RE: آقایون تالار لطفا نظر بدین
آقای سورنا خیلی خیلی خیلی ممنونم، باور کنید وقتی داشتم نوشته های شما رو می خوندم ناخودآگاه گریه ام گرفت (الان می گید اینهمه گفتم گریه نکنید!) ولی جدی می گم، تا حالا توی زندگیم کسی نبوده که اینطوری دلسوزانه در مورد روابطم باهام صحبت کنه.:72:
در مورد نیاز اولی که شما گفتین، به هر حال شما با زندگی من آشنایید، الان دو ماهه که به خاطر شرایط جسمیم نمی تونم برم سرکار، آیا یک زن بدون اینکه درآمدی داشته باشه می تونه به همسرش در این مورد کمک کنه؟
در مورد نیاز 2 اگه همسر (مرد) همیشه متوقع باشه که در هر زمینه ای با اون موافقت بشه (البته این در مورد همسر خودم صدق نمی کنه اما از خیلی از دوستانم این قضیه رو شنیدم) و اگه خانم مخالفت کنه شروع به بداخلاقی و گاه اجبار کنه چه عکس العملی خوبه؟ با چه روشی میشه به همسرمون بفهمونیم که شرایط و توانایی موافقت کردن با اون قضیه خاص رو نداریم؟
در مورد نیاز 3، (این قضیه برای من خیلی پیش اومده) اگه همسر (مرد) از مسئله ای ناراحت بود و اون مسئله مربوط به رفتار خانواده خودش بود بهترین عکس العمل زن چی می تونه باشه، توی اون شرایط باید به همسرش حق بده و یا به خانواده اش؟ یعنی مرد به چه عکس العملی نیاز داره؟ همدردی؟ نصیحت؟ ...
و اینکه وقتی به طور کلی مردی در حال درد دل کردن با همسرش هست از همسرش چه انتظاری داره؟ اینکه ساکت باشه و به حرفش گوش بده؟ باهاش همدردی کنه؟ سعی کنی مشکلش رو حل کنه ؟ و ...
واقعا از شما ممنون هستم شما واقعا برادرانه به من کمک می کنید. منتظر نوشته های بعدی شما و سایر دوستان هم هستم.
خانم کیمیا خاتون شما درست می گید اما اگه این کار مفید نبود حداقل برای من، خوندن این همه کتاب روانشناسی هم مفید نیست.
خانم پاییز خزان، امیدوارم شما هم نتیجه خوبی بگیرید، برای ایجاد موضوع جدید هم باید در هر تالاری که وارد می شید روی موضوع جدید کلیک کنید.
RE: آقایون تالار لطفا نظر بدین
روزن عزیز من شرایط رو برای انسانهایی عرض کردم که نرمال محسوب شده و لااقل در درون خود معترف به این هستند که بایستی در زندگی نیمه ای از بار مسئولیت را بر دوش بکشند.
به طور مثال شخص شما که چنین شجاعانه و مهربانانه خواسته اید به زندگی مشترک خود کمک کنید.
اندکی درک در همسر شما به او می رساند که شما شرایط کار کردن را ندارید، او می تواند درک کند که دلیل عدم سرکار رفتن شما این است که همسر را مسئول تمام زندگی می دانید یا اینکه نمی توانید و خود هم از این بابت آزرده خاطر هستید. در این شرایط من فکر می کنم به جای خودخوری، بهتر است که به همسر خود برسانید که برای زحمتی که می کشد احترام و ارزش قائلید.برای برطرف شدن خستگیش قدم بردارید، از محیط کارش بپرسید، از شرایط روحی او و اینکه کمکی از دستتان برمی آید را حتما از او بپرسید. اینها به نظر من برای زنانی که موقعیت درآمد زایی ندارند کافیست و بسیار هم پسندیده.
در مورد نیاز 2 هم گفتم که برای یک مرد نرمال که خواسته ای منطقی دارد. مردی که متوقع باشه همسرش همیشه او را تایید کندنرمال نیست. باید دید چه خواسته ایست که برای زن قابل موافقت نیست. گاهی اوقات مشکل از مرد است و او دیدگاهی مردسالارانه دارد. اصلی ترین کاری که به نظر من نباید انجام بشه انجام دادن کار و شکایت از انجام کار است. باید برای مرد باز نمود که برای تداوم یک زندگی به شکل مناسب خود بایستی مرد به نگاهها و نظرات یک زن ارزش بگذارد و این ممکن نیست مگر اینکه خود زن برای خود و نظراتش چنین ارزشی قائل باشد. در تمامی این موارد نباید کاری کرد که مرد متوجه ضعف زن شود. شما از چیزی که ناراحت هستید اگر گریه کنید و خود را بی تاب نشان دهید ضعف خود را نشان داده اید. در شرایطی نرمال که همسر شما از لحاظ روحی آمادگی شنیدن را دارد، موضوع را باز نموده و از او درخواست کنید که دلایل خود را برای موردی که می خواهد شما او را تایید کند بیان کند. البته در تمامی این موارد مهم این است که موضوع بحث چیست. با این حال در این موارد دوستان(مردان و زنان) وابسته به تجربه خود می توانند کمک کنند که از اونها در خواست می کنم.
در مورد نیاز 3، نیاز به درک مهمترین مسئله است. مراحل به همون شکلی که گفتم در پست قبلی تصور می کنم درست باشه. ولی همسر شما بیش از همه نیاز به درک شما دارد. نیاز به این دارد که شما را در کنار خود ببیند. نیاز دارد که بداند شما هم در مشکلات او می توانید قدرتمند باشید و پناه او. پس گاهی به شما پناه می آورد و از شما سوال می پرسد، تو فکر می کنی که من چی کار کنم؟
وابسته به شرایط خود مرد به شما می رساند که نیاز به همردی، حل مشکل، سکوت و یا... دارد. اما او حتما نیاز به حضور شما دارد، نیاز به درک توسط شما. گاه سوالاتی مانند " فکر می کنی می تونیم باهم صحبت کنی""عزیزم من پیشت می مونم که با همدیگه راجع به مشکل تو صحبت کنیم" و "می شه بدونم چی ... گلم رو ناراحت کرده" به او اجازه صحبت کردن می دهید." از نصیحت در ابتدای کار حتما امتناع بشه. البته این دید منه.
RE: آقایون تالار لطفا نظر بدین
با اینکه گزینه تشکر هست اما اون تشکر برای این همه کمک شما کافی نیست واقعا ازتون ممنونم آقای سورنا- آرمان:72: . یه چیزی که من از روابط خودم و همسرم فهمیدم اینه که همسرم فردی فوق العاده احساساتی هست، یعنی برخلاف چیزی که همه میگن مردها احساس ندارن! من بارها و بارها عشق و علاقه همسرم رو نسبت به خودم دیدم و همچنین گذشت ایشون رو، یعنی باید بگم اونقدر که همسر من توی زندگیمون گذشت داره من ندارم! برای همین می خوام خودم رو اصلاح کنم و کاری کنم که لیاقت این همه محبت اون رو داشته باشم یعنی میخوام این رابطه رو صمیمانه تر کنم به طوری که خودم بیشتر از اون جرأت گذشت داشته باشم! شاید بهتره بگم من از گذشت کردن می ترسم! چون احساس می کنم اگه از چیزی بگذرم یا کوتاه بیام میشم مثل مادرم! مثل مادرم که همیشه پدرم خردش می کرد و مثل یه کلفت بهش نگاه می کرد، یه نیروی توی وجود من هست که بهم اجازه نمی ده راحت باشم، همه اش می ترسم که نکنه اون هم مثل پدر خودم بشه، نکنه بعد از چند سال زندگی من تبدیل به یه موجود وابسته و زائد بشم!
آیا گذشتهای بیش از حد یک زن، در برابر یک مرد نرمال، باعث سلطه اون مرد میشه؟ آیا اگه من از حقم بگذرم و به دل اون راه بیام کم کم همسرم رو تبدیل به انسانی خودکامه نمی کنم؟ چطور برخورد کنم که هم همسرم خوشحال و راضی باشه و هم نظر من رو محترم بشمره؟ چطوری با این احساس لعنتی خودم کنار بیام و بدون ترس از اینکه به سرنوشت مادرم دچار بشم گذشت داشته باشم و نتیجه مثبت بگیرم؟
ببخشید اگه این چیزها رو مطرح کردم آخه خیلی وقته که دارم با این اخلاق خودم مبارزه می کنم، یه ترسی هست که توی وجودم رفته و ناخودآگاه منو اسیر خودش می کنه.
آقای سورنا- آرمان مرسی که به من کمک می کنید :72: اگه سایر اعضا هم تجربیاتشون رو در اختیار بگذارند متشکر میشم.
RE: آقایون تالار لطفا نظر بدین
روزن عزیز باید باور کنید که مردان امروزی(البته اکثرا) که دست به امر خطیری مانند ازدواج می زنند و مسئولیت قبول می کنند متفاوت با مردانی مانند پدران ما هستند که دید مردسالارانه ای را دنبال می کردند. تصور می کنم گذشت این همه سال به شما این را نشان داده که همسر شما متفاوت با پدر شما فکر می کند . پدر شما( و برخی از پدران نسل گذشته) ابتدا توقعات خود را مطرح می کردند، فرمان خود را می دادند و بعد از اجرای فرمان پاداشی هم پرداخت می کردند. آیا ازهمسر خود چنین رفتاری را دیدید؟
امید شما ، مانند یک منبع عشق مرتب به شما می تابد. تا زمانی که افراط نکنید و رفتار شما به یک فرد وابسته شباهت پیدا نکند تنها چیزی که این منبع عشق را ساپورت می کند عشق شماست. اگر اکنون گذشت نکنید بعدها بسیار دیر خواهد شد. به روزی بیندیشید که این اهمال کاری این منبع عشق را خاموش کند. از این بیشتر هراس داشته باشید!!
آیا امید باید قربانی عصبانیت سورنا، مردسالاری پدر، دروغ x و خیانت y بشود؟!!!
بیش از حد نیاز نیست گذشت کنید. گذشت را آغاز کنید، اگر دیدید که او سواستفاده می کند رفتار خود را تغییر دهید، ولی عشق خود را به او نشان دهید. شما سزاوار عاشق شدن و بودن هستید. نه سزاوار منفعل بودن و منتظر گذشت نشستن!! فقط درک کنید تفاوتهای بین افراد را و سپس تصمیم بگیرید.
من همسر شما را مثال زدم به عنوان یک مرد. از این بابت پوزش می خواهم.
RE: آقایون تالار لطفا نظر بدین
مرسی آقای سورنا شما درست می گید، حتی یه بار امید هم این حرف رو به من زد «باور کن من مثل پدرت نیستم»، از وقتی این حرف رو ازش شنیدم خیلی شرمنده شدم، البته این حرف رو در مقابل عملی از من نزد داشتم براش درد دل می کردم و به این احساسم اشاره کردم و اون این حرف رو زد، وگرنه در مواقع معمولی سعی می کنم گذشت کنم اما بیشتر مواقع گذشتم با رضایت کامل نیست، ته دلم ناراحتم، ته دلم اون ترس هست، امید هم بهم میگه زیادی حساسی و تو گذشتت رو بهم ثابت کردی اما اون از ته دل من با خبر نیست! من از این حس خودم متنفرم، میترسم تا آخرین لحظه عمرم باهام باشه و هیچ وقت طعم واقعی گذشت رو نچشم و تلخی اون ترس همیشه همراهم باشه. مشکل من اینه که من از امید واقعا راضی ام اما از خودم راضی نیستم.. این باعث عذابم میشه، دوست دارم امید واقعا احساس خوشبختی کنه همونطور که من می کنم، می ترسم این احساس یک طرفه باشه، می ترسم فشار زندگی بیشتر از من روی امید باشه، دوست دارم همونطور که امید به من انرژی میده من هم به اون انرژی بدم، باعث خوشحالیش بشم. حرفهای شما خیلی به من کمک می کنه، شاید باورتون نشه اما منو به بهتر و بهتر شدن تشویق می کنه و بهم نیرو می ده.. ممنونم خیلی ممنونم..
RE: آقایون تالار لطفا نظر بدین
نقل قول:
نوشته اصلی توسط روزن
...یعنی باید بگم اونقدر که همسر من توی زندگیمون گذشت داره من ندارم! برای همین می خوام خودم رو اصلاح کنم و کاری کنم که لیاقت این همه محبت اون رو داشته باشم یعنی میخوام این رابطه رو صمیمانه تر کنم به طوری که خودم بیشتر از اون جرأت گذشت داشته باشم! شاید بهتره بگم من از گذشت کردن می ترسم! چون احساس می کنم اگه از چیزی بگذرم یا کوتاه بیام میشم مثل مادرم! مثل مادرم که همیشه پدرم خردش می کرد و مثل یه کلفت بهش نگاه می کرد، یه نیروی توی وجود من هست که بهم اجازه نمی ده راحت باشم، همه اش می ترسم که نکنه اون هم مثل پدر خودم بشه، نکنه بعد از چند سال زندگی من تبدیل به یه موجود وابسته و زائد بشم!
آیا گذشتهای بیش از حد یک زن، در برابر یک مرد نرمال، باعث سلطه اون مرد میشه؟ آیا اگه من از حقم بگذرم و به دل اون راه بیام کم کم همسرم رو تبدیل به انسانی خودکامه نمی کنم؟ چطور برخورد کنم که هم همسرم خوشحال و راضی باشه و هم نظر من رو محترم بشمره؟ چطوری با این احساس لعنتی خودم کنار بیام و بدون ترس از اینکه به سرنوشت مادرم دچار بشم گذشت داشته باشم و نتیجه مثبت بگیرم؟
اگه سایر اعضا هم تجربیاتشون رو در اختیار بگذارند متشکر میشم.
روزن عزيز
فعلا يه مطلبي رو عرض کنم که تفاوت بين فداکاري وگذشت رو نشون ميده.
فداکاري قبل از انجام يه عمل اتفاق ميفته ،مثلا شما از حق خودتون مي گذرين و طبق خواسته همسرتون عمل مي کنين. يا بالعکس
اما گذشت اونه که همسرتون يه کار اشتباهي رو انجام ميده و يا حقي رو ازتون ضايع مي کنه ..... اينجا اگه اونو بخشيدين گذشت کردين.
حالا بنظر من نيازي نيست خيلي فداکاري کنين تو زندگي (که به شخصيتتون هم بربخوره - هموني که ازش نگراني هم داريد) وبعنوان يه شخصيت مستقل خواسته هاتونو مطرح مي کنين. اينا ميشه تفاوتها در زندگي.
اما تو زندگي گذشت خيلي لازمه ، زود ببخشيد. مسائلي که پيش مياد رو خيلي کشش نديدو...
واما انتظارات:
- نشون بده که از زندگي باهات راضيه.
- بنابراين گريه وقهر شديدا به اين رابطه دوستانه لطمه ميزنه.
- واقعيات رو بپذيره.
- يه مقداري اهل منطق باشه. ، مي گم يه مقدار برا اينکه احاساسات يه زن مي تونه برا زندگي مفيد باشه.
خب اگه بخوام بنويسم بنظرم خيلي کليشه اي ميشه
" خلاصش اينه که زن بايد زن باشه"
خودتون باشين ، از لحاظ احساس ودرک متقابل و.... اخلاقيات رو رعايت کنين.(حالا ديگه اينجا مي تونيم بگيم
- صداقت داشته باشد.
- غيبت نکند (مگه ميشه يه زن غيبت نکنه!!!!)
- تخم نفاق رو نکارد (درخصوص ارتباط با فاميل شوهر ، البته مي دونم نشدنيه چون از زمان آدم همينطوري بوده ، ارتباط عروس ومادر شوهر)
با پارچ آب آدمو بيدار نکنه !!!!!!!!! - هنوز نمي تونم شکلک دربيارم.
RE: آقایون تالار لطفا نظر بدین
مرسی آقای بی بی، شما درست گفتید من حواسم به تفاوت گذشت و فداکاری نبود، در واقع باید بگم همسر من فداکاریهاش زیاده اما گذشتش کمه! اما من گذشتم زیاده و فداکاریهام کم.
در ارتباط با دو مورد آخر مشکلی ندارم اما نمیدونم چرا نمیتونم گریه نکنم :54: :54:
RE: آقایون تالار لطفا نظر بدین
دوست عزيز
هر چي مي خواي گريه کن ، ... گريه برهر درد بي درمان دواست
اما گريه پيش همسرت اين پيام ناخواسته رو ميده که تو از بودن با اون شاد نيستي واين خيلي تاثير بدي روش ميذاره.
يه تجربه هم بگم " زندگي به گذشت بيشتر نياز داره تا فداکاري"