-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
شوهرم با این کاری که کرد باعث شد خودش هم به من بی اعتماد بشه ،به اینکه دوستش دارم و به اینکه بهش اعتماد دارم .اون فکر میکنه من دارم نقش بازی میکنم اما واقعا اینطور نیست ،دوست دارم یه جوری میشد که دیگه بهش فکر نمی کردم اما حقیقت اینه که هنوز دوسش دارم .اون می خواد که من سریعا با این موضوع کنار بیام
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
حق هم داره کهاز شما بخواد با این موضوع کنار بیاید..........دوست من برای شما که یه خانواده داره که مردت و دخترت اونو تشکیل میدن عشق و عاشقی نباید جایی داشته باشه که تصمیمات شمارو تحت تاثیر قرار بده!!!!!!من جای تو بودم به جای اینکه بگم میخوام یاد بگیرم بدون فکر به شوهرم باشم برعکس بیشتر از حتی اول به خودم می چسبوندمش باهاش وقت میگذروندم با چنگ و دندون زندگیمو از نو میساختم اینم در گوشی از من داشته باش که باید این کار رو بکنی چون شما مادر یه دختر کوچولویی هستی که باید بهش معنی خانواده رو یاد بدی کاری کنی درکش کنه و لمسش کنه تا فردا روزی بتونه تشکیل خانواده بده.......اول کمی خودت رو اروم کم به خودت مسلط باش به خودت یه نیرو و قوا بده بدون در نظر گرفتی گذشته به خدا پناه ببر و ازش صبر و گذشت و نیرو بخواه از ته دلت و بهش بگو عزمت رو جزم کردی و بهش پناه بردی و بعد عمل از تو عکس العمل از خدا و در اخر خوشی و ارامش در کنار دخترت و پدر بچت!!!!!!!!!!!
امیدوارم هر چه زودتر بیای بگی این ارامش رو در خودت به وجود اوردی تا دوستان همدردی بهت کمک کنیم تا زندگیت رو بسازی.....
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
عزیزم اشتباهی شما مرتکب شده ای و اشتباهی هم شوهرت مرتکب شده و حالا در کنار هم هستید و یک بعد ماجرا شما دو نفر هستید و بعد دیگر فرزند شماست . شما و همسرت انگار دارید بازی می کنید و نه زندگی چون در این ارتباط ها که تعریف می کنی کمتر منافع و جایگاه فرزندتان در نظر گرفته شده . شما و شوهرت از گذشته باید عبرت بگیرید و در صدد ترمیم آسیبی که دیده و رسانده اید باشید . به یک مشاور مراجعه کنید و با مشاوره رابطه آسیب دیده تان را ترمیم کنید قطعا بچه هم در این بازی آسیب دیده
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
من نمیدونم چرا آقایونی که خیانت میکنند همه قیافه حق به جانب می گیرند که چون خانمم به من رسیدگی نمی کرد من این کار رو کردم. حالا اگه خدای نکرده زبونم لال خانم این کار را بکنه یه روزه اونو طلاق میدند اما وقتی خودشون خیانت می کنند طلب عفو و فراموشی میکنند؟ این آقا چطور نتونسته از اون دختر 1 روزه دل بکنه؟(که ضربه روحی نخوره؟) آدمی که توی زندگی زن دیگه ای (بخصوص با فرزند) وارد بشه همون بهتر که ضربه روحی که روحیه جسمی هم بخوره تا دیگه از این کارهای افتضاح نکنه
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
ببخشید من ولی اصلا متوجه هیچ رابطه عاشقانه ای حتی از ابتدای ازدواج و قبل از خیانت همسرتون نشدم! می شه بدونم در کدامین زمان این ازدواج شما مانند یک عاشق رفتار کردید؟ عذر می خوام ولی در کدامین قسمت این زندگی شما مانند یک همسر و نه حتی عاشق رفتار کردید؟
اونجا که با وجود شرایط بد زندگیتون و وجود یک فرزند دانشگاه و حضور در اون رو به تمام عشق؟ و زندگیتون ترجیح دادید؟ یا اینکه کاری رو انجام دادید بدون اینکه مصلحت خونواده رو در نظر بگیرید و بعد توقع داشتید همسرتون کمک کنه!! بدون اینکه شما نیازهای اون رو برآورده کنید. عذر می خوام. با خودتون فکر کردید دلیل ازدواج همسرتون چی بوده. مسلما ایشون به قصد تنها افزایش مسئولیت گام به زندگی مشترک نگذاشته بودند!!
من کار همسر شما رو شنیع می دونم و لایق سرزنش ! بویژه اینکه ایشون پدر بودند و باید الگو به شمار بیایند. اما آیا این پدر تبدیل شده بود تنها به کوهی از مسئولیت، درست است یا خیر؟ شما می فرمایید انتظار داشتید که همسر شما هر کاری رو انجام بده غیر از اینکار. سوال من اینه : می خواستید چه کاری روایشون انجام می داد تا شما رو متوجه اشتباهاتتون کنه و بفهمید که مردتون هم آدمه؟ من که تصور می کنم این همه ناسازگاری، درخواست ، دعوا و... برای بیدار شدن شما کافی نبود! شما مشغول زندگی شخصی خودتون هستید! واصلا زندگی مشترک برایتان از اهمیت چندانی برخوردار نیست. شما زنانگی باید کنید. همان طور که از همسرتان توقع دارید مردانگی کند. شوهرداری تنها به معنی رابطه جنسی نیست. الان هم چون ضربه خورده اید بیدار شدید . من به شما قول می دهم اگر اینها را ببینید و روش خود را تغییر دهید همسر شما دیگر سمت این قضایا هرگز نخواهد رفت. هرگز! ایشان بدون محبت شما، بدون حضور شما مانند یک مرد مطلقه بود. از یک مرد مطلقه انتظار وفا دارید؟
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
سلام عزیزم
کاملا از حرفهایی که می زنی مشخص که نسبتا یک دنده و لجباز هستی .ببین عزیزم مردی که عاشقانه زندگی خودش رو با تو شروع کرده به امید این شروع کرده که دوام داشته باشه وهمیشه یکی مثل تو باشه که نازش رو بکشی و ببوسیش و نوازشش کنی و احساس امنیت کنه و در این صورت می تونه به تو عشق بورزه.وفتی در جوی قرار گرفتی که به قول خودت یک سری کارهای بچه گانه ای کردی که همین امر مشکلاتی به وجود آورده و بعد از اون باردار شدی و همزمان رفتی دانشگاه اینها با هم جمع شده و تشکیل شده به بی اعتنایی به شوهرت.تو خودت رو بزار جای شوهرت فرض کنیم شوهرت اوایل خیلی بهت اهمیت میداده ولی یک کار پر درامد پیدا کرده و شبانه روز مشغول هست و اصلا وقت نداره به نیازهای احساسی تو برسه.چه احساسی پیدا می کنی؟با خودت نمی گی که دیگه برای شوهرت ارزش ندارم و فقط کار براش مهمه؟با خودت نمی گی که شدیدا نیاز به نوازشهاش و آغوش گرمش داری؟اما غرورت این اجازه به تو نمی ده که بری و به شوهرت بگی که بهش نیاز داری.خوب چی میشه؟اگر یک نفر امد و ابراز علاقه بهت کرد برای جلب توجه شوهرت میری و باهاش تماس می گیری تا شوهرت بفهمه که فردی به نام همسر وجود داره و اگر بهش بی اعتنا باشه از دستش میده
قضیه شوهر شما کاملا به این شکل هست.او به شما خیانت نکرده او به خاطر اینکه توجه شما را به طرف خود جلب کند و در ثانی نیاز شدید به این داشته که مورد توجه باشه با اون دختر خانم رابطه داشته.پاکترین مردها اگر بی توجهی ببینن بالاخره می رن به طرف کسی که خریدارشون باشه.تنفر و انزجار شما در چنین وضعیتی که شوهر شما تونسته توجه شما را جلب کند کاملا بی مورد هست.اگر زندگی خود را دوست داری و نمی خوای دخترت از نظر روحی مشکل پیدا کنه یک فرصت دیگه به شوهرت بده وبدون که در یک درگیری هرگز یک طرف مقصر نیست.شما هم خودت مقصر بودی و الان هم داری اشتباه می کنی.پس این راه و ادامه نده و برگرد و از نو شروع کن.هم تو و هم شوهرت زندگیتون رو دوست دارین به سادگی از دستش نده و از نو بساز.خوب که زندگیت جریان عادیش پیدا کرد به تحصیلاتت هم ادامه بده.امیدوارم که راه درست رو انتخاب کنی. سال نو زندگی نو.
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
وینا جان
برای یک لحظه هم که شده خودت رو بزار جای شوهر گلوریا بعد می فهمی چرا خیانت کرده.لطفا زود قضاوت نکنید. تا مردی بی توجهی نبینه این کار رو نمی کنه که البته من اسمش رو خیانت نمی زارم می زارم کمبود محبت.
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
سلام به همگی
شادزی و سورنای عزیز من باید اعتراف کنم که اون یک سال بدلیل کار زیاد به کسی که تنها تکیه گاه من تو زندگیم بود نه تنها بی اعتنایی کردم بلکه به خودم اجازه دادم بدترین حرفها و توهین هارو بکنم "البته من هم برای جلب محبت او و میخواستم با این کارم بهش بگم چرا نسبت به من بی اعتنا شدی"
سورنای عزیز زندگیه ما اینجوری شروع شد:
من دختری 15 ساله بودم که با اون آشنا شدم و خانواده هامون بدلیل مسائلی که داشتند دائم با هم درگیر بودند و خلاصه این درگیریها به ما هم رسید طوری که پدرم از جدایی من و نامزدم نگرانی ای نداشت و حتی یکبار اونو به زبون آورد .من هم با وجود چنین شرایطی شوهرم رو انتخاب کردم و چون شوهرم تازه سر کار رفته بود و خانواده اش هم استطاعت مالی نداشت بدون مراسم و حتی بدون حضور خانواده ام با او ازدواج کردم "و الان هم اصلا پشیمون نیستم"تو زندگیه ما مشکلات زیادی بود و ما با هم وبه عشق هم زندگیمونو ادامه دادیم تا اینکه وارد خانواده شوهرم شدم و بقیه ماجرا...
باور کنید خیلی دوسش داشتم .ازش توقع داشتم توی این یکسالی که من درگیر بودم بیاد وبهم بگه که چقدر دوستم داره و ازم بخواد که دانشگاهمو رها کنم و به اونو بچه برسم ولی اون چیکار کرد ؟بی اعتنایی پشت بی اعتنایی. منم فکر میکردم که هیچ چیز براش مهم نیست .این انتظار زیادی بود ؟؟
اما الان ،همین دیشب باهم رفتیم بیرون و اون مثل گذشته ها به من اهمیت می داد کافی بود لب تر کنم با چشماش بهم میگفت گه تو برام بهترینی و من یه لحظه پیش خودم شرمنده میشدم و حس میکردم حتی عشق اون از من هم بیشتره اما چند لحظه بعد به خودم می گفتم این همون شخصیه که تقریبا یک ماه به تو ابراز علاقه میکرد در صورتیکه با یه دختر دیگه دوست بود و همش تو رو فریب داد ...
نمیدونم کدومش درسته؟ دیگه فرق دروغ و راستشو نمی تونم تشخیص بدم ،می ترسم از اینکه بخواد فریبم بده تا زندگیش دچار دردسر نشه ،می ترسم از اینکه هیچ علاقه ای به من نداشته باشه .
شما بگید چطور می تونم به درونش پی ببرم.فکر اینکه شوهر من از یه نفر دیگه بخاطر کوتاهی های من محبت می خواسته داره داغونم میکنه...
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
عزیز من تو خودت داری میبینی و می گی که برای شوهرت بهترینی ولی لب تر نمی کنی.چرا؟ هر چی تو دلت هست بگوبهش.این قدر تو رو خدا به ایما و اشاره با هم حرف نزنید.درون اون رو از چشاش از رفتارش از اینکه در کنار تو هست و خوشحال می تونی بفهمی. اگر شوهر تو نمی رفت با اون دختر هیچ وفت نمی تونستی به اشتباهت پی ببری و بهش توجه کنی.این قدر سخت نگیر تو رو خدا.
-
RE: تو رو خدا کمکم کنید
بدون شک همسر شما روش صحیحی برای پی بردن شما به اشتباهاتون انتخاب نکرده و باعث شده حس بدبینی و بی اعتمادی در شما بوجود بیاد اما اشتباه بزرگ تر این هست که شما هم به این حس بدبینی و بی اعتمادی دامن بزنید
خصوصا حالا که شما هم قبول دارید اشتباه کردید به این فکر کن که همه انسانها در زندگی خطا می کنند و هیچ کس معصوم نیست مهم این که در صدد جبران باشند .