نمایش نسخه قابل چاپ
honey به پزشک مراجعه کن، مشکلت حل می شه.
در ضمن من اینجا تاپیکی دیدم که فکر می کنم براتون مفید باشه:
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=5115
برای موضوعات مشابه هم حتما خودتون search خواهید کرد.
+ من مطمئنم که همسرتون بهتون خیانت نمی کنند. چون شما مشکل رو درست تشخیص دادید، و حلش خواهید کرد.
واکنش درست شما به مشکلی که دچارش شدید، و تلاشتون برای حلش (که عضویت در این سایت نشونه شه) باعث می شه آینده زیبا و شیرینی در انتظارتون باشه.
Best wishes
دوست عزیز این مشکلیه که بیشتر خانم ها بعد از زایمان دارن خودتو ناراحت نکن با مراجعه به یک پزشک می تونی تا حدی مشکلتو حل کنی... اما باید جدی بگیریش.
دوست عزیز
نگرانی شما در مورد شیر بچه فقط ناشی از یه فکر سنتبه و اصلا ضرورتی نداره خود من بچمو سر یه سالگی از شیر گرفتم و خیلی هم خوشحالم و خود بچه هم راحت شد چون هم می تونست شیر گاو بخوره و هم کاملا غذاخور شد و هم اینکه خودم از عذابش راحت شدم پس نگران این موضوع نباش و هز چه زودترم اینکارو بکنی بچه راحت تر با این مساله کنار میآد و ضربه کمتری می خوره این اولا...
دوما من نمی دونم این مساله خیانت چیه که هی این بنده خدا رو ازش می ترسونین اگه اون اقا مثلا دیسک کمر بگیره و دکتر رابطه جنسی رو براش ممنوع کنه هی به مرده می گین بدو زودتز خوب شو و گرنه خانمت بهت خیانت می کنه!!!!!
من واقعا و از صمیم قلب برای همچین تفکراتی متاسفم مگه این دل آدم در و دروازه ست که تا بچنبی یکی دیگه بیاد واقعا وقتی انسان نرمال چه زن و چه مزد از همسرش لذت ببره هیچوقت اونو با دنیا عوض نمی کنه عین اینه که آدم دلش بستنی بخواد بهش بگن به جاش آش بخور یادت میره بستنی می خواستی!!!
زندگی و دوست داشتن که همش رابطه جنسی نیست!!!
و آخر اینکه عزیزم این مساله اصلا صحت نداره که شیردهی میل جنسی رو کم می کنه شاید بی خوابی و خستگی مراقبت از کودکت روی بدنت و فکرت تاثیر بذاره اما نه شیردهی عزیزم دنبال دلایل دیگه باش شاید چیزی از همسرت هست که تو رو جدیدا آزار می ده بعنوان مثال اون توی بچه داری اصلا باهات همکاری نمی کنه یا خستگی فکری و جسمیتو درک نمی کنه و ........اینو خودت خیلی بهتر می فهمی و یکی هم افسردگی های بعد از زایمانه ....
چیز عجیبی نیست و بهترین راه درمانش اینه که خودتو از اون چیزایی که آزارت می ده سبک کنی اینو از من بپذیر که میل جنسی کاملا یه مساله روحیه پس فکرت رو آزاد کن و اصلا خودتو تحت فشار نذار این استرس تو رو بدتر می کنه...... پس خانم خوب نگرانی تو نه تنها کمکت نمی کنه که شرایطو برات بدتر می کنه...
سلام خانم محترم ونگران! به نظر من نگراني شما مثل اينه كه بگوييد شديدا سردرد دارم و نميدونم چه كنم!
اولين كليد هر مشكل فهميدن اونه كه شما كاملا فهميدين. حالا اگه با راهكارهاي معمول و توصيه هاي دوستان مشكلتون حل نشد خيلي ساده به پزشك مراجعه كنيد. جالبه كه خانم هاي اروپايي يا آمريكايي اگه حتي يكبار ارتباط خوبي نداشته باشن حتما خيلي جدي و پيگير اقدام به درمان ميكنند اما ما ايرانيها اين مساله را شرم آور مي دونيم خيلي زحمت بكشيم يه همچين جايي مطرح ميكنيم.
خانم عزيز اول نگراني را از خودت درو كن ترس از خيانت شوهرت را هم نداشته باش انسان هستيم نه حيوان. كسي كه بخواد خيانت كنه دليل مي تراشه ولي همسر خوب صبورانه در پي رفع مشكلات زندگيش بر مياد و اينهم مشكل شما نيست مشكل زندگي شماست و اضطراب و نگراني دليل اوليه.
من مدتي اين مشكل را در ابتداي ازدواج داشتم و حتي نمي تونستم مطرح كنم اما با شنيدن صحبت هاي يكي دوتا از همكارام ... به پزشك مراجعه كردم (جالبه كه بدونيد ويتاميني از بدنم كم شده بود) بعد ازاون بايد خيلي خيلي از نظر رواني با خودتون كنار بياين (خصوصي پيغام مي گذارم)
سلام خانومی
گاهی موندن توی خونه وکارهای یکنواخت کردن و دور بودن از اجتماع باعث می شه حوصله ی هیچ کاری رو نداشته باشی
نگه داری از بچه کار دشواریه بخصوص در سن یک سالگی کودک نهایت انرژی رو از آدم می گیره در زمان شیر دهی هم خانوما اغلب ضعیف می شن و این ضعف فکر می کنم مشکلات فکری و روحی هم براشون بوجود می آره
خانومی همونطور که بچه ها گفتن شیر رو قطع کن شما به عنوان یک مادر وظیفه ات رو خوب انجام دادی حالا وقتشه که یکم بیشتر به همسرت توجه کنی
سعی کن یکم بیشتر به خودت برسی تا ضعف عمومی بدنت رو جبران کنی
مراقب خودت باش:72:
موفق و پیروز باشی
سلامنقل قول:
نوشته اصلی توسط f_z
ممنون از راهنمایی خوبتون
من قبلا شاغل بودم ولی در زمان بارداری چون استراحت مطلق بودم کارمو کنار گذاشتم ولی کارفرما ازم خواست که بعد از زایمان برگردم و کسی رو جایگزین من نمی کنه
6 ماه بعد از زایمان که مرخصی داشتم 6 ماهم بخاطر کودکم در خانه موندم حالا که می خوام برم دوباره سر کار همسرم مخالفت می کنه و این برای من شده یه مشکل بزرگ
از طرفی هم اصلا کمکم نمی کنه البته من ازش هیچ انتظاری ندارم چون می دونم که خسته می شه و نایی برای سرو کله زدن با بچه نداره حتی وقتی می رسه خونه من بچه رو می خوابونم که کلافه نشه
من کسی بودم که تو اجتماع بودم و کار می کردم و حالا برام سخته یه زن خانه دار بشم و بشینم خونه فقط با بچه ام سرو کله بزنم
شاید شما راست بگین این مشکلات روانی باعث شده من حوصله ی هیچ کاری رو نداشته باشم
همه بچه ها راس ميگن فكرت را اون لحظه ازاد كن در ضمن درسته دروغگويي كار خوبي نيست اما گهگاهي لازمه دروغكي به همسرت بگو احساس ميكنم اين روزا احساسم داره كم كم خوب ميشه . در ضمن وقتي اقاتون خونه نيست فيلمهاي تحريك كننده ببين موفق باشي
دوست خوب و گرامی فکر میکنم بتونید از طریق یک مشاور مشکلتون رو حل کنید با خوندن تاپیکتون متوجه شدم که شما پیشتر از اینکه ناراحتی جسمی داشته باشید خستگی روحی دارید وبه همین دلیل از روابط جنسی با همسرتون لذت نمی برید یک پیشنهاد :یک روز را در آرامش فکری سپری کنید و به تمام چیز های خوب فکر کن وبه چیزهایی که باعث ناراحتیت میشه فکر نکن و بعد به همسرت بگو که امروز میتونی خواسته ی اونو انجام بدی واز رابطتون لذت ببری امیدوارم که موفق باشید
از همه تون ممنونم برای اینکه کمکم می کنین
پاییز خزان و شهامت عزیز
من بارها سعی کردم دخترمو زود بخوابونم و همه ی کارهامو بکنم تا بتونم بیشتر به همسرم برسم ولی وقتی می خوام شروع کننده خودم باشم همسرم می گه من امشب خستم بگیر بخواب مهم اینه اون زمانی که من می خوام تو آماده باشی
یا اینکه گاهی تا ساعت 2 یا 3 شب پشت کامپیوتر کار می کنه و من اون موقع دیگه خوابم برده و انتظار داره ساعت 3 شب که می آد تو رخت خواب من ازش با آغوش باز استقبال کنم
من می دونم تو این مدت خودم مقصر بودم ولی همسرم هم داره شرایط رو سخت می کنه اگه به موقع بیاد بخوابه و کمی با من راه بیاد منم خیلی بهتر می تونم به وظیفه ام عمل کنم
بارها بهش گفتم عزیزم ساعت 3 شب خیلی دیره خودت اذیت می شی خودت صبح باید بری سر کار کسل می شی ولی میگه اینا همش بهانه است خودت نمی خوای
شاید حرفای من از نظر همه ی شما دوستان عجیب بیاد ولی اینا همه باعث می شه که من
نسبت به همه چیز بی احساس بشم
همسرم هیچ وقت شرایط منو بعد از زایمان درک نکرده همیشه تا از چیزی گله می کنم می گه این لوس بازی ها رو از خودت در نیار با اینکه من واقعا خیلی مشکلات داشتم سر بچه دار شدن و زایمانم حالا هم هر چقدر بهش محبت می کنم و می خوام که بهش نزدیم بشم خودش همکاری نمی کنه
پیش مشاور هم رفتم مشاور هم میگه چون یکسال استراحت مطلق بودی و رابطه جنسیتون وقفه افتاده بعدشم زایمان و مشکلاتش بوده همسرت تعادلش رو از دست داده باید یک مدت تابعش باشی تا دوباره به حالت تعاددل برگرده
باور کنین من خودخواه نیستم و می دونم که به همسرم بد کردم ولی دست خودم که نبوده
شرایطم اجازه نمی داده حالا هم حاضرم هر کاری کنم تا دوباره برگیردم به همون روزها ولی خودش نمی خواد
عزیزم کمی سختی کشیدن برای رسیدن به آرامش لازمه درسته که شما سختی های زیادی رو تحمل کردی بازهم تحمل کن تازودتر به آرامش برسی میتونی با همسرت صحبت کنی تا قبل از رابطه جنسی با تو هماهنگی کنه تا تو خودتو برای اون آماده کنی وبهش بگو این کار به تو کمک میکنه تا حس لازم رو داشته باشی و کم کم به روال گذشته برگردی