RE: دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
ناني جان
آيا برايت مهم نيست كه مامان به فكر هر دو شما هست و تولد هر دو شما هم يادش است و مهر و محبت مادرت را با ميزان بهاي كادويي كه مي خرد اندازه مي گيري ؟!!!!!!!
تو كه بايد خوشحال باشي مامان براي خريد كادو تولد تو در فشار مالي كمتري قرار مي گيرد
عزيزم خيلي مسائل مامان را مي تواند وادار به اين كار بكند .
1- شخصيت مادي خواهرت و شخصيت غير مادي شما
2- شخصيت مادي همسر خواهرت و شخصيت غير مادي همسر شما
3- نداشتن پول در زمان تولد شما
و
...
...
....
مهم اين نيست كه مامان به ياد هز دو شما هست ؟!!!! آيا هديه ارزان نشان از محبت كمتر و توجه كمتر دارد . شايد اصلا مامان فكر نمي كنند تو تا به اين اندازه حساسي . به نظرم خيلي دوستانه به مامان مشكلت را بگو .
RE: دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
انی عزیز ازت ممنونم . حدست درسته وضع مالی من خیلی خوبه الحمدلله . یک سری شرایط و اتفاقهای دیگه هم باعث این رفتار مامان شده ولی به نظر شما بهتر نیست به اون مخفیانه بده .ولی کادو تولد یکسان بگیره؟میترسم بعده بچه دار شدنم هم مشکلم حل نشه: به بچه خواهرم بیشتر توجه کنه واسش کادوهای خوشگل تر بگیره. فکر نمیکردم حسود باشم ولی انگار هستم تا قبل ازدواجم موردی پیش نیومد که به کسی حسودی کنم همیشه مورد توجه همه بودم و حتما خواهرم به من حسودی میکرد چند بار به زبون اورد. ولی ورق برگشته.
RE: دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
با مامان صحبت كنيد و نگراني تان را براي رفتار عادلانه دو نوه ياد آور شويد و به اتفاق ايشان راهكار خوب و درست را بيابيد . مامان حتما صحبت شمارا كاملا درك مي كنند و حرفهاي خوبي براي گفتن دارند كه شنيدنش براي شما هم خالي از لطف نخواهد بود .
RE: دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
ناني عزيزم يه تجربه از خودم برات بگم شايد يه ذره به تو بزرگوار كمك كنه
من دو تا پسر دارم با فاصله سني 5-6 سال براي دو تاشون مي ميرم اما يه روزهايي پسر بزرگم كه خيلي هم توداره وقتي محبت منو مي بينه با ذوق كودكانه مي گه مامي مگه تو منو دوست داري ؟ شايد من جدي ام شايد هم درك اون از دوست داشتن كمه اما اونچه مي خوام بگم :
امسال براي تولد پسر بزرگم جشن گرفتم بهش سكه كادو دادم و كلي هم هواشو داشتم اما 6 ماه قبلش نه حال و حوصله جشن رو داشتم نه وضع مالي ام بهم اجازه مي داد خرجي اضافه داشته باشم . اين رو در نظر بگير كه مادرها هم خسته ان گاهي حوصله خريد ندارن گاهي پول ندارن ... امسال مادرم تولد دخترش رو كه من باشم رو يادش رفت اولش خيلي دلخور شدم اما با يه ذره قضاوت درست ديدم اون كه اينهمه دوستم داره چه اشكالي داره يه بار يا حتي هميشه تولد من يادش بره مهم هر روز منه نه يه روز خاص
اما دركت مي كنم وقتي جلوي تو از خواهرت مي گه تو حساس مي شي و يه راه بيشتر نداري اينكه با ماماني يه صحبت خيلي دوستانه داشته باشي و كدورتت رو بهش بگي من از الان بهت قول مي دم ايشون صورت ماهت رو مي بوسه و مي گه كه شما دو تا براش هيچ فرقي ندارين
ناني جان هر بچه اي يه خصلت داره گاهي مادر و پدرها فقط با يكي از بچه هاشون كه شبيه خودشونه (اخلاقي ) و دركشون مي كنه صميمي ترن اما مطمئن باش همه فرزندان براي پدر مادرها يكسانن . نمي گم حساس نباش چون سخته پس ريشه حساسيتت رو پيدا كن و با كمك مادرت مشكلت رو حل كن .
RE: دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
فقط خوشحال باش که واست کادو خریده...خیلی مهمه که یادش بوده ....ارزش مالی مهم نیست به خدا!
من و خواهرم 4 سال تفاوت سنی داریم....مادر من برای اون تولد میگیره و کادو میخره....در صورتی که به من یادش میره حتی تبریک بگه!!!!!!!!!!!
من باید چی بگم!؟؟!
RE: دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
ملینا جون چه حسی نسبت به مامانت داری؟ ازش دلخور نیستی؟ چه جوری با هاش کنار مییای
RE: دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
نانی عزیز
ارزش یه مادر خیلی بیشتر از ایناست که به خاطر یه کادوی تولد یا چیزای دیگه بگی نمیتونی دوستش داشته باشی...............:305:
ایشون یک مادر هستن اینو به یاد بیارین که چقدر براتون زحمت کشیدن.......... حتی اگه مادرتون شما رو ازخونه ش بیرون کنه بازم باید دوستش داشته باشی چه برسه به یک فرق گذاشتن...........
RE: دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
همیشه از کسی که دوسش داری و ازش انتظار نداری دلخور میشی . وقتی حس میکنم دوسم نداره پس بهم حق بده دلم نخواد ببینمش. مشکل من فقط کادو نیست من نیاز مالی ندارم مشکل من اینه که چرا کمتر به منت توجه میکنه؟
RE: دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
عزيزم بايد مادرت را همينطوري كه هست بپذيري او در اين شرايط سني تغيير نمي كند . البته اين در صورتي است كه با هم صحبت كرده باشيد و حرفهاي مامان را هم شنيده باشيد . براي راحتي خودت مامان را همينجوري قبول كن با تمام اشتباهات و خطاهايش . دليل ندارد دائم در حال قياس باشي و خودت را ناراحت كني . مهم اين است كه تو مامان را خيلي دوست داري پس به همان اندازه كه دوستش داري كه خودت را خوشحال مي كند به او توجه كن و با وي مهربان باش . قطع رابطه با مامان حال و روزت را بدتر مي كند
RE: دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
مرسی انی عزیز نوشته هات نظرمو عوض کرد . حق با شماست من در اشتباه بودم. حالا دیگه خیلی دوسش دارم رابطمو دوباره نزدیک میکنم