئوليت زندگي و چه از نظر شغلي،
دقيقا" مسئلهاي كه در حال حاظر بنده و تعدادي از دوستان با آن درگير هستيم،يعني عدم انگيزه براي ادامهي زيستن (از زندگي سير نيستيما،يه وقت اشتباه نشه،خدا رو هم شاكريم كه به ما سلامتي و كلي نعمت ديگه عطا فرموده)
ولي همونطور كه عرض شد اگيزه نداريم،صبح بدون انگيزه از خواب بيدار ميشيم،شايد حتي بعضي اوقات يك روز كامل رو از خونه نزنيم بيرون،يه مقدار همه چيز برامون عادي شده و اين داستانها،
نظرتون رو اعلام كنيد لطفا دوست دارم نظر همهي اعضاي تالار رو بدونم پس لطفا فقط به خواند بسنده نكنيد.
تا درودي ديگر بدرود
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
سلام
دوست عزیزBruss Lee
شما ابتدا توجه کنید که در خصوص چطور مطرح کردن مسئله به نتیجه رسیده اید؟ جمعبندی از راهنمایی ها دوستان داشته اید؟
بعد بیاید سوال دیگری را مطرح کنید ؟
البته بنده بیشتر خواستم شما را راهنمایی کنم؛
در خصوص سوال شما یک نکته :
فقط و فقط ازدواج موجب ایجاد انگیزه برای درس خواندن یا شغل پیدا کردن نیست؛ اثبات شده در میان پسران ؛هنگامی که تمایل به جنس مخالف دارند؛یا عاشق میشودند؛انرژی بیشتری نسبت به قبل دارند؛همیشه سرشار از انرژِی؛
بنده متوجه منظور شما هستم که میل به ازدواج باعث ایجاد انگیزه و تلاش بیشتر میشود؛ اما اگر کمی دقت کنید مدیر همدردی پاسخ جامعی به شما داده اند؛
شما میتوانید از مقالات انجمن مقالات و مطالب اموزشی در مورد ازدواج استفاده کنید,
پیروز و شاد کام باشی دوست من:72:
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
نه خير،توجيه نيست،
بي خيال،پشيمون شدم،
شما كه به قول خودتون مشاور هستيد وقتي به مساله به ديد توجيه نگاه ميكنيد از افراد عادي انتظار ديگه اي نيست،
لطفا در رفتارتون تجديد نظر كنيد آقاي كيوان،بنده ديگه از امروز با اين تالار كاري ندارم حالا ميخواهيد اين پست را حذف كنيد يا نه پاي خودتونه.
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
[align=justify]سلامBruss Lee عزیز:72:
بچه های این تالار شما رو در جمع خودشون پذیرفته ند، و با جون و دل بهتون کمک کردند، حالا اگه یک بار کسی به منظور تعهدش برای راهنمایی شما چیزی می گه که "شاید" درست نباشه، اینقدر زود دلسرد نشید. به جای قهر کردن، موندن و متقاعد کردن طرف مقابل رو انتخاب کنید. به قول مدیر همدردی روابطی که ما در تالار برقرار می کنیم، در واقع "تمرین"ی برای روابط ما در دنیای حقیقیه.
اگه شما برای کسی مهم نباشید، اصلا اجباری نداره که در تاپیکتون پست بگذاره. ارزش یک دوست خیلی بیشتر از اینهاست که بخاطر یک برداشت نامطلوب از دستش بدی، حالا شما می خوای قید همه ما رو بزنی؟
:72:[/align]
RE: چطور مساله رو مطرح كنم؟
خانم philosara،قبل از اينكه در تالار عضو بشم تاپيكهاي مختلف رو مطالعه كردم،
در همهي تاپيكها ديدم كه استاد سنگتراشان،خانم آني،نقاب جوان،مرد ديجيتالي،خود شما و محمد ابراهيمي مهربان و فردي به اسم فرشتهي مهربان (كه اولين تشكرها در هر پستي از ايشان است و الحق كه نام كاربريشان برازندهي ايشان است) چطور با صبر و حوصله به پستها پاسخ دادند،
اما امروز با ديدن پست جناب كيوان اندكي جا خوردم،
فردي كه لياقت مديريت در همچين تالاري را پيدا كرده است بايد تحمل داشته باشد و درگير احساساتش نباشد،
متاسفانه احساسات شما بر عقلتان چيره شد جناب كيوان،
تهمت توجيه بر بنده زدن كار زياد جالبي نبود،در تاپيكي ميديدم كه بحثي بين جناب سنگتراشان و يكي از اعضا رخ داده بود،
ولي هر بار بيش از پيش متانت و نرمي و صبر از سخنان استاد سنگتراشان عزيز ميباريد درود بر شما استاد،
بنده اگر اين موارد را مطرح ميكنم بخاطر باز شدن ذهن خود است كه در مباحثهها بتوانم حرفي براي گفتن داشته باشم،
اما باز موردي كه بنده را حيرت زده كرد پاك كردن يكي از پستهايم با موضوع "واقعا متاسفم" بود،
اينبار واقعا متاسفم براي فردي كه اين پست را پاك كرد،چون بدون اينكه خواهان دليل اين پست شود آنرا سانسور كرد،
ميدانم كه سوء برداشتش باعث پاك كردن اين پست شده،
اما وقتي انسان از چيزي مطمئن نيست نبايد نسنجيده عمل كند.
با اين پست خواستم سوالي در ذهن خوانندگان اين تاپك ايجاد كنم تا با شركت كردن بيشتر در موضوع به خاطر دانستن دليل تاسف،بتوانم دليل اين تاسف را بگويم و بيشتر در موردش بحث كنيم.
اون تاسف به خاطر اوضاعي بود كه در جامعهي امروز داريم،يعني جامعهاي كه جوانان آن مجبورند به خاطر جبران بالا رفتن سن ازدواج به دوستيهاي كاذب روي بياورند،مجبورند با احساسات ديگران بازي كنند (با خواندن مقالهي دميدن در تنور احساسات ممنوع..... به اين نتيجه رسيدم)
چه بسيار دختراني كه تن فروشي ميكنند به خاطر لذتي اندك،به خاطر وسيلهاي به اسم ماشين،به خاطر داشتن يك شب خوش در سفره خانه و يا رستوران،
اون تاسف به خاطر جامعهاي بود كه اوضاع را بسيار براي جوانان سخت ميگرفت و به دليل همين سخت گيريها سن ازدواج بالا رفته است،
اما تاسف امروز من به خاطر چيره شدن احساسات بر عقل بعضي فراد اين تالار هست،سانسور،تصميم عجولانه،تهمت توجيه زدن،نسنجيده عمل كردن