سلام
من هم در بعضی شرایط همچین افکاری داشته ام و نتیجه ای که تا حالا گرفتم اینه :
ما انتظار داریم بعد از هر تصمیم منطقی بهترین نتیجه ( اونجوری که خودمون تصورش را داریم )رو بگیریم مخصوصا زمانی که در این میان به خدا توکل کرده باشیم . وبنابراین زمانی که تصورات ما همون شکل پیش بینی شده رو به خودش نمیگیره اول به خدا خرده گرفته بعد هم از دیگرون و روزگار بعد هم از خودمون:47:. ولی چند سال بعد ..........
دوست من اگه دلت صاف باشه ،( که هست ) با کمی تفکر همین شک های موقتی به خدا ، خود و دیگران زمینه ساز اصلاح دیدگاه انسان نسبت به خدا و خود و دیگران میشه که من اونو همون روند تکاملی انسان میدونم .
3-یادمه اولین موردی که این افکار به سراغم اومد دو سال بعد از ازدواجم بود . همه چیز در انتخابم به اندازه لازم منطقی بود . هر روز با خدای خودم درد دل میکردم که :203: "خدایا من با توکل به تو و با پیش بینی های لازم و علاقه انتخاب کرده ام . اگه این انتخاب به صلاح من یا اون نیست تو بر هر چیزی توانایی و من راضی به رضای توام"
یادمه که با برخورد به مشکلاتی که تاب تحملشون رو نداشتم به خدا گیر میدادم ( فک کنم مثل الان شما )
ولی الان که کمی خودم و خدا رو بهتر از قبل شناختم ( نتیجه همون مشکلات ) با توجه به اخلاق خودم میبینم که همسرم گزینه بسیار مناسبی واسه تکامل منه .
4. من الان بسیار خوشحالم که خدایم و عشقم واقعیه نه یک تصور خام ، همینجام ازخدا و همسرم تشکر میکنم
موفق باشین
در مورد رابطه خدا و دیگرون هم فکر کنم ما نمیدونیم که دیگرون واقعا چه جور آدمایی هستن .
ما ادما خودمون رو هم زمان میبره تا بشناسیم چه برسه به دیگرون . پس نمیتونیم قضاوت کنیم . خداوند میخواد ترو به خودت بشناسونه .
نصیحت که نبود ؟:P