RE: ای بزرگترای تالار هلپ می.......
من كه تا لحظه عقدم سرم پايين بودو روم نمي شد حتي همسرمو نگاه كنم هم خجالت مي كشيدم هم احساس مي كردم همه دارن نگام مي كنن. اعتماد به نفسم در حد صفر بود.
البته الانم كه مي رم خونه خونواده شوهرم هنوز هم انگار خواستگاريمه و كلي سرخ و سفيد مي شم و سرمو مي ندازم پايين حرف مي زنم و خجالت پشت خجالت. عين بچه ها پشت شوهرم قايم مي شم.
نمي دونم چرا اينطوري شدم...................
RE: ای بزرگترای تالار هلپ می.......
دانه جون قربونت برم بهت نمیاد خجالتی باشی:72:
fafa1360 عزیز کجایی میخوام ببینم چی کار کردی؟ یه کم از تجربه ات به ما بگو استفاده کنیم. :72: :D
RE: ای بزرگترای تالار هلپ می.......
دوست گرامی
استرس شما تا حدودی طبیعی امافراموش نکن که با کمک تجربیات بزرگترهاو اطلاعات دقیقی که حین این جلسات بدست می اوری میتوانی بهترین تصمیم را بگیری.
منتظر نتیجه ی کارت میمانیم.
پیروز باشی
RE: ای بزرگترای تالار هلپ می.......
سلام دوست عزیز:72:
امیدوارم همه چیز به خوبی بگذره و با سلامتی و خوشی بری سر خونه زندگیت.
ما که هر چی بگیم باز شما استرس تون رو دارید... یعنی این دوران باید بگذره، هیچ کارش هم نمیشه کرد.
موفق باشید.:72:
RE: ای بزرگترای تالار هلپ می.......
ممنون از راهنمایی همه دوستان.
آره لولی وش عزیز به خیری و خوشی گذشت و به قول شما واقعا روز شیرین و پر خاطره ای بود.:227:
ضمنا فردا شب هم میریم واسه تموم شدن و گذاشتن قرار مدارا و تاریخ . از این حرفا.....
باز هم از همتون ممنونم که تو این شرایط تنهام نذاشتین:72:
RE: ای بزرگترای تالار هلپ می.......
به به فافاي عزيز
چه بي سرو صدا، مارو هم قابل مي دونستي ميومديم ، کمکت مي کرديما ، من طرف خونواده دامادم :73::104: حالا عيب نداره تومراسم بعدي از شرمندگي تون درميام :227:
فافاي عزيز
ببين ممکنه تو اين قول وقرارا يه مواردي پيش بياد که به مذاقت خوش نياد (اين فقط يه احتماله - والبته خوبه که ادم هميشه احتمالاتو در نظر بگيره) تو همچين مواردي بنظرم لزومي نداره زود همه چي رو تعيين تکليف کنيم يه ذره زمان که بگذره توافقات هم به نحو بهتري انجام ميشه.
بازم مبارکه :16::73:
RE: ای بزرگترای تالار هلپ می.......
مباركه ان شاالله به سلامتي خوشبخت باشيد :123::73:
خوشحالم كه مي شنوم همه چيز به خوبي گذشته :104::72:... حالا ديگه شدين جزو باتجربه ها و بايد برامون بگيد كه چي موضوعاتي مطرح شد شايد ترس بقيه هم بريزه :227:
اميدوارم كه مراحل بعدي هم به لطف خدا راحت و ساده بگذره http://www.glitter-graphics.com/images/empty.gif
http://www.glitter-graphics.com/images/empty.gif
RE: ای بزرگترای تالار هلپ می.......
باز هم از همتون ممنونم:228: ولی واقعا هم استرس داره وقتی آدم به جلوی پاش نگاه میکنه و میبینه باید مسئولیت ی خونواده رو قبول کنه.
baby عزیز ما در خدمتیم :73:
RE: ای بزرگترای تالار هلپ می.......
امروز رفته بودم سمت بازار بزرگ- نيم ساعت وقت داشتم يه دوري بزنم - سمت مسجد شاه بودم-كنار طلا فروشي ها وا ميستادمو طلاها رو نگاه ميكردم ... قيمت هارو كه ميديدم دود از كلم بلند ميشد. نميدونم كي ميخواد از اين زلم زيمبوا بخره... خيلي وحشتناكه قيمتاش.. خدا به داد برسه. نري سمتش كه تو هم سر گيجه ميگيري
RE: ای بزرگترای تالار هلپ می.......
خوب خدا را شکر شاداماد . دومین شاه داماد تالار شما هستید و نفر قبل از شما هم دیجیتال من است . وای عروس خوشبخت و این همه مادر شوهر و خواهر شوهر و برادر شوهر طفلکی اگر بداند قوم و خویش داماد زیاد هستند وحشت می کند . عروسی کی هست ؟! لباس بدوزیم ؟!کی با عروس خانم وارد تالار همدردی می شوید تا سری جدید یار گیری شروع شود ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
لولی وش عزیز امروز که تا بازار رفته بودی و سرت هم سوت کشیده هیچ خبر داری باید دو تا از همان هایی که دود از سر و کله ات بلند کرده کادو بدهی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 1- دیجیتال من 2- فافا
راستی ببخشید دانه یادم رفت .دانه عروس تالار است .
پس شد 3 تا کادو <<<<<<< لولی وش