بچه ها به نظر شما این که آدم گاهی تو زندگیش احساس شکست و شاید حسرت و ...کنه
نشانه غرور زیاد یا متوقع بودن افراطی هست؟
نمایش نسخه قابل چاپ
بچه ها به نظر شما این که آدم گاهی تو زندگیش احساس شکست و شاید حسرت و ...کنه
نشانه غرور زیاد یا متوقع بودن افراطی هست؟
شاید صبای عزیز.
انسان برای اینکه چیزی رو بپذیره باید در درون خودش و با تمام وجودش اون رو قبول کنه وگرنه اگر چیزی رو همین طوری و برای متفاوت بودن پذیرا باشه در درون احساس شکست می کنه. اگر شما عقیده دارید که این راهی را که شما می خواهید بروید درست است ابتدا باید این عقیده خود را با دلایلی مستدل درونی کنید تا در میانه راه به شکست نخورید.
صبای عزیز سلام
خیلی حرفای قشنگی زدی ممنونم
همانطور که گفتی خیلی از خانوما هستن که دارن پا به پای همسرشون کار می کنن ولی گاهی احساس می کنن که داره بهشون کم لطفی می شه
می دونی چرا ؟؟؟؟؟؟
بخاطر اینکه طبیعت یه خانوم اینجوری که دوست داره همسرش ببینه زحمت هایی که داره می کشه و ازش قدردانی کنه و همیشه زبونن بهش ابراز علاقه کنه و حس دوست داشتن رو از همسرش بگیره
غافل از اینکه همسرش تو این مسیر خسته تر از اونه و خانوم نه تنها نباید انتظار قدردانی داشته باشه بلکه باید قدردان همسرش هم باشه
و بعنوان یک زن شرایط آرامش همسرش رو هم فراهم کنه اینا چیزایی که اون خانومو خسته می کنه و باعث می شه فکر کنه مورد بی مهری قرار گرفته
وقتی خانومی بیرون خونه کار می کنه هیچ وقت نباید به همسرش گوش زد کنه که منم پا به پای تو دارم زحمت می کشم
هیچ وقت نباید همیشه و در همه حال از همسرش گله مند باشه
هیچ وقت نباید با مرده دیگه ای اون و مقایسه کنه
هیچ وقت نباید محبت رو از همسرش گدایی کنه
هیچ وقت نباید خسته گیهاشو به رخ مردش بکشه
اگه این کارها رو بکنه نتنها مرد ازش قدردانی نمی کنه بلکه برای اینکه عصابش راحت تر باشه میگه نمی خوام کار کنی
خانومی زنی که احساس مسئولیت می کنه و این رو قبول کرده که برای گذران زندگی او هم باید سهمی داشته باشه
ارزشش خیلی بیشتر از اونیه که بخوا خودشو با دختری مقایسه کنه که از صبح تا شب تو خونه است و هیچ کاره مفیدی نه برای اجتماعش انجام میده نه برای زندگیش
من هیچ جسارتی به خانومای خانه دار نمی کنم چون خیلی از خانومایی که تو خونه هستند نقش خیلی موثری تو زندگی دارند مثلا بخاطر تربیت فرزندشون یا به خواسته ی خود همسر در خانه مانده اند من منظورم این دسته از خانوما نیستند
منظورم همون کسایی هستند که به قول صبای عزیز هیچ زحمت برای بدست آوردن چیزی نکشیدن
یک زن کوشا باید به خودش افتخار کنه که وجدان بیداری داره و می تونه احساس کنه داره سختی های زندگی رو کنار همسرش تحمل می کنه
این خیلی قشنگه که احساس کنی داری به همسرت کمک می کنی
همه ی خانوما باید بدونیم که نقش مرد تو تامین مخارج خیلی پر رنگ تر از زنه ولی همین که بتونیم در کنارش کمی ازاین فشار کم کنیم خودش خیلی خوبه
حتی اگه احساس کنیم همسرمون این رو متوجه نمی شه ولی لااقل پیش وجدان خودمون شرمنده نیستیم
من خودم به عنوان یه زن هیچ وقت نمی تونم وجدانمو راضی کنم که همهی بار زندگی رو به دوش مردم بذارم و خودم توی خونه راحت بخورمو بخوابم
اگه یه زن بتونه شونه به شونه ی همسرش مسئولیت بپذیره و در قبالش انتظاری نداشته باشه و نقش زن بودنش رو فراموش نکنه می تونه به خودش افتخار کنه
چون بهنوان یه زن تونسته نقش آفرینیه خوبی داشته باشه ولو اینکه همسرش اینها رو نبینه که من بعید می دونم
با حرفاتون موافقم
این در مورد خود من میتونه کارایی داشته باشه
ولی در مورد بقیه نمیشه به صراحت گفت که به خاطر تصمیمات عجولانه یا غرور یا انتخاب اشتباه و... دچار این احساس شدن
هر چند که من شدیدا معتقدم آدما چه در کوتاه مدت چه در بلند مدت بازخورد افکار و عقایدشون رو دریافت میکنند مگر در شرایط خیلی خیلی خاص
به هر حال از همگی ممنون
به اون چیزهایی که باید میرسیدم رسیدم
چقدر بلوم حرفای خوبی رو گفت:72:
صبا جون خوشالم که به نتیجه رسیدی
اما در نهایت بهت یه توصیه کوچولو درام و اونم اینکه بدون که هیچوقت نمیتونی تو زندگی نقش زن بودنت رو نادیده بگیری و بدون که اگه کاری میکنی اگه تلاشی میکنی نباید این باعث بشه که تو نقش یه زن خسته رو داشته باشی و اگه مسئله ای باعث به وجود امدن این احساس در تو بشه و از بین برنده طراوت دائمی تو در زندگی در اون صورت بزرگترین اشتباه رو در حق زندگی مشترکت انجام دادی و این به مرور بزرگترین ضربه ها رو به خودت و زندگیت خواهد زد
صبای عزیز،
چرا ما کار می کنیم؟
برای اینکه اولا قدرتهای وجودیمون رو، و ثانیا تواناییهایی که تو زندگیمون کسب کردیم رو، بروز و گسترش بدیم، درسته؟
کار یک نیاز انسانیه.
اگه ما رشته تحصیلیمون، و بعدش هم شغلمون رو مطابق و هم جهت با روحیات، علایق و استعدادهامون انتخاب کنیم، کار کردن این خستگی و پیری که شما می گید رو به همراه نداره!
برعکس باعث رشد، تعالی، نشاط و جوونیه.
من که خودم روزهاییکه از 4.5 صبح تا 9 شب بدون استراحت در حال فعالیتم ( البته 12 ساعتش کار خالصه. و بعلاوه من همه روزهای هفته رو اینقدر کار نمی کنم ) شب از شدت سرزندگی خوابم نمی بره. گاهی اونقدر شلوغ می کنم که ساعت 2 شب با کتک می خوابوننم!:54:
البته یکم از نظر جسمی خسته می شم، ولی زود برطرف می شه.
درضمن هنوز هم در حیرتم که چطور بخاطر کاریکه اینقدر داره بهم "یاد می ده" دارم حقوق می گیرم!!
همیشه حقوق گرفتن برام اتفاق عجیبیه! به نظرم درستش اینه که من به کسانیکه همچین امکاناتی رو در اختیارم گذاشتن، پول بدم.
اما اگر هم شغل ما به میلمون نباشه، و اینقدر بهمون کمک روحی نکنه، حتما قبول داری که باز هم کار کردن بهتر از بیکار بودنه. نیست؟
من که خودم اینطورم. حتی وقتی از کارم راضی نیستم، باز هم هرگز مایل نیستم که بیکار باشم. چون هرچند که اون کار برام "کامل" نیست، اما داره به من احساس "بودن" می ده.
خودت بهتر از من این چیزها رو می دونی.
با توجه به این حرفها، من فکر نمی کنم بابت کار کردنم و حقوقم، منتی سر کسی داشته باشم. چون به هرحال نمی تونم پولم رو تو کوچه بذارم که! میارمش تو خونه م دیگه!
و چه چیز لذت بخش تر از اینکه پولم رو خرج کسی کنم که دوستش دارم؟
اما الان فقط یک مسئله باقی می مونه. اون هم کسانیکه بصورت افراطی کار می کنند.
اونها پیر و خسته می شن. قبول دارم.
اما من باز هم مشکل رو در نوع ازدواج اونها نمی بینم. من می گم مشکلشون بی توقعیه! ( یا حداقل کم توقعی ) بعضی آدمها همه توقعی که از زندگیشون دارن، پول بیشتر و رفاه بیشتره!
اینها یا با یه پولدار ازدواج می کنند و خیلی از لذتهای زندگی رو از دست می دن ( چون یه مرد پولدار یا این پول رو بدون زحمت بدست میاره، که این افراد از نظر اصول شخصیتی پائین هستند. یا اینکه خیلی خیلی کار می کنند، که در اینصورت حتی تو مسافرت هم موبایل از دستشون نمی افته! )، یا اینکه خودشون خیلی کار می کنندو به مشکلاتی که شما می گید دچار می شن.
دولت فقر خدایا بر من ارزانی دار کین کرامت سبب حشمت و تمکین من است.
کلا نظر من اینه که این احساسی که شما می گید، ریشه ش در نگرش فرد به زندگیه، نه در ازدواج و همسرش.
کار کردن زیباست! ( چه خانواده مون از پول بی نیازمون کرده باشن، چه نیازمند پول باشیم. چه همسرمون از ما کار بخواد، چه نخواد ) و زیادی دنبال پول و رفاه بودن بده! ( چه همسرمون پولدار باشه، و رو پول اون حساب کنیم، چه نباشه و خودمون کار کنیم )
( وای چقدر گفتم پول!! )
من مرد یا زنیکه ادعا می کنه بخاطر خونوادش کار می کنه رو قبول ندارم. چون این شخص نه فهمیده که خودش کیه، و نه فهمیده که برای چی داره کار می کنه!
ببخشید من فقط موضوع تاپیک و پست اولت رو خوندم، شاید از بحث فعلیتون خارج شده باشم.