RE: شوهرم می گه جلوی من گریه نکن!!!
میشه گفت که حدود 1 ماه یا بیشتر همچین دوره ای رو طی کردم، اون ماه در شرایط خیلی بد روحی بودم، پدر و مادرم رو از دست داده بودم و بیماریم هم اذیتم می کرد. در واقع میشه گفت احساس درماندگی عجیبی می کردم و همسرم حتی یک بار به سمتم نیومد که بخواد منو آروم کنه و هر وقت هم به سمتم میومد تنها هدفش دعوا کردن بود.. چون کار دیگه ای بلد نبود..
حالا موضوعی که مطرح میشه اینه که ما جلوی چه کسانی راحت هستیم که گریه کنیم؟ این معمولا با غرور هر شخص هم رابطه داره. اما به هر حال ما جلوی کسانی گریه می کنیم که بهشون احساس نزدیکی می کنیم یا لااقل دوست داریم که اینطوری باشه.
همیشه هم علت گریه انتظار همدردی نیست بعضی مواقع گریه از خشم هست که در این صورت پذیرای همدردی هیچ کس نخواهیم بود و چنانچه کسی سعی در آرام کردن ما در اون لحظه بکنه بر شدت خشم و گریه افزوده میشه.
به دلایلی که در بالا ذکر شد آقایون تحمل دیدن گریه خانمها رو ندارن و این فقط مخصوص گریه نیست، آقایون تحمل این رو ندارن که همسران یا دخترانشون در زندگی احساس شکست کنن، خودشون رو از چیزی یا کسی پایین تر ببینن، از آنچه که هستن ناراضی باشن و ... این حالات خانمها ممکنه هیچ کدوم با گریه همراه نباشه اما به هر حال موجب عصبانیت و خشم آقایون میشه چون همونطور که ذکر شد آقایون خودشون رو مسئول زندگی خانمها میدونن. درسته که خانمها و آقایون صفات متفاوتی دارن اما در بعضی صفات مشترک هستن، همونطور که خانمها دوست ندارن همسرانشون انسانهایی شکست خورده و مغموم باشن طبیعتا آقایون هم همین احساس رو دارن.
من برای حل مشکلم نمیتونستم همسرم رو تغییر بدم و یا ازش بخوام که طور دیگه ای به قضیه نگاه کنه، تنها کاری که از دستم بر میومد این بود که شیوه خودم رو تغییر بدم. و از اینجا شروع کردم که همسر من در مواقعی که به هر طریقی احساس عجز کنم نمی تونه هیچ کمکی به من بکنه و این هم از ناتوانیش نیست، به خاطر اینه که آموزشی در این زمینه ندیده. پس کسی جز خود من نمیتونه بهم کمک کنه..
کم کم شروع کردم به بررسی مشکلات و اون چیزهایی که باعث ناراحتیم شده بودن، همشون چیزهای مهمی بودن اما در چند موردشون واقعا دیگه کاری از دست من ساخته نبود. باید خودم رو نجات می دادم، و تنها چیزی که میتونست در اون شرایط به من کمک کنه خندیدن بود. خنده باعث باز شدن ذهن میشه و آدم فرصت پیدا می کنه که از مشکلاتش فاصله بگیره تا سر فرصت بهشون رسیدگی کنه.
هنوز هم ناراحت میشم اما سعی می کنم در درون خودم بهش مسلط بشم و اجازه ندم که اون ناراحتی و مشکل به من مسلط بشه. اگر هم همسرم موجب ناراحتی من شده باشه توی یک نامه بعد از گفتن خوبیهاش، به موردی که باعث ناراحتیم شده اشاره می کنم، بعضی وقتها حتی دیگه لازم نمی بینم که نامه رو بهش بدم چون قضیه حل شده، بعضی مواقع هم که ناراحتی خیلی شدید هست خودم از محیط دور میشم که اگه یک وقت بی اختیار اشکهام اومد همسرم این صحنه رو نبینه.
اما اقرار می کنم از زمانی که تصمیم گرفتم بخندم همه چیز توی زندگیمون تغییر کرده من میخواستم خودم رو نجات بدم اما تأثیر این خندیدن رو توی اخلاق همسرم دقیقا میتونم ببینم، احساس می کنم انرژی اون هم دو چندان شده.
جالب اینجاست یک ماه پیش وقتی گریه می کردم نمی پرسید چرا گریه می کنی اما الان وقتی مشغول کارم هستم و ساکتم میاد میپرسه از چیزی ناراحتی؟ میتونم کمکت کنم؟
البته این قضیه به این خاطره که مردها وقتی ناراحت میشن سکوت می کنن و احتیاج به تنهایی دارن و اون وقتی منو در این حالت می بینه فکر می کنه که من ناراحت شدم. تا وقتی که همسر من آموزش نبینه که چطور باید منو از ناراحتی در بیاره ناراحتیم رو جلوش بروز نمی دم چون می دونم نتیجه اش ناراحت تر شدن من و عصبانی شدن اون میشه...
:72:
RE: شوهرم می گه جلوی من گریه نکن!!!
[align=justify]قبلا عذر خواهی می کنم که باز دارم مسائل معنوی و اعتقادی رو با خانوادگی و روانی و ... قاطی می کنم. علت اینه که اینها برای من از هم جدا نیستند.
اون که ما رو در خودش پرورد ( ربّ ) طبیعتا ذات ما رو با صفات وجودی خودش درآمیخت. و در نتیجه حس زیبا بینی ما هم متاثر از همین صفات شد.
قدرت و تدبیر جزء این صفاته. این در ذات ما انسان هاست که وقتی شخصی رو می بینیم که دارای تدبیر (که نشون دهنده قدرت فکری و روحی یک انسانه) لازم برای تسلط بر روحیات و احساسات خودش، و شرایطی که درش قرار داره هست، تحسینش می کنیم. این از نظر یک انسان زیباست. مخصوصا اگر اون انسان همسر شما باشه. چون دیدن این زیبایی در شما باعث می شه که اون به شما، خودش، و انتخابش، افتخار کنه. و سرشار از احساسات مطلوبی بشه که طبیعتا شما از دیدن اونها در نگاهش به وجد خواهید آمد.
از طرف دیگه گریه و حتی نیاز مفرط به درد دل کردن، "معمولا" وقتی رخ می دن که شخص در وضعیت استیصال بسر می بره. (منظورم هر گریه ای نیست، اون حالتی رو می گم که مورد بحث این تاپیکه). و این حالتیه که در ذات پروردگاه ما نبوده (منظورم از پروردگاه اون چیزیه ]به قول قرآن: شیء[ که ما درش پرورده شدیم. نمی دونم از نظر کلامی همون "پروردگار" می شه یا نه). بنابراین طبیعیه که حس مطلوبی نسبت بهش نداشته باشیم. حالا خانم ها این احساس نامطلوب براشون به شکل "احساس عدم کفایت" همسرشون جلوه می کنه، و برای آقایون به شکل "احساس خشم" از گریه همسرشون.
پس خانم های عزیز،
در شرایط اینچنین، به جای ادامه دادن روشی که پیش گرفتید، که دراکثر مواقع نتیجه ای جز سرکوب شدن احساساتتون در بر نداره، به این وضعیت Stop بدید، و به دنبال کشف خودتون، و نشون دادن قابلیت های تحسین برانگیزتون به همسرتون باشید. (این قابلیت ها با توجه به استعداد ها و توانایی های شما، و سلیقه ی همسرتون متفاوت خواهند بود)
بیاید و به جای گریه کردن، و انتظار یاری از همسرتون، اجازه بدید که ایشون عظمت رو در نگاهتون ببینه. :72:[/align]
RE: شوهرم می گه جلوی من گریه نکن!!!
سلام بر تمام دوستان:72::
گویا مسئله گریه خانم ها را خود خانم ها دارند حل می کنند !!!!!:58:
و جز نقاب گرامی که در همه بحث ها شرکت می کنند و همیشه هم حق مطلب را ادا می کنند هیچ اقایی در تالار حوصله نداره به اشک های ما نگاه کنه!!!!:54:
شاید این هم بر می گرده به همین نکته مورد بحث ما...
در حالی که آقایان هم مطمئن باشند اگر همین الان با خانمی آشنا شوند حتما دچار مشکلات این چنین خواهند شد...
پس بد نبود اگر آنها هم در این بحث شرکت می کردند و بیان می کردند واقعا چه حسی دارند و چه چیزی را دوست دارند در ان لحظات ببینند.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shad
هنوز هم ناراحت میشم اما سعی می کنم در درون خودم بهش مسلط بشم و اجازه ندم که اون ناراحتی و مشکل به من مسلط بشه. اگر هم همسرم موجب ناراحتی من شده باشه توی یک نامه بعد از گفتن خوبیهاش، به موردی که باعث ناراحتیم شده اشاره می کنم، بعضی وقتها حتی دیگه لازم نمی بینم که نامه رو بهش بدم چون قضیه حل شده، بعضی مواقع هم که ناراحتی خیلی شدید هست خودم از محیط دور میشم که اگه یک وقت بی اختیار اشکهام اومد همسرم این صحنه رو نبینه.
:72:
شاد عزیز:72: مطلب زیبایی از تجربه شخصی خود را مطرح کردید و بی شک نتیجه جالبی است که شما با شناخت از همسرتون به این تصمیم رسیدید..
ولی ایا فکر نمی کنید به این روش ما خانم ها از ابراز احساسات خود هم محروم می شویم؟
همه ما که فعلا در این بحث هستیم خانم هستیم و خوب احساسات خاصی را که داریم درک می کنیم...یادمه دوستی می گفت من دوست دارم که مثلا یکبار شوهرم به من بپره !!و بعد من گریه کنم و اون بیاد و بخواد با هام آشتی کنه...
فکر می کنم این نیازی است که خیلی از خانم ها دارند ولی اقایان به دلیل همان تفاوت ساختاری و فکری قادر به درک ان نیستند مگر مطالعه ای در باب روابط داشته باشند و روی آن کار کرده باشند..
من منظورم این نیست که ما باید از اشک هامون به عنوان سلاح استفاده کنیم ولی اینکه ما بخواهیم اشک های خود را به خاطر ناراحتی آقایان پنهان کنیم به نظر شما درست است؟
پس احساسات فرو خورده ما چه می شود؟پس با آن احساس چه کنیم؟
مگر چه می شود که شریک زندگی ما در زمان اشک های ما از عصبانیت خود بکاهد و مارا در اغوش بگیرد و آرام کند!!! مگر اتفاق بزرگی است؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
[align=justify]سلام:72:
یک راهکار برای خانمها هم اینه که نگاهشون به ازدواج این نباشه که قراره همه شادیها و خوشبختی هاشون، در همسرشون، عشق ورزی، و ... خلاصه بشه. اگه خانمی خوشبختی خودش رو در همسرش خلاصه نکنه، به دنبال راه های دیگه ای برای رضایت از زندگی خواهد بود.
و در دوره نامزدی، و بعد از ازدواج هم سعی کنه خیلی غرق در روابط عاشقانه نشه. که به این وضعیت عادت نکنه. همواره در نظر داشته باشه که این همه عشق و توجه در کنارش مشاجره و مشکلات هم خواهند آمد.
در اینصورت این خانم وقتی به مشکل برمی خورده، انتظار نداره همسرش حالات بد رو درش از بین ببره، و اندوهش رو کاهش بده. بلکه قادره از راههای دیگه ای از زندگی لذت ببره، و انرژی از دست رفته در مشکلات زناشویی رو از راه دیگه ای جبران کنه.
در نتیجه به اون حالت افسردگی و استیصال که فقط شروع کنه به گریه کردن، نخواهد رسید. و همواره روحیه شاد و بانشاطش حفظ خواهد شد. و این روحیه باعث می شه همسرش هم از وضعیت های بحرانی بیرون بیاد.
یعنی شادی و خنده خانم، علاوه بر حل مسائل روانی و روحی خودش، همسرش رو هم از اون فشار عصبی، و درماندگی که درش گرفتار شده، نجات می ده.
فکر می کنم زن و شوهر همیشه باید یک محل درآمدی! برای شادی هاشون داشته باشند، تا بتونن اون شادی و نشاط رو در مواقع لزوم به زندگیشون تزریق کنند، نه اینکه همیشه انتظار داشته باشند که زندگیشون بهشون شادی بده!
:72:[/align]
دوست عزیزم شما هم مطلب جالبی ارائه کردید..من البته هیچ تجربه ای در رابطه با زندگی مشترک ندارم ولی دوران آشنایی یا به قول بعضی ها نامزدی که من تجربه داشتم و بسیار هم عاشقانه بود هرچند تمام شد به هر علتی - در ان دوره خاص نیاز های خاصی در انسان و به خصوص زن ها ایجاد می شه...یادمه دوستی که فردی را از دست داده بود میگفت ایا من بارم مثل اون پیدا می کنم..همه ما می دانیم که زندگی گاهی سراسر از این دل دادن ها و گرفتن هاست و یک سری چیزها غریزی در وجود ما زن ها و مرد ها هست....اگر قرار باشه من با کسی که قرار مرد زندگیم بشه هیچی از دلتنگی هام..ناراحتیم..اشک هام نگم و نذارم اون ببینه چون اون عصبانی میشه پس من چی میشم؟
و اینکه منبع شادی خودم را از جایی جز همسرم جستجو کنم؟؟؟
به نظر من یا حداقل من که این طور بودم حتی وقتی یک قاشق غذا می خوردم هم می گفتم حالا اون چی می خوره؟یا حتی اگر یک سرفه می کرد من بی قرار می شدم..در اون دوران ها همه توجه خواه نا خواه به سمت همسر یا نامزد هست...و امکان اینکه انسان دنبال شادی جایی جز انجا که نامزد یا همسرش هست بگرده به نظرم کمی سخته یا برای من که خیلی سخته...و بالعکس او هم این چنین بود.. و من خیلی زندگی های موفق دیدم که همین طور هستند و مردها هم خوب اشک های همسرشان را تسکین می دهند....
راستش دوست دارم با هم به نتیجه ای برسیم که اگر این طور باشه شادیمون را جایی جز جایی که همسرمون هست بگردیم..به خاطر اون لبخند بزنیم ..اشک نریزیم پس خودمان چه می شویم؟تکلیف این احساس های فرو خفته چه می شود؟
در کتاب رازهایی درباره مردان :باربارا دی انجلیس نوشته:
مردها غالبا پیشنهاد نصیحت و پس خوراندی که شما در اختیارشان قرار می دهید را سو تعبیر می کنند و ان را به عنوان یک حمله انتقادی تعبیر می کنند.آیا مایوس کننده نیست حرفی به همسرتان بگویید و او با حالت تدافعی و خشم با شما برخورد کند گویی حرف وحشتناکی زده اید؟این همان چیزی است که باعث می شود اغلب زن ها از مردها بترسند و از کنارشان پاورچین رد شوند و دائم مراقب گفتارشان باشند...
در این کتاب که من به همه اقایان و خانم های تالار پیشنهاد خواندنش را می کنم که کاش خود من هم 6 ماه قبل ان را خوانده بودم نوشته:
چرا مردها از احساساتی بودن زن ها ناراحت می شوند؟
1) مردها با این احساس بزرگ می شوند که مسئولیت راست و درست کردن همه موارد با انهاست.
وقتی ناراحت هستید اشک می ریزید در حقیقت نیاز دارید که به شما اطمینان داده شود و دلداریتان دهند ولی او می شنود که به من کمک کن....مرا نجات بده.......کارها را برایم درست کن....
شما می خواهید دوستتان بدارند ولی انها استدلال بافی می کنند.
2) هیچ عاملی به اندازه یافتن راه حل برای مردان مهم نیست ..
و وقتی که شما مشکلتان را با انها مطرح می کنید عصبانی می شوند چون:
*خود را مسئول پیدا کردن راه حل می داندد.
*وقتی در راه حل عاجز ماندند احساس حماقت نموده و حس می کنند شما را مایوس کرده اند.
3)آنان خود را مسئول درد و رنجتان می دانند و احساس گناه می کنند.(مثل تجربه من)
4) مردها غالبا احساساتی برخورد کردن زن ها را هیستریک می دانند و فرض را بر این می گذارند که وضعیت روحیتان خراب تر از ان است که تصورش را می کنید ..آنها می ترسند مبادا هرگز دست از گریه کردن برندارید!!!!
ممکن است فقط به پنج دقیقه از توجه محبت و عشق آنها نیاز داشته باشید آنها به گونه ای پاسخ می دهند که گویی ار آنها ماراتن دوازده ساعته خواسته اید!!!!!!!
در این کتاب داستان زنی را بیان کرده که با همسرش دعوا می کند با اتاق می رود و شروع به گریه می کند و مرد بعد از دعوا و داد و بیداد می رود در اتاق دیگری می نشیند و سراغی از زن نمی گیرد..بعد ساعتی که خبری از مرد نمی شود خانم به سراغ اقا رفته سر خود را روی پا او می گذارد و شروع به گریه می کند ....و مرد بعد 5 دقیقه ای بر موهای او دست می کشد!!
ایا کسی هست بگوید پس الان حس این زن چه شد؟آیا شما موافقید؟
....در این کتاب راه حل ها هم گفته است ولی به نظرم بهتر بود اول ما دقیقا احساس خود را بشناسیم بعد به سراغ درمان برویم....
تمام راه ها تا به حال در جهت درک ما زن ها از مرد ها بود پپس وظیفه انان چه؟
من دوست دارم نظرات هردو جنس را بدانم......:73::227:
RE: شوهرم می گه جلوی من گریه نکن!!!
[align=justify]rsrs1380 عزیزم،:72:
من گفتم "خلاصه" نکنه، نه اینکه کلا بی خیال شه!! (اعتدال) در ضمن ابراز احساسات هم نباید با کسی باشه که از اینکار اذیت می شه! (به شکل افراط) مثلا من فکر می کنم خانم ها همیشه باید چند تا دوست خانم داشته باشند که در این مواقع باهاشون درد دل کنند! این راهکار خیلی خوبیه که احساساتشون هم تو دلشون نمونه. وقتی شدت اون احساسات فروکش کرد، و تونستند تا حدودی به خودشون مسلط بشن، که کلامشون هم برای همسرشون قابل درک باشه، برگردن و با ایشون هم احساساتشون رو در میون بگذارن.
در درد دل کردن (و هر نوع خواسته ای کلا) باید اعتدال رو حفظ کرد، و ظرفیت طرف مقابل رو هم در نظر گرفت. (اگه واقعا دوستش داریم)
اگه به پست های من دقت کرده باشید، من اصلا معتقد نیستم که احساسات سرکوب بشن، اما ما باید "همه" احساسات و نیازهای انسانیمون رو کشف کنیم. و بهشون بها بدیم. هدف حیات ما در ازدواج و یک رابطه عاشقانه خلاصه نمی شه. نمی گم اینها بدن، می گم فقط این نیست!
اگه ما به کلیت زندگیمون، و اهدافی که باید دنبال کنیم توجه کنیم، هیچوقت از دعواهای زناشویی تا این حد متاثر نمی شیم! و احساس شکست و ناتوانی نمی کنیم!
+ من هر کدوم از پست ها رو خطاب به خانم ها یا آقایون نوشتم. این پستی که شما آوردید راهکاری برای خانمها بود. موقع ارائه ی راهکار به یک شخص باید در نظر داشت که بیشتر روی توانایی ها و اراده همون شخص سرمایه گذاری بشه، نه همسرش یا شخص دیگه ای. من هم همینکار رو کردم rsrs1380 نازنینم.:46: وگرنه منظورم این نبوده که آقایون منفعل باشن و فقط خانمها خودشون رو وفق بدن!!:302:
+ درسته که ما با یک شخص ازدواج می کنیم، و عهد می بندیم، اما قرار نیست "یک نفر" بشیم (فکر می کنم خیلی از مشکلات از این اشتباه ناشی می شه)، قراره همچنان "2 نفر" باشیم! یعنی استقلال حفظ بشه. اینکه من همواره به این فکر باشم که همسرم در این لحظه کجاست و چیکار می کنه و مبادا سرفه کنه و ...، هم زندگی خودم مختل می شه، و هم زندگی همسرم!!
>>> این حالت نشون دهنده عشق و علاقه نیست، بلکه نشون دهنده وابستگیه!!!<<<
+ این نکته رو در نظر داشته باشید که ما داریم روابطی رو بررسی می کنیم که به بحران رسیدن!! نه هر رابطه زناشویی رو که خانم گاهی گریه می کنه، یا آقا گاهی کم تحمل می شه، یا تا حدودی نگران هم می شن!! همه اینها اعتدالش زیبا و دل نشینه، اما ما داریم روابط بیمار به بن بست رسیده رو بررسی می کنیم. وگرنه اینکه کسی هرگز به فکر همسرش نباشه خودش نشون دهنده مشکل بزرگ تریه! امیدوارم مسئله رو درست جا انداخته باشم!
:72:[/align]
RE: شوهرم می گه جلوی من گریه نکن!!!
دوست عزیزم:72::
سلام دوباره:
متاسفانه یا خوشبختانه این بحث برای من بیش از حد جالب هست!!!!!!!:58:
خوشحالم که شما تا این اندازه فهیم هستید....
کاملا صحیح است ..من یکی که در تمام کارام به قول دوستان به غرق شدگی می رسم ..کاملا درسته . من موافقم....
افراط و تفریط در هر کاری غلط است...و من کاملا موافقم..
البته من بحث را از ابتدا این طور در نظر گرفتم که شما منظورتون هر گریه و ناراحتی است...وگرنه در مسائل افراطی که تکلیف کاملا مشخص هست....و این کار کاملا غلط است ...
من در حقیقت نظرم روی روابط ایده ال و درست بود....
بحران در رابطه ها به خاطر فقط یک چیز نیست....
من تصورم بر این بود که شما در حال بررسی مسائل روانشناسی این هستید که چرا مردها دقیقا به نیازهای زنان پاسخ نمی دهید...
من این چنین هستم در رابطه هام و خیلی به کسی که دوست دارم وابسته می شم و برام مهم هست که پا به پای من لذت ببره ولی نه اونقدر که یک نفر باشیم چون این که از بیخ و بن غلطه و جای بحث نداره..
منظور من در حقیقت توجه بود..
حالا به این که کار ندارم چون بحث اصلا گریه:302: هست....
من بازم فکر میکنم سوال من پا برجاست دوست من....
آیا با این حس فروخفته باید چه کرد؟
منظورم در تاپیک قبلی وابستگی نبوده منظورم درک نیاز بوده .....و پاسخ ندادن به یک نیاز...
که در حقیقت موضوع اصلی در تاپیک هست......
حالا در ادامه بحث حتما منم روشن تر می شم!!!!
خودمم یاد می گیرم این راهکارا و عقیده ها رو!!!!:203:
RE: شوهرم می گه جلوی من گریه نکن!!!
با سلام
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
[align=justify]
پس خانم های عزیز،
در شرایط اینچنین، به جای ادامه دادن روشی که پیش گرفتید، که دراکثر مواقع نتیجه ای جز سرکوب شدن احساساتتون در بر نداره، به این وضعیت Stop بدید، و به دنبال کشف خودتون، و نشون دادن قابلیت های تحسین برانگیزتون به همسرتون باشید. (این قابلیت ها با توجه به استعداد ها و توانایی های شما، و سلیقه ی همسرتون متفاوت خواهند بود)
بیاید و به جای گریه کردن، و انتظار یاری از همسرتون، اجازه بدید که ایشون عظمت رو در نگاهتون ببینه. :72:[/align]
گفته سارا را در موارد افراطی میشه کاملا بررسی کرد وتلاش کرد برای کنترل وضعیت افراطی
حالتی رو در نظر بگیرید که یه سری مسایل و عواطف و حرف های ناگفته کنترل شده تا بجایی میرسیم که در یک بحث زمینه مناسبی برای مطرح کردن مسائل خفته پیش میاد
اینجا نمیشه مکان رو ترک کرد یا به احساسات stop داد و موضوع رو منحرف کرد چون منحرف کردن = لاینحل ماندن مسائل خفته هست
من خودم به شخصه در چنین شرایطی تا گریه نکنم نمیتونم به روال منطقی ادامه بدم
به نظرتون باز هم این مساله قابل جلوگیری و کنترل هست یا اینکه در چنین مواردی حق گریه کردن بجای خود پابرجاست؟
RE: شوهرم می گه جلوی من گریه نکن!!!
سلام بر تمامی دوستان...(خانوم ها و آقایان)...خسته نباشید
بسیار بحث زیبایی است و انشالله ادامه این بحث هم زیبا تر می شود....بنده در ابتدای تاپیک نظرم را گفتم و فکر کردم مکفی باشد ولی با خواندن نظرات دوستان بسیار مشتاق تر بحث را ادامه دادم و لازم شد نکته ای را اشاره کنم:::بااجازه:
به نظر بنده اقایان و خانوم ها دو دید متفاوت نسبت به مسائل دارند...یعنی اقایان کلی نگر هستند و خانوم ها جزئی نگر.
و نکته دیگر که بسیار مهم است....اهمیت و شناخت احساسات یکدیگر است:
در اغلب اختلاف های زنا شویی مشاهده می شود که مرد از خواست های "غیرمنطقی" زن شکایت می کند و زن از "بی تفاوتی" مرد نسبت به خود...
که درست مربوط به همین بحث ماست...یعنی اقا از این رنج می برد که خانوم همواره خیال می کند شوهرش باید بتواند کاملا به او ارامش دهد و او را در شرایط مختلف درک کند. و متقابلا خانوم از این رنج می برد که اقا کلی نگر است و به احساسات او توجهی ندارد و با سیاستی خاص می خواهد او را ارام کند.
یکی از مواردی که خانوم ها به ان نیاز دارند....گفت گو با شوهر خویشتن است و همواره انتظار دارند اقایان در جریان این گفت و گو برترین شنونده و درک کنده باشند.
نکته دیگر اینکه ""میزان همدلی"" خانوم ها بسیار قوی تر از اقایان است و انان در روابط خود بر جزئیات از جمله حالت فرد...نت صدا..چهره افراد دقت بیشتری دارند تا مردان.
این سخنان را گفتم تا به یک نتیجه گیری کلی برسم....
>>>>خانوم ها اغلب و اکثرا از بیان مشکلات خود و همچنین دلیل ناراحتی خود بطور مستقیم به اقایان اجتناب می ورزند....که همین عامل عمده ترین عامل سوءتفاهم ها و عدم درک متقابل است...
توصیه>>در هر مشکلی..در هر جریانی..مانند جریان مورد بحث....با همسر خود گفت و گو کنید و او را از نیازها و احساسات خود اگاه نماید نه با گریه کردن و ناز کردن یا ناز کشیدن بلکه از طریق آگاهی دادن و آموزش به مرد.
اگر شوهرتان نسبت به احساسات شما بی توجه است بجای سرزنش او و گلایه...موضوع را کاملا و بطور مستقیم به شوهر خود شرح دهید....بگویید که من به آغوش گرم تو هنگام گریه کردن نیاز دارم نه نصیحت ها ی تو.
"""عاملی که در یک زندگی مشتر بسیار مهم تلقی می شود ان است که زن و شوهر بدانند باید چگونه راجع به رنجش ها و دلخوری ها..مشکلات و مسایل آزاردهنده...بحث و گفت و گو کنند.
عامل مهم دیگر هم این است که زنان و مردان باید هنگام برقراری رابطه به ویژگی ها و تفاوت های جنسی توجه کنند.
امیدوارم با این بحث های سازنده میزان درک ما اقایان از شما خانوم های محترم و متقابلا میزان اگاهی شما از احساسات ما .....گسترش یابد.
موفق باشید و شاد:72:
RE: شوهرم می گه جلوی من گریه نکن!!!
[align=justify]سلام.:72:
ما انسان ها معمولا بیش از اونکه از یک مشکل آسیب ببینیم، از تحلیلمون از مسئله پیش اومده دچار آزار می شیم.
مثلا وقتی خانمی به وضعیت استیصال و درماندگی در رابطه با همسرش رسیده، و مدام می خواد به همسرش بفهمونه که بابا!! من نیاز دارم برات درد دل کنم، یا وقتی گریه می کنم، نوازشم کنی، و اون آقا هم در مسائل پیش اومده (بین خودش و همسرش، یا ناتوانیش از تهیه مثلا خونه مستقل وقتی می دونه این مسئله داره همسرش رو آزار می ده، یا روابط مادرش با همسرش، یا ...) احساس ناتوانی می کنه، و راه حلی به ذهنش نمی رسه، یا اصلا حق رو به همسرش نمی ده و مثل همسر دانه فکر می کنه این موضوع اصلا اونقدر مهم نیست که کسی بخاطرش اینقدر ابراز ناراحتی کنه، و ... خلاصه زمانیکه این خانم و آقا به این مرحله می رسند ، و آقا به خانمش می گه: جلوی من گریه نکن!!! شاید چیزیکه بیش از نداشتن تکیه گاه مطلوب خانم رو آزار می ده، برداشتی باشه که این خانم از این برخورد همسرش داره. برداشتی که می گه: من رو دوست نداره که بهم محبت نمی کنه!!
به نظرم این برداشت آسیب رسان تر از خود اتفاقیه که افتاده.
باز هم خطابم به خانم هاست:
این رفتار همسرتون برای اثبات بی محبت بودنش، یا عدم توجهش به شما کافی نیست.
این از اختلاف دیدگاه شما ناشی می شه. اونها به شما توجه دارند، اما فکر نمی کنند که توجهشون رو باید به این صورت نشون بدن.
این که می گم به معنای این نیست که می خوام خانمها احساساتشون رو سرکوب کنند! بلکه هر انسانی اگه می خواد چیزی رو بفهمه (در هرموردی) لازمه که بیشتر دقت کنه. رفتارهای همسرتون رو بیشتر پردازش کنید، بیشتر بهش دقت کنید، ببینید اون واقعا دوستتون داره، بهتون توجه داره یا نه؟!!
مهم اینه که یک شخص ما رو دوست داشته باشه، خیلی گیر ندیم که این دوست داشتن رو دقیقا از راهی که مد نظر ماست ابراز کنه! به قول eferia باید بیشتر به نشونه ها دقت کرد!
مهم تر از نوع ابراز علاقه، اینه که اون شخص واقعا در قلبش عشق شما رو داره، و زندگیش رو با شما قسمت کرده.[/align]
:72:
[align=justify]
شاید دیگه لازم نباشه تاکید کنم، اما باز هم یادآوری می کنم که منظورم از این حرفها این نیست که عشق رو نباید ابراز کرد، یا نیازی نیست که سلیقه طرف مقابل در دریافت عشق رو مد نظر قرار بدیم. بلکه خطابم به خانم هاییه که همسرشون دیگه به هیچ صراطی مستقیم نیست، و به هیچ عنوان راضی نمی شه که به درد دل هاشون گوش بده! می خوام که این دوستانمون به همه ابعاد این مسئله توجه کننند و از این مشکل برای خودشون کوه نسازند! و گسترشش ندن. بلکه سعی کنند سبکش کنند تا آروم آروم حل بشه!
:72:[/align]
[align=justify]صبا جان ما همیشه حق گریه کردن داریم، حق خشم و محبت و ... هم داریم، اما باید ببینیم کدوم یکی از اینها در شرایط به خصوصی باری رو از روی دوشمون برمی دارن و کدوم یکی می شه قوز بالا قوز!!
شاید بعضی وقتها بهتر باشه که در کوتاه مدت اشک هامون رو پنهان کنیم، با این برنامه که در طولانی مدت به زندگیه مطلوب تری برسیم. یا گاهی بهتر باشه وقتی بغض داریم بریم مسجد یا ... گریه کنیم، تا زمانیکه زندگیمون از یک بحران بیرون بیاد. مسلما این وضعیت مطلوب نیست، اما برای خانمی که می دونه اگه به گریه هاش ادامه بده از همسرش توهین و تحقیر می بینه، شاید این بهترین گزینه باشه.
پست های من به نحوی از هم گسسته ن اصراری ندارم که یکیشون در هر شرایطی و برای هر شخصی جواب بده.
همه ما در این تاپیک می خوایم مسئله رو از جوانب و زوایای مختلف، با بیان ها و نگرش های مختلف، بررسی کنیم، به این امید که حتی سالها بعد دوست عزیزی در این تاپیک رو باز کنه و یکی از این پست ها براش الهام بخش باشه، و بتونه در حل مشکلش موفق بشه.
:72:[/align]
RE: شوهرم می گه جلوی من گریه نکن!!!
ززن ...
مرد ....
دو موجود ، که کلیت خود به عنوان انسان ، محور خلقت عالمین هستند در آفرینش خدا .
به هر کدام از این دو ویژ گیهایی داده شده ، و متناسب با آن نقشهایی مد نظر قرار گرفته .
یا شاید برای نقش و جایگاهشان در نظام خلقت این ویژگیها داده شده . در هر صورت برای بحث ما فرقی نمی کند .
زن و مرد در یک سری ویژگیها که خاص انسان است با هم تفاوتی ندارند ( که اینجا مجال اشاره به آنها نیست ) اما در یک سری ویژگیها متفاوتند و نقشهاشون هم متفاوته و در عین حال مکمل همند ،
مثلاً زنان ریز بین هستند ، جزیی نگرند ، اهل سخن ( حتی زمانی طولانی بی وقه و بدون خستگی )، و مردان ، کلی نگرند ، و اهل سکوت و کم حرفی و...
این بدان معنا نیست که از ویژگیهای مختص هر یک ، دیگری کاملاً به دور است ، خیر ، بلکه از آنچه در یکی از این دو جنس بارز است ( به عنوان مشخصه طبیعی ) ، در دیگری هم اثری هست ، منتها تفاوت آن دو در حد و اندازه و تقدم و تأخر آن است . مثلاً با آنکه نیروی جنسی در زنان بیشتر از مردان است ، اما به دلیل این که در زن عاطفه مقدم است و در مردان میل جنسی ، جلوه این نیرو در زن و مرد متفاوت شده به گونه ای که در ظاهر به نظر می رسد مردان میل جنسی بیشتری نسبت به زنان دارند و... ( در تاپیک اسرار نیروی جنسی به این موضوع بیشتر پرداخته می شود )، و یا به نظر میرسه مردان عواطف ضعیفی دارند ، در حالی که واقعیت این نیست ، چون عاطفه در زنان مقدمه ( برای بروز ) و در مردان بعد از میل جنسیه ، در ظاهر این گونه به نظر میرسه .و.....
غرض از بیان این مقدمه این بود که بگم ، آنچه ما را به حقیقت علت بعضی از رفتارهای دو جنس در رابطه با هم میرساند ، شناخت ویژگیها و تفاوتهای هر دو است ، به عبارتی هر کدام از ما در جنسیت خود لازمه که خود و جنس متفاوت از خود را بشناسیم ، در این صورت دلیل خیلی از حالتها و رفتارها مشخص و طبیعی بودن بسیاری از آنها بر ما آشکار میشود ، ودر نتیجه واکنشها هم طبیعی و متعادل خواهد شد .
اما در این مورد خاص ، در درجه اول در مورد گریه باید گفت : گریه بسته به شرایط و عوامل ایجاد کننده آن متفاوت و اثر آن نیز متفاوت است ،
گریه خشم با گریه مظلومیت ، گریه مصیبت با گریه محبت ، و گریه غم با گریه شادی و.... با هم متفاوتند.
حتی اشک آنها هم متفاوته ، آیا دقت کردید ؟ ، اگر تا حالا توجه نداشتید ، از این به بعد چک کنید و ببینید که اشک ناشی از هیجانات شادی بخش سرد است ، اما اشگ ناشی از هیجانات غم انگیز گرم و یا گاه داغ است .
بنا بر این باید دید ، در چه مواقعی خانم گریه می کند ، آیا این گریه ها سلاحی شده برای تحت فشار قرار دان ؟ آیا مکرر گریه خانم در مقابل آقا پیش می آید ؟ و... بررسی این موارد از شرایط و موارد گریه ها و واکنش آقا می تواند به دادن راه کار متناسب کمک کند .
اما نظر کلی بنده اینه که :
در کل مردان نسبت به گریه و کلاً ناراحتی خانمها به گونه ای که به شکل عاطفی بروز می کند حساس هستند ، و نمی توانند مقاومت کنند و انعطاف به خرج می دهند ، ( و این طبیعی است و در خصوص دلیلش هم بحث مفصلی وجود داره ) برای همین هم بسیاری از زنها از گریه به عنوان یک سلاح برای منعطف کردن آقا استفاده می کنند .
اما آنجا که آقا عصبانی میشه در برابر گریه خانم ، یا تحملش رو نداره و فرار می کنه از مواجهه ( مثلاً همین که میگه جلوی من گریه نکن )، به نظر بنده این جور آقایون ، یا عواطف زیادی دارند اما پنهان ، و در مقابل ابراز عاطفه مغرورند ، و برای فرار از انعطاف احتمالی از مواجهه با گریه خانم دوری می کنند ، یا کلاً مغرورند هستند ( و عواطف ضعیفی نسبت به همسر دارند ) و برای این که عصبانیت پیش نیاد و ... در این شرایط دوری می کنن .
بعضی اوقات هم خانمها با همیشه سر هر چیزی گریه راه انداختن ، باعث این حالت میشن ، چون مردا از زنهای ضعیف خوششون نمیاد ، طالب زن قوی و در عین حال سازگارند ، زنی که با گوچکترین مشکلی و نارحتی سیل اشک به راه می اندازه ، مرد را از خودش و از گریه هاش بیزار میکنه و.... باید بررسی کرد که کدامیک دلیل این موضوع است بعد راه کار داد .
قص علی هذا
RE: شوهرم می گه جلوی من گریه نکن!!!
rsrs عزیز، :72: شما درست میگید من هم خیلی دلم میخواد که وقتی ناراحت میشم همسرم بیاد و دلداریم بده، اما وضعیت من یه کمی فرق کرده، نمیخوام چیزی از این خرابتر بشه چون رابطه من و همسرم به اندازه یه مو نازک و گسستنی شده بود.
اتفاقاتی که برای من افتاد در عرض 10 روز بود و من کنترل همه چیز رو از دست داده بودم، وقتی مجبور باشیم بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنیم نا گزیر به انتخاب بد می شیم، فعلا دارم روی خودم کار می کنم تا به همسرم نیازی نداشته باشم...
بین من و مجسمه یک لحظه فاصله است
خوب است لحظه ای بدل سنگها شدن..
درسته که بعضی وقتها خیلی از ما خانمها گریه می کنیم برای اینکه مطمئن بشیم همسرمون هنوز دوستمون داره، اما من فعلا به این فکر نمی کنم، شاید دوباره بعدها این قضیه برام مهم بشه، اما فعلا برام مهمه که خودم رو محکم کنم. شرایط من کمی فرق می کنه چون دارم با فردی زندگی می کنم که قید زندگی کردن باهاش رو زده بودم، اما با این روش نتیجه بدی نگرفتم، من میخواستم حواسم به خودم باشه و همین باعث شد که اون هم حواسش بیشتر به من باشه، من تصمیم گرفتم که به فکر خوشحالی خودم باشم و اون هم ناخودآگاه دست از ناراحت کردن من برداشت..
عزیزم امیدوارم زندگی خوبی داشته باشی برای همین سعی کن گریه رو فراموش کنی...
:72: