+با خانم ها. دلايل شما براي ازدواج چيست؟

برای دختر خانوما ازدواج خیلی متفاوت تر از آقایونه
گاهی ازدواج برای خانوما فقط به معنی شوهر کردنه یعنی یه خواستگاری از در می آدو دختر از ترس اینکه بی شوهر نمونه بودنه هیچ شناختی باهاش ازدواج می کنه و بعدشم با افتخار می گه من شوهر کردمو در اصطلاح ترشیده نشدم
اینو بهش می گن یه ازدواج بی هدف البته من اصلا به ازدواج های سنتی تو هین نمی کنم اگر شناخت وجود داشته باشه چرا که نه ولی شرط او برای ازدواج شناخته
حالا میریم سر اینکه خانوما چرا اصلا ازدواج می کنن
1 اگه عاشق باشن ازدواج تنها راه برای رسین به عشقشونه چون آرامش رو در زندگی با اون فرد می بینن
2 بعد از آن فکر می کنم حس استقلال طلبیه که تو هر فردی وجود داره یعنی خانوما ازدواج می کنن برای اینکه دوست دارن مستقل بشن و زندگیی رو آغاز کنن که نیمی از اونو خودشون تشکیل می دن
3 خانوما چه بخوان چه نخوان دنبال یه تکیه گاهن که بهش تکیه کنن و در یک سری مشکلات بهش پناه ببرن چه کسی بهتر از مرد زندگیه آدم
4 خانوما بعد از ازدواج برای کار کردنشون هدف پیدا می کنن تا بیشتر تلاش کنن برای زندگیی که ساختن
4 دوست دارن در یک زندگی جدید در حکم یک زن نقش آفرینی کنن
5 خانوما با ازدواج دوست دارن خوددشونم تکیه گاه یه مرد بشن و احساس کنن دارن اونو به پیشرفت می رسونن
6 با ازدواج نیازهای عاطفیشون شون توسط مردشون برطرف میشه و از خسته گیهای زندگی به آغوش همسرشون پناه می برن تا آرامش بگیرن
7 با ازدواج خودشون می تونن آغوشی باشن برای خستگیهای فرده دیگه ای که بهشون نیاز داره
8 می تونن طعم زیبای مادر شدن رو بچشن
.
.
.
البته خانومهای گرامی این چیزایی بود که به ذهن من رسید اگه جمع بستم معذرت می خوام شما می تونین دلایل منو قبول نداشته باشین و ردش کنین

با سلام خدمت قاصدک جون و دوستان و آقایونی که نظر دادن و من نظر دادن آقایون رو فضولی نمی بینم و ازشون دعوت می کنم اگر نظری دارن (البته امیدوارمبر ضد خانمها جبهه نگیرن) خوشحال می شیم بشنویم:
واما دلایل ازدواج شخص خود بنده:
1- ازدواج نمی کنم که تکیه گاهی داشته باشم ازدواج می کنم که همراه داشته باشم
2- عقیده دارم ازدواج مانند شالوده یک خانه است و زن و شوهر باید با کمک هم این شالوده را پاگذاری کنند و خانه زیبای خود را با کمک هم بسازن
3- ازدواج نمی کنم تا از لحاظ مادی تامین شوم وپول تو جیبم باشه ازدواج می کنم تا در امد خود را برای ساختن زندگی بهتر در کنار کسی که عاشقانه و به خاطر خودش انتخابش کردم تقسیم کنم
4- ازدواج را در این نمی بینم که از چنگ ترشیدگی فرار کنم بلکه تولدی دوباره می بینم حال در هر سنی که می خواهد باشد
5- این قدری که انسانیت و شرف شوهرم برام مهم محتویات جیبش برام مهم نیست وبا مادیات تا جایی که رفع نیاز بشه و زندگی راحتی داشته باشم برام کافی
6- ازدواج نمی کنم تا به جیب و تیپ و تحصیلات و ... شوهرم کلاس بزام بلکه به خودم می بالم و بهش افتخار می کنم
7- خوشبختم و خوشحال از اینکه دارم ازدواج می کنم با کسی که خودش و خودش و خودش برام مهم است

شاید کلمه ی "همراه" رو که شادزی عزیز گفت خیلی بهتر از کلمه ی تکیه گاه باشه

سلام دوستان عزیز

من ازدواج کردم :
به این دلیل که به یک همراه برای ادامه راه برای رسیدن به هدف نیاز داشتم (هدف مشترک)

به این دلیل که کسی رو که انتخاب کردم فقط و فقط وجودش برام مهم بودوهست

به این دلیل که از انتخابم شناخت داشتم

به این دلیل که ازدواج سنت پیامبر است وانسان رو در انجام خیلی از گناه ها محدود میکنه

به این دلیل که تشکیل خانواده بدم و بتونم مادر بشم

وبه این دلیل که ...

سلام
برخی دلایل من:

با توجه به فرهنگ ایرانیم بهترین راه ازدواج (البته موفق) است.
پاسخ به نیازهایی از قبیل : همراهی، درک متقابل، همدلی، دوستی، عشق و ...
دوست دارم وقتم را برای کسی بگذاریم و کسی را خوشحال کنیم. دوستش بدارم و دوستم بدارد، می خواهم طعم عاشق شدن را بچشم.(و فکر کنم بهترین گزینه همسرم می باشد)
مدیریت یه زندگی جدید را در دست بگیرم و این جنبه از وجودم را امتحان کنم.
موهبت مادر شدن و تربیت یک انسان خیلی خیلی لذت بخش و زیباست...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شادزی

با سلام خدمت قاصدک جون و دوستان و آقایونی که نظر دادن و من نظر دادن آقایون رو فضولی نمی بینم و ازشون دعوت می کنم اگر نظری دارن (البته امیدوارمبر ضد خانمها جبهه نگیرن) خوشحال می شیم بشنویم:
واما دلایل ازدواج شخص خود بنده:
1- ازدواج نمی کنم که تکیه گاهی داشته باشم ازدواج می کنم که همراه داشته باشم
2- عقیده دارم ازدواج مانند شالوده یک خانه است و زن و شوهر باید با کمک هم این شالوده را پاگذاری کنند و خانه زیبای خود را با کمک هم بسازن
3- ازدواج نمی کنم تا از لحاظ مادی تامین شوم وپول تو جیبم باشه ازدواج می کنم تا در امد خود را برای ساختن زندگی بهتر در کنار کسی که عاشقانه و به خاطر خودش انتخابش کردم تقسیم کنم
4- ازدواج را در این نمی بینم که از چنگ ترشیدگی فرار کنم بلکه تولدی دوباره می بینم حال در هر سنی که می خواهد باشد
5- این قدری که انسانیت و شرف شوهرم برام مهم محتویات جیبش برام مهم نیست وبا مادیات تا جایی که رفع نیاز بشه و زندگی راحتی داشته باشم برام کافی
6- ازدواج نمی کنم تا به جیب و تیپ و تحصیلات و ... شوهرم کلاس بزام بلکه به خودم می بالم و بهش افتخار می کنم
7- خوشبختم و خوشحال از اینکه دارم ازدواج می کنم با کسی که خودش و خودش و خودش برام مهم است

---

دیدگاه شما قابل ستایش است شادزی. واقعا همسر شما باید به این دیدگاه افتخار کند
:72:

از همه دوستان ممنون.
ازدواج مي كنم تا بدونم يك نفر هست هميشه به يادم باشه و منم به يادش باشم.
ازدواج مي كنم تا همراه و همدل يكي باشم
ازدواج مي كنم تا باعث پيشرفت همسرم بشم نه مانع پيشرفتش.
ازدواج مي كنم تا شاديها وغمهايم را با او تقسيم كنم.
ازدواج مي كنم تا به وجود همسرم بنازم نه به مال و قيافه و تحصيلاتش.
ازدواج مي كنم تا بتوانم حس مسئوليت پذيري را درك كنم
ازدواج مي كنم تا بقول دوستان حس زيباي مادران رو درك كنم و اينكه بدانم مادرم برايم چه زحماتي كشيده است.
ازدواج مي كنم تا بتوانم در كنار همسرم ارامش داشته باشم
ازدواج مي كنم تا بتوانم گناه نكنم
ازدواج مي كنم تا بتوانم نيمي ديگر از ايمانم را بيابم
ازدواج مي كنم تا به كمال برسم
ازدواج مي كنم تا به سنت پيامبر عمل كنم
و...............................

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقاب و سورناي عزيز اگر من تندي كردم در حضور دوستان از شما اعضاي محترم تالار عذر مي خواهم. اگر شما هم نظر بدين خوشحال ميشيم و باعث افتخارمونه.

سلام به همگی
منم دقیقا ازدواج نمیکنم چون تکیه گاه میخوام یا میتونم تکیه گاه بشم چون قراره با یه انسان دیگه مثل خودم ازدواج کنم که فقط تو یه سری چیزا با من متفاوته و اصلا یه انسان به خاطر فانی بودنش قابل تکیه نیست (چون هیچ تضمینی وجود نداره که من فردا هم باشم ) من ازدواج میکنم تا اون چیزایی رو که به عنوان یه دختر از یادگرفتنشون محروم بودم و لازمه انسانیت هست در کنار همسرم که اون هم نیاز به یادگیری متقابل داره یاد بگیرم (یادگیری تمام جنبه های انسانی به دور از جنسیت)
من هر چی فکر میکنم که علت ازدواجمو ارضاء نیازهام باشه (جسمی ,روحی و عاطفی و ...) میبینم که ازدواج سختترین و پرمسئولیتترین راه ممکنه واسه برآورده شدن نیاز هست نیاز به عشق و ... جاهای دیگه با هزینه کمتر هم میشه برطرف کرد ولی فکر میکنم هیچ جای دیگه ای امنتر از محیط خانواده برای تمرین کمال نمیشه پیدا کرد جاییکه به خاطر عشق به همسر یا فرزند خیلی از سختی ها واست آسون میشه خیلی از تلخیها شیرین میشه خیلی از ناامیدی ها امید میشه و وجود خانواده ات و حس مفید بودن خیلی اوقات باعث تشویق برای ادامه راه میشه
من معتقدم با ازدواج نه آرامش و نه راحتی بیشتر از اینی که الان دارم نصیبم میشه ولی احساس میکنم ظرف مسئولیت پذیری انسانها بیشتر از اینها جا داره که راه دیگه ای بجز ازدواج نمیتونه پرش کنه البته این وسط بیشتر نیازهای انسان هم به شیوه درست ارضا میشه (البته همه اینها در یک ازدواج و انتخاب درست محقق میشه نه هر صیغه عقد دائم)

با تشکر از همگی از جمله آقای سورنا که نسبت به بنده لطف دارن
همه دوستان نظراتشون تقریبا یکی بود و ایشالا که تونسته باشیم گوشه ای از بدبینی آقایون را کم کرده باشیم. با سپاس از همه دوستان

ببخشید واقعا معذرت می خوام. این رو از سمت یک مرد مطرح می کنم .
دوستان نظراتشون عالی بود، مشارکت، تلاش پایاپای ، صداقت و...
اما یه سول
پس اینایی که تو تالار میان، اینایی که می بینیم، از پسر 25-6 ساله انتظار خوشبخت کردنشون رو دار که قسمتی از این خوشبختی جشن عروسی مجلل، هزینه تعویض لباس برای هر مراسمی و... است، مدام مردشون رو با این و اون مقایسه می کنند و سرکوفت محبت و عشق و پول مردهای دیگه رو بهش می زنن، خستگی مردشون رو نمی فهمن، با یه تغییر رفتار مردشون تا حد انزجار ازش متنفر می شن و... کیان. تو را به خدا کیا هستن اینا.