RE: ماجراهای من و همسرم ( این قصه سر دراز دارد .....)
[align=justify]سلام:72:
تفکر بدون پیش داوری، و با حذف هرگونه برچسبی یعنی حرکت به سوی "عدالت".
در مورد فایده تکرار برخی تاپیک ها و موضوعات جهت تفکر و بحث دوباره هم حق با شماست.:72: مثلا در این مورد خاص متاسفانه تاپیک قبلی به انحراف کشیده شده بود!
اولین نکته ای که در این ماجرا به نظر می رسه، نگرش اشتباه خانم به روابط زناشویی و عدم شناخت ایشون از همسرشونه.
و دومین نکته "تلافی کردن" که برای هر رابطه ای سمّه! چون در این بین نه تنها مشکل اولیه حل نمی شه، بلکه مشکلات دیگه ای هم اضافه می شه.
دو شخصی که ازدواج می کنند، در واقع زندگیشون رو با هم به اشتراک می گذارند. و این به این معناست که آزردگی یکیشون روی زندگی دیگری هم اثر منفی می گذاره. این اقدام بچگانه ایه که اگه همسرم کاری انجام داد که من آزرده شدم، من هم کاری بکنم که اون آزرده بشه. چون شخصی که قلبش شکسته، یا احساس می کنه مورد توهین یا تمسخر قرار گرفته، یا ... هرگز متوجه نکته اخلاقی ای که من در اون ماجرا براش طراحی کردم نمی شه.
این خانم هیچوقت به نکته ای که این همسرش در این کار براش طراحی کرده پی نمی بره. و هرگز به این نتیجه نمی رسه که نگرشش رو به روابط زناشویی عوض کنه. بلکه نتیجه ای که می گیره اینه که مورد تمسخر قرار گرفته. بنابراین نه تنها مشکل اولیه حل نشده، بلکه حالا یک یا چند مشکل دیگه هم اضافه شده! و این آقا خیلی ساده اندیشه که فکر کنه همسرش فهمیده "هرچی عوض داره گله نداره!" .
البته این ماجرا فقط یک مثاله از موارد مختلفی که یک زوج ممکنه به تلافی کردن روی بیارن!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
این داستانیه که بارها شاهد تکرارش هستیم:
چون تو نیازهای من رو برآورده نکردی پس من هم نیازهای تو رو برآورده نمی کنم. چون تو من رو ناراحت کردی، پس من هم تو رو ناراحت می کنم. چون تو به مادر من احترام نذاشتی پس من هم به مادر تو احترام نمی ذارم...
تلافی کردن یک واکنش منفعلانه ست که طی اون ما به جای حل کردن مسئله پیش آمده، یه مسئله معادل مطرح می کنیم که در عمل هرکدوم مانع حل شدن دیگری می شه!
(کلا استفاده از راه های غیر مستقیم برای نشان دادن واقعیت هم انرژی بر هستند، و هم احتمال موفقیت درشون کمتر از برخورد ساده و قاطع هست.)
[/align]
RE: دعوای من و همسر ( شما بگید ما چی کار کنیم ؟ )
* دوستان عزیز ، در این موضوع آموزشی ، که سعی دارم من و همکار جدیدم philosara عزیز با ایجاد فضای مجازی ، در مورد موضوعات ای که بصورت ابتکاری بیان می شود ، نظرات و راهنمای هایمان را بشنویم تا برای تک تک مان سر مشق های خوبی باشد .
از این موضوع به عنوان یک موضوع آموزشی بهره ببرید .
منتظر جواب ها و راهنمایی های خوبتان هستیم .
متشکرم .
RE: دعوای من و همسرم ( شما چه راه حلی دارید ؟ )
من اگر بودم شايد جواب مي دادم و پايم را توي يك كفش مي كردم كه من اينطوري بار آمده ام و دوست ندارم روسري سر كنم و افراد را نام مي بردم و از اين حربه استفاده مي كردم شايد حرف من به كرسي بنشيند اما اگر او هم پايش را توي يك كفش كرده باشد عقب نشيني مي كنم. نه عذرخواهي بلكه مي گفتم «خوب من نمي دانستم تو ناراحت مي شوي اگر مي دانستم اين كار را نمي كردم اما تو هم نبايد سر من به خاطر اين مسئله داد مي زدي اگر آروم هم باهام حرف مي زدي مي فهميدم» و بدون اينكه انگار اتفاقي افتاده باشد مي رفتم به كارهايم مي رسيدم به روي خودم نمي آوردم كه اتفاقي افتاده تا او هم فرصت داشته باشد كه خودش را آرام كند چرا كه هر چقدر بيشتر به روس چيزي پافشاري كني اوضاع بدتر مي شود پس بهتر است كمي تنها باشيم و به نوعي آتش بس كنيم. من هم كه قبول كردم كه نمي دانستم او ناراحت مي شود و اگر كار به جايي مي رسيد كه او به قول خودش وفا نمي كرد و سيگار مي كشيد به او مي گفتم كه «اگر روسري سر نكردن من كار اشتباهي بود و تو ناراحت شدي فكر نمي كني كه سيگار كشيدن تو و پا روس قول وقرارت گذاشتن اشتباهه. چطور تو حق اعتراض داشتي؟! پس من هم به اين كارت معترضم.».
RE: دعوای من و همسرم ( شما چه راه حلی دارید ؟ )
سلام
من فکر میکنم در ابتدای ازدواج اعتقادات دو فرد باید به صورت شفاف عنوان شود و اگر حتی به صورت شفاهی قولی و پیمانی مبنی بر قبول اعتقادات فرد دیگر عنوان شود انگاه ان فرد به شدت مسوول است
این یعنی اینکه :
اگر خانم ضمن عدم اعتقاد قلبی مبنی بر رعایت حجاب با همسرش روی این مساله توافق کرده اند پس این حرکت صحیح نیست
ولی اگر شوهرشان با علم بر بی ححاب بودن ایشان در میان فامیل درجه 1 و یا هرچیز... پس جوش اوردن اقا منطقی نیست
اما در هر دو صورت روش خصمانه حتی علی رغم برحق بودن شخص مخاصمه گر در طولانی مدت روش موثری برای حل اختلاف نه تنها نیست بلکه بسیار هم مخرب است
کاش همه ما ادم بزرگا قبل از ازدواج مهارتهای حل مساله و مهارتهای زناشویی را می اموختیم تا کمتر بر به مشکل میخوردیم
RE: دعوای من و همسرم ( شما چه راه حلی دارید ؟ )
[align=justify]سلام دوستان عزیزم:72:
امیدوارم با تحلیل این ماجراها و ارائه راهکار ها ،این تاپیک رو به یک کارگاه آموزشی تبدیل کنیم که مهارت های زندگی رو درمون افزایش بده.
در ضمن ما برای ماجراها شماره می زنیم، ولی شما برای پاسخ گویی محدودیت ندارید. یعنی می تونید در جواب شماره های قبلی هم پست بگذارید.
متنظر پاسخ هاتون هستیم.:72:
""ماجرای شماره 3""
به خدا دلم براش می سوزه. صبح تا شب تو کارگاه عرق می ریزه. آخرش هم یک سوم برادراش دارایی نداره.
کار امروزشم نیست. همیشه سخت ترین ها و بدترین ها مال این بوده. از دبیرستان، تابستونا رفته کارگری. هنوز جای زخم آجر رو دستاش مونده. هرچی هم درآورده داده به مادرش!!
هر وقت کم آوردن، اینو فرستادن سر کار. هر وقت کارشون لنگ بوده، اینو به بیگاری کشیدن.
برام تعریف کرده فرهاد و فرزین حتی نونوایی نمی رفتن. یا درس داشتن یا حوصله نداشتن یا خودشونو به خواب و مریضی می زدن.
از اون طرف همیشه بهترین ها مال اونها بوده، چون اگه لباس قدیمی می پوشیدن، آبروشون جلو دوستاشون می رفته. اگه کار می کردن، از درس جا می موندن.
اگه بگید پسر ارشد بوده، که فرهاد از این بزرگتره. اگه بگید پسر آخر بوده، که فرزین از این کوچیکتره.
بعضی ها هرچی هم که سنشون بیشتر می شه، یک ذره عقل به کلّه شون نمیاد! هنوز هم همونه! تا یکی کم میاره، میاد سراغ این یکم آه و ناله می کنه، اینم هرچی پس انداز داریم، می زاره کف دستش!
با دست می ده، با پا می دوه دنبالش!
این همه از تفریح و لباسمون زدیم که پس انداز کنیم، حالا فرهاد خان که هر ماه با اون زن پر افاده ش (تهمینه) مسافرته، اومده که من می خوام مغازه مو عوض کنم پول کم دارم، تو هم که پولت تو بانکه، بده به من، کم کم برمی گردونم. اینم دو دستی تقدیمش کرده!
می گم آخه چرا تهمینه که این همه ثروت پدرش رو به رخ من می کشه، نرفته ازش قرض کنه؟ چرا باید بیاد سراغ تو؟
چرا اینقدر اجازه می دی تحقیرت کنند؟ چرا یکم عقلتو به کار نمیندازی؟ تا کی قراره اجاره نشین باشیم؟ پس فردا که بچه دار شدیم همین خونه هم بهمون نمی دن. تو که دلت برای بچه غش می ره، هیچ فکر مخارجش هستی؟
حالا بچه هیچ! من چطور به تو تکیه کنم؟ تویی که از پس یه "نه" گفتن برنمیای؟ تویی که هیچ کس برات ارزش قائل نیست، فقط بخاطر رفع نیاز میان سراغت!!
اصلا مگه نگفتم به کسی از پس اندازمون نگو؟ چرا نمی تونی زبونتو کنترل کنی؟ مگه ما می دونیم اونا چقدر درمیارن؟ مگه می دونیم چقدر پس انداز دارن؟
خودش هم می دونه ازش سوء استفاده می کنن! ولی به من عصبانی می شه! جوش میاره می زنه هرچی جلو دستشه می شکنه! داد می زنه می گه دیوونم کردی! فکر می کنی من غصه پولمو نمی خورم؟
دیگه نمی دونم چیکار باید بکنم! الان دو روزه که با هم حرف نمی زنیم.[/align]
RE: دعوای من و همسرم ( شما چه راه حلی دارید ؟ )
ماجرای اولی و دومی برام ملموس تر بودو تجربه اش کرده بودم: اول ازدواج هرچی که همسرم گفته و نگفته ، مستقیم و غیر مستقیم ، منطقی و غیر منطقی دلش میخواست انجام بدم یا ترک کنم داوطلبانه از نظر ایشون تبعیت کردم . مٍثل اینکه یه تار موت بیرون نباشه و فلان غذا رو دوست دارم یا ندارم یا با چه چاشنی دوست دارم و اینکه حتی وقتی شبها تنها تو خونه بودم حتی خونه داداشم هم نرم و...ایشون هم قرار شد سیگار نکشه و ...
اما امروز بعد از گذشت اندی سال از ازدواج ما پایبندی من به خواستهای ایشان کاملا برای ایشون حق مسلم شده و خودمم هم بهش عادت کردم. اما ایشون به هیچکدوم از خواستهای من که متعهد شده بود عمل نکرد یا خیلی مقطعی عمل کرد و بعد ... حالا جالب اینجاست که اگه مثلا من ببینم ایشون داره سیگار میکشه و اعتراض کنم که چرا سیگار میکشه به شعور من توهین میکنه و به کل انکار میکنه! بعد از کلی بحث تازه اینطوری جبهه میگیره که تو مشکل داری و سخت میگیری و گرنه سیگار که اشکالی نداره بعد هم میگه خوب باشه دیگه نمیکشم و فرداش دوباره دستش میبینم. و در مورد چیزهای دیگه هم همینطور. ببینید اون دور منو از همه خالی کرده چون از اول هی گفت این نیاد ، با اونا دلم نمیخواد رفت و آمد کنیم و ... و هر بار من سعی میکردم با محبت و بحث منطقی بهش حالی کنم که اینطوری درست نیست( البته لازم به توضیخ است که بنده تمام مسایل شرعی را رعایت میکردم و ربطی به این مسایل نداشت) اما انگار دوست داشت دور منو خالی کنه تا هر کار دلش میخواد بکنه. سرتونو درد نیارم حالا من اگه کوچکترین اعتراضی برای هر رفتار ایشون بکنم اونقدر منو نتها میذاره و با بعضی رفتارهای بیرون از خونه اش منو آزار میده که مجبور میشم با همه معایبش قبولش کنم . همه راههای ممکن رو هم امتحان کردم ولی واقعا جواب نمیده. تو بحث زناشوویی هم که خدا بده اشتها و همش هم میخواد جواب مثبت ببینه اگه یکبار نشه که دیگه منو از انسانیت و... ساقط میکنه اصلا با اخم و تخم بدتر از صد تا فحش اش که دیگه بدتر. از اینکه تنبیه اش برای من تنها شده تنها تر گذاشتنم، واقعا عذاب میکشم برای اینکه دعوامون نشه خیلی مسایل رو تحمل میکنم اما گاهی احساس خفگی میکنم و یهو از یه جایی میزنه بیرون که مساله کوچکی اتفاق افتاده و خیلی انتظار نمیره اونجور جایی من دعوا کنم و این فقط باعث میشه که دیگران هم منو متهم به بیصبری کنند.
اگه راه حل مناسبی به نظر دوستان میرسه که کمک کنه واقعا ممنون میشم ضمن اینکه از philosaraو Lord.Hamed عزیز هم به خاطر طرح این موضوعات تشکر میکنم.
RE: دعوای من و همسرم ( شما چه راه حلی دارید ؟ )
بی دل عزیزم:72:
ممنونم که ما رو محرم خودت دونستی و لایق شنیدن حرفهای دلت.
عزیزم یک نکاتی به ذهنم می رسه که شاید کمکت باشه، اما پیشنهاد می کنم این پست رو در تاپیک مجزایی عنوان کنی که هم بصورت متمرکز به مسئله ت پرداخته بشه و هم دوستان دیگه هم بتونن راهنمایی هاشون رو در اختیارت قرار بدن.
دوست خوبم، هیچوقت در هیچ مرحله ای نباید تسلیم زندگی بشیم، چون قطعا راهی برای تغییرش هست، و کافیه که ما مصرانه در پی یافتنش باشی.
صمیمانه برات آرزوی موفقیت و شادکامی می کنم.:72:
RE: دعوای من و همسرم ( شما چه راه حلی دارید ؟ )
philosara عزیز ممنون از همدردیت. چون این تاپیک رو عین مشکل خودم یافتم سعی کردم مسأله ام رو که مصداق عینی اون بود اینجا بیارم که هم از زدن تاپیک تکراری جلوگیری کرده باشم و هم اینکه بالاخره دوستانی که راه حل برای این تاپیک ارایه میدن بدونن که این مسایل هم در نوع خودشون مهم اند و راهکارهای عینی تر و عملی تر ارایه بدن. در ضمن کسانی که به این تاپیک جواب میدن در واقع جواب من رو هم انگار دادن!
RE: دعوای من و همسرم ( شما چه راه حلی دارید ؟ )
به خدا دلم براش می سوزه. صبح تا شب تو کارگاه عرق می ریزه. آخرش هم یک سوم برادراش دارایی نداره.
خانم عزیز هرگز شوهرت را با دیگران مقایسه نکن .توانایی های افراد متفاوت هست با این مقایسه شوهر شما دچار خودکم بینی می شود .
کار امروزشم نیست. همیشه سخت ترین ها و بدترین ها مال این بوده. از دبیرستان، تابستونا رفته کارگری. هنوز جای زخم آجر رو دستاش مونده. هرچی هم درآورده داده به مادرش!!
این صحبت مربوط به گذشته آقا و کلا قبل از ازدواج با خانم میشه گذشته هر کسی مربوط به خودش می شود بهتر هست خانم از این مطلب سوء استفاده نکنند . با مطرح کردن این جمله که هرچی در آورده داده به مادرش .آقا احساس می کنه خانم نسبت به مادرش حس حسادت داره .
هر وقت کم آوردن، اینو فرستادن سر کار. هر وقت کارشون لنگ بوده، اینو به بیگاری کشیدن.
برام تعریف کرده فرهاد و فرزین حتی نونوایی نمی رفتن. یا درس داشتن یا حوصله نداشتن یا خودشونو به خواب و مریضی می زدن.
از اون طرف همیشه بهترین ها مال اونها بوده، چون اگه لباس قدیمی می پوشیدن، آبروشون جلو دوستاشون می رفته. اگه کار می کردن، از درس جا می موندن.
اگه بگید پسر ارشد بوده، که فرهاد از این بزرگتره. اگه بگید پسر آخر بوده، که فرزین از این کوچیکتره.
در هر خانواده ای حدود مسـئولیت پذیری افراد متفاوت هست .شوهر ایشان نسبت به فرهاد و فرزین مسـئولیت پذیرتر هستند اما دلیل نمی شود که خانم شوهر خودش را ساده لوح فرض کند و شخصیت ایشان را زیر سوال ببرد .
بعضی ها هرچی هم که سنشون بیشتر می شه، یک ذره عقل به کلّه شون نمیاد! هنوز هم همونه! تا یکی کم میاره، میاد سراغ این یکم آه و ناله می کنه، اینم هرچی پس انداز داریم، می زاره کف دستش!
این جمله که خانم در مورد شوهرش بکار می بره کاملا توهین آمیز هست .بجای توهین و تحقیر بهتر هست راه کار عملی ارائه بده .
با دست می ده، با پا می دوه دنبالش!
این همه از تفریح و لباسمون زدیم که پس انداز کنیم، حالا فرهاد خان که هر ماه با اون زن پر افاده ش (تهمینه) مسافرته، اومده که من می خوام مغازه مو عوض کنم پول کم دارم، تو هم که پولت تو بانکه، بده به من، کم کم برمی گردونم. اینم دو دستی تقدیمش کرده!
می گم آخه چرا تهمینه که این همه ثروت پدرش رو به رخ من می کشه، نرفته ازش قرض کنه؟ چرا باید بیاد سراغ تو؟
چرا اینقدر اجازه می دی تحقیرت کنند؟ چرا یکم عقلتو به کار نمیندازی؟ تا کی قراره اجاره نشین باشیم؟ پس فردا که بچه دار شدیم همین خونه هم بهمون نمی دن. تو که دلت برای بچه غش می ره، هیچ فکر مخارجش هستی؟
حالا بچه هیچ! من چطور به تو تکیه کنم؟ تویی که از پس یه "نه" گفتن برنمیای؟ تویی که هیچ کس برات ارزش قائل نیست، فقط بخاطر رفع نیاز میان سراغت!!
شایسته نیست انسان خودخواهانه زندگی کند و نسبت به مشکلات دیگران خصوصا اعضای خانواده خود بی تفاوت باشد
در ماجرای قرض گرفتن پول در صورتی که برادر شوهر ایشان هم در مواقعی که همسر این خانم دچار مشکل می شوند و نیاز مالی پیدا می کنند رفتاری مانند شوهر این خانم داشته باشند جایی برای گله کردن خانم باقی نمی ماند اما اگر این رفتار کاملا یک طرفه باشد در این صورت خانم تا حدودی حق دارند که عصبانی و نگران آینده باشند و از اینکه شوهرش بدون مشورت و در نظر گرفتن شرایط فعلی اقدام به قرض دادن کردن شاکی باشه اما باز هم شیوه بیان نامناسب خانم را توجیه نمی کند.
اصلا مگه نگفتم به کسی از پس اندازمون نگو؟ چرا نمی تونی زبونتو کنترل کنی؟ مگه ما می دونیم اونا چقدر درمیارن؟ مگه می دونیم چقدر پس انداز دارن؟
دلیلی نداره همه از میزان پس انداز آگاهی داشته باشند اما طرز بیان خانم در یاد آوری این مطلب به آقا تاثیر گذار نیست .
خودش هم می دونه ازش سوء استفاده می کنن! ولی به من عصبانی می شه! جوش میاره می زنه هرچی جلو دستشه می شکنه! داد می زنه می گه دیوونم کردی! فکر می کنی من غصه پولمو نمی خورم؟
دیگه نمی دونم چیکار باید بکنم! الان دو روزه که با هم حرف نمی زنیم.
ضعف شخصیتی آقا عدم توانایی نه گفتن به شکل مناسب و در اولویت قرار دادن مسائل مالی دیگران در زمانی که خودشان نیاز مالی دارند .خانم با غر غر کردن های گاه و بی گاه خود و طرز بیانی که همراه با تحقیر هست .به بحرانی تر کردن موضوع دامن می زنند حتی تا حدی پیش می روند که آقا احساس می کنند در نظر خانم فردی هستند که قدرت حل مسائل راندارند و در جواب می گوید:دیگه نمی دونم چیکار باید بکنم .
به هر صورت خانم با فردی که مجموعی از صفات خوب و بد را داراست ازدواج کرده است .این یک واقعیت هست و خانم باید بپذیرد که برای تغییر صفات نامطلوب از شیوه ای کاملا نامناسب استفاده می کنند و این روش رفتاری با همسرش نتیجه ای جز دعوا و قهر نداشته .
RE: دعوای من و همسرم ( شما چه راه حلی دارید ؟ )
من هم در این ماجرا با نظر sogand66 کاملا موافقم و اینکه خانوم اصلا روش مناسب و منطقی رو برای حل مشکلاتشون و بخصوص مشکلات شخصیتی آقا انجام نمی دهند و من فکر می کنم که تکرار و سرزنش کردن های مداوم طبق حدیثی که فکر می کنم از پیامبر گرامی اسلام باشند موجبات لج بازی آقا و در نهایت افتادن فاصله بین زن و شوهر و دور شدن این دو نفر از همدیگه میشه و آقا اصولا تصمیم میگیره که دیگه نه از خستگی هاش برای خانوم تعریف کنه و نه از تصمیم گیریهاش اون رو باخبر کنه، چون میبینه به غیر از توهین و تحقیر چیزی از طرف خانوم دستگیرش نمیشه و اصولا مرد خونه هر روز با اعتماد به نفس کمتر و گوشه گیری و ناتوان دیدن خودش در حل مسائل از خانوم دورتر و دورتر میشه.
البته در اینجا نمیشه گفت که آقا هم مقصر نیست، چون خانوم هم حق دارند که نگران آینده ی زندگی خودشون باشند، بنابراین بهتره از در محبت و منطق خانوم وارد بشه و تمام نگرانی های واقعی خودش رو از بابت آینده و همین طور احساساتی که به ایشون دست میده وقتی همسرشون این کارها رو انجام میده، برای همسرشون توصیف کنند و انتظارات خودشون رو بیان کنند و برای تغییر بعضی از رفتارهای همسرشون ایشون رو یاری کنند.