+آیا این طبیعیه؟

سلام
مطالب شما و ساير دوستان را خواندم. توضيحات خوب و كاملي بود. من هم مجددا به برخي از مطالب و نكات تاكيد مي كنم:
از مطالب شما چنين برداشت كردم كه شما در حال حاضر مضطرب هستيد.بخشي از اين اضطراب به اين دليل است كه شما در موقعيت انتخاب هستيد . بسياري از افراد در هنگام انتخاب دچار اضطراب مي شوند. آيا اين انتخاب درست است؟ نكنه انتخابم بهترين انتخاب نباشد؟ نكنه اشتباه كنم؟ نكنه اين انتخاب مرا در آينده به دردسر بياندازد؟ و هزاران ترديد ديگر. راه حلي كه من در اين شرايط ( شرايط انتخاب ) به شما مي‌توانم پيشنهاد كنم اين است:
1- كليه انتخاب هاي ممكن در حال حاضر را در نظر بگيريد(يا ياداشت نماييد) مثلا اينكه مي توانم به ايشان پاسخ مثبت بدهم ، مي‌توانم فعلا فقط به درسم توجه كنم، مي توانم اقدامات سفر به خارج از كشور را انجام دهم، مي‌توانم منتظر پيشنهادات ازدواج بعدي باشم و ......
2- بعد از مرحله 1 هر كدام از حالت هاي ممكن را در نظر بگيريد و تصور كنيد كه شرايط احتمالي شما بعد از هر كدام از اين انتخاب‌ها چگونه خواهد بود.
3- با در نظر گرفتن نياز‌هاي فعلي خودتان و تصوري كه هميشه از آينده خودتان داشته‌ايد( تصويري كه از خودتان و يا همسرتان در آينده داشته ايد) ببينيد كدام انتخاب براي شما مناسب تر است و شما را به آن دنياي كيفي تان تا حد امكان نزديك مي‌كند( البته ممكن است هيچ يك از انتخاب هاي پيش روي شما به طور صد در صد با تصورتان و دنياي كيفي شما همخوان نباشد ولي بالاخره يكي از آنها خيلي به خواسته‌ها و تصورات شما نزديك تر است)
4- در نهايت با توجه به مورد 4 مي‌توانيد انتخاب خود را انجام دهيد . اين انتخاب مي‌تواند براي شما انتخابي بدون اضطراب باشد. با درنظر گرفتن موارد بالا شما هم انتخاب مناسبي داشته‌ايد و هم مسئوليت اين انتخاب را خواهيد پذيرفت زيرا خواسته ها و نياز‌هاي خودتان را تاحد امكان در نظر گرفته ايد.
مواردي را كه به شما توصيه كردم اگرچه در ظاهر كلي هستند ولي عمل كردن به آنها براي شما مفيد خواهد بود به نظر من اگر شما در اين تالار يا در هرجاي ديگر به دنبال كسي بگرديد كه براي شما و بجاي شما انتخاب كند و برايتان تصميم بگيرد و نسخه نهايي را بپيچد ، راهي غلط را طي مي‌كنيد زيرا هيچكس بهتر از شما به دنياي دروني شما اشراف ندارد. پس به نظر شما آيا بهتر نيست كه شما با توجه به روش گفته شده خودتان تصميم بگيريد مسئوليت آنرا خودتان به عهده بگيريد؟
شاد باشيد:[color]72:

دوست عزیزم...
ضمن خوشحالی از اینکه تونستی جایگاه خودت رو سریع پیدا کنی و با مشکل قبلی کنار بیای...میخوام نظر خودم رو هم در رابطه با این مسئاله مطرح کنم...
من هم با ,lord عزیز موفقم....شما در حال حاضر خیلی گرفتار من ها هستی...زندگی مشترک چیزی فرای این حرفهاست..من احساس میکنم این آقا با مساله تحصیلات شما نار اومدن اما این شما هستید که با این مساله کنار نیومدین...و از طرفی...حس میکنم شما به شناخت و آگاهی کامل برای تشکیل زندگی نرسیدی...در زندگی مشترک تمام من ها تبدیل به ما میشه.... و برای بهبود و پیشرفت زندگی به کار برده میشه...اگر از لحاظ فرهنگی و اخلاقی و مذهبی ..حتی سطح درک و شعور بااین آقا مشکلی نداری...تفاوت قد و تحصیلات در این سطح فکر نمیکن به عنوان معیار محسوب بشه....البته باز هم بسته به نظرات متفاوت هست...
امیدوارم خوشبخت و شاد باشی...:203:
در رابطه با نامزدی سابقت هم به نظر من شما توانائیش رو داری که گوشه کنار کتابخانه زندگیت...مثل یک تجربه از یک کتاب خونده شده بگذاری خاک بخوره... توانائی تو بیش از اینهاست.. من اینطور برداشت کردم..

در پناه حق:46:

سلام به همه دوستای خیلی خوبم :16:، از همتون ممنونم ... من چند روزی نبودم...
آقای لرد :72:حامد من درست منظور شما رو نهمیدم... منظور شما اینه که من زیادی از ضمیر من استفاده می کنم و آدم خودبینی هستم؟
گفتین خودم رو جای این آقا بگذارم... به نظر من پسرا تو جامعه ما خیلی safe تر هستن ، حتی در صورت یه ازدواج ناموفق اون که واسه خانوما یه فاجعه میشه برا مردا یه اتفاق بد حساب میشه... این آقا هم موقعیت خوبی داره به قول مشهور دست رو هر دختری بگذاره نه نمیشنوه..
اگه امکانش هست یه کم بیشتر توضیح بدین تا منم بفهمم تا بتونم این مساله رو در خودم حل کنم...
یه مساله دیگه ام هست شاید دونستنش بد نباشه ... من تو رابطه قبلیم همش میگفتم : جشن عروسی چیه آدم پوش رو بده فقیر و ... و این مدل حرف ها و این باعث شده بود اون اقا من و دست کم بگیره ، به قول قدیمیا هر چی سخت تر به دست بیارن بیبشتر قدرش رو می دونن...
ستاره ونوشی از راهنمایی هاتون ممنون :46:.. باید همین مراحل رو انجام بدم ... رو کاغذ بنویسم و...
نجوا جان خیلی خوشحال میشم شما که با آقاحامد موافقین بیشتر توضیح بدین تا من راحت تر بتونم مساله رو حل کنم ...
ولی این که گفتین زندگی مشترک ما هست نه من . درسته... کاملا موافقم ولی این ها مال بعد از ازدواج ... متاسفانه تو جامعه ما دختر باید خیلی مراقب باشن پسر روش باز نشه و قدر طرفش ، پاکی و ... از روحیه ای که بهم دادی ممنونم:228: واقعا این روزا به این قبیل حرف های امید بخش خیلی احتیاج دارم
بازم از همه شما دوستای مهربونم ممنونم ، خیلی خوبین :72:

[

.



1>>>(تردید)....ببینید در ازدواج هیچ اجباری نیست و اگر فردی مایل به ازدواج نباشد یا فعلا انگیزه ای نداشته باشد هرگز نباید پافشاری کرد......زیرا در ان موقع هدف از ازدواج فرار از موقعیت فشارزا هست که چنین هدفی اصلا پذیرفتنی نیست.
باران عزیز تاکید می کنم اگر انگیزه و هدفی برای ازدواج ندارید و تنها بخاطر فشار اطرافیان و یا فرار از موقعیت کنونی ازدواج می نمایید قطعا در اینده به مشکل برخواهید خورد.. پس ابتدا تکلیف را با خود روشن سازید و با تصمیم قاطع برای تشکیل زندگی آماده شوید.
در مورد افکاری هم که از فرد قبلی در ذهنتان هست ....باید بگویم ناشی از همین دودلی و تردید است که اگر ادامه یابد حتما باید به مشاور مراجعه فرمایید.


2>>>اما در مورد تحصیلات و اختلافات ...باید بگویم دوست عزیز اختلاف تحصیلات در صورتی مشکل ساز نخواهد بود که فرد مورد نظر ما این اختلاف را پذیرفته و در ضمن تلاش نماید تا با اضافه نمودن اطلاعات عمومی خود از شما عقب نماند.... نمی شود گفت کسی که دکترا دارد قطعا از فردی که دیپلم دارد عاقل تر است...عاقل تر به آن معنا که می تواند در موقعیت های دشوار واکنش های مناسبی نشان دهد.

اهداف شما و احتمالا اختلاف نظر بین شما و فرد مورد نظر>>>هدف شما ادامه تحصیل است و حتی به تحصیل در خارج نیز می اندیشید.....باران گرامی هیچ کسی نکفته است که پس از ازدواج نمودن نمی توان ادامه تحصیل داد...اتفاقا اگر با فرد مورد نظر توافق داشته باشید می توانید حتی با کمک او و همکاری متقابل تحصیل را ادامه دهید و در این راه موفق شده و از همیاری یکدیگر لذت ببرید.
اما این موقعی امکان پذیر خواهد بود که ما قبل از بستن هرگونه پیمان زناشویی .... سخنان و شروط اولیه خود را با فرد مورد نظر مطرح نموده و با اطمینان از توافق و همیاری یکدیگر...زندگی را تشکیل دهیم..

سلام دوست خوبم
به نطر من تمام جان کلام را برادر خوبمان اشاره کرده اند . لطفا یه باردیگه به مطالبش دقت کن

[/quote]

خواهران خوب وبرادران عزیز سلام

1- من حتما توصیه میکنم حتما در مورد اخلاق ایشون دقت بیشتری کنید ببینید صبر و تحمل،گذشت و گشاده رویی وهمچنین سطح پایبندی به مسائل دینی وعاقلانه برخورد کردن ایشابا این موضوع چگونه است.چون احساس میشه بعضی ها ایمان را فقط در اعمال عبادی میدونن ودر اخلاق وارتباطات اجتماعی وخانوادگی کمتر اونو جریان میدن
2-در مورد سطح تحصیلات فوق لیسانس و دکترا در حالیکه زن بالاتر باشه مشکلی ایجاد نمی کنه البته در صورتیکه طرف آقا با هوش تر و سطح مطالعاتش بیشتر
باشه
3- البته از نظر قد چون دائما در معرض دیده قدمرد بلند تر باشه مهمه هم عرف اونو بیشتر می پسنده وهم شما و هم همسر آیندتون این یه معیاریه که از اول تا بحال هنوز در نزد انسانها در قومیتهای متفاوت تغییر نکرده البته هم قد بودن در صورتیکه در اکثر موارد دیکه هم کفو باشند خللی رو ایجاد نمی کنه

4-در مورد مسئله سطح هوش بالای شما باید سوال کنم آیا برای اندازه گیری پیش روانشناسی تست دادید ؟وبه یقین رسیدید که شما بالاترید؟یا فقط احساس می کنید؟ در صورت بالا بودن هوش شما اینو بگم ما آقایون معمولا دوست داریم همسرمون از ما از نظر هوشی پایین تر باشه این خیلی مهمه به ظاهر خیلی ساده است ولی وقتی به عوارض این موضوع که توی زندگی جریان پیدا می کنه نگاه میکنیم می بینیم مشکل جدی است .چون هر دوی شماوقتی در موضع تصمیم گیری در مورد یک کیسی قرار میگیرید چون در ک بالاتر و شناخت دقیق تری از اون کیس در ذهن شماست وبهتر می فهمید دوست دارید به حرف شما عمل بشه در حالیکه این برای ما آقایون سخته که همیشه یا اکثرا به حرف خانومها گوش بدیم این یک واقعیته زندگی طبیعتا مرد دوست داره اون غرور مردونه اش حفظ بشه هر چند فرد با گذشت و متواضعی باشه وبقیه عوارضی که باید در مورد ش فکر بشه
5- اگر تمایل به ادامه تحصیل برای شما جدی وخیلی مهمه باید به همان اندازه یقین پیدا کنید که در آینده این مساله از نظر همسرتون با مشکل روبرو نشه و همینطوردر مورد گرفت مدرک دکترا از دانشگاه های معتبر خارج از کشور
6- در ضمن وقتی شما خواسته باشین در سطح بالای علمی قرار بگیرید حتما لازم است در همایش ها و سمینارهای علمی هم شرکت کنید که این موضوع احتیاج به تحقیقات فشرده ودور بودن از خانواده به صورت مجردی وووو رادارد و......با همسرتون در این مورد هم صحبت کنید
7-ببینید در خانواده فرد مورد نظرتون به عروس خانوماشون چقدر فرصت فعالیت علمی و اجتماعی داده اند و میدن با اونها صحبت کنید و چقدر به نظر همسر به عنوان یک زن اهمیت میدن خیلی مهمه
8-در مورد افکارتون بهشون زیاد توجه نکید وقتی که از قالب تنهایی خارج بشید کم کم اونها در ذهنتون به عنوان یک خاطره که زیاد اهمیت نداره باقی می مونه البته یکم باید به خودتون فرصت بدین البته قبل از ازدواج
با ورزش میتونید ذهن بازتر واعصلبی راحت تر وشادابی بهتری داشته باشید .ترشح آندورفین و جذب خوب سروتونین توسط مغز خوب انجام میشه حتما یه روز در میون یا دو روز در میون از مولتی ویتامین استفاده کنید البته اگر احساس می کنید تخیلات و ذهنیات بد گذشته خیلی اذیتتون میکنه وبه آینده بدبینی پیدا کردید ونمی تونید خوب فکر کنید یا خوابتون راحت نیست یا درد های عضلانی دارید خصوصا روی شونهاتون احتمالا یکم افسرده شدید به روانپزشک مراجعه کنید

مخلص همه انسانهای خوب پاک وعاشق

کوچک باش و عاشق که عشق می داند بزرگ کردنت را
بگدار عاشقی خاصیت تو باشد نه ارتباط خاص تو با کسی

حرف لرد عزيز كاملا متينه.....شما به قدري از خودتون صحبت كردين و از درس خوب و رتبه خوب و سطح بالااااي آيكيو گفتين كه به نظر من طرف مقابل شما حد اقل دو درجه اختلاف مدرك تحصيلي بايد با شما داشته باشن تا شما ايشون رو آدم حساب كنين.....شما توي تمام جمالتتون طوري راجع به ايشون و خودتون حرف زدين كه ناخودآگاه ياد قضيه شاهزاده و گدا افتادم
دائم از موضع قدرت و برتري صحبت ميكنين دوست خوب رك بهت بگم اگه يه كم تواضع به خرج بدي(يعني خودتو عوض كني)ميتوني با اين آقا زندگي كني اما اگه به اين روند ادامه بدي با ايشون به جايي نميرسي.....
وقتي يه خانم از لحاظ سطح علمي نسبت به همسرش بالاتره دو حالت وجود داره>>>1 با همسرش طوري برخورد ميكنه كه مردونگيش توي خونه زير سوال نره....سعي نميكنه فهم و درك و هوشش رو به رخ مرد بكشه::::در اين حالت زندگي به شيريني در حال ادامه اس
>>>2 با همسرش مثل يه معلم با شاگرد برخورد ميكنه :چرا اين جوري حرف ميزني ؟چرا اين كارو ميكني؟الان وقته اين جرف نبود....الان بايد .....و انقدر بايد و نبايد ميكنه كه مرد زندگيشو داغون ميكنه ديگه مردونگي اون مرد افسانه ميشه و زندگي از هم ميپاشه
بقيه اشو خود داني
در مورد اينكه ممكنه نظرشون راجع به رفتن شما به خارج از كشور عوض ميشه يا نه ميتوني در شروط ضمن عقد قيد كنيد كه در صورت تمايل شما اجازه ادامه تحصيل در خارج از ايران رو داشته باشيد....