-
RE: بابام گیر الکی میده
ممنون از راهنمائیتون دوستان عزیز
درسته یکی از دلیلاشون فاصله فرهنگی هم هست اما بیشتر از همه میگن این بعد مسافت هست که همه چی رو در بر میگیره
سن من 27 و ایشون هم 22 که فکر نمیکنم از نظر سنی مشکلی داشته باشیم
از نظر شغل هم خدا رو شکر بنده شرکت خصوصی دارم با درآمد نسبتا خوب
از نظر امکانات هم مشکلی نیست، ماشین و خونه هم روبراهه
-
RE: بابام گیر الکی میده
کجا رفتین دوستان، بابا من پشیمون نشدم ها
-
RE: بابام گیر الکی میده
سلام بر دوست گرامی...
ما در این تاپیک باید دو مشکل را دنبال کنیم یکی::اختلاف فرهنگی.....و دیگری::مخالفت خانواده
دوست عزیز وقتی بحث از اختلاف می شود آنهم از نوع فرهنگی باید به چند نکته توجه داشته باشید....
1:بر فرض فردی که مثلا:در تهران زندگی می کند با فردی که در تبریز زندگی می کند ....از لحاظ دید...از لحاظ امکانات.از لحاظ تربیت خانوادگی...از لحاظ اوضاع و احوال اجتماعی تفاوت زیادی دارند...زیرا هر محیط ....شرایط خاص خود را می طلبد..
2:شاید در فرهنگ تربیتی آنان و در شهر او ....احترام به مادرزن بسیار ارزشمندتر از احترام به خود همسر باشد.....اما در فرهنگ تربیتی شما چطور؟(مثال بودها)
البته اختلاف فرهنگی ...حل شدنیست و دو طرف می توانند با بحث و گفت و گو در این مورد به توافق برسند...کمی دشوار است
ولی در مورد مخالفت خانواده ...باید بگوییم این را در لحاظ داشته باش اگر خانواده عروس خود را قبول نداشته باشند قطعا رفتار مناسبی هم با او نخواهند داشت و چه سوء تفاهم های که در زمینه پیش نخواهد آمد...
اگر تمام این سخنان را قبول داری ....ولی می خواهی خانواده ات را راضی کنی .....در درجه اول باید با پدر گرامی مانند یک مرد صحبت کنید و شما خواسته های خود را مطرح کنید و ایشان نیز توقعات خود را...
-
RE: بابام گیر الکی میده
درسته دوست عزیز، فاصله فرهنگی حل شدنیه،
صحبت کردم، حرفه خودشو میزنه، مثلا حرف حرف خودشه، هر چی دلیل و برهان میارم حرف خوشو میزنه،
-
RE: بابام گیر الکی میده
امروز عموم رو فرستاده بودم بره صحبت کنه، نیم ساعت پیش عمو اومد دنبالم، گفت کاملا بیخیال شو، چون به هیچ صراطی مستقیم نیست، میگه تو بیخیال شو،
دوستان دیگه چه راهی به فکرتون میرسه! شما رو خدا
-
RE: بابام گیر الکی میده
بنظر من بهتره فعلا پیگیر این مساله نشی و بزاری زمان بگذره . حداقل یکی دوماه . توی این مدت هم سعی کن رابطه ات را با پدرت بهتر کنی .
-
RE: بابام گیر الکی میده
ما که 3 سال صبر کردیم این 2ماه هم روش
امشب اومد کلی سر و صدا کرد که چرا رفتی به عمو گفتی، اومدم توجیهش کنم دیدم هر چی میگم حرف خودشو میزنه، دیگه هیچی نگفتم، کلی دلیل و برهان الکی آورد که اصلا ارزش نداشت، نمیدونم ما آدما تا کی میخوایم با فکر گذشته ها زندگی کنیم.
فعلا نظر خودم هم همینه
ممنون از راهنمائیهاتون.
باهاتون همرام و دوستتون دارم
-
RE: بابام گیر الکی میده
جالبه مامان من هم همیشه به من گیر می ده که از شهر خودمون زن بگیر
می گم دوست ندارم مسافت زیادباشه از همین تهران میگیرم
ولی وجدانی مسافت طولانی عذاب آوره دو طرف هم اذیت می شند
ولی یکبار داشتم عاشق یک دختر شیرازی می شدم و مسافت هم برام اصلا مهم نبود ،ولی باور کنین از مسافرت طولانی بیزارم مگه با هواپیما باشه فکرکنم اونها به دوری واقعا فکر می کنند ولی به عاشقی نه
-
RE: بابام گیر الکی میده
درسته مسافت برای معضی افراد مشکل سازه، اما من تمام زندگیم مسافرته،
برای این بعد مسافت اصلا برام مهم نیست،
-
RE: بابام گیر الکی میده
سلام اقا امیر
امیدوارم امروز که روز هشتم فروردینه مشکلتون حل شده باشه ولی اگر هم حل نشده یک حرف و درد دل خواهرانه (به عنوان یک خواهر خیلی کوچک) دارم
گاهی اوقات پدر و مادر مسائلی رو می بینند که ما علی رغم تحصیلات بیشتر نمیتونیم اونها رو ببینیم به دلایل مختلف که یکی از مهمترین دلایل عشق و دوست داشتن میتونه باشه .
با توجه به این نکته که موردی نظیر انچه مطرح فرمودید برای یکی از عزیزانم پیش امده جسارت کرده و موارد ذیل رو براتون می نویسم
یکی از دغدغه های پدر شما ممکنه این باشه که دخترخانم مدنظر شما پس از مدتی دلتنگ خانواده بشن و نتونن غربت رو تحمل کنن ( این مورد با توجه به شرایط روحی خاص دختران اصلا دور از انتظار نیست ) و شما نیز به خاطر تداوم زندگی مجبور بشید جلای وطن کنید و در شهر همسرتون زندگی کنید . این مسئله علاوه بر اینکه شما رو از خانواده تون دور میکنه باعث میشه از برخی حمایت ها و پیشرفت ها نیز محروم بشید
نکته دومی که فکر میکنم مهم باشه اینه که تغییرات در فرهنگ یک شخص شاید ( البته شاید) ممکن و میسر به ذهن برسه ولی تغییر فرهنگ یک خانواده به طور قطع غیر ممکنه و هنگامی که پیوند مقدس ازدواج صورت میگیره شما با یک خانواده ایی (شاید بزرگتر از خانواده خودتون ) ارتباط پیدا میکنید و باید این نکته رو در نظر بگیرید که عادات رفتاری و اعتقادات و طرز فکرهای یک خانواده جز لاینفکی انها به شمار رفته و تغییر ان مشکلات و دردسرهای زیادی رو در پی داره . شاید ذکر بفرمائید با یک بار در ماه دور هم جمع شدن مشکلی پیش نمیاد . اما تجارب من و اغلب دوستانم نشون میده از اختلاف نظرهای کوچک مسائل ریشه ایی به وجود میاد .
با این حال من فکر میکنم با تدبیری عمقی تر ابتدا در مورد دلایل پدرتون فکر کنید و اگر برای خودتون قابل توجیه بود از یک مشاور دارای تخصص خانواده بخواید با پدرتون صحبت کنند . مطمئنم به نتیجه قابل قبولی میرسید