به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
سلام بچه ها دیگه نمیدونم چیکار کنم خستم نه میاد طلاق توافقی بده نه اخلاقشو عوض می کنه از دوشنبه که مابا هم دعوا کردیم یه دو روزشو اومد شب خونه روزای دیگش پیش مامانش بوده میگه طلاقت نمیدم ببینم می خوای چیکار کنی عذابت میدم که دیگه کسی روعذاب ندی من نمیدونم چیکار کردم که باید عذاب ببینم به جای اینکه من اینارو بگم اون میگه همش اگه یه ساعتم میاد خونه بهم فحش و بدوبیراه میگه و از اینکه میبینه من حرفی نمیزنم بیشتر اذیت میشه دیروز اومده بهم میگه طلاقت نمیدم تا به مهندست برسی باید زجر بکشی داشتم نماز می خوندم میگه خدا بزنه توکمرت دلم میشکنه اما هیچی نمیگم نیاز داره بره پیش یه روانپزشک اما اون هیچ کاری رو قبول نداره خستم کرده هر چی کوتاهتر میام بیشترناسزا میشنوم میگه راستشوبگو نقشه کثیفت برای ازدواج بامن چی بود تو رو خدا من دردمو به کی بگم من می تونم برم تقاضای طلاق بدم و اینکه چقدر طول میکشه و اصلا باید برم چیا بگم که دادگاه قبول به طلاق بکنه
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
سلام بر دوست گرامی....مطالب شما را خواندم....
به نظر بنده ....همسرتان علاوه بر وجود اختلال در تصمیم گیری .....دچار یک نوع زود رنجی خاصی هم هست و تحمل انتقاد را هم ندارد....
و اینکه به نظر بنده رفتار همسرتان بیشتر تحت تاثیر خانواده خود قرار داره......
و یک حدس می زنم و آن اینکه چون خانواده ایشان خود را از خانواده شما بالاتر می دانند و این چنینی می پندارند که سطح شان از خانواده شما بالاتر است....بتابراین انمتخاب شما از سوی فرزندشان را قبول ندارند.....و وقتی هم دعوایی یا مشاجره ای راه می افتد........دلیلیش را همیبن اختلاف سطح می دانند...
در حل این گونه مشکلات خانواده دو طرف بخصوص خانواده همسرتان ....نقش بسیار مهمی بر عهده دارند.
اگر همسرتان از طرف خانواده بخاطر رفتار ناشایستش حمایت شود....هرگز دست از کارهای خود برنداشته و بد تر هم خواهد شد...
اما در این گونه موارد من اصلا زندگی جداگانه را صلاح نمی دانم.....اگر شما همدیگر را نمی بینید و دور از هم هستید.... با اطمینان خواهم گفت بیماری همسرتان روز به روز بدتر خواهد شد....
وجود فردی به عنوان مشوق و روحیه دهنده به فرد بیمار تاثیر بسیار زیادی روی درمانش خواهد داشت.....و اینکه از اصل "تلقین" استفاده نمایید....هرگز به چشم یک بیمار یا معتاد به او نگاه نکنید......
اصل تلقین در این گونه موارد بسیار موثر است.....طوری رفتار نمایید که اصلا او معتاد نیست....وقتی حرفی از اعتیاد به میان می آید بگویید من مطمئن هستم که تو هرگز مواد مخدر مصرف نمی کنی.....به او انرژی دهید.....بگذارید احساس مرد بودن در او بیدار شود....همیشه بگویید ::خوشحال هستم که مردی بالای سرم هست و زندگیم را اداره می کند(با اینکه اصلا هم این طور نیست ولی بگویید)....
گفتن و تاکید این جملات باعث به وجود آمدن نوعی ""شرم"" در او می شود......و در نتیجه انگیزه بهبود را بیشتر.....
من از ته دل دعا می کنم که هرچه زودتر مشکلتان حل شود..
موفق باشید....
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
مرسی دوست عزیز از راهنماییتون اما خانواده ما از نظر مالی و تحصیلی بالاتر از اونها هستن اما اونها چنین فکری دارند و از طرفی من مطمئنم خیلی تحت تاثیر خانوادش هست و من بهش نگفتم از خونه برو خودش میره پیش مامانش اینا اون همه خصلتهای خودشو به من میگه من با خودم میگم اگه فکر میکنه من ایرادی داشتم که باهاش ازدواج کرم بیاد طلاق بده اما اینکارم نمیکنه بخدا دیگه بریدم اون هیچ اشتباهیشو قبول نداره من دیروز رفتم دانشگاه اخه شب قبلش رفته بود پیش مامانش اینا دیروز که من از دانشگاه برگشتم میگه خوب سرت شلوغه میگم رفتم دانشگاه اون دروغ گفته دیپلم نداشته اعتیاد داشته خانوادش با من اینکارارو کردن خیانت تا حدی کرده کتک زدهبد میگه به من تو منو بدبخت کردی کمرت بشکنه اخه این چه عدالتیه اون اصلا منطق نداره اگهداشتیه خورده نگاه میکرد میدید من اگه نمیخواستمش همون موقع که دیپلمشو دروغ گفته بود ترکش میکردم دیگه نمیدونم ساکتم میگه چرا ساکتی حرف میزنم کتک می خورم تازم میگه من به تو شک دارم تو بد شرایطی گیر افتادم
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
واقعا انگيزه شما از ازدواج با اون چي بوده.؟
به نظر مياد اون يه جور احساس خود كم بيني داره، اينكه ديده شما حاضر شديد با موقعيتي كه داشتيد با اون ازدواج كنيد، براش قابل هضم نيست. كاملا مشخصه كه اون نسبت به شما، رابطه شما با همكاراتون خيلي حساس و بدبين شده. حس مي كنه كه شما واقعا دلتون پيش اون نيست. به خاطر همين درد روحي هم كه داره احتمالا سراغ مواد رفته، يا زود عصباني ميشه . . .
البته من تاپيك شما رو خلاصه وار خوندم و از جزئياتش با خبر نيستم، ولي مي دونم كه شما به زندگي تون علاقه مند هستيد و حاضريد براي بقاش هركاري بكنيد. شما الان وظيفه سنگين و مهمي داري اگه بخواي زندگي تو حفظ كني.
بايد بهش ثابت كني كه دوسش داري. قربون صدق رفتن و . . كافي نيست. اطمينان قلبي رو بايد ببيني اون در چي مي دونه. نحوه لباس پوشيدن، طرز حرف زدن، همين لبخنداي ساده اي كه احتمالا براي شما هيچ اهميتي نداره مي تونه براي اون مهم باشه. اون دايم داره روابط خودش با شما رو با رابطه شما با بقيه مردا مقايسه مي كنه و كافيه يه لبخند قشنگ، از اونايي كه دوست داشته شما به اون هديه بديد رو براي يه رقيب (خيالي) ببينه. طبيعيه كه اعصابش داغون بشه و اين جور مقايسه ها باعث تشديد وخامت اوضاع مي شه.
من نمي خوام بگم شما مشكل داري. اما تغيير رو در خودت هم شروع كن.
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
اون قبل از ازدواج با من اعتیاد داشته اون اگه توجه کنم بهش میگه مشکوکی اگه نکنم یه جور دیگه من اونو با شرایطش پذیرفتم اما اون منو نپذیرفته همیشه بهش میگم تو هم میتونی پیشرفت کنی اما هیچیرونمی پذیره بخدا موندم
به: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
با خودش صحبت كنيد. ببينيد چرا حاضر شده با شما ازدواج كنه؟ چرا با وجود اختلاف سني، همچين تصميمي گرفته؟ عاشق شده بوده؟ بالاخره يه دليلي داشته ديگه. بهش نشون بديد كه شما هنوز همون دخترين حتي با خصوصيات بهتر از اون موقع. به نظر من اون به باور قلبي نياز داره. به محبت واقعي كه به اون آرامش بده.
با هم باشيد. از با او بودن لذت ببريد و سعي كنيد اين موضوع رو خودش بفهمه، نه اينكه اونو بهش بگيد. ازش بخواهيد با شما بيرون بياد، با هم بريد پياده روي، همينجوري بي دليل توي خيابون قدم بزنيد. اگه بهانه اي براي بيرون رفتن نداريد، ازش بخواهيد براي خريدن چيزي به كمكتون بياد. در راه رفتن توي خيابون عجله نكنيد. آرام قدم برداريد تا بهانه براي صحبت كردن پيدا كنيد. بايد به او ثابت شود كه شما به او وابسته ايد. استقلال مادي و فكري خودتان را به رخ او نكشيد.
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
همیشه اونقدری که پاکی و انسان بودن طرف برام مهم بود پول و ماشین و خونه نبود اما حالا که میبینم گذشتن از یکسری از خواسته هات برای اینکه همسرتو تحت فشار قرار ندی از تو یه ادمی میسازن که با نقشه تن به ازدواج دادم و براش ضرر دارم ازارم میده(طبق گفته همسرم) اره شاید باید مثل خیلی از دخترای دیگه بودم و ماشین و خونه عروسی پول ازش میخواستم تا بهم نگه نقشه کثیفت از ازدواج با من چی بوده دو هفتس که از اخرین دعوامون میگذره چند روز اولشو تنها توخونمون میخوابیدم یه دو دفعه اومد بهم بدو بیراه گفت و چون من سکوت کردم در و محکم بست و رفت منم از شنبه دیگه نرفتم تنهایی خونمون اخه خیلی درست نیست تنها تو اون خونه باشم دو سه روز پیش به پدرم زنگ زده و بخاطر اون قضیه دختر که براتون تعریف کردم خودشو بی گناه خونده من نمی گم همسرم اینکارو کرده میگم چرا خودشو بجای اینکه غرق تو زندگیش کنه غرق تو حاشیه کرده پدر منم گفته من تنها بخاطر اون قضیه نیست که از دستش دلخورم همه اون مسایل دست به دست هم دادن که من ازش سرو شدم و پدرم گفته تنها در صورتی بر میگرده که تو روشتو عوض کنی اینارو پدرم از جانب من گفته بهانه میاره که چرا تو با خانوادم در ارتباط نیستی اخه چه جوری باشم که با وجود اعتیاد بچشون و عصبی بودنو کتک زدنش میگن من بدم و بهم تهمت اینو میزنم که مشکلی حتما داشتم که با پسرشون ازدواج کردم اینم گناه ادمیه که میخواد با عشق ازدواج کنه نه با پول طرف. بعد از اینکه با پدرم حرفاش تموم شده به من اس ام اس زده که بهتر یه مدت از هم دور باشیم اگه قدر همو بدونیم اخلاقمون رو عوض میکنیم منم بهش گفتم تا راهنمات نگه که اعتیادت درمان شده و دست از دروغ گفتن و کتک زدن بر نداری من بر نمی گردم سر اون زندگی شما بگید من با چه انگیزه ای بر گردم که دوباره کتک بخورم و ازش بشنوم که تو به من ضرر می رسونی پر پر شدم اخه این حرفارو من باید بزنم یا اون اون ادمیکه از دیپلم گرفتنش به من دروغ گفت چقدر اشک ریختم چقدر این در اون در زدم که کنگره 60 رو پیدا کردم برا درمانش بعد بگه تو منو گول زدی تو تنهایی رو دوس داری غریبه پرستی نمی خواد قبول کنه که بخاطر دوران بد بچگیش که من زیاد نمیدونم از لحاظ روحی بیماره و باید درمان بشه بخاطر اونا رو اورده به حشیش. حیف که نفهمید من چقدر برای زندگیم تلاش کردم . مشاورم رفتیم قبل از اینکه بدونم حشیش میکشه گفتن شخصیت پارانوییدی داره . حالا من بدم و اون خوب. میگه تغییر کردم راست میگه اگه اول خودشو میزد حالا بدن منو کبود میکنه . خیلی راحت تو چشام نگاه میکنه و دروغ بهم میگه در صورتیکه از خودشم بپرسید میگه من تا حالا بهش دروغی نگفتم . خیلی دلم گرفته من از زندگی چی می خواستم نصیبم چی شد. هم دوسش دارم اما میگم این که زندگی نشد تا خودش نخواد من صد بار دیگم تلاش کنم بازم فایده نداره تو بد شرایطی گیر کردم فعلا صبر میکنم ببینم چیکار میکنه
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
تصور نمی کنم مشکلی از جانب شما باشه مگر در انتخاب. ایشون یک بیمار روانی کامل هستند. دقیقا همون طور که مشاور گفت یک شخصیت به شدت پارانوئیدی داره.
برخلاف بقیه دوستان من اصلا موندن در اون خونه و ادامه زندگی با ایشون رو به شما توصیه نمی کنم. سالهای کمی از زندگیتون رفته. باقیشو به هدر ندهید.
در منزل پدرتون باشید و تحت هیچ عنوانی از اونجا خارج نشید. سعی کنید یک وکیل مناسب انتخاب کنید. تصور می کنم این عادت کردن شما به درد و رنج شما رو بی حس کرده در برابر این فرد. واقعیت این است که ایشون تا زمانی که اعتیاد خود را ترک نکند و این بیماری روحی خود را معالجه نکند شایسته در کنار شما بودن نیست.
متاسفانه یه چیزی که آدم رو ناامید می کنه اینه که خانومهای ایرانی برخیهاشون البته هر چقدر که درد و رنج می بینن بیشتر به طرف مقابل علاقه مند می شن و وقتی هیچ سختی نمی بینن از اون طرف زده می شن و شروع به بهونه گیری می کنن!!اینها در پاورقی بود برای اینکه بدونید شما در زندگی با ایشون چیزی رو ندارید که بخواید قدرش رو بدونید و به خاطرش فداکاری کنید.
فداکاری برای زندگی شما کافیست!! به فکر نجات خود باشید. با یک وکیل مجرب حتما صحبت کنید به خصوص برا ی بحث اعتیاد و شخصیت بیمار کونه ایشون.
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
ممنون از نظراتتون اما من هنوز نتونستم با احساسم کنار بیام من میدونم اون بیمار ولی اون اصلا بیماریشو نمیپذیره الان 3 هفتس که من و اون از هم دوریم و بهش گفتم اگر 3 شنبه نیاد و طلاق توافقی نگیریم مهریمو میزارم به اجرا اما راستش دلم راضی نیست میدونم منطقیش اینکه ازش جداشم اما احساسم دوسش داره و دوست دارم کمکش کنم اما حیف که قبول نداره و جالب اینکه اون میگه تو منو بدبخت کردی و ازم سوء استفاده کردی در صورتیکه خودش میگفت و من اصلا فکر نمیکردم تو به من جواب مثبت بدی اصلا نمیتونم با این احساسم که همیشه بهم ضربه زده کنار بیام چون میدونم همسرم ادم تنهایی و به کمک من احتیاج داره اما تا خودش نخواد فایده نداره و این منو بینهاتیت زجر میده همیشه میگم خدا که میدونست من چقدر احساسیم چرا منو تو این شرایط قرار داد همیشه با دید بد به قضیه نگاه میکنه نمیدونم چرا اصلا درک این رو نداره که اینم من بودم که باهمه شرایطش کنار اومدم خیلی دلم گرفته اشکام همینجوری میاد اما چه کنم که دلم با منطقم یکی نیست اون نمیخواد از من جدا شه اما مشکلشم قبول نداره بهش میگم اگه من تو رو تخریب کردم پس چرا منو میخوای چیزی نمیگه خدایا پس من چیکار کنم :302:
متاسفانه تو بد شرایطیم عقلم با احساسم یکی نیست الان 3 هفتس که ما از هم دوریم تو تمام حرفاش اینکه تو منو خراب کردی تو روزگارمو سیاه کردی بهش گفتم اگر 3 شنبه نیاد و طلاق توافقی نگیره مهریمو میزارم اجرا کاشکی احساسمو درک میکردید خیلی دوس دارم در کنارش باشم اما با این شرایطش که روزبه روز بدتر میشه نمیتونم کنار بیام خودش اصلا مشکلشوقبول نداره و تا قبول نداشته باشه نمیشه پی درمانش رفت خدا میدونست من دختر احساسیم اما نمیدونم چرا زندگیم این شد پس من چیکار کنم هر کاری میکنم بازم فایده نداره تلاشم تنها یک طرفس اون منو مقصر میدونه خدایا پس من چیکار کنم:302:
RE: کتک فحاشی اعتیاد اینبارم خیانت
سلام
خواهر خوبم مثل اینکه احساس شما در تصمیم گیریهاتون بر عقلتون پیشی می گیره و گویی
در حس دلسوزی اگوی شما سوپر اگو شده ، و نتیجه آن رفته رفته آسیب روحی به
شماست .
شما حتی در مقابل آزارهای اون در حقتون برای خود فقط دل میسوزونید ، نه اینکه جدی فکر
کنید و عقلانی تصمیم بگیرید .
همسر شما هم از نظر خانوادگی نابسامانی داشته ، هم از نظر روحی و شخصیتی بیماره ،
که حتی ممکنه زمینه اون ژنتیکی هم باشه که شرایط تربیتی نا مساعد، بروزش داده ،.
آنچه باعث شده که شما چنین انتخابی داشته باشیدضعف خودباوری در شماست ، که باعث
شده در بررسی مسائل عمیق نشوید ، توقع و انتظار منطقی را نداشته باشید ، و به سطح و
ظاهر ( بدون اینکه متوجه بشید دارید سطحی به قضیه ای نگاه می کنید ) اکتفا کنید .
در هر حال ،حال که انتخابتون درست نبوده و به اینجا کشیده شده .
بنده باتوجه به نمونه هایی از این دست که در جریان مشاوره و.. ...مواجه بوده ام ، راه منطقی برای
شما راجدایی می دانم ،که برای رسیدن به اینجا اول باید احساس را کنار بگذارید و منطقی
نگاه کنید .
بعد از ون پی گیر مراحل اجرایی جدایی باشید . که با توجه به اینکه میفرمایی نزد روانپزشک
رفتید و نظر به بیماری ایشون داده ( عدم پذیرش بیماری از سوی شوهرتان هم برای یک
بیمار روانی طبیعیه ،چون اونا نمی پذیرن بیمارند و از خوردن دارو پرهیز می کنند و حتی
اونهایی را که بستری می کنند تا تحت نظر مجبور شوند دارو بخورند را هم پرستاران دقت
می کنند که حتماً دارو را بخورند،چون اغلبشون اگر دارو ،قرص باشه ، اونو زیر زبان پنهان می
کنند و در فرصت مناسب بیرون میریزند )
لذا،با توجه به بیمار بودنش کار جدایی شما راحت تره ، چون اگر دادخوست مبنی بر مورد
ضرب و شتم قرار گرفتن از طرف ایشون بدهید و اشاره به اعتیاد و مشکلات روحی و روانی
ایشون و همچنین فریبکاری ( دروغ گفتن در رابطه با مدرک تحصیلی و سلامت که تدلیس به
حساب میاد و اثبات آن ،حق طلاق را به زن می دهد ) و ...تقاضای رسیدگی بدهید و نیز با
توجه به محل زندگی مشترک ،موضوع عدم پرداخت نفقه از سوی ایشان و ترک منزل را هم
مطرح کنید ،تا عسر و حرج شما با بررسی پزشک قانونی و اثبات بیمار و معتاد بودنش تأیید
شود و حکم طلاق به این صورت به نفع شما صادر می شود ( دادخواست کیفری داده بشه بهتره).
امیدوارم دقیق و منطقی فکر کنید و از حس ترحم نسبت به خودتون و اون بپرهیزید