RE: کمکم کنید خواهش می کنم
ممنون از راهنماییتون گرد افرید و طاهره خانم به نظر من گرد افرید تجربه ماننده من را نداشته دیگه برام مهم نیست اون چه فکری کنه فقط میگم من وقتی اون راببینم چه رفتاری داشته باشم که هرچه که در مورد من تو فکرش داره خراب بشه چون قراره با بچه های دانشگاه یه کاری را گروهی شروع کنیم
تشکر از هر دو شما
RE: کمکم کنید خواهش می کنم
سلام hasty
جوابهای دقیق و حساب شده گردآفرید و طاهره مورد تائید و تاکید من هم هست. به نظرم کامل مطالب را از هر جنبه بیان کردند.
شما اگر در سایر موضوعات مشابه در این تالار نیز یک نگاه اجمالی بکنید و ما هم مرتب تکرار کرده ایم، بحث یک ارتباط احساسی و از روی ظن و گمان، با یک رابطه جهت ازدواج که کاملا منطقی نیز هست و کاملا رسمی هم هست، متفاوت است.
من به خاطر روانشناس بودن و تجربه ام می فهمم در پس هر کدام از کلمه هایی که در سئوال مفصلت آورده ای یک دنیا عاطفه و احساس همراه با رنج و درد نهفته است، که اگر کسی شخصا تجربه آن را نداشته باشد ، متوجه نخواهد شد که شما چه می گوئید. اما فراموش نکن ما احساس عشق را به برترین ها، به یکتاترین ها داریم، اما ممکن است مصداق آن را به اشتباه در آقا یا خانم x یا y ببینیم که اگر صرفا از روی احساس باشد، احتمال خطایش نیز زیاد می شود.
اکنون سعی نکن از عشق برنجی، عشق شما همیشه در دلتان زنده است، گرچه با این توضیحات من هم موافقم که از این مصداق بگذری.
عشق هم هجرانش قشنگه و هم وصلش، اما باید درک صحیحی از این حس داشته باشیم.
این حس تجربه قشنگی هست که بهتر است با خود داشته باشی و برای مصداق آن فرد لایقی را از طریق عقل ومنطقت بیابی....
به زور سعی نکن کسی را فراموش کنی....، اما سعی کن کسان دیگر را نیز ببینی و از همه مهمتر خودت هستی، وجود خودت نازنین و دوست داشتنی هست، سعی کن قبل از هر کس عاشق خودت باشی. نه اینکه خودخواه باشی، بلکه برای کرامت انسانی خود ارزش قائل باشی...
در ضمن شما غرورت را نشکسته ای کاری منطقی کرده ای، غرور تو آن وقت شکست می شد که وجودت را زیر پا می گذاشتی و خود را ملعبه و مایه لذت کسی قرار می دادی.
من با دقت متون شما را مطالعه کردم، به نظرم شما قوی و با تجزیه و تحلیل قشنگی از پس این مشکلت بر آمده ای، برای کاهش عوارض آن هم نیاز هست کمی تفسیر و بینش خود را نسبت به عشق تغییر دهی... ، فکر کنم چنین موضوعاتی در این تالار هم زیاد باشه، چند روزی موضوعات مرتبط را مطالعه کن، مطمئن هستم خودت کسی خواهی شد که افراد زیادی را از چنین رنجهایی نجات خواهی داد، کما اینکه کسان زیادی در این سایت همه سعی خود را می کنند تا دختران و پسران با احساس و جوان ما اسیر چنین چاله های احساسی نگردند.
در ضمن جهت کاهش تبعات این مشکلت، خوب است نسبت به او هیچگونه جبهه منفی یا مثبتی نگیری. و نسبت به هرگونه ارتباطی نسبت به او حساس باش و پرهیز کن. اجازه نده از یک سوراخ دو بار و با یک روش گزیده شوی....
RE: عشق یک طرفه و بازی با احساساتم
سلام جناب اقای سنگ تراشان ممنونم از راهنمایی های دقیق و خوب شما
من الان می خوام ادامه تحصیل بدم و مهندسی ام را به امید خدا بگیرم برای این کار حتی وقت هم می گذارم اما در حین درس خواندن خاطرات گذشته در ذهنم مرور میشه و تا مدتی بعد دیگه نمیتونم ادامه بدم و همه ی ماجرای 3 سال پیش بدون حتی کوچکترین فراموشی تمام ذهنم را میگیره و اون خاطرات شاید به نظر من تلخ و شرین ولی موندنی .
با این مشکل چکار کنم که بتونم درسم را با ارامش بخونم .
ممنونم از لطف همه تون که من را مثل خواهر خودتون راهنمایی کردید .
RE: عشق یک طرفه و بازی با احساساتم
سلام هستی ؛
با یادآوری خاطراتت مبارزه نکن .
وقتی گذشته یادت میاد سعی کن اونچیزهایی که احساس می کنی و فکر می کنی رو بنویسی و بعد نه به عنوان فردی که این احساسات و افکار متعلق به اوست بلکه مثل کسی که دارد به درددل دوستش گوش می دهد آنها را بخوان . با خود همدردی کن و از ورای نوشته هایت و مجهز به یک نگاه منطقی نقاط مثبت و منفی اتفاق را بررسی کن و بعد به عنوان تجربه ، توجه به نتایج مثبت آن را به خودت توصیه کن .
دقیقا همانطور که در موقع همدردی و کمک به دوستان یا خانواده ی خود عمل می کنی ...
موفق باشی .
RE: عشق یک طرفه و بازی با احساساتم
سلام ممنونم از لطف شما
یه سوال؟؟
کسی میتونه سرنوشت خودش را خودش رقم بزنه یا باید منتظر بازی سرنوشت بشه تا ببینه تقدیر یراش چی داره؟
ممنون
RE: عشق یک طرفه و بازی با احساساتم
سرنوشت ما انسانها دست خودمونه البته آیتمه گردش روزگار رو هم دست کم نگیریم که ربط پیدا میکنه به عملکرد اطرافیان و در نهایت خودمون
RE: عشق یک طرفه و بازی با احساساتم
سلام به تمام بچه های تالار
دوستم یه مشکلی داره که نتونسته به تالار میل بزنه لطفا کمکش کنید.
سلام من مریم هستم
من یه سال پیش در اینترنت با پسری از اذر بایجان اشنا شدم اوایل به او اعتماد نداشتم واما بعد هم من به وابسته شدم و هم او به من یعنی دوست داشتن به معنای واقعی و عشق پاک حتی پس از مدتی از طریق یکی از بچه های نیروی انتظامی که یکی از اشناهای من بود راجع به او تحقیق کردم همان چیزی را بهش گفته بودند که خود اون پسر به من گفته بود یعنی اون هم با صداقت تمام جلو امده بود. حتی چند بار هم برای دیدن من به شهرم امد او حتی بیش تر از من من را دوست داردو حتی یکبار هم دست به خودکشی زد این را هم بگم خانواده من نسبت به من حساس هستند و میگن داما د اینده شان باید مطابق با میل خودشان باشد من فرزند اول خانواده و یک برادر هم دارم و متولد سال 65 هستم واون پسر متولد 63 و3 خواهر و برادر هستند ما شدیدا به هم علاقه مندیم این مسله را خانواده اون میداند و من را عروس خود میدانند اما مشکل من خانواده خودم هست چون اگر روزی این موضوع را مطرح کنم شدیدا مخالفت می کنند . من باید چکار کنم و چگونه خانوادم را راضی کنم
RE: عشق یک طرفه و بازی با احساساتم
سلام میشه دوستم را راهنمایی کنید
ممنون