RE: نامه ای برای خدا بنویسید
خدایا خدای خوب و مهربونم بیشتر از تموم بیشتر های دنیا دوستت دارم تو خودت میدونی با اینکه همیشه غرق گناهم و کارهایی رو انجام میدم که گفته شیطونه و طرد شده تو با این وجود همیشه به درگاهت رو کردم و چه مهربانانه به من لبیک گفتی چه زیبا میگویی بیا ای بنده خوب من بیا با وجود همه کارهات من باز دوستت دارم چون مخلوقمی بیا و من چه شاد به تو نزدیک میشوم و شیطون رو از خودم دور میکنم و با صدای استغفرالله و ربی و اتوب والیک ی که میگم شیطون رو با همه بدیها و گناهام از خودم دور میکنم و فریاد زنان گریه کنان میگم خدای خوبم خیلی خیلی دوست دارم و میخوامت
RE: نامه ای برای خدا بنویسید
به نام خدا
خدا جوون یک کمی دست از سر ... ما بردار.
RE: نامه ای برای خدا بنویسید
خدا نکنه خدا دست از سرت بر داره اونموقع است که دیگه واویلا تو رو خدا اینطور نگو کفر گناه داره عزیزم
RE: نامه ای برای خدا بنویسید
سلام
خدا جونم بازم اين دل طوفاي ام به سرش زده باهات حرف بزنه
ميخواد بهت كه خيلي گرفته است
ميدوني خدا همه دل گرفتگي من اصلا مال خودم نيست
وقتي يكي يه مشكلي رو بهم ميگه دوست دارم بهش كمك كنم ولي از تو چه پنهون بعضي وقتها نمي تونم كاش من ميتونم همه ارزوهاي ادمارو براورده كنم
كاش همه گرفتارهارو نجات ميدادم
كاش همه مريض هارو خوب ميكرد
ولي خودم نمي تونم ميام بهت ميگم خداجونم اين بكن اونو بكن ازت خواهش مي كنم يكي نيست بهم بگه اخه ديونه تو چي كاره اي
فكر مي كني كي هستي
جز يه بنده گنكار كه خيلي هم پر رو هست هي مياد در خدا حرف ميزنه
اخه يكي نيست بگه تو اينهمه مينويسي واسه خدا
حرفهاي دلت تموم نميشه
خدا خسته شد از بس به چرنديات تو گوش كرد
تو خسته نميشي
اگه يكي اينارو بهم بگه بهش ميگم چي كار كنم همش تقصير دلمه
من خودم كاره نيستم
بعدشم خدا كه مثل نيست خيلي هم خوبه
خودش گفته بخوانيد تا اجابت كنم
من هميشه با خدام حرف ميزنم اخه خيلي دوسش دارم عاشقشم
هر بگم اونم نده بزم ميگم
يار ما هر چقدر ناز كند
ما ناز ميكشيم
ناز اگر از سوي خدا باشد مخلصشم حسابي
من به غير خدا نمي تونم به كسي حرفهاي دلمو بگم چي كار كنم
نظرات دیگران (4 نظر)
نامه به خدا شنبه بيستم مهر ماه 1387 ساعت 19:19
سلام
خدي مهربونم خوبي خوش
سلامتي چي كارا ميكني
با بنده هات چي كار مي كني دلم ميخواد برات بنويسم
بنويسم كه چقدر دلم گرفته
دلم از اين دنيا گرفته شايدهم از خودم زياد نمي دونم ولي اصلا دوست ندارم تو اين دنيا زندگي ميخواهم بيام اون دنيا
اخه اين دنيا اذيت مي شم حس مي كنم همه ادما اصلا زندگي نمي كنن
خدا جونم مهربونم قشنگم وقتي ازت ميخواهم رخصتي بدي تا مهديت بياد
چرا نمي دي
مگه خداجونم نمي بيني دنيا پر از ظلم شده دنيا پر از بدي شده
مردم در حق همديگه بدي مي كنن
خدا جونم دلم به خدا ميگيره وقتي اينارو مي بينم بعد همش به اينا فكر مي كنم خدا جونم خودت كه مي بيني هميشه تو نماز ازت ميخواهم تمام بنده هاتو از بلاها خطا ها لغزش ها حفظ كني و اونارو يه لحظه از ياد خودت غافل نكني
پس قربونت برم چزا نمي كني
شايدهم اونا دوست ندارند
ولي خدا جونم ازت خواهش مي كنم منو تنها نزاري دستمو بگير كمكم كن كمكم كن تا تو بيراهه نرم
خدا خوب من دلم از اينا گرفته و بس
راستي خدا جونم يادم رفت چيزي بگم ديروز وقتي ازت تنها مرگ خواستم ميدوني خواب چي ديدم بعد از اذان صبح خواب ديدم مردم و مردم اومدن تشيع جنازم ميدوني من اعلاميه ترحيم خودمو دست يكي از اشنايان ديدم اون داشت ميخوند و من ميديدم كه اسم من روش نوشته شده بود
راستي ميدوني كدوم شعر تو اعلاميه ترحيم من بود
همون شعري كه خيلي دوسش دارم خانه دوست كجاست ؟
خدا جونم قربون مهربونيات
تنهام نزار