RE: خيلي سخته...هنوز دوستم داره؟؟؟
سلام
به نظر من شما یا داری تمام مسئولیت را میندازی گردن شوهرت یا این طور وانمود میکنی چرا بهش نشون نمیدی که بهش علاقه داری و برای بهتر شدن زندگیت و کمک بهش حاضری هر کاری بکنی؟ اگه همسرت دوستانشو به شما ترجیح بده ناراحت نمیشی؟ شما با رفتارت این رو به همسرت القا میکنی که دوست داری آزاد باشی و هر کاری که دوست داری انجام بدی و از اون هم اجازه نمیگیری و منظورم از اجازه گرفتن اینه که احساس کنه که مرد خونه هست نه این که نقشی نداره. این که به شما میگه دانشگاه و خرید رو وقتی برو که من نیستم که نشونه خوبیه یعنی دوست داره در کنارش باشی، خوبه که محلت نده و براش مهم نباشه که هستی یا نیستی؟ خدای نکرده اگه از زندگی و از شما سرد بشه اگه از شما محبت نبینه این کمبود رو یه طور دیگه جبران میکنه ها...
همسر شما درشرایط سختی هست نزار فکر کنه که همه چیز رو خودش باید تامین کنه و شما به فکر نیستی اگه از لحاظ مادی نمیتونی کمکش کنی از لحاظ معنوی بهش روحیه بده در گذشته هم که وضع روحی بدی داشته پس شما باید کمکش کنی و تنهاش نزاری حالا خدا رو شکر کن که خودشو با شکستن وسایل خونه تخلیه میکنه خوب بود مثل هزاران نفر دیگه دست رو زنش بلند میکرد؟ شما میتونی کم کم بهش آرامش بدی تا این عادت رو ترک کنه.... الان همونطور که شما از خانواده دور هستید و زیر بار فشار زندگی هستید همسر شما هم علاوه بر دوری از خانواده داره یه زندگی رو هم می چرخونه....
میدونم که شما هم خیلی ناراحتی و سختی میکشی اما باید بیشتر به همسرت برسی. اصلا شما و همسرتون که همدیگر رو کم میبینید چرا وقتی خونه هست دوست داری بری بیرون یا وقتی میبینی دوست داره خونه باشی برنامه ات رو طوری تنظیم نمیکنی که اون هم راضی باشه؟ آخه چرا فکر میکنی زندانی شدی؟ خوبه اون هم بگه من گیر یک زندگی اجباری افتادم و مجبورم که جون بکنم و خرج تو کنم؟؟؟!!! این چه دیدی به زندگیه؟ به جای این که از اون لحظه ها لذت ببری این فکر رو میکنی؟ زندگی مسئولیت داره نمیشه که فقط به میل خودت باشی. حتما رفتن به دانشگاه رو خیلی مهم نشون میدونی و تمایل خودتو زیاد نشون میدی یا یه کاری میکنی که فکر میکنه که میری خوش گذرونی. وقتی میبینی اصرار کردنت برای رفتن رو جمعه به دانشگاه باعث دعوا میشه به نظر من پیگیر نباش و روز جمعه رو با همسرت خوش بگذرون و سعی کن جزوه ها رو از دوستانت بگیری و با استادت هم صحبت کنی. عزیزم وقتی برای آشتی پیش قدم میشه چرا روی خوش بهش نشون نمیدی؟ باید بهش نشون بدی که برای شما مهمه، دوستش داری و نمیتونی ناراحتی و سختیشو ببینی. فکر کنم شما احساساتو نشون نمیدی حس قدر دانیت را بهش نشون بده.
میدونم الان از این که این همه نصیحت کردم دلخور شدی اما شما باید هم به خودت و هم به همسرت کمک کنی شما نقش مهمی رو در این میون دارید. منتظر نتیجه هستم.... موفق و سلامت باشی؟
RE: خيلي سخته...هنوز دوستم داره؟؟؟
نمی دونم چرا زندگی شما رو که خوندم احساس کردم دارم مقداری از خاطرات خودم رو مرور می کنم، حرفی ندارم بزنم فقط اینکه خوبه همیشه به یاد داشته باشید که به خاطر چه چیز با مشکلاتتون کنار اومدین، اون همه سختی تحمل کردین. اگه دوست داشتی می تونی سرگذشت من رو بخونی ...
خیلی تنهام
RE: خيلي سخته...هنوز دوستم داره؟؟؟
سلام وقتی زندگیت رو خوندم نمی دونم چرا ولی واقعا فکر کردم که همسرت از ته دل دوستت داره و حاضره که به خاطر زندگیتون هر کاری رو بکنه؟
به نظر من دوست داشتن و ابراز عشق بزرگترین هدیه ی خداوند به ادم هاست! دلم می خواد بهت بگم که قدر زندگیت رو بدون و آرامش بیشتری به همسرت بده!
RE: خيلي سخته...هنوز دوستم داره؟؟؟
خوب هر كي به يه چيز حساسه همسر شما هم دوست نداره وقتي خونست شما بيرون باشي يا بهش بي توجه باشي ايشون حق داره از شما بخواد كه بيشتر توجه كني و ببينيش مگه نه!!؟
RE: خيلي سخته...هنوز دوستم داره؟؟؟
سلام به همه دوستاي خوبم.واقعا از همتون به خاطر راهنمايي هاي دلسوزانتون ممنونم،از صميم قلبم ازتون سپاسگذارم...
فكر ميكنم مشكلم حل شد و از ديشب به خودم قول دادم بيشتر دركش كنم.تا قبل از اين بيام و حرفامو بنويسم تصميم داشتم چند روز اين مسئله رو كش بدم و فكر كنم اون جوري اوضاع خيلي وخيم تر ميشد پس يه تصميم عاقلانه گرفتم يعني راهنمايي دوستان ديشب خيلي بهم كمك كرد،فكر كنم بعضي وقتا يادم ميره شوهرم خيلي خوبه و خيلي اوقات خيلي نا شكرم مثلا به خاطر دوري از خانواده ها خيلي از مشكلاتي كه بچه ها دارن رو نداريم و يه جورايي عزيزتريم پس تصميم گرفتم لحظه هاي زندگيمو خراب نكنم...انگار نوشتن اتفاقات خيلي بهم كمك كرد و وقتي خودم دوباره خوندمشو از راهنمايي بچه ها استفاده كردم فهميدم كجاي كار اشتباه بود پس كمر همتو بستمو اول به خونه رسيدم كه خيلي ريختو پاش بود و بعد به خودم و لباسي رو كه دوست داشت پوشيدم و شامي رو كه امير دوست داشت درست كردم،10:30 اومد خونه منم در وروديو روش قفل كردم و بعد از كلي خواهش و التماس راش دادم تو(يكم باهاش شوخي كردم).خيلي خجالت كشيدم وقتي كه ديدم واسم يه شاخه گل خريده و گفت معذرت ميخوام... و ديشب رو تبديل كرديم به يكي ديگه از شباي قشنگ زندگيمون...
امير موقع خواب موبايلشو آوردو يه آهنگ جديد از احسان خوجه اميري واسم گذاشت كه نشنيده بودمش و فكر كنم حرف دل همه ي مرداست....تازه فهميدم كم كاري از من بود نه از اون.قسمتي از اونو مينويسم شما هم بهش فكر كنيد...
گريه نميكنم نه اينكه سنگم
گريه غرورم رو به هم ميزنه
مرد براي هضم دلتنگي هاش
گريه نميكنه،قدم ميزنه
گريه نميكنم نه اينكه خوبم
نه اينكه دردي نيست نه اينكه شادم
يه اتفاق نصف و نيمه ام كه
يهو ميون زندگي افتادم
اگه يكي باشه منو بفهمه
براش غرورم رو به هم ميزنم
گريه كه سهله،زير چتر شونه هاش
تا آخر دنيا قدم ميزنم...
راستي صبح هم رفتيم واسه 2 فروردين بليط گرفتيم كه بيام پيش خونواده ها و امروز هم قراره 2 3 ساعت مرخصي بگيره بريم خريد.(فكر كنم يه جورايي ميخواد به خاطر كارم ازم تشكر كنه)
از همتون ممنونم.....واقعا ممنون.آرزو ميكنم همه مشكلاتشون حل بشه.
RE: خيلي سخته...هنوز دوستم داره؟؟؟
خيلي خوشحال شدم خبر خوبي دادي خانمي هميشه خوش خبر باشي
خوش باش :D
شاد باش
هميشه بخند:46:
RE: خيلي سخته...هنوز دوستم داره؟؟؟
راستي اهنگ خيلي مناسبي هم واسه جو ديشبتون بوده جالب بود
RE: خيلي سخته...هنوز دوستم داره؟؟؟
واقعا خوشحال شدم وقتی نوشته هات رو خوندم و ازت بابت شعر قشنگت هم ممنونم. آره، بعضی از ما بعضی موقعها یادمون میره که چه گنجی رو در کنارمون داریم و قدرشو نمی دونیم و گاهی تذکرات و نکات دیگرون هست که ما رو به یاد گنج عزیزمون میندازه
تو و من و همه ی اونهایی که در کنارشون گنج هست باید بیشتر توجه کنند و بیشتر قدر بدونن
از صمیم قلبم برات آرزوی خوشبختی و شادکامی می کنم
RE: خيلي سخته...هنوز دوستم داره؟؟؟
دوست گرامی شاید ندانید وقتی اعضای تالار خبر خوشحال کننده ای از سوی شما می شنوند و اینکه توانسته اید با مشکل خود کنار بی یاید غرق در شادی می شوند...
من و همه اعضا تالار برای شما و همسرتان آرزوی بهترین ها را داریم و امیدواریم هر جا و در هر شرایطی که هستید موفق باشید.
RE: خيلي سخته...هنوز دوستم داره؟؟؟
انشااله به تو هم کنار شوهرت خوش بگذره ودیگه اینقدر حساس نباشی.
سال خوبی داشته باشید