-
RE: کمک
دوست عزيزم ميخوام قضيه يه نفر رو واست بگم كه مشكلش مثل مشكل تو بود.اول ميخواستم راهكارهايي كه خودم از سارا ياد گرفتم رو بگم اما گفتم اگه كل داستانش رو بگم شايد برداشت هاي بهتري داشته باشي.
اميد و سارا يك سال و نيم بود كه ازدواج كرده بودن و اميد سيگاري شده بود.اين رو سارا از بوي بد لباس و دهانش فهميده بود و كلا از زمين و زمان نا اميد شده بود و گاهي هم فكر طلاق ميكرد آخه دلش نميخواست اميد سيگار بكشه و كلا سيگار رو در شان اجتماعي اميد نميديد،اميد با اينكه ميدونست سارا چه قدر از سيگار بدش مياد و اين عادتش چه قدر ميتونه به زندگيشون لطمه بزنه اما باز دست از سيگار كشيدن بر نميداشت...
اوايل يواشكي و به دور از چشم سارا سيگار ميكشيد اما وقتي به طور جدي سر اين موضوع دعواشون شد حريمها رو زير پا گذاشت و خيلي راحت جلوي سارا سيگار ميكشيد.سارا به يه روانشناس مراجعه ميكنه و بهش ميگه اين توقع ما از خودمون هست كه تعيين ميكنه چه كاري كنيم و چه كاري نكنيم و به جاي اين كه سر اين موضوع با شوهرت مدام دعوا كني و هي بهش سركوفت بزني فقط كافيه بهش بفهموني كه توقع تو ازش چيه و چه انتظاري ازش داري.
سارا اولش به اين حرفا فقط ميخنديد اما تصميم گرفت امتحان كنه،يه روز كه اميد داشت سيگار ميكشيد و رابطه خيلي خوبي اون موقع با هم داشتن رفت پيشش و باهاش صحبت كرد.سارا به اميد گفت:وقتي يك سال و نيم پيش پيشنهاد همسريت رو پذيرفتم تو رو يه جور ديگه اي قبول كردم،يه تصوير ديگه اي از مرد زندگيم داشتم،بهش گفت:وقتي سيگار ميكشي خيلي تو ذهنم حقير ميشي و اصلا نميتونم اين موضوع رو واسه خودم حل كنم،وقتي سيگار ميكشي احساس ميكنم مردي نيستي كه بتونم تو زندگيم بهش تكيه كنم و اين موضوع خيلي عذابم ميده ولي با اين وجود هنوزم عاشقت هستم ولي ازت دلخورم....
ديگه بقيه اش رو نميگم اما بعد از اون حرفاي سارا اميد خيلي ناراحت شد و يه دفعه به خودش اومد و سيگار رو گذاشت كنار اما اما نه به خاطر سارا به خاطر توقعي كه سارا از مرد زندگيش داشت و غيرتي كه او از اين توقع پيدا كرده بود.
همين...
-
RE: کمک
شما باید علت این کارش رو بفهمین. من یه جایی خوندم که سیگار کشیدن فقط به خاطر نیکوتینش به ادم ارامش نمیده بلکه تو ضمیر ناخودآگاه انسان وقتی نوزاد بوده با مک زدن سینه مادر به رامش میرسیده و الان تو بزرگ سالیم داره خودش رو اینجور نشون میده. تا قبل از این که واسش یه عادت شه سعی کنین که جلوش رو بگیرید . زمان بیشتری با هم باشید . بیشتر بهش محبت کنین و...
-
RE: کمک
سلام
شما كه همسرت رو با عشق انتخاب كردي بايد مسوليت انتخابت رو به عهده بگيري وقتي خودت انتخاب مي كني كه با يه آقاي 22 ساله ازدواج كني بايد بپذيري كه يه سري از اين مسائل پيش رو خواهي داشت.
فقط يه چيزي كه خيلي خيلي مهمه اينه كه نذار پرده هاي احترام پاره بشه. الان كه داره پنهاني اين كارا رو مي كنه يعني از تو حساب مي بره و براي نظرت ارزش قائله ... فكر كن اگه زيادي گير بدي نهايتا جلوي چشمت اين كارو مي كنه و مي گه خيليا مي خورن و ميكشن ؟؟؟ اون موقع چي كار ميخواي بكني بهتره كه با صميميت و نزديكي بيشتر سعي كني كار رو از ريشه درست كني
موفق باشي