دردودل جوان 19 ساله

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ASRIN GOZALI

فکر میکنم مبحث کودک ، والد و بالغ از دکتر اریک برن (مبدع روانشناسی تحلیل تبادلی یا میان فردی) رو در درس روانشناسی شخصیت خونده باشید .
:46::72:

---

البته معذرت میخوام ، اینجا اشتباه کردم و تصحیحش میکنم : تا حالا تو هیچ کتاب نظریه و یا روانشناسی شخصیت چنین چیزی رو ندیدم (شاید هم باشه و من اون منابع رو نخونده باشم) ، بلکه در کتاب های نظریه های روان درمانی و یا نظریه های مشاوره این مبحث رو دیدم (در تمام منابع نظریه های روان درمانی و یا نظریه های مشاوره که بنده خوندم این نظریه بررسی شده بود) .
(خجالت)

:shy::72:

ممنون دوستان از توجه تان و ممنون از asrin gozaliکه راهنمایی های مفیدی اراه دادند.

سلام نقاب
مشكل شما رو درك مي كنم چون من هم درگيرش بودم.
البته من 24 سالمه اما دانشجوي روانشناسي هستم.
به نظرم يه جورايي حس كمال گرايي داري و سعي كردي تا الان به دل همه راه بيايي به جز احتمالا با دل خودت!
و الان اين حس با كودكي درونت درگير شده!
پس به كودكي درونت بيشتر توجه كن و بهش ميدون بده و از چيزي نترس(مخصوصا حرف و نظر اطرافيان)

يادمه چند وقت پيش مرحوم دكتر سيادتي تو تلويزيون گفت:اگر يك پيرمرد رو ديديد كه داره تو پارك بستني مي خوره و با نوه اش بازي ميكنه مسخره اش نكنيد!سعي كنيد بزرگ كه شديد مثل اون بشيد.
حالا اگر اين پير مرد در اون لحظه ميخواست با نظر ديگرون همراهي كنه چي ميشد؟؟؟

ASRIN GOZALI از نظر و مثال بسيار زيبات(در مورد عروسي) ممنون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نقاب

ممنون دوستان از توجه تان و ممنون از asrin gozaliکه راهنمایی های مفیدی اراه دادند.

---

خواهش می کنم داداشی :shy:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط انديشه

يادمه چند وقت پيش مرحوم دكتر سيادتي تو تلويزيون گفت:اگر يك پيرمرد رو ديديد كه داره تو پارك بستني مي خوره و با نوه اش بازي ميكنه مسخره اش نكنيد!سعي كنيد بزرگ كه شديد مثل اون بشيد.
حالا اگر اين پير مرد در اون لحظه ميخواست با نظر ديگرون همراهي كنه چي ميشد؟؟؟

---

:104:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط انديشه

ASRIN GOZALI از نظر و مثال بسيار زيبات(در مورد عروسي) ممنون

---

خواهش می کنم دوست من :shy::72:

نامزد من هم مشكل شما رو داشته و داره نميدونم چي كار كنم؟

البته ناگفته نماند كه همين خصوصيتش خيال منو از خيلي چيزا راحت كرده و بهش مطمئنم

سلام
يه تجربه ديگه برام پيش اومد گفتنش خالي از لطف نيست

چند روز پيش يك پروفسور كه استاد دانشگاه بود رو دعوت كرده بودن به يك برنامه تلويزيوني.ديدم ايشون علاوه بر اينكه بيوگرافي كامل خودشو گفت بعد اسم پسر و دختراش،اسم و فاميل داماد و عروسهاش به همراه مدرك،رشته تحصيلي و محل تحصيلشونو گفت.خيلي تعجب كردم پيش خودم گفتم اين بابا چه ساده است....
چند دقيقه پيش خودم فكر كردم بعد گفتم درسته كه شايد گفتن اين حرفا زياد جالب نبود اما به رفتار و حرفاش كه فكر كردم ديدم اون خودش بود،نقش بازي نمي كرد،دوست داشت اونچه به ذهنش مياد بگه
.
.
بله،لازمه خيلي وقتا خودمون باشيم.

ممنون از همه دوستان و ""اندیشه"" گرامی....
مشکلم تا حدودی حل شده است.....تمام تلاشم را بکار بسته ام .....بابا اینا مشکلی نیست که .....خداروشکر.
اما من نقش بازی نمی کردم....چون این اخلاقم و اعتقاداتم را همواره می پسندیم همه ترس من از این بود روحیه جوانی خود را از دست دهم...که با راهنمایی های شما حل شد. متشکر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نقاب

ممنون از همه دوستان و ""اندیشه"" گرامی....
مشکلم تا حدودی حل شده است.....تمام تلاشم را بکار بسته ام .....بابا اینا مشکلی نیست که .....خداروشکر.
اما من نقش بازی نمی کردم....چون این اخلاقم و اعتقاداتم را همواره می پسندیم همه ترس من از این بود روحیه جوانی خود را از دست دهم...که با راهنمایی های شما حل شد. متشکر

---

سلام نقاب،دوست گل من
از اينكه مي شنوم مشكلت داره حل ميشه خوشحالم.
راستي منظور من درباره نقش بازي كردن فقط مربوط به اون پروفسور بود.يك عمر برات آرزوي دلي جوان دارم.:73:

گفت آسان گیربر خود کارها کز روی طبع
سخت می گرددجهان بر مردمان سخت کوش


مهم اینه که بانشاط و در سلامت روح و روان باشی